از دیدگاه اسلامی، تمایز بین مرد و زن تنها تمایز زیست شناسانه یا روانشناختی نیست بلکه در خود ذات الهی ریشه دارد. قرآن تأیید می کند «منزه است خدایی که همه ی جفت ها را آفرید» (سوره ی یس، 36)، همچنین: «و شما را جفت جفت آفریدیم» (نبأ، 8). دوگانگی زن و مرد بخش ضروری راز خلقت خداوند است. هر دو جنس انسان، کامل و دارای روح نامیرا هستند و هر دو جنس در برابر فرائض مذهبی و در برابر قانون خداوند برابرند. با این حال، هر جنس با دیگری کمال می یابد؛ همانند نماد های یین - یانگ در شرق دور که حلقه ای را تشکیل می دهند که نشانه ی کمال، تمامیت و تکامل است. و به این دلیل است که نر و ماده با یکدیگر رقابت می کنند و جذب هم می شوند. معجزه ی ازدواج و به هم پیوستن جنسی این بینش را در هر یک از دو طرف ایجاد می کند که به وسیله ی عشق که فراسو و در بر گیرنده ی آنان است و ریشه در خدا دارد، می توانند به تکامل و یکپارچگی برسند. پیوند بین دو قلب را خدا ایجاد می کند؛ به طور معمول پیمان ازدواج اسلامی منعقد می شود و عشق هر یک برای دیگری بازتابی زمینی از عشق روح به خداست، هر چند که شکل معنویت زن و مرد یکسان نیست. این پیوند نزدیک زن و مرد با ازدواج در آیه ی ذیل آمده است: «آن ها [زنانتان] پوشش شمایند و شما پوشش آن هایید» (بقره، 187). هر کس برای همسرش همچون پوششی است و این نه تنها به معنای پوشاندن زندگی خصوصی و حتی خطاهای یکدیگر از چشم عموم است - همان گونه که لباس بدن ما را می پوشاند، بلکه به این معناست که این پوشش نزدیک ترین چیز به بدن ما محسوب می شود. زن و شوهر باید نزدیک ترین افراد به یکدیگر باشند. نیازی به گفتن ندارد که دیگر در جهان اسلام هم بیش تر از غرب ازدواج ها سرانجامی عالی پیدا نمی کنند. اما کمال مطلوب که در قرآن بیان شده است، در برابر دیدگان همه ی نسل های مسلمان آشکارا قرار داشته است و تا به امروز هم به قوت خود باقی است.
زن در خانواده و اجتماع
از زمان ظهور پدیده ی فمینیسم در غرب، درختان تمامی جنگل ها را قطع کرده اند تا ناظران غربی در مورد زنان در اسلام کتاب تولید کنند. در بیش تر موارد، عقاید امروز غرب را تنها محدوده ی ممکن می دانند تا زنان را در دیگر جوامع بر اساس آن قضاوت کنند و رفتار مناسب را به آنان بیاموزند. در غرب امروز گرایش به سمت موضوعی است که می توان آن را «مطلق سازی موقت» (1) نامید. هر دهه به مطلق سازی تفکر و اعمال خود می پردازد بدون این که کوچک ترین توجهی به این امر داشته باشد که یک دهه بعد، آن افکار و عقاید در زباله دان تاریخ دفن خواهد شد. و این امر در هیچ پدیده ای به اندازه ی مسئله ی حقوق و نقش زنان، خود را نشان نداده است. آنچه در سال 1900 در غرب درباره ی این بحث جریان داشت، با آنچه احتمالاً در سال 2100 مورد بحث قرار می گیرد بسیار متفاوت خواهد بود و این جریان همچنان می تواند ادامه یابد. به جای این که از مسئله ی زنان در اسلام برای کوبیدن بر دروازه ی جامعه ی اسلامی و یا بخشی از جنگ های صلیبی نوین که از غرب جاری است، استفاده کنیم، بهتر از به این مسئله از دیدگاه اسلام و جامعه ی اسلامی بپردازیم و سپس بر اساس آگاهی از معیارهای انسانی انتقادهایمان را نیز مطرح نماییم.
برای شروع باید این امر را درک کرد که هر چه امروز در جهان اسلام دیده می شود تنها نتیجه ی مشخص اسلام نیست بلکه شاهد آداب و رسوم جوامعی که اسلام به آن وارد شده نیز هست. به عنوان مثال، در منطقه ای که امروز خاورمیانه خوانده می شود، نه تنها زنان مسلمان بلکه زنان یهودی و مسیحی نیز همواره روی خود را پوشانده اند؛ همچنان که در مورد پوشاندن صورت، این رسم نه در قرآن مطرح شده و نه زنان اطراف پیامبر آن را دنبال می کردند، اما رسمی است که از الگوهای ایرانی و بیزانسی گرفته شده است. همچنین آموزش زنان و یا مشارکت آنان در سیاست قبل از دوران معاصر در کشورهای غیر اسلامی همچون ژاپن، چین و دیگر جوامع آسیایی نیز معمول نبوده است تا بر این مبنا آنچه را که «ماهیت پدر سالاری جامعه ی اسلامی» می نامند، بتوان پدیده ای منحصر به فرد و مربوط به اسلام دانست. در هر حال، می توان گفت که تقریباً تمامی انتقاد فمینیسم غیرمذهبی که این روزها متوجه جهان اسلام است، حتی به خود زحمت نمی دهد که از زنان مسلمان، نه زنانی که تنها اسم مسلمان دارند اما کاملاً از جریان اصلی جامعه ی اسلامی جدا هستند، در مورد مشکلاتشان جست و جو کند.
در تعالیم اسلام تأکید شده است که چون زن و مرد در برابر خداوند و قانون جایگاهی یکسان دارند، باید یکدیگر را در زندگی خانوادگی و اجتماعی کامل نمایند. برابری در پیشگاه خداوند با حقیقت کامل کردن یکدیگر منافاتی ندارد. بعضی از افراد از من در مورد مساوات زن و مرد در اسلام می پرسند. پاسخ من همواره این است که در برابر خدا واقعه ی قیامت و قانون بله، اما در این جهان همواره با هم برابر نیستند. زنان با مردان برابر نیستند، اما مردها هم با زنان برابر نیستند؛ و این واقعیتی است که برخی از نویسندگان آمریکایی اخیراً تحت عنوان «مردان مریخی و زنان ونوسی» به آن اشاره کرده اند. ساختار مرسوم جامعه ی اسلامی بر اساس کیفیت کمی نیست بلکه بر اساس مکمل بودن است، گرچه استثناهایی نیز در این زمینه وجود دارد. در این تکمیل عملکردها، مرد به شکل مالی و تأمین کننده و به زبان مذهبی امام خانواده اش است. زن در واقع صاحب اختیار خانه است و شوهر در آن مانند مهمان است. وظیفه ی اصلی او نخست پرورش کودکان و آموزش های مقدماتی آنان است و در عین حال پشتیبان اصلی خانواده نیز می باشد. اسلام نیز همانند تمامی جوامع سنتی، برای فعالیت خانه داری و مادر بودن بیش ترین ارزش را قائل است تا حدی که پیامبر فرموده است: «بهشت زیر پای مادران است». در جامعه ی اسلامی هرگز این تفکر نبوده است که کار در اداره اهمیت بیش تری از پروش کودکان دارد. همچنین نظام اقتصادی در شهرها به وجود آمده است که تا حد زیادی، ولی نه همیشه، به زن این امکان را می دهد تا مجبور نشود بنا به دلایل اقتصادی خانه و فرزندانش را در طول روز ترک کند. از دیدگاه اسلام حق فرزند برای داشتن مادری تمام وقت تا دایه و پرستار، بسیار اساسی تر از حقوقی است که امروزه بزرگ داشته می شوند.
زنان مسلمان معمولاً در خانه از قدرت و اقتدار فراوانی برخوردارند. من در خانواده ی گسترده ی خود چه از سمت پدر و چه از سمت مادر، مادران زیادی را می شناسم که به اندازه ی مادران قدرتمند یهودی یا ایتالیایی از اقتدار برخوردارند. و هر کس فکر کند که در جامعه ی اسلامی زنان همیشه ضعیف، ستمدیده و محروم بوده اند، در واقع از روند داخلی زندگی مسلمانان آگاه نیست. تعداد مردانی که تحت سلطه ی زنانشان قرار دارند، احتمالاً در جامعه ی اسلامی کم تر از دیگر نقاط نیست. منظور این است که در گذشته یا حال شوهران مسلمان رفتارهای وحشتناکی با همسران خود نداشته اند یا ندارند و این گونه رفتارها در مغایرت با فرمان صریح قرآن است که تأکید کرده از داشتن همسر خشنود باشید و با او به مهربانی رفتار کنید: «با آنان به نیکویی رفتار کنید» (ابراهیم، 19).
با در نظر گرفتن آنچه در عربستان قبل از اسلام رواج داشت، می بینیم که قوانین اسلامی تغییر شکل قابل توجهی در تفویض حقوق اجتماعی و اقتصادی به زنان ایجاد کرده است و از آنان در برابر بی عدالتی حمایت می کند. با این حال انسان طبیعت خود را حفظ می کند و شوهران مسلمانی وجود دارند که با همسرانشان با خشونت رفتار می کنند و بر خلاف احکام اسلام آنان را آزار جسمانی می دهند. البته همه ی ما به خوبی آگاهیم که در آمریکا و اروپا پناهگاه های بسیاری برای زنانی که مورد آزار قرار می گیرند وجود دارد و این مسئله تنها به یک گوشه از جهان مربوط نمی شود. اما نادیده گرفتن قدرت و اقتدار بسیاری از زنان مسلمان در خانواده و در تصمیم گیرهایی که بر زندگی افراد خانواده مؤثر است، تنها نشانگر درک نادرست از نقش و موقعیت زن در جامعه ی اسلامی است.
همان طور که قبلاً گفتیم، در اسلام مسئولیت اقتصادی حمایت از خانواده حتی اگر زن ثروتمند هم باشد، به عهده ی شوهر است. قانون ارث در قرآن را که بر اساس آن مرد دو برابر زن ارث می برد، باید در حاشیه ی همین مسئولیت شوهر در حمایت مالی خانواده نگاه کرد؛ در حالی که زن می تواند هر طور بخواهد از ثروتش استفاده کند. این آیه ی معروف قرآنی را که می گوید: «مردان محافظ و نگه دارنده ی زنان هستند» (نساء، 34) باید در زمینه ی اقتصادی و اجتماعی درک کرد و منظور از آن سلطه ی شوهر بر تمامی زندگی زن نیست، همین طور در مورد مسائل حقوقی که شهادت هر زن برابر شهادت یک مرد نیست، مربوط به مسائلی همچون جنایت و اعمال خلاف می شود و همه ی انواع شهادت را، آن طور که بعضی از قاضی ها تفسیر کرده اند، در بر نمی گیرد. هنگامی که مسئله ی شهادت برای یک جنایت مطرح می شود، احکام قرآنی طبیعت مهربان تر، ملایم تر و بخشنده تر زنان را در مقایسه با مردان در نظر می گیرد و چنین حکمی به هیچ عنوان توهینی نسبت به زنان نیست بلکه عکس آن مد نظر است. منابع اسلامی هرگز زنان مسلمان را از کار کردن و دستمزد گرفتن منع نمی کنند. در جامعه ی سنتی اسلامی زنان همواره در بخش کشاورزی با مردان کار کرده اند و در بسیاری از هنرها و صنایع فعال بوده اند. تا به امروز بسیاری از فرش ها و گلیم ها را در کشور های مختلف اسلامی، زنان بافته اند. اسلام به زنان استقلال کامل اقتصادی داده است و در این زمینه حتی می توانند از شوهرانشان مستقل عمل کنند و بسیاری از آنان مانند خدیجه (سَلامُ الله عَلَیها) همسر پیامبر (صَلَّی الله عَلَیه و آله) در طول قرن ها تاجر و بازرگان بوده اند. به همین ترتیب، در اصل هیچ مانعی در راه زنان مسلمان نیز برای شرکت در سیاست وجود ندارد و قبل از دوران معاصر گاه ملکه های مسلمان نیز بوده اند که به طو رمستقل حکومت می کرده اند؛ هم چنان که بسیاری از آنان از نفوذ سیاسی بسیاری در پشت پرده برخوردار بوده اند. اگر کسی اعتراض کند که در میان زنان شخصیت های سیاسی چندانی وجود نداشته، در پاسخ می توان گفت که همین امر در مسیحیت روم شرقی و یا چین کنفوسیوسی نیز صادق است و این محدودیتی نیست که قرآن اعمال کرده باشد. در حقیقت زینب، نوه ی پیامبر نقش مهمی در اوایل تاریخ اسلام ایفا کرد. در دوران معاصر نخست وزیر سه کشور اسلامی زن هستند و در جمهوری اسلامی ایران که برای برقراری تعالیم اسلامی در کشور تأسیس شده، معاون رئیس جمهور و بسیاری از مقامات اداری از جمله نمایندگان مجلس، زن هستند.
در مورد آموزش، حدیثی وجود دارد که طلب علم برای هر زن و مرد مسلمان فریضه ای دینی است. در سراسر تاریخ اسلام دختران عموماً تنها دوره ی ابتدایی مدارس قرآنی را می گذراندند و تنها تعداد محدودی تا مدارج بالاتر پیش می رفتند و این مسئله نیز به دلیل شرایط اجتماعی بود نه تعالیم اسلامی و گهگاه زنانی دیده می شوند که توانسته اند مجتهد اسلامی شوند. سیده نفیسه که آرامگاهش در قاهره از مراکز اصلی زیارتی شهر است، آن قدر در علم حدیث آموخته بود که گاه بزرگ ترین عالم اسلامی زمان، امام شافعی با او مشورت می کرد. زنان به ویژه نقش مهمی در انتقال و مطالعه ی احادیث ایفا کرده اند. همچنین در تاریخ اسلام بسیاری از زنان صوفی وجود داشتند که بعضی از آنان بسیار عالم و برخی شاعران برجسته ای بودند. همچنین نباید آموزش را در بعضی از نقاط جهان اسلام امروز همچون افغانستان که زیر سلطه ی طالبان بود و ادعا داشتند مطابق اسلام عمل می کنند، با دیدگاه کلی اسلام نسبت به مسئله ی آموزش زنان یکی دانست. اگر کشور های مهم اسلامی همچون مصر و ایران را در نظر بگیریم، می بینیم که تقریباً در تمامی رشته های تحصیلی تعداد کثیری از زنان تحصیل می کنند و گاه تعداد آنان در برخی از دانشکده های معتبر برابر، و یا حتی بیش تر از تعداد مردان است.
دیدگاه اسلام نسبت به زنان ما را به مسئله ی چادر و پوشش بر می گرداند. تا مدت ها غرب تصویری تحریف شده و نامتعارف از جهان مرموز اسلام داشت که در آن زنان در خارج از خانه پوشیده بودند؛ اما حرمسرا مملو از زنان برهنه در استخر های داخل ساختمان بود که نقاشی های شرقی قرن نوزدهم در اروپا آن ها را به تصویر کشیده است. در دوران استعمار پوشش سر را استعمار گران اروپایی نشانه ای از سرکوب زنان در جامعه ی اسلامی می دانستند و تجدد گرایان مسلمان خود با این عقیده موافق بودند و نمونه ی آن را در کشف حجاب اجباری ای می بینیم که در ترکیه آتاتورک و در ایران رضا شاه انجام دادند. در نتیجه ی این وقایع امروزه در جهان اسلام و به خصوص در خاورمیانه، طیف گسترده ای از زنان را می بینیم که از چادر پوش ها تا مینی ژوپ پوش ها در آن قرار می گیرند. و در این منطقه زنان بیش تر از دیگر نقاط جهان اسلام مثل جنوب و جنوب شرق آسیا، لباس های سنتی خود را کنار گذاشته اند. به همین دلیل باید تعالیم اسلامی را در این زمینه مشخص نمود. قرآن به زن و مرد فرمان می دهد که محجوبانه لباس بپوشند و بدن خود را نشان ندهند. همچنین به زنان فرمان داده تا زینت های خود را بپوشانند که از این واژه، مو برداشت شده است. بر اساس این حکم شکل های مختلف لباس در بخش های گوناگون جهان اسلام به وجود آمده است. اما در عین حال آداب اجتماعی جوامع قدیمی تر شرقی نیز کاملاً شکل اسلامی به خود گرفته است. در جوامع قدیمی تر مثل اجتماعات یهودیان و مسیحیان، زنان همواره موهای خود را می پوشاندند. در شمایل های باکره ی مقدس در هنر مسیحیت همواره او را به شکلی نشان داده اند که مو هایش پوشیده است و تا همین اواخر زنان مسیحی ارمنی و گرجی و همچنین زنان یهودی شرقی، مو های خود را همانند مسلمانان می پوشاندند. پوشاندن مو بخش عادی زندگی زنان بود و نشانه ای از فروتنی و احترام به خدا محسوب می شد. حتی در غرب تا یک نسل پیش، زنان کاتولیک بدون پوشاندن مو های خود وارد کلیسا نمی شدند.
چه کسی گفته است که نپوشاندن مو آزادیخواهانه تر از پوشاندن آن است؟ این مسئله ی بسیار پیچیده ای است و تا جایی که به جهان اسلام مربوط می شود، خودِ زنان مسلمان در کنار دیگر مسائل زنان و بر اساس تعالیم اسلامی، و موازین اجتماعی مطرح شده باید در مورد آن تصمیم بگیرند و دیگران نمی توانند در این مورد تصمیم گیری کنند. تا سی سال پیش، زنان مسلمانی که به شیوه ی غربی آموزش می دیدند، متجدد می شدند و پوشش مو هایشان را کنار می گذاشتند؛ اما این مسئله رفته رفته تغییر یافت. امروزه در بسیاری از کشورها همچون مصر، بسیاری از زنان تحصیل کرده دوباره حجاب گذاشته اند و این بر اساس انتخاب خود آنان و به عنوان نشانه ای از هویت شخصی و مصونیت است. شگفت آور این است که در یکی از کشورهای اسلامی که از همه مدرن تر است و ادعای غیر مذهبی بودن به شیوه ی اروپا را دارد، یعنی ترکیه، حتی پوشاندن موها در مکان های عمومی از زنان گرفته شده است و کوچک ترین احترامی برای انتخاب آزاد و حق زنان که فمینیست های غیر مذهبی آن قدر از آن صحبت می کنند، قائل نیست.
مسئله ی حجاب در کنار بسیاری از مسائل حیاتی تر از قبیل آموزش، حقوق قانونی و غیره، به کانون توجه تعدادی از زنان مسلمان مدرن تبدیل شده است؛ زنانی که می خواهند بقیه ی جامعه شان را بر اساس الگوهای غربی، مدرن کنند؛ زنانی که در حالی که این الگو که دائم در حال تغییر است، می تواند هر چیزی باشد. آنان در این راه با فمینیست های غیر مذهبی غربی و دیگر عوامل خاصی که سعی دارند جامعه را غیر مذهبی کنند، همکاری دارند. در دو دهه ی گذشته جنبش جدیدی بین زنان مؤمن مسلمان به وجود آمد تا حقوقی را به دست بیاورند که معتقدند قرآن و حدیث با آن موافق اند، اما آداب اجتماعی محلی و مقررات مانع از دستیابی به آن هاست. تا آن جا که به آینده ی جامعه ی اسلامی مربوط می شود، این به اصطلاح فمینیسم اسلامی بسیار مناسب تر از فمینیسم غربی است. در هر صورت، کل مسائل زنان، ازآموزش آن ها گرفته تا حقوق قانونی و مشارکت آنان در مسائل سیاسی، یکی از چالش های اصلی است که جهان اسلام با آن رو به روست. تمام بخش های جهان اسلام سعی دارد به این مسئله بر اساس تعالیم اسلامی و آداب و رسوم اسلامی بپردازد؛ و این در حالی است که همواره از سوی نیروهای مختلف غرب تحت فشار است.
پی نوشت :
1- absolutization of transient.
منبع مقاله :
نصر، سید حسین، (1385)، قلب اسلام، ترجمه ی سید محمد صادق خرازی، تهران: نشرنی، چاپ چهارم