بزرگترین رقیب شانل در مبارزه بعد از جنگ جهانی اول برای به دست آوردن مشتری بیشتر آخرین شخصی است که در این سری یازده نفره به وی میپردازیم. او در حقیقت ایجاد کننده ایده آل های مدرن زیبایی شد زمانی که از دختران موکوتاه, لاغر و قدبلند آمریکایی به عنوان مدل استفاده کرد.
ملیت : فرانسوی
ابتدای کار: کار پدر ژان رنگرزی و فروش چرم شوکا به مزون های بزرگ پاریسی بود و این سرآغاز آشنایی او با دنیای مد شد.
آثار به نام : لباس های ورزشی زنانه, دامن های پیله دوقلو, استفاده از طرح jersey و جزییات بومی و محلی در طرح ها , عطر Joy
نوآوری ها : بزرگترین نو آوری وی استفاده از مدل های آمریکایی بود
آیا میدانستید ؟
ژان پاتو نوآوری قهار بود که بسیاری چیزها را باب کرد مانند استفاده ازجرسی که به شانل نسبت داده میشود. این دو طراح سال ها بیمارگونه با هم رقابت داشتند ولی در آن زمان کار ژان پاتو از شانل بهتر بود.
وی در سال 1880 در پاریس متولد شد, او از طریق خانواده ثروتمند و بورژوای خودش که در زمینه کسب و کار چرم شوکا بودند وارد دنیای مد شد. با این حال خانواده او با طراحان ارتباط چندانی نداشتند مانند خیلی از تجار دیگر.
ژان در دوران قبل از جنگ اولین قدم هایش را برای شروع کارش برداشت و لباس فروشی کوچکی به نام Parry را بنا نهاد. او آنقدر موفق بود که یک مغازه دار نیویورکی هر چه در نمایشگاه بود را یکجا خرید. به همین دلیل او به خود جرات داد که برای وارد شدن به دنیای بزرگان تلاش کند.
او 27 ساله بود که به جنگ فراخوانده شد و مدتی را در Thessaloniki یونان به سر برد, در این زمان بود که از لباس های سنتی یونانی خوشش آمد و به ویژه کارهای دستی روی آنها نظرش را جلب کرد. او بعد از جنگ چند دست لباس سنتی یونانی با خود به فرانسه برد تا از آنها الهام بگیرد.
اگر ژان پاتو امروزه زندگی میکرد نه تنها میتوانست یک طراح موفق باشد بلکه قابلیت این را نیز داشت که یک مجری تلویزیونی پرسروصدا نیز باشد. نرم و آرام و خونگرم با روحیه ای طناز ؛ او یک طاووس تمام عیار بود که سلیقه خاصی داشت. اما سلیقه خاص کافی نبود که کسی با آن بتواند هم رده شانل شود. او میبایست خوب متوجه میشد که "یک زن مدرن بودن" به چه معنی است. زنانی که او شروع به سرویس دادن به آنها کرد دیگر مانند مادرهایشان نبودند. آنها میدانستند شرایط اجتماعی دستخوش تغییر است؛ البته بسیار آرام و بیشتر در رفتار نه در عمل. درحالی که مادران آنها در مزون های بزرگ پاریس پرسه میزدند دختران به دنبال چیز متفاوت و شخصی تری بودند.
تغییرات دراماتیک در هنر( با نفوذ Ballets Russes ), آثار هنری Derain و Dali و پیشرفت های قابل ملاحظه در فلسفه از منظر Cocteau و Gide برای نسل جدید هیجان انگیزبود و نحوه زندگی شان تغییر کرده بود, آنها میتوانستند رقص های مدرن را در کلوب های شبانه تجربه کنند, رقص هایی مثل Black Bottom و Charleston. آنها شاهد اجراهای Josephine Baker بودند که شهرت و سیاه پوست بودنش با جامعه آن زمان جور در نمیامد؛ آنها در حال مزمزه کردن آزادی بودند.
در این شرایط پاتو و شانل خوب جای خودشان را پیدا کردند. هر دو متوجه شدند که لباس های اسپرت بزرگترین پیشرفت فرهنگی زمان است و لباس ها باید مدرن سازی و صدالبته ساده شوند. هر دو به اندازه کافی زیرک بودند که بدانند باید گوشه چشمی به مشتریان قدیمی هم داشته باشند و آنها را از دست ندهند.
دشمنی شانل و پاتو بر همگان آشکا بود. آنها رقبای سرسختی بودند که هر دو به دنبال تصاحب بازار بعد از اولین جنگ جهانی بودند, مشتریان با شخصیت هایی که قبل از جنگ وجود خارجی نداشتند. حسادت آنها به یک مرض تبدیل شده بود و دلیل غیبت ها و بدگویی های فراوان در جمع های پاریسی. آنها حاضر بودند هر کاری بکنند تا نام دیگری را خراب کنند.
هر دو به بازار آمریکا چشم داشتند به طور ویژه وطن خواهان گذشته را هدف قرار داده بودند, اشخاصی مانند Scott-Fitzgeralds و Hemingways , جوانان آمریکایی که به پاریس و جنوب فرانسه روانه میشدند که آزادی را تجربه کنند تا بتوانند کوکائین و الکل را بدون توجه به محدودیت ها و حساسیت های جامعه آمریکا در آن زمان مصرف کنند.
او پس از جنگ در جبران سال های از دست رفته کوتاهی نکرد و اولین مجموعه اش را در سال 1919 عرضه کرد که بسیار موفق بود. و بعد از آن مشتریان ویژه ای پیدا کرد که در ورود او به میدانی که شانل و ملینکس در آن بازی میکردند کمک فراوانی کردند. دراین میدان هر دوی این طراحان از یک میزان محبوبیت برخوردار بودند.
اما مشتریان آمریکایی که عمدتاً شرکت های بزرگی بودند و پول خوبی میدادند لباس های پاتو را پسندیدند چرا که به نظر آنها این لباس ها حرف جدیدی برای گفتن داشتند اما زیادی فرانسوی بودند پس باید کاری میکرد تا تولیداتش را آمریکایی پسند کند. پاتو این مساله را به خوبی درک کرد و قبل از اینکه شانل و دیگران از خواب بیدار شوند گوئی که الهامی در لحظه به او شده باشد تصمیمی تاریخی گرفت؛ تصمیمی که او را به شدت مشهور و پولدار کرد و علاوه بر آن در زمره تاریخ سازان مد قرارش داد. این تصمیم باعث تغییرات زیادی شد که ما امروزه شاهد آن هستیم.
او اراده کرد که وفاداری و اعتماد زنان آمریکایی را با نشان دادن لباس هایش بر تن همان زنان بخرد. او میدانست صحنه مُدی که مدل های پاریسی بر روی آن راه میرفتند هنوز دستخوش سنت ها بود, هنوز رنگ و بوی پیش از جنگ را داشت و بیشتر بر روی اندام زنانه تاکید داشت اما زنان آمریکایی عمدتاً بلند بالا, باریک و بدون برجستگی های اروپائی بودند.
برخی از آنها موهای کوتاهی داشتند که آنها را شبیه پسر بچه ها میکرد و پاهای ورزشکاری آنها با زنان پاریسی متفاوت بود. آنها حتی متفاوت از مدل های فرانسوی راه میرفتند.
با شلوغ کاری فراوان, پاتو جهت مسیریابش را به سمت مرکز مدل های آمریکایی تنظیم کرد؛ نیویورک. روند کار او توسط دیگر طراحان به ویژه شانل رصد میشد.
پاتو میدانست که چنانچه بخواهد پول هنگفتی به جیب بزند حتماً باید دو نوع فروش را مدنظر قرار دهد. اولی فروش سنتی به مشتریانی که اغلب اروپائی و بیشتر فرانسوی بودند و دوم آمریکایی ها که به مجلات مد معروف مانند Vogue و Harper's Bazaar تسلط داشتند. او میدانست باید شهرت بسازد چرا که شهرت, خون در رگ های یک طراح لباس است.
با همکاری سردبیر مجله Vogue یک آگهی در در نیویورک جهت جذب " مدل های باهوش, ظریف, با پاهای خوش تراش و مچ های قوی به همراه رفتار مناسب" داده شد. پانصد مدل در روز انتخاب حاضر شدند و داوران شامل چندین شخصیت معتبر از آنها تست گرفتند.
وقتی پاتو به آمریکا میامد تصمیم به انتخاب سه مدل داشت اما وقتی با کاندیداها مواجه شد 6 نفر را انتخاب کرد و از آنها قبل از سفر به پاریس عکس گرفت.
پایتخت فرانسه از این اتفاق جدید هیجان زده شد اما اکثراً در مورد موفقیت اش دچار تردید بودند به غیر از شانل که ترسیده بود. او هراسان بود نه تنها به خاطر اینکه پاتو از او در آمریکا جلو زده بود بلکه به این علت که او دست کم پیش خودش می بایست اعتراف میکرد که پاتو توانسته بود حالت و موقعیت کنونی بازار را بهتر درک کند.
مطبوعات فرانسوی از او به خاطر انتخاب مدل های آمریکایی انتقاد کردند و او را متهم به خیانت به کشورش کردند اما او شعاری سرهم کرد که کمی سر و صداها را خواباند : " زنان فرانسوی ونوس هستند و زنان فرانسوی دایانا" . به هر جهت او قوی تر از آن شده بود که توسط مطبوعات از پا در بیاید.
او شعبه ای در سال 1925 در Biarritz جهت ارائه لباس های اسپرت گشود اما شو لباس او در سال 1930 بود که برای او عنوان "نوآور بزرگ" را رقم زد. در آن زمان که اکثر طراحان دامن های کوتاه طراحی میکردند او دامن های بلند را عرضه کرد. این مجموعه بر روی مجموعه New Look دیور بیست سال بعد تاثیر گذاشت. برای دومین بار حتی شانل هم مجبور به پیروی از او شد. مطبوعات دراین زمان شانل را در رده دوم بعد از پاتو قرار دادند.
شانل و پاتو که آشکارا به هم حسادت میکردند تا زمان مرگ نابهنگام پاتو به دشمنی شان ادامه دادند و تا حدی پیش رفتند که میزان صفحات اختصاص داده شده به دیگری را با خود مقایسه میکردند و دائم در حال چانه زدن با Woolman Chase سردبیر Vogue بودند, حتی او را تهدید به بایکوت کردند و گویا ژان از شانل در این مورد سختگیر تر بود.
ژان پاتو نمونه کامل یک مرد خوشپوش و هوسران بود, او به ندرت لباس های غیررسمی میپوشید و به نظرش یک مرد با شخصیت باید 80 دست کت و شلوار داشته باشد. او یک مجموعه دار کتاب بود و به لطف کسب و کار خانوادگی اش تمام کتابهای مجموعه اش چرمی بودند.
جشن هایی که برگزار میکرد روی پارتی های پاول پوارو را کم میکرد. در یکی از مهمانی های او در سال 1930 از دو قلاده بچه شیر برای سرگرمی مهمانان استفاده شد.
او عاشق قایق های پرسرعت, اتومبیل های گرانقیمت , بهتریهن رستوران های نیویورک و پاریس بود و خود را بسیار با اعتماد به نفس میدانست. اکثر دوستانش مرد بودند و در مورد رویکرد جنسی اش شبهاتی وجود دارد.
او ناگهانه در سال 1936 در سن 55 سالگی به علت آمبولی درگذشت. بعد از مرگش معلوم شد که سازمانِ در ظاهر پول سازش از تابستان سال قبل در ورشکستگی به سر میبرد و 12 میلیون فرانک کسری بودجه داشت. او خوش شانس بود که زود از دنیا رفت و مانند پوارو دچار سرنوشتی پر از فقر و تنهایی و فراموشی نشد.
برخی دلیل تنفر شانل از پاتو را به این علت میدانستند که به عقیده شانل پاتو یک متقلب بود و مانند شانل دارای دانش تخصصی نبود, به نظر شانل او درباره جزئیات چیزی نمیدانست و خودش دست به قیچی نبود مانند بسیاری از طراحان امروزی.
در واقع اگربه لباس های او از دور بنگریم هیچ تفاوت, برتری یا کمبودی نسبت به محصولات رقیبان آن زمانش ندارند و او هم مانند آنها ادعای استفاده از جرسی و طراحی لباس های ورزشی را برای اولین بار داشت. اما حقیقتاً او کسی بود که اولین بار در سال 1921 بازیکن تنیس مشهور Suzanne Lenglen را با دامن پلیسه ورزشی به زمین ویمبلدون فرستاد مخصوصا که آن را با یک پولیور بافتنی ظریف مونوگرام مخصوص خودش ترکیب کرده بود.
اما بیشتر از هر چیزی قدم نهادن او به بازار آمریکا و استفاده اش از مدل های آمریکایی که باعث تغییر رویکرد در شوهای لباس بود باعث مشهوریت اوست. او همچنین از یک مدیر برنامه آمریکایی استفاده کرد که متخصص برگزاری مهمانی ها و ایجاد شعارهای تبلیغاتی بود.
طراحان زیادی در خانه مد او کار کردند ولی زمانی که Christian Lacroix در سال 1987 کار در این مجموعه را رها کرد برند پاتو نیز فعالیتش را متوقف کرد.