قصد قربت در انتظار فرج امام عصر (علیه السلام)
مطالبی که از ابتدای این مقاله بیان شد، در حقیقت مقدّمهای بود برای بحث «انتظار فرج امام عصر (علیه السلام) و مراتب آن. در یک تقسیم اولیه میتوانیم انتظار فرج امام (علیه السلام) را دارای دو رتبه بدانیم: با قصد قربت، و بدون قصد قربت. اگر این انتظار با قصد قربت و به انگیزهی امتثال امر الهی انجام شود، «عبادت» است و گرنه عبادت نیست.
اولین بحثی که در این جا پیش میآید این است که: آیا اصولاً انتظار فرج بدون قصد قربت میتوان داشت یا خیر؟ اگر کسی حال انتظار فرج را در گرفتاریهایش - و در رأس آن گرفتاریهای ناشی از دوری و غیبت امام (علیه السلام) - به عنوان امتثال امر الهی نداشته باشد، آیا «منتظر فرج» نامیده میشود و ادلّهای که امر به این عمل کردهاند، بدون قصد قربت هم امتثال میشوند یا نه؟
سؤال بعدی این است: آیا چنان کسی مشمول فضائل و پاداشهایی که خدای متعال به منتظران فرج وعده داده است، میشود؟
در پاسخ به این دو مسأله به نظر میرسد - آنچنان که صاحب کتاب شریف مکیال المکارم فرمودهاند (1) - اگر کسی در گرفتاریهای خود از رحمت و دستگیری خداوند ناامید نشود و «یأس از رَوح الهی» پیدا نکند، میتوان او را «منتظر فرج خداوند» دانست، هر چند که در این عمل خویش قصد قربت و امتثال امر الهی را نداشته باشد. و این پایینترین درجهی انتظار فرج را تشکیل میدهد.
دلیلی که در کتاب مکیال المکارم مورد استناد قرار گرفته است، حدیث شریف امام صادق (علیه السلام) میباشد که وقتی ابوبصیر از ایشان پرسید: (متی الفرج) فرج و گشایش چه موقع است؟ حضرت در پاسخ به او فرمودند:
یا أبا بصیر، و أنتَ مِمَّن یُریدُ الدنیا؟ مَن عَرَفَ هذا الأمرَ فقد فُرِّجَ عنه بانتظارِه. (2)
ای ابوبصیر، آیا تو هم از کسانی هستی که (فرج و راحتی در) دنیا را میخواهند؟ هر کس معرفت به این امر (امامت و ظهور امام (علیه السلام)) داشته باشد، به سبب انتظارش برای او گشایش حاصل شده است.
فرمایش حضرت به ابوبصیر در حقیقت این بوده است که برای مانند تو شایسته نیست که فرج و گشایشی را برای مقاصد و اهداف دنیوی طلب نمایی و باید همّت و نیّت خود را در این کار جنبههای اخروی و پاداشهای معنوی قرار بدهی. ولی در عین حال به طور ضمنی انتظار فرج با هدف گشایش در امور دنیوی را پذیرفتهاند و آن را درجهی پست و دونِ شأن کسانی چون ابوبصیر دانستهاند.
با این ترتیب بر چنین کسی عنوان تارک (ترک کننده) انتظار فرج صدق نمیکند، حتی اگر نیّت او از کارش صرفاً رفع گرفتاریهای شخصی و دنیویاش باشد. آری؛ انتظار این فرد را نمیتوان «عبادت» خدا دانست. چون عبادت بودن یک عمل فرع بر قصد قربت در انجام آن است و فرض مسأله در موردی است که فاعل چنین قصد و نیّتی نداشته باشد.
به همین دلیل چنین شخصی مشمول فضائل و پاداشهای اخروی که خداوند برای منتظران ظهور امام (علیه السلام) مقرّر فرموده است نمیشود، هر چند که از آثار و فضائل دنیوی «انتظار فرج» تا حدّی بهرهمند میگردد. حداقل فایدهای که این انتظار برای او دارد این است که در مشکلات و گرفتاریهای خود ناامید نمیشود و از پا در نمیآید و این کمترین فرجی است که بر انتظار فرج مترتّب میشود. امّا این عمل شریف (انتظار فرج) در دنیا و آخرت نتایج و آثار و ثوابهای فوق العاده ارزشمندی دارد که رسیدن به آنها صرفاً با احراز درجات بالاتر آن امکان پذیر میباشد.
پس انتظار فرج بدون قصد قربت، انتظار فرج هست ولی عبادت نیست. ولی اگر همین عمل با قصد قربت انجام شود، «عبادت» خداوند خواهد بود و بلکه بزرگترین و بافضیلتترین عبادات میباشد. پس تا اینجا «انتظار فرج» دو رتبهی کلی پیدا میکند: رتبهی اول: انتظار بدون قصد قربت، و رتبه ی دوم: انتظار با قصد قربت.
در انتظار فرج بدون قصد قربت، انگیزهی اصلی فرد امتثال امر الهی نیست. او به خاطر رضای خدا و تقرّب به او انتظار نمیکشد، بلکه یا اصلاً نیّت خدایی برایش مطرح نیست و یا اگر هم مطرح باشد، به صورت تَبَعی و طفیلی است. حالت اول مربوط به کسی است که فرج امام زمان (علیه السلام) را به خاطر رهایی از گرفتاریها و سختیهای دنیای خودش یا دیگران و رسیدن به خوشیهای زمان ظهور، انتظار میکشد و هیچ انگیزهی الهی و خدایی برایش مطرح نیست. و حالت دوم این است که انگیزهی اصلیاش همان لذّات خوش دنیوی است و به تَبَع آن قصد امتثال امر خدا را هم میکند. برای چنین فردی، اطاعت امر خداوند و عبادت او مستقلاً مطرح نیست، بنابراین با حالت اول از این جهت هیچ تفاوتی ندارد.
پس در هیچیک از این دو حالت نمیتوانیم انتظار فرج امام (علیه السلام) را عبادت خداوند بدانیم. ولذا وعدههای الهی در مورد پادش اخروی انتظار شامل این دو گروه نمیشود. البته خداوند به فضل و کرم خویش ممکن است ایشان را از بعضی آثار اخروی انتظار بهرهمند بفرماید، ولی اگر چنین کند به خاطر استحقاقی که ایشان کسب کردهاند نخواهد بود بلکه صرفاً لطف و احسان او تلقّی میگردد.
این در مورد انتظار فرج بدون قصد قربت. امّا در انتظار فرج با قصد قربت هم دو حالت میتوان فرض کرد: یکی این که انگیزهی شخص منتظر صرفاً اطاعت امر الهی و کسب رضایت خداوند با این عمل باشد و هیچ گونه قصد و نیّتی نسبت به آثار و برکات دنیوی فرج امام (علیه السلام) پس از ظهور ایشان نداشته باشد. دوم اینکه آنها هم مدّنظر او باشند ولی به تَبَعِ امتثال امر خداوند و به طفیل تقرّب به سوی او. (3)
وجه مشترک این دو حالت این است که شخص منتظر، فرج امام زمان (علیه السلام) را به خاطر رضای خداوند میخواهد و آثار و برکات دنیویِ ظهور تأثیری در نیّت استقلالی او ندارد. پس به روشنی میتوان گفت که هر دو فرد با انتظار فرج خود، خدا را عبادت میکنند و بسته به تفاوتی که در خلوص نیّت خدایی آنها وجود دارد، درجات مختلفی از قصد قربت متصوِّر است که هر درجهی آن، رتبهای از انتظار فرج را به وجود میآورد. همهی آنچه دربارهی نیّت و قصد قربت در آن بیان شد، اینجا هم میتواند مطرح گردد.
مسألهی بندگی کردن خدا به خاطر خوف از عقاب یا طمع به ثواب، در انتظار فرج هم که یک عبادت ارزشمند - بلکه بالاترین عبادت پروردگار - است، مطرح میشود و نیز درجات بالاتر نیّت که عبادت از روی «شکر» یا انگیزهی «حبّ خدا» و بالاتر از همه به خاطر «شایسته بودن خداوند برای عبادت» باشد، در این جا هم مورد پیدا میکند.
تا اینجا درجات انتظار فرج امام عصر (علیه السلام) را با در نظر گرفتن عامل قصد قربت در آن بررسی کردیم. به همین موضوع از دیدگاه دیگری هم میتوانیم نظر کنیم تا بُعد جدیدی از آن بر ما گشوده شود. آن دیدگاه عبارت است از اینکه منتظر ظهور امام (علیه السلام) قلباً در انتظار فرج چه کسی یا چه کسانی است. هر چه آن شخص یا اشخاص نزد خداوند قدر و منزلت والاتری داشته باشند و فرج آنها بیشتر محبوب پروردگار باشد، انتظار فرج آنها با ظهور امام عصر (علیه السلام) ارزش بالاتری پیدا میکند و در پیشگاه الهی عبادت با فضیلتتری تلقّی میگردد.
انتظار فرجِ چه کسی؟
ظهور امام زمان (علیه السلام) فرج همهی مؤمنان در عالم بلکه همهی مظلومان و حتی فرج غیر انسانها هم هست. اینکه منتظر ظهور حضرت، انتظار فرج چه کسانی را دارد، ارزش آن را کاملاً متفاوت میکند و مراتب مختلفی از انتشار فرج چه کسانی را دارد، ارزش آن را کاملاً متفاوت میکند و مراتب مختلفی از انتظار فرج را به وجود میآورد.
اولین رتبه این است که مؤمنی از گرفتاریهای شخصی خود به ستوه آمده و در انتظار فرج الهی نسبت به آنها باشد. چنین شخصی همهی فکر و همّتش، خلاصی خودش از گرفتاریهایش میباشد و به غیر خود - از گرفتاران - توجّه خاصّی ندارد.
اینکه انسان رفع گرفتاریهایش را از خدا بخواهد و خلاصی از آنها را ظهور امام عصر (علیه السلام) بداند، بسیار ارزشمند است و در مقایسه با آنکه در گرفتاریهای خود به خود توجّه نمیکند یا رفعِ آن را به ظهور امام (علیه السلام) نمیبیند، از رتبهی ایمانی بسیار بالایی برخوردار است؛ ولی در عین حال چون فقط خودش را میبیند و تنها به سعادت خویش میاندیشد، از این لحاظ رتبهی بالایی ندارد.
دومین مرتبه این است که مؤمن به خاطر رفع گرفتاری از همهی مؤمنان در روی کرهی زمین، ظهور حضرت بقیّة الله ارواحنا فداه را انتظار میکشد. چنین فردی یقین دارد که راه نجات مؤمنان - به طور کامل - از سختیها و ناراحتیهای زمان غیبت در سطح جهان، همانا ظهور امام غایب (علیه السلام) است، لذا رنجها و گرفتاریهای همهی مؤمنان او را رنج میدهد و برای فرج آنها در انتظار ظهور مولایش به سر میبرد.
این حالت نسبت به حالت قبلی در رتبهی بالاتری است و فضیلتی که انتظار فرج برای این فرد دارد، بیش از کسی است که فقط به فکر مشکلات خودش میباشد.
رتبه سوم این است که مؤمن نه فقط به مشکلات و گرفتاریهای اهل ایمان توجّه داشته باشد، بلکه به فکر همهی مظلومان و مستضعفان عالم باشد و رهایی آنها را با فرج حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) از خداوند طلب کند. امام عصر (علیه السلام) متعلّق به همهی انسانها هستند و فقط امام شیعیان نیستند. درست است که غیر شیعه نه شناختی از امام زمان (علیه السلام) دارند و نه در گرفتاریهای خود به ظهور ایشان میاندیشند، ولی مؤمنان میدانند که امام آنها با ظهور خویش نه فقط شیعیان را بلکه همهی انسانهای ستمدیده و رنج کشیده را از زیر ظلم و ستم مستکبران و زورگویان عالم نجات میبخشد.
در دعای بسیار زیبایی که از حضرت صادق (علیه السلام) به نام «دعای عهد» به ما رسیده است، چنین میخوانیم:
واجعَلهُ اللهُمَّ مَفزَعاً لِمَظلُومِ عِبادِک و ناصراً لِمَن لا یَجِدُ له ناصراً غیرَک. (4)
و خداوندا! ایشان (امام زمان (علیه السلام)) را پناه بندگان ستمدیدهی خود و یاور کسانی که جز تو یاری ندارند، قرار بده.
در این عبارات امام (علیه السلام) برای همهی بندگان مظلوم خداوند - چه مؤمن و چه غیر مؤمن - و همهی کسانی که یار و یاوری جز پروردگار عالم ندارند، دعا کردهاند و رهایی آنها را از ظلم و ستمی که به ناحق بر ایشان میرود، با ظهور امام عصر (علیه السلام) درخواست کردهاند. پس مؤمن باید سطح خواستِ خود را بالاتر از حدّ مؤمنان آورده و انتظار گشایش در امور همهی مستضعفان عالم را در فرج مولایش حضرت مهدی (علیه السلام) داشته باشد.
این مرتبه از انتظار فرج بالاتر از دو رتبهی قبلی است. رتبهی بالاتر هم این است که یک مؤمن فقط به رهایی انسانهای مظلوم عالم نیندیشد، بلکه ظهور امام خود را برای رفع گرفتاری از همهی مخلوقات الهی اعمّ از انسانها و غیر انسانها بخواهد. غیر انسانها شامل فرشتگان، جنّیان، حیوانات، گیاهان و جمادات میگردد. اعتقاد قطعی شیعه این است که ظهور امام (علیه السلام) فرج همهی اینهاست. (5) و در حدیثی که ابتدای بخش فعلی نقل کردیم، فرموده بودند که همهی اهل آسمان و اهل زمین از ظهور حضرت خشنود میگردند. نمونهی دیگری از فرمایشات حضرت امیر (علیه السلام) چنین است:
لو قَد قامَ قائِمُنا لَأَنزَلَت السَّماءُ قَطرَها وَ لَأَخرَجَتِ الاَرضُ نَباتَها ... و اصطَلَحَتِ السِّباعُ و البهائِمُ. (6)
اگر قائم ما (اهل بیت) قیام کند، آسمان باران خود را (به طور کامل) فرو میریزد و زمین گیاهانش را (در سطح وسیع و فراگیر) میرویاند... و حیوانات درنده و اهلی با یکدیگر سازش میکنند.
کار به آن جا میرسد که زمین به نور وجود امام زمان (علیه السلام) نورانی شده و مردم از نور خورشید بینیاز میگردند. خدای متعال میفرماید:
«وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا » (7)
و زمین به نور صاحب آن روشن میگردد.
امام صادق (علیه السلام) در توضیح آیهی شریفه فرمودهاند:
رَبُّ الاَرضِ یعنی إمامَ الاَرضِ. (8)
منظور از ربّ زمین، امامِ زمین است.
در این جا از وجود مقدّس امام (علیه السلام) به «ربّ الارض» تعبیر شده است. «ربّ» در لغت به معنای صاحب اختیار و سرپرست میباشد و منظور از ربّ زمین در این آیهی شریفه، صاحب اختیار زمین - که همانا وجود مقدّس امام زمان (علیه السلام) است - میباشد. امام صادق (علیه السلام) در توضیح بیشتر آیهی مبارکه فرمودهاند:
إنِّ قائمَنا إذا قامَ أشرَقَتِ الاَرضُ بِنُورِ رَبِّها واستَغنَی العِبادُ عَن ضَوءِ الشمسِ و ذَهَبَتِ الظُلمَةُ ... و تُظهِرُ الاَرضُ کُنُوزَها حتی تَراها الناسُ علی وَجهِها. (9)
چون قائم ما (اهل بیت (علیه السلام)) قیام کند، زمین به نور صاحب اختیار آن نورانی شده و بندگان از روشنایی خورشید بینیاز میگردند و تاریکیها از بین میرود... و زمین گنجهای خود را آشکار میکند به طوری که مردم آنها را بر روی زمین مشاهده میکنند.
پس ظهور امام (علیه السلام) همهی دنیا و ساکنان آن را متحوّل میسازد و زمین را نورانی و آسمان را پربرکت میگرداند. اگر مؤمنی برای فرج همهی دنیا و عالم هستی انتظار ظهور مولایش را از جانب خداوند داشته باشد، عبادت بزرگی انجام داده و رتبهی انتظار فرجش از مراتب قبلی بالاتر است. چنین مؤمنی فقط به خودش و سایر مؤمنان و مظلومان عالم نمیاندیشد؛ بلکه فرج و سعادت همهی مخلوقات خداوند را در نظر دارد.
تا اینجا چهار مرتبهی انتظار فرج امام عصر (علیه السلام) را مطرح کردیم که در هر یک از آنها میتوانیم با در نظر گرفتن قصد قربت یا عدم آن و نیز درجات مختلف قصد قربت، مراتبی را قائل شویم که در مجموع با توجّه به نیّتهای مختلفی که مؤمنان از جهات مختلف در «انتظار فرج» امام خود دارند؛ اقسام بسیار متعدّدی در این عبادت بزرگ به وجود میآید.
امّا مرتبه پنجمی هم در انتظار فرج امام زمان (علیه السلام) میتوانیم داشته باشیم که از همهی مراتب قبلی بالاتر و بافضیلتتر است و در عین آنکه همهی آنها را شامل میشود ولی بسیار کاملتر و در پیشگاه الهی عبادتِ با عظمتتری محسوب میشود. این مرتبه را میتوان بالاترین درجهی انتظار فرج برای مؤمنان و منتظران دانست. (10)
این مرتبه از آنِ کسی است که فرج امام عصر (علیه السلام) را به خاطر خود ایشان از خداوند طلب میکند و در انتظار رفع گرفتاری از خود امام (علیه السلام) میباشد. اگر وجود مقدّس ایشان با هر مؤمنی و بلکه مجموع همهی مؤمنان - غیر سیزده معصوم دیگر - مقایسه شود، قدر و منزلت ایشان از سایرین بالاتر است و وجود مقدّسشان در پیشگاه الهی از همه عزیزتر و محترمتر میباشد، بنابراین انتظار فرج ایشان و سرور و خوشحالی حضرتش در مقایسه با فرج سایرین، نزد خداوند عبادتی با فضیلتتر میباشد.
اگر مظلومان و مستضعفان روی کرهی زمین را در نظر بگیریم، هیچ مستضعف و مظلومی را ستمدیدهتر از اهل بیت (علیه السلام) - و در این زمان حضرت مهدی (علیه السلام) - نمیتوان یافت. بزرگی هر ظلمی متناسب با میزان حقّی که از مظلوم پایمال میشود، سنجیده میشود. هر قدر حقّ بیشتر و بزرگتری از فرد ضایع و تباه گردد، ظلمی که به او رفته بیشتر و بزرگتر است.
پس از خدای متعال - که بزرگترین حقوق را بر بندگانش دارد - کسی جز اهل بیت (علیهم السلام) صاحب حقّ عظیم بر همهی انسانها - و بلکه همهی موجودات - نیست. و اگر گفته شود که حقوق ایشان از مجموعه همهی حقوقی که سایر انسانها بر گردن یکدیگر دارند بالاتر است، سخن مبالغهآمیزی نخواهد بود.
بنابراین میتوان فهمید که حضرت بقیة الله (عجّلالله تعالی فرجه الشریف) - به عنوان تنها باقیماندهی خاندان عصمت و طهارت (علیهم السلام) در رأس همهی مظلومان عالم قرار دارند، چون ظلمی که به ایشان رفته و میرود بیش از همهی ظلمهای دیگر در عالم میباشد. در زیارت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) از زبان حضرت ابیالحسن (علیه السلام) چنین میخوانیم:
السلامُ علیک یا ولیِّ اللهِ. اَشهَدُ أنَّک أنت اَوَّلُ مَظلومٍ و اَوَّلُ مَن غٌضِبَ حَقَّه. (11)
سلام بر تو ای ولیّ خدا. شهادت میدهم که تو اولین مظلوم و اولین کسی هستی که حقّ او را غصب کردهاند.
«اوّل» در عبارت معصوم (علیه السلام) اوّل زمانی نیست. چون قبل از ایشان انبیا و اولیای الهی و در رأس همه آنها سیّد الانبیاء و خاتم المرسلین (صلی الله علیه و آله و سلم) مورد ظلم و ستم فراوان قرار گرفته بودند. «اوّل» در اینجا، اوّلِ رتبی است و دلالت بر بالاترین درجهی مظلومیّت میکند. و در این رتبه بین ایشان و سایر اهل بیت (علیهم السلام) تفاوتی نیست، با وجود اینکه هر کدام در زمان خود به صورتهای مختلفی مورد ظلم قرار گرفتهاند. امام عصر (علیه السلام) وارث همهی انبیا و اولیا در این زمینه هستند و مظلومیّت را از جدّ غریب خود امیرمؤمنان (علیه السلام) به ارث بردهاند. پس ایشان هم به همان معنایی که امیر عالم (علیه السلام)، اوّل مظلوم بودند، اوّل مظلوم عالم در این زمان هستند.
بالاتر از هر مظلومیّتی این است که کسی را از حقوق مسلّم خود محروم کنند و چنین وانمود کنند که او هیچ گونه حقّی نداشته است. متأسفانه نسبت به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت ایشان در طول تاریخ چنین ظلمی صورت گرفته است. لذا این ذوات مقدّسه غیر از اینکه مورد انواع ظلمها واقع شدهاند، «مستضعف» نیز بودهاند.
«مستضعف» با «ضعیف» تفاوت دارد. ضعیف یعنی ناتوان؛ ولی مستضعف یعنی کسی که ناتوان شمرده شده است. (12) ائمه (علیهم السلام) ضعیف نبودهاند ولی اطلاق «مستضعف» به ایشان میتوان کرد، چون در طول تاریخ «ضعیف شمرده شده» بودهاند. اینها از حقوق خویش توسط ظالمان محروم نگه داشته شده و به گونهای با آنها رفتار شده است که گویی صاحب هیچ حقّی نبودهاند، لذا رفتاری با ایشان صورت گرفته که با ضعیفان صورت میگیرد. بنابراین در عین حال که نمیتوان آنها را «ضعیف» دانست، امّا «مستضعف» نامیده شدهاند. این تعبیر در قرآن کریم به ایشان اطلاق شده است:
«وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ» (13).
و ما میخواهیم بر کسانی که در زمین ضعیف شمرده شدهاند منّت گذاریم و آنان را پیشوایان و وارثان قرار دهیم.
این آیه در قرآن ضمن داستان بیناسرائیل آمده است، ولی چنانکه حضرت سیّد العابدین (علیه السلام) فرمودهاند، اشاره به اهل بیت (علیهم السلام) و پیروان ایشان دارد:
والّذی بَعَثَ محمّداً (صلی الله علیه و آله و سلم) بِالحَقِّ بشیراً و نذیراً، إنّ الاَبرارَ مِنّا اَهلَ البَیتِ و شیعَتَهم بِمَنزِلَةِ مُوسی وَ شیعتِهِ. وإنَّ عَدُوَّنا وَ اَشیاعَهُم بِمَنزِلَةِ فِرعَونَ وَ اَشیاعِهِ. (14)
قسم به آنکه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را به حق بعنوان بشیر و نذیر مبعوث کرد، همانا نیکان از ما اهل بیت و شیعیان ایشان به منزلهی حضرت موسی و شیعیانش و دشمنانِ ما و پیروانشان به منزلهی فرعون و پیروان او هستند.
از همین جهت در تفسیر آیهی شریفهی از امام امیرالمؤمنین (علیه السلام) چنین نقل شده است:
هم آلُ محمّدٍ (صلی الله علیه و آله و سلم). یَبعَثُ اللهُ مَهدیَّهُم بَعدَ جَهدِهم فَیُعِزُّهُم و یُذِلُّ عَدُوَّهُم. (15)
مستضعفین در آیه آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند که خداوند مهدی ایشان را پس از (گذشت دوران) سختی و مشقت آنها مبعوث میفرماید، پس او آنها را عزّت داده و دشمن آنها را ذلیل و خوار میسازد.
احادیث متعددی در این موضوع ذکر شده است که علاقمندان میتوانند به تفاسیر روایی در ذیل این آیه رجوع کنند.
به هر حال اگر کسی در انتظار فرج مستضعفان میباشد، باید متوجّه باشد که در رأس همهی آنها وجود مقدّس امام زمان (علیه السلام) هستند و اگر فرج ایشان از ناحیهی خداوند برسد، فرج همهی مستضعفان عالم نیز رسیده است. و به طور خلاصه میتوان گفت که فرج امام زمان (علیه السلام) فرج همهی آسمانیان و زمینیان - اعمّ از فرشتگان و جنّیان و حیوانات و گیاهان و جمادات - میباشد، پس کسی که انتظار فرج ایشان را در این مرتبه (مرتبهی پنجم) داشته باشد، در حقیقت همهی مراتب قبلی و بالاتر از آنها را هم داراست و عبادتی فوق همهی عبادتها انجام میدهد.
و امّا سؤالی که اینجا مطرح میشود این است که: چگونه میتوان به این درجه از انتظار فرج امام عصر (علیه السلام) رسید؟
پینوشتها:
1. مکیال المکارم ج 2 ص 155.
2. اصول کافی، کتاب الحجّة باب أنه من عرف امامه لم یضرّه... ، ح 3.
3. در این قسمتها از فرمایش مرحوم صاحب مکیال در ج 2 این کتاب ص 155 بهره بردهایم، ولی آنچه در این جا آمده با مطالب ایشان در یک قسمت جزئی متفاوت است.
4. بحارالانوار، ج102، ص 112.
5. البته در مخلوقات عاقل مختار - مانند انسان - حساب ظالمان و منکران ولایت جداست، زیرا ظهور امام (علیه السلام) برای آنها نقمت است نه نعمت.
6. بحارالانوار ج 52 ص 316 ح 11.
7. زمر/ 69.
8. تفسیر علیّبن ابراهیم قمی ج 2 ص 224.
9. ارشاد مفید ج 2 ص 381.
10. البته در اینجا انسانهای عادی مراد هستند نه خود امام زمان (علیه السلام).
11. کامل الزیارات باب 11 ح 2.
12. استضعفه: عدّه ضعیفاً (المعجم الوسیط ص 540).
13. قصص/ 5.
14. بحارالانوار ج 24 ص 167.
15. الغیبه (شیخ طوسی) ص 184.
منبع مقاله :
بنیهاشمی، سیّدمحمّد؛ (1390)، سلوک منتظران، تهران: مرکز فرهنگی انتشاراتی منیر، چاپ ششم