به یقین، انتظاری که از حکومت امام مهدی (علیه السلام) میرود در هیچ حاکمیت و دورهای وجود نداشته است. عصر و حاکمیتی که جزء آرمان بشری است و انسانها همواره چشم انتظار آن مدینهی فاضلهاند؛ جهانی که لبریز از عدل و داد است و عدالت فراگیر آن به همهی منازل و زوایای ناپیدای جامعه گسترده خواهد شد و همچون گرما و سرما در درون خانههای مردم نفوذ میکند و مأمن و مسکن آنان را سامان میبخشد و بندههای پیدا و پنهان بندگی را از سر و گردن انسانها باز میکند و زمینهی بهرهکشی از یکدیگر را به کلی برمیچیند.
کارگزاران ظلم و بیداد، مورد بازخواست قرار میگیرند، قاضیان و حاکمان کژرفتار از مسئولیت خویش عزل میشوند و زمین، از هر نوع خیانت و نادرستی پاک میگردد. گردنکشان و مستکبران درهم کوبیده میشوند و محرومان و مستضعفان در باز ستاندن حق خویش کامیاب میگردند. برکات و فراوانی نعمت در آن عصر به حدی است که بشر هرگز چنین چیزی به خود ندیده است (1)، عقول انسانی به سرحد کمال خود نایل آمده و دیگر جامعه شاهد بیخردان نخواهد بود. (2)
این بود دورنمایی از یک حکومت ایدهآل برای انسان که بیشتر این مفاهیم در لابهلای روایات اسلامی نهفته است و اینک در این مقاله تلاش میشود که این دورنمای کلی به صورت عنوانهای محدود و ریزتری با استناد به منابع و احادیث اسلامی شناسانده شود تا نقاط مشترک مسلمانان در این مورد مشخص گردد.
الف) تشابه سیرهی امام مهدی (علیه السلام) به پیامبر (صل الله علیه و آله و سلم)
امام مهدی (علیه السلام) ادامه دهنده و تکمیل کنندهی راه و هدف رسول الله (صل الله علیه و آله و سلم) است و سیرهی آن حضرت، الگوی رفتاری امام مهدی (علیه السلام) خواهد بود؛ وی که از نظر ظاهری شبیهترین افراد به رسول (صل الله علیه و آله و سلم) خداست، در عمل و سیرهی رفتاری نیز، شبیهترین افراد به آن حضرت است. هرچند ممکن است بعضی اقداماتی که او انجام میدهد برای برخی ناخوشآیند باشد، آنچه از احادیث برمیآید این است که رفتار آن حضرت، مطابق با سیره پیامبر (صل الله علیه و آله و سلم) است.
مبارزه با بدعتها، از بین بردن سنتهای ناپسند و ناروا و برهم زدن برخی عادات و آداب غلط، که متداول و معمول بوده است، بخشی از این سیره خواهد بود.
همانگونه که رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) بسیاری از شیوههای معمول اجتماعی و عادات غلط را برهم زد و با آنها به مبارزه برخاست، امام مهدی (علیه السلام) نیز، با بسیاری از کارهای متداول اشتباهی که به نام اسلام انجام میگیرد، مقابله خواهد کرد تا بدانجا که گویی اسلام از نو پایهریزی شده است.
نعمانی به نقل از عبدالله بن عطاء میگوید که از امام باقر (علیه السلام) دربارهی شیوهی رفتاری امام مهدی (علیه السلام) با مردم پرسیدم، حضرت فرمود:
یَهدِمُ ما قَبلَه کما صَنَع رسولُالله، و یَستَأنِفُ الإسلامَ جدیداً (3)؛
مانند رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) رفتار میکند و گذشته را برهم زده و اسلام را از نو پایهگذاری میکند.
ابونعیم از پیامبر (صل الله علیه و آله و سلم) نقل میکند:
یَخرجُ رجلٌ من أهلِ بیتی و یَعملُ بسنّتی، و یُنَزَّلُ اللهُ البرکةَ من السماء... (4)؛
مردی از خاندان من ظهور میکند که بر سنت من رفتار خواهد کرد و خداوند، برکت را از آسمان بر وی فرود خواهد آورد.
پیامبر (صل الله علیه و آله و سلم) میفرماید:
هو (المهدیّ) رجل من عترتی یُقاتِل علی سنّتی کما قاتَلتُ أنَا علی الوحی (5)؛
وی (مهدی) از خاندان من است که براساس سنت من خواهد جنگید آنگونه که من بر اساس وحی میجنگیدم.
ب) عدالت
هزارههای بسیاری است که بشر با رؤیای عدالت، روز و شب را سر کرده، لیکن جز زور و اختناق و ظلم و بیداد، نصیبی نبرده است. دیدهایم و شنیدهایم که در طول تاریخ، انسانهای بسیاری با اندیشهی عدالت و فریادخواهی انسانها، این حقیقت را زنده و جاودان ساختهاند، ولی تلاش عملی آنان کمثمر یا بیثمر و عدالت در معنای حقیقی آن، همچنان در رؤیا.
در خصوصیات قیام و حکومت امام مهدی (علیه السلام) هیچ ویژگی به اندازهی «عدالت و قسط»روشنی و نما ندارد آنقدر که در روایات، بر ویژگی عدالتگستری آن حضرت تأکید شده، بر دیگر مسائل چنین ابرامی نرفته است و این، نشان از برجستگی این مهم در سازمان مدینهی فاضلهی اسلامی در دوران ظهور دارد.
محمدتقی موسوی اصفهانی در این باره مینویسد:
بارزترین صفات نیکویش «عدالت» است، لذا به «عدل» ملقب گردیده چنانکه در دعایی که برای شبهای ماه رمضان روایت شده (معروف به دعای افتتاح) آمده است:
اللّهمّ و صلّ علی ولیّ أمرِک القائِمِ المُؤَمِّلِ، و العدلِ المُنتَظرِ؛ خداوندا درود بفرست بر ولیِ امرت که امید مردم و عدل منتظر است. (6)
برای آن حضرت در برخی از زیارتها، همین عنوان آمده است:
السلامُ علی القائِم المُنتَظر، و العدلِ المُشتَهر... (7)؛
سلام بر قائم منتظر و عدل معروف شناخته شده.
دهها و بلکه صدها حدیث در منابع معتبر و اولیهی اسلامی در مورد عدلگستری آن ولیِ منتظر آمده، و چنان این واژه در این روایات عطش برانگیز و سیریناپذیر و فراموش ناشدنی ترسیم گردیده که انسان را در این گمان میافکند که اصولاً، جهان برای رسیدن به این نقطه و فرجام باقی مانده است.
فراوانی این حدیثها به اندازهای است که حتی مجال یادکرد از آدرس آنها نیز امکانپذیر نیست، از اینرو، به ذکر چند نمونه بسنده میکنیم.
صنعانی (م211 ه.ق) در چند جا (8)، نعیم بن حماد (9)، ابنابیشیبه (10)، احمد (11)، ابنماجه (12)، ابیداوود (13)، ابنالمنادی (14) و طبرانی (15) اینگونه حدیثها را ذکر کردهاند که در تمام این موارد، بر مفهوم واحدی تأکید شده است و آن اینکه عدالتگستری آن حضرت حتمی و قطعی خواهد بود.
در کتابهای حدیثی شیعه نیز بر این اصل تأکید فراوان شده و این مفهوم با عبارتهای گوناگونی منعکس گردیده که روایات فراوانی دربردارندهی این محتوا میباشند.
امیرالمؤمنین (علیه السلام) خطاب به امام حسین (علیه السلام) فرمود:
التاسعُ من وُلدِک یا حسین! هو القائمُ بالحقِّ... و الباسطُ بالعدلِ (16)؛
ای حسین! نهمین فرزند تو قیامکنندهی به حق... و گسترانندهی عدالت است.
برقی (17)، کلینی (18)، نعمانی (19)، صدوق (20)، شیخ طوسی (21)، طبری (22) و بسیاری دیگر از مؤلفان شیعه این موضوع را در آثارشان آوردهاند.
چگونگی اجرای عدالت
هرچند بر اجرای عدالت در عصر حاکمیت امام مهدی (علیه السلام) تأکید زیادی شده، در احادیث به روشنی شاخصههای اجرایی این اصلِ فراگیر بیان نشده است.
توجه به این نکته ضروری است که در شماری از روایتها، در کنار تصریح به موضوع فراگیر شدن عدالت، برخی اقدامات آن حضرت نیز ذکر شده که گویا نگاهی است به برخی شکلهای پیاده شدن عدل و داد؛ ولی با این حال، این نکتهها هم، صراحتی در تبیین سازوکار رسیدن به این هدف دربر ندارند و گمان میرود فهم معنای عدالت و شکلهای اجرایی آن، امری روشن و بدیهی قلمداد شده و به فهم مخاطب حواله گردیده که دورنمایی در اذهان آنان وجود داشته است.
تقسیم مساوی اموال یا بخشش نامحدود و یا...؟
آنگونه که اشاره شد، در شماری از حدیثهای اسلامی به برخی از زوایای اجرای عدالت پرداخته شده است؛ البته باید گفت: چون این مطالب به شکلهای گوناگون ارائه شده، در ابتدا به نوعی ناهمخوان جلوه میکنند؛ مانند اینکه در برخی از احادیث، تقسیم مساوی اموال میان مردم مورد تأکید قرار گرفته است.
أَبشِروا بالمهدیِّ... و یُقَسِّمُ المالَ صحاحاً بالسّویّة... (23)؛
بشارت باد بر شما مهدی... که مالها را (میان مردم) به طور مساوی تقسیم میکند... .
از دیگر سو، شماری دیگر از احادیث، گویای این هستند که امام مهدی (علیه السلام) تقاضای مالی افراد را با بخششی نامحدود پاسخ میدهد و هرکس، به هر اندازهای توان دریافت داشته باشد به وی عطا خواهد کرد؛ ترمذی از رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) چنین نقل کرده است:
... فیجیء إلیه رجلٌ، فیقول: یا مهدیّ! أَعطنی أَعطنی، قال: فیَحثی له فی ثوبِه ما استَطاعَ أن یَحمِلَه (24)؛
افرادی به نزد مهدی میآیند و از وی درخواست کمک میکنند که وی تا آنجا که آنان بتوانند حمل کنند، به آنها میبخشد.
بخشی دیگر از روایتها میگویند که آن حضرت تقاضای مالی افراد را بیپاسخ نمیگذارد و هرکسی که چنین درخواستی داشته باشد حضرت به اندازهای، به وی بخشش خواهد کرد؛ چنانکه از رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) نقل شده است:
یکون فی أمتّی المهدیّ... فیقومُ الرجلُ، فیقول: یا مهدیُّ! أَعطنی، فیقول: خذ (25)؛
مهدی در امت من خواهد بود... شخصی به پا خیزد و گوید: ای مهدی! (مالی) به من ببخش و مهدی گوید: بگیر!(مالی به وی میدهد).
و بالأخره در چند حدیث دیگر بینیازی مردم ذکر شده تا آنجا که بخشش امام مهدی (علیه السلام) را به بیتالمال باز میگردانند و آن را نمیپذیرند (26)و نیازمندی برای دریافت کمک پیدا نمیشود. (27)
پرسش
با توجه به تفاوت محتوایی این احادیث چگونگی تقسیم اموال و نیز وضعیت اقتصادی مردم عصر ظهور، آیا تعارضی میان این حدیثها وجود دارد؟
پاسخ
توجیه اول: ممکن است هر دسته از احادیث به زمان خاصی از ظهور و حاکمیت امام مهدی (علیه السلام) نظر داشته باشد؛ به این معنا که ای بسا در مقطعی از حکومت آن بزرگوار، که هنوز نیازهای مردمان برآورده نشده، توزیع ثروت به طور مساوی و برابر انجام گیرد، به گونهای که هیچ کسی از مواهب موجود بیبهره نماند و به اندازهی یکسان، همه از امکانات بهرهمند شوند؛ ولی پس از گذشت مدتی از حاکمیت امام مهدی (علیه السلام)، که تا حد زیادی نیازهای مردم برآورده شد و دیگر افراد نیازمندی یافت نمیشود، در آن صورت به اندازهی درخواستشان، به آنها داده میشود و درنهایت که جامعه به حد مطلوبی در زمینهی استفاده از امکانات و بهرهمندی از مواهب و ثروتها رسید، دیگر نیازمندی برای دریافت کمک وجود نخواهد داشت.
توجیه دوم: این تفاوتها مربوط به موقعیتهای مکانی مردم است؛ یعنی شرایط، در جاهای مختلف یکسان نیست و به اقتضای شرایط هر جا، شکل مناسبِ توزیع اموال و ثروتهای عمومی، متفاوت میشود؛ مثلاً در جایی که نیازهای مردم، فراوان و همگانی است، تقسیم اموال مناسبتر مینماید، و در دیگر جاها که در حد قابل قبولی نیازهای بیشتر مردم مرتفع شده، بخشش فراوانِ به نیازمندان، توجیهبردار نیست.
توجیه سوم: آن جایی که امام اموال را به صورت مساوی تقسیم میکند، برای آن است که آن اموال متعلق به همه است و از منابع عمومی میباشد. از اینرو، به طور مساوی میان مردم توزیع میکند و در پارهای از موارد که اموال و داراییها را به صورت ویژه در اختیار مردم قرار میدهد، برای آن است که آن اموال به صورت اختصاصی در اختیار آن حضرت است و از منابع عمومی نیست. از اینرو، رعایت تساوی در تقسیم آن لزومی نخواهد داشت.
اولویتبندی کارها
امام صادق (علیه السلام) در بیان یکی از مهمترین مصادیق عدلگستری در حکومت مهدوی چنین میفرماید:
إن أوّلَ ما یُظهِرُ القائمُ من العدلِ أن ینادی مُنادیهِ أن یُسلِّم أَصحابُ النافلةِ لأصحاب الفریضةِ الحَجَر الأسودَ و الطوّافَ بالبیت (28)؛
اولین نمود عدالت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آن است که بانگ زده میشود، حجگزاران و طواف کنندگان مستحبی، جای طواف و حجرالاسود را به انجام دهندگان حج واجب وا گذارند.
هرچند حدیث، مورد خاصی را یادآور شده، میتوان از آن، قاعدهی کلی و گسترده را به دست آورد، که در حکومت مهدوی، هرگز کارهای لازم و واجب، فدای مستحبها نخواهد شد، و تا زمانی که ظرفیتها برای تحقق ضرورتها پر نشده و نیازهای برتر جامعه زایل نگردیده، سیستم حکومتی خود را درگیر کماهمیتها نمیکند، اصلی که اگر مورد توجه جدیِ حاکمان و زمامداران اجتماعی قرار بگیرد بسیاری از ناموزونیها در گسترهی اجتماعی وجود نخواهد داشت.
ج) رفاه و آسایش عمومی
عصر حاکمیت امام مهدی (علیه السلام)، که درواقع همان مدینهی فاضلهی اسلامی است، عصر رفاه و آسایش همگانی میباشد؛ به گونهای که دیگر نیازمندی در جامعه پیدا نمیشود و این دلیل مهمی است بر اینکه، توزیع ثروتها و منابع عادلانه است.
هم در تعالیم دینی و هم در آموزههای علمی و تجربی بشر، به روشنی، به این واقعیت پیبردهایم که در صورتی جامعه از غنا و بهرهمندی عمومی سرشار خواهد گشت که پیشاپیش از عدالت سیراب شده باشد و مشکل کشورها در حال حاضر و در قرنهای متمادی، کمبود منابع و مواهب طبیعی نبوده، بلکه توزیع ناعادلانهی آنها بوده است.
آنچه از روایات ظهور در این زمینه آمده است، نشان میدهد که خواستهها و آرزوهای مادی انسانی، در جدول توجهات آرمان شهر اسلامی، نه تنها از یاد برده نشده، بلکه حتی جزو نقاط برجسته ذکر شده است و این مهم با تعبیرهای گوناگونی در احادیث اسلامی انعکاس پیدا کرده است.
ابنابیشیبه از رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) این چنین روایت آورده است:
یکونُ فی أمّتی المهدیُّ... تَعیشُ أمّتی فی زمانِه عیشاً لم تَعِشه قبلَ ذلک (29)؛
مهدی در میان امت من خواهد بود... مردم به چنان نعمت و برخورداری وسعت یابند که در هیچ زمانی پیش از آن دست نیافته باشند.
ابنماجه نیز، در حدیث دیگر، این وضعیت ایدهآل را چنین روایت میکند:
أنّ النّبیّ (صل الله علیه و آله و سلم) قال: یکون فی أمّتی المهدیُّ... فتُنَعَّمُ فیه أمّتی نعمةً لم یُنَعَّموا مِثلَها قَطُّ (30)؛
مهدی در میان امت من خواهد بود، مردم در آن دوره به چنان نعمتی دست بیابند که در هیچ دورهای چنین ندیده باشند.
مجلسی همین مضمون را نقل کرده است. (31)
در بسیاری از روایتها، سخن از رضایت ساکنان زمین و آسمان از حکومت امام مهدی (علیه السلام) به میان آمده (32) و در برخی دیگر، از فراوانی مال سخن گفته شده (33) و در شماری دیگر، از بیرون آمدن گنجها و معادن زمین و فرود آمدن برکات آسمان سخن رفته (34) و اینکه زمین هر آنچه را در درون خود نهان داشته است برای رفاه و آسایش انسانها به دست امام مهدی (علیه السلام) خواهد سپرد. (35)
همهی این نعمتها، چنان وضعیتی را در جامعه ایجاد میکنند که هر نیازمندی به راحتی نیازش را برطرف میکند و در برهههایی، نیازمندی وجود نخواهد داشت؛ چون از سویی نعمتها فراوان است و از سوی دیگر، حالات روحی مطلوبی بر مردم آن زمان، حاکم خواهد شد که چنین ویژگیهایی باعث میشود که مردم احساس بینیازی کنند.
د) امنیت همه جانبه
امروزه بشر به خاطر نبود آرامش و امنیت در زمینههای مختلف، در هالهای از دلهره و نگرانی گرفتار شده و در بسیاری از مناطق، ناامنی اجتماعی، اخلاقی و اقتصادی عرصه را بر مردم تنگ کرده و آنان را به ستوه آورده است؛ به اعتقاد روانشناسان، از مهمترین نیازهای اساسی انسان که در میان نیازهای وی جایگاه ویژهای دارد، نیاز به امنیت است، البته این نیاز، در ابعاد مختلفی تجلی مییابد؛ مانند امنیت اخلاقی، اقتصادی، حقوقی و خانوادگی. آنچه از روایات ظهور برمیآید، چنین است که مدینهی فاضلهی اسلامی، شهر امن و سلام است؛ آن هم امنیت واقعی و در تمامی ابعاد آن.
امام صادق (علیه السلام) در تفسیر آیهی شریف:
«وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ...وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً» (36)؛
خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای نیک انجام داده اند... وعده داده است... که حتماً آنان را در این سرزمین، جانشین [ خود] قرار دهد... و بیمشان را به ایمنی مبدل گرداند.
میفرماید: «نَزَلت فی القائمِ و أصحابه» (37) یعنی وعدهی خداوند در برطرف شدن خوف و وحشت از مؤمنان، و تبدیل آن به امنیت و سلام، در زمان ظهور آن حضرت، مصداق کامل مییابد و انسانها در آن موعد شریف است که میتوانند با قلبی آسوده و فارغ از هرگونه دغدغه، سر بر این آرامش بگذارند و زندگانی دنیا را به دور از دلهرههای خطرآفرین ببینند.
در حکومت حضرت مهدی (علیه السلام) با برنامهریزی دقیقی که انجام میشود، در مدت کوتاهی، امنیت در همهی زمینهها به جامعه بازمیگردد و مردم در محیطی پر از امنیت به زندگی خود ادامه میدهند، راهها امن میشود، مردم در امنیت کامل قضایی به سر میبرند به گونهای که دیگر کسی از ترس اینکه ممکن است حقش پایمال شود، کمترین بیمی ندارد.
ابنحماد از رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) نقل کرده است:
...(مهدی) جهان را پر از عدل و داد میکند تا جایی که مردم را به فطرت اولیشان باز میگرداند، نه خوابیدهای را بیدار میکند و نه خونی را (به ناحق) میریزد. (38)
در حدیثی از امام باقر (علیه السلام) چنین آمده است:
به خدا سوگند (یاران مهدی) آن اندازه میجنگند، تا خدا به یگانگی پرستیده شود و به او شرک نورزند تا آنجا که پیرزنی سالخورده و ناتوان از این سوی جهان به آن سوی جهان رهسپار میشود و کسی متعرض او نمیگردد. (39)
چگونگی ایجاد امنیت
تحقق امنیت آن هم با این گستردگی چگونه به دست میآید؟
در پاسخ به این پرسش لازم است نخست به عوامل امنیتزدا توجه شود و در پی آن به چگونگی تحقق امنیت در عصر امام مهدی (علیه السلام) نگریسته شود.
عوامل از بین برندهی امنیت را میتوان در چند نکته خلاصه کرد:
1. فقر و محرومیت، که باعث میشود افراد، برای مقابله با این وضعیت دست به اقدامات مُخِل امنیت همانند دزدی، راهزنی و قتل بزنند و عرصه را هم بر خود و هم بر دیگران تنگ نمایند تا شاید از لحاظ اقتصادی به حالت مطلوب و مناسبی دست یازند.
2. سستی و یا نبود ایمان به خداوند؛ این هم یکی از زمینههای ارتکاب اعمالی است که باعث بر هم زدن امنیت جامعه میشود و میتواند پدیده ناامنی را به دنبال داشته باشد.
3. ضعیف بودن حاکمیت و ناتوانی آن از تعقیب مجرمان که این هم از دیگر عوامل بروز ناهنجاریهای اجتماعی و به دنبال آن دامن زدن به زمینههای ناامنی میباشد. اگر حاکمیتی از اقتدار و توانمندی لازم برخوردار نباشد، در این میان تبهکاران، عرصهدار میدان شده و باعث هرج و مرج و ناامنی در اجتماع میشوند.
وقتی به حکومت امام مهدی (علیه السلام) و فلسفهی آن و اقداماتش توجه میشود خود به خود این عوامل و زمینههای ناامنی از بین میرود. هرگاه نیازمند و فقیری نباشد و مردم در رفاه مناسب باشند و از دیگر سو، تقوا و خداپرستی بر جامعه حکمفرما شود و حاکمیت نیز در مجازات تبهکاران توانمند باشد، طبیعی است که اثری از هیچ نوع ناامنی دیده نمیشود و به همین سبب است که حتی اگر در خصوص پیدایش امنیت در آن عصر، حدیث ویژهای هم وجود نداشت، به راحتی، امنیت کامل و فراگیر در عصر ظهور و حاکمیت امام مهدی (علیه السلام) قابل اثبات بود. بنابراین، با توجه به این شرایط، میتوان ادعا کرد بهترین حالت امن و سلام، در دولت امام مهدی (علیه السلام) به دست خواهد آمد.
هـ) احساس بینیازی مردم و از بین رفتن کینهها
هرچند در عصر ظهور نعمتهای مادی به سر حد نهایی خود میرسد و مردم در آن زمان به صورت کامل از این نعمتها برخوردار میشوند، در این میان برکات معنوی و روحی نیز وجود دارد که ارزش آنها به مراتب میتواند از بهرههای مادی بیشتر باشد، از جملهی آنها حس بینیازیِِ مردم در دورهی امام مهدی (علیه السلام) است که در حدیثهای زیادی بر آن تأکید شده است.
روشن است که چنین حالتی در انسان، رضایتمندی درونی و آرامش خاطر را به دنبال دارد و انسانی که چنین روحیهای دارد، احساس عزت نفس و بزرگی میکند.
احمد بن حنبل از رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) چنین روایت میکند:
أُبَشّرُکم بالمهدیِّ... و یَملأُ اللهُ قلوبَ أمّةِ محمّد غنیً... (40)؛
شما را به مهدی بشارت میدهم... (به هنگام ظهور او) خداوند دلهای امت محمد (صل الله علیه و آله و سلم) را سرشار از بینیازی میکند... .
سیدبنطاووس نیز چنین نقل میکند:
زمانی که حضرت مهدی (علیه السلام) قیام کند، خداوند، غنا و بینیازی را در دل بندگانش مینهد، به گونهای که حضرت اعلام میکند، هرکسی به مال و ثروت نیاز دارد بیاید، ولی کسی قدم جلو نمیگذارد. (41)
کینه خصلتی است که باعث پدید آمدن بسیاری از مشکلات در روابط اجتماعی انسانها میشود و موجب از بین رفتن ارتباطات میشود و نیز تیرگی عواطف فامیلی را به دنبال خواهد داشت، به هنگام ظهور امام مهدی (علیه السلام) این خصلت زشت، به کلی رخت برمیبندد و محبت، همدلی و برادری جای آن را میگیرد.
صدوق از امام علی (علیه السلام) چنین روایت کرده است:
... لو قد قامَ قائمُنا... لذَهَبت الشّحناءُ من قلوبِ العبادِ... (42)؛
هنگامی که قائم ما قیام کند... کینههای بندگان (از یکدیگر) زدوده خواهد شد.
نعیم بن حماد از رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) در این باره چنین نقل کرده است:
... در آن روزگار، کینهها و دشمنیها از دلها زدوده خواهد شد. (43)
پینوشتها:
1.ابنابیشیبه، المصنَّف، ج7، ح19484.
2.کلینی، اصول کافی، ج1، ص 25، ح21.
3.نعمانی، الغیبه، ص 232، ح17، و شبیه این حدیث، طوسی، تهذیب الاحکام، ج6، ص 154، ح1.
4.به نقل از: اربلی، کشف الغمّة، ج3، ص 260، مقدسی شافعی، عقد الدرر، باب1،ص 41، نورالدین هیثمی، مجمع الزوائد، ج7، ص 317، و ابنقیّم جوزیه، المنار المنیف، ص 151، ش343.
5.نعیم بن حماد، الفتن، ص 263، ح1032 و مقدسی شافعی، همان، باب1،ص 37.
6.موسوی اصفهانی، مکیال المکارم، ج1، ص 148.
7.بحارالانوار، ج99، ص 101 و شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، ص 874.
8.صنعانی، المصنَّف، ج11، ح20770 و 20776.
9.نعیم بن حماد، الفتن، ح985-986.
10.ابنابیشیبه، الکتاب المصنَّف، ح19484.
11.احمد بن حنبل، مسند، ج3، ص 17، 27-28 و 70.
12.ابنماجه، سنن، ح4082.
13.ابیداوود، سنن، ح4282.
14.ابنالمنادی، الملاحم، ص 178، ح6/119.
15.طبرانی، المعجم الکبیر، ج10، ح10219-10220، 10225، 10227 و 10229.
16.صدوق، کمال الدین، ج1، ص 304، ح16.
17.برقی، محاسن، ص 134.
18.کلینی، اصول کافی، ص534، ح18.
19.نعمانی، غیبت، ص 189، ح44.
20.صدوق، کمال الدین، ص 287، ح4-5.
21.طوسی، غیبت، ص 42، ح102.
22.طبری، دلائل الامامه، ص 235.
23.ر.ک: هیتمی، الصواعق المحرقه، ج2، ص 479، متقی هندی، کنزالعمّال، ح38653، مقدّسی شافعی، عقد الدرر، باب3، ص 66-67، و صدوق، کمال الدین، ج2، ح578.
24.ترمذی، الجامع الکبیر، ح2232 و متقی هندی، کنزالعمال، ح38654.
25.ابنماجه، سنن، ح4083، نعمانی، غیبت، ص 92، ح23، سیوطی، الحاوی للفتاوی، ج2، ص 216 و کنجی شافعی، البیان فی أخبار صاحب الزمان، باب23، ح58، ص 94.
26.احمد بن حنبل، مسند، ج3، ص 37 و 52.
27.مقدسی شافعی، عقد الدرر، باب8، ص 220-221.
28.صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج2، ص 525، ح3232.
29.ابنابیشیبه، الکتاب المصنَّف، ج7، ح19484.
30.ابنماجه، سنن، ح4083 و اربلی، کشف الغمّة، ج3، ص 257.
31.بحارالانوار، ج51، ص 78.
32.صنعانی، المصنَّف، ج11، ح20770.
33.نعمانی، الغیبه، ص 237، ح26.
34.ابنابیشیبه، الکتاب المصنَّف، ج7، ح19484 و اربلی، کشف الغمّة، ج3، ص 263، ح29.
35.نعمانی، الغیبه، ص 237، ح26.
36.نور (24) آیهی 55.
37.نعمانی، همان، ص 241، ح35.
38.ابنحماد، الفتن، ص 252، ح985.
39.طبرانی، المعجم الکبیر، ج8، ص 179 (به نقل از: نجم الدین طبرسی، چشماندازی از حکومت مهدی، ص 214).
40.احمد بن حنبل، مسند، ج3، ص 37 و مقدسی شافعی، عقد الدرر، باب8، ص 219 و متقی هندی، کنزالعمّال، ج14، ح38653.
41.ابنطاووس، الملاحم و الفتن، ص 64.
42.صدوق، خصال، ج2، ص 62.
43.ابنحماد، الفتن، ص 262.
منبع مقاله :
اکبرنژاد، مهدی؛ (1386)، بررسی تطبیقی مهدویت در روایات شیعه و اهل سنت، قم: مؤسسه بوستان کتاب(مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)، سوم 1388