مارا ماتر و محققان دانشگاه کالیفورنیای جنوبی علاقه زیادی داشتند تا بدانند که افراد تحت استرس چطور تصمیم گیری می کنند. از همین رو آنها آزمایشی را طراحی کردند وطی آن از افراد داوطلبی که در این آزمایش شرکت کردند، خواستند تا یک بازی کامپیوتری انجام دهند. هدف در این بازی این بود که آنها بتوانند هرچه بیشتر درآمدزایی کنند. دراین بازی یک بالون دیده می شد که هرچه بالون بیشتر باد می شد و بزرگتر می شد، پول بیشتری عاید فرد می شد. در عین حال، در یک لحظه ممکن بود که همه پول فرد از بین برود. اگر بالون می ترکید یا زیادی دور می شد، فرد پولی را دریافت نمی کرد. در این بازی اصلا قابل پیش بینی نبود که بالون تا چقدر می تواند باد شود و این اتفاقات به صورت کاملا رندوم رخ می داد.
آیا واکنش زنان و مردان در هنگام انجام این بازی یکی بود؟ واکنش زنان و مردان در شرایط خونسردی یکی بود. ولی کافی بود تا کمی استرس به ماجرا اضافه شود؛ نتایجی کاملا متفاوت رقم می خورد. تحقیق کنندگان از داوطلبان شرکت در این تحقیق خواستند تا دستانشان را در آبی کاملا یخ و آزار دهنده فرو ببرند تا بدین ترتیب طپش قلب و فشار خون آنها افزایش یابد. در این شرایط پراسترس، خانمها درشرایطی مملو از استرس، زودتر از باد کردن بالون دست می کشیدند و 18% کمتر از یک خانم در شرایط آرامش بالون را باد می کردند. آنها ترجیح می دادند تا به جای آنکه ریسک بزرگی را انجام دهند، با اطمینان بیشتری کار را دنبال کند. اما مردان تحت استرس، واکنش کاملا برعکسی داشتند. آنها دائما به باد کردن بالون ادامه می دادند و طبق نتیجه این تحقیق، به طور میانگین مردان درشرایط استرس 50% بیشتر بالونها را باد می کردند.
رود فان دن بوس و تیم تحقیقاتی اش در دانشگاه رادبود به این نتیجه رسیده اند که مردان در شرایطی مملو از استرس، بیشتر از حالت طبیعی ریسک می کنند و همه اینها به خاطر کورتیسول است. هورمون کورتیسول، برعکس آدرنالین (هورمونی که بلافاصله درواکنش به خطر وتهدیدها ترشح می شود)، تدریجا و به آرامی در خون رها می شود و بدین ترتیب انرژی ای که برای واکنش نشان دادن به خطر در بدن آزاد می شود، 20 تا 30 دقیقه بعد از احساس خطر رها می شود. تحقیقات مختلف حکایت از آن دارد که این هورمون هم در زنان و هم در مردان به میزان برابری ترشح می شود.
تصور کنید که شما یادداشتی را با این مضمون از رئیستان دریافت می کنید:«همین الان به اتاق من بیا». این یک پیغام معمول و مرسوم نیست و باعث نگرانی شما می شود. شما به دفتر رئیس می روید. او پای تلفن است و باید منتظر بمانید.بالاخره به اتاق رئیس می روید. او به شما می گوید:« پدرم دچار مشکل قلبی شده و من باید به شهر دیگری سفر کنم. تو کدام بخش از کارهای مرا می توانی در دست بگیری؟»
تحقیقات حکایت از آن دارد که زنان کارهایی که می دانند که می توانند از پس آن بربیایند و پروژه هایی که با مهارتهایشان جور در می آید را انتخاب می کنند. ولی مردان معمولا از انتخاب پروژه های سخت و سنگین سربازمی زننند و به سراغ پروژه هایی می روند که ساده تر است و به احتمال زیاد درانجام آن ناکام نمی مانند. آیا دلیل این واکنش ها به مغز افراد برمی گردد؟ در تحقیق اول که با استفاده از بازی بالون دنبال می شد، اعضای تیم ماتر به اسکن مغز افراد شرکت کننده پرداختند تا ببینند که کدام بخشهای مغز در زمان تصمیم گیری در شرایط استرس، بیش از سایر بخشها فعالیت می کنند. دو بخش ازبخشهای مغز فعالیت بیشتری داشتند و این فعالیت در بین زنان و مردان کاملا متضاد هم بود. این دو بخش، پوسته مغز (Putamen) و بخش anterior insula بودند.پوسته مغز می سنجد که آیا زمان مناسبی برای واکنش نشان دادن است یا نه و دروقت مناسب به سایر بخشهای مغز دستور می دهد:«وارد عمل شوید» و بعد در آن هنگام است که فرد انتخابی ریسکی می کند و در آن زمان بخش اینسولا این فرمان را صادر می کند:«لعنتی؛ این انتخابی ریسکی است.»
در مردان، پوسته مغز و اینسولا، هر دو هشداری جدی می دهند. سطح جدیت این دو فرمان، یعنی «وارد عمل شوید» و«لعنتی، این یک انتخاب ریسکی است» در یک سطح است. این بدان معناست که مردان واکنشهای احساسی شدیدی را درتصمیمات ریسکی دارند. برعکس در زنان، اوضاع برعکس است. این دو بخش درمغز زنان به آرامی پیغامهایشان را می دهند. یعنی خانمها به آرامی فکر می کنند:«نیازی به عجله کردن نیست.»«بهتر است که وقتی که نیازی نیست، ریسک نکنیم.»