سرویس فرهنگ و هنر مشرق - مبحث پنجگانه «انقلاب»، «نظام»، «دولت»، «جامعه» و«تمدن اسلامی» شاکله اصلی گفتمان مقام معظم رهبری برای تبیین چشماندازهای پیش روی نسل آینده و تعیین جهت و ریلگذاری در مسیر غایات انقلاب امام خمینی (ره) است. از همین رو طی دو دهه اخیر همیشه مورد بررسی و تحقیق اندیشمندان مختلف قرار گرفته است.
سؤال از چیستی این مراحل و نسبت آنها با یکدیگر و همچنین با الگوهای رقیب موضوعی است که استاد حسن رحیمپور ازغدی در نشستی با عنوان «تبیین مرحله تشکیل دولت اسلامی، در افق تحقق تمدن نوین اسلامی» که روز گذشته در دانشگاه امام صادق (ع) برگزار شد، به آن پاسخ داد.
رحیمپور در تشریح این مراحل ضمن تاریخی و منطقی خواندن آن بیان کرد که چنانچه این مراحل پنجگانه را از انتها به ابتدا شرح دهیم قضیه واضحتر خواهد شد. وجود یک تمدن دینی بدون جامعه دینی محقق نخواهد شد و بعد بدون جامعه دینی دولت دینی هم محقق نخواهد شد. دولت قسمت عمده یک نظام را تشکیل میدهد، درنتیجه بدون وجود دولت دینی فرض نظام دینی محال است و در آخر هم بدون ایجاد یک انقلاب تغییر در اصل نظام ایجاد نمیشود.
ترتیب عینی پنجگانه رهبری
ازنظر استاد رحیمپور به لحاظ عینی لزومی ندارد اول یک مرحله کامل تمام شود و بعد مرحله دیگر کار خود را شروع کند. او اینطور ادامه داد: یعنی اینطور نیست که مثلاً بگوییم ما ابتدا یک نظام اسلامی را میسازیم و بعد وارد مرحله بعد که ساخت دولت اسلامی است میشویم. چراکه دولت بخش اصلی نظام است و تا زمانی که دولت اسلامی شکل نگیرد صحبت از نظام اسلامی تا حدودی بیمعنا تلقی میشود. رحیمپور در توضیح این نکته گفت: البته اینها حتماً تقدم و تأخر دارند اما این تقدم و تأخر نسبی است و نه مطلق، برای مثال بخشی از جامعه سازی دینی مقدم بر حاکمیت دینی نیست چراکه فرض دینداری فردی برای جامعه در دل حاکمیت غیردینی محال نیست. البته این امکان هم نسبی است، یعنی قسمتی از آن فراهم است و قسمتی نه چراکه ما اصلاً چیزی بهعنوان دولت غیردینی نداریم و دولت غیردینی حتماً ضد دینی است به این دلیل که اجازه ظهور ابعاد اجتماعی دین را نمیدهد.
دینی به چه معنا؟
سؤال دیگری که دراینبین مطرح میشود سؤال از علت اتصاف این پنجگانه به دین است. درواقع ما به چه علتی این مراحل را دینی میدانیم و همچنین نسبت هر یک از این مراحل با نوع غیردینی آن چگونه است؟ استاد رحیمپور در پاسخ به این پرسشها معتقد است که نسبت بین هر یک از این مراحل با نوع غیردینی خود بههیچوجه تباین نیست. اینگونه نیست که این دو الگو کاملاً با یکدیگر متفاوت باشند و هیچ شباهتی در میان نباشد. مفاهیمی مانند عدل، صدق و... آثار دنیایی دارد که موردتوجه الگوهای غیردینی هم هست، اما تفاوت ما در اینجاست که علاوه بر آثار دنیوی آن، به چیزی فراتر میاندیشیم.
رحیمپور در توضیح این نکته اضافه کرد: هر دو الگو معتقد به حقوق بشر هستند اما در تعریف بشر، حقوق او و غایات تفاوت وجود دارند. از طرف دیگر منافعی در آزادی، برابری مردم وجود دارد که هم ما در منابع خودمان داریم و هم الگوهای رقیب در منابع خوددارند. به تعبیر منطقی نسبت میان این دو الگو نه تناقض و تباین بلکه عموم خصوص من وجه است یعنی در عین اختلاف اشتراکات زیادی هم وجود دارد.
وی در نقد کسانی که در دوگانه مدرنیته و سنت میاندیشند و هیچوجه شباهتی بین دین و غرب نمییابند گفت: دوگانه سنت و مدرنیته که بعد وسعت پیدا کرد و تبدیل به دوگانههای دین بهعنوان خرافه در برابر عقل و تکلیف محوری-عقل محوری شد همگی غیرعلمی و اشتباه است. ازنظر او مواردی از مدرنیته غیردینی و بلکه ضد دینی و درعینحال مواردی هم دینی است.
نکته دیگری که استاد رحیمپور به آن اشاره کرد این است که دینی بودن تمدن، جامعه، دولت، نظام و انقلاب همه نسبی است به این شرح که دینداری یک طیف است که «تر» و «ترین» میپذیرد. یعنی ما میتوانیم بگوییم دیندار، دیندارتر همچنین تا آخر. ازنظر استاد همچنان که نمیتوانیم به یک شخص لقب بیدین کامل و یا لقب دیندار کامل بدهیم جامعه و تمدن هم به این دلیل که از انسانها ایجاد شده نسبی میشود.
رحیمپور در توضیح این نکته گفت: ارزشها هرگز نسبی نیستند بلکه مصادیق نسبیاند. هر یک از عناصر این پنجگانه هم همینطور در یک جای طیف، از بدون دین تا دیندار قرار میگیرند. عمل دینی هر یک از این پنج عنصر به دینداری عنصر دیگر کمک میکند. اگر دولتی ضد دین عمل میکند توقع دینی بودن از جامعه را نمیتوان داشت و همینطور در مورد باقی اجزاء.
ازنظر استاد رحیمپور انقلاب اسلامی موانع و بهخصوص موانع سختافزاری را از جلوی راه دینداری برداشت، به این معنا انقلاب اسلامی در سال 57 تازه آغاز به کار کرد برخلاف عدهای که تصور میکنند سال 57 پایان کار انقلاب است. در همین راستا او معتقد است شرح روایتهای قبل از انقلاب باید در جهت عبرتپذیری برای اقدامهای آینده باشد.
این پنجگانه چه نسبتی باهم دارند؟
سؤال دیگری که در این بحث مطرح میشود این است که نسبت انقلاب با نظام، نظام با دولت، دولت با جامعه و جامعه با تمدن چیست؟ رحیمپور در پاسخ به این پرسش مطرح کرد که تا زمانی که مرحلهای از جامعه دینی محقق نشود انقلابی رخ نخواهد داد. انقلاب حاصل میل پیدا کردن مردم به دین است. از طرف دیگر تحقق دولت و نظام اسلامی کاملاً درهمتنیده است، هرچند نقاط تفاوتی هم دارند. از طرف دیگر وجود دولت دینی با جامعه فاسد ممکن نیست.
حضرت امیر خطاب بهجامعه زمان خود بیان میکنند که کمک کنید مرا در هدایت خودتان و یا در جای دیگر میفرمایند در تمام تاریخ حکومتها ظالم بودهاند و مردم مظلوم اما در زمان من برعکس شده است، دولت مظلوم است و جامعه ظالم و به همین خاطر است که حضرت دستور میدهند و جامعه قبول نمیکند.
نکته دیگری که استاد رحیمپور به آن اشاره کرد این بود که دینی بودن، یک مفهوم جامع است از عقلانیت، عدالت و معنویت که هر سه در کنار هم کاملاند. انقلاب مسوولان فاسد را عوض میکند. در مرحله نظام سازی مناسبات حاکم بر حکومت تغییر میکند و در دولتسازی مناسبات قانونی و حقوقی بر کشور حاکم میشود و در جامعهسازی سبک زندگی مردم صالح میشود. ازنظر استاد رحیمپور همه این مراحل مقدمه تمدن اسلامی است که مهمترین شاخصه آن کاهش موانع رشد و افزایش عوامل آن است. استاد رحیمپور در توضیح این نکته گفت: رشد بهزور میسر نمیشود بلکه تنها کار ما کاهش موانع و افزایش عوامل رشد است. چرا میگویند زندگی در بلاد کفر مکروه و در مواردی حرام است؟ چراکه در سیستمی که در و دیوار شما را به فساد میخواند دینی و دینیتر شدن نزدیک به محال است مگر برای افراد بسیار نادر. در زمان شاه ما شاهد این بودیم که شرابخواری عادی شده بود و فستیوالهای ملکه زیبایی و یا مسابقات زیباترین زن ایران از تهران به باقی شهرها کشیده شده بود. یعنی قشر زیادی از جمعیت خاکستری مشغول چنین کارهای شده بودند به همین خاطر مردم عادی بهراحتی در گفتمان ضد ارزش فاسد میشوند.
رحیمپور معتقد است «محیط» بسیار مهم است، امام جامعه بسیار مهم است، به همین دلیل بسیار در روایات داریم کسی که تمام اعمال را بهجا آورد اما نسبت به امام و ولایت غفلت کند اعمالش باطل است. باطل در اینجا یعنی اثرگذار نیست و تغییری نمیتواند ایجاد کند. استاد رحیمپور در پاسخ به این سؤال که به چه معنا میگوییم جامعه و دولت اساساً دینی است، بیان کرد: هر عنصر دینی نشانهای برای سنجش دارد. یک نشانی این است که مناسک عبادی در جامعه تقویت شود اما همه نشانهها این نیست. نشانه دیگر این است که در شهر هیچ گرسنهای نباشد. شهری که یتیم دارد و یتیم آن اشک میریزد و کسی کمکش نمیکند شهر کافران است. شهری که مظلوم دارد و کسی به داد آن نمیرسد شهر کافران است.
استاد رحیمپور در ادامه اضافه کرد که ویژگی تمدنها در این است که همهچیز را در دل خود جهت میدهند. کاری که تمدن غرب با انسان میکند این است که همهچیز را در جهت اینکه بیشتر خوش بگذرانیم مصرف میکند و در این بین حتی خدا و معاد را هم بهعنوان دکور صحنه خود به کار میبرد. قطار مدرنیته انسان را سوار میکند و به سمت شهر حیوانات میبرد اما سؤال اینجاست که قطار تمدن دینی به کدام سمت جهت دارد؟ تمدن دینی معتقد است که دنیای ما کاملاً باید تأمین باشد اما نکته اینجاست که دنیا انتهای کار نیست بلکه خود این دنیا وسیله برای رسیدن به هدف دیگری است. تمدن دینی دنیا را در جهت آخرت آباد میکند.
در پایان استاد رحیمپور گفت: تمدن اسلامی در حال پیشروی است. سه مکتب فاشیسم، مارکسیسم و لیبرالیسم فرزندان مدرنیته غربی هستند که دوتای آنها به تاریخ پیوسته و لیبرالیسم، وحشیترین آنها هم با ایجاد انقلاب رو به ضعف است. ارزشهای انقلاب باید تا جایی پیشرفت کند که تمام جهان را بگیرد، این نه به معنی اشغال نظامی بلکه به معنی صدور انقلاب است. ما برای تمدن اسلامی باید جهان را به هم بریزیم، سیستم حاکم بر جهان باید عوض شود و این به هم ریختن بعد ارزشی و فرهنگی دارد. کار دیگر ما این است که تلاش کنیم جامعهمان، دولتمان و نظاممان هر چه بیشتر دینی شوند.