ماهان شبکه ایرانیان

مؤمنان و اقتصاد سالم در زندگی

اسلام مکتبی جامع و فراگیر است که همه قلمرو زندگی انسان را مورد توجه قرار داده و برای آن برنامه ارائه کرده است

مؤمنان و اقتصاد سالم در زندگی
اسلام مکتبی جامع و فراگیر است که همه قلمرو زندگی انسان را مورد توجه قرار داده و برای آن برنامه ارائه کرده است. اسلام دینی نیست که تنها به قلمرو فردی زندگی انسان پرداخته و از بعد اجتماعی زندگی او غافل باشد بر این اساس است که می توان مجموعه برنامه های اسلامی را با توجه به انواع روابط انسان در پنج بخش تنظیم کرد. یکی از انواع روابط انسان، رابطه او با خداست. انسان باید خدا را بشناسد، به او ایمان بیاورد، از او پیروی کند و در برابر او به عبادت و خضوع و خشوع بپردازد و لذا موظف است نماز بخواند، روزه بگیرد و عبادات دیگر را انجام دهد.
یکی از انواع روابط، رابطه انسان با خویشتن است، بدین معنا که باید با توسل به تعالیم اسلام، به نیازهای جسمی و روحی خود توجه و از زیان رساندن به خود خودداری کند.
یکی از انواع روابط، رابطه انسان با طبیعت و محیط زیست است که باید با در نظر گرفتن قناعت، از آن در جهت رفع نیازهای خود بهره برداری و از هرگونه ظلم و تعدی و فساد نسبت به آن برخورداری کند.
یکی دیگر از انواع روابط، رابطه انسان با مردم است. این رابطه ممکن است سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و مانند آن باشد. از باب مثال آنجا که از رابطه بین حاکم و مردم و حقوق متقابل بین آنها سخن می گوییم، به رابطه سیاسی اشاره داریم؛ آنجا که از رعایت عدالت و دوری از ظلم سخن به میان می آید، منظور رابطه اجتماعی است و آنجا که در زمینه کیفیت و کمیت تولید و توزیع و مصرف و ارائه خدمات به جامعه تعالیمی را ارائه می دهد، به بعد اقتصادی زندگی انسان نظر دارد.
مجموعه احکام اسلامی در زمینه روابط فوق به صورت واجب، حرام، مستحب، مکروه و مباح تنظیم می شوند. یکی از مسائلی که مؤمنان باید به آن توجه کنند، چگونگی تولید درآمد و مبادلات مالی با دیگران است. قرآن کریم می فرماید دو راه برای تولید درآمد و مبادلات مالی وجود دارند: راه حق و راه باطل، مؤمنان باید راه حق را بپیمایند و از راه باطل دوری کنند: «یا ایها الذین آمنوا لا تاکلوا اموالکم بینکم بالباطل الا ان تکون تجاره عن تراض بینکم و بالباطل الا ان تکون تجاره عن تراض منکم و لاتقتلوا انفسکم ان الله کان بکم رحیماً و من یفعل ذلک عدواناً و ظلماً فسوف نصلیه ناراً و کان ذلک علی الله یسیراً»( سوره نسا، 29 و 30). یعنی ای کسانی که ایمان آورده اید، اموال یکدیگر را به باطل و از راه های نامشروع نخورید مگر اینکه تجارتی با رضایت شما انجام گیرد و خودکشی نکنید. خداوند نسبت به شما مهربان است و هرکس این عمل را از روی تجاوز و ستم انجام دهد، بزودی او را در آتش وارد خواهیم ساخت و این کار برای خدا آسان است.
براساس این آیه اولاً مالکیت خصوصی به رسمیت شناخته شده است و اگر فردی مالک اموالی است، دیگران نمی توانند در آن مال تصرف کنند و ثانیاً تصرف در اموال دیگران دو راه دارد که یکی راه باطل و دیگری راه درست است که تجارت و مبادله با رضایت دو طرف است؛ یعنی اسلام، تجارت با رضایت دو طرف را اجازه داده است. البته در این دو آیه مطالب دیگری نیز هست که پس از این پرداخته می شود.
در سوره مبارکه بقره نیز خطاب به انسان ها فرمود: «و لا تاکلوا اموالکم بینکم بالباطل و تدلوا بها الی الحکام لتاکلوا فریقاً من اموال الناس بالاثم و انتم تعلمون»( بقره، 188). یعنی اموال یکدیگر را به باطل و ناحق در میان خود نخورید و برای خوردن بخشی از اموال مردم به گناه، آن را به قضات ندهید در حالی که می دانید گناه است.
براساس این آیه هرگونه تصرف در اموال دیگران از غیرطریق صحیح و به ناحق، مشمول نهی خداست، یعنی معاملاتی که پایه و اساس عقلانی و هدف صحیحی ندارند، نباید انجام شوند و براساس آیات 29 و 30 سوره نساء راه صحیح تجارت توأم با تراضی است.
با توجه به محتوای این دو آیه اولاً باید ببینیم معنای اکل مال چیست؟ ثانیاً مقصود از باطل و اکل مال به باطل چیست و مصادیق باطل کدامند و ثالثاً مصادیق تجارت با تراضی چیست؟

معنای اکل
 

اکل در آیه به معنای گرفتن یا مطلق تصرف است، نه خصوص خوردن(التحفیق، ج1، ص9). مصحح این اطلاق اینکه خوردن، اولین و نزدیکترین فعل طبیعی مورد نیاز انسان است، زیرا نخستین نیازی که انسان به آن می پردازد، خوردن غذاست و پس از برآورده شدن این نیاز به نیازهای دیگر خود مانند لباس، مسکن و ازدواج می پردازد، پس اولین تصرفی که انسان بدان پی می برد، خوردن است و از این روست که در همه زبان ها از برخورد و تصرف و اخذ اموال همراه با بهره وری، به خوردن تعبیر می شود( المیزان، ج2، ص51) واگر کسی زمینی، خانه یا فرش کسی را بگیرد، می گویند مال مردم را خورد.

اصول مالکیت خصوصی
 

اصل مال از آن خدای سبحان است، ولی افراد خاصی به اموال خاصی ارتباط پیدا می کنند که از آن به مالکیت خصوصی یاد می شود. قرآن فرمود: « ولاتوتوا السفهاء اموالکم التی جعل الله لکم قیاماً»(نساء5) اموال خود را که وسیله قوام شماست در اختیار سفیهان و افراد کم خرد قرار ندهید.

مصادیق مال باطل
 

اکل مال به باطل مصادیقی دارد که به برخی از آنها اشاره می شود:
رشوه: رشوه مالی است که به حاکم و قاضی می دهند تا با آن حقی را باطل و باطلی را حق جلوه دهد و از این راه مال دیگران را به ناحق تصاحب کنند. رشوه خواری از مصادیق اکل مال به باطل است . قرآن کریم از پرداخت رشوه به «ادلاء» تعبیر می کند، نه «ایفاء» و اعطا و بذل، زیرا ادلاء برای آن است که آب دور به وسیله طناب و دلو نزدیک شود و مستور و پوشیده، آشکار گردد.
نکته این تعبیر لطیف و تشبیه زیبای قرآنی آن است که گاهی ممکن است صاحبدلی با طناب پاکیزه و دلو طاهر و پاک از چاه زمزم کوثری را استخراج کند و گاه ممکن است با طناب آلوده و دلو کثیف از چاه فاضلاب، زباله بیرون بیاورد. کسی که با رشوه دادن، مالی را به باطل دریافت می کند، مانند کسی است که بر فراز چاه یا گودال فاضلاب ایستاده و دلوی را به درون آن روانه می کند تا لجن و کثافت بیرون بکشد. رشوه دهنده در حقیقت با پرداخت رشوه از درون جان آلوده قاضی، حکم باطل و لجن آلودی را بیرون می کشد و به سر و صورت خود، بلکه به درون جان خود می ریزد و این کاری غیرعاقلانه و نشانه دیوانگی است.

رشوه خواری بلای بزرگ جامعه
 

از بلاهای بزرگی که پیوسته دامنگیر بشر بوده و هست، بلای رشوه خواری است که یکی از مهمترین موانع اجرای عدالت اجتماعی است، زیرا انسان های زورمند و صاحبان قدرت و ثروت و نفوذ قادرند با پرداخت رشوه از منافع خویش دفاع کنند و افراد محق را از حق خود محروم سازند. ناگفته نماند که گاهی رشوه دهنده عنوان آن را تغییر داده و با نام هایی چون هدیه، تعارف، حق وحساب، حق الزحمه و انعام این کار را انجام می دهند، ولی باید توجه داشت که این تغییر نام ها، در ماهیت رشوه تغییری ایجاد نمی کند و حکم آن حرام است.
فردی شبانه برحضرت علی(ع) وارد شد و ظرفی پر از حلوای لذیذ به در خانه آن حضرت آورد. حضرت فرمود: « این حلوا معجونی بود که من از آن متنفر شدم، گویی آن را با آب دهان یا استفراغ مار خمیر کرده بودند. به او گفتم «اصله او زکاه ام صدقه فذلک محرّم علینا اهل البیت حفال لاذا و لاذلک لکنها هدیه»( آیا هدیه است؟ زکات یا صدقه برما اهل بیت حرام است. گفت: نه این است و نه آن، بلکه هدیه است). به او گفتم: « هبلنک الهبول اعن دین الله اتیتنی لتخذ عنی، الحتبط انت ام ذو جنه ام تهجر به والله لو اعطیت الاقالیم السبعه بما تحت افلاکها علی ان اعصی الله فی غله اسلبها جلب شعیره ما فعلته و ان دیناکم عندی لاهون من ورقه فی خم جراده تقضمها ما لعلی و لنعیم یفنی ولذه لایبقی(نهج البلاغه، خطبه 224) یعنی سوگواران بر عزایت اشک بریزند. آیا با این عنوان و دین خدا آمده ای که مرا فریب دهی و از آیین حق بازداری؟ دستگاه ادراکت به هم ریخته، یا دیوانه شده ای و یا هذیان می گویی؟ به خدا سوگند اگر اقلیم های هفتگانه را با آنچه در زمین و آسمان هاست به من دهند که خدا را با گرفتن پوست جوی از دهان مورچه ای نافرمانی کنم، هرگز نخواهم کرد. این دنیای شما از برگ جویده ای که در دهان ملخی باشد، نزد من خوارتر و بی ارزش تر است. علی را با نعمت های فناناپذیر و لذت های نابودشدنی دنیا چه کار؟
علی (علیه السلام) فرمود:« ایما وال احتجب عن حوائج الناس احتحب الله عنه یوم القیامه و عن حوائجه و ان اخذ هدیه کان غلولا و ان اخذ الرشوه فهو مشرک»( وسایل الشیعه، کتاب التجاره، ج17، ص94. یعنی هر والی و زمامدار و مسئولی که از برآوردن نیازهای مردم خودداری کند، خدای سبحان در روز قیامت بین او و خودش و نیازهایش حجابی را قرار می دهد. اگر از کسی هدیه ای دریافت کند، خیانتکار است و اگر رشوه بگیرد، مشرک است.
حضرت درباره کسانی که حرام خواری می کنند، فرمود:« کسی که حاجت برادر مسلمان خود را برطرف می کند و سپس از او هدیه می پذیرد، هو الرجل یقضی لاخیه الحاجه ثم یقبل هدیه»( همان، ص95) پیامبر اکرم(ص) فرمود: هدیه الامراء غلول(همان، ج27، ص223) یعنی هدیه فرمانروای خیانت است.
به پیامبر اکرم(ص) خبر دادند یکی از فرماندارانش به شکل هدیه، رشوه پذیرفته است. حضرت ناراحت شدند و به او فرمودند:« کیف تاخذ ما لیس لک بحق»( چرا آنچه را که حق تو نیست می گیری؟) او با عذرخواهی در پاسخ گفت:« لقد کانت هدیه یا رسول الله» ای رسول خدا! آنچه گرفتم هدیه بود.» پیامبر فرمودند:« ارایت لوقعه احدکم فی داره و لم توله عملاً ان کان الناس یهدونه شیئا( الامام علی، ج1، ص155-156). یعنی اگر شما در خانه بنشینید و از طرف من فرماندار محلی نباشید، آیا مردم به شما هدیه می دهند؟ سپس دستور دادند هدیه را از او بگیرند و در بیت المال قرار دهند و وی را از کار برکنار کرد.
رشوه در اسلام به اندازه ای مورد نکوهش قرار گرفته است که آن را کفر به خدای بزرگ دانسته اند. امام صادق(ع) فرمودند: « الرشا فی الحکم هو الکفر باالله( وسایل الشیعه، ج27، ص222) یعنی رشوه در حکم کفر به خداست. در حدیث دیگری فرمودند: « فاما الرشا فی الحکم فهو الکفر بالله العظیم( الکافی، ج5، ص 127) یعنی اما رشوه در قضاوت کفر به خدای بزرگ است.
پیامبر اکرم(ص) فرمودند: « ایاکم و الرشوه فانها محض الکفر و لایشم صاحب الرشوه ریح الخبه( بحارالانوار، ج101، ص274) یعنی از رشوه بپرهیزید زیرا رشوه کفر خالص است و صاحب رشوه، بوی بهشت را استشمام نمی کند.»

رشوه معنوی
 

گرچه در روایات و آیات رشوه در خصوص مسائل مالی صادق است و شامل رشوه معنوی نمی شود، ولی طبق روایات و مباحث فقهی، رشوه معنوی نیز حرمت دارد. مرحوم سید محمد کاظم طباطبایی در عروه چنین فتوا داده است:« الرشوه قد تکون مالا من عین او منفعه و قد تکون عملا للقاضی کخیاطه ثوبه او تعمیر داره او نحوها و قدتکون قولا کمدحه و الثنائی علیه لاماله قلبه الی نفسه لیحکم له و قد تکون فعلا من الافعال کالسعی فی حوائجه و اظهار تعظیمه و تعجبیله و نحو ذلک و کل ذلک محرّم اما لصدق الرشوه علیها او للالحاق بها( العروه الوثقی، ج6، ص444) یعنی رشوه اقسامی دارد. گاهی مال است، چه عین مال باشد و چه منفعت آن؛ گاهی انجام دادن کاری برای قاضی است، مانند دوختن لباس او یا ساختن خانه او و مانند آن؛ گاهی فعلی از افعال است مانند تلاش در رفع حوائج و نیازهای او و اظهار تعظیم او و گاهی گفتار است مانند اینکه او را ستایش و توجه او را به خود جلب کند تا به نفع او حکم کند. بنابراین اگر کسی برای حل مشکل گذشته یا آینده خود یا ابطال حقی یا احقاق باطلی بیش از حد معمولی که در برخورد با برادران ایمانی خود رفتار می کند، تعظیم کرد و قاضی را محترم شمرد، رشوه دهنده است و قاضیی که این احترام را تحویل می گیرد و از آن لذت می برد رشوه گیرنده است و آن راشی و رشوه دهنده با کار خود دستی به درون بدبوی این رشوه گیرنده می اندازند و مشتی لجن را بیرون می کشند و سرو روی خود را با آن آلوده می سازند.
پیامبر اکرم(ص) فرمود: « لعن الله الراشی و المرتشی والماشی بینهما( بحارالانوار، ج101، ص 273): خداوند گیرنده و دهنده رشوه و آن کسی را که واسطه میان آن دوست، از رحمت خود دور می گرداند.
2. غصب: مالی که از آن دیگران است و آدمی بناحق آن را تصرف کرده است، غاصب و استفاده از آن مال حرام است. اگر کسی از راه رشوه، به حکم قاضی، مالی را که استحقاق آن را ندارد دریافت کند، غصب است و حکم قاضی، واقع را تغییر نمی دهد و برای او مالکیت نمی آورد؛ بنابراین، کسی که می داند مال اخذ شده از آن وی نیست و با شهادت باطل و دسیسه یا سوگند دروغ و حکم باطل حاکم، آن را گرفته است، تصرف در آن حرام و مصداق اکل مال به باطل است.
3. خوردن مال یتیم: تعدی به مال یتیم از مصادیق اکل مال به باطل است که بشدت از آن نهی شده است« و اتوا الیتامی اموالهم و لا تتبدلوا الخبیث بالطیب و لاتاکلوا اموالهم الی اموالکم انه کان حوبا کبیراً»( نساء، 2)
یعنی اموال یتیمان را هنگامی که به حد رشد رسیدند به آنان بدهید و اموال بد خود را با اموال خوب آنان عوض نکنید و اموال آنان را همراه اموال خودتان با مخلوط کردن نخورید، زیرا این گناه بزرگی است.
3. رباخواری: ربا در آیات فراوانی نکوهش شده است. گاه قرآن کار رباخواران را اعلان جنگ با خدا می داند(بقره، 279) و زمانی یکی از علل عذاب بنی اسرائیل را ربا خواری و مال مردم خواری آنان بیان می کند:« واخذهم الربا و قد نهوا عنه و اکلهم اموال الناس بالباطل» (نساء، 161)یهودیان به خاطر دریافت ربا با اینکه از آن نهی شده اند و تصرف آنها در مال حرام از روی باطل، به عذاب گرفتار شدند.»
4. کم فروشی: از مصادیق اکل به باطل، بهره وری از مالی است که به وسیله کم فروشی به دست می آید: « ویل للمطفقین الذین اذا اکتالوا علی الناس یستوفون و اذا کالوهم او وزنوهم یخسرون»(سوره المطففین، آیه 1-3): وای بر کم فروشان، آنان که هنگام دریافت مال تجاری با پیمانه پر تحویل می گیرند و هنگام فروش و تحویل آن می کوشند با میزان ناقص و پیمان کم تحویل دهند. آیا آنان به روز قیامت که روز عظیمی است اعتقاد ندارند؟ این آیات نشان می دهد مالی که با کم فروشی به دست می آید، مال حرام است و تصرف در آن، اکل مال به باطل و حرام است.
5. قمار: یکی از مصادیق اکل مال به باطل مالی است که از راه برد و باخت و قمار به دست می آید. از امام صادق(ع) در مورد اکل مال به باطل سوال کردند. آن حضرت فرمودند: «کانت قریش تقامر الرجل باهله و ماله قنهاهم الله عزوجل عن ذلک( مجمع البیان، ج1-2، ص506): قریش با اهل ومال خود قمار می کرد که خدا آنان را از آن نهی کرده است.» در روایات فراوانی قمار از مصادیق مال به باطل شمرده شده است( وسایل الشیعه، ج17، ص164 تا ص 168).

حرمت مال و جان مردم
 

حرمت مال به اندازه ای است که اسلام آن را در کنار حرمت خون بی گناه آورده است، به گونه ای که در یک آیه، هم از تصرف باطل در مال مردم نهی می کند و هم از ریختن خون یکدیگر بنا حق جلوگیری می کند. پیامبر اکرم(ص) فرمود:؟« المسلم علی المسلم حرام ماله و عرضه و دمه»( نهج الفصاحه، ج2، ص852) یعنی مال و آبرو و خون مسلمانان برمسلمان حرام است. خداوند در قرآن کریم فرموده است: « ولا تقتلوا انفسکم».

تجارت توأم با تراضی
 

در آیه مورد بحث، پس از نهی از تصرف در مال مردم، در یک صورت تصرف در مال دیگران را اجازه داده است و آن از طریق داد وستدی است که از رضایت باطنی دو طرف سرچشمه گرفته باشد. در واقع تجارت به همه مبادلات مالی، خواه به صورت خرید و فروش و خواه به صورت اجاره و مزارعه و مضاربه و یا غیر آن اطلاق می شود.
تجارت رضایتمندانه، مبادله مال به مال با رضایت طرفین است. اگرمبادله باشد، بدون رضایت، باطل است. چنانچه رضایت حاصل شود، ولی تجارت نباشد، یا معامله از روی غرور و فریب و یا سفاهت و کم خردی باشد، باطل است. در قمار داد وستد متقابل و رضایت هست، ولی تجارت نیست. قمارباز براساس وحدت مطلوب، یعنی رضایت بدون تجارت، راضی است، نه تعدد مطلوب یعنی تجارت و رضایت، از این رو تصرف در آن مال حرام است.

رحمت الهی سرچشمه احکام
 

خداوند احکام و ضوابط دینی را براساس رحمت تنظیم فرموده است: « ان الله کان بکم رحیماً»، یعنی هر سه اصل حرمت اکل مال به باطل و محوریت گردش مال براساس تجارت و رضایت و حرمت خودکشی و دیگرکشی، قوانین و ضوابطی کلی بر اساس رحمت الهی هستند.

کاربردهای تجارت در قرآن
 

تجارت در قرآن کریم در معنای جامع و مجازی نیز به کار رفته است. تجارت جامع یعنی مطلق کار و تلاش های اقتصادی در سوره نور آمده است:«رجال لاتلهیهم تجاره ولا بیع عن ذکر الله»( نور، 37) یعنی مردانی که تجارت و داد وستد، آنان را از یاد خدا بازنمی دارد. تجارت دراین آیه، صرفاً داد و ستد نیست، بلکه هر نوع اشتغالی از قبیل کشاورزی، کارگری، کارمندی، پیمانکاری، دامداری، معاملات و... را شامل می شود.
تجارت مجازی، تجارتی است که انسان با اینکه چیزی ندارد که به خدا بفروشد و خدا خریدار آن باشد، با او انجام می دهد. پس این تجارتی مجازی است. انسان کاری را برای خدا انجام نمی دهد که مزد بگیرد، بلکه کارهایش برای کمال و جبران نقص خویش است و لذا اگر در سوره صف، ایمان به خدا را تجارت نجات بخش نامیده(صف آیه 10-11)و در سوره توبه از فروش جان به خدا سخن می گوید( توبه، آیه 111) انسان مالک جان و نفع و ضرر خود نیست و لذا تعبیری مجازی و برای تشویق است.

سرپیچی از قوانین الهی و پیامد آن
 

خدای رحیمی که براساس مهر و رحمت، حرمت اکل مال به باطل، حلیت تجارت رضایتمندان و حرمت قتل نفس را تنظیم فرموده است، مقتدرانه و عادلانه براساس قهر، متعدی و ظالم را به آتش می برد و می سوزاند و این کار برای او آسان است:« و من یفعل ذلک عدواناً و ظلماً فسوف نصلیه ناراً». ظلم و عدوان در قرآن مترادف نیستند، زیرا واژه ظلم جامع ستم به خویش و ستم به دیگران است. صرف مال خود در حرام و تعدی به مال دیگران، هر دو ظلم و ستم هستند، ولی عدوان درباره خود معنا ندارد. اکل مال خود به باطل و خودکشی عدوان نیست، گرچه ظلم است.

آسان بودن کار برای خدای سبحان
 

همه کارها اعم از آفرینش و تدبیر، احیاء و امامه و مانند آنها برای خدا آسانند، اما در عین حال قرآن می فرماید آن خدایی که براساس مهر، احکامی را مقرر می دارد، براساس قهر نیز قوانینی را معین فرموده است که به استناد آنها متعدی و ظالم را به آتش می برد و این کار برای وی آسان است، زیرا خدا قادر مطلق و موجود بی نهایت است.

نتیجه گیری
 

از مجموعه مباحث این مقاله چنین نتیجه گرفته می شود که یکی از وظایف مؤمنان از نظر مالی و اقتصادی آن است که از تصرف در مال حرام خودداری کنند و به باطل در مالی تصرف نکنند؛ از این رو از گرفتن رشوه، ربا، دزدی، قمار، کم فروشی، خوردن مال یتیم و مانند آن خودداری و تنها از راهی درآمد کسب کنند که مشروع باشد. یکی از راه های درآمد حلال، تجارت رضایتمندانه است. اگر انسان از راه حرام کسب مال و آن را در زندگی مصرف و یا اقدام به کشتن دیگران یا خود کند، فردی ظالم و متجاوز است و انسان ظالم و متعدی گرفتار عذاب الهی خواهد شد.
منبع:نشریه پاسدار اسلام، شماره 352-351.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان