ماهان شبکه ایرانیان

عواطف و احساسات انسان

عواطف، گرایش ها و احساساتی است که توجّه انسان را از خود به نفع غیر معطوف می دارد. عواطف، استعدادی است فطری و از سرمایه های مهم آدمی است که در تربیت و کسب فضایل، نقشی اساسی ایفا می کند. زندگی انسان از حرارت عواطف گرم می گردد. احساسات و عواطف انسانی، زندگی را غنی و پربار ساخته، آن را قابل تحمّل نموده، از یک نواختی بیرون می آورد.

عواطف و احساسات انسان

مقدمه

عواطف، گرایش ها و احساساتی است که توجّه انسان را از خود به نفع غیر معطوف می دارد. عواطف، استعدادی است فطری و از سرمایه های مهم آدمی است که در تربیت و کسب فضایل، نقشی اساسی ایفا می کند. زندگی انسان از حرارت عواطف گرم می گردد. احساسات و عواطف انسانی، زندگی را غنی و پربار ساخته، آن را قابل تحمّل نموده، از یک نواختی بیرون می آورد.

فداکاری ها، از خود گذشتگی ها، نوازش یتیمان، دستگیری بینوایان، مهر و محبّت، عشق و دلسوزی، قدردانی و سپاسگزاری، صله رحم و...همه و همه از احساسات و عواطف پاک انسانی سرچشمه می گیرد.

بسیاری از جنبش های مهم اجتماعی و حتّی صلح و جنگ از عواطف و احساسات نشأت می گیرد.

عواطف و احساسات مجموعه ای از انفعالات، انجذابات و حالات ظاهراً متضاد با منافع شخصی است که اگر بر اساس منطق و روی میزان صحیح از آنها استقبال و پیروی گردد، نقش تعیین کننده ای در رشد و تعالی انسان خواهد داشت.

اگر نوازش یتیمی دل سوخته و محبت به بینوایی درمانده، آتش قهر الهی را فرو می نشاند، و اگر طوفان خروش و امواج سهمگین غضب، و خشم اعتراض مردان بزرگ و قهرمانان توحید در دفاع از حقوق ستم دیدگان و اعتلای شرافت و مجد انسانها، آتش انقلاب را در توده های عظیم انسانی برای احقاق حق و در هم کوبیدن بینان ظلم و فساد و تبهکاری شعله ور می سازد، و اگر پرواز معنوی انسان به یمن بال عشق و به برکت شور محبّت میسّر می گردد، تنها به خاطر وجود عواطف انسانی است که خالق مهربان در وجود انسان به ودیعه گذارده است.

بررسی بیشتر این مبحث را نیز ضمن چند عنوان پی می گیریم:

تفاوت عواطف و عقل

همانطور که گذشت تأمین سعادت انسان و سلامت و تحرّک جامعه مستلزم هماهنگی، همدلی، همکاری و همیاری عقل با عواطف و احساسات است، و ضعف یا فقدان هر یک پویایی بلکه اصل حرکت فرد و جامعه را در مسیر تربیت و رشد و تعالی به مخاطره انداخته، موجب خسارات عظیم و جبران ناپذیری خواهد شد. در عین حال هر یک از این دو نیرو دارای ویژگی ها و خصایصی متمایز از دیگری است:

* عقل هادی و راهنمای انسان به سوی کمال است.

* حکم عقل بر استدلال و برهان مبتنی، و بر محاسبه و منطق استوار است.

* عقل چراغی فروزان و حسابگر تواناست که انسان را از دیگر حیوانات متمایز ساخته، به یمن وجودش او را فرمانروای زمین قرار داده است.

* و بالاخره عقل به منزله عالمی دقیق و قاضی عادلی است که در محیطی آرام و دور از هرگونه حبّ و بغض و شور و هیجان، در خدمت انسان قرار گرفته خوب و بد را به او نشان می دهد.

در مقابل:

* عواطف و احساسات؛ محرّکی توانمند، قوّه و بازویی پر تحرّک، ترمزی قوی و عاملی بازدارنده و ملامت کننده ای پرخاشگر است.

* عاطفه با محاسبه سر و کار ندارد، منطق نمی شناسد و با استدلال و برهان و مصلحت بیگانه است.

* عاطفه نیرویی است برخاسته از کشش های محیط و واکنشی است نشأت گرفته از جاذبه های پیرامون انسان، که او را برای پاسخ گویی به این کشش ها و جاذبه تهییج کرده، بر انجام عکس العمل مناسب وا می دارد و کوتاهی و قصور او را در این امر مورد سرزنش و ملامت قرار می دهد.

* و سرانجام، عاطفه سرشار از جنبش، هیجان، حرارت، و دوستی و لبریز از عشق و مهر و شفقت است.

دل مادر آکنده از محبّت فرزند است، و این علاقه تا اعماق وجودش نفوذ کرده، امّا این علاقه و مهر او مبتنی بر منطق و محاسبه نبوده، برای این محبّت وافر برهانی عقلی و استدلالی علمی در دست ندارد.

عاشق دلباخته، با برهان عاشق نگردیده، صغری و کبری و براهین عقلی نمی فهمد. او عاشق است و مجذوب، و سخن از مصلحت و منطق و استدلال با او به مثابه سنگ بر دیوار است.[1]

ظهور عواطف در کودکان

احساسات و عواطف کودکان قبل از عقل آنان شروع به رشد کرده، از حدود سه ماهگی که غنچه لب هایشان به لبخند شکوفا می گردد، ظهور می یابد.

در تمام جهان اطفال نوعاً از شش تا هفت سالگی به دبستان رفته، تدریجاً شکوفه های عقل در آنان شکفته می گردد، درحالی که عواطف سالها قبل از آن، پیش از آن که آنان کوچک ترین درکی از مسائل علمی و استدلالی داشته باشند رشد نموده، بسیاری از حالات والدین مثل اقبال و توجّه را که شعبه هایی از عواطف و احساسات است درک می کنند.

از این رو خشونت و تندی، نرمی و ملاطفت، نوازش و مهربانی و بسیاری از برخوردهای عاطفی مثبت و منفی در آنان آثار مطلوب و یا نامطلوبی به بار خواهد آورد که برخی از آنها از واکنش آنان در همان کودکی ظاهر می گردد.

عواطف و احساسات در روایات

درباره رعایت لوازم دوستی و اهتمام به اقداماتی که منبعث از احساسات و عواطف انسانی است، روایات زیادی وارد شده که در اینجا به چند مورد اشاره می کنیم:

امام صادق ـ علیه السلام ـ می فرمایند:

«با هم در ارتباط باشید، به یکدیگر نیکی کنید. و نسبت به هم مهربان بوده، با مهر و عطوفت رفتار نمایید.»[2]

و نیز می فرمایند: «مسلمانان موظّف اند در راه پیوند و ارتباط تلاش نمایند و بر عطوفت و مهرورزی، یکدیگر را کمک کنند، با نیازمندان مواسات کرده، آن ها را یاری نمایند، و از توجّه محبت آمیز به یکدیگر، دریغ نورزند. (آری، باید چنین کنید) تا آن چنان باشید که خداوند بزرگ دستور فرموده که: «با یکدیگر مهربان اند»[3]

جایگاه محبّت و دوستی در میان عواطف انسانی

امام باقر ـ علیه السلام ـ از رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ نقل فرموده اند:

«دوستی مؤمن با مؤمن برای خدا از بزرگ ترین شعبه های ایمان است. آگاه باشید که هر کس برای خدا دوستی کند و برای خدا (با کسانی که نسبت به خدا و مؤمنین از در بغض و کینه توزی، عناد ورزیده و با حقّ و حقیقت در ستیزند) دشمنی نماید و منع و عطایش برای خدا باشد از برگزیدگان خداست».[4]

نیل به کمال و دستیابی به مدارج عالی ایمان جز در سایه عمل به واجبات (به عنوان اساسی ترین راه کارهای حیاتی حرکت در مسیر تکامل) و پرهیز از محرّمات (به عنوان بزرگ ترین موانع این سیر معنوی) میسّر نیست. و آشنایی با وظیفه و شناخت صحیح تکلیف، از شروط اساسی تحقّق این مهم محسوب می گردد.

در میان وظایف و تکالیف دینی، برخی از آن ها از جایگاه ویژه و اهمیت خاصی برخوردار است، به طوری که ترک آن ها باعث تخریب بنیاد ایمان و تزلزل در ارکان اصول اعتقادی انسان می گردد، و پای بندی و عمل به آن ها نیز در بردارنده آثاری شگفت و بس فوق العاده و عظیم است.

محبّت و دوستی خالصانه مؤمنین نسبت به یکدیگر را با توجّه به اثر و منزلتی که در این حدیث شریف از آن یاد شده، می توان به عنوان نمونه ای از این تکالیف مهم بر شمرد.

آری دوستی و محبّت برای خدا نشانه ایمان است و از چنان منزلت و جایگاهی برخوردار است که پای بندی به آن، انسان را به قلّه های شرف و آسمان افتخار نایل گردانیده، او را از برگزیدگان خدای متعال قرار داده و خلعت اصفیاء اللّهی بر تن او خواهد نمود.

ابو بصیر از امام صادق ـ علیه السّلام ـ نقل می کند که فرمودند: «کسانی که برای خدا با یکدیگر دوستی می کنند، روز قیامت بر منبرهایی از نورند، نور چهره ها و نور اجساد و نور منبرهایشان همه چیز را روشن می کند به طوری که بدین وسیله شناخته می شوند و گفته می شود: اینان محبّت کنندگان در راه خدایند.»[5]

امام صادق ـ علیه السلام ـ می فرمایند: «دو مسلمان که با هم برخورد می کنند، هر کدام دیگری را بیشتر دوست دارد برتر و بهتر است».

حضرت رضا ـ علیه السلام ـ از پدران خود نقل می کنند که رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ فرمودند:

«پیروان من مادامی که یکدیگر را دوست داشته، به هم هدیه بدهند، امانت دار بوده، از حرام دوری نمایند، مهمان نوازی کرده، نماز بر پا دارند و زکات بدهند، همواره در خیر و خوبی می باشند. هرگاه چنین نکنند خداوند آنان را به قحطی مبتلا نماید».[6]

جایگاه سپاسگزاری

نمونه دیگری از تکالیف ویژه تربیتی که در میان عواطف انسانی از جایگاه و منزلتی بس عظیم برخوردار است قدردانی و سپاسگزاری است به گونه ای که بنابر آنچه در مباحث اعتقادی مورد نظر دانشمندان علوم دینی و معارف اسلامی است رکن و اساس ایمان به خدا و پذیرش فرمان های الهی و پیروی از مکتب انبیاء عظام، سپاسگزاری در مقابل نعمت های بزرگ خداوند متعال است.

شکر و سپاس، خود یکی از اقسام عبادت و وسیله ای برای تکامل انسان است. خداوند همه نعمت ها را در اختیار انسان قرار داده تا با استفاده از آن ها، در نهایت به کمال معنوی و ابدی خود برسد و یکی از راه های وصول انسان به کمالات معنوی، شکر منعم و سپاسگزاری اوست.

انگیزه سپاسگزاری به هنگامی در انسان پیدا می شود که از کسی بهره ای ببرد، یا نیازی از نیازهای او تأمین گردد. به عبارت دیگر؛ سپاسگزاری بازتاب عاطفی مهر و محبت در روان انسان است. انسان فطرتاً دوست دارد محبت و احسان دیگران را ارج نهاده، از نیکی و مهر آنان قدردانی نماید، و هر اندازه که بیشتر از رشد عواطف انسانی برخوردار باشد، انگیزه سپاسگزاری در او نیرومندتر است به گونه ای که با مشاهده کوچک ترین احسانی از دیگران، خود را موظّف به انجام تکلیفی می داند که از اعماق وجودش احساس می نماید و تا زمانی که از عهده آن بر نیامده، ناراحت است و از آن رنج می برد.

سپاسگزاری در حیوانات نیز به صورت یک واکنش غریزی وجود دارد. به عنوان نمونه می توان سگ را مورد مطالعه قرار داد که در مقابل لقمه نان یا پاره استخوانی، تمام عمر قدردان نیکی انسان بوده و برای جبران آن حتی از جان خود دریغ نمی ورزد.

سپاسگزاری، عملی است واقع گرایانه، و حرکتی است در مسیر شناخت واقعیات که انسان را از انکار حقایق دور کرده، حقّ شناسی را در او تقویت می نماید. از همین روست که آن را یکی از بزرگترین راه کارهای سیر معنوی و بازتاب آن را رفع گرفتاری ها و دفع عذاب اخروی دانسته اند.

مرحوم نراقی می نویسند: «شکر، افضل منازل سعادت و عمده توشه مسافرین به عالم نور و بهجت است، سبب رفع بلا و باعث زیادتی نعمت ها است.»

خداوند می فرماید: «ما یفْعَلُ اللَّهُ بِعَذَابِکمْ إِن شَکرْتُمْ وَ آمَنتُمْ؛[7] خداوند به مجازات شما چه نیازی دارد، اگر شکرگزاری کنید و ایمان آورید؟!»و نیز می فرماید:«لَئِن شَکرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکمْ؛[8]اگر شکر گزاری کنید، البته (شما را رشد داده، نعمت خود را) بر شما خواهم افزود».[9]

کنترل عواطف و احساسات

هر یک از تمایلات گوناگونی که در مجموعه جسم و جان بشر نهفته است در تأمین خوشبختی و سعادت او سهمی داشته و نقش ایفا می کند. احساسات تا آن جا که یک انفعال طبیعی است، ارزش مثبت یا منفی ندارد ولی عکس العمل هایی که انسان به تناسب این حالات از خود بروز می دهد، نظر به اختیاری بودن آن ها دارای ارزش مثبت یا منفی است.

از آن جا که برخی از مظاهر احساسات مانند یأس و نومیدی، قساوت قلب، ترس ذلّت بار و خشم غیر منطقی طبیعتاً نیازمند مقابله و مبارزه جدّی است و همچون دلبستگی بی مورد و دوستی بیش از حدّ که مراقبت دائمی را می طلبد، لازم است با محاسبه منطقی و رعایت اصول و ضوابط تربیتی و اندازه گیری صحیح علمی و واقع بینانه، ضمن تعدیل آن ها هر یک را در جهت صحیح و در حدّ ضرورت ارضا نمود تا از پی آمدهای افراط و تفریط و عوارض زیان بار آن پیشگیری کرده و آدمی از جمیع جهات به کمال شایسته خویش نایل گردد.

به عنوان مثال اگر لازمه برخورداری از عواطف و احساسات پاک انسانی، اظهار دوستی و محبّت است، و اگر محبّت و دوستی، لازمه انسانیت است در عین حال زیاده روی و افراط در موارد غیر ضروری موجب خسارات و ضایعات فراوانی می گردد.

زود رنجی، خود بزرگ بینی، پر توقّعی و از خود راضی بودن از تبعات منفی محبّت بیش از حدّ است. کودکی که از مهر و محبت دور از اعتدال برخوردار گردد، فردی لوس، غیر منضبط و مسئولیت ناپذیر خواهد شد.

همچنین است آثار سوء و پی آمدهای ناگوار محبّتی که در جهت صحیح و بر اساس استحقاق و میزان درست انجام نپذیرد. کودکی که به خاطر شکستن شیشه و یا ضرب و شتم کودکان دیگر مورد تشویق قرار می گیرد هرگز انسانی معتدل، خردمند و حقّ شناس بار نخواهد آمد. بسیاری از مفاسد اجتماعی و بزه کاری های کودکان و نوجوانان از همین جا سرچشمه می گیرد.

اختلافات قومی، کینه توزی های دامنه دار و حتی درگیری های فیزیکی که در برخی موارد منجر به کشت و کشتار نیز می گردد، ریشه در افراط و عدم گزینش جهت معقول نسبت به ارضای تمایلات و عواطف دارد.

از همین جاست که در روایات «فِی الله» بودن و «لِلّه» بودن اعمال و به خصوص حبّ و بغض مورد تأکید فراوان قرار گرفته است.

امام صادق ـ علیه السلام ـ نقل می فرمایند: (روزی) رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ به یاران خود فرمودند: «کدام یک از دستاویزهای ایمان محکم تر است؟ عرض کردند: خدا و رسولش داناترند، و بعضی از آنها گفتند: نماز، برخی عرض کردند: زکات، عدّه ای روزه، گروهی حجّ و عمره، و تعدادی جهاد را مطرح کردند.»

رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ فرمودند: هر یک از این ها که گفتید فضیلتی دارد، ولی پاسخ پرسش من نیست. «محکم ترین دستاویز ایمان؛ دوستی برای خدا، دشمنی برای خدا، دوستی و پیروی اولیای خداوند، و بیزاری از دشمنان خداست».[10] امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ از پدران بزرگوار خود نقل می کنند که روزی رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ به یکی از یاران خود فرمودند: «ای بنده خدا! دوست بدار در راه خدا، دشمنی کن در راه خدا، مهرورزی کن در راه خدا و خصومت نما در راه خداوند، زیرا جز از این طریق به ولایت خدا نخواهی رسید، و آدمی تا چنین نباشد طعم ایمان را نمی یابد، هر چند نماز و روزه اش بسیار باشد.»[11]

پی نوشت ها

[1] از همین جا به این واقعیت عینی پی می بریم که با نوع زنان که سرشار از احساس و عاطفه هستند با دلیل و برهان و منطق مواجه شدن، کاری است نادرست، و انتظار کارآیی از این روش، توقّعی است بی مورد و غیر واقع بینانه. بسیاری از اختلافات کور خانوادگی نیز از نادیده گرفتن همین امر سرچشمه می گیرد.

[2] تَواصَلُوا وَ تَبارُّوا وَ تَراحَمُوا وَ تَعاطَفُوا. کافی، 2/140 باب تراحم، ح3.

[3] یحِقُّ عَلَی المُسلِمِینَ الإجتِهادُ فِی التَّواصُلِ وَ التَّعاوُنُ عَلَی التَّعاطُفِ وَ المُواساةُ لأِهلِ الحاجَةِ وَ تَعاطُفُ بَعضِهِم عَلی بَعضٍ حَتّی تَکُونُوا کَما أَمَرَکُمُ اللهُ عَزَّوَجَلَّ (رُحَماءُ بَینَهُم).....کافی: 2/140، ح 4.- فتح: آیة 29.

[4] وَدُّ المُؤمِنِ لِلمُؤمِنِ فِی اللهِ مِن أَعظَمِ شُعَبِ الإِیمانِ. أَلا وَ مَن أَحَبَّ فِی اللهَ وَ أَبغَضَ فِی اللهِ وَ أَعطی فِی اللهِ وَ مَنَعَ فِی اللهَ فَهُوَ مِن أَصفِیاءِ اللهِ. کافی: 2/102، باب الحبّ فی الله، ح3.

[5] إِنَّ المُتَحابِّینَ فِی اللهِ یومَ القِیامَةِ عَلی مَنابِرَ مِن نُورٍ، قَد أَضاءَ نُورُ وُجُوهِهِم وَ نُورُ أَجسادِهِم وَ نُورُ مَنابِرِهِم کُلَّ شَیءٍ حَتّی یعرَفُوا بِهِ، فَیقالُ: هؤُلاءِ المُتَحابُّونَ فِی اللهِ کافی، 2/102، ح4. [7]. إِنَّ المُسلِمَینِ یلتَقِیانِ، فَأَفضَلُهُما أَشَدُّهُما حُبّاً لِصاحِبِهِ.. کافی، ج2/104، ح14.

[6] لا تَزالُ أُمَّتِی بَخَیرِ ما تَحابُّوا وَ تَهادَوا وَ أَدُّوا الأَمانَةَ، وَ اجتَنَبُوا الحَرامَ، وَ قَرَوُا الضَّیفَ، وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ، فَإِذا لَم یفعَلُوا ذلِکَ ابتَلَوا بِالقَحطِ وَ السِّنِینَ. عیون الأخبار، 2/28، ب31، ح25، بحار: 74/392، باب التراحم، ح10.

[7] نساء، آیة147.

[8] ابراهیم، آیة 7.

[9] معراج السعاده، 597.

[10] وَلکِن أَوثَقُ عُرَی الإِیمانِ الحُبُّ فِی اللهِ وَ البُغضُ فِی اللهِ وَ تَوالِی أَولِیاءِ اللهِ وَ التَّبَرِّی مِن أَعداءِ اللهِ. کافی، 2/102، باب الحبّ فی الله، ح6.

[11] یا عَبدَ اللهِ! أَحبِب فِی اللهِ وَ أبغِض فِی اللهِ وَ والِ فِی اللهِ وَ عادِ فِی اللهِ، فَإِنَّهُ لا تَنالُ وِلایةَ اللهِ إِلاّ بِذلِکَ، وَ لا یجِدُ رَجُلٌ طَعمَ الإِیمانِ وَ إِن کَثُرَت صَلاتُهُ وَ صِیامُهُ حَتّی یکُونَ کَذالِکَ... ینابیع الحکمة: 2/47، ب 31، ف3، ح11، امالی صدوق/11، م3، ح7، علل الشرایع: 1/140، عیون الأخبار: 1/226، ب28، ح41.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان