وضعیت پیروان ادیان، مذاهب و مخالفان در حکومت جهانی امام مهدی علیه السلام

تحقق حکومت عدل جهانی از دیرباز آرزوی همه انسان ها و همه پیامبران و اولیاء الهی بوده است

مقدمه

تحقق حکومت عدل جهانی از دیرباز آرزوی همه انسان ها و همه پیامبران و اولیاء الهی بوده است. اما چگونگی تحقق این حکومت و تعامل آن با انسان ها و گروه ها و ادیان مختلف، امکان حضور یا عدم حضور مخالفان و مذاهب و پیروان ادیان دیگر و موضوعاتی از این دست، از مسائل پراهمیت و دغدغه-برانگیز، اختلافی میان اندیشمندان و نویسندگان این عرصه بوده و آنها براساس مبانی و اصول مورد پذیرش خود به تبیین این گونه موضوعات پرداخته اند.

براساس آموزه های اسلامی، حکومت عدل جهانی توسط آخرین اولیاء الهی و آخرین وصی پیامبر اعظم محمدبن عبدالله صل الله علیه وآله، حجت بن الحسن المهدی علیه السلام برپا خواهد شد.

در میان نویسند گان و محققان اسلامی در پاسخ به مسائل فوق و امثال آن اختلاف نظر وجود دارد. آنها نیز براساس اصول و مبانی مورد پذیرش و گاه براساس آمال و آرزوهای خود و با توجه به بعضی اسناد موجود، در صدد پاسخگویی به مسائل فوق برآمدند.

تبیین درست این گونه موضوعات از جهات مختلف دارای ضرورت است ازجمله، پرده جهل و کوته بینی را از چهره درخشان حکومت مهدوی خواهد زدود و از ایجاد رعب و وحشت و نفرت پراکنی بی مورد در میان انسان ها و پیروان ادیان و مذاهب مختلف جلوگیری خواهد کرد و از سویی دیگر زمینه را برای پذیرش آن حضرت و حکومت جهانی او فراهم خواهد کرد.

پیشینه این تحقیق در نوشته های اسلامی سابقه طولانی دارد و ریشه در آیات و روایاتی دارد که در صدد توصیف عصر حکومت جهانی مهدوی از جهات مختلف برآمده اند. مفسران و شارحان نیز به فراخور مجال به صورت گذار به این گونه امور پرداخته اند. اما در سال های اخیر به علت پیگیری بیشتر مسائل آخرالزمان و گسترش معارف مهدوی توجه به مسئله مورد نظر برانگیخته شده است و در زمینه اصل وجود پیروان ادیان مختلف در عصر حکومت جهانی مهدوی فعالیت هایی صورت گرفته است. در این راستا کتابی با عنوان« تاملی بر وضعیت ادیان در عصر ظهور» اثر مرتضی عبدی چاری منتشر شده است که مسئله را با رویکرد نقلی دنبال کرده است؛ مقاله ای نیز با عنوان«اهل کتاب در دولت اسلامی» و«تاملی بر نظریه وجود اهل کتاب در دوران حکومت جهانی امام زمان» در مجله انتظار موعود شماره 15و 49 منتشر شده است. هردو این تحقیق به مسئله حضور و عدم حضور پیروان ادیان الهی در عصر حکومت جهانی مهدوی پرداختند. همچنین در بعضی از کتاب هایی که در زمینه مهدویت نگاشته شده است مثل کتاب موعودنامه یا درسنامه مهدویت جلد چهارم درس سوم به صورت مجمل به وجود یا عدم وجود پیروان ادیان دیگر در حکومت جهانی مهدوی اشاره شده است.

این مقاله در صدد است با روش نقلی- تحلیلی در مرحله نخست اصل وجود پیروان، مذاهب و مخالفان را در عصر حکومت جهانی مهدوی بررسی کند و در مرحله بعد به وضعیت این گروه ها در این حکومت جهانی پرداخته می شود.

نوآوری این تحقیق اولا: در پاسخ به شبهات در مورد عدم حضور پیروان ادیان مختلف در حکومت جهانی مهدوی است؛ ثانیا در تفصیلی جدید از حضور یا عدم حضور بین ادیان مختلف، مخالفان و مذاهب است؛ ثالثا: پرداختن به وضعیت گروه هایی است که حضور آنها در عهد حکومت جهانی مهدوی پذیرفته شده است.

 لازم به ذکر است که در این تحقیق روایات براساس کتاب معجم احادیث الامام المهدی علیه السلام چاپ دوم (1428) بررسی می شود.

حضور یا عدم حضور پیروان ادیان، مذاهب و مخالفان در حکومت جهانی مهدوی

بررسی وضعیت پیروان ادیان، مذاهب و مخالفان در حکومت جهانی امام زمان علیه السلام، مبتنی بر پذیرش حضور پیروان ادیان، مذاهب و مخالفان در عهد آن حکومت جهانی است. براین اساس در مرحله نخست لازم است به این سؤال پاسخ داده شود که آیا در عصر حکومت جهانی امام زمان علیه السلام پیروان ادیان، مذاهب و مخالفان آن حضرت حضور دارند یا اینکه تمام عالم یک دست شده و دینی جز اسلام و مکتبی جز تشیع وجود نخواهد داشت و همه مردم مطیع امام خواهند شد و کسی به مخالفت با حضرت برنخواهد خاست.

در پاسخ به این پرسش سه دیدگاه مطرح است. دیدگاه نخست از این ایده حمایت می کند که در عصر حکومت جهانی امام زمان عج الله فرجه الشریف، پیروان ادیان دیگر حضور دارند. برخلاف این نظریه، دیدگاه دوم بر عدم حضور پیروان ادیان، مذاهب و مخالفان تاکید دارد. دیدگاه سوم قائل به تفصیل شده است؛ معتقدان به این نظریه باور دارند که پیروان ادیان و مذاهب دیگر و مخالفان در ابتدای عصر حضور امام زمان سلام الله علیه وجود دارند اما با تشکیل حکومت جهانی امام، دیگر اثری از آنها نخواهد بود.

طرفداران هریک از این سه نظریه برای اثبات دیدگاه خود به دلایل و شواهدی تمسک می جویند. بررسی تک تک دلائل و شواهد این سه نظریه از محدوده این مقاله خارج است. در این مقاله دیدگاه مورد نظر و ادله و شواهد آن بیان و تا حدودی به شبهات مطرح پاسخ داده خواهد شد. باید توجه داشت با پذیرش دیدگاه دوم و سوم، بررسی به وضعیت پیروان ادیان و مذاهب در عهد حکومت جهانی مهدوی معنا نخواهد داشت، زیرا پیروان این ادیان کاملا از بین رفته اند و وجود خارجی نخواهند داشت.

الف: حضور پیروان ادیان، مذاهب و مخالفان در عصر حکومت جهانی مهدوی

دیدگاه مورد قبول در زمینه حضور پیروان ادیان، مذاهب و مخالفان در عصر حکومت جهانی مهدوی این است که پیروان ادیان الهی چون مسیحیت و یهودیت به عنوان اقلیت هایی د ینی در عصر حکومت جهانی مهدوی حضور خواهند داشت و در پناه حکومت آن حضرت در امنیت و آسایش به زندگی خود ادامه خواهند داد. اما پیروان مذاهب اسلامی و مخالفان آن حضرت در عهد حکومت جهانی مهدوی حضور نخواهند داشت.

برای اثبات این نظریه تنها از آیات و روایات می توان سود جست، زیرا عقلا نمی توان اثبات کرد در عصر حکومت جهانی مهدوی چه روی خواهد داد و کدام ادیان و مذاهب حضور خواهند داشت.

الف: آیات

با مراجعه به آیات، به ظاهر با دوسته از آیات در این زمینه روبرو هستیم. از دسته نخست آیات می توان استفاده کرد که پیروان ادیان دیگر در عصر حکومت جهانی حضور دارند. این دسته از آیات خود به دو گروه تقسیم می شوند. گروه اول آیات عامی است که به صورت کلی دلالت بر عدم جبر در امر دین و اعتقاد دارند و هرگونه اجبار در این زمینه را ناپذیرفتنی می دانند. یعنی اینکه نباید کسی را در پذیرش و عدم پذیرش اعتقاد و باوری مجبور کرد و برای بشر در انتخاب باور و دین، اختیار و آزادی قائل می شود. آیاتی چون:

1.إِنَّا هَدَینَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکرًا وَإِمَّا کفُورًا( انسان/3)،

2.وَقُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّکمْ فَمَن شَاء فَلْیؤْمِن وَمَن شَاء فَلْیکفُرْ(کهف/29)،

3.وَلَوْ شِئْنَا لَآتَینَا کلَّ نَفْسٍ هُدَاهَا(سجده/ 13)

4.وَلَوْ شَاء رَبُّک لآمَنَ مَن فِی الارْضِ کلُّهُمْ جَمِیعًا أَفَأَنتَ تُکرِهُ النَّاسَ حَتَّی یکونُواْ مُؤْمِنِینَ (یونس/ 99).

از این آیات به دست می آید که اجبار در اعتقادات و باورها مورد پذیرش الهی نیست و مشیت الهی در مسائل اعتقادی بر مجبور نبودن انسان ها استوار است. از سوی دیگر خواست و مشیت الهی تغییرناپذیر است؛ زیرا خواست و مشیت الهی جزء سنت و قانون الهی است که امکان تغییر در آن وجود ندارد. در نتیجه اجبار در اعتقاد و باورها معنی نخواهد داشت.

با توجه به این آیات، امکان اینکه در زمان حکومت جهانی مهدوی پیروان ادیان دیگر حضور داشته باشند، منتفی نخواهد بود و اجباری نیز از جانب امام زمان سلام الله علیه برای تغییر باورها و اعتقادات مردم صورت نخواهد گرفت؛ چون این کار مخالف خواست و مشیت الهی است و آن حضرت خلاف خواست و قانون الهی هرگز عمل نخواهند کرد.

گروه دوم آیاتی است که به ظاهر دلالت دارند که مسیحیان و یهودیان تا قیامت در کره خاکی حضور دارند. آیاتی چون:

1.تَأَذَّنَ رَبُّک لَیبْعَثَنَّ عَلَیهِمْ إِلَی یوْمِ الْقِیامَةِ مَن یسُومُهُمْ سُوءَ الْعَذَابِ إِنَّ رَبَّک لَسَرِیعُ الْعِقَابِ وَإِنَّهُ لَغَفُورٌ رَّحِیم (اعراف/ 167)

2.وَمِنَ الَّذِینَ قَالُواْ إِنَّا نَصَارَی أَخَذْنَا مِیثَاقَهُمْ فَنَسُواْ حَظًّا مِّمَّا ذُکرُواْ بِهِ فَأَغْرَینَا بَینَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاء إِلَی یوْمِ الْقِیامَةِ وَسَوْفَ ینَبِّئُهُمُ اللّهُ بِمَا کانُواْ یصْنَعُونَ (مائده/ 14)

3.وَقَالَتِ الْیهُودُ یدُ اللّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیدِیهِمْ وَلُعِنُواْ بِمَا قَالُواْ بَلْ یدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ ینفِقُ کیفَ یشَاء وَلَیزِیدَنَّ کثِیرًا مِّنْهُم مَّا أُنزِلَ إِلَیک مِن رَّبِّک طُغْیانًا وَکفْرًا وَأَلْقَینَا بَینَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاء إِلَی یوْمِ الْقِیامَةِ کلَّمَا أَوْقَدُواْ نَارًا لِّلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللّهُ وَیسْعَوْنَ فِی الارْضِ فَسَادًا وَاللّهُ لاَ یحِبُّ الْمُفْسِدِینَ( مائده/ 64)

4.إِذْ قَالَ اللّهُ یا عِیسَی إِنِّی مُتَوَفِّیک وَرَافِعُک إِلَی وَمُطَهِّرُک مِنَ الَّذِینَ کفَرُواْ وَجَاعِلُ الَّذِینَ اتَّبَعُوک فَوْقَ الَّذِینَ کفَرُواْ إِلَی یوْمِ الْقِیامَةِ ثُمَّ إِلَی مَرْجِعُکمْ فَأَحْکمُ بَینَکمْ فِیمَا کنتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ( آل عمران/ 55)

براساس این گروه از آیات به دست می آید که یهودیان و مسیحیان تا برپایی قیامت در این دنیا حضور خواهند داشت و اینکه بتوان زمان و دوره ای را تصور کرد – همچون عصر حکومت جهانی مهدوی- که پیروان این دو دین وجود نخواهند داشت به ظاهر مخالف این آیات است.

از مجموع این دو گروه از آیات به دست می آید: اولا، امکان حضور پیروان ادیان در عصر حکومت جهانی مهدوی وجود دارد، ثانیا: یهودیان و مسیحیان تا بر پایی قیامت در این دنیا حضور خواهند داشت. در نتیجه وجود پیروان ادیانی چون مسیحیت و یهودیت در عصر حکومت جهانی مهدوی امری قابل پذیرش خواهد بود.

اما دسته ای دیگر از آیات وجود دارد که به ظاهر دلالت می کنند که تنها دین در عصر حکومت جهانی مهدوی اسلام خواهد بود و همه باید تسلیم آن گردند. آیاتی چون:

1.هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَی وَدِینِ الْحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کلِّهِ وَلَوْ کرِهَ الْمُشْرِکونَ (توبه/33)

این آیه شریفه بیان می کند که دین حق که همان اسلام باشد بر همه ادیان فائق خواهد آمد. مفسران زمان تحقق این امر را در عصر حکومت جهانی مهدوی ذکر کرده اند.( تفسیر المیزان،1363، ج9، ص 392-393) براین اساس دین دیگری در عصر حکومت امام زمان سلام الله علیه وجود نخواهد داشت تا پیروانی داشته باشد.

2.وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّی لاَ تَکونَ فِتْنَةٌ وَیکونَ الدِّینُ کلُّهُ لِلّه (انفال/39)

مفسران براساس روایات وارده، زمان تحقق این  واقعیت را که دین تماما برای خدا باشد، در عهد امام زمان سلام الله علیه می دانند(الطبرسی،1379، ج3-4، ص 542-543؛ تفسیر المیزان، 1363، ج9، ص 132-133).

 لازمه این که دین تنها برای خدا گردد، این است که از ادیان مختلف خبری نباشد، در نتیجه پیروانی هم نخواهند داشت.

به ظاهر بین این دو دسته از آیات تهافت وجود دارد، چون براساس آیات دسته نخست ادیان دیگر در عهد حکومت جهانی مهدوی حضور خواهند داشت، اما براساس دسته دوم آیات، تنها دین در عصر ظهور امام زمان سلام الله علیه، دین اسلام خواهد بود. اما با دقت در این آیات عدم سازگاری و تهافت رخت برمی بندد. در حقیقت وجود پیروان ادیان دیگر در زمان مورد نظر، منافاتی با اینکه دین اسلام فائق و غالب بر همه ادیان گردد یا دین تنها برای خدا گردد، ندارد و قابل جمع است.

در آیه 33 سوره توبه آمده است«لیظهره علی الدین کله» معنای کلمه «اظهار» در لغت به معنای غلبه کردن و برتری یافتن است(ابن منظور، 1416، ج8، ص 278-279؛ ابن فارس، 1411، ج3، ص 471). صاحب مجمع البیان در تفسیر این آیه می فرماید:«لیظهره علی الدین کله معناه لیعلی دین الاسلام علی جمیع الادیان بالحجة و الغلبة و القهر لها حتی لایبقی علی وجه الارض دین الا مغلوبا و لایغلب احد اهل الاسلام بالحجة و هم یغلبون اهل سائر الادیان بالحجة» ( طبرسی،1379، ج5-6، ص 24).

براین اساس مراد از اظهار اسلام بر ادیان دیگر، یعنی غلبه اسلام بر آن ادیان و برتری یافتن اسلام بر آن ادیان، نه اینکه تنها اسلام باقی می ماند و بقیه ادیان حذف می گردند. در حقیقت این آیه شریفه در صدد بیان وحدت ادیان در عصر امام زمان علیه السلام نیست، بلکه در صدد بیان غلبه و برتری دین اسلام بر ادیان دیگر است. در نتیجه معنای این آیه با معنای آیات دسته نخست منافاتی ندارد.

آیه 39 انفال نیز با وجود داشتن پیروان ادیان در عصر حکومت جهانی مهدوی منافاتی ندارد، چنانکه مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر همین آیه به همین مطلب اشاره کرده اند:« جمله "و یکون الدین کله لله" منافاتی با باقی گذاردن اهل کتاب به دین خود در صورتی که به ذمه اسلام درآمده و جزیه دهند، ندارد.»( تفسیرالمیزان، 1363، ج9، ص116-117).

عدم منافات به این دلیل است که وقتی پیروان ادیانی چون مسیحیت و یهودیت به ذمّه اسلام درآمده باشند و جزیه بدهند، به این معنی است که آنها گردن به اسلام نهاده اند، چون شرایط ذمّه و جزیه را که از احکام اسلام است، پذیرفته اند و براساس آن عمل می کنند. پس در حقیقت آنها نیز به احکام اسلام گردن نهاده اند. در نتیجه «الدین» که منظور اسلام باشد« کلّه لله» می گردد.

با این توضیحات مشخص می گردد که براساس آیات قرآن کریم، حضور پیروان ادیانی چون مسیحیت و یهودیت در عصر حکومت جهانی مهدوی ممکن است.

ب: روایات

روایات مطرح در زمینه حکومت جهانی مهدوی همانند آیات به ظاهر به دو طیف مخالف تقسیم می شوند. دسته ای وجود پیروان ادیان دیگر را به صراحت نفی می کنند و گروه دیگر حضور آنها را اثبات می کنند.

الف: روایاتی نافی حضور پیروان ادیان دیگر

براساس یک سری از روایات، هیچ دینی غیر از اسلام در زمان حکومت جهانی مهدوی وجود نخواهد داشت و تمام انسان ها باید یا مسلمان شوند یا گردن زده شده و کشته شوند و در نتیجه تنها یک دین که آن هم اسلام است حاکم و مستقر می گردد. تقریبا در این زمینه به 15 روایت می توان تمسک جست. طرفداران دیدگاهی که قائل به عدم وجود ادیان و و مذاهب و مخالفان در عصر حکومت جهانی مهدوی هستند، به همین روایات تمسک می جویند.

این مجموعه روایات را از نظر محتوا به سه دسته می توان تقسیم بندی کرد:

دسته نخست روایاتی است که سخن از پرچیده شدن کفر و شرک از عالم و گسترش توحید درجهان دارد. روایاتی چون:

1.لایبقی علی وجه الارض الّا من یقول لا اله الا الله(معجم احادیث الامام المهدی علیه السلام، 1428،ج2، ح311، ص 317)،

2.لایبقی کافر الا آمن به( قبلی، ج4، ح 695، ص 242)،

3.لا تبقی فی الارض بقعة عبد فیها غیر الله الا عبد الله فیها و یکون الدین کله لله( قبلی، ج5، ح951، ص 93)،

4.یظهره الله تعالی به دینه علی الدین کله و لو کره المشرکون... فلا یبقی فی الارض معبود من دون الله من صنم و غیره الا وقعت فیه نار فاحترق( قبلی، ج5، ح 1066، ص 228-229)از این قرارند.

براساس این روایات( که هم دارای شمول افرادی و هم شمول مکانی است) ادیانی که توحیدی نباشند و به خداوند متعال اعتقاد نداشته باشند از بین خواهند رفت؛ چون لازمه گسترش توحید در سرتاسر عالم از بین رفتن ادیان غیر توحیدی و انسان های غیر موحد است. اما اگر ادیانی توحیدی باشند، این روایات دلالت بر از بین رفتن آنها نمی کند. یهودیان و مسیحیان خود را موحد می دانند و دین آنها نیز دین توحیدی و الهی محسوب می گردد و اسلام نیز آنها را اهل کتاب قرار داده است. به همین دلیل محتوای این روایات منافاتی با حضور پیروان ادیان الهی چون مسیحیت و یهودیت در عصر حکومت جهانی مهدوی ندارد، زیرا مسیحیان و یهودیان کافر به خداوند و مخالف توحید نیستند.

دسته دوم، روایاتی است که دلالت دارند که اسلام حاکم بر جهان و ادیان دیگر می گردد. روایاتی چون:

1.حتی یهلک الله فی زمانه الملل کلها غیر الاسلام( قبلی، ج2، ح373، ص458)،

2.ان الاسلام قد یظهره الله علی جمیع الادیان( قبلی، ج4، ح 715، ص 281)،

3.تملا الارض من الاسلام و یسلب الکفار ملکهم فلایکون ملک الا الاسلام(قبلی، ج2، ح 206، ص 83)،

4.یظهره الله تعالی به دینه علی الدین کله و لو کره المشرکون( قبلی، ج5، ح 1066، ص 228-229) از این قرارند.

این دسته از روایات نیز منافاتی با حضور ادیان دیگر ندارند. چنانکه در تفسیر آیه 33 سوره توبه گذشت، این متون سخن از گسترش اسلام و غالب شدن آن بر تمام ادیان می گویند، نه اینکه تنها اسلام باقی می ماند و بقیه ادیان از صحنه روزگار محو می شوند. اصلا لازمه غالب شدن و فائق شدن اسلام بر ادیان دیگر، وجود ادیان دیگر است، در غیر این صورت اگر ادیان دیگر وجود نداشته باشند، غالب و فائق شدن اسلام معنی نخواهد داشت.

دسته سوم، روایاتی است که دلالت دارد که پیروان ادیان دیگر در صورت نپذیرفتن دین اسلام کشته می شوند. از این رو تنها دین اسلام باقی می ماند. روایاتی چون:

1.فیسیر فی الدنیا و سیفه علی عاتقه و یقتل الیهود و النصاری و اهل البدع( قبلی ج4، ح662، ص 177)،

2.یقتل الناس حتی لایری الا دین محمد( قبلی،ج4،ح 848، ص 479)،

3.یقتل الناس حتی لایبقی الا دین محمد( قبلی،ج4، ح 862،ص 502)،

4.اذا قام القائم عرض الایمان علی کل ناصب فان دخل فیه بحقیقة و الا ضرب عنقه او یؤدی الجزیة کما یؤدیها الیوم اهل الذمة ( قبلی، ج4، ح 849، ص 479-480)،

5.لایأتون علی اهل دین الا دعوهم الی الله و الی الاسلام. .. ومن لم یسلم قتلوه حتی لایبقی بین المشرق و المغرب و مادون الجبل الا اقر( قبلی، ج5، ح 1138، ص 315)، در این دسته قرار دارند.

پذیرش محتوای این روایات از جهات مختلف دچار مشکل است زیرا:

  1. با مفهوم آیاتی که دلالت دارند نباید کسی را در پذیرش و عدم پذیرش اعتقاد و باوری مجبور کرد (دهر/3، کهف/29، سجده/13 و یونس /99)سازگاری ندارد. همانطور که گذشت مفهوم این آیات از سنن الهی است. یقینا امام زمان سلام الله علیه مخالف سنت و اراده الهی عمل نخواهند کرد.
  2. با آیاتی که دلالت داشته اند که یهودیت و مسیحیت تا پرپایی قیامت بر کره خاکی وجود خواهند داشت(اعراف/ 167، مائده/ 14 و 64، آل عمران/ 55) مخالف است.

3.محتوای این دسته از روایات با روایات دیگر این باب که ذکر آن خواهد آمد، سازگاری ندارد.

4.محتوای این روایات با اصل مکلف بودن انسان ها سازگار نیست، چون لازمه مکلف بودن انسان ها مختار بودن آنها است و در صورت مجبور بودن آنها ثواب و عقاب دیگر معنی نخواهد داشت. اگر قرار باشد در عصر حکومت جهانی مهدوی انسان ها مجبور به پذیرش اسلام گردند، اصل تکلیف رخت برمی بندد. بعید است کسی به این امر معتقد گردد.

5.محتوای این روایات با عقل هم سر سازش ندارد، زیرا اگر قرار باشد در آخر الزمان با زور شمشیر انسان ها را وادار به اسلام و دین حق بکنند، چرا استفاده از زور شمشیر در عصر صاحب دین یعنی

پیامبر اعظم محمدبن عبدالله صلی الله علیه وآله صورت نگرفته است، با اینکه اگر این امر در عصر پیامبر صورت می گرفت، مدت زمان بیشتر و تعداد افراد بیشتری در دایره اسلام قرار می گرفتند و از نعمت اسلام اجباری برخوردار می شدند و از سوی دیگر ظلم و ستم کمتری در زمین ساری و جاری می شد. به همین دلیل برای عقل قابل پذیرش نیست که در آخرالزمان مردم با زور شمشیر به اسلام بگروند و یا در صورت عدم پذیرش کشته شوند.

با توجه به نکات ذکر شده نمی توان به محتوای این دسته از روایات پای بند شد. اینکه با این روایات باید چه کرد سخن دیگری است که باید در جای دیگر به آن پرداخت.

ب: روایات مثبت حضور پیروان ادیان دیگر در عصر حکومت جهانی مهدوی

طیف دیگری از روایات با صراحت یا با التزام دلالت بر این دارند که پیروان ادیان دیگر در عصر حکومت جهانی مهدوی حضور دارند. روایاتی چون:

1.بلغنی انه علی یدی المهدی یظهر تابوت السکینة من بحیرة الطبریة حتی تحمل فتوضع بین یدیه ببیت المقدس فاذا نظرت الیه الیهود اسلمت الا قلیلا منهم ثم یموت المهدی( قبلی، ج2، ح 204، ص 77)،

2.سیکون بینکم و بین الروم اربع هدن، یوم الرابعة علی ید رجل من اهل هرقل یدوم سبع سنین... یا رسول الله من امام الناس یومیذ؟ قال المهدی من ولدی( قبلی، ج2، ح 223، ص 126)،

3.یکون بین المهدی و بین طاغیة الروم صلح بعد قتلة السفیانی و نهب کلب.( قبلی، ج2، ح225، 134)،

4.المهدی یبعث بقتال الروم یعطی فقه عشرة یستخرج تابوت السکینة من غار بانطاکیة فیه التوارة التی انزل الله تعالی علی موسی(ع) و الانجیل الذی انزل الله علی عیسی (ع) یحکم بین اهل التوراة بتوراتهم و بین اهل الانجیل بانجیلهم.( قبلی، ج2، ح226، ص 134)،

5.یخرج المهدی الی بلاد الروم... و یسلم علی یدیه خلق کثیر(قبلی، ج2، ح230، ص 140-141)،

6.و یجمع الکتب من انطاکیة حتی یحکم بین اهل المشرق و المغرب و یحکم بین اهل التوراة فی توراتهم و اهل الانجیل فی انجیلهم و اهل الزبور فی زبورهم و اهل الفرقان بفرقانهم( قبلی، ج2،ح 363، ص 428)،

7.یقضی لاهل الدین بالدین.( قبلی، ج4،ح 572، ص 17)،

8.اذا قام القائم عرض الایمان علی کل ناصب فان دخل فیه بحقیقة و الا ضرب عنقه او یؤدّی الجزیة کما یؤدیها الیوم اهل الذمة( قبلی، ج4، ح 849، ص 479-480)،

9.انما سمی المهدی مهدیا لانه یهدی الی امر خفی و یستخرج التوراة و سائر کتب الله من غار بانطاکیة و یحکم بین اهل التوراة بالتوراة و بین اهل الانجیل بالانجیل و بین اهل الزبور بالزبور و بین اهل القرآن بالقرآن ( قبلی، ج 4، ح 869، ص 509).

از مجموع این روایات به دست می آید که حداقل پیروان دین یهود و دین مسیح در عهد حکومت جهانی مهدوی حضور دارند و حضرت با آنها براساس کتاب آسمانی خودشان یعنی تورات و انجیل و زبور رفتار می کند.

از سوی دیگر مضمون این روایات با اصول اولیه پذیرفته شده در دین همچون اختیار و آزادی و غیر آن نیز همخوانی دارد.

عدم حضور پیروان ادیان غیر الهی

آنچه که بیان شد فقط شامل پیروان ادیان الهی چون یهودیت و مسیحیت می گردد. یعنی براساس روایات فقط به دست می آید که مسیحیان و یهودیان در عصر حکومت جهانی مهدوی حضور دارند. اما پیروان ادیان غیر الهی مانند پیروان بودا یا هندو و امثال آن که غیر الهی و غیر موحّد هستند، روایات دلالت دارند که در آن زمان حضور ندارد و از بین رفته اند. روایاتی چون:

1.لایبقی علی وجه الارض الامن یقول لا اله الا الله( قبلی، ج2، ح 311، ص 317)،

2.تملا الارض من الاسلام و یسلب الکفار ملکهم فلایکون ملک الا الاسلام(قبلی، ج2، ح 206، ص 83)،

3.لایبقی کافر الا آمن به( قبلی، ج4، ح 695، ص 242)،

4.ولا تبقی فی الارض بقعة عبد فیها غیر الله الا عبد الله فیها و یکون الدین کله لله( قبلی، ج5، ح951، ص 93)،

5.و یظهر الله تعالی دینه علی الذین کله و لو کره المشرکون... فلایبقی فی الارض معبود من دون الله من صنم و غیره الا وقعت فیه نار فاحترق.( قبلی، ج5، ح 1066، ص 228-229) به دست می آید که توحید و خدا پرستی سراسر گیتی را فراخواهد گرفت و خدا در همه اماکن پرستش خواهد شد.در نتیجه پیروان ادیان غیر الهی که موحّد نیستند و غیر خدا را پرستش می کنند، از بین خواهند رفت.

اما به چه صورتی ادیان غیر الهی و پیروان آنها از بین می روند، آیا به زور شمشیر از بین خواهند رفت یا به عوامل دیگر، سخن دیگری است که فرصت بیان آن در این مجال نیست. از همین قلم در مقاله ای دیگر به بخش هایی از این مسئله پرداخته شده است.

عدم حضور مخالفان

در مورد مخالفان آن حضرت نیز از روایات به دست می آید که حضرت با شدت با آنها برخورد می کند و به همین سبب آنها نیز از بین خواهند رفت یا مطیع آن حضرت خواهند شد. روایاتی چون:

1.یمدّه الله بثلاثة آلاف من الملائکة یضربون وجوه من خالفهم و ادبارهم( قبلی، ج4، ح 604، ص 64)،

2.فخروجه بالسیف و قتل اعدا الله و اعداء رسوله (ص) و الجبارین و الطواغیت( قبلی، ج4، ح 773، ص 362)،

دلالت دارد که امام مهدی علیه السلام برخورد شدید با مخالفان دارد و به همین سبب آنها از بین خواهند رفت. در نتیجه مخالفانی – که در روایت دوم مصداق آنها را جبارین و طاغوت ها برشمرده است-در عهد حکومت مهدوی حضور نخواهند داشت.

عدم حضور پیروان مذاهب اسلامی

در روایات بررسی شده، مطلب خاصی که از آن بتوان در مورد حضور یا عدم حضور پیروان مذاهب اسلامی در عصر حکومت جهانی مهدوی قضاوت کرد، یافت نشده است؛ مگر اینکه از کلیات و عمومات در این زمینه بتوان استفاده کرد. مثلا اگر پیروان مذاهب اسلامی در دایره جباران و طاغوت ها قرار داشته باشند، براساس روایتی که در این زمینه وجود دارد به دست می آید که با آنها به شدت برخورد خواهد شد و ازبین خواهند رفت. اما اگر کسانی چنین نباشند، تکلیف آنها به وضوح مشخص نخواهد بود که آیا در حکومت مهدوی حضور خواهند داشت؟

 البته یک نکته بسیار مهم نباید فراموش گردد که مذاهب دیگر اسلامی(اعم از شیعی و غیر شیعی) در اصل مسئله مهدویت و بسیار از ویژگی های امام مهدی علیه السلام و حکومت جهانی آن حضرت با مذهب شیعه اثنی عشری موافق هستند. تنها در بعضی از مسائل همچون تولد وعدم تولد آن حضرت و عمر طولانی آن حضرت و امثال آن با امامیه اختلاف نظر دارند. البته در این مذاهب نیز علما و اندیشمندانی هستند که حتی معتقد به دنیا آمدن آن حضرت هستند.

به هرصورت مذاهب دیگر اسلامی در اصل مسئله مهدویت و عصر مهدوی با امامیه متفق اند. در نتیجه آنها نیز انتظار ظهور امام مهدی علیه السلام و عصر حکومت جهانی مهدوی را می کشند. با این توصیف شاید بتوان گفت که با ظهور آن حضرت و تشکیل حکومت مهدوی پیروان مذاهب دیگر اسلامی به آن حضرت ایمان آورده و تسلیم او می گردندو در زمره گروندگان به آن حضرت و مذهب حق قرار می گیرند. براین اساس از پیروان مذاهب اسلامی در عصر حکومت مهدوی خبری نخواهد بود.

وضعیت پیروان ادیان، مذاهب و مخالفان در حکومت جهانی امام مهدی علیه-السلام

از آنچه که بیان شد به دست آمد که در عهد حکومت جهانی مهدوی پیروان ادیان الهی چون یهودیان و مسیحیان حضور دارند. براین اساس نوبت به بررسی وضعیت آنها در این حکومت جهانی می رسد و اینکه حضرت مهدی علیه السلام با آنها چگونه برخورد خواهد کرد.

در این بخش عمده مطالبی که می توان بیان کرد براساس روایات عامی است که بیان کننده چگونگی رفتار آن حضرت به صورت عام و کلی می باشند. یعنی در حقیقت بیان کننده اصول حاکم بر رفتار حضرت هستند.علاوه براینکه بعضی از روایات، به طور مشخص به چگونگی رفتار با این گروه ها می پردازند.

ابتدا اصول حاکم بر رفتار آن حضرت که می تواند شامل پیروان ادیان الهی نیز گردد، را برمی شمریم و در نهایت به روایات خاصی که بیان کننده چگونگی رفتار حضرت با این گروه ها است می پردازیم.

اصول کلی حاکم بررفتار امام زمان علیه السلام

براساس روایات وارده در باب مهدویت می توان حداقل اصول زیر را حاکم بر رفتارهای حضرت با همه انسان ها از جمله پیروان ادیانی دانست که در عصر حکومت جهانی مهدوی حضور دارند.

1.عمل به دین خدا

براساس روایاتی چون «یقوم بالدین فی آخر الزمان کما قمت به اول الزمان»( قبلی، ج1، ح21، ص 152) و «یقضی لاهل دین بالدین»( قبلی، ج4، ح 572، ص 17)به دست می آید که آن حضرت با اهل زمان خود براساس دین خدا رفتار می کند. براین اساس آن چارچوبی که دین خدا در زمینه رفتار با مردم ارائه کرده است، اصول حاکم بر رفتار امام مهدی علیه السلام خواهد بود. مثلا براساس دین الهی، بدون اتمام حجت بر انسان ها نمی توان آنها را مؤاخذه کرد، آن حضرت نیز بدون اتمام حجت کاری انجام نمی دهد(قبلی، ج5، ح 934، ص 75). یکی دیگر از آموزه ها اسلامی رد مظالم است، آن حضرت نیز چنین می کند( قبلی، ج1،ح 74، ص 258). از نظر اسلام باید نسبت به مساکین با رحم و مروّت برخورد کرد؛ آن حضرت نیز چنین عمل می کند( قبلی، ج1، ح 94، ص 304).از نظر آموزه های اسلامی نمی توان کسی که امان خواسته است را کشت؛ در سیره آن حضرت آمده که لایقتلوا مستئامنا( قبلی، ج4، ح 650، ص 155).

2.عمل براساس سنت رسول خدا و امیرالمومنین علیهماالسلام

یکی دیگر از اصول حاکم بر رفتار امام عصر سلام الله علیه، عمل بر طبق سنت نبوی و علوی است. یعنی همانطور که پیامبر اعظم (ص) و امیرالمومنین (ع) با مردم- اعم از مسلمان، یهودی و مسیحی- برخورد داشته اند، آن حضرت نیز همانند آنها عمل می کند. امکان ندارد آن حضرت مخالف سنت و سیره رسول خدا و امیرالمومنین عمل کند. به این اصل در روایات متعددی اشاره شده است، ( قبلی، ج1، ح 79، ص 226، ج4، ح 606، ص 66، ج5، ح954، ص 97 و ج5، ح 1139، ص 317)؛ ازجمله: القائم من ولدی، اسمه اسمی و کنیته کنیتی و شمائله شمائلی و سنته سنتی یقیم الناس علی ملتی و شریعتی ویدعوهم الی کتاب ربی.... ( ج1، ح 80، ص 227)

3.عمل براساس حق

یکی دیگر از اصول حاکم بر رفتار و گفتار آن حضرت براساس حق است. یعنی حضرت مخالف حق و حقیقت عمل نمی کند. در روایات در زمینه رفتار آن حضرت آمده است: یقول بالحق و یعمل به( قبلی، ج4، ح630، ص 112)، لایقتلوا... و لایضربوا احدا الا بالحق( قبلی، ج4، ح 650، ص 155).

براین اساس محور تعامل امام با مردم –چه مسلمان و چه غیر مسلمان- حق و حقیقت است و آن حضرت از جاده حقیقت خارج نمی شوند.

4.عمل بر اساس عدل و قسط

یکی دیگر از اصول رفتاری حضرت که در حقیقت زیر مجموعه اصل قبلی به حساب می آید، رفتار براساس عدالت و قسط است.

در روایات فراوانی آمده است که آن حضرت زمین را از ظلم و جور پاک می کند و مملوّ از عدل و داد می کند (قبلی ج1، ح9، ص 103، ج1، ح 12، ص 110، و ح 72، ص 257، و ح14، ص 121و ح 15، ص 127، ج2، ح 342، ص 382، ج3، ح 481، ص 273، ج4، ح 569، ص 13 و ح 706، ص 264 و ح 865، ص 504).

براین اساس از اهداف میانی مهم حضرت برقراری عدل و داد فراگیر در عالم و برچیدن بساط ظلم و ستم است. بر کسی پوشیده نیست کسی که قرار است زمین را پر از عدل و داد کند، معنی ندارد که خود به عدل و داد عمل نکند. به همین دلیل آن حضرت در تعامل با انسان ها براساس عدل و داد رفتار می کند و حتی اجازه نخواهد داد که دیگران به ظلم و ستم رفتار کنند؛ چون در این صورت زمین پر از عدل و داد نخواهد شد.

علاوه براین اصول عام تعاملی که براساس روایات، بر رفتار و گفتار آن حضرت حاکم است، روایات دیگر هم در دسترس است که به خصوص چگونگی تعامل حضرت با پیروان یهودیان و مسیحیان می پردازد.

در روایات متعددی وارد شده است که آن حضرت «تابوت سکینه و تورات و انجیل واقعی» را ظاهر می کند و با یهودیان و مسیحیان براساس آن برخورد می کند. روایاتی چون:

1.بلغنی انه علی یدی المهدی یظهر تابوت السکینة من بحیرةالطبریة حتی تحمل فتوضع بین یدیه ببیت المقدس فاذا نظرت الیه الیهود اسلمت الا قلیلا منهم ثم یموت المهدی( قبلی، ج2، ح 204، ص 77)،

2.المهدی یبعث بقتال الروم... یستخرج تابوت السکینة من غر بانطاکیة فیه التوراة التی انزل الله تعالی علی موسی(ع) و الانجیل الذی انزل الله علی عیسی(ع)، یحکم بین اهل التوراة بتوراتهم و بین اهل الانجیل بانجیلهم( قبلی، ج2، ح 226، ص 134)،

3.انّما سمی المهدی لانه یهدی لامر قد خفی قال و یستخرج التوراة و الانجیل من ارض یقال لها انطاکیة(قبلی، ج2، ح 227، ص 135)،

4.و یجمع الکتب من انطاکیة حتی یحکم بین اهل المشرق و المغرب و یحکم بین اهل التوراة فی توراتهم و اهل الانجیل فی انجیلهم و اهل الزبور فی زبورهم و اهل الفرقان بفرقانهم... 0(قبلی، ج2، ح 363، ص 428)،

5.یاتیه الله ببقایا قوم موسی(ع) و یجی له اصحاب الکهف( قبلی، ج4، ح 681، ص 209)،

6.وانّما سمّی المهدی مهدیا لانه یهدی الی امر خفی و یستخرج التوراة و سائر کتب الله من غار بانطاکیة و یحکم بین اهل التوراة بالتوراة و بین اهل الانجیل بالانجیل و بین اهل الزبور بالزبور و بین اهل القرآن بالقرآن.( قبلی، ج4، ح 869، ص 509)

باید توجه داشت که تعامل حضرت با اهل کتاب براساس کتاب های آسمانی شان، مخالف و خارج از چارچوب اصولی که قبل از این برشمرده ایم نخواهد بود.

با توجه به اصولی که بررفتار امام مهدی علیه السلام حاکم است و اینکه آن حضرت براساس تورات و انجیل با مسیحیان و یهودیان برخورد خواهد کرد، می توان تا حدودی تصویر کرد که وضعیت یهودیان و مسیحیان در حکومت جهانی مهدوی تا چه اندازه خوب و ایده آل خواهد بود. به همین دلیل در روایات آمده است که: یرضی بخلافته اهل السماء و الارض( قبلی، ج1، ح14، ص 121)، یرضی عنه ساکن السماء و ساکن الارض(قبلی، ج 1، ح 132، ص 420 و ح141، ص 433). در روایتی دیگر آمده است: یفرح به اهل السماء و اهل الارض و الطیر و الوحوش و الحیتان فی البحر( قبلی، ج2، ح 374، ص 389).

حکومتی که براساس دین خدا و بر اصول حق و عدل و قسط با مردم رفتار کند، امری که آرزوی همه انسان ها در طول تاریخ بوده و است، طبیعی است که همه انسان ها به این حکومت راضی و خوشحال باشند؛ نه تنها انسان ها بلکه اهل آسمان ها و حتی حیوانات در خشکی و دریا خوشحال باشند؛ چون قبل از شکل گیری چنین حکومتی رفتارهای ظالمانه انسان ها، فساد را در دریا و خشکی ظاهر کرده و ظلم و ستم در دایره انسانی محدود نمانده، بلکه طبیعت و حیوانات را نیز در برگرفته است، چیزی که امروزه کم وبیش شاهد آن هستیم. به همین دلیل وقتی حکومتی براساس حق و حقیقت و با معیار عدالت و از بین بردن ظلم و ستم برپا شود و عمل کند، تمام موجودات- زمینی و آسمانی، در دریا و خشکی- از آن راضی و حوشحال خواهند بود.

نکات مهمی که در پایان باید به آنها توجه کرد عبارتند از اولا: از آنجایی که پیروان ادیان الهی و غیر الهی، مسئله موعود را انتظار می کشند، ثانیا: قبل از ظهور آن موعود، ظلم و ستم تمام عالم را فراخواهد گرفت، ثالثا: به علت همین ظلم ها و فشارها، انسان ها آماده پذیرش حق و حقیقت می گردند، رابعا: در چنین وضعیتی امام مهدی علیه السلام با اظهار معجزات و شواهد متعددی ظهور خواهند کرد، خامسا: آن حضرت براساس اصولی رفتار خواهد کرد که آرزوی همه انسان ها در طول تاریخ بوده است، نتیجه این می شود که اکثر انسان ها پذیرای آن حضرت  شوند و به او ایمان بیاورند، مگر انسان های لجوج و ابوجهل صفتی که نه تنها سر در برابر حقیقت فرود نمی آورند، بلکه به مبارزه با آن نیز می پردازند. عمده این افراد همان مافیای قدرت و ثروت هستند که حضرت با آنها با شمشیر سخن خواهد گفت.

نتیجه اینکه، اگرچه پذیرفته شد که در عصر حکومت جهانی مهدوی یهودیان و مسیحیان حضور خواهند داشت، اما انتظار حضور تعداد فراوان آنها در این دوران بسیار دور از واقع خواهد بود. والله العالم.

نتیجه گیری

از مباحث گذشته به دست آمد که برای تبیین وضعیت پیروان ادیان، مذاهب و مخالفان در عهد حکومت جهانی مهدوی در ابتداء لازم است به اصل حضور یا عدم حضور این گروه ها در آن عهد پرادخته شود. نتیجه حاصله در این قسمت حکایت از آن داشت که اولا براساس آیات و روایات پیروان ادیان الهی چون یهودیت و مسیحیت در آن عهد حضور دارند، ولی پیروان ادیان غیر الهی حضور نخواهند داشت، ثانیا مخالفان آن حضرت بر اثر برخوردهایی که حضرت با آنها خواهد داشت، ازبین می روند و حضور نخواهند داشت؛ و پیروان دیگر مذاهب اسلامی هم به دلیل پذیرش امام علیه السلام در زمره مکتب حق درخواهند آمد و به همین دلیل، وجود خارجی در عصر حکومت جهانی مهدوی نخواهند داشت.

بعد از پذیرش حضور پیروان ادیان دیگر، نوبت به آن رسید که وضعیت آنها در عهد حکومت جهانی مهدوی بررسی شود. نتیجه حاصله در این قسمت دلالت داشت که با توجه به اصول حاکم بر رفتار آن حضرت و با توجه به اینکه روایات متعددی حکایت از آن دارند که آن حضرت با یهودیان و مسیحیان براساس تورات و انجیل واقعی برخورد می کند، وضعیت یهودیان و مسیحیان در یک حالت ایده آل و آرمانی قرار خواهد داشت و این گروه ها با صلح و صفا در پناه دولت حق مهدوی از عدالت جهان گستر ایشان برخوردار خواهند بود.

منابع

قرآن

1.ابن فارس، معجم المقایس اللغة، 1411، بیروت.

2.ابن منظور، لسان العرب، 1416، بیروت، دار احیاء التراث العربی و موسسة التاریخ العربی.

3.فضل بن الحسن الطبرسی، مجمع البیان، 1406، دارالمعرفة.

4.محمدحسین طباطبایی، تفسیرالمیزان، ترجمه محمدباقر موسوی همدانی، 1363، بنیاد علمی و فرهنگی علامه طباطبایی.

5.موسسة المعارف الاسلامیة، معجم احادیث الامام المهدی سلام الله علیه، 1428، قم، ج1.

6.موسسة المعارف الاسلامیة، معجم احادیث الامام المهدی سلام الله علیه، 1428، قم، ج2.

7.موسسة المعارف الاسلامیة، معجم احادیث الامام المهدی سلام الله علیه، 1428، قم، ج3.

8.موسسة المعارف الاسلامیة، معجم احادیث الامام المهدی سلام الله علیه، 1428، قم، ج4.

9.موسسة المعارف الاسلامیة، معجم احادیث الامام المهدی سلام الله علیه، 1428، قم، ج5.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر