ماهان شبکه ایرانیان

جایگاه حکومت جهانی در سیر تاریخی حرکت انبیاء

غایت شناسی و فرجام تاریخ بشری یکی از حوزه های پژوهش است که مکاتب و اندیشه ورزان در مورد آن به بحث و بررسی پرداخته اند

مقدمه

غایت شناسی و فرجام تاریخ بشری یکی از حوزه های پژوهش است که مکاتب و اندیشه ورزان در مورد آن به بحث و بررسی پرداخته اند. در نگاه اسلام شیعی فرارسیدن عصر ظهور و تشکیل حکومت جهانی حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه)، بزرگترین حادثه تاریخ بشر و آرزوی بزرگ تمام اولیاء و اوصیاء و مؤمنان است. شیاطین جنی وانسی که وقوع این حادثه را پایان رؤیای شوم خود می دانند، تمام مساعی خود را به کار گرفته اند که وقوع این وعده حتمی الهی را به تأخیر بیاندازند و سلطه شیطانی و سیاه خود را بر کره زمین تداوم ببخشند.

بحث از آینده بشر با یک پرسش اساسی رو به رو است. این پرسش به ماهیت روابط اجتماعی در سطح فرد و سؤال از ماهیت فرایند بین المللی در سطح کلان ناظر است. سؤال از ماهیت روابط اجتماعی در تاریخ آینده بشر کم و بیش با دغدغه های امروزین بشر نیز ارتباط دارد. برای کلّیه جوامع بشری این پرسش جدّی مطرح است که آیا تاریخ جوامع بشری به سوی صلح و عدالت در حرکت است یا سرانجام دچار جنگ و تخاصم و بی عدالتی می شود. در صورت نخست، ساز و کار استقرار صلح و عدالت جهانی چیست؟ اگر با ادبیات امروز جهان، حکومت و قانون را دو رکن انتظام بخش حیات بشری بدانیم، حکومت های موجود که در چارچوب مرزهای جغرافیایی، خود را تعریف می کنند، فاقد چنین توانمندی هستند. نهایت حکومت و قانون ملّی در وضع مطلوب امنیت و صلح را در چارچوب مرزهای ملّی و برای عدّه ای از افراد بشر تأمین خواهد کرد. حکومت ها و قوانین ملّی استقرار صلح جهانی را نه وظیفه خویش می دانند و نه دغدغه آن را دارند. حتی در صورت وجود چنین دغدغه ای از منظر قانون و سازوکار اجرا فاقد این توانمندی است؛ بنابراین، به صورت طبیعی پرسش از چگونگی استقرار صلح جهانی، به اندیشه حکومت جهانی می انجامد؛ از این رو نظریه حکومت جهانی از دیرباز مورد توجّه اندیشه وران بوده است. (طاهری، 1374: ص 134). برای بررسی آینده تاریخ با چنین رویکردی ضروری است نگاهی دقیق تر به آینده تاریخ جهانی با رویکرهای موجود و نیز رویکرد دینی و مطابق با تحلیل آن در زمان وعده الهی داشته باشیم. این بررسی هنگامی میسور است که آنرا با اصلاح نگاه به روند تاریخ که خود مبتنی است بر اصلاح نگاه به نوع تحلیل تاریخ و نیز باور هدفمندی تاریخ بسوی وعده الهی، آغاز کنیم.

 از آنجاکه تاریخ نقش بنیادینی در تفکر بشر دارد. این مفهوم با مفاهیمی چون باورها و عمل انسانی، تغییر، تاثیر شرایط مادی در امور انسانی، واقعه تاریخی و نهایت تاریخ در ارتباط است و امکان تحلیل و کسب تجربه از آن را پیش روی ما قرار می دهد. تاریخ همچنین از طریق درک نیروها، انتخاب ها و شرایطی که ما را به لحظه حال رسانده اند باعث می شود تا اکنون خود را بهتر شناخته و برای فردای خود و جامعه نقش معین تعریف کنیم. از آنجاکه تاریخ را نوعاٌ افرادی با؛ دیرینه های منحصر به فرد، انگیزه ها، عقاید، مشوق ها، منهیات، محدودیت ها و بالاخره نوع فلسفه تاریخ حاکم بر نگرش مورخ، نوشته اند، این عوامل و برخی از دیگر عوامل روش و محتوی متون تاریخ نگاشته را تعیین می کند.

 در واقع فلسفه تاریخ، علمی نظری است که به تحلیل و تعلیل تاریخ به مثابه کلیتی فراگیر و منسجم و مبتنی بر روابط قاعده مند می پردازد؛ به گونه ای که نتایج آن معطوف به کارکردهای عینی است و در آن سؤالاتی همانند علل پیدایش و تکامل تاریخ و مراحل آن، آغاز تاریخ و فرجام آن، نقش خالقیت و ربوبیت الهی و نیز اراده های انسانی در پیدایش و تحولات تاریخی، جبهه بندی و مرزبندی های اصلی و فراگیر درون تاریخ و عوامل و ریشه های آن و... مورد بحث و بررسی قرار گرفته و پاسخ می یابند.

دو مفهوم فلسفه تاریخ

 فلسفه تاریخ بنا به دو مفهوم متفاوتی که از واژه تاریخ مراد می شود، به دو قسم تقسیم می-گردد:

 اوّل، فلسفه تحلیلی یا انتقادی تاریخ؛

 فلسفه علم تاریخ از اقسام «فلسفه علم» است. در فلسفه علم سخن از «علم شناسی» می رود؛ یعنی، بحث در این است که علم چیست؟ در اینجا اختصاصاً از چیستی علم تاریخ سخن به میان می-آید: از این رو فلسفه علم تاریخ (منطق پژوهش تاریخی)، معرفتی است که در آن علم تاریخ (و نه خود تاریخ) همچون یک موضوع مورد بحث قرار می گیرد و توانایی ها و ناتوانی هایش تشریح و تبیین می شود. در این منظر بررسی می شود که: مورخان چه چیزی را شواهد، مدارک و یا تبیین تلقّی می کنند؛ آیا نتایج و دستاوردهای آنان واجد حقیقیت عینی است یا خیر؟ آیا قضاوت های اخلاقی درباره شخصیت های تاریخی وظیفه مورّخ است یا خیر.

دوّم، فلسفه جوهری یا نظری تاریخ؛

 فلاسفه تاریخ جوهری یا نظری، تاریخ را عمدتاً به معنای گذشته مطالعه و بررسی می کنند و بطور مشخص به شیوه ای بلند پروازانه تر از مورّخان معمولی، به تعمیم درباره آن می پردازند. این انگاره، ناظر بر پژوهش و دریافت سیر تاریخ گذشته است. در اینجا فیلسوف تاریخ به دنبال فهم معنا و هدف تاریخ، محرّک و مکانیسم حرکت تاریخ، غایت، مقصود و سر منزل تاریخ است. او می خواهد دریابد که آیا سلسله حوادث و رویدادهای گذشته، مجموعه نامرتبط و بی هدفی بوده و یا اینکه در ورای این رویدادها، هدف، غایت و طرحی بوده است؟ قائلان به هدف مندی گذشته، بر این باورند که مسلماً هدف و طرح و قواره ای وجود داشته است، وگرنه تاریخ به کلّی فاقد منطق تلقی می شود و در صدد بودند که این طرح و قواره را بیابند. آنان عقیده دارند؛ وظیفه فلسفه تاریخ این است که شرحی چنان دقیق از مسیر رویداد های تاریخی بنویسد که اهمیت واقعی و منطق اساسی این مسیر به طور بارز نشان داده شود. در فلسفه نظری یا جوهری تاریخ سه انگاره مورد توجّه قرار می گیرد:

- اصل حرکت (هدف و مقصد)

- مکانیسم حرکت (محرّک)

- منازل و جوامع.

در این راستا این سؤالات مطرح می شود که:

الف) تاریخ به چه سمتی حرکت می کند؟

ب) محرّک تاریخ (مکانیسم حرکت) چیست؟

ج) منزل گاه ها و مسیر حرکت تاریخ کدام است؟

در این رابطه بدیهی است که فلسفه نظری تاریخ خود به نوع نگرش و ایدئولوژی مورخ وابسته است. این نگرش در چهار قالب مسلط قابل بررسی است. ذیلاٌ این قالب ها مورد بررسی قرار می گیرد؛

انواع نگرش ها به تاریخ

اساساً نگاه به تاریخ در رویکردهای مختلف، ناشی از فلسفه حاکم بر نگرش مورخ است. این نگرش ها عبارتند؛

الف) نگرش پوزیتیویستی یا اثبات گرایانه

ب) نگرش دیالکتیک تاریخی یا انتقادی

ج) نگرش هرمونوتیک تاریخی یا تفسیری

د) نگرش دینی به تاریخ

مراحل تطور جامعه در نگرش اثبات گرایی

 در قرن 19 میلادی، فلسفه هگل و پس از او مارکس، محبوبیت خود را در پی رشد سریع علوم تجربی به تدریج از دست دادند. رشد سریع علوم تجربی به همراهش تجربی گرایی و پوزیتیویسم منطقی را با خود داشت. در دیدگاه سِر کارل رایموند پوپر گزاره های علمی هیچگاه به قطعیت نمی رسند و همیشه بصورت نسبی پذیرفته می شوند. او معتقد است؛ تجربه و آزمایش توان اثبات یا تأیید هیچ نظریه ای را نداشته، تنها در ابطال آنها توان مند است. به همین دلیل، ملاک تمییز گزاره علمی و تجربی از غیر آن، نیز "ابطال پذیری تجربی" آن است، نه اثبات پذیری اش. با چنین رویکردی،معیار ابطال پذیری روشن می گرداند که علم را قضایای نامحتملی در برگرفته اند که در تعبیر پوپر همان حدس ها را تشکیل می دهند و مسائل نقطه آغاز علم هستند، با این منطق می توان گفت: علم چیزی جز حدس ها و ابطال ها نیست. لذا فلسفه هگل از دو جهت مورد انتقاد قرار گرفت: یکی به دلیل عدم ارضاء اصل تحقیق پذیری، و دیگری اینکه در این فلسفه از ممکن الوقوع تاریخی چشم پوشی شده و تأکید بر لازم الوجود تاریخی می باشد. در این دوران فلسفه علم پوپر توجه فلاسفه تاریخ را به ابزارها و روش های بررسی تاریخ جلب کرد. در این نگرش، تاریخ سیری از ابتدایی و ساده تا بسیار پیچیده دارد. در این مسیر، جوامع مراحل غار نشینی و پارینه سنگی تا کشف مفرغ و آهن، کشاورزی، صنعتی، مدرنیسم، پست مدرن و جهانی شدن را طی می کند. در هر تحول نهادهای اصلی جامعه مانند خانواده، تربیت، دین، حکومت و اقتصاد متحول شده و شرایط جدیدتری بر آنها حاکم می شود.

این رویکرد برای تاریخ پایانی قائل است که در آن مرزهای فیزیکی موجود بی ارزش شده و ارتباطات نوین جهانی انسان ها را بدون در نظر گرفتن نژاد، دین، ملیت، جنس و سن، حول دیدگاه های مشترک با اتفاق و وحدت فرهنگ و سبک زندگی، اقتصاد و سیاست در یک مجموعه جهانی دیده و مدیریت آنرا به قوی ترین ها سپرده است.

در این رویکرد، نسبیت تام بر تمامی گزاره های شناختی من جمله آینده تاریخ حاکم است. فلسفه تاریخ نیز که تصویری ساخته ذهن بشر(ناقص) نسبت به چیستی تاریخ است، نمی تواند از قطعیت لازم برخوردار باشد. همچنین هیچ گاه نظریات علمی مطروحه در حوزه فلسفی تاریخ که تولید انسان است نمی تواند از کمال صحت برخوردار بوده و نیز مبنای ثابتی داشته باشد. بویژه هنگامی که نظر در باره تاریخی است که هنوز پا به عرصه محسوسات نگذاشته است تا در بوته تجربه سنجیده شود. به این لحاظ می توان گفت؛ فلسفه تاریخ با رویکرد پوزیتویستی ناپایدار است.

مراحل تطور جامعه در نگرش دیالکتیک تاریخی

در این نگاه که منبعث از فلسفه تاریخی دیالکتیک هگل است، کارل مارکس تاریخ را در یک فرایند با آغاز و انتها معرفی می کند. این نظریه با الهام از نگاه هگل بود با این تفاوت که او عامل حرکت تاریخی را در نظر تغییر داد. به عقیده ی او حرکت دیالکتیکی را باید نخست در خود اشیاء و در جنبش های اقتصادی و تضاد طبقاتی جستجو کرد و نه در فکر و ذهن. با این تغییر، در این نظریه تاریخ بشر به چهار دوره ی : 1. کمون اولیه 2. برده داری 3.فئودالیسم و 4.سرمایه داری تقسیم می شود. البته مرحله پنجم هم وجود دارد که مرحله سوسیالیسم می باشد که مربوط به آینده (نسبت به زمان مارکس) است. در هر یک از این دوره های تاریخی بین دو گروه یا دو "طبقه" از انسان ها "تضاد"وجود دارد و این تضاد به همراه دگرگونی در ابزار تولید(m  e a n s of producti on) به تبع آن دگرگونی مناسبات تولیدی(m ode of production) به عنوان عوامل زیربنایی همان عواملی هستند که باعث تکامل جامعه بشری و انتقال از از دوره ای به دوره دیگر می شوند. در دوران برده داری، فئودالیسم و سرمایه داری تضاد به ترتیب میان برده ها و برده داران، فئودال ها و سرف ها (ارباب و رعیت) و بورژواها و پرولترها است. هر چند در این نظریه هر مرحله نسبت به مرحله پیشین پیشرفته تر است اما به هر حال در هر یک از این مراحل بروز تضاد میان دو طبقه اجتناب ناپذیر می باشد واین تضاد به نوبه خود به شکل جبری منجر به انقلاب در پایان مرحله سرمایه داری و گذار به سوسیالیسم خواهد شد.

اساس مارکسیسم آن طور که در مانیفست کمونیست بیان شده است بر این باور استوار است که تاریخ جوامع تاکنون تاریخ مبارزه طبقاتی بوده است که همیشه منازعه میان حاکمان، صاحبان قدرت و گردانندگان روابط تولیدی با مردم طبقات زحمتکش و فاقدین ابزار تولید با یکدیگر بوده است. این منازعات همیشه به هنگام پیروزی زحمتکشان زمینه تکامل تاریخی را فراهم آورده است. در دنیای حاضر نیز دو طبقه، بورژوازی و پرولتاریا وجود دارند که کشاکش این دو تاریخ را رقم خواهد زد. مارکسیسم اعلام می کند که تضاد طبقاتی و جنگجویی انقلابی در نهایت به پیروزی پرولتاریا(طبقه کارگر) و تشکیل جامعه ای می انجامد که در آن مالکیت خصوصی برچیده شده و ابزارهای تولید و اموال به جامعه تعلق دارد. ین روند تا تشکیل جامعه ای بیطبقه ادامه می یابد.

در این نگاه انسان مسلوب الاراده است و هیچ نقشی جز تسلیم شدن به جبر تاریخ ندارد. این در حالی است که با نقش آفرینی یکصدو بیست وچهارهزار پیامبر در تاریخ زندگی بشر، توانسته اند بر روند تاریخی و هستی شناسانه انسان اثر گذاشته و امروزه شاهد حاکمیت ادیان الهی در سبک زندگی بشر بر قریب تمامی بشریت هستیم. لذا فرض بی ارادگی انسان در مقابل روابط تولیدی، کاملاٌ بی اساس بوده و مردان بزرگی همچون رسولان، ائمه هدی (علیهم آلاف تهیت و السلام) و حتی پادشاهان و نخبگان اجتماعی افراد موثر در سبک زندگی اجتماعی و اقتصادی بشر بوده اند.

مراحل تطور جامعه در نگرش تاویلی

شاخه مهم دیگری از فلسفه تاریخ قاره ای، علم هرمنوتیک( علم تفسیر متون)را در تفسیر تاریخ مدنظر قرار داده است. این رویکرد معنای عمل و مقصود انسان ها در تاریخ را مورد توجه قرار می دهد و به کلیت های تاریخی بی توجه است. این سنت برآمده از سنت تفسیر مدرسی کتاب مقدس است. اساتید علم هرمنوتیک به هسته نمادین و زبانی تعاملات انسانی توجه دارند و معتقدند فن تفسیر متون می تواند رفتارها و دستاوردهای نمادین انسان را تفسیر کند. این سنت، فلسفه تاریخ را از دیدگاه معنا و زبان مورد بررسی قرار می دهد و دانش تاریخی را ساخته تفسیر رفتار و تجربه معنادار انسان می داند.

 هرمنوتیک از سه مؤلفه متن، مفسر و مؤلف قوام یافته است. آن چه این سه مؤلفه را به هم مرتبط می کند، تأویل) تفسیر( است و تاویل همانا فهم معنی متن است. به بیان دیگر، هرمنوتیک یک ساختار سه ضلعی است که متن قاعده آن و مؤلف و مفسر اضلاع دیگر آنند.کانون این سه ضلعی تأویل و نقطه مرکزی تأویل نیز فهم است. تاریخ مملو از تفاسیر مورخین و متون نتیجه ادراک مورخ و مفسر است. مورخ و مفسری که ادراک آن ها تحت تاثیر محیط زندگی بوده و این اثر دائم در تحول است. به این لحاظ تاریخ اصالت ندارد و برای آینده آن نیز نمی توان جهتی را معین کرد.

هدف هرمنوتیک در اساس فهم متن است نه شناخت مولف. همچنین در این دیدگاه زمان در نحوه فهم موثر است. در این نوشتار بنا نداریم که چهار رویکرد موجود به هرمنوتیک را (که عبارتند از: 1- کلاسیک -2 رمانتیک 3- وجودگرا 4- پسامدرن) مورد بررسی قرار دهیم، اما ویژگی های مشترک آنها را که همگی در درک از تاریخ سهیم هستند، مورد بررسی قرار خواهیم داد.

نگاه هرمنوتیک بر این باور است که؛ الف) انسان با عقل هر چیز را می فهمد. ب) متن یک معنای واحد دارد که ممکن است بدرستی فهمیده نشود. ج) هدف از تفسیر درک مؤلف نیست، نویسنده یکی از خوانندگان متن است، هیچ تفسیر معتبر و قطعی نداریم. د) هر متنی هر جا یک معنی می دهد.

این در حالی است که در نگاه دینی برای درک حقیقت تلاش برای درک صحیح آن مد نظر است نه تفسیر موضوع. به این خاطر نسبت رابطه هر فرد با معنای متن، رابطه تلاش برای کشف حقیقت آن است نه تفسیر متن. همچنان که در خصوص قرآن به عنوان یک حقیقت مطلق، درک از آن نیازمند حقیقتی در قالب تفسیر است که البته آن وجود دارد و نزد معصوم است. با این نگاه، به نظر می رسد؛ هرگونه تفسیر از تاریخ بی ارزش است و تنها درک حقیقت آن در راستای حرکت هدفمند تاریخ بسوی ظهور ملاک درستی فهم است. به این لحاظ هر تفسیری از تاریخ که توسط انسان غیر کامل و بیرون از مقدرات الهی و نافی حقیقت رجعت امام معصوم باشد مردود است. در دیدگاه شیعه مصداق انسان کامل، علاوه بر انبیاء و اولیاء معصومین، حضرت رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ و اهل بیت معصومین (علیهم السّلام ) می باشند. سایر انسان ها نیز اگر در این مسیر طی طریق کنند، تنها به مراتبی از این کمالات دست خواهند یافت. در واقع هر صفتی که بر کمال انسانی دلالت کند، در حد اعلای خود، در انسان کامل یافت می شود. و از آن جایی که کمال مطلق خداست، پس موجودی که در رتبه دوّم از کمال قرار دارد، و جانشین خدا بر روی زمین است، انسان کامل خواهد بود و آن تنها معصومین صلوات الله علیهما هستند.

مراحل تطور جامعه در فلسفه تاریخی ادیان الهی

تطورات جامعه در رویکرد اغلب ادیان الهی از مشابهتی قابل تامل برخوردار است. اغلب آنها تاریخ را هدفمند و به سوی شرایطی تعریف شده که به نوعی سعادت بشر را بدنبال دارد، تحلیل می کنند. اغلب از رجعت بزرگی با ماموریت نجات بشریت سخن بمیان آورده اند. در این رابطه دیدگاه ادیان الهی و نیز برخی ادیان مطرح و دارای پیروان بیشتر را مورد بررسی اجمالی قرار می دهیم:

اول) رجعت در دین یهود

یهودیان در انتظار ماشیح می باشند، تا قوم بنی اسرائیل را از بدبختی هایی که به آن، دچار شده-اند نجات دهند. در منابع آنان آمده است:

ظهور «ماشیح»، فرزند داود، طی دوران هفت ساله ای به وقوع خواهد پیوست. طی سه سال اوّل، به تدریج قحطی سخت و شدیدی حکمفرما خواهد گردید و اشخاص متّقی و پارسا، خواهند مرد و آموزندگان تورات، آنرا فراموش خواهند کرد. طی دو سال بعد، سیری و فراوانی عظیمی حکمفرما خواهد شد و تورات به سوی آموزندگانش باز خواهد گشت. در سال ششم صداهایی (از آسمان) به گوش خواهد رسید و سال هفتم، جنگ ها درخواهند گرفت و پایان این دوران هفت ساله، فرزند داود ظهور خواهد کرد. در جای دیگری آمده است: . .. اگر ملت اسرائیل فقط یک (شبانه روز) شنبه را به طور صحیح نگه دارد، بی درنگ فرزند داوود خواهد آمد.

مستر"اکس" نیز درباره شیوع اعتقاد به ظهور و انتظار پیدایش یک منجی بزرگ جهانی در میان قوم یهود می نویسد: "عبرانیان منتظر قدوم مبارک "مسیح" از نسل های گذشته تا به امروز بوده اند و وعده آن وجود مبارک، مکرراً در "زبور" و کتب پیامبران علی الخصوص در کتاب "اشعیاء" داده شده است. تا وقتی که یحیای تعمید دهنده آمده به قدوم مبارک وی بشارت داده، لیکن یهود آن نبوآت (پیش گویی-ها) را نفهمیده با خود همی اندیشیدند که "مسیح" سلطان زمان خواهد شد و ایشان را از ذلت جور پیشگان و ظالمان رهایی خواهد داد و به اعلا درجه مجد و جلال ترقی خواهد داد. جالب این که مطالبی که قرآن کریم (انبیاء 105)درباره ظهور حضرت مهدی (عج) از زبور نقل کرده است، عیناً در زبور فعلی موجود است و از دستبرد تحریف و تفسیر مصون مانده است. در زبور آمده است: "... زیرا که شریران منقطع می شوند. اما متوکلان به خداوند، وارث زمین خواهند شد. همچنین در کتاب "دانیال نبی"نیز آمده است: "... امیر عظیمی که برای قوم تو ایستاده قائم است، خواهد برخاست. بسیاری از آنانی که در خاک زمین خوابیده اند، بیدار خواهند شد".

یافته های فوقق نشان می دهد؛ اعتقاد به ظهور منجی عالم همانگونه که قرآن پیش بینی کرده است، در یهودیت نیز علیرغم تحریفات زیاد قابل رد گیری است.

دوم) رجعت حضرت عیسی(ع) در مسیحیت

یهودیان و مسیحیان هر دو معتقدند که موعود آخر الزمان از ذریه اسحاق است. مسیحیان قائل اند که وی "مسیح بن مریم" است که به دست یهود کشته شد، خدای متعال او را زنده کرد و به آسمان برد و در آخر دنیا وی را می فرستد تا توسط وی وعده اش را تحقق بخشد. اما یهودیان می گویند: وی (رهبر موعود) هنوز زاده نشده است. آیه 20 صحاح (سوره) 17 سِفر تکوین ( پیدایش) به وعده خدای متعال به اسماعیل (ع) اشاره دارد، "حنان ایل" مفسر یهودی در حاشیه بر این آیه می نویسد: از پیش گویی این آیه 2337 سال گذشت تا عرب (سلاله اسماعیل) با ظهور اسلام امتی عظیم گردند، ولی ما که ذریه اسحاق هستیم، وعده الهی درباره ما به خاطر گناهان مان به تأخیر افتاد، اما حتماً وعده الهی درباره ما، در آینده محقق می شود.

 بنابر عقیده میسحیان، عیسی(ع) یک بار مُرد (فدا گردید) و به صلیب کشیده شد. وی روز یکشنبه، سومین روز پس از مصلوب شدن و دفن، بر مرگ پیروز گردیده و از قبر بیرون آمد و بر شاگردانش ظاهر شد و مدت چهل روز، میان مردم زندگی کرد. سپس به آسمان ها رفت و نزد خدای پدر زندگی می کند. او باز می گردد، تا ملکوت خدا را برپا کند.

همچنین در انجیل لوقا، از قول عیسی مسیحی (علیه السّلام) چنین آمده است:

و به شما می گویم، که مرا دیگر نخواهید دید، تا وقتی آید که گوئید: مبارک است که به نام خداوند می آید.

در مجموع می توان گفت:

میراث دینی یهودیان و مسیحیان و مسلمانان، نصوص مشترکی را درباره سنتهای تاریخی به گزارش پیامبران، دربر دارد بگونه ای که براحتی می توان گفت؛ باور دینی به سنت های تاریخی، از مهم ترین و اساسی ترین اعتقادات مشترک میان ادیان سه گانه اسلام، یهودیت و مسیحیت است. پیروان ادیان سه گانه آسمانی (مسلمانان، مسیحیان و یهودیان) باور دارند آینده نهایی مسیر زندگی خاکی، پیروزی ایمان بر کفر، حاکمیت حق و علم و عدالت اجتماعی و عبادت خدای متعال، وراثت زمین به صالحان، پایان خرافات و گمراهی و ستم و تمامی گونه های انحراف است. نیز اتفاق نظر دارند شخصی که خداوند عهد و پیمانش را به دست او تحقق می بخشد، از فرزندان ابراهیم بوده است و شریعتی که بدان حکومت می کند، آیین موسی نیست، بلکه دین پیامبری است که خداوند در آخرالزمان، وی را مبعوث می کند و امی ها، اهالی مکه (ام القری) منتظر اویند.

سوم) رجعت حضرت حجت(عج) در دین اسلام

در ادبیات دینی اسلام موضوع رجعت فراتر از افراد خاص است و برای تمامی انسان ها مطرح بوده و امری پذیرفته شده است، در همین قاعده، پیامبران اولوالعزم ادیان الهی نیز به تبع، همگی رجعت و تداوم رسالت خود را نوید داده اند، این نوید در آیه 51 از سوره غافر چنین آمده است؛ " إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذینَ آمَنُوا فِی الْحَیاه الدُّنْیا وَ یوْمَ یقُومُ الْأَشْهاد" به این معنی که "قطعاً ما رسولان خویش و مؤمنان را در دنیا آن روزی که شاهدان به پا خیزند، یاری خواهیم نمود."

با نگاه به جایگاه حکومت جهانی در سیر تاریخی حرکت انبیاء، ضرورت بررسی فلسفه جوهری تاریخ با رویکرد اسلام(شیعی) دوچندان می شود. همچنین فهم و تحلیل حرکت انبیاء الهی درطول تاریخ، قدرت و توان پاسخگویی به سه سوال مطروحه فوق را تبیین می کند.

 اسلام بزرگ ترین رقیب مدرنیسم چپ و راست غربی است که با یک فلسفه تاریخی خاص، مطرح و فلسفه تاریخی آن، یک غایت صلح آمیز جهانی را ترسیم می کند. صلحی که با جنگ و سلاح های غیر متعارف صورت نمی پذیرد، بلکه با نوعی حکومت بر دل های مردم جهان(فطرت) تحقق می یابد. لذا می توان گفت؛ فلسفه تاریخی شیعه از درون آغاز شده و به برون پایان می گیرد؛ به عکس دیگر فلسفه های تاریخ که قوانین جبرگرای بیرونی آن را هدایت می کند.

فلسفه تاریخی شیعی که مبنای حرکت تاریخی انقلاب اسلامی نیز می باشد، براساس نوعی عرفان شیعی شکل یافته که در جست وجوی دو نوع عدالت است؛ عدالت شخصی(تقوا) و عدالت اجتماعی (رعایت استحقاق افراد در اعطاء)، که فلسفه تاریخی شیعی را ترسیم می کند. البته تجلی و ظهور این عدالت با اخلاق همراه است، لذا می توان گفت؛ صلح طلبی را در درون خود به همراه دارد و از جنگ طلبی و خشونت گرایی دوری می کند.

غایت گرایی تاریخی شیعی، بر پیروزی پارسایان به استضعاف کشیده شده، قرار داده شده است: زیرا که خداوند وعده داده است؛ (و العاقبه للمتقین) همچنین خداوند در آیات پنجم وششم قصص می فرماید؛ "و نرید ان من علی الذین استضعفوا فی الارض ان نجعلهم الائمه و نجعلهم الوارثین" (اراده ما بر این است که بر مستضعفان روی زمین منت بگذاریم و آنها را پیشوایان و وارثین زمین قرار دهیم، و حکومت آنها را در زمین پابرجا بسازیم) و این را در دو راهبرد با هم ترسیم می کند یکی شناخت حق در تاریخ «سنریهم آیاتنا فی الافاق و فی انفسهم حتی یتبین انه الحق» 53 فصلت (بزودی آیات خود را هم در آفاق و هم در نفوسشان به آنها نشان خواهیم داد تا آشکار شود که قرآن حق است) و دیگری شناخت اقوام توسط یکدیگر: «یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلنا شعوبا و قبائل لتعارفوا». (حجرات/13)

پس می توان چنین نتیجه گرفت که جامعه غایی ترسیم شیعی جامعه ای است که پارسایان در آن به امامت می رسند (نه فقط حکومت می کنند). آنها حق (خدا) را تبیین می کنند و در این فضا، تنوع قومی و تعامل میان فرهنگی را به خوبی برای شناخت حق به کار خواهند برد، پس هم رشد و توسعه فرهنگی است و هم توسعه و پیشرفت اجتماعی (و اعمر اللهم به بلادک واحی به عبادک). آنچه دیگر فلسفه های تاریخی از آن تهی هستند. این نوید تاریخی دوران ظهور حضرت حجت(عج) خود دلیلی بر جهت دار بودن تاریخ با حسن عاقبت مورد انتظار فطری انسان است. این رویکرد دارای شواهد تاریخی فراوان است که فلسفه حرکت تاریخی اسلام را نشان می دهد، ازجمله آن عاشورا است.

عاشورا مبدأ این فلسفه تاریخی است که در واقع تجلی اعظم حق بود و در ان یک امام به استضعاف کشانیده شده است و لذا این واقعه رخ می دهد، ولی او با دارا بودن ولایتی مطلق در اوج کرامت است، از این رو این واقعه را در راستای مشیت الهی طی می کند و البته این حرکت تا ظهور امام دیگری در آخر تاریخ ادامه خواهد داشت که در قالب مفهوم انتظار فرج و ظهور مطرح می شود. به اعتقاد شیعه، وجود مهدی موعود، حجه بن الحسن العسکری، فرزند حسین مظلوم و شهید، با مراحل و سنتهای سیر تاریخ مرتبط است، چنانکه این سخن را تمامی پیامبران توسط متون اساسی مانند قرآن و تورات و انجیل گفته اند.

سیر تاریخی حرکت انبیاء

از آنجاکه فلسفه نظری تاریخ، به چگونگی حرکت تاریخ و نفشه مسیر حرکت آن می پردازد، بررسی کیفیت حرکت تاریخ از نظرگاه دینی، می تواند شناخت صحیحی از موقف تاریخی ما، در مسیر حرکت تاریخ به دست آورد. علّامه طباطبائی تاریخ را سیر حرکت از وحدت به کثرت و از کثرت به وحدت می-داند. در طول تاریخ همیشه انسان ها سعی در استخدام یکدیگر داشته و دارند و این گونه به یکدیگر پیوند می خورند و ابتنای جامعه را تشکیل می دهند. ویژگی استخدام چون منفعت طلبی شخصی را به دنبال دارد، موجب اختلاف و هرج مرج می شود. این اختلاف تنها از سوی یک عامل بیرونی امکان برطرف شدن دارد و آن نبوت است. درگیری دائمی استخدام گرانی که منافع آنها با قواعد پیامبران در تعارض بوده و هست، عامل تنش های اجتماعی است. انبیای الهی با شریعت آسمانی، موجب وحدت جوامع و رشد و تکامل آنها به سوی سعادت حقیقی می گردند. بر این اساس، انبیای الهی را می توان عامل اصلی حرکت تاریخ به شمار آورد. بدین ترتیب، پایان تاریخ صفحه تجلی تام و تمام دین در عالم است که در عصر ظهور آخرین حجت الهی عجل الله تعالی فرجه، رقم خواهد خورد.

پایان تاریخ و حاکمیت مطلق دین

از جمله مباحث کلیدی فلسفه نظری تاریخ، ترسیم آخرین ایستگاه حرکت تاریخ است. پایان تاریخ مقوله ای است که امید به آن در نهاد بشریت وجود دارد، تا آنجاکه می توان آن را امری فطری دانست. همچنان که پیشتر به آن اشاره شد، آن را می توان عنصر مشترک میان همه ادیان، مکاتب و ایدئولوژی ها گفت و ردّ پای آن را حتی در آثار و اندیشه های بشری نیز جست وجو کرد که هریک به گونه ای متفاوت به آن پرداخته و تصویری از نهایت حرکت تاریخ ترسیم کرده اند. یک نظریه فلسفه تاریخی نیز باید تصویری واضح و شفاف از مقصد حرکت و هدایت تاریخ ارائه نماید. بدون چنین هدفی برای تاریخ، مسیر حرکت تاریخ نامعلوم بوده و چیزی جز سردرگمی در پی نخواهد داشت. علّامه طباطبائی براساس آیات قرآنی، پایان تاریخ را غلبه و حاکمیت دین بر سرتاسر جهان می داند:

"بحث عمیق در احوال موجودات عالم به اینجا منجر می شود که به زودی نوع بشر، هم به هدف نهایی اش ـ که همان ظهور و غلبه کامل اسلام است ـ خواهد رسید؛ یعنی روزی خواهد آمد که اسلام زمام امور جامعه انسانی را در هر جا، که مجتمعی از انسان باشد، به دست خواهد گرفت و گفتیم که خدای(عزوجل) هم طبق این نظریه و رهنمود عقل، وعده ای داده و در کتاب عزیزش فرموده"؛ فَسَوْفَ یأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یحِبُّهُمْ وَیحِبُّونَهُ أَذِلَّه عَلَی الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّه عَلَی الْکافِرِینَ یجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلا یخافُونَ لَوْمَه لائِمٍ (مائده:54) و نیز فرموده: وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَیمَکنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَلَیبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یعْبُدُونَنِی لا یشْرِکونَ بِی شَیئاً (نور:55). مرحوم علّامه فقید ویژگی سعادت طلبی را در انسان فطری می داند که این ویژگی با حاکمیت دین توحیدی و اسلام محقق می گردد؛ چراکه این وعده خداوند است که وَالْعاقِبَه لِلتَّقْوی . هدفی که کارگاه آفرینش دنبال می کند ناچار، دیر یا زود به مرحله تحقق در می آید. آن روز، روزی است که دین حق بر همه ادیان و تفکرات دیگر غلبه خواهد کرد و اسلام به طور کامل ظهور می کند و بر سراسر جهان حاکم خواهد شد. هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَدِینِ الْحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کلِّهِ وَلَوْ کرِهَ الْمُشْرِکونَ (صف:19). او کسی است که پیامبرش را با هدایت و دین درست فرستاد تا آن را بر هرچه دین است پیروز گرداند، هرچند مشرکان خوش نداشته باشند. اسلام هدف غایی و کمال نوع انسان است؛ کمالی که آگاه و ناآگاه بدان متوجه است. تجربه های قطعی که در انواع موجودات انجام یافته، دلالت بر آن دارد که همه موجودات متوجه هدف هایی هستند که متناسب با وجود آن هاست و نظام خلقت، آن ها را به طرف اهداف نام برده سوق می دهد و انسان نیز از این حکم کلی مستثنا نیست.

جایگاه، اهداف و روند حکومت جهانی حضرت حجت(عج)

به نظر می رسد بدین ترتیب نفی فلسفه تاریخی در قالب های ساخته ذهن انسان در ادبیات علوم انسانی موجود، راه را برای پذیرش دیدگاه وحی در این زمینه هموار می سازد. رویکرد دینی به فلسفه تاریخ، تاریخ را هدفمند و در راستای تشکیل جامعه ای توحیدی، عدالت محور، ظلم ستیز و استکبار ستیز می داند که با رهبری امام معصوم و رجعت دیگر ائمه معصومین(ص) که همگی همسوی با این فرایند می باشند.

در آیاتی از قرآن به مسئله آخرالزمان اشاره دارد و مثلا از وراثت صالحان و حکومت واحد جهانی به دست بندگان صالح خدا به عنوان فرجام نهایی زندگی بشر در زمین سخن به میان آمده است. آموزه های وحیانی قرآن و روایات معتبر تفسیری و غیر تفسیری، نگرش قرآن به آخرالزمان را که چگونه حکومت عدالت محور صالحان در آخرالزمان به عنوان یک سنت الهی و فلسفه تاریخ بشری به انسان وعده داده شده است.

 همچنین بر اساس آموزه های قرآنی برای امت ها نیز همانند افراد انسانی اجل مشخص و معینی است. (اعراف34 حجر5) برای همین، جوامع بشری همانند هر فرد انسانی دوران کودکی، نوجوانی، جوانی، میانسالی و پیری دارد. مجموعه دنیا نیز زمانی به پایان می رسد که همان اجل دنیا خواهد بود. در آن زمان است که این مجموعه برچیده می شود و جهانی دیگر ایجاد می شود

این زمانی است که به آن آخرالزمان اطلاق می شود؛ یعنی زمان نهایی دنیا که در آن زمان به کمال خود رسیده و باید جمع شود و جهانی دیگر از همین مجموعه با خصوصیات دیگر ایجاد شود. (ابراهیم48) اما پیش از اینکه دنیا به آخر خود برسد، انسانیت نیز باید به چنان کمالی برسد که خداوند برای او در نظر گرفته است. این کمال در سایه حکومت عادلانه جهانی به دست صالحان شکل خواهد گرفت؛(انبیاء105) زیرا تنها در سایه چنین حکومتی است که هر انسانی به کمال خود دست یافته و زمینه ساز کمال یابی دیگر موجودات دنیا به عنوان خلیفه الهی خواهد شد. اینکه خداوند در آیه 25 حدید فلسفه بعثت و ارسال رسولان و انزال کتب را تعلیم و تربیت بشر و آگاهی بخشی به آنان دانسته تا توده های مردم بی هیچ تفاوتی، خود به عدالت قیام کنند و آن را در دنیا به عنوان یک پدیده عینی درآورند، بدان معناست که تنها در سایه چنین حکومت مردمی عدالت گرا و عدالت پذیر است که می توان امید داشت که همه بشریت و در سایه آن همه دنیا به کمالات بایسته و شایسته خودشان می رسند.

خداوند به صراحت به عنوان یک سنت الهی به بشر وعده می دهد که فرجام نهایی بشریت آنست که صالحان به حکومت برسند و به عنوان وارث، قدرت را در دست گرفته و فرآیند کمال بخشی را تکمیل کنند (انبیاء105)

جمع بندی و نتیجه گیری؛

اصولاٌ نوع نگاه به تاریخ، تعیین کننده نوع تحلیل ارائه شده از تاریخ است. در تحلیل جوهری تاریخ ابتدا و انتهای تاریخ بر اساس یک منطق قابل تبیین است. به این لحاظ اگر نخواهیم که با دیدی اثبات گرایانه تاریخ نگاری کنیم و با دیدی هرمنوتیک آنرا تفسیرکنیم، می توانیم با قبول درصدی خطا آینده خود، تاریخ و بشریت را پیش بینی کنیم. آنچه که سبب صعوبت در پیش بینی آینده تاریخ می گردد ناشی از ضعف تحلیلگر تاریخی متعهد در تحلیل آینده نیست، بلکه به دلیل گزینشی برخورد کردن مورخان گذشته به لحاظ محدودیت های نگرشی و اجبار جائران و صاحبان قدرت بوده است که آنها را وادار به نگارش متون دیکته ای می کردند. تاریخ نظری در سه رویکرد اثبات گرایی، انتقادی و هرمنوتیک دارای ناتوانی در شناخت قطعی است و هرسه رویکرد تحت تاثیر ضعف انسان در توانائیهای ادراکی، بینشی و تحلیلی محکوم به دارا بودن نسبیت با واقعیت است. اگر قرآن را سخن لغو و بیهوده نمی شناسیم که البته چنین است، قرآن انسان را در خلقت ناتوان محض معرفی می کند و راه او را بطور نسبی تا کاملیت باز می گذارد. او می تواند بسوی انسان کامل میل کند. اما هیچگاه به عصمت مطلق نمی رسد، مگر پیامبران اولوالعزم و ائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین.

همچنین به نقل از کارل پوپر، هیچ گزاره علمی ناشی از شناخت انسان به قدر مطلق نخواهد رسید. این گفته نیز ما را بر آن می دارد که علوم نیز از جمله علم تاریخ نیز نه مطلق می اندیشد و نه مطلق می نگارد. با این استدلال، نسبیت بر سراسر نگاه انسان حاکم است و لذا هرگونه تاریخ نظری با هر رویکردی غیر اسلام محکوم به نسبیت و فاصله از حقیقت است. تنها واقعیتی که منطبق بر حقیقت است نظر خداوند باریتعالی(جل جلاله)، پیامبران و ائمه معصومین(صلوات الله علیهم اجمعین) است که مقرر فرموده تا با رجعت انفاس مطمئنه و ظهور حضرت حجت(عج) جهان در اختیار کسانی قرار گیرد که در داشتن و تبعیت از امام ضعیف نگاه داشته شده بودند.اللهم عَجِّلْ لِوَلِیک الْفَرَجَ وَ الْعَافِیه وَ النَّصْر اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ وَ الذَّابِّینَ عَنْهُ وَ الْمُسَارِعِینَ إِلَیهِ فِی قَضَاءِ حَوَائِجِهِ وَ الْمُحَامِینَ عَنْهُ وَ السَّابِقِینَ إِلَی إِرَادَتِهِ وَ الْمُسْتَشْهَدِینَ بَینَ یدَیه

منابع:

1 – قرآن کریم

2 – اصول کافی

3 – بحارالأنوار

4 - مصباح المتهجد

5 – اناجیل سبعه

6 – تورات(عهد عتیق)

7 - مفاتیح الجنان

8 - مجموعه تفاسیر علامه محمد حسین طباطبایی

9 - میزان الحکمه حجت الاسلام ری شهری

 10 – گنجینه ای از تلمود

 11 – منطق علوم اجتماعی، کارل ریموند پوپر، ترجمه غلامرضا خدیوی. نشر نی 1378

12 - پوپر، کارل ریموند، منطق اکتشاف علمی. نشر آگاه 1382

 13 - دبلیو. اچ والش، مقدمه ای بر فلسفه تاریخ، ترجمه ضیاءالدین علایی، تهران: امیرکبیر، 1363

 14 - کاظمی، علی اصغر (1374) روش و بینش در سیاست (نگرش فلسفی، علمی و روش شناختی) دفتر مطالعات و تحقیقات سیاسی و بین المللی وزارت امورخارجه، تهران.

 15 - ریخته گران، محمد رضا (1378) منطق و مبحث علم هرمنوتیک، اصول و مبانی تفسیر، نشر کنگره با همکاری مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تهران.

 16 - احمدی، بابک (1380) ساختار و تأویل متن، نشر مرکز، تهران.

 17 - پالمر، ریچارد (1377) علم هرمنوتیک، ترجمه محمد سعید جنایی کاشانی، هرمس، تهران.

 18 - ژولین فروند (1372) آراء و نظریه ها در علوم انسانی، ترجمه محمدعلی کاردان، مرکز نشر دانشگاهی، تهران.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان