عدم شناخت صحیح خویش در بسیاری از موارد موجب میشود حتی نیازهای خود را نشناسیم و در نتیجه برای رفع آنها اقدام نکنیم و به سادگی در دامهایی که سهوا یا عمدا آماده شده است، بیفتیم.
- فقدان شاخص و معیار
یکی دیگر از دلایل افتادن در سیاهچالهها، نداشتن شاخص و معیار درست است. وقتی معیار و شاخص درستی نداشته باشیم، هر جا که پای تشخیص یا انتخاب در میان باشد، احتمالا گول خوردنمان افزایش مییابد. در این حالت، انتخاب درست، همسر، شغل، حتی انتخاب یک شبکه خبری، یک کالا یا یک نوع تفریح میتواند ما را در جایگاه فردی فریبخورده قرار دهد. تشخیص کیفیت مناسب یک کالا یا یک منبع اطلاعاتی یا حتی یک کتاب، تشخیص دروغ از حقیقت یا باطل از حق، تشخیص راه درست از راه انحرافی، نمونههایی از تشخیصهایی هستند که میتوانند ما را در صورت نداشتن معیار صحیح به دامهای مهلک بکشانند. اما منظور از معیار چیست؟ معیار ابزاری است که به وسیله آن میتوانیم از ورود انتخابهای تحمیل شده جلوگیری کنیم.
بدین معنا که وقتی معیار داریم همه ورودیهایی را که از بیرون به سیستم ما پیشنهاد میشوند، با آن معیار مقایسه کرده و چنانچه با آن همخوانی نداشته باشند از ورودشان جلوگیری میکنیم؛ در حالی که اگر معیار درستی نداشته باشیم، چون به طور روزمره در معرض دهها انتخاب و تشخیص قرار میگیریم، احتمال گول خوردنمان هم افزایش پیدا میکند. ما باید سعی کنیم در انتخاب همسر، دوست، شغل، تحصیل و سایر موارد، معیارهای روشنی داشته باشیم.
- نگرش تکبعدی
یکی دیگر از دلایل افتادن در سیاهچاله، داشتن نگاه تکبعدی نسبت به مسائل و نسبت به فضای پیرامون و فرایندهای اطراف است. وقتی تنها از یک زاویه به کارها و مسائل نگاه میکنیم، مثلا فقط زاویه مثبت یا منفی را میبینیم، احتمال فریب خوردنمان بیشتر میشود.
تجربه نشان میدهد که بیشتر مسائل و امور، دارای وجوه مثبت و منفی توام هستند؛ یعنی وقتی ذهن را در اطراف آنها به گردش درآورده و از چند زاویه به آنها نگاه کنیم، هم وجوه مثبت و هم وجوه منفی را در آنها تشخیص میدهیم و انتخاب صحیحتر بسته به هدف و اینکه وجوه مثبت و منفی از نظر کمی و کیفی تا چه حد با اهداف همسو هستند، انجام خواهد شد.
متاسفانه، اکثر ما نگاه کردن از زوایای متفاوت را بلد نیستیم، یا به اندازه کافی برای کامل نگریستن تلاش نکرده و وقت نمیگذاریم و شرطی شده نگاه میکنیم؛ در حالی که نگرش چندبعدی یا نگاه کردن از بالا، به طوری که کل قضیه (و نه فقط اجزا) را ببینیم، احتمال ارتکاب به خطایی را که مولانا آن را با تمثیل فیل مطرح میکند، کاهش خواهد داد.
سیاهچالهها، محدود به حوزههای مرتبط با فریب خوردن نیستند. بسیاری از اتفاقات و رویدادهای زندگی و بسیاری از رفتارها و موضعگیریهای اطرافیان نیز مانند سیاهچاله عمل کرده و ما را در وضعیتی قرار میدهند که انرژی، زمان و امکانات ما هرز میروند. تقویت ویژگیهایی که مطرح شد، باعث هوشیاری بیشتری و پیشگیری از به دام افتادن در انواع سیاهچالهها میشود.
برای خواندن بخش دوم- در سیاهچالهها سرنگون نشوید- اینجا کلیک کنید.