میگویند نسل ما نسل تنبلی است. این را بیشتر نسلهای پیش از ما میگویند؛ البته احتمالاً این اتهام را نسل پیشتر از آنها هم به نسل قبل از ما میزدند و این دور همچنان تکرار خواهد شد. اما راستش را بخواهید، این اتهام چندان هم بیراه نیست. تنبلی، اهمالکاری، تعللورزی یا هر نام شیک و غیرشیک دیگری که روی آن بگذارید، یکی از ویژگیهایی است که در ما فراوان میتوان یافت؛ البته ظاهراً مشکل جهانی است و یکی از نشانههایش استقبال از کتابهای عامهپسند و البته غیرعلمی مثل «قورباغهات را قورت بده» که مستقیماً به تنبلی پرداخته است.
گاهی مشکل اصلی چیز دیگری است که تنبلی هم از تبعاتش است، مثلاً افسردگی یا یک مشکل هورمونی؛ اما بیشتر وقتها خود اهمالکاری است که مشکل اصلی به حساب میآید. در این مطلب میخواهیم هم یک تعریف روانشناسانه از اهمالکاری بدهیم، هم دلیلهایش را بگوییم و هم از همه مهمتر بگوییم اهمالکاری را چطور میشود رفع کرد.
اهمالکاری چه هست؟
اهمالکاری یعنی انداختن کارها به دقیقه 90؛ کاری که بسیاری از ما تجربهاش را داریم. برای ثبتنام کنکور، برای انتخاب رشته، برای انتخاب واحد، برای تسویهحساب دانشگاه و برای هر کار دیگری که بتوان به تأخیر انداخت! بعضی از ما فقط گاهی اهمالکاری میکنیم؛ یعنی مثلاً وقتی که استرس داریم، یا وقتی که سرمان شلوغ است، یا وقتی که فکر میکنیم تصمیمگیری احتیاج به تأمل بیشتری دارد. اما گاهی اهمالکاری مزمن میشود. «شخصیت اهمالکار» معمولاً همه تصمیمهایش را به تأخیر میاندازد و همیشه کار امروزش را به فردا میاندازد. شخصیتهای اهمالکار این دور باطل را آن قدر ادامه میدهند که کنترل زندگی از دستشان در میرود و مجبور میشوند هم تبعات روانی اهمالکاری را تحمل کنند و همه تبعات جسمیاش را.
اهمالکاری چه نیست؟
گاهی لازم است که ما واقعاً تصمیمگیری درباره یک موضوع را به تأخیر بیندازیم:
- وقتی هیچ فشار زمانی خاصی وجود نداشته باشد؛ مثلاً وقتی که شما تازه 15سالتان است، تصمیم برای ازدواج اصلاً ضروری نیست.
- وقتی هنوز اطلاعات کافی نیست و تصمیمگرفتن فوری اصلاً عاقلانه نیست؛ مثلاً وقتی میخواهید انتخاب رشته کنید، اما هنوز نمیدانید در رشتههای مختلف دانشگاه چه خبر است.
- وقتی موضوع خیلی پیچیده است؛ مثلاً تصمیم به ازدواج یا تصمیم به طلاق آن قدر پیچیدهاند که واقعاً احتیاج به زمان زیادی دارد.
- وقتی اولویتهای مهمتری وجود دارد؛ مثلاً وقتی یکی از اعضای خانواده تصادف کرده است، تصمیمگیری درباره خریدن لپتاپ را باید عقب انداخت.
بهتأخیرانداختن تصمیم در هیچ کدام از نمونههای بالا، اهمالکاری به حساب نمیآید.
چرا اهمالکاری؟
به نظر شما چرا آدمها اهمالکاری میکنند؟ معمولاً مردم فکر میکنند اهمالکارها آدمهای بیمسئولیتی هستند؛ اما در واقع اهمالکاری دلیلهای دیگری دارد:
ترس از شکست
اهمالکارها برخلاف ظاهرشان خیلی برای موفقیت خودشان اهمیت قائلاند. اما به جای اینکه به استقبال خطر بروند، از خطر میگریزند. در واقع این آدمها از شکست میترسند برای همین مدام تصمیمشان را عقب میاندازند تا معلوم نشود شکست میخورند یا موفق میشوند.
کمالگرایی
درباره کمالگرایی در جداگانه و مفصل میتوان صحبت کرد. کمالگراها معیارهای موفقیت خودشان را خیلی دست بالا میگیرند. این دستبالاگرفتن خودش باعث فشار روانی و در نتیجه، انجامندادن یا بهتأخیرانداختن کار میشود.
دستِکمگرفتن خود
معمولاً آدمهای موفق خودشان را حتی برای کارهای کوچک تشویق میکنند؛ اما اهمالکارها خودشان و کارهای خودشان را دست کم میگیرند. آنها همیشه در پایان روز احساس خستگی میکنند و حس میکنند که هیچ کاری انجام ندادهاند.
قاطعنبودن
قاطعنبودن به طرز پیچیدهای باعث اهمالکاری میشود. شما وقتی به همه افراد «بله» بگویید و کارها بریزند روی سرتان، بعدش برای انتقام از آدمهایی که به شما سفارش کار دادهاند و شما فکر میکنید «آدمهای بیرحم و سلطهگری» هستند، مدام کارشان را عقب میاندازید. پیچیده بود. نه؟
باورهای اهمالکارانه
اهمالکارها برای اهمالکاری خودشان دلیلهایی دارند؛ دلیلهایی که میتوان آنها را «باورهای غیرمنطقی اهمال کارانه» نامید. افراد اهمالکار اول باید این باورهای غیرمنطقی را بشناسند تا بتوانند رفتارشان را تغییر دهند:
- بهتأخیرانداختن کارها باعث عملکرد دقیق و حفظ اعتمادبهنفس میشود.
- تأخیر باعث میشود فشار روانی از بین برود و شخص میتواند آزادانه و آسان کارش را انجام دهد.
- این کاری است که سالها آن را انجام دادهام و تقریباً از آن خسته شدهام؛ پس دیگر میلی به انجام آن ندارم.
- تأخیر و انجامدادن کار در آخرین لحظات باعث صرفهجویی در وقتم خواهد شد.
- امروز کاری بهتر و لذتبخشتر پیش رو دارم که با ازدستدادن آن معلوم نیست فردا چنین وضعیتی داشته باشم؛ پس همان بهتر که کار امروز را به فردا بیندازم.
جالب اینجاست که اهمالکارها فکر میکنند که افراد موفق هم همین باورها را دارند؛ در صورتی که افراد موفق هیچ کدام از این باورها را ندارند.
با اهمالکاری چه کار کنیم؟
با وجود همه دلیلهایی که در بخش قبل گفتیم، باز هم میشود برای اهمالکاری چارهای اندیشید. گامهای پنجگانه زیر را بردارید و از اهمالکاری خلاص شوید:
گام اول: کجا اهمالکاری میکنم؟
اول باید بدانید کدام کارهاست که آنها را به تأخیر میاندازید. این کارها را یادداشت کنید. بعد جلو آن یک جدول خوبیها و بدیها بکشید و ببینید این کار چقدر سود دارد و چقدر زیان. بعدش کلاهتان خودش قاضی میشود که بهتأخیرانداختن آن کار چقدر به شما ضرر زده است.
گام دوم: برنامه بریزید
دومین کار این است که زمان شروعِ کارهایی را که تا حالا عقب انداختهاید، معلوم کنید و ببینید چه کارهایی شما را از این شروع باز میدارد؛ البته باید به فکر راهحل رفع این مانع باشید.
گام سوم: هدفها را لقمهلقمه کنید
به جای هدفهای بزرگ، هدفهای کوچکتر و کوتاهمدتتر را انتخاب کنید؛ مثلاً برای هدف کلی و وسیعی مثل ادامه تحصیل باید هدفتان را آن قدر خرد کنید تا به هدفهای کوچکی مثل «پرسیدن درباره منابع از فلان افراد» و «خریدن منابع از فلان کتابفروشی در فلان بازه زمانی» برسد.
گام چهارم: خوشبین باشید
آدمهای بدبین اهمالکارترند. اگر افکار غیرمنطقی خودتان که در بخش قبل از آنها حرف زدیم اصلاح کنید، خودبهخود خوشبینتر هم میشوید.
گام پنجم: به خودتان جایزه بدهید
هر کدام از کارهای کوچک یا بزرگی که تابهحال عقب افتاده بودند را که انجام دادید، خودتان را تشویق کنید تا ادامه راه برایتان خوشایند باشد.