خانواده نهادی است که با ایمان و دلسوزی و اخلاص برای بهینه سازی و بهره گیری از فرصت جوانی برنامه ریزی می کند و با ارائه برنامه و جهت و نظارت و مراقبت و انتقال تجارب راه را برای بهره مندی مطلوب تر از فرصت جوانی هموار می سازد. آنچه پیوسته موجب سعادت و یا شقاوت انسان می گردد، عمر و لحظه های زندگی اوست، این امر لزوم تاکید و دقت در برنامه ریزی خانواده ها را مشخص می سازد چرا که با برنامه ریزی این مهم، بسیاری از ابعاد زندگی اصلاح می گردد. این مقاله در برگیرنده ی برنامه هائی است که در استفاده ی بهینه از فرصت جوانی، انسان را یاری می نماید که شامل موارد زیر است:
تفکر قبل از عمل، همنشینی با نیکان، مشورت، استفاده از تجارب دیگران، استفاده از تجارب خود، مشخص کردن اهداف، تلاش، اراده و همت عالی، شور و اشتیاق، نظم در امور، مراقبه و محاسبه، استفاده از فرصتها، راه صحیح کارها، هماهنگی، سرعت عمل، فن آوری پیشرفته، بهره مندی از نشاط جوانی، کارهای مهم، تخفیف در کارها، اجتناب از عوامل اتلاف وقت، یاد مرگ. که در هر مورد به بیان ارتباط آنها با خانواده پرداخته ایم.
کلید واژه:
خانواده، بهینه سازی وقت، عمر
مقدمه:
فرصت جوانی، در حقیقت کل عمر انسان است که به صورت لحظات و دقائق به گونه های مختلف سپری می شود. بدیهی است عمر و بهتر بهره گرفتن از آن تنها سرمایه ای است که در اختیار انسان قرار گرفته و همین لحظات و دقایق زودگذر ارزشمند است که سرنوشت انسان را تعیین می سازد. خانواده می تواند با ترسیم نقشه ای جامع و چشم اندازی روشن و با ارائه برنامه ای قابل اجراء نوجوان و جوان را در مسیری قرار دهد که بتواند بهترین استفاده را از فرصت جوانی نموده و رهتوشه لازم را برای رسیدن به رشد و کمال فراهم آورد.
راه های بهینه سازی فرصت جوانی:
والدین با آگاهی از اهمیت فرصت جوانی سعی در ارائه بهترین راه ها برای بهینه سازی فرصت جوانی دارند تا سعادت جوان خود را تضمین کنند. بدیهی است پربار کردن جوانی و استفاده بهینه از این فرصت مانند اغلب مهارت های انسانی، پس از آگاهی، نیاز به تمرین در جهت تحقق بخشیدن به این آگاهی ها دارد و خانواده بهترین بسترگاه برای تحمیل، تلقین، تمرین، تکرار و تثبیت برنامه ها و راهکارهای بهینه سازی فرصت جوانی می باشد.
1)تفکر قبل از عمل:
خانواده قرآنی اولین راهکار و برنامه را تثبیت روحیه تفکر قبل از عمل می داند (الذین یذکرون الله قیاماً و قعودا و علی جنوبهم و یتفکرون فی خلق السماوات و الارض ربنا ما خلقت هذا باطلاً سبحانک فقنا عذاب النار) (آل عمران3: 191) همانان که خدا را (در همه احوال) ایستاده و نشسته، و به پهلو آرمیده یاد می کنند، و در آفرینش آسمانها و زمین می اندیشند (که:)پروردگارا، اینها را بیهوده نیافریده ای منزهی تو! پس ما را از عذاب آتش دوزخ در امان بدار(فولادوند1415 ق.ص75).
تاکید اسلام و قرآن مبنی بر تفکر و تعقل است و خداوند متعال بندگان را در قرآن بسیار به تفکر و تعقل فرا می خواند، به همین دلیل، نباید بدون اندیشه دست به کار شد و بهتر است ابتدا همه ی جوانب کاملاً سنجیده شود. در غیر این صورت نتیجه ی مطلوب به خواهان سعادت و موفقیت خویش هستید باید از قدرت فکر بهره مند شوید و با استفاده از اندیشه های مثبت، کمبودهای خود را جبران کنید. (چرا که) غوطه ور شدن در افکار، نه توهمات- روح را تقویت می کند زیرا تفکر یک نوع آموزش به ضمیر ناخودآگاه است. با تفکر، حالات باطنی تقویت و قدرتهای روحی آشکار می شود. در صورت خوگرفتن به تفکر، قدرت فکر و نیروی تمرکز، بیشتر می شود. در نتیجه وهم و خیال ضعیف شده و اثر تبلیغات و تلقینات گمراه کننده ی شیطان و دشمنان تضعیف می گردد» (مجتهدی سیستانی 1386، ص 17 با تلخیص)
اگر جوان درباره ی سرانجام کاری که در پی آن است بیندیشد در کارها به نتیجه مطلوب می رسد و گرفتار پشیمانی و افسوسهای کشنده نمی شود. امام علی (علیه السلام) می فرمایند: «اذا قدمت الفکر فی جمیع افعالک، حسنت عواقبک فی کل امر؛ اگر پیش از همه ی کارهایت درباره آن بیندیشی سرانجام و عاقبت تو در هر امری نیکو خواهد بود»
(آقا جمال الدین خوانساری 1366، ج6. ص454)
2) همنشینی با نیکان
همنشینی و معاشرت، سفارش شده ی مردان بزرگ و اندیشمندان نامی است. زیرا تاثیرات پربرکتی دارد. « جالس الابرار فانک اذا فعلت خیراً حمدوک و ان اخطات لم یعنفوک؛ با نیکان نشست و برخاست نما که اگر کار خوبی انجام دهی، تو را می ستایند و اگر خطا کنی با تو به خشونت برخورد نمی نمایند» (کرمی 1384.ص255) همنشینی با نیکان، روح انسان را صیقل داده و قلب و افکار آدمی را روشن می سازد. بنابراین یافتن دوست خوب ارزش آن را دارد که وقت و دقت زیادی صرف آن نمود. زیرا دوستان و همنشینان خوب، یاران نیکویی در راه رسیدن به سعادت هستند و با دادن انرژی مثبت به انسان در بهره مند شدن از وقت تاثیر به سزایی می گذارند.
«انرژی و نیروهای معنوی اینگونه شخصیت ها، در همنشینانشان نفوذ می کند. گاهی این نفوذ در برخی افراد سریع تر می باشد و احتیاج به زمان طولانی ندارد بلکه یک نشست، یک نگاه و یک گفتار، وضعیت فکری و اعتقادی دیگران را شکوفا می سازد. چرا که هاله ای که اطراف بدن انسان را فراگرفته است میدان هایی از انرژی است که انسان ها به وسیله وجود همین هاله ها می توانند در اثر همنشینی و مجالست با یکدیگر اثرات مثبت و منفی بر یکدیگر داشته باشند.
3) مشورت
در هنگامه ی نیاز، مشورت کردن با افراد آگاه و متعهد که دارای شرایط مشاوره هستند، مانند استفاده از تجهیزات سالم در کوهنوردی است و کناره گیری از مشورت مانند کوهنوردی بدون تجهیزات و یا با امکانات ناسالم می باشد، از این رو خداوند به پیامبر اعظم خود سفارش می کند که در کارها با صاحبان خرد مشورت نماید:« و شاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوکل علی الله ان الله یحب المتوکلین» (آل عمران 159:3) و در کار [ها] با آنها مشورت کن، و چون تصمیم گرفتی بر خدا توکل کن، زیرا خداوند توکل کنندگان را دوست می دارد (فولادوند 1415 ق. ص71)
امام صادق(علیه السلام) می فرمایند: شاور فی امورک مما یقتضی الدین من فیه خمس خصال، عقل و حلم و تجربه و تقوی...؛ در امور خود که از نظر دین جایز باشد با کسی مشورت کن که در او پنج خصلت وجود دارد:
1- عقل 2- حلم 3- تجربه 4- نصیحت گویی 5- تقوا.
بنابراین بهتر است از افرادی که این صفات در آنان نیست، پرهیز کرد وگرنه ممکن است انسان به جای هدایت به ضلالت و گمراهی کشیده شود.
مشورت کردن، وقت و بهره مندی از آن را پربارتر می کند و به این ترتیب اولاً احتمال اشتباه کمتر می شود و ثانیاً زمانی را که باید صرف یافتن نتیجه ای کرد را تقلیل می دهد و این فرصت را به وجود می آورد که به کارهای دیگر پرداخته شود و البته اگر طریق مشورت صحیح باشد و به راه معقولی منتهی شود باید اهل عمل بود تا وقت مشورت دهنده و خود شخص، مثمر ثمر گردد.
4) استفاده از تجارب دیگران:
عمر آدمی بسیار کوتاه تر از آن است که بتوان هر تجربه ای را به عینه کسب کند. در واقع تمام یافته های جدید علمی بر پایه ی تجارب گذشتگان است. حتی وقتی کتابی خوانده می شود و یا سخنرانی ای ایراد می گردد تجربه ی نویسنده و سخنران به آموخته های شخص اضافه می شود. به این طریق، نیازی به صرف وقت در تجربه کردن هر مسئله توسط خود فرد و یافتن راه حل نمی باشد. از این روی امام علی (سلام الله علیه) در ولایت نامه ی خود به مالک اشتر چنین می فرمایند: «... و توخ منهم اهل التجربه و الحیاء من اهل البیوتات الصالحه؛ ... و از میان کارگزاران، اهل تجربه و حیا را که از خاندانهای صالح هستند، انتخاب نما» (دشتی1379.ص576)
«اگر انسان بخشی از عمر خود را صرف گردآوری تجارب دیگران کند، هرگز زیان نکرده است، چون تجربه های افراد که حاصل یک عمر زیستن و فراز و نشیبها و موفقیتها و ناکامی های زندگی است، در تجربه خلاصه می شود و راه میان بر به شمار می آید و بر غنی شدن اوقات کمک می کند» (محدثی 1386. ص35)
5)استفاده از تجارب خود:
افراد، با تجربه هایی که در طول زندگیشان کسب می کنند پخته و ورزیده تر می شوند و به خاطر سپردن این تجربه ها از عوامل موفقیت انسان است. «لا حکیم الا ذو تجربه؛ حکیم نیست مگر کسی که دارای تجربه باشد» (کرمی 1384، ص463).
« همه تجربه های تلخ و شیرین شخصی و استفاده از آنها در موارد لازم، دلیل بر خردمندی انسان است، زیرا به یاد داشتن تجربه ها و درس آموختن از آنها از نیروی عقل سرچشمه می گیرد. بهتر است نگذارید با غفلت از تجربه های گذشته، تاریخ زندگی تان، تکرار شود و پس از گذشت سالها همان نتایج و تجربه هایی را که قبلاً دیده بودید و دو مرتبه با آنها روبرو شوید (چون، عاقل از یک سوراخ دوبار گزیده نمی شود. به این ترتیب) می توانید از وقت و فرصتی که دارید استفاده بیشتری نموده و توفیقات ارزنده تری را نصیب خود گردانید»(مجتهدی سیستانی1386.ص149) استفاده نکردن از آنچه بر اثر تجربه نصیب هر شخصی می شود، در واقع هدر دادن تجربه و زمانی است که صرف کسب آن تجربه شده و نیز موجب اتلاف زمانی است که با به کار بستن تجربه باید در آن صرف جویی می شد.
6) مشخص کردن اهداف:
هر انسانی به اندازه ی هدفش بزرگ می شود. پس برای اینکه وقت خود را صرف کاری کرده باشد که در آینده از صرف وقت در انجام آن کار پشیمان نشود بهتر است ابتدا هدف خود را شناسائی کرده تا کاملاً واقف باشد که عمر خود را صرف چه امری می کند. «من طلب شیئا ناله او بعضه؛ هر کس چیزی را طلب کند، به همه ی آن یا مقداری از آن نائل می شود» (آقا جمال الدین خوانساری 1366.ج5. ص305). «چه هدف هایی در زندگی برای خود دارید؟ دلتان می خواهد، سه سال آینده را چگونه بگذرانید؟ اگر می دانستید تا شش ماه آینده خواهید مرد، این شش ماه را چگونه می گذراندید؟
نوشتن یک سری اهداف اساسی عمر بر روی کاغذ شما را یاری خواهد داد تا در بیابید واقعاً در زندگی خود چه می خواهید، این کار شما را جهت دار می کند. به شما این احساس را می دهد که بر سرنوشت خود مسلط هستید و به منزله ی پایه و معیاری می شود که سایر فعالیتهای جنبی را با آن می سنجید و می توانید در جهات مختلف زندگی خود تعادل برقرار سازید. به این ترتیب با آگاهی از اینکه دوست دارید عمر خود را چگونه صرف کنید از بروز بسیاری از موانع و ناسازگارهای بعدی جلوگیری خواهید کرد.
7) تلاش، اراده و همت عالی:
انسان برای رسیدن به هدفی که دارد باید زمانی برای انجام آن در نظر بگیرد و تلاش کند. زیرا داشتن اهداف والا و گذر زمان، به تنهایی، انسان را به سعادت نمی رساند بلکه به اراده و تلاش فراوان نیاز دارد. خداوند متعال می فرماید: «و ان لیس للانسان الا ما سعی» (نجم53: 39) و اینکه برای انسان جز حاصل تلاش او نیست (فولادوند 1415 ق. ص527).
تلاش کردن عاملی برای رشد و شکوفایی هر کسی است. از این روی حضرت علی (علیه السلام) می فرمایند: «... فشدوا عقد المآزر، واطووا فضول الخواصر، و لا تجتمع عزیمه و ولیمه. ما أنقض النوم لعزائم الیوم...؛ ... پس کمربندها را محکم ببندید، و دامن همت بر کمر زنید، که به دست آوردن ارزش های والا با خوشگذرانی میسر نیست! چه بسا خواب های شب که تصمیم های روز را از بین برده....» (دشتی 1379.ص477). بدون تلاش و اراده و همت عالی نمی توان انتظار سعادتمندی را کشید بلکه باید با ثبات قدم و تلاش مستمر از وقت و عمر بهره جست تا دریچه های موفقیت را یکی پس از دیگری گشود. «بسیاری از مواقع کارها خوب آغاز می شود ولی یا به انجام نمی رسد و یا بد تمام می شود. آنان که روحیه استقامت در کار و پایداری تا به انجام رسیدن آن را ندارند هرگز به مقصد نمی رسند.
«... واستقم کما امرت و لا تتبع اهواءهم...» (شوری42:15) ... و همان گونه که مأموری ایستادگی کن، و هوسهای آنان را پیروی مکن... (فولادوند 1415 ق.ص484) از آنجا که هوا و هوسها، بزرگترین مانع حرکت (انسان به سوی تعالی) و سر راه برنامه [های] اوست خدای تعالی فرمان پیروی نگردن از هوا و هوسها را می دهد» (دلشاد تهرانی 1373. ص348 و 349)
8) شور و اشتیاق:
اثر شور و اشتیاق بر هیچ کسی پوشیده نیست. اغلب انسان ها در طی زندگیشان حداقل چندین بار درباره ی برخی مسائل شور و اشتیاق فراوان پیدا می کنند و این احساس خود را اگر مربوط به مسئله ی صحیحی باشد، تمجید کرده و جزء خاطرات شیرینشان ثبت می کنند. «امام صادق (سلام الله علیه) می فرمایند: مثل المشتاق مثل الغریق، لیس له همه الا خلاصه و قد نسی کل شی دونه؛ مثل شخصی که مشتاق است، مثل کسی است که غرق شده باشد و اراده ای جز خلاصی ندارد و هر چیزی را غیر آن فراموش می کند. بنابراین کسی که اشتیاق به چیزی را در دل خود ایجاد می نماید غیر آن را فراموش می کند و تمامی اراده و همت خویش را برای رسیدن به آن قرار می دهد» (مجتهدی سیستانی 1386.ص83).
اشتیاق داشتن و علاقه نشان دادن به هر امری موجب آسانی آن می شود و اراده ی انسان را برای تلاش تقویت می کند و گذشته از آن با تمرکزی که روی کار ایجاد می نماید باعث می شود وقت خود را با شیرینی و جدیت بیشتری در راستای بهره مندی سپری کرد.
پی نوشت ها :
*استاد گروه الهیات دانشگاه اصفهان
*دانشجوی کارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث دانشگاه اصفهان
منبع: فصلنامه قرآنی کوثر شماره 40