ماهان شبکه ایرانیان

بررسی تحلیلی جایگاه اعراب در قیام امام مهدی علیه السلام

حضرت مهدی علیه السلام نجات دهنده بشریت از ظلم وستم وعدالت گسترجهانبه یک گروه یانژاد خاصی اختصاص ندارد به همان میزان که انقلاب او فراگیر است چشم به راهان اواز کشورهای مختلف جهان فراوان، وآرزوی بودن در کنار اوویاریش را دارند.

مقدمه

حضرت مهدی علیه السلام نجات دهنده بشریت از ظلم وستم وعدالت گسترجهانبه یک گروه یانژاد خاصی اختصاص ندارد به همان میزان که انقلاب او فراگیر است چشم به راهان اواز کشورهای مختلف جهان فراوان، وآرزوی بودن در کنار اوویاریش را دارند.

مسلمانان که ظهور منجی را ازمیان خوددانسته، کمر همت بسته، هنگامه ظهوراورایاری وتنها نگذارندوعرب های مسلمان که منجی را از نژاد خود می دانند و مکه مکرمه را محل ظهور او معرفی می کنند ویکی دیگر ازشهرهای عربییعنی کوفه را مرکز حضوروفعالیت های اومی شمارند بدون شک این امیدرا دارند تا در دوران ظهور در کنارش بوده واو را در اهداف وبرنامه ها یاری کنند.

از طرفی اخباروارده مبنی برعدم همکاری اعراب با قیام حضرت، سبب گردیده است، بعضی معتقد بر عدم یاری امام از سوی عرب ها شوند وبرای اثبات نظریه خود به همین روایات استناد جویند. لذا جا دارد به تحلیل این مسئله بپردازیم که حضوراعراب در قیام حضرت از دیدگاه روایات چگونه تصویر شده است؟ آیا اعراب ایشان را یاری می کنند یا نه؟ ودر فرض یاری رساندن،میزان مشارکت آنان در قیام حضرت، چه میزان است؟

اگر چه این موضوع از قدیم الایام به شکلی موردتوجه بعضی نویسندگان وپژوهشگران قرارگرفته است و مثلا به مناسبت بحث ازملیت سپاهیان حضرت به آن پرداخته اند اما به این گونه که روایات دو دیدگاه مبنی بر حضور اعراب در قیام یا عدم حضور بایکدیگر مقابله وباتحلیل آن ها درصدد رفع تعارض باشداز ویژگی های این نوشتار به حساب می آید که از دید دیگران مورد غفلت قرار گرفته ویا کمتر به آن پرداخته اند.

در ابتدای نوشتار به جمع آوری اخبار وارده پیرامون موضوع و شرح محتوایی آن می پردازیم سپس بابیان اصلی زیربنائی، نکاتی در رابطه با اعتبار روایات بیان کرده ودر نهایت با فرض صحت روایات به دنبال حل تعارض بین روایات بر می آییم.

با جمع آوری مجموعه روایات پیرامون این موضوع به دو دسته کلی حدیث برمی خوریم: الف: روایاتی که خبر از عدم همراهی اعراب با امام مهدی دارند. ب: روایاتی که بر همراهی اعراب با امام مهدی دلالت می کنند.

الف: سیری در روایات همراه نبودن اعراب با امام مهدی(عج)

این دسته از روایات را می توان به گونه های مختلف تقسیم نمود.

1-پرهیز ازاعراب به جهت عدم همراهی با قیام امام

عده ای بر این عقیده اندکه وجود افرادی از ملیت های عربدر سپاه امام مهدی علیه السلام مورد انکار و یا تشکیک است، به این جهت کههشدار به عرب داده شده و به دیگران هم این یادآوری را نموده اند که لازم است از عرب دوری گزینید به جهت اینکه آنان نقص بزرگی دارند که به هنگامه خروج قائم، افتخارهمراهی و یاری منجی را ندارند. موسی ابار از امام صادق علیه السلام نقل می کند« که حضرت فرمودند: از عرب بپرهیزید، چراکه در خصوص آن ها خبر بدی وجود دارد و آن این که حتی یک نفر از آن ها هم به همراهی قائم علیه السّلام خروج نمی کنند.» (طوسی،1411ق: 476)وجود چنین خبری حکایت از این داردکه نژاد عرب با اینکه سرزمینشان محل رشد و زندگی ائمه معصومین بوده اما به جهت قدر نشناسی مقام امامت، لیاقت یاری امام زمانشان را نخواهند داشت.

2-اعجمی بودن سپاهیان امام

حدیثی از امام باقر علیه السلام نقل گردیده مبنی بر اینکه «سپاهیان حضرت را عجمان تشکیل می-دهند»(نعمانی،1397ق: 315) از این دو گونه حدیث بعضی خواسته اند چنین نتیجه بگیرندهیچ یک از عرب ها امام مهدی را یاری نمی کنند

3-عرب ستیزی امام

در طول تاریخ اسلام نوعی ستیز از سوی بعضی عرب ها نسبت به اهل بیت مشاهده می کنیم و روزی آنان نسبت به ظلم و ستمی که به امامان روا داشته اند پاسخ گو بوده و دیر نخواهد بود روزی که تنها شمشیر وکشتن میان آنان وامام حاکم است. ابوبصیر گوید: امام باقر علیه السّلام فرمود: «آن قائم، به امری نوین و کتابی تازه وقضایی جدید قیام خواهد نمود، بر عرب سخت گران است (یا سخت خواهد گرفت) او را کاری جز با شمشیر نیست، توبه هیچ کس را نمی پذیرد، و در کار خدا از ملامت هیچ شخص خرده گیری باک ندارد». (همان: 194، 233) حارث بن مغیره و ذریح محاربی گویند امام صادق علیه السّلام فرمود: «میان ما و عرب جز کشتن چیزی نمانده است- و با دست خویش به گلوی خود اشاره فرود» (همان:236

4-جنگ با گروه هایی ازعرب

ابو بصیر از امام صادق علیه السّلام روایت کرده که آن حضرت فرمود: «هنگامی که قائم قیام کند میان او و عرب و قریش جز شمشیر چیزی نخواهد بود، از آنان چیزی دریافت نخواهد کرد جز شمشیر...» (همان:234) معلوم می شودتقابل حضرت با این گروه جدی است از این روامام باقر علیه السّلام می-فرماید: « وقتی قائم خروج کند، بدانید که او شروع نخواهد کرد مگر با قریش، (همان) مستکبران که از ابتدا زیر بار حقّ نرفتند)، و از آنان جز شمشیر دریافت نمی کند و به قریش جز شمشیر ارزانی نمی دارد (معامله او با قریش تنها با شمشیر است».(همان: 233) طائفه دیگراز عرب که در روایات از ایشان به عنوان سراق الله تعبیر شده قبیله بنی شیبه است که مسئولیت پرده خانه کعبه را درطول تاریخ عهده دار بوده اند، در روایتی چنین آمده «نخستین مرحله کشتار امام، قبیله بنی شیبه (پرده داران کعبه) اند که دست های آنان را قطع و بر در کعبه می آویزد و منادی از جانب آن حضرت اعلام می دارد: اینان دزدان [خانه ] خدا هستند..(همان: 233» ازطوائف مختلف عرب تنها قریش وبنی شیبه نیستند که سخن ازکشتار ونبرد حضرت با ایشان به میان آمده است. هر ملتی سزاوار همراهی و یاری امام در قیام نیست. چه بسا به جهت وجود خصلت های ناپسند، این افتخار از ملتی و یا گروهی گرفته شود. تاریخ اسلام گواه است که نوعی خود پسندی ونژاد پرستی در میان حاکمان عرب حاکم بوده وبه دیگر مسلمانان غیر عرب به دیده حقارت می نگریستندشاهد زنده و سند گویائی که گواه این حقیقت است و نشان می دهد که سیاست تبعیض نژادی و ادامه این روش ناپسند تا چه اندازه در بین عربها معمول و رایج بوده است و اعراب آنروز هیچگونه ارزش و اعتباری برای نومسلمانان غیر عرب قائل نبوده اند، و حتّی کار بجائی کشیده شده که نومسلمانان غیر عرب ناچار شوند برای احقاق حقوق مسلم خود لب به شکایت باز کرده و برای اعتراض، به سیاست تبعیض نژادی به حضور علی علیه السّلام شرفیاب شوند.(هاشمی شهیدی، اسدالله،1382ش: 135) بعضی طوائف عربی به این جهت که دارای اصالت عربی اند یا بدین جهت که قبیله شان مسئولیت هایی را به عهده داشته ومهمتر این که پیامبر گرامی ودیگر ائمه اطهار از طائفه آنان اند دچا نوعی خودبرتربینی شده لذا درپاره ای از روایات بر این غرور کاذبشان خط بطلان کشیده ویادآور می شود که بعضی از این گروه ها مانند طوائفی از قریش، بنی امیه وبنی شیبه کسانی هستند که در برابر امام آخرین صف آرائی می کنند.

5-رویاروئی اهالی بعضی شهرهای عربی با امام

یعقوب سرّاج بر اساس روایتی از امام صادق علیه السّلام سیزده شهر و طائفه از جملهاهالی مکه، مدینه،شام و بصره و قبایل بنی امیه و عربهای بادیه نشین را نام می برد که قائم علیه السّلام با اهل آن شهرها و آنان با او می جنگند.» (نعمانی،1397ق: 299) از این گونه های روایات به دست می آیدکه نه تنها اعراب هیچ گونه نقشیدر قیام امام مهدی علیه السلام ندارندبلکه به مقابله با حضرت پرداخته وبه روی او شمشیر کشیده و امام نیز با ایشان وارد جنگ می شود.

ب: سیری در روایات یاری و همراهی اعراب با امام مهدی(عج)

دلیل های مختلفی را می توان برای اثبات این نظریه بیان نمود.

1-تجمع شیعیان از همه شهرها و کشورها

افراد زیادی ازکشورها وشهرهای مختلف، در قیام جهانیمنجی، برای بر پائی عدالت درسراسرگیتی،مشارکت دارند. اکثر مفسرین شیعه در تفسیر آیه«فَاسْتَبِقُوا الْخَیراتِ أَینَ ما تَکونُوا یأْتِ بِکمُ اللَّهُ جَمِیعاً»بقره 148»به این حدیث اشاره دارند که امام رضا (ع) می فرماید: «و اللّه لو أنّ قائمنا قام، یجمع اللّه إلیه شیعته من جمیع البلدان؛به خدا سوگند، اگر قائم ما قیام کند، خداوند شیعیانش را از همه شهرهای جهان به سوی او گرد می آورد. مجلسی، 1403ق، 52: 291».

2- از هر شهر گروهی همراه امام

 امام علی علیه السلام می فرماید: خداوند گروهی را از اطراف و اکناف زمین مبعوث می فرماید و آن ها هم همانند تکه ابرهای بهاری و با سرعت می آیند....از هر قبیله و طایفه ای یک یا دو نفر تا نه نفر را خداوند جمع می کند. این معنای کلام خداست که می فرماید:«هرکجا باشید خداوند همه شما را می آورد و خداوند به هرچیزی توانا است (طوسی، 1411 ق: 477)و امام صادق(ع) می فرماید" مامن بلدة إلا و معه منهم طائفة"«هیچ شهری باقی نمی ماند مگر این که گروهی از آن شهر به همراه آن حضرت خواهند بود(ابن حیون، نعمان بن محمد،1409ق، 3: 366) با توجه به کلماتی مانند"جمیع البلدان"که دلالت بر فراگیری ولفظ " قبیله " که با الف لام جنس آمده ودلالت بر عموم داردهر دو گونه روایت اثبات کننده این مطلب هستند که از هرسرزمین وشهری گروهی یاری رسان حضرت خواهند بود.ازسرزمین های عرب نیز آن کسانی که آمادگی لازم را در خود ایجاد کرده اند تا جزء یاری رسانندگان آن حضرت باشند در این اجتماع شرکت خواهند نمود.

3-همکاری عرب وعجم با حضرت

در روایات سخن از همکاری ویاری رساندن عرب وعجم است، حضرت علی علیه السلام در باره قیام امام مهدی این گونه فرمودند:«... وَ یسَاعِدُهُ الْعَجَمُ وَ الْعَرَبُ، عجم وعرب اورا یاری وکمک می کنند»(طبری آملی محمد بن جریر، 1413ق: 473) در روایاتی به طور خاص از بعضی گروه ها واشخاص از شهرهای عربی نام برده شده که در ادامه اشاره خواهد شد.

محدوده مشارکت اعراب با قیام امام

آیا مشارکت آنان در همراهی با قیام در پیوستن به نیروها ولشکر عمومی حضرت است یا در ایجاد وپیوستن به نیرو های خاص حضرت نیز نقش آفرینند؟

الف: همراهی عرب با لشکرعمومی امام

بعضی محققین ضمن انکار وجود عرب ها درلشکر خاص 313 نفر امام مهدی بر این اعتقادند که بعد از بیعت نخستین، هزاران نفر از مصر و شام و حجاز و غیره به صفوف سپاهیان حضرت ولی عصر (عج) می پیوندند.به این معنی که طبق احادیث، حرکت حضرت بقیة اللّه (عج) از مکه معظّمه با همراهی سپاه عظیمی خواهد بود که از ده هزار نفر سلحشور تشکیل یافته است که طبعا هزاران نفر عرب در میان آنها خواهد بود(سلیمان، کامل، 1386ش: 222) در چگونگی ملحق شدن نیروهای مختلف از ملیت های گوناگون وهمراهی و شرکت آنان درقیام حضرت مهدی(عج) باید گفت به طورطبیعی با فتوحاتی که انجام می شود افراد بیشتری به حضرت می پیوندند به خصوص–شهرهایی از عرب و غیر عرب بدون کشتار وخونریزی به اطاعت امام در می آیند. چنان که حضرت علی علیه السلام می فرماید: زمانی که لشکرسفیانی به جنگ حضرت مهدی روددرسرزمین بیداء لشکرش درزمین فرو رود وخبر آن به اهل شام می رسد...وعرب وعجم واهل حرب وروم ودیگران بدون هیچ مقاوتی تسلیم حضرت می شوند»(ابن طاوس، 1398ق: 66. روشن است که مراد این نیست که هیچ جنگی صورت نگرفته بلکه اکثریت عرب همچون تعداد زیادی ازاقلیت ها وکشورهای دیگر وقتی ندای حق طلبانه امام را می شنوند دربرابرحضرت سر تسلیم فرود خواهند آورد. از این رو می توان گفت: منجی جهانی یاران اوهم جهانی اندوازملیت های گوناگونی تشکیل می شوند(طبسی،1386ش: 119) بر اساس روایات، سرزمین حجاز نیز در این افتخار بزرگ با حضور افرادی از دو شهر مقدس خود: یعنی مکه و مدینه و دیگر شهرهایش، مشارکت خواهد داشت(صدر، 1384ش:247)

ب: عرب درمیان نخستین گروه از یاران

مراجعه به روایات دربردارنده این مطلب است که اعراب نه تنها در یاری رساندن به لشکر بزرگ امام مهدی همراهند بلکه بعضی از آنان این لیاقت را دارند که جزء یاران خاص حضرت نیز به شمار آیند وهسته اولیه سپاه را تشکیل دهند. شیخ طوسی از فضل بن شاذان به سند خود از جابر جعفی نقل کرده است که حضرت باقر علیه السّلام فرمود: یبَایعُ الْقَائِمبَینَ الرُّکنِ وَ الْمَقَامِ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ نَیفٌ عِدَّةَ أَهْلِ بَدْرٍ فِیهِمُ النُّجَبَاءُ مِنْ أَهْلِ مِصْرَ وَ الْأَبْدَالُ مِنْ أَهْلِ الشَّامِ وَ الْأَخْیارُمِنْ أَهْلِ الْعِرَاقِ فَیقِیمُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ یقِیم «جابر جعفی می گوید: امام باقر علیه السّلام فرمودند: سیصد و چند [سیزده ] نفر به عدد اهل بدر در میان رکن و مقام با قائم علیه السّلام بیعت می کنند که در میان ایشان نجبا و بزرگوارانی از اهل مصر، و پهلوانانی از اهل شام و خوبانی از اهل عراق حضور دارند و آن حضرت هرقدر که خداوند بخواهد، خلافت می فرماید.»(طوسی،1411ق: 477)

سیوطی از طبرانی و حاکم روایت کرده است که ام سلمه از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله نقل کرده است که فرمود:«عده ای به شمار اصحاب بدر در بین رکن و مقام با مردی بیعت می کنند. آنگاه گروهی عراقی ومؤمنانی واقعی از اهل شام به نزد او می روند..»(السیوطی، جلال الدین، 1959م،2:129)

البته این مسئله قابل انکار نیست که تعداداعراب در بین سپاهیان خاص کم است چنانچه وقتی راوی ازامام صادق (ع) سؤال کرد با امام قائم چند نفرعرب همراهند امام درجواب فرمود: تعدادشان اندک است « قَالَ شَی ءٌ یسِیر»(نعمانی،1397ق: 204) اماکمی عرب ها درمیان یاران خاص امام موجب اشکال وسرزنش نخواهد بود چرا که با توجه به اینکه قرار است یاران ابتدائی حضرت از شیعیان همه کشورها تشکیل شود(مجلسی 1403ق، 52: 291)ازطرفی تعدادکشورهای عربی نسبت به کشورهای غیرعربی کمتراست،این کمی تعدادعرب ها درسپاه اولیه امام یک امرطبیعی به شمار می آید همچنانکه از شهرهای دیگر هم افرادکمی دراین گروه اولیه وجود دارند. شاهد این که روایت به دنبال بیان یاران خاص حضرت استدو نکته است:

نکته اول: اینکه در روایتی از امام باقر(علیه السلام) که سیر حرکت امام مهدی را بیان می فرمایداین گونه آمده است که حضرت مهدی در مکه هستند تا سیصد و اندی نفر از اهل مکه با او بیعت میکنند واین تعداد کم جزء یاران خاص هستند چون در ادامه روایت بلا فاصله سخن از پیوستن یاران عمومی ده هزار نفر است (...وَ یبَایعُهُ الثَّلَاثُمِائَةِ وَ قَلِیلٌ مِنْ أَهْلِ مَکةَ ثُمَّ یخْرُجُ مِنْ مَکةَ حَتَّی یکونَ فِی مِثْلِ الْحَلْقَةِ قُلْتُ وَ مَا الْحَلْقَةُ قَالَ عَشَرَةُ آلَافِ رَجُل. ..همان:207) پس شیئ یسیر می تواند اشاره به همان قلیل من اهل مکه ای باشد که از اصحاب خا ص حضرتند.

نکته دوم: این است که راوی ازگفته امام که فرمود: تعداد عرب درسپاه حضرت کم است تعجب کرده لذا به امام عرض می کندتعداد کسانی که امرشمارا توصیف می کنند(ولایت شماراقبول دارند)زیاد است که امام در جواب می فرماید: «بناچار باید مردم پاک شوند و جدا شوند و غربال گردند و خلق فراوانی از غربال به در خواهند رفت.(الغیبة، ص:204) اگر چه ممکن است کسی بگوید این غربال شاید نسبت به عموم افرادی که می خواهند امام را یاری کند صورت پذیرد اما قدر متیقن ازشدت پاکی مورد نظر در روایت، شامل گروهی است که ادعای پذیرش ولایت ایشان را داشته وقرار است هسته اولیه نیروهای خاص را تشکیل دهند لذا با توجه به وجود ولایت مداران درکشورهای متعدد،از هر سرزمین وطائفه ای گروه اندک، که دارای امتیازات ویژه ای هستندنیروهای اولیه را تشکیل داده و در ابتدای قیام، امام راهمراهیخواهندنمودمَا مِنْ بَلْدَةٍ إِلَّا یخْرُجُ مَعَهُ مِنْهُمْ طَائِفَة(مجلسی، 52: 207)ابن طاووس از کتاب الفتن، ابوصالح سلیلی درباره شمار یاران امام و شهرها و سرزمین های آنها حدیثی را از امیرالمؤمنین علیه السّلام می کند که فرمود: از پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله شنیدم: نخستین آنها از بصره و آخرینشان از یمامه است. راوی می گوید: امام علی علیه السّلام شروع به شمارش یاران مهدی علیه السّلام فرمود و مردم هم می نوشتند. فرمود: دو نفر از بصره؛ دو نفر از اهواز؛...دو نفر از عمان. .....؛ سه نفر از حلب؛ دو نفر از حمص؛ چهار نفر از دمشق؛ یک نفر از سوریه؛ دو نفر از بیت المقدس؛ یک نفر از عرفات؛ یک نفر از عسقلان؛ یک نفر از غزه؛. .. یک نفر از عدن؛ ده نفر از مدینه الرسول؛ چهار نفر از مکه؛ یک نفر از احسا؛ یک نفر از قطیف؛ یک نفر از هجر و یک نفر از یمامه.(ابن طاووس، 1398ق: 119)

در کتاب الزام الناصب این حدیث معروف به خطبه البیان را به این شکل آورده است: نخستین آنها اهل بصره است و آخرینشان از ابدال. بصره ای ها دو تن هستند. ..، شش نفر از عمان:. .دو نفر از عدن....سه نفر ازطائف: علی و سبا و زکریا،. ...پنج نفر از بحرین باشد:..: چهار نفر از مکه:، ده نفر از مدینه. ..چهار نفر از کوفه:. ..یک نفر از مرو: حذیفه، دو نفر از نیشابور:... یک نفر از أوس... و دو نفر از حلب:. .. دو نفر از دمشق: دو نفر از نجف: و شش نفر از ابدال که نام همگی آنها عبد اللّه است»(الیزدی الحائری، 1422ق: 193)از این دو روایت چنین استفاده می شود که تعدادی از شرکت کنندگان در سپاه سیصد وسیزده نفری امام از کشورهای عربی هستند.

البته ملاحظاتی پیرامون این دو روایت وجود دارد.

1-هر دو سندی ضعیف دارند

2-این دو روایت به رغم وجود برخی مضامین مشترک، در بخش هایی با یکدیگر اختلاف دارند.هر دو روایت، اشتراک اندکی در مورد شهرها دارند. بصره،...قم، طالقان،. .موصل، نصیبین،. ..حلب، حمص، دمشق، بیت المقدس غزه،. .اسکندریه، افرنج (فرنگ اروپا)، عدن، مدینه، مکه، طائف، مرو، هجر، عرفات (عرفه)، رمله (رملیه)، عکا، انطاکیه و یمامه از شهرهای مشترک در این دو روایت است.

3-روایات دیگری حاوی اسامی یاران امام مهدی علیه السّلام وجود دارد که با این دو روایت در نام بردن از شهرها و اشخاص اختلاف دارد. هر چند در برخی موارد اصلی با یکدیگر همخوانی دارند

البته نباید از نظر دور داشت که در این روایات دو نقطه قوت وجود دارد که ما را به آنها خوش بین می سازد؛مشروط به اینکه روایات گذشته را نیز به این دو روایت پیوند داده و به طور جامع به همه آنها نظر افکنیم. این دو نقطه قوت عبارتست از:

1-هر کدام از این دو روایت را اگر به تنهایی در نظر بگیریم با برخی روایات دیگر همخوانی مضمونی دارند.

2-فرازهایی مشترک بین این دو روایت وجود دارد که با مضمون برخی از روایات گذشته همگون می باشد. بر توجه به این دو نکته می توان گفت حداقل مضمون آن قسمت ها که شماری از روایات بر درستی آن توافق دارند، ثابت بوده و نقاط ضعف گذشته را نخواهد داشت.

با ملاحظه مجموع روایاتی که از ملیت اصحاب امام علیه السّلام سخن گفته اند، می توان به این نتیجه دست یافت که یاران قائم علیه السّلام از نقاط مختلف جهان ازجمله بعضی ازسرزمین های عربیمانند مصر و شام و عراق گرد هم می آیند.

از مصر، گروهی که «شایستگان» (نجبا) خوانده می شوند و از عراق به ویژه از بصره و کوفه و نجف گروهی دیگر که به نیکان و أخیار معروفند، به مکه خواهند رفت.از شام به ویژه دمشق «مؤمنان واقعی» (أبدال) گسیل می شوند. در زبان روایات، شام شامل: سوریه، لبنان، اردن و فلسطین می شود. سرزمین حجاز نیز در این افتخار بزرگ با حضور افرادی از دو شهر مقدس خود: یعنی مکه و مدینه و دیگر شهرهایش، مشارکت خواهد جست.این مطلب را سایر روایات امامیه و غیر امامیه به طور اجمال آورده اند.مردم دیگر مناطق جهان نیز در این مأموریت، در دایره ای محدودتر مشارکت خواهند جست.»(صدر محمد، 1384ش: 247: 248)

اصل اولی، درهمراهی و یاری ازقیام چیست؟

پیش از بررسی نسبت میان روایات عدم یاری عرب ویاری آنان، باید دید گذشته از رفتارهای جزئی و خاصی همچون رفتار عرب، حکم اصل اوّلی چه چیزی را اقتضا می کند تا در مقام فقدان دلیل معتبر و یا تعارض ادلّه بتوان به آن رجوع کرد و حکم موارد جزئی را از آن استنباط نمود.

طبق آیات قرآن از جمله آیه 92 سوره انبیاء «ان هذه امتکم امة واحده وانا ربکم فاعبدون»خدای واحد دارای امت واحدی است و بشر به رغم تمایزات ظاهری برای آشنایی با یکدیگر در تمسک و اعتصام به حبل الهی به وحدت فرا خوانده شده اند تا امت واحد الهی- اسلامی را شکل دهند.یکی ازمبانی ایجاد امت واحد و حیات طیبه برای جامعه همبسته نفی ملیت و قومیت مداریاست و به تمام ملت ها، جوامع، نژادها و اقوام به چشم یک سان توحیدی می نگرد و تفاوتی بین مردم قائل نمی شود(مجموعه آثار چهارمین همایش بین المللی دکترین مهدویتموسسه آینده روشن، 1388 ه.ش) و از طرفی دراخبارمهدوی،وعده پیوستن به حضرت از سرزمین های مختلف داده شده است«ابی بصیرمی گوید که امام صادق علیه السّلام از قول امیر مؤمنان علیه السّلام می فرمودند:همواره مردم دین دار کم می شوند، به اندازه ای که نام خدا برده نمی شود، وقتی که کار به اینجا کشیده می شود آقا و پیشوای دین برخاسته [و قیام می کند] و خداوند گروهی را از اطراف و اکناف زمین مبعوث می فرماید و آن ها هم همانند تکه ابرهای بهاری و با سرعت می آیند....از هر قبیله و طایفه ای یک یا دو نفر تا نه نفر را خداوند جمع می کند.آن ها که 313 نفر و به تعداد اصحاب بدر می باشند از اطراف عالم می آیند و جمع می شوند و این معنای کلام خداست که می فرماید:«هرکجا که باشید خداوند همه شما را می آورد و خداوند به هرچیزی توانا است (طوسی، 1411ق: 477)این روایت صراحت دارد که وابستگی های قومی و نژادی اصحاب آن حضرت، باعث فرق نهادن بین آنها نیست بلکه ملاک اصلی، اخلاص عمیق و نیروی ایمان و اراده آنهاست.(صدر،1354ش: 83)براساس آنچه بیان گردیداصل اولیه این است که هرفردی از هر نژاد وقومی بتواند خود را برای یاری امام مهدی آماده کند و هنگامی که آماده شد بتواند درقیام امام نقش آفرین باشدواین اصل با روایاتی کهخبر ازشرکت افراد از شهرهای مختلفدر قیام امام مهدی علیه السلام را می داد همخوانی کامل دارد.

اعتبار سنجی روایات

از آن جا که با اصل اولیه عدم نژاد پرستی در اسلام منعی برای پیوستن افراد واجد شرایط به قیام ندارد وملاک اصلی در پیوستن افراد به رهبر قیام داشتن ایمان وسائر شرائط لازمه است؛ لذا باید ازدلیلی که با این اصل در تنافی است جواب داده شود وبا توجه به این رویکردبه اعتبارسنجی روایاتی که دلالت بر عدم یاری دارد، می پردازیم.

پیرامون اعتبار این دسته از روایات نقش اعراب در قیام امام مهدی، نکاتی بیان می شود:

1-تعدادی از این روایات در کتب دسته اول روائی بیان نشده ودرکتاب های فتن وملاحم آمده که کمتر موردتوجه محققین است.

2-اکثرروایاتی که از آن همراهی نکردن اعراب با قیام امام،استفاده کرده اند از نظر سندی ضعیفند و دارای راویان ضعیف یا مجهول هستند. به عنوان نمونه در سند روایتی که می گفت حضرت با سیزده گروه از جمله اعراب وارد جنگ می شوداشخاصی مثل عبد الله بن موسی ومحمد بن صدقه ومحمد بن علی الصیرفی مجهول اند(خوئی،بی تاش 7191و110044و11412)

3-اخباری که از برخورد شدید امام با عرب حکایت می کند را مرحوم نعمانی در کتاب غیبتش با شش سند به همین مضمون نقل نموده است که چهار سند آن به جهت وجودفردی به نام حسن بن علی بن حمزه بطائنیمخدوش است (همان، ش 2937) و یک روایت آن مرسل(عمن رواه) است و راوی آن مشخص نیست وتنها یک روایت آن از جهت سندی پذیرفته است به شرطی که اسناد علی بن الحسین به احمد بن محمد ابی بصیر که از ثقات امامیه است قابل پذیزش باشد که باز در صورت پذیرش روایت،آن هم دلالتی برعدم ایفاء نقش عرب در قیام نداردچرا که تنها سخن ازبرخورد شدید امام با عرب است و این مطلب منافاتی ندارد که این شدت برخورد امام با گروه هایی خاص ازاعراب می باشد و تعدادی از اعراب حضرت را یاری کنند ولو تعدادشان کم باشد

4-تنها روایتی که از آن استفاده می شود به طور مطلق عرب هیچ گونه نقشی دریاری حضرت ندارد حدیث اتّق العرب فإنّ لهم خبر سوء، أما إنّه لا یخرج مع القائم منهم واحد است که امام صادق علیه السلام می فرمایداز عرب بپرهیزید، چراکه در خصوص آن ها خبر بدی وجود دارد و آن این که حتی یک نفر از آن ها هم به همراهی قائم علیه السّلام خروج نمی کنند»(طوسی، 1411ق: 476)

اولا: سند آن به جهت وجود موسی الآبار ضعیف است چرا که این شخص مهمل است ونام اودر کتب رجالی نیامده است.

ثانیا: با چشم پوشی ازضعف سندی، این روایت معارض با احادیث دیگری است که دلالت داشت بر اینکه برخی از انصار و اصحاب امام زمان علیه السّلام عرب هستند.

5-اما روایت امام باقرعلیه السلام که بر اساس آن اصحاب امام مهدی علیه السلام سیصد وسیزده نفر از اولاد العجم هستند (نعمانی، 1397ق: 315)و غیر مستقیم دلالت دارد از عرب ها کسی در میان یاران خاص حضرت نیست، سندش مخدوش است چرا که مشتمل بر افراد ضعیفی مانند ابراهیم بن اسحاق النهاوندی است ورجالیون تصریح به ضعفش دارند(خوئی، بی تا، ش 367)

پس از بررسی سندی صورت گرفته در نگاه اولیه به این روایات،می توان به این نتیجه دست یافت که روایت معتبری که دلالت بر عدم یاری امام از سوی اعراب داشته باشد، وجود ندارد.

حل تعارض

صرف نظر از ضعف سندی روایات همراهی نکردن اعراب با امام مهدی و بر فرض اینکه اخبار معتبری هم در این زمینه وجود داشته باشد که به ظاهر دلالت کند اعراب نقشی در قیام امام ندارند با روایات دیگر تعارض خواهند داشت و با توجه به قیودی که در اخبار دیگر وارد شده ما را بر آن می داردکه نتوانیم عدم نقش اعراب را در یاری امام، به طور مطلق از روایات استفاده کنیم.

در مقام حل تعارض بین دودسته کلی روایات توجه به چند نکته مهم است:

1-در صدراسلام لفظ عرب در اصطلاح جغرافیائی وتطبیق آن بر افراد یک منطقه تنها بر کسانی اطلاق می شد که در منطقه جزیره العرب زندگی می کردند.

2-با توسعه مناطق اسلامی تعداد زیادی از کشورها تحت حکومت اسلام قرار گرفته و زبان عربی زبان گفت وگوی مردم گشت ودیگر تنها شامل مردم جزیرة العرب نبود.

3-در این میان اصطلاحی پیدا شد به عنوان اعاجم که به کسانی اطلاق می شد که به زبان عربی سخن نمی گفتند.

4-در صدر اسلام افرادی از غیر عرب که مسلمان شدند مانند سلمان وبلال ومقدادو. ..از ایشان تعبیر به موالیان یعنی دوستاران پیامبر می شد واز حمایت خاص حضرت برخوردار بودند.

5-بعد از وفات پیامبر صلی الله علیه واله دوباره سیاست نژادپرستی زنده شد وحتی برای دست برداشتن از سیاست نژاد پرستی به نصایح امیرالمؤمنین هم گوش نکردند، روزی گروهی از موالی به حضور امیر المؤمنین علیه السّلام رسیدند و از سوء رفتار عرب شکایت کردند و گفتند: یا امیر المؤمنین رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله هیچگونه تبعیض میان عرب و غیر عرب در تقسیم بیت المال یا در امر ازدواج قائل نبود، بیت المال را بطور مساوی تقسیم می کرد و سلمان فارسی، و بلال حبشی و صهیب رومی در عهد رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله با زنان عرب ازدواج کردند، ولی امروز عربها میان ما و خودشان تفاوت قائلند. علی علیه السّلام رفت و در این زمینه با عربها صحبت کرد، اما مؤثر واقع نشد، آنها فریاد کردند، غیر ممکن است، غیر ممکن است، نمی شود، نمی شود.

علی علیه السّلام در حالی که از این جریان سخت خشمناک شده بود، میان موالی آمد و فرمود: با کمال تأسّف ایشان حاضر نیستند با شما روش مساوات در پیش گیرند، و مانند یک مسلمان متساوی الحقوق با شما رفتار نمایند، من به شما سفارش می کنم که تجارت و بازرگانی را پیشه خود سازید و خداوند به شما برکت خواهد داد.

6-متاسفانه این امتیازات خاص برای عرب و قبیله قریش توسط بعضی خلفاء پایه گذاری شد به طوری که مسلمانان غیر عرب برای اینکه بتوانند از مزایای حکومت اسلامی برخوردار باشند مجبور شدندخود را به قبیله ای ازعرب منتسب نمایند. ( اسدالله هاشمی شهیدی 1382ش:110باکمی تلخیص)

7-ائمه معصومین علیهم السلام هم درطول حیات معنوی با مسئله نژاد پرستی عرب روبرو بوده وبه جهت این که پیروانشان فکرنکنند چون امامشان عرب واز قریش است پس نزد ایشان تقرب بیشتری دارند برای رهایی از این آسیب چاره اندیشی نموده ضمن بیان کلیاتی مبنی بر اینکه ارزش افراد به تقوی است چنانچه امام سجاد(ع) می فرمایند:نه قریشی بودن ونه عربی هیچ کدام ملاک فضیلت و بزرگی نیست بزرگی به تواضع است عَلِی بْنِ الْحُسَینِ ع قَالَ: لَا حَسَبَ لِقُرَشِی وَ لَا لِعَرَبِی إِلَّا بِتَوَاضُعٍ.(کلینی 1407ق،8: 235)وپیروان را بر این نکته توجه دادند که هرکس شیعه ما باشد عرب است قَال أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع): نَحْنُ بَنُوهَاشِمٍ وَ شِیعَتُنَا الْعَرَبُ... قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: نَحْنُ قُرَیشٌ وَشِیعَتُنَا الْعَرَبُ . (همان: 166)وبا این بیان همه پیروان خود در هر کجا باشند را عرب خطاب کردند تا با تفکر نژاد پرستی مبارزه کرده باشند.

روایاتی که مضمون آن مدح وستایش از اعراب ویا نکوهش آنان است را باید با توجه به نکات یاد شده مورد بررسی وتحیل قرارداد بر این اساس می توان گفت میان روایاتی که بر همگونی همه جانبه پیرامون عدم یاری امام توسط عرب و روایاتی که بر یاری امام مهدی عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف توسط اعراب دلالت دارند، تعارض ابتدائی وقابل حل است؛ چراکه میان عام و خاص و مطلق و مقید تعارضی نیست. جمع این دو دسته روایت به تخصیص و تقیید عمومات و اطلاقات است، به این بیان که دسته دوم از روایات که دلالت بر مبارزه حضرت مهدی علیه السلام با گروه های ازعرب داردبه طور مطلق نیست وطبق قیودو ضوابط خاصی که در خود این اخباراشاره گردیدهبه جهت صفات خاصی که این گروه ها دارندحضرت با ایشان به مقابله برمی خیزد.

مراجعه به تاریخ یک نکته را برای ماروشن می سازد: در روایاتی که از قوم عرب سخن به میان آمده، شاید منظور، اهل مکه و قبیله قریش به ویژه بنی امیه و بنی عبّاس و بنی شیبه و یا حکومت های عربی دست نشانده باشند. گروه های یادشده، با اهل بیت علیهم السّلام مشکل داشتند و عمده ترین سبب آن، جنگ بدر است که حقد و کینه حضرت علی علیه السّلام را به خاطر کشتن پدران کافر، به دل داشتندچراکه به نقل تاریخ، در مکه بیست و پنج قبیله وجود داشت که بیست و سه قبیله آن ها بر ضدّ پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلم و مسلمانان متّحد شدند و جنگ بدر را ترتیب دادند. واقدی- از علمای اهل سنّت- در کتاب خود، هنگامی که کشته شدگان جنگ بدر را ذکر می کند، می گوید:

همه قبایل، کشته داشتند. در میان آنان، تعدادی را امیر مؤمنان علیه السّلام به قتل رسانده بود. از این رو، آنان کینه شدیدی از امام علی و اهل بیت علیهم السّلام به دل داشتند.از سویی، حکومت های پس از پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلم، مردم را بر ضدّ امام علی علیه السّلام تحریض و تحریک می کردند و زمانی که معاویه و بنی امیه، جبهه ائتلاف مخالفان را تشکیل دادند، همه طوایف و قبایل مذکور، بر محور بغض و کینه و انتقام جمع شدند. در طول تاریخ، بیش ترین مخالفت ها با اهل بیت علیهم السّلام، از ناحیه این گروه های انحرافی و نژادپرست صورت گرفته است، با این که خود، مناقب اهل بیت علیهم السّلام را می دانستند»(طبسی، 1388ش، 1: 233)

روایاتی که در رابطه با شدت برخورد حضرت مهدی علیه السلام با عرب وطوائفی از آنان وارد شده درچنین فضائی صادر گردیده واشاره دارند به اینکه مقابله حضرت با گروهایی از ایشان به جهت خصوصیتی است که در بین آنان وجود دارد ودر واقع عرب از هرطائفه ای باشد چنانچه دارای چنین ویژگی باشد وخودرا اصلاح نکند حضرت او را از میان خواهد برداشت.

اما آن خصوصیاتی که دربعضی از گروه های حدیثی مورد نظر وجوددارند با الفاظی چون «طغاة العرب، فجرة القریش، سراق الکعبه»از آن تعبیر شده ومی تواند تفسیر کننده ومقید آن دسته روایاتی باشد که بدون قید سخن ازمبارزه حضرت با عرب دارد.

در دسته ای از اخبار که سخن از ظهور قائم است اینگونه آمده «ویل للطغاة من العرب من شر قداقترب» (نعمانی، 1397ق: 194)در همین روایت امام معصوم خبر از شدت برخورد امام مهدی علیه السلام را باعرب می دهد وبرای اینکه تصورنشوداین شدت عمل نسبت به هر عربی است بلافاصله امام این جمله را بیان می کند وای برآن عرب سرکش وطغیان گر ازشری که نزدیک است.

در گروه دیگری از اخبارکه سخن از کشته شدن تعدادزیادی از قریش به دست حضرت است،با این جمله برخورد می کنیم "فجرة القریش" امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود: پدرم فدای فرزند برگزیده کنیزان یعنی قائم(عج) باد. ..در این هنگام، زشتکاران قریش آرزو می کنند کاش دنیا و هرآن چه در آن است، در اختیار داشتند و آن را فدیه می دادند تا گناهانشان بخشوده شود؛ ولی دست از آنان برنخواهیم داشت تا خداوند راضی شود.»(همان: 229)، در ضمن حدیثی از امام باقر علیه السّلام نقل شده که فرمود:هزار و پانصد تن از قریش را به قتل می رساند که در میان آنان، جز زنازاده وجود ندارد.»(طبری، 1413ق: 455)

شاید این روایات، بر روایات دیگر حاکم باشد و آن ها را نیز تفسیر و تبیین کند،زیرا به گونه ای واضح و آشکار می گوید: محدوده کشتار، زشتکاران قریش اند(طبسی، 1388ش، 1: 240).و شاید مراد از «از قریش نمی گیرد مگر شمشیر» این باشد که قریش از حضرت فرمانبرداری نمی کنند و در اخلالگری و ایجاد مشکلات می کوشند و به طور مستقیم و غیر مستقیم سبب پیکار و جنگ با حضرت می شوند و حضرت نیز جز اسلحه، روش دیگری را مناسب نمی بیند. چنانچه در روایتی آمده: پس از آن که اهل مکه با امام بیعت کردند حضرت نماینده ای از طرف خود منصوب می کند. و به طرف مدینه روانه می شود؛ ولی در راه اطلاع می یابد که آن نماینده را به قتل رسانده اند، لذا دوباره به مکه بازمی گردد و فقط جنگجویان را به قتل می رساند. ( طبسی، 1386ش: 181)

درنتیجه- محور درگیری، قریش است نه تمامی مردم. قریش نیز که پرونده ننگین آنان بر همگان آشکار است در اثر تعدّی و تجاوز و اقدام به قتل و جنایت، به سزای اعمال خود می رسند.( طبسی، 1388ش، 1: 238)

نسبت به برخورد حضرت هم با طائفه بنی شیبه که از آنان تعبیر به سراق الکعبه شده، اشاره به یک حادثه تاریخی است«که مردی کنیزی را برای خدا نذر می کندوقتی نزد پرده داران کعبه رفت هرکدام از آنان که از موضوع اطلاع یافت توقع داشت کنیز را به او بدهد.تا اینکه شخصی اورا به سوی امام باقرعلیه السلام راهنمائی کرد وحضرت بعد از پاسخ مساله فرمود به این پرده داران بگو، ابوجعفر به شما پیام داد، چگونه خواهید بود آن گاه که دست ها و پاهایتان بریده شود و در کعبه آویخته گردد، سپس به شما گفته شود، فریاد برآورید که ما دزدان کعبه هستیم هنگامی که آن مرد قصد داشت بپا خیزد حضرت می فرماید: «البتّه، آن کار را من انجام نمی دهم؛ بلکه آن را مردی از دودمان من، انجام خواهد داد»(نعمانی، محمد بن ابراهیم، غیبت، ص 165)و روشن است که این طائفه در هنگامه ظهور اگر بر این صفت باقی باشند حضرت آنان را از میان بر خواهد داشت.

باغیان:

ویژگی ای که دربسیاری از این گروه هاکه حضرت با آنان به مقابله برمی خیزدوجود داشته است بغی است احادیث جنگ حضرت ناظر به آن دسته از اعراب است که بر امام علیه السّلام خروج کرده اند و در اصطلاح فقیهان، اهل بغی محسوب می شوند(مجموعه آثار چهارمین همایش بین المللی دکترین مهدویت،1388ش، 1: 49) ملا صالح مازندرانی در شرح حدیث«ویل لطغاة العرب» (کلینی،1407ق، 1: 370) طغاة را اینگونه معنی می کند«أراد به ظهور الحجة و استیلاؤه علی طغاة العرب و هم المنکرون له أو أهل الظلم و الفساد و مبدأ الجور و العناد.(للمولی صالح المازندرانی،1382ق 6: 320)،ودر وصیت امام علی به امام حسن علیهما السلام آمده(أَسْأَلُ أَنْ یصْلِحَکمْ وَ أَنْ یکفَّ الطُّغَاةَ الْبُغَاةَ عَنْکمْ(مفید، 1413: 222)

از این رو برخورد امام با بعضی طوائفی مثل قریش و بنی امیه وبعضی اعراب دیگر به جهت عمل به وظیفه شرعی خوداست که جنگ با باغی است چرا که نبرد با اهل بغی نه تنها جایز بلکه واجب است. دانش مندان شیعه و سنی چنین فتوا داده اند. برای نمونه، علّامه حلّی در این باره می نویسد: «قتال با اهل بغی به دلیل نص و اجماع واجب است.»(حلی، علامه، بی تا،9:410 ومنتهی المطلب 15/177) و شهید اوّل می نویسد: «هرکس بر یکی از امامان معصوم علیهم السّلام خروج کند، باغی است؛ یک نفر باشد یا بیشتر و نبرد با او واجب است»(عاملی، 1410ق:84)نووی از دانش مندان اهل سنّت نیز می نویسد: «تمام دانشمندان گفته اند قتال با اهل بغی واجب است»(روضة الطالبین، ج 7، ص270) نویسنده کتاب المغنی پس از بیان راه های اثبات امامت می نویسد: «هرکس بر امامی که امامتش به سبب یکی از وجوه پیش گفته ثابت شود خروج کند، باغی است و قتالش واجب است».(المغنی، ج 10، ص 52)

بر این اساس، وجوب قتال با اهل بغی را از موارد اتفاق بین تمام فقیهان شیعه و اهل سنّت می توان دانست که هیچ کس در آن اختلاف نکرده است.

نتیجه گیری

با تحلیل روایات نقش اعراب در قیام امام مهدی علیه السلام به این نکته دست یافتیم که اعراب معتقد به ولایت اهل البیت همچون افراد دیگر ملل در قیام حضرت نقش آفرینند وجود آنان در سپاه عمومی حضرت قابل اثبات است چنانچه نقش آنان در میان یاران خاص قابل انکار نیست وروشن شد آن گروه از اخبار که از عدم همکاری ویاری نکردن عرب ومقابله حضرت با ایشان سخن می گویدمراد سرکشان وزشت کرداران ودزدانی ازعرب هستند که خبر از صفات خبیثه ای دارد که در وجود بعضی از آنان وجود داردوبه جهت خروج بعضی از آنان برامام زمانشان باغی به شمار می آیند که به اجماع فقهاء باید با آنان قتال نمودتا به اطاعت امام در آیند.

و روشن شد آنچه را که بعضی از نویسندگان مطرح نموده مبنی بر اینکه فردی از عرب درمیان سپاه خاص حضرت وجود ندارد به نظر صحیح نخواهدبود اگر چه نویسنده برای اثبات ادعای خود به حدیثی استدلال نموده که ازنظرسند ضعیف و پاسخ آن بیان گردید.

و نیز روشن گردید که خرده ای که برخی از نویسندگان وهابی معاصر بر پاره ای از روایات اهل بیت علیهم السّلام گرفته اند همچون روایاتی که از کشته شدن تعدادی از قبیله قریش یا عرب ها و یا تعدادی از فرقه بتریه سخن می گویند و آن را ساخته و پرداخته محدثان شیعی خوانده اند (ناصر بن عبد اللّه القفاری، اصول مذهب الشیعة الامامیة الاثنی عشریة عرض و نقد، ص 1065- 1071) از سر بی دقتی و ناآگاهی نسبت به مبانی فقهی شیعه و اهل سنت است؛ چرا که توضیح داده شد که اولا این روایات ناظر به کسانی است که بر امام مهدی عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف خروج کرده اند وثانیا بر فتوای همه فقهای شیعه و اهل سنت نبرد با اهل بغی واجب است مگر این که به طاعت امام بازگردند ازاین رو اقدامات قاطع امام مهدی عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف منطبق با موازین اسلامی است.(مجموعه آثار چهارمین همایش بین المللی دکترین مهدویت، 1388ش، 1: 85)

منابع

1.قرآن کریم

2.ابن حیون،نعمان بن محمد، (1409 ق ) شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار، قم، جامعه مدرسین

3.ابن طاووس، علی بن موسی (1398)الملاحم والفتن فی ظهور الغائب المنتظر،(قم)

4.حلی، علامه، حسن بن یوسف، تذکرة الفقهاء، نشر مؤسسه ال البت علیهم السلام

5.حلی، علامه، حسن بن یوسف، منتهی المطلب فی تحقق المذهب نشر مجمع البحوث الاسلامیه

6.الخوئی الموسوی،ابو القاسم، معجم رجال الحدیث

7.رضوانی، علی اصغر، هنگامه ظهور،(1386هش )قم، مسجد جمکران چ سوم

8.سلیمان، کامل، یوم الخلاص، 1427 قم: دار المجتبی.

9.السیوطی، جلال الدین عبد الرحمن بن ابی بکر، الحاوی 

للفتاوی، با توضیحات و حواشی:محمّد محی الدین عبد الحمید، چاپ سوم، مصر، نشر السعادة، 1959 م

10.صدر محمد، (1384 ه ش )تاریخ پس از ظهور،(تهران)مترجم، سجادی پور حسن، نشر موعود عصر

11.طبری آملی، محمدبن جریربن رستم (1413ق)دلائل الامامه،اول،قم،بعثت

12.طبسی،نجم الدین (1386ش) نشانه هایی ازدولت موعود، دوم،قم، بوستان کتاب

13.طبسی، نجم الدین، (1388ه ش )تاظهور، اول (تهران)بنیاد فرهنگی حضرت مهدی،

14.طوسی،محمد بن الحسن،(1411ق) الغیبه، اول، قم،دارالمعارف الاسلامیه

15.عاملی، شهید اول محمد بن مکی (1410ه ق)اللمعة الدمشقیه،اول،نشر دار التراث الاسلامیه،

16.کلینی،محمدبن یعقوب،(1407)کافی، تهران،اسلامیه

17.مازندرانی،محمدبن صالح،(1382ق)شرح الکافی،تهران،المکتبه السلامیه

18.مجلسی محمدباقر (1403ق)بحار الانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، دوم،بیروت،داراحیاءالتراث العربی.

19.مفید، محمد بن محمد(1413 ه ق ) امالی، (قم)کنگره شیخ مفید

20.مجموعه آثار چهارمین همایش بین المللی دکترین مهدویت با رویکرد سیاسی و حقوقی، 4جلد، موسسه آینده روشن، جامعة المصطفی العالمیة - قم (ایران)، چاپ: 1، 1388 ه.ش)

21.نعمانی، محمد بن ابراهیم (1397ق)غیبت للنعمانی، اول، تهران، نشر مکتبة الصدوق

22.هاشمی شهیدی، اسدالله، زمینه سازان ظهور، (1382) ناشر: پرهیزگار، قم ج دوم

23.یزدی حائری، علی بن زین العابدین (1422ق ) الزام الناصب (بیروت )مؤسسه الاعلمی للمطبوعات

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان