ماهان شبکه ایرانیان

ندانستن زبان بدن و بی‌توجهی به آن به ارتباطات ما صدمه می‌زند

الفبای زبان بدن

غیر از تخصصمان، بیشترین چیزی که به کارمان می‌آید مهارت‌های ارتباطی است. مهارت‌های ارتباطی شامل مهارت‌هایی بسیار و ریز و درشت است. جرات و تأثیرگذاری در برخورد نخست از مهارت‌های ارتباطی هستند؛ اما در همهٔ این مهارت‌ها همیشه یک بخش پررنگ وجود دارد: زبان بدن. در این نوشته می‌خواهیم بگوییم، زبان بدن چه الفبایی دارد و چه طور می‌شود یادش گرفت.

الفبای زبان بدن

حتماً در اطرافتان افرادی را دیده‌اید که روابطشان با دیگران ضعیف است؛ مانند همکلاسی‌هایی با معدل ایده‌آل، سطح تحصیلات بالا و فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌های معتبر اما ناموفق در زندگی. زندگی یعنی زندگی شغلی، خانوادگی و اجتماعی. دقیق‌تر که به این همکلاسی‌ها نگاه کنیم، می‌بینیم آن‌ها همان موقع تحصیل هم بیشتر سرشان در کتاب بوده و کم‌تر با دیگران ارتباط صمیمانه‌ای برقرار می‌کرده‌اند. اهمیت مهارت‌های ارتباطی دقیقا همین جاست. خود زندگی به ارتباط درست احتیاج دارد. وقتی ما از بند کلیشه‌های تحصیلی و رتبه‌بندی شدن با نمره‌ها رها می‌شویم و حالا دیگر بخش عمده‌ای از ساختن زندگی‌مان دست خودمان است، غیر از تخصصمان، بیشترین چیزی که به کارمان می‌آید مهارت‌های ارتباطی است. مهارت‌های ارتباطی شامل مهارت‌هایی بسیار و ریز و درشت است. جرات و تأثیرگذاری در برخورد نخست از مهارت‌های ارتباطی هستند؛ اما در همهٔ این مهارت‌ها همیشه یک بخش پررنگ وجود دارد. مدرسان مهارت‌های ارتباطی همیشه می‌گویند: «… و به زبان بدنش توجه کن!» در این نوشته می‌خواهیم بگوییم، زبان بدن چه الفبایی دارد و چه طور می‌شود یادش گرفت.

تعریف درست ارتباط

خیلی از ما تصور می‌کنیم ارتباط یعنی «حرف‌زدن با هم در حضور هم.» یعنی فقط کلمه‌هایی را ابزار ارتباط می‌دانیم که به صورت حضوری ردوبدل می‌شوند؛ اما این طور نیست. متخصصان ارتباط می‌گویند ارتباط وقتی شکل می‌گیرد که یک پیام، چه کلامی و چه غیرکلامی، از یک فرستنده توسط یک وسیله، چه حضوری، چه تلفنی، چه کتبی و چه اینترنتی، به گیرنده برسد و گیرنده هم به فرستنده جواب دهد.

با این تعریف متوجه می‌شویم فقط محتوای کلمات نیستند که ارتباط را تشکیل می‌دهند. بخش مهمی از ارتباط ما را پیام‌های غیرکلامی شکل می‌دهند. حتی سبب سوءتفاهم می‌شوند؛ به طور مثال یک ارتباط اس‌ام‌اسی می‌تواند پر از سوءتفاهم باشد، چراکه فاقد زبان بدن است. شاید شکلک‌های پیام‌رسان‌ها ساخته شد تا کمبود زبان بدن جبران شود.

الفبای زبان بدن

زبان بدن مانند هر زبان دیگری سیستمی از نشانه‌هاست که ابزار ارتباط است. یعنی اینکه چندین و چند نشانه در کنار هم و در ارتباط با هم زبان بدن را شکل می‌دهند؛ مثلاً یک دهان خندان کنار یک تن خموده معنایش با یک دهان خندان کنار یک بدن شاداب کاملا فرق می‌کند. ما فقط برای ساده‌شدن مطلب زبان بدن را به اجزای مختلف تقسیم کرده‌ایم؛ وگرنه در واقعیت معمولاً چند نشانه کنار هم قرار می‌گیرند و برای همین کار سخت‌تر می‌شود.

ریتم صحبت کردن

همهٔ افراد یک میانگین طبیعی ریتمِ صحبت‌کردن دارند. مثلاً ریتم صحبت‌کردن «عادل فردوسی‌پور» به طور طبیعی، با ریتم صحبت‌کردن «جواد خیابانی» متفاوت است. معمولاً در ارتباط با دیگران، این متوسط ریتم صحبت‌کردن آن‌ها را کم‌کم می‌شناسیم. دیگران هم ریتم طبیعی صحبت‌کردن ما را می‌شناسند. حالا اگر از این ریتم تندتر یا کندتر صحبت کنیم، معنای خاصی می‌دهد. تند صحبت‌کردن نشانهٔ پنهان پرخاشگری یا احتمالاً ترس است. انگار می‌خواهیم خیلی سریع حق خودمان را بگیریم. برعکس کند صحبت‌کردن نشانهٔ بی‌حوصلگی، اندوه، نداشتن اعتمادبه‌نفس یا خجالت‌کشیدن است. کند اداکردن یک حرف قاطعانه با خودش این معنای پنهان را دارد که «تو می‌توانی من را راضی کنی.»

ریتم متوسط حرف‌زدن خودتان را حفظ کنید، مگر اینکه بخواهید هیجان خاصی را به دیگران انتقال دهید.

ژست‌های فرهنگ خودتان را بشناسید، آن را در دیگران تشخیص دهید و خودتان در ارتباط با دیگران آن‌ها را به کار ببرید.

بلندی صدا

کلمات غیر از محتوا یک لحن هم دارند. لحن را ریتم و بلندی صدا می‌سازند. هر کسی یک بلندی صدا دارد. این بلندی صدا هم می‌تواند به فیزیولوژی خود شخص و هم به جغرافیایی که او به آن متعلق بوده ربط داشته باشد. به هر حال وقتی از صدای معمول خود بلندتر یا آهسته‌تر صحبت می‌کنیم، تصمیم داریم معنای خاصی را منتقل کنیم. صدای بلندتر از حد معمول با خودش یک پرخاشگری پنهان دارد و صدای پایین‌تر یک انفعال یا خجالت؛ البته همیشه هم این طور نیست. ما به صورت معمول برای نشان‌دادن اهمیت کلمات یا هیجان‌زدگی‌مان صدای خود را بالا و پایین می‌بریم. اما بلندی پرخاشگرانه یا آهستگی خجولانه شدتی بیشتر از بلندی و پایینی معمول دارند. نه زیاد بلند و نه زیاد آهسته. در یک بازه متوسط صدای‌تان را بالا و پایین ببرید. یادتان باشد صدای «رسا» با صدای بلند فرق می‌کند.

تماس چشمی

اگر صدا هم در گفت‌وگوی تلفنی و هم در گفت‌وگوی حضوری اهمیت داشته باشد، تماس چشمی بیشتر از همه‌جا در گفتگوی حضوری اهمیت دارد. بدون نگاه‌کردن به صورت طرف مقابل، یک رابطه معمولاً نیمی از جذابیت خودش را از دست می‌دهد؛ البته حریم‌های فرهنگی ما در ارتباط چشمی با جنس مخالف را باید در نظر داشت. به هر حال نگاه‌نکردن به طرف مقابل می‌تواند معناهای بسیار داشته باشد. مثلا نگاه روبه‌پایین و به اصطلاح سربه‌زیر به معنای خجالت، انفعال و عدم‌اعتمادبه‌نفس است. دزدیدن نگاه و به اصطلاح «رو برگرداندن» می‌تواند به معنای پرخاشگری باشد. همان طور که خیره نگاه‌کردن و چشم از چشم بر نداشتن می‌تواند نشان‌دهندهٔ پرخاشگری باشد. یک رابطه چشمی متعادل در این زمینه از همه بهتر است. رابطهٔ چشمی مناسب، رابطهٔ متداوم اما منقطع است. یعنی شما باید به صورت طرف مقابل نگاه کنید و هر از چند وقت نگاهتان را از صورت طرف مقابل قطع کنید و دوباره نگاه کنید.

حالت چهره

حالت کلی چهره به ما اطلاعات بسیاری را منتقل می‌کند. تحقیقات ثابت کرده‌اند، در همه جای دنیا مردم هیجان‌های اصلی‌شان را به یک شکل در صورتشان نشان می‌دهند. می‌توان گفت شادی، غم، تنفر، ترس، خشم و تعجب در همه جا یکسان است. هیجان‌های دیگر یا ترکیبی از همین هیجان‌های اصلی هستند یا شدیدتر و خفیف‌تر خواهند بود؛ برای همین شما باید حداقل بتوانید این شش نوع هیجان را در صورت طرف مقابل تشخیص دهید.

با استفاده ار بازی پانتومیم می‌توانید شناسایی این هیجان‌ها را با دوستان یا اعضای خانواده تمرین کنید.

ژست‌ها

یک سری از حرکات پشتِ‌سرِهم در هر فرهنگ یا خرده‌فرهنگی می‌تواند معنای خودش را داشته باشد. به این حرکات ژست می‌گویند؛ مثلا دست جلو آوردن به معنای سلام‌کردن و دست تکان‌دادن به معنای خداحافظی است. نگاه‌داشتن انگشت در راستای خیابان به معنای «مستقیم می‌روم» و کشیدن دایره در هوا در خیابان و قبل از رسیدن تاکسی به معنای «می‌خواهم به اولین میدان بروم» است.

ژست‌های فرهنگ خودتان را بشناسید، آن را در دیگران تشخیص دهید و خودتان در ارتباط با دیگران آن‌ها را به کار ببرید.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان