بعد از گذشت 10 سال از زمانی که با اساسین ها آشنا شدیم و عرضه نسخه های مختلف و پایین تر از انتظاراتی که ما را به انقلاب آمریکا، انقلاب فرانسه و لندن انقلاب صنعتی بردند، نسخه دوم این سری بازی کماکان بهترین آنها است.
اساسینز کرید 2 به قدری نسبت به نسخه ابتدایی انقلابی ظاهر شد که می توان آن را یکی از برترین دنباله های تاریخ نامید. گرافیک فنی و هنری مثال زدنی، روایت دلچسب داستان و گیم پلی تکامل یافته تر، تنها بخشی از ویژگی های این بازی بودند. حالا یوبیسافت یک بار دیگر مثل اساسینز کرید 2، میان عرضه نسخه بعدی این سری یک سال فاصله انداخته است.
تام استون از وب سایت Gamesradar به تحلیل میزان پیشرفت اساسینز کرید 2 نسبت به نسخه اصلی پرداخته که باعث می شود در انتظارت مان از Assassin's Creed: Origins تجدید نظر کنیم. این مقاله را با دخل و تصرف اندک به قلم وی می خوانیم.
انجامش دادیم، بالاخره توانستیم یک سال بدون اساسینز کرید را پشت سر بگذاریم. درست است، سه گانه Chronicles به همراه فیلم اساسینز کرید به بازار آمد، اما برای نخستین بار طی هفت سال گذشته، دیگر نتوانستیم از دیوار بالا برویم و راهمان را با خنجر از پشت زدن به دشمنان در دنیای یک اساسینز کرید دیگر و در نقطه ای جدید از جهان باز کنیم. نقدهای متوسط و فروش ناامیدکننده نسخه Syndicate در سال 2015، به این معنا بود که سری بازی به ظاهر فناناپذیر یوبیسافت باید یک سال مرخصی می گرفت.
این دقیقاً همان چیزی است که این سری بازی دنباله دار به آن نیاز داشت، خصوصاً اگر به عقب و زمانی که یوبیسافت یک سال فاصله انداخت تا درباره آینده اساسینز کرید تفکر کند نگاهی بیندازیم.
نخستین اساسینز کرید در سال 2007، به هیچ وجه بازی بدی نبود. شما در نقش دزموند مایلز ظاهر می شدید؛ یک متصدی بار در قرن بیست و یکم که توسط شرکت شرور Abstergo Industires ربوده می شود. با استفاده از ماشینی به نام انیموس، آنها دزموند را مجبور به احیای خاطرات جدّ بسیار جالب تری به هنگام وقوع جنگ سوم صلیبی مجبور کردند. به عنوان چیزی که در آن زمان یک دستآورد فنی به حساب می آمد، یوبیسافت ما را به اورشلیم کهن و جهان-باز برد که خیابان هایش پر بودند از گدایان، مستان و اشخاصی که صرفاً امیدوار بودند یک روز دیگر بدون اینکه از پشت خنجری وارد بدنشان شود دوام بیاورند.
مهارت های پارکور به شما اجازه می داد از ساختمان ها بالا بروید و از یک سقف، به روی دیگری بپرید؛ مهارت هایی که مناظری نفس گیر به وجود می آوردند و اجازه می دادند به ارتفاعاتی دست پیدا کنید که در سندباکس های معمول امکان پذیر نبود. اساسنیز کرید را امروز برای 5 دقیقه بازی کنید و متوجه می شوید هنوز هم تحسین برانگیز است. اما این پنج دقیقه ها به مرور زمان، یکنواخت می شوند. کار توسعه دهندگان با برانگیختن حس شگفتی فوق العاده بوده است، اما حالا دلمان می خواهد کاری سرگرم کننده انجام دهیم.
قطعاً، می توانید از افراد مشکوکی که مشغول صحبت درباره نقشه های مخفیانه در خیابان های اورشلیم هستند استراق سمع کنید. اما متاسفانه از آن جایی که استراق سمع شامل ایستادن در سر جا و گوش دادن به صحبت های دو NPC با یکدیگر بود، یوبیسافت به صورت اتفاقی، گران قیمت ترین شبیه ساز قرون وسطایی نشستن روی نیمکت را ساخت.
به جز این، بیش از حد شاهد ماموریت های رسیدن از نقطه به الف به نقطه ب و جمع آوری آیتم هایی به معنی که در سراسر نقشه پخش شده اند، هستیم (عادتی تن پرورانه که استودیوهای سازنده اساسینز کرید هنوز هم تغییرش نداده اند). عدم وجود فعالیت های جانبی خوش رنگ و لعاب، جدی گرفتن بیش از حد همه چیز و مونولوگ های بی پایان شخصیت ها (که حتی وقتی آنها را می کُشید هم خفه نمی شوند)، ایده ای بی نظیر را عقب نگه داشت.
بنابراین اساسینز کرید در زمان خود موفقیتی نسبی داشت و از «موفقیت نسبی» منظورمان «فروش بیش از حد 8 میلیون واحد» است. چنین فروشی، توسعه نسخه دنباله را اجتناب ناپذیر جلوه می دهد؛ اما چیزی که انتظارش را نداشتیم، چنین پیشرفت بی باکانه ای در کیفیت بود. با در نظرگیری موفقیت نسخه اول، غافلگیرکننده است که اساسینز کرید 2 چقدر دچار تغییر شد.
اورشلیم جای خود را به پس زمینه خوش رنگ و لعاب تر و مسرت بخش تر ایتالیا در زمان رنسانس داد. و قهرمان بازی نخست، الطیرِ جدی و ترش رو، حالا به تاریخ پیوسته بود و «اتزیو آئودیتوره» اهل فلورانس جایگزینش شد.
دوست داشتن قهرمانی مثل اتزیو کار سختی نیست. با او در حالی آشنا شدیم که داشت با یک گروه خیابانی مجادله می کرد. این صحنه ای است که انگار از دل رومئو و ژولیت بیرون آمده استد؛ سه تفنگدار (یا به عبارتی شما و دوستان تان) وارد دعوایی در میخانه محلی می شوند. در حالی که الطیر معمولاً پس از کشتن چند نفر، از دست نگهبانان فرار می کرد، تعقیب و گریز آموزشی اتزیو، شامل فرار او از دست پدری است که با خشم وارد اتاق دخترش شده است.
اما می دانیم که این جوانک بد تربیت، عمیقاً آدم بدی نیست و این موضوع، از ارتباطش با خانواده اش مشخص می شود. او خواهر دلشکسته خود را تسلی می دهد، پرها را برای برادر کوچکترش که به خاطر بیماری جان باخته جمع آوری می کند و ماموریت هایی را برای پدرش به انجام می دهد؛ و هیچوقت اجازه نمی دهد شیطنت های شبانه اش، در راه افرادی قرار گیرد که به آنها وفادار است.
تراژدی، خیلی زود راهش را به خانواده او باز می کند و نیمی شان، مورد خیانت قرار گرفته و اعدام می شوند. طبیعتاً اتزیو بعد از این واقعه تغییر می کند؛ آنقدر تغییر می کند که به اساسین ها می پیوندد. اتزیو همچنان تنها شخصیتی است که در دنباله های موفقیت آمیز مجدداً ظاهر شده و اگر به سراغ نسخه های «Brotherhood» و «Revelations» بروید، در واقع کل زندگی او از زمان تولد تا مرگ را تجربه کرده اید. چنین چیزی در بازی ها نادر است و نادرتر، آن است که شاهد چنین قهرمان خوبی بوده ایم که استحقاقش را داشته.
ادوارد کنوی در نسخه Black Flag هم بسیار سرگرم کننده است، اما هیچکس حتی ذره ای به کمال اتزیو نزدیک نشده. «کانر» در اساسینز کرید 3 هم ضعیف ترین پروتاگونیست در این مجموعه به حساب می آید که اصلاً لیاقت حمل تیغه مخفی اتزیو را ندارد.
ایتالیای دوران رنسانس و مناطق گسترده آن، محیطی زیبا پدید آوردند که هنوز هم بعد از هفت سال، عالی جلوه می کند. معماری ایتالیایی به اندازه معماری اورشلیم، ملایم و عاری از جزییات نیست. دویدن روی سقف خانه ها و تاب خوردن روی تابلوی فروشگاه ها، جهانی را خلق کرد که به مراتب سرگرم کننده تر از بازی نخست بود. سرعت دویدن اتزیو بیشتر بود و جاهای مبتکرانه بیشتری برای پنهان شدن وجود داشت (هرچند که با پریدن به داخل آب، کماکان با جمله Game Over مواجه می شدید).
این جهان هیچوقت رسماً «رنسانس» نامیده نشد، چون رنسانس در واقع محلی کثیف و زشت بود، اما ساختمان های شکوهمند ایتالیا به قدری زیبا طراحی شده بودند که تقریباً به خاطر کشیدن دست های کثیف اتزیو روی سنگ کاری هایشان احساس بدی به ما دست می داد.
محتویات اضافه و رمز و رازها، به مراتب از نخستین بازی بیشتر بودند و آن زمان، این محتویات به قدری نرسیده بودند که مثل نسخه های دنباله بعدی، به بازی آسیب بزنند. در روند توسعه، نگرانی هایی درباره عدم تنوع مراحل به وجود آمد، بنابراین تیمی از استودیوی یوبیسافت سنگاپور موظف شد تا مراحل و ماموریت های خطی تر بیشتری بسازد.
با دقت کافی در شهر بچرخید، مقبره هایی را کشف خواهید کرد که همچون محتویات حذف شده از سری بی نظیر پرنس پارسی به نظر می رسند. یافتن هر شش مقبره، به معنای دریافت زره الطیر در نخستین بازی به عنوان پاداش است و فرصتی برایمان فراهم می کند تا به عنوان کازپلی پروتاگونیست خسته کننده تر اساسینز کرید، بازی را ادامه دهیم.
فعالیت های جانبی، انگار از دل کتاب قواعد Grand Theft Auto بیرون آمده اند و نوعی سبک مغزی جذاب به دنیای «واقع گرایانه» بازی می بخشند. بعد از اینکه اتزیو مشعوق بی وفای خواهرش را به باد کتک می گیرد، می تواند ماموریت هایی از دیگر زنانی دریافت کند که سرنوشت تلخ مشابهی را پشت سر گذاشته اند. می توانید روی بام ها مسابقه دهید یا از دست فخر فروشان ایتالیایی که جیبشان را زده اید فرار کنید.
ماموریت های قتل جانبی هم فراوان هستند، اما بازی به قدری طولانی و متنوع است که می توانید از تمام ماموریت های فرعی چشم پوشی کنید و باز هم تجربه ای عمیق به دست آورید. تیمی 450 نفره (تقریباً سه برابر بیشتر از تیم بازی نخست) مشغول افزودن محتویات بیشتر و بیشتر به بازی بودند.
حتی خسته کننده ترین جنبه بازی قبلی، یعنی دزموند هم در یک پس زمینه جدید قرار داشت. در ویدیوی آغازین، دزموند را می بینیم که در حال فرار از Abstrego Industries است و به گروه مقاومت کوچکی از اساسین ها که در خفا زندگی می کنند می پیوندد. این اساسین ها هم به اندازه ربایندگان دزموند می خواهند او به داخل انیموس برود و بازی آنقدر هوشمند هست که دست شما را برای کند و کاو در گذشته باز بگذارد. ظاهراً توسعه دهندگان متوجه شدند که ایتالیای کهن، به مراتب نسبت به داستان های مدرن و امروزی سرگرم کننده تر است.
آیتم های قابل جمع آوری هم دستخوش تغییر شدند. مثل همیشه، پرها و صندوقچه هایی برای افرادی که می خواستند بازی را 100 درصد تمام کنند وجود داشت، اما هیچ آیتم قابل جمع آوری ای به اندازه 20 نمادی که در محیط پخش شده بودند جذاب نبود. این نمادها روی ساختمان های خاصی یافته می شوند و با کدهای کامپیوتری نوشته شده اند؛ یافتن تمام آنها، حقیقتی سیاه درباره جهان اساسینز کرید را افشا می کند، انحرافی از داستان اصلی که با حل کردن تمام پازل ها، ویدیویی اسرار آمیز و هراس انگیز را به نمایش در می آورد.
در این ویدیو، زن و مردی برهنه را در حال دویدن تماشا می کنیم؛ آیا این دو، آدم و حوا هستند که به سمت رازی وحشتناک می دوند؟ یا صرفاً نوار VHS بی ارزشی را یافته ایم که در حال نشان دادن دو برهنه گرا است؟
برای نخستین بار، دلیلی برای زیر و رو کردن نقشه عظیم بازی و یافتن آیتم ها داشتیم و برایمان بی اهمیت نبود که آن پر کوچک، تا ابد روی سقف آن خانه ایتالیایی باقی می ماند یا خیر. حتی پرها هم به شکل فوق العاده ای به پس زمینه داستانی ارتباط داشتند. به مرور زمان، متوجه می شوید که در حال جمع آوری پرها برای مادر اتزیو بوده اید. او از زمان مرگ پسر جوان ترش، به خاطر شوک وارده حتی یک کلام به زبان نیاورده و اتزیو باور دارد جمع آوری پرها، می تواند به مادر در یادآوری فرزند از دست رفته اش و لب گشودن دوباره کمک کند. این روشی اندوه آور برای ترغیب ما به صرف ماه ها زمان برای جمع آوری 100 تکه پر است، اما کاملاً موثر نیز هست.
یوبیسافت دور و اطراف قاتل محبوب ما را هم پر کرد از متحدین دوست داشتنی. عموی اتزیو، ماریو آئودیتوره آنقدر شخصیت جذابی بود که لیاقت یک اسپین آف جداگانه را داشت و می توانست به نبرد کاراکتر لوله کش نینتندو برود. خواهر اتزیو، کلودیا یک شخصیت خوب دیگر است؛ زنی به استواری کوه که پشت ظاهر دو آتشه اش، قلبی بزرگ را پنهان کرده.
اما ستاره اصلی بازی، کسی نبود جز لئوناردو داوینچی که از فعالیت های رایج خود مرخصی گرفته بود تا سلاح ها و تجهیزات عجیب و غریبی برایتان بسازد. داوینچی عملاً نقش Q را برای مامور 007 اساسینز کرید 2 ایفا می کرد و حتی ماشین پرواز و سلاحی مخفی برای او ساخت. اساسینز کرید 2 پر است از فعالیت های سرگرم کننده، ایده های نو و مراجعی که بسیار از زمان پس زمینه داستانی جلوتر هستند؛ جای تعجب دارد که در پایان بازی، شاهد قتل یک آدم فضایی به دست اتزیو نبودیم.
البته مشخص است که شوخی می کنیم؛ پایان واقعی بازی به مراتب مسخره تر است.هیچوقت در کتاب های تاریخی از رودریگو بورجیا، که عمدتاً با نام پاپ الکساندر ششم شناخته می شود به نیکی یاد نشده است. او با زنان زیادی می خوابید و در سریال تلویزیونی اش هم، نقش وی را به جرمی آیرونز داده بودند که معمولاً با شنیدن اسمش می فهمیم قرار است با یک شخصیت منفی مواجه باشیم.
با این همه، حرکتی بسیار بی پروایانه است که بازی خودتان را با سکانس مشت زنی با پاپ به پایان نبرسانید. در واقع مشخص می شود که پدر مقدس، رهبر تمپلارها نیز هست که قطعاً باعث برانگیخته شدن بسیاری از کاتولیک ها می شود. در صفحه نمایش به ما اطمینان داده می شود که این داستان کاملاً تخیلی بوده و توسط افرادی با عقاید گوناگون ساخته شده، اما باز هم مشت زدن به صورت پاپ اندکی توهین آمیز به نظر می رسد، این طور نیست؟
هر بار که دنباله ای برای یک بازی ناامیدکننده معرفی می شود، انگشت هایمان را صلیب می کنیم که شکاف کیفیتی به اندازه اساسینز کرید 2 عظیم باشد. این مقایسه ای است میان یوبیسافت و خودش که آنقدر جسور بوده تا دنباله واچ داگز 2 را عرضه و به این موضوع اعتراف کند که نسخه اصلی، بسیار ضعیف تر از انتظارات مردم ظاهر شده.
تا به اینجای کار می دانیم که اساسینز کرید بعدی در مصر دنبال می شود. اما اگر اساسینز کرید مصری می خواهد دوباره دل طرفداران را برباید، تغییری صرف در پس زمینه و افزودن چند قابلیت تازه کفایت نمی کند. برای بازآفرینی اساسینز کرید، باید همان کاری انجام شود که اساسینز کرید 2 (و دریانوردی نبوغ آمیز Black Flag) انجام داد. برطرف سازی مشکلات مختلف بازی های قبلی کافی نیست، بلکه باید انتظارات ما نسبت به مسائل خرد از بین برده شود و آن تجربه ای که اساسینز کرید می تواند باشد به دست آید.