ماهان شبکه ایرانیان

خشونت و پرخاش‌گری در زناشویی

چکیده خشونت در همه‌ی اشکال بدنی، روانی، پیدا و پنهان آن رفتاری نادرست است که ممکن است از هرکس سر بزند

خشونت و پرخاش‌گری در زناشویی

چکیده

خشونت در همه‌ی اشکال بدنی، روانی، پیدا و پنهان آن رفتاری نادرست است که ممکن است از هرکس سر بزند. ولی اغلب هنگام بروز رفتار خشن، فرد زورمندتر به فرد ضعیف‌تر بیشتر آسیب می‌زند. گفتنی است، هرگونه سخت‌گیری خشونت به شمار نمی‌آید. برای مثال، گاهی برای ایجاد انضباط، والدین کودکان خود را بیشتر کنترل می‌کنند، یا در جهت تربیت آنان رفتاری جدی دارند. در منابع اسلامی، دستورهای بسیاری وجود دارد که افراد را از خشونت با یکدیگر، هم در حوزه‌ی خانوادگی و هم در حوزه‌های اجتماعی بازمی دارد. این دستورها برخی اخلاقی‌اند که باید در افراد درونی شوند و برخی حقوقی‌اند که باید به کمک حاکمیت قانون اعمال شوند؛ چرا که خشونت یک فرد، هم عوامل طبیعی (زیستی و روانی) دارد و هم وضعیت فرهنگی و ساختاری جامعه می‌تواند به آن دامن بزند.
خشونت با توجه به پیامدهایش بحثی با اهمیت است. تعریف خشونت به ما کمک می‌کند به درستی بدانیم درباره‌ی چه رفتاری صحبت می‌کنیم. از زمانی که خشونت در جامعه‌ی حقوقی بین‌الملل مطرح شد، گاهی در تعریف آن عناصری داخل شد یا در دامنه‌ای ویژه بدان توجه شد. بنابراین طبیعی است که تعاریف گوناگونی از خشونت در دست باشد یا بحث از خشونت نسبت به گروه معینی متداول‌تر باشد. ما در این نوشته به تعریف و تبیین خشونت، خشونت جنسی، خشونت خانوادگی و بیان دیدگاه اسلام در این باره می‌پردازیم.

1.تعریف خشونت

الف) خشونت، رفتاری با قصد و نیت آشکار (یا رفتاری با قصد و نیت پنهان، اما قابل درک) برای وارد کردن آسیب فیزیکی به دیگری است.
ب) خشونت به معنای اشکال افراطی رفتار پرخاشگرانه است که احتمالاً موجب آسیب‌های مشخصی به قربانی می‌شود. (1)
ج) عمل فرد معین (جمعی از افراد یا گروهی خاص) است که به جان یا مال یا شرف دیگران تعرض و حمله می‌کند. (2)
تعاریف بالا برای نمونه ذکر شد تا معلوم شود در برخی تعاریف، آسیب فیزیکی و در برخی دیگر افزون بر آن، آسیب‌های روانی نیز مورد نظر تحلیلگران بوده است.
در تعریفی دیگر، خشونت چنین تبیین شده است:
د) وقتی یک یا چند مجری در تعاملی به طور مستقیم یا غیرمستقیم به طور یک باره یا به گونه‌ای پراکنده به یک یا چند تن در درجات متفاوت- چه از نظر شخصیت فیزیکی یا شخصیت معنوی، چه از نظر دارایی‌ها یا مشارکت نمادین و از نظر فرهنگی (مثل ایمان، سنن و زبان مردم)- لطمه و آسیب بزنند، در چنین حالتی خشونت بروز می‌کند. (3)
در این تعریف نیز به ابعاد و دامنه‌ی خشونت، از نظر کمی و کیفی اشاره شده است. به هر صورت، رفتارهای خشونت‌آمیز متفاوت‌اند؛ آشکارا یا پنهان، هدفمند یا بدون هدف، فیزیکی یا روانی.
تعاریف بالا به ابعاد درستی از خشونت اشاره دارند، ولی باید دانست که برخی از تعاریف موجود در کتاب‌ها بر ذهنیت غربی آزادی و فردگرایی مفرطی مبتنی است که در آنها موج می‌زند؛ چنان که گاهی تعاریف درباره‌ی گروهی مثل زنان بیش از حد جانبدارانه‌اند.
به طور قطع، خشونت‌های بدنی اشکال بسیار بدی از خشونت‌اند، اما برخی خشونت‌های روانی آثار درازدامنی بر فرد می‌گذارند و همواره موقعیت گروه‌های ضعیف‌تر مانند زنان، کودکان و سالخوردگان در این زمینه اسفبارتر است. در عین حال باید تأکید کنیم که در نظریه‌ی اسلامی، آزادی فرد آنقدر نیست که هیچکس نتواند با نصیحت، امر به معروف و نهی از منکر او را تربیت کند؛ چنان که قانون مجازات اسلامی، کیفرهای معینی را در قبال جرم‌های تعریف شده بر افراد روا می‌دارد و آزادی عنان گسیخته‌ی فرد را کنترل می‌کند. والدین نیز در عین لزوم خوش‌رفتاری، حق تأدیب و تربیت فرزندان را دارند و شوهران نیز ضمن لزوم پرهیز از خشونت و اجرای معاشرت نیکو، حقوقی بر عهده‌ی زنان خود دارند. ممکن است در این تعامل‌ها گاهی یکی از طرفین در اعمال خواسته‌ی خود همه‌ی موازین اخلاقی را به کار نبندد، اما این مسئله همواره به معنای خشونت‌گری نیست. به عبارت روشن‌تر، در یک زندگی معمولی گاهی زن یا شوهر عصبانی به یکدیگر پرخاش می‌کنند. در این حالت نمی‌توان بی‌درنگ آنها را به خشونت‌گری متهم کرد؛ اگرچه هر دو وظیفه دارند خشم خود را فروخورند و عصبانیتشان را کنترل کنند. بنابراین به نظر می‌رسد خشونت در تعریفی پذیرفته، رفتاری است که دربردارنده‌ی آسیب‌های بدنی یا روانی یا هر دو است که به ناروا در حق کسی اعمال می‌شود.
بنابراین رفتار خشونت‌آمیز می‌تواند قولی یا فعلی باشد؛ همان گونه که ممکن است فردی یا گروهی علیه فرد یا گروه دیگر اعمال شود. هر زن یا مردی می‌تواند مرتکب رفتار خشونت‌آمیز شود، ولی اغلب این زورمندتر است که می‌تواند به ضعیف‌تر بیشتر و سخت‌تر آسیب وارد آورد. در اندیشه‌ی اسلامی بدترین ستم، ستم به ضعیف شمرده شده (4) و اخلاق برتر را چشم‌پوشی از انتقام در عین داشتن قدرت (5) معرفی کرده است.

خشونت جنسی: یکی از اقسام خشونت، خشونت جنسی است. منظور از آن نیز هر نوع عمل فیزیکی، بصری، کلامی یا جنسی که زن یا دختر در زمان وقوع یا بعدتر، آن را تهدید، ارعاب یا حمله‌ای احساس کند که اثرش ناراحتی یا تحقیر او باشد یا توانایی برقراری تماس نزدیک و صمیمانه را از وی سلب کند. (6) تجاوز به عنف، ایجاد فضای تحریک آمیز یا تحقیر‌آمیز برای زنان با صور قبیحه (پورنوگرافی)، انواع متلک‌های جنسی که موجب تحقیر و سلب امنیت روانی زنان و دختران شود، سوء استفاده از دختران و زنان در تجارت فحشا و قاچاق آنها برای این منظور، همه در ذیل تعریف خشونت جنسی قرار می گیرند. این گونه خشونت گاهی ابعاد وسیعی به خود می گیرند و به منزله‌ی یک استراتژی در جنگ‌ها علیه ملتی به کار گرفته می‌شود؛ مانند تجاوز سازمان یافته به عنف برای تغییر دادن نژاد یک ملت. (7) البته زنان و کودکان در اغلب جنگ‌ها با هدف یا بی‌هدف قربانی این گونه خشونت بوده‌اند.
در ماده‌ی نخست اعلامیه‌ی رفع خشونت علیه زنان، خشونت جنسی چنین تعریف شده است:
هر عمل خشونت‌آمیز مبتنی بر جنسیت که سبب بروز یا احتمال آسیب‌های جسمانی، جنسی یا روانی یا رنج و آزار زنان، از جمله تهدید به انجام چنین اعمالی، محرومیت‌های اجباری یا اختیاری (در شرایط خاص) ‌از آزادی در زندگی عمومی و خصوصی شود.
تعریف خشونت در توصیه‌ی عمومی شماره‌ی 19 کمیته‌ی رفع تبعیض علیه زنان در سال 1992: خشونتی که علیه زنان به صرف زن بودن هدایت می‌شود یا خشونتی که به گونه‌ای ناعادلانه و نامناسب زنان را متأثر می سازد.
در ماده‌ی 113 سند پکن (1994) نیز شبیه مضمون بالا در تعریف آمده است.

2. خشونت خانوادگی

خشونت احساسی، فیزیکی و جنسی که عضوی از خانواده به عضو یا اعضای دیگر اعمال کند خشونت خانوادگی نام دارد. (8) بنابر مطالعات، هدف اصلی این خشونت‌ها، کودکان به ویژه کودکان زیر شش سال و سپس زنان‌اند. زنان نیز ممکن است مرتکب خشونت فیزیکی در خانواده شوند. (9) گاهی ادعا می‌شود زنان در خانه به اندازه‌ی مردان با همسر و کودکان خود خشن‌اند، اما روشن است که خشونت زنان محدودتر است و به احتمال بسیار کمتری موجب آسیب جسمانی بادوام می‌شود. (10) بنابراین دوام و آسیب جسمی از ویژگی‌های خشونت‌های مردانه است. زنان معمولاً با رفتارهایی مانند غرزدن‌های همیشگی یا تحقیرکردن شوهران، مرتکب خشونت‌های کلامی و روانی می‌شوند. البته در مواردی نیز خشونت های جسمانی زنان (مادران و نامادری‌ها) در قبال کودکان گزارش شده است.
در متون فمینیستی، بررسی خشونت خانوادگی بیشتر به خشونت شوهران علیه زنان معطوف است. در تعریف آنان، خشونت شوهران علیه زنان به شکل‌های فردی و مستقیم، جسمانی یا روانی و آشکار یا پنهان بروز می‌کند. هدف از این خشونت نیز تأثیرگذاری شوهر بر زن است تا امکان به واقعیت درآوردن قابلیت‌های بالقوه‌ی زنان را کاهش دهد. در نظریه‌ی فمینیستی، معیار سنجش وجود خشونت، همیشه برداشت شخصی فرد قربانی است. (11) به این معنا که اگر زن از هرگونه رفتار شوهر احساس تحقیر، تهدید و محدودیت کند، یعنی با وی رفتار خشونت بار شده است. روشن است که این رویکرد از آن جهت که خشونت با دیگر اعضا یا خشونت خود زنان را نادیده می‌گیرد ناقص است. افزون بر آنکه در سنجش خشونت، تنها به احساسات زنانه توجه دارد. از سوی دیگر، بیشتر افراد در صورتی که با آنان مخالفت شود، یا زمانی که با برخوردی جدی رو به رو شوند، احساس حقارت خواهند کرد، ولی چنان که گذشت، هر برخوردی که برای طرف مقابل این احساس را ایجاد کند، لزوماً خشونت نیست؛ به ویژه با زنانی که از نظر عاطفی زودتر و به مدت طولانی‌تری برانگیخته می‌شوند.
در عین حال، تأکید بر این نکته نیز ضرورت دارد که متون اسلامی مردان را به رعایت هرچه بیشتر درباره‌ی زنان و دختران فراخوانده‌اند. ملاحظه‌ی عواطف زنان و دختران و خودداری از تهییج عواطف آنان دستورهایی اخلاقی‌اند که این متون، مردان را از آنها آگاه ساخته‌اند. (12) از این سفارش‌ها بر می‌آید که خشونت علیه زنان می‌تواند غیر اخلاقی‌تر به شمار آید. اگر زنان شوهران خود را آزار دهند، مردان همواره راهی کم دردسر برای رهایی از فضای پیش آمده دارند، مانند آنکه در هر زمان از شبانه روز می‌توانند خانه را ترک کنند و به تفریح روی آورند، یا حتی همسر خود را طلاق دهند، ولی چنین راه‌هایی همواره برای زنان فراهم نیست. این است که ستم به زنان اغلب از نوع ستم به فرد ضعیف است.

خشونت خانوادگی مسئله ای قدیمی و جهانی است. حتی گزارش شده که در سده های میانی و اوایل صنعتی شدن، خشونت در قبال زنان جنبه ای متداول در ازدواج بوده و مداخلات قانونی در خشونت خانوادگی، همواره به دلایل گوناگون، از جمله خصوصی بودن این حریم بسیار محدود و ناچیز بوده است. بررسی‌های مربوط به خشونت خانوادگی با مقاله‌ای آغاز شد که در سال 1962 هنری کمپ و همکاران (Henry Kempe and etal) با عنوان نشانه‌های بارز کودک کتک خورده (Syndrom of battered child) منتشر کردند. (13) پس از آن و در دهه‌های بعد، این جنبه از خشونت بازتابی گسترده در جامعه‌ی بین‌الملل یافت. در چهارمین کنفرانس حقوق بشر در وین (1997) بررسی پدیده‌ی خشونت علیه زنان اولویت یافت. پیش از آن کمیسیون حقوق بشر در پنجاهمین نشست خود طی قطعنامه‌ی 1969/45 در چهارم مارس 1994 تصمیم گرفت طی دوره‌ای سه ساله با تعیین رابطی برای بررسی ابعاد گوناگون این پدیده، گزارش‌های او را در این باره دریافت کند. (14) البته همه‌ی گزارش‌ها و بررسی‌ها بنابر تعریف فمینیستی از خشونت پی گرفته شد. در این تعریف، درخواست شوهر از زن درباره‌ی برقراری رابطه‌ی زناشویی در صورت بی‌میلی زن، مصداق خشونت خانوادگی و خشونت علیه زن است. در حالی که از نظر اسلام، تمکین زن از شوهر، اگر به عسر و حرج نینجامد، وظیفه‌ی اوست. افزون بر این، اسناد و مطالعات یاد شده خشونت با دیگر اعضای خانواده را نادیده می گیرند.

3. عوامل خشونت خانوادگی (نظریه‌ها)

خانواده جایگاهی امن است. صمیمیتی که افراد در خانواده تجربه می‌کنند، در جای دیگر کمتر به دست می‌آورند. با این همه، پژوهش‌ها نشان داده که گاهی در همین موقعیت آسیب‌های فراوانی به اعضای ضعیف‌تر وارد می‌شود. بنابراین باید دانست که چرا در چنین محیطی رفتار خشونت‌آمیز رخ می‌دهد.
در این باره گفتارها و تحلیل‌های گوناگونی در دست است که برخی نویسندگان آنها را در قالب نظریه‌هایی نظم داده‌اند. در ذیل به طور بسیار خلاصه به بیان این نظریه‌ها می‌پردازیم.

1-3. نظریه‌های خرد درباره‌ی پدیده‌ی خشونت‌گری انسان

1. پرخاشگری رفتاری غریزی است و انسان به طور طبیعی پرخاشگر است. فشارهای درونی - ذاتی خشونت را ایجاد می‌کنند.
2. پرخاشگری حاصل طرد وابستگان یا احساس ضعف و یا ناشی از میل به حاکم ساختن نظمی خاص است. (مرد یا زنی که از سوی وابستگان درجه‌ی اول خود طرد می‌شود و به خشونت‌گری نزدیک می‌شود و خشونت راهی برای جبران این کمبود و تألمات روحی ناشی از طرد است. در این نظریه، برخلاف نظریه‌ی پیش بر شرایط محیطی یا انگیزشی خاص تکیه می‌شود.
3. یادگیری اجتماعی: بنابر این نظریه، رفتار خشونت‌آمیز هم از راه تقلید و هم با تجربه‌های مستقیم آموخته می‌شود.

2-3. نظریه‌های کلان درباره‌ی پدیده‌ی خشونت‌گری انسان

نظریه‌ی نظارت اجتماعی.

افراد برای رسیدن به هدف با استفاده از زور و قدرت تمایل دارند. نظارت اجتماعی در حوزه‌ی اجتماع به مثابه‌ی مانعی سر راه این اقتدار و خشونت قرار می‌گیرد. اما در خانواده که حریمی خصوصی است، چون نظارت اجتماعی وجود ندارد، خشونت ایجاد می‌شود.

نظریه‌ی کارکردگرایی.

این نظریه خشونت را توجیه می‌کند. بر مبنای این نظریه برخی اعضای خانواده برای حفظ کارکرد و تأثیر خود در خانواده و رفع پاره‌ای تضادها، از خشونت استفاده می‌کنند. شوهر در قبال زن، پدر یا مادر در قبال فرزندان و فرزندان بزرگ‌تر در قبال کوچک‌ترها ممکن است از خشونت برای حفظ کارکرد خود سود ببرند.

نظریه‌ی فرهنگی.

گاهی فرهنگ و هنجارهای یک جامعه با خشونت هماهنگ است؛ مثل جامعه‌ای که با اعمال خشونت برای بقای نظم در جامعه (هم در سطح کلان و هم در سطح خرد مانند خانواده) موافق باشد؛ نظیر تجویز اعمال خشونت مردان در قبال همسرانشان.

نظریه‌ی ساختار اجتماعی (تنش و تضاد).

این نظر بر موقعیت‌های تنش‌زا تأکید دارد؛ هرچه این موقعیت‌ها در داخل و بیرون خانواده بیشتر باشند (مثل پدیده‌ی اعتیاد) احتمال بروز رفتار خشونت‌آمیز در خانواده بیشتر است.

نظریه‌ی فمینیستی.

در این نظریه، ساختارهای اقتداری مانند پدرسالاری علت اصلی پیدایش خشونت معرفی می‌شود. در این تحلیل‌ها، اقتدار عنصر اساسی است که مرد برای پیش بردن امیال خود و نادیده گرفتن امیال زن از ان استفاده می‌کند. در این تحلیل، خانواده نهاد مرکزی پدرسالاری معرفی می‌شود. (15)
در این زمینه نظریه‌های سیستمی نیز وجود دارد که از بررسی تک عاملی پرهیز می‌کنند. به نظر می‌رسد خشونت، پدیده‌ای تک عاملی نیست و بررسی سیستمی در تحلیل آن مفیدتر است. گاهی خشونت واقعاً عامل روان‌شناختی دارد. کمبود محبت در کودکی و نداشتن احساس امنیت و آسایش و تجربه یا دیدن خشونت، این افراد را در بزرگ سالی خشن‌تر می‌کند. زمانی نیز ارتباط‌های درونی خانواده موجب کنش منفی و متقابل اعضای خانواده می‌شود. چنان که گاهی خشونت متأثر از نظام خارجی و عواملی بیرونی مثل بیکاری یا اعتیاد است و زمانی نیز فرهنگ یک جامعه به اندازه‌ی کافی ارزش‌های متعالی اخلاقی را ترویج نمی‌کند، یا در مقابل، رفتارهای خشونت‌زا را در افراد درونی می‌کند و ارزش می‌بخشد. مثل آنکه تنبیه در حدود خانواده، تنبیه فرزندان به دست پدر و مادر و زن به دست شوهر اغلب با تأیید عمومی رو به رو می‌شود. (16) شاید بتوان گفت که نظریه‌ی اسلامی درباره‌ی عوامل خشونت خانوادگی نظریه‌ای سیستمی است که خشونت را به عوامل گوناگون ارجاع می‌دهد.

4.دیدگاه اسلامی درباره‌ی خشونت

از مجموعه‌ی گزاره‌های دینی به دست می‌آید که اسلام درباره‌ی خشونت نظریه‌ی تلفیقی ارائه می‌دهد. خشونت می‌تواند زمینه‌ی خُلقی داشته باشد. خلق یک فرد در عوامل طبیعی (جسمانی) و روانی ریشه دارد. ویژگی‌های روان‌شناختی نیز می‌توانند ناشی از عملکرد هورمونی یا زمینه‌های تربیتی در زندگی فرد باشند. در عین حال، نقش ساختارهای فرهنگی و نظارت‌های اجتماعی را نباید نادیده گرفت. وضعیت فرهنگی جامعه می‌تواند اعمال خشونت را برای افراد تسهیل کند یا از آن باز دارد. نهادهای حکومتی و نهادهای عرفی مانند نهاد امر به معروف و نهی از منکر نیز در صورت عملکرد درست از خشونت و گسترش آن جلوگیری می‌کنند و در صورت بی‌اعتنایی به رفتار خشن به تداوم و بازتولید آن کمک می‌رسانند.
از آنجا که خشونت بعدی جنسی نیز دارد، در تحلیل خشونت‌های جنسی علیه زنان می‌توان از عامل فرهنگی و تربیتی‌ای که تساهل در رفتار جنسی را دامن می‌زند و خویشتن‌داری افراد را کاهش می‌دهد یا موجب تهییج احساسات جنسی مردان می‌شود به طور خاص نام برد. این عامل که هم بعد خرد (مانند بعد زیستی، تربیتی و اخلاقی) و هم بعد کلان (مانند وجود رسانه‌های سکس‌محور و خشونت‌مدار یا حاکمیت فرهنگ بی‌عفتی) دارد، عاملی مهم در بروز خشونت جنسی علیه زنان است.
بخشی از گزاره‌های دینی را که منبع نظریه‌ی اسلامی‌اند می‌توان چنین توضیح داد:
پدیده‌ی خشونت، به ویژه در بعد خانوادگی آن، از دید مکتب‌های آسمانی مخفی نمانده است. سخت‌دلی، سخت‌گیری بی‌جا، بدزبانی، سوءظن، کینه‌توزی، عصبانیت، آزاررسانی بدنی به افراد و مضامین مشابه، همه در آیه‌ها و روایت‌های اسلامی نکوهش شده (17) و بسیاری از آنها جزو گناهان کبیره به شمار می‌آیند. در مواردی، مراتبی از خشونت مجازات دارند. این مجازات‌ها در قالب تعزیر حد، قصاص و دیه در نظام کیفری اسلام بیان شده‌اند. اعلام مجازات‌های حاد اخروی برای این‌گونه رفتارها نشان ناخشنودی دین از خشونت است.
در مواردی که بنابر آیین فقهی، حاکم اسلامی به اعمال برخی مجازات‌ها مجاز می‌شود حدود آن کاملاً معلوم می‌شود و هیچ فردی نمی‌تواند بر کمیت یا کیفیت مقداری که یا در شریعت تبیین شده (حدود) یا حاکم تعیین کرده (تعزیرات) بیفزاید.
در دیدگاه اسلامی حب و بغض باید برای خدا باشد و کسی نباید در مواردی که به اعمال خشونت مجاز است (مثل آنچه که در جنگ‌های دفاعی یا جهاد ابتدایی رخ می‌دهد) برای تسلای قلب خود یا به قصد انتقام‌گیری خشمناک شود و فعالیتی انجام دهد. برای همین پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هنگام آغاز نبرد افسران خود را فرا می‌خواندند و می‌فرمودند: به نام خدای مهربان و بخشنده به سوی دشمن روید و مبادا به زنان، کودکان و پیرمردان آسیب برسانید یا درختی را بشکنید... (18). بنابراین حتی در جنگ که نماد بزرگی از خشونت است، مسلمانان وظیفه دارند برای خدا پیش روند و با کنترل بغض خویش، به جز آنچه وظیفه دارند انجام ندهند. مهار خشونت در مواردی که اعمال آن جایز شده بسیار مهم است.
در سیره‌ی نبوی آمده است، رسول خدا (صلی الله علیه و‌ آله و سلم) در برابر اعمال خشونت‌های نابجا می‌ایستادند تا به سیره و رفتار عمومی بدل نشوند. از آن جمله پی‌گیری حضرت درباره‌ی جنگ و کشتار نابجای خالد بن ولید در قبیله‌ی بنی‌المصطلق است. رسول خدا برای دلجویی از بازماندگان و برطرف ساختن برخی آسیب‌های این خشونت نابجا، حضرت علی (علیه السلام)‌را به سوی قبیله‌ی بنی‌المصطلق فرستاد. حضرت پس از بازگشت گزارشی از فعالیت‌های انجام شده ارائه داد. از جمله فرمود: «...به ازای هر چنین سقط شده، مالی به خانواده‌ها دادم. بخشی از پول باقی مانده را به زنان و کودکانی دادم که از این حمله ترسیده و گریسته بودند. حتی پول ظروفی که حیوانات اهلی در آنها غذا می‌خوردند و در خلال جنگ شکسته بود به صاحبانشان پرداختم.» (19)
طبیعی است که دینی چنین رئوف و پیامبری چنان عطوف به خشونت خانوادگی بیشتر اهمیت می‌دهد. پیوندهای خویشاوندی برای اسلام بسیار با اهمیت است و کانون خانواده و پیوند ازدواج محبوب‌ترین کانون و پیوند اجتماعی نزد پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) است. همه‌ی روایت‌های اسلامی درباره‌ی پیوند زوجیت و پیوندهای خویشاوندی در جهت تأسیس، حفظ و غنی‌سازی این پیوندهاست. طبیعی است خشونت‌هایی که به این پیوندها آسیب می‌زنند در نظر اسلام بیشترین ممنوعیت را دارند. برای همین به گوشه‌ای از آیه‌ها و روایت‌های نظار به بحث خشونت خانوادگی و خشونت علیه زنان می‌پردازیم.
عمل به رفتار شناخته شده و پسندیده (معروف) در همه‌ی مراحل زندگی خانوادگی وظیفه‌ی انسانی مردان و زنان مسلمان است. معاشرت به معروف (20) واژه‌‌ای قرآنی، به معنای رفتار نیکو است. اکرام فرزندان (21)، احترام به پدر و مادر (22)، دوری از بدزبانی (23)، اولویت دادن به خانواده در احسان کردن (24) و لطف و مدارا با زنان در همه حال (25) دستورهای دینی درباره‌ی زنان و خانواده‌اند.
در قرآن کریم، دوام زندگی خوشایند به رفتار نیکو وابسته است. حتی طلاق درست را طلاق بر پایه‌ی معروف و احسان می‌داند. خطاب قرآن به پیامبرش این است که به زنانت بگو اگر خواهان دنیا و زینت‌های آنید [و تحمل مشقت‌های زندگی با پیامبر را ندارید]، بیایید تا نحله‌ی شما را داده، به زیبایی طلاقتان دهم.» (26)
همو مردان مؤمن را امر می‌کند که یا زنان را به نیکویی نگه دارند یا آنان را به نیکویی رها سازند. این آیه آشکارا مردان را از آزار رسانی به همسران باز می‌دارد و می‌فرماید: «اگر کسی زن را نگه دارد تا به او زیان رساند، به خود ستم کرده و آیات الهی را به مسخره گرفته است.» (27) اهل بیت عصمت و طهارت در شرح این آیه آورده‌اند: مراد آن است که مرد نباید جواز رجوع به زن در طلاق رجعی را دست‌مایه‌ی آزار زن قرار دهد (28)، یا آنکه فرموده‌اند: منظور از امساک به معروف آن است که دیگر اذیتی در کار نباشد و نفقه‌ی زن پرداخت شود. (29)
توجه به این نکته ضروری است که خشونت خانوادگی ممکن است هم از سوی مرد و هم از سوی زن اعمال شود. برای همین روایت‌های اسلامی هم خطاب به زنان و هم خطاب به مردان از اعمال خشونت بازداشته‌اند، ولی طبیعی است مردان برای اعمال خشونت بیشتر قابلیت دارند و اگر عصبانیت خود را کنترل نکنند، احتمال بیشتری وجود دارد که به دیگران آزار جسمانی و روانی وارد آورند. (30) برای همین، روایات اسلامی در چند مرحله و در موارد گوناگون مردم را از این مسئله آگاه کرده است. در مرحله‌ی نخست، از ازدواج با مرد بداخلاق بازداشته است. (31) سپس به مردان درباره‌ی مراعات همسرانشان بسیار سفارش کرده است. از آن جمله گفتار پیامبر در حجة‌الوداع است که به مردم خطاب کردند: «زنان امانت‌های خدا در دست شمایند که با واژه‌های الهی بر شما حلال شده‌اند.» (32) سپس با عبارت «لاَ یملکن لانَفْسن ضَرّاً وَ لاَ نَفْعاً» (33) که در متن حدیث آمده، در واقع مردان را به حمایت از زنان دعوت کردند. این پیوند زوجیت است که مسئولیت حفاظت از زن را بر دوش مرد می‌نهد. تا جایی که یک مرد می‌تواند برای دفاع از همسر خود در برابر حمله‌ی دیگران به خشونت دست بزند. (34)
گاهی نیز روایت‌ها مصادیق خشونت را در نظر قرار داده، این رفتارها را نکوهش کرده‌اند؛ مانند:
- «هر مردی که به صورت همسرش یک سیلی بزند، خداوند مالک دوزخ را فرمان دهد تا او را هفتاد سیلی بزند»؛ (35)
-«خداوند مردانی را که فریاد می‌زنند دوست ندارد و صدای ملایم را دوست دارد» (36)؛
- «بدترین شما کسی است که تهمت زن، بداخلاق و بدزبان است؛ به تنهایی غذا می‌خورد و بخشش نمی کند و دیگران پناه همسر اویند.» (37)
گاهی نیز رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) این مردان را در تنگنای اجتماعی قرار می‌داد و وجهه‌ی مردانی را که به خانواده‌ی خود آزار می‌رساندند مخدوش می‌ساخت. از این جمله است جلوگیری پیامبر از حضور عثمان، همسر رقیه (دختر حضرت) در تشییع جنازه‌ی وی با این تعبیر: «کسی که به زن و دخترش آزار می‌رساند نباید به تشییع جنازه‌ی آنان بیاید.» (38)
نکته‌ی مهم دیگری که در روایات یاد شده به چشم می خورد، اشاره به آثار اعمال خشونت بر روابط زناشویی همسران است. (39) در روایات به تنافی میان آزاررسانی به زن و سپس درخواست جنسی شوهر اشاره شده است. افزون بر اینکه، روایات یاد شده می‌توانند به تأثیر منفی خشونت در رفتارهای زناشویی اشاره داشته باشد؛ چه اینکه لطمه‌های روحی وارد بر زن بر اثر اعمال خشونت، بر میل و علاقه‌ی او در این باره تأثیر کاهنده دارد.
همان‌گونه که گذشت روایات اسلامی به خشونت های زن با شوهر نیز توجه داشته است و زنان را نیز از آزاررسانی به شوهرانشان باز می‌دارد. چنانچه آمده است، اگر زنی با زبان شوهرش را بیازارد خداوند اعمال نیکویش را نپذیرد تا شوهر را راضی کند؛ اگرچه روزها روزه بگیرد و شب‌ها را به عبادت بگذراند. (40) رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرماید: زن متدین و خانواده‌دار (41) هر روز از شوهرش شکایت نمی‌کند (42) و زن بددهان فحاش، زندگی مرد را تیره و تار می‌سازد. (43)
اگرچه روایت‌های فراوانی در دست است که به تحمل اخلاق ناروای زن یا شوهر سفارش می‌کند، هیچ یک از آنها به معنای رواداری خشونت نیست.
درباره‌ی اخلاق پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است: او مهربان‌ترینی بود که هیچ‌گاه احدی را شتم نکرد و زنی را نفرین نفرمود و نه هیچ خدمتکاری را. هیچ‌گاه در مجلس او کسی ملامت نشد، مگر اینکه می‌فرمود: رهایش کنید، و هیچ انسانی (مرد، زن آزاد یا کنیز) نزد او نیامد، مگر آنکه حضرت برای رفع مشکلش برخاست و با او همکاری کرد. (44)

5.خشونت و ارزش‌های دینی

گذشته از عوامل شخصیتی که پیش‌تر گذشت، مفاهیمی چند به منزله‌ی ارزش‌های دینی وجود دارند که برداشت نادرست از آنها خشونت خانگی را توجیه می‌کند. از جمله این ارزش‌ها، مسئله‌ی غیرت است. غیرت یا روحیه‌ی حفاظت از ناموس نیرویی درونی است که به طور فطری در مردان وجود دارد. این توان فطری مانند دیگر فطریات می‌تواند به خمول و خاموشی دچار شود. نوع تربیت خانوادگی و اجتماعی تقویت یا تضعیف غیرت تأثیر اساسی دارند. این توانایی موهبت الهی برای حفاظت از خانواده، ناموس و آبروست که در عین حال می‌تواند به یک ضد ارزش بدل شود. تعصب‌های بی‌جا و وارد آوردن فشار به زن و فرزند خارج از خواست شریعت اسلامی، ایجاد محدودیت‌های بی‌مورد تا آزاررسانی جسمی و روانی رفتارهایی‌اند که گاهی مردان مسلمان با نام غیرت اعمال می‌کنند. متأسفانه امروزه کشتن زنان و دختران که جرم آنان در محاکم ثابت نشده است با عنوان غیرت صورت می‌گیرد.
ریاست بر خانواده نیز از جمله مواردی است که گاهی دستمایه‌ی رفتارهای خشونت بار می‌شود. سوءبرداشت از این حکم حقوقی که در جای خود منافع بزرگی برای خانواده دارد، گاهی آن را نیز به یک ضد ارزش تبدیل می‌کند. البته در این میان نباید از تأثیر آداب و رسوم و فرهنگ شفاهی میان مردم (مانند گربه را در حجله باید کشت یا زن ذلیل) و تأثیر رسانه در گسترش خشونت و موجه‌سازی آن غافل شد. در واقع مفاهیمی این چنین پوششی برای توجیه زمینه‌های اصلی خشونت‌اند.
از سوی دیگر، گاهی بی‌توجهی زنان به یک ارزش اخلاقی زنانه، آنان را در معرض انواع خشونت، از جمله خشونت جنسی قرار می‌دهد. در روایت‌های اسلامی، تکبر در برابر نامحرمان و ترس و هراس با هدف پاسداشت عفت، دو ارزش زنانه‌اند. امام علی (علیه السلام) در تعلیل ستایش این دو صفت درباره‌ی زنان می‌فرماید: «زنی که تکبر بورزد، خود را در اختیار هرکسی قرار نمی‌دهد و تا هنگامی که می‌هراسد از آنچه به او تعرض می‌کند مصون است.» (45) در واقع این دو ارزش برای حفظ پاکدامنی، دوری از مصادیق خشونت، سوءاستفاده‌های جنسی و دوری از مواضع تهمت برای زنان ضروری‌اند.

پی‌نوشت‌ها:

1. شهلا اعزازی، زنان کتک خورده، ص24-25.
2. محمدرضا سالاری‌فر، خشونت خانگی علیه زنان، ص96.
3. فرانسوا استیرن، خشونت و مدرک، ترجمه‌ی بهنام جعفری، ص21-22.
4. ظُلْمُ الضَّعیفِ أفْحَشُ الظُّلْمِ (نهج البلاغه، نامه‌ی 31، عبارات شتی).
4. العَفْوُ عِنْدَ القُدْرَةَ (همان).
5. پاملا ابوت و کلروالاس، جامعه‌شناسی زنان، ترجمه‌ی منیژه نجم عراقی، ص244.
6. جامعه‌ی حقوقی جهانی درباره‌ی این گونه خشونت هشدار داده است. برای نمونه ر. ک: فریبا علاسوند، زنان و حقوق برابر، ص176-177. گفتنی است به بیست هزار زن مسلمان در جنگ بالکان در بوسنی تجاوز شد. ر. ک: شهید دخت مولاوردی، مقابله با خشونت، ص 12. همچنین ر.ک: محمدرضا سالاری‌فر، خشونت خانگی علیه زنان، ص97.
7. حمید عضدانلو، آشنایی با مفاهیم اساسی جامعه شناسی، ص283. تعاریف مشابه دیگری نیز از خشونت خانگی ارائه شده است: ر.ک: محمدرضا سالاری فر، خشونت خانگی علیه زنان، ص98.
8.ر. ک: آنتونی گیدنز، جامعه‌شناسی، ترجمه‌ی منوچهر صبوری، ص438.
9. همان، ص 439.
10. شهلا اعزازی، زنان کتک خورده، ص27.
11. وَ لاَ تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ مَا آتَیْتُمُوهُنَّ (نساء: 19)؛ حَقُّ المَرأةِ عَلی زوْجِها... وَ لا یُقَبَّحُ لَها وَجْهاً (محمد بن یعقوب الکلینی، الکافی، ج5، ص511؛ حق المرأة علی الزوج ان... لا یهجر الا فی البیت (نهج الفصاحة، ح1390)؛ مَنِ اتَّخَذَ امْرَأةَ فَلْیُکْرِمْها... (محمد باقر المجلسی، بحارالانوار، ج103، ص224)؛ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ بَشَّارٍ الْوَاسِطِیِّ قَالَ: کَتَبْتُ إِلَى أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا (علیه السلام) أَنَّ لِی قَرَابَةً قَدْ خَطَبَ إِلَیَّ ابْنَتِی وَ فِی خُلُقِهِ سُوءٌ فَقَالَ لَا تُزَوِّجْهُ إِنْ کَانَ سَیِّئَ الْخُلُقِ.( همان، ص 234)؛ قالَ رَسولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) اَلا اُخْبِرْکُمْ بِشِرارِ رِجالَکُمْ قُلْنا بَلی یا رسولَ اللهِ قالَ إنَّ منْ شِرارِ رِجالَکُمُ البَهّاتَ الجَریءَ الفَحّاشَ الآکِلَ وَحْدَهُ وَ المانِعَ رِفْدَةُ و الضّارِبَ عبْدَهُ وَ المُلْجِیءَ عیالَهُ إلی غیرِهِ. (همان، ج72، ص115).
13. شهلا اعزازی، زنان کتک خورده، ص13.
14. فرانسوا استیرن، خشونت و قدرت، ترجمه‌ی بهنام جعفری، ص28.
15. برای شناخت مفصل‌تر این نظریه‌ها ر. ک: حسین بستان، اسلام و جامعه‌شناسی خانواده، ص 160- 164؛ شهلا اعزازی، زنان کتک خورده، ص64-78.
16. آنتونی گیدنز، جامعه‌شناسی، ترجمه‌ی منوچهر صبوری، ص439.
17. برای نمونه به مواردی اشاره می‌شود: لا تحقرن احداً من المسلمین فان صغیرهم عندالله کبیر (محمد محمدی ری شهری، منتخب میزان الحکمه، ج1، ص282)؛ الحقد ام العیوب (همان، ص280)؛ مَنِ اتَّهَمَ أَخَاهُ فِی دِینِهِ- فَلَا حُرْمَةَ بَیْنَهُمَا (همان، ص189)؛ لَا تَسُبُّوا النَّاسَ فَتَکْسِبُوا الْعَدَاوَةَ بَیْنَهُمْ.(همان، ص 478)؛ إِیَّاکُمْ وَ الظَّنَّ فَإِنَّ الظَّنَّ أَکْذَب‌ الحدیث (همان، ص186)؛ مَنْ أَحْزَنَ مُؤْمِناً ثُمَّ أَعْطَاهُ الدُّنْیَا لَمْ یَکُنْ ذَلِکَ کَفَّارَتَهُ وَ لَمْ یُؤْجَرْ عَلَیْه‌. (همان، ص30).
18. محمد باقر المجلسی، بحارالانوار، ج100، ص251.
19. محمد بن علی بن بابویه (الصدوق)، امالی، ص238؛ العلامه الحلی، علل الشرایع، ج2، ص274.
20. نساء (4)، 19.
21. أَکْرِمُوا أَوْلَادَکُم‌ (محمدباقر المجلسی، بحارالانوار، ج101، ص95).
22. احقاف (46)، 16.
23. بدزبانی و درشتخویی با زن و فرزند عذاب قبر را در پی دارد (محمد بن یعقوب الکلینی، الکافی، ج3، ص236).
24. الْیَدُ الْعُلْیَا خَیْرٌ مِنَ الْیَدِ السُّفْلَى، وَ یَبْدَأُ بِمَنْ تَعُولُ. (همان، ج4، ص11).
25. احسن الیها (نیکی به زوجه)، (همان، ج5، ص511)؛ احسنوا الی النساء (محمد بن علی بن بابویه، من لا یحضره الفقیه، ج1، ص 518)؛ الطُفُوا لَهُنَّ علی کُلِّ حالٍ َ لَعَلَّهُنَّ یُحْسِنَّ الْفِعَالَ.(محمدباقر المجلسی، بحارالانوار، ج100، ص253).
26. احزاب (33)، 31.
27. وَ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَ لاَ تُمْسِکُوهُنَّ ضِرَاراً لِتَعْتَدُوا وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ وَ لاَ تَتَّخِذُوا آیَاتِ اللَّهِ هُزُواً (بقره، 231).
28. محمد بن علی بن بابویه (الصدوق)، من لا یحضره الفقیه، ج30، ص502.
29. محمد بن حسن الحر العاملی، وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعة، ج1، ص12.
30. ر. ک: محمدرضا سالاری فر، خشونت خانگی علیه زنان، ص103، ص123-126.
31. محمد بن یعقوب الکلینی، الکافی، ج5، ص563.
32. محمدباقر المجلسی، بحارالانوار، ج77، ص120.
33. زنان مالک سود و زیان خود نیستند [تا هنگامی که در اختیار شمایند].
34. محمد بن یعقوب الکلینی، الکافی، ج5، ص501.
35. حسین النوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج14، ص250.
36. فاضل الهندی، کنزالعمال، ح7943.
37. محمدباقر المجلسی، بحارالانوار، ج72، ص115.
38. محمد بن یعقوب الکلینی، الکافی، ج4، ص251.
39. أَیَضْرِبُ أَحَدُکُمُ الْمَرْأَةَ، ثُمَّ یَظَلُّ مُعَانِقَهَا (همان، ح5، ص509).
40. محمد بن علی بابویه الصدوق، من لا یحضره الفقیه، ج4، ص13.
41. ذات دین و حسب.
42. محمد بن یعقوب الکلینی، الکافی، ج3،‌ص251.
43. محمد باقر المجلسی، بحارالانوار، ج78، ص234.
44. ابن شهر آشوب، المناقب فی آل علی بن ابی‌طالب، ج1، ص145.
45. نهج‌البلاغه، کلمات قصار، ح234.
منبع: علاسوند، فریبا، (1390)، زن در اسلام (جلد دوم) حقوق و تکالیف، قم: مرکز نشر هاجر (وابسته به مرکز مدیریت حوزه‌های علمیه خواهران)، چاپ اول.
منبع مقاله :
علاسوند، فریبا، (1390)، زن در اسلام (جلد دوم) حقوق و تکالیف، قم: مرکز نشر هاجر (وابسته به مرکز مدیریت حوزه‌های علمیه خواهران)، چاپ اول.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان