به گزارش خبرنگار مهر، مرکز اسناد انقلاب اسلامی در گفتگویی با قاسم تبریزی، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران ضمن تحلیل نوع مواجهه «جبهه ملی» و «نهضت آزادی» با مسئله جنگ تحمیلی و دفاع مقدس نوشت: مخالفت مهدی بازرگان با جنگ تحمیلی نشان می دهد که این گروه حتی ملی بودنشان هم جای تأمل داشت. اگر ملی هستید و معنای ملیت را بر نژاد و زبان و خاک گذاشتید، همه اینها در این جنگ مورد تهاجم قرار گرفته است. پس جبهه ملی باید در صف اول جنگ باشد. وقتی که وارد نمیشوید یعنی «ملی» بودن شما هم جای تأمل است. آنها به آنچه که میگویند اعتقاد ندارند و این شخصیتها با این تفکر بزرگ شدهاند؛ کلیت عملکرد ملیون این را نشان میدهد.
در این مصاحبه به عقیده قاسم تبریزی، در تفکر مهدی بازرگان هرگز مبارزه مستقیم با رژیم پهلوی وجود نداشت. او در همین رابطه خاطرهای از سال 57 نقل میکند که براساس آن حتی نزدیکترین افراد بازرگان هم نسبت به سیاست گامبهگام او اعتراض میکردند. وی میگوید: «یادم است که سال 1357 گاهی به انجمن اسلامی پزشکان و مهندسین میرفتم. یک روز آنجا آقای بازرگان بعد از آنکه در خانهاش بمب گذاشته بودند آمد و صحبت کرد که ما باید همان سیاست آرام در چهارچوب قانون اساسی را پیش ببریم و هرگونه حرکت متقابل یا تعرضی به ضرر ما خواهد بود و ما راهی جز این نداریم. دکتر عباس شیبانی بلند شدند و گفتند: آقای بازرگان! دشمن از حریم آمده داخل حرم. باز شما همین مطالب را مطرح میکنید؟»
در بخش دیگری از این گفتگو مواضع نهضتآزادی و بازرگان را درباره ادامه یا توقف جنگ پس از فتح خرمشهر نقد و بررسی شده است. به گفته تبریزی، پس از عملیات بیتالمقدس بازرگان عقیده داشت که میبایست ایران از ادامه پیشروی دست برداشته و جنگ را متوقف کند.
پژوهشگر تاریخ معاصر ایران با انتقاد از موضع متزلزل نهضتیها و به ویژه مهدی بازرگان در این دوران میگوید: «آیا اینجا آقای بازرگان فقط سیاسیکاری میکند؟ ممکن است یک بخشی هم سیاسی باشد، ما منکر این نیستیم، ولی این عملکرد ریشه در همان تفکر دارد که ایشان اصلا مرد مبارزه نیست دارد. چون ایشان از نسل همان جریان جبهه ملی است. او هر چند متدین است اما نه به آیات قرآن درمورد تقابل با متجاوز نگاه میکند و نه مسائل فقهی را میفهمد. در مسائل دیگر هم این موضوع را درمورد آقای بازرگان داریم.»
قاسم تبریزی در تحلیل عملکرد نهضتآزادی در دوران دفاع مقدس به این نتیجه میرسد که نهضت آزادی بینش استعمارشناسی ندارد و دشمن را نمیشناسند و علاوه بر این درک صحیحی از اوضاع سیاسی، اسلام و جنگ ندارد.
وی در بخش دیگری از این گفتگو به مقایسه نوع نگاه نهضت آزادی به دفاع مقدس و برخی چهره های دیگر موثر در انقلاب مانند شهید رجایی پرداخته و در این باره خاطره ای به نقل از رهبر انقلاب بیان می کند. ما یک بار در سال 1361 خدمت مقام معظم رهبری رفتیم. یادم است که میخواستیم کتابی در مورد شهید رجایی بنویسم. ایشان در مورد ویژگیهای شهید رجایی فرمودند: شهید رجایی زبان دیپلماسی عادی را قبول نداشت؛ صداقت و صافی حرف را قبول داشت. بعد فرمودند: یکی از روسای جمهور آفریقا (که الان نامش یادم نیست و این فراموشی از طرف بنده است) در جلسهای فشار آورد که شما باید صلح کنید و آقای رجایی گفتند که بخشی از مناطق ما تحت اشغال عراق است، این مناطق را آزاد کند ما هم مینشینیم و با هم صحبت میکنیم. بعد آن 8 نفری که آمده بودند مثل یاسر عرفات و رئیسجمهور پاکستان و چند نفر دیگر گفتند که شما الان صلح را بپذیرید ما آن را حل میکنیم. دوباره آن رئیسجمهور آفریقایی این را گفت.
آقای رجایی به او گفتند دستتان را به من بدهید؛ شهید رجایی دست این آقای رئیسجمهور را گرفت و انگشتانش را بین انگشتان دست او گذاشت و فشار داد؛ آن شخص از درد نالید و شهید رجایی گفت: چیزی نگویید میخواهیم با هم مذاکره کنیم. دوباره فشار داد و آن شخص فریاد زد و گفت: آقا دستم را ول کنید؛ شهید رجایی گفت: ما میخواهیم مذاکره کنیم. بعد باز تکرار کرد که دستم را ول کنید و آقای رجایی گفتند: ببینید صدام با ما اینطور رفتار میکند.
البته آن نمایندگان که پیشنهاد صلح میدادند میفهمیدند که دارند چکار میکنند؛ اصلا آنها مأمور بودند که ما را در چالهای جدید بیندازند اما شهید رجایی میگویند که سرزمین ما را اشغال کردهاند، اول بیرون بروند بعد مذاکره میکنیم اما آنها میگفتند که نه الان بپذیرد.