فرهنگ قرآن در جبهه

سی و یک شهریور تا ششم مهرماه هفته دفاع مقدس نامگذاری شده است و هر سال در این روزها یاد و خاطره هشت سال دفاع مقدس گرامی داشته می شود

سی و یک شهریور تا ششم مهرماه هفته دفاع مقدس نامگذاری شده است و هر سال در این روزها یاد و خاطره هشت سال دفاع مقدس گرامی داشته می شود. به خاطر نقش اعتقادات مذهبی و به ویژه کتاب آسمانی مسلمانان در جنگ تحمیلی، بسیاری از تکیه کلام ها، اصطلاحات و نیز نام عملیات ها براساس واژه های قرآنی و دینی انتخاب شده بود. متن حاضر، گزارشی است از نحوه کاربرد این واژه ها و اصطلاحات مذهبی و قرآنی در جبهه های جنگ.

در دوران هشت ساله جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، رزمندگان ایرانی عملیات های بسیاری را به مرحله اجرا درآوردند. از میان نام هایی که برای هر یک از این عملیات ها انتخاب می شد فتح المبین و والفجر از جمله نام های برگرفته از سوره های قرآنی بود. فتح المبین از نام سوره فتح انتخاب شده بود: «انا فتحنالک فتحا مبینا» همچنین نام عملیات چند مرحله ای والفجر از سوره مبارکه «الفجر» گرفته شده بود که واژه «والفجر»، کلمه اول در آیه نخست این سوره نیز بود.

نام عملیات «نصر» نیز از سوره صد و دهم قرآن کریم یعنی سوره نصر انتخاب شده بود که اولین آیه آن از نصرت الهی و پیروزی مسلمانان خبر می دهد. عملیات رمضان از دیگر عملیات های رزمندگان ما بود که نام آن برگرفته از ماه روزه و عبادت بود. در آیه 185سوره بقره به ماه مبارک رمضان ماهی که در آن قرآن برای هدایت انسان نازل شد، به صورت صریح اشاره شده است.

البته برای آغاز عملیات ها از رمزهای مختلفی استفاده می شد که این رمزها نیز با استفاده از کلمات و عبارات مذهبی، نام معصومین(ع) و واژه های قرآنی بود. «یاالله»، «الله اکبر»، «یا علی بن ابیطالب(ع)»، «یا حسین(ع)» و «یا زهرا(س)» از جمله رمزهای عملیاتی رزمندگان ما بود.

جالب این بود که وجود اعتقادات مذهبی و تمسک به قرآن آن چنان در نیروهای رزمنده ایرانی چشمگیر بود که بسیاری از حرف های آنها متأثر از همین اعتقادات بود اما این حرف ها گاه با کنایه و استعاره بیان می شد. برای مثال وقتی بی سیم چی جبهه می خواست به رزمنده ای دیگر بگوید که خمپاره یا گلوله توپ به سوی دشمن پرتاب کند می گفت: الله اکبر، یعنی آتش بفرست. گاهی اوقات هم این استعاره ها و اصطلاحات چاشنی طنز به خود می گرفت اما درونمایه آن از کلام خدا یا ائمه(س) نشأت می گرفت، مثلا کسی که می خواست به دیگران نمک خوردن تعارف کند می گفت: بسم الله ریا. این اصطلاح را به این خاطر به کار می بردند که شروع غذا با خوردن نمک عملی مستحب محسوب می شود و بیان چنین اصطلاحی نوعی وسواس و حساسیت و نیز ترس از ریاکاری را می رساند. به همین خاطر گاهی اوقات به نمکدان «ریادون» می گفتند! در مورد دوری از ریا و دورویی استعارات دیگری نیز در جبهه ها رایج بود، مثلا کمتر کسی بود که وقتی از او می پرسیدند کجا بودید در پاسخ می گفت: جبهه جنگ. بیشتر رزمندگان برای این که ثواب جهاد و مبارزه آنها با دشمن به ریا آلوده نشود در پاسخ به چنین سؤال هایی می گفتند: مشهد بودم! مشهد اسم مکان و به معنای محل شهادت است. چون رزمندگان در جبهه ها به شهادت می رسیدند نام دیگر جبهه را مشهد می گفتند.

از سوی دیگر به خاطر فضای معنوی خاصی که در جبهه ها حاکم بود تعدادی از رزمندگان به شب زنده داری می پرداختند و علاوه بر خواندن قرآن و نماز شب، ظرف های غذای رزمندگان را می شستند و پوتین های آنها را واکس می زدند. این شب زنده داران را «فانوس به دست» می خواندند. استفاده از واژه های حج و زکات نیز در میان رزمندگان جالب توجه می نمود. رزمنده ای که به امور مالی مراجعه می کرد و مبلغی را دریافت می کرد، رزمندگان دیگر با او به شوخی و مطایبه سخن می گفتند و از او به عنوان کسی که واجب الحج شده است نام می بردند! همین طور به کسی که از نظر مالی وضع رضایت بخشی نداشت، می گفتند: فلانی واجب الزکات است!

گرچه به کار بردن همه این اصطلاحات از مایه طنز و کنایه برخوردار بود اما نشان از تقید به انجام اعمال دینی رزمندگان داشت. اما به رزمنده ای که در میان رزمندگان دیگر در ایمان و عمل صالح زبانزد بود می گفتند: فلانی فاز بالاست. و یا فلانی بوی شهادت می دهد و یا این که «چراغش سبز است» همه این اصطلاحات نشان از روح معنوی آن رزمنده داشت، چرا که شهادت برای رزمندگان ایرانی بالاترین ارزش بود. البته ناگفته نماند غالب اصطلاحاتی که در جبهه به کار می رفت از طنز برخوردار بود. مثلا رزمندگان در جبهه ها به سوره والعصر، سوره جیم می گفتند! و این کنایه از این بود که خواندن این سوره در پایان جلسات سخنرانی و توجیهی معمول بود و پس از آن به رزمندگان راحت باش می دادند.

البته این گوشه ها از فرهنگ قرآنی حاکم بر جبهه های هشت سال دفاع مقدس بود. اما قسمتی دیگر از این فرهنگ را باید در حاشیه گفتار رزمندگان جستجو کرد. تقریبا می توان گفت که جنگ زمانی آغاز شد که ملت ایران کمر را از سختی ها و مشقات انقلاب و به ثمر رساندن آن راست نکرده بود. و حکومت مرکزی هنوز نهادهای حکومتی را کاملا سازمان دهی نکرده بود. ارتش مرحله گذار از انقلاب به مرحله استقرار را می گذراند. با این وجود هنگامی که سخن از مقابله با دشمن به میان آمد، آنچه که کم نیامد، نیروی انسانی بود. این نیروی انسانی، نیروی معمولی و عادی هم نبود. نیرویی بود که با تسلیحات اندک به مقابله با ماشین جنگی دشمن که از پیشرفته ترین تجهیزات جنگی بهره می برد، برخاست. آنچه این نیرو را از حالت یک نیروی عادی خارج کرده و آن را قادر به مقابله با آن ماشین جنگی می ساخت، فرهنگی بود که پشتوانه این حرکت بود. این فرهنگ جنبه های متفاوتی داشت. البته پرداختن به این مسأله در این مختصر کار آسانی نخواهد بود بلکه باید موضوع یک تحقیق گسترده قرار بگیرد. اما اگر بخواهیم به صورت اجمال به آن بپردازیم باید بگوییم یکی از بارزترین جنبه های این فرهنگ، جنبه دینی و مذهبی آن است. و از مهم ترین عوامل زیرساختی آن، قرآن و فرهنگ قرآنی بود. این فرهنگ قرآنی بود که در حاشیه خط مقدم و لسان رزمندگان در پشت جبهه نمود آشکاری داشت. وجود آیاتی چون «و قاتلوهم حتی لاتکون الفتنه» و یا «و لاتحسبنّ الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربّهم یرزقون» و امثال این آیات روحیه ای در جوانان کشور ایجاد کرده بود که به راحتی به استقبال شهادت می رفتند. آنان مجاهدت خود را در جبهه، جهاد فی سبیل الله می دانستند. و شهادت را به فرموده خداوند نه خاتمه زندگی بلکه آغازی برای حیات در نزد پروردگار می دانستند. آنان جان و اموالشان را در یک معامله در قبال بهشت، به خداوند می فروختند «انّ الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بأنّ لهم الجنه» و چون سخن از یک دادوستد پرسود به میان آید، هرکس چشمی برای دیدن سود و بهره داشته باشد هیچ تعللی برای دست زدن به این معامله نخواهد داشت. البته دیدن سودها و بهره های دنیوی چندان کار سختی نخواهد بود اما اهمیت کار این رزمندگان مخلص در آن بود که توانسته اند در یک معامله بین دنیا و مافیها با بهشت و حیات جاودان، سود را تشخیص دهند. و این چیزی نیست جز نهادینه شدن فرهنگ جهاد در روح و جان این جوانان «اولئک الذین اشتروا الحیوة الدنیا بالأخرة» این جوانان با این روحیه،دیگر خود را یک ارتش معمولی به حساب نمی آوردند،بلکه اینان جند الله بودند که باید غالب باشند. أنّ جندنا لهم الغالبون .آنان چون تیر می انداختند و مقابله آتش با دشمنان می کردند با این فرهنگ بود که خداوند با دشمنان مقابله می کند. «ما رمیت إِذ رمیت»

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان