معناى اسراف
در توضیح معناى اسراف گفته اند:
اسراف تجاوز از حد است در هر عملى اگر چه حلال که انسان آن را انجام مى دهد. گرچه کاربرد و مصداق آن در انفاق و مصرف کردن بیشتر است.
از این رو به کارگیرى هر چیز در غیر مسیر و حد خودش, چه از نظر کمیت و چه کیفیت, ((اسراف)) نامیده مى شود.
موارد اسراف
1 ـ ضایع کردن مال و بیهوده تلف کردن آن, هر چه کم باشد, مثل بیرون ریختن آب باقیمانده در لیوان, پوشیدن لباس قیمتى مخصوص مهمانى در محیط کار
2 ـ صرف مال در آنچه به بدن ضرر مى رساند. مثل خوردن پس از سیرى در صورتى که مضر باشد.
امام صادق (علیه السلام)مى فرماید:
انما الاسراف فیما اتلف المال و اضرذ بالبدن (1)
اسراف در چیزى است که موجب اتلاف مال و اضرار به بدن شود.
اما اگر درمان بیمارى و سلامتى آدمى به هزینه زیاد نیاز دارد, باید هزینه کرد و به یقین اسراف نخواهد بود.
3 ـ صرف مال در مصارفى که شرعا حرام است. مانند خرید شراب و ابزار و ادوات حرام.
تذکر این مطلب لازم است که در انفاق در راه خدا نیز باید اندازه را نگه داشت و از حد تجاوز نکرد, زیرا تامین نفقه همسر و فرزندان و تهیه مسائل رفاهى اولیه آنها از واجبات است.
مردى از دنیا رفت و پیامبر(صلی الله علیه وآله)بر او نماز خواند. سپس پرسید: چند تا بچه دارد و چه چیزى براى آنها گذاشته است؟
ـ یا رسول الله! مقدارى ثروت داشت اما قبل از مردن همه را در راه خدا داد.
ـ اگر این را قبلا به من گفته بودید, بر این آدم نماز نمى خواندم. بچه هاى گرسنه را در اجتماع رها کرده است؟!(2)
یکى از ویژگى هاى عالى فرهنگ اسلام این است که در مصرف و استفاده از بعضى امکانات ((شان و موقعیت)) افراد را مدنظر قرار مى دهد و ملاک اسراف و عدم اسراف در بعضى از زمینه ها و موارد را با اوضاع اقتصادى هر زمان و موقعیت اقتصادى و اجتماعى هر فرد گره مى زند. به عنوان مثال خانه بزرگ داشتن و لباس فلان قیمت پوشیدن و میزان طلا و جواهرات و اندازه نفقه همسر را مى توان به این مساله نیز منوط کرد. (3) ولى باید توجه داشت که وسعت و سادگى چیزى است و تجمل پرستى و زرق و برق پرستى چیز دیگر. از دیدگاه اسلام اولى ممدوح و دومى مذموم است. مساله اى که در اینجا باید مورد توجه قرار گیرد این است که بهره بردارى از نعمتهاى الهى چنانچه از حد طبیعى هر فرد بگذرد, اسراف است ولى در حد اعتدال مانعى ندارد و چه بسا کمتر از آن حد براى بعضى افراد, مصداق ((بخل)) باشد.
على علیه السلام درباره نشانه مسرف مى فرماید:
((للمسرف ثلاث علامات: یاکل مالیس له و یلبس مالیس له و یشترى مالیس له)). (4)
اسرافکار سه ویژگى دارد: مافوق شان خود مى خورد, مى پوشد و خرید مى کند.
در تعابیر اسلامى حدى را که براى مسکن معین کرده اند این است که به اندازه ((کفایت)) و ((کفاف)) آدمى باشد و این مقدار نسبت به افراد, خانواده ها, زمانها و مناطق فرق مى کند, ولى در عین حال باید بگونه اى باشد که از حد اعتدال آن زمان و منطقه تجاوز نکند.
على علیه السلام در بیان حد لباس انسانهاى باتقوا مى فرماید:
((ملبسهم الاقتصاد))
لباس پوشیدنشان در حد اعتدال و میانه روى است.
نه لباسهاى قیمتى مى پوشند و نه لباسهاى ژولیده و پست. بلکه در پرتو لباس معمولى, ظاهرى آراسته, پاکیزه و متین دارند.
عوامل اسراف
اسراف نیز مانند بسیارى از اعمال, برخاسته از ریشه ها و عواملى است که بدون پرداختن و مبارزه با آنها, حذف آن از زندگى فردى و اجتماعى ما ممکن نخواهد بود. در این قسمت به بیان و بررسى بعضى از این عوامل خواهیم پرداخت:
1 ـ خودنمایى
شخصى که در دوران زندگى همواره در نیل به خواسته ها و آرزوهاى خویش ناکام مانده و با تنگدستى و محرومیت دست به گریبان بوده است, این سرخوردگیهاى انباشته شده, به تدریج تبدیل به عقده هاى روانى شده و در شخصیت او ایجاد اختلال مى نماید. در این صورت, فرد دچار اختلال, براى سرپوش گذاردن بر ناکامیها و عقده هاى متراکم خود, دست به عملى مى زند تا او را در اجتماع مطرح کرده و شخصیت دهد. به عنوان مثال براى باز یافتن شخصیت سرکوب شده خویش به اسراف و ریخت و پاشهاى غیر معقول متوسل مى شود و فکر مى کند که با این رویه در اجتماع به عنوان انسانى دست ودل باز و بى اعتنا به ثروت مطرح مى گردد.
2 ـ تربیت خانوادگى
خانواده یکى از ارکان تربیت و محل شکل گیرى شخصیت رفتارى انسان است. شیوه هاى رفتارى فرزندان, انعکاسى از نوع تربیت خانوادگى آنهاست, از این رو بسیارى از دختران و پسران رفتارهاى فردى و اجتماعى, اقتصادى و اخلاقى را از والدین خود مىآموزند و در موقع لزوم آن را به کار مى گیرند.
یک مادر خوب و فهمیده که در خانه الگوى صحیحى براى مصرف داشته باشد و از مصارف غیر ضرورى و مسرفانه پرهیز کند, قهرا دخترى خواهد داشت که در زندگى فردى و اجتماعى آینده خود, دچار ضعف شخصیت و تقلید از دیگران نخواهد شد.
اما در نقطه مقابل, مادرى که بدون داشتن الگوى صحیح مصرف, به زیاده روى و ولخرجى خو گرفته است, این روش او در ساختار روحى فرزندش اثر گذاشته و قهرا او در زندگى آینده اش آن را به کار خواهد گرفت.
3 ـ فساد اخلاقى
ترک اسراف, یک نوع پایبندى و تعهد به مقررات دینى است که در اثر تربیت و تهذیب به دست مى آید.
در بعضى مردم, زمینه اسراف را باید در شخصیت اخلاقى و روحى آنها جستجو کرد; زیرا شخصى که خود را به تجاوز و قانون شکنى عادت داده و به گناه خو گرفته است, نمى تواند در امور مالى اش فردى معتدل باشد و همواره به دنبال تامین خواسته هاى افسار گسیخته خود مى باشد. او از این طریق سرمایه اش را به هدر مى دهد.
4 ـ تقلید
تقلید از ابزار مهم تربیت بشر است. انسان همیشه مى خواهد زندگى اش را با کسانى که در نظر او داراى شرافت و موفقیت اند, هماهنگ سازد. این احساس اگر همراه با هدایت عقل و انتخاب الگوهاى مناسب و صحیح باشد, بسیار ارزنده است. و چنانچه با جهل و هواهاى نفسانى همراه باشد, موجب گمراهى و سقوط ارزشهاى دینى و انسانى مى شود.
بسیارى از مردم در توجیه و درست جلوه دادن خلافکاریهاى خود ـ از جمله اسراف عمل دیگران را پیش کشیده و مى گویند دیگران هم, چنین مى کنند, غافل از اینکه عمل دیگران نمى تواند مجوزى براى فساد و ولخرجى آنها باشد.
لباس پوشیدنها, غذا پختنها, طلا و جواهرات, دکورها و دیگر مصارفى که بر اساس ((چشم و همچشمى)) آمیخته با اسراف هستند, کم نیستند و همین روحیه ((چشم و همچشمى)) عاملى براى اختلافات خانوادگى و نگرانیهاى روحى ـ روانى مى شود و خانواده اى را در کام بلاى اسراف و تن به ذلت دادن مى کشد و آرامش روحى زن و شوهر را سلب مى کند.
امام باقر علیه السلام مى فرماید:
ایاک ان تطمع بصرک الى من هو فوقک (5)
تو را از اینکه چشم طمع خود را به زندگى فرد بالاتر از خویش بدوزى, بر حذر مى دارم.
5 ـ الگوهاى اجتماعى
آنان که گفتار و عملکردشان در جامعه به عنوان الگوى عملى مردم بشمار مى رود تاثیر عمده اى در چگونگى بهره بردارى مردم از امکانات دارند. نقش بسیار مهم رسانه ها در الگودهى در همین راستا است. زندگى شخصى و نیز ادارى مدیران جامعه از همین مقوله است. سیاستگذاریها و برنامه ریزیهاى خرد و کلان در جامعه را نیز نباید فراموش کرد.
رابطه اسراف و فقر
همان گونه که گناهان دیگر اثرات مادى و معنوى براى فرد و جامعه به دنبال دارند, اسراف نیز آثار وضعى و تکلیفى خاص به خود را در پى دارد. شعاع آثار اسراف نه تنها متوجه شخص مسرف مى شود بلکه دیگران را هم که در مقابل این پدیده شوم روانى سکوت کرده و نهى از منکر نمى کنند, فرا مى گیرد.
((فقر)) و تنگ دستى از عواقب نامطلوب اسراف است که گاه دامنگیر شخص و گاهى دامنگیر جامعه مى شود. امام کاظم علیه السلام مى فرماید:
((من اقتصد و قنع بقیت علیه النعمه و من بذذر و اسرف زالت عنه النعمه))
((هرکس که در زندگى اعتدال و قناعت را پیشه کند, نعمت بر او باقى مى ماند و هر کس که تبذیر و اسراف کند, نعمت از او گرفته مى شود (و فقیر مى گردد)))
آنگاه که نعمتها کاهش یابند و روحیه خودکفایى و قناعت و صرفه جویى از جامعه رخت بر بندد و فقر به آدمى روى آورد, بناچار براى رفع نیازمنى هاى خود به دیگران وابسته خواهد شد و استقلال و شخصیتش را از دست خواهد داد.
امام صادق علیه السلام مى فرماید:
ان مع الاسراف قله البرکه (6)
همانا اسراف موجب کاهش و کمبود برکت است.
در یک بررسى کوتاه مى توان به اسرافکاریهاى بسیارى از مردم جامعه پى برد. میلیاردها تومان اسراف سالانه مواد غذایى, خارج شدن هزاران کیلو نان خشک و ضایع شدن خروارها میوه و سبزى و بلااستفاده ماندن مقادیر زیادى لباس قابل استفاده که چشم هزاران فقیر و محروم در انتظار یک دست آنهاست, نمایانگر ناسپاسى و کفران نعمت مردم ماست. نگاه کنید:
((گفته مى شود از هر ده میلیون قرص نان تولید شده روزانه در تهران چیزى حول و حوش 3 میلیون آن ((دور ریز)) مى شود که این میزان نان در واقع نابود مى شود. اگر وزن متوسط انواع نانهاى سنگین و سبک متفاوت را 150 گرم فرض کنیم در این صورت در تهران با فرض ده میلیون نان تولید شده در روز, در حدود چهارصدوپنجاه تن نان خواهیم داشت که از کانال مصرف خانوار خارج مى گردد و به عنوان ضایعات, صرف مصارف دست دوم و سوم مثل خوراک دام و طیور مى رسد که آن هم براى دام بدون اشکال بهداشتى نیست)) (7) با این مبالغ هنگفت مى توان سالانه هزاران مدرسه ساخت, هزاران درمانگاه تجهیز نمود و بیماران بسیارى را درمان کرد.
نقل شده است که امام صادق (ع) روزى نگاهش به میوه اى که بطور کامل خورده نشده و از خانه آن حضرت به بیرون پرتاب شده بود, افتاد.
آنگاه خشمگین شد و (با عتاب) فرمود: این چیست؟ اگر شما سیر شده اید, بسیارى از مردم سیر نشده اند (و گرسنه هستند) آن را به کسى بدهید که نیازمند آن است. (8)
چرا غذا را بیش از نیاز پخت مى کنیم؟ چرا در مصرف آب و برق صرفه جویى نمى کنیم؟ چرا در استفاده از کاغذ, لوازم التحریر, دستمال کاغذى زیاده روى مى کنیم؟ چرا از میوه ها درست استفاده نمى کنیم؟ چرا در پخت نان و شیوه نگهدارى آن اصول لازم را به کار نمى بندیم؟ چرا عده اى مرفه و بى درد ثروت عمومى جامعه را ـ ولو با درآمدهاى خود ـ با استفاده از ابزار و لوازم لوکس ضایع مى کنند؟ چرا الگوهایى که در برخى رسانه هاى جمعى و نیز عملکرد بعضى مدیران مشهود است جامعه را به سوى یک زندگى تجملى و اسرافگرایانه مى کشد؟ و دهها چراى دیگر که شما هم حتما روزانه با آن برخورد دارید.
امام صادق (ع) مى فرماید:
((میانه روى در زندگى چیزى است که خداوند آن را دوست دارد و اسراف را دشمن دارد حتى اگر این اسراف با بیرون انداختن هسته خرمایى باشد, چون آن هسته به کار مىآید (9). یا با بیرون ریختن آب باقیمانده (در لیوان) باشد.)) (10)
اسراف و عدم استجابت دعا
مسرف چون با سو اختیار خود گرفتار این بیمارى شده و به تنگدستى افتاده است, اگر از خدا بخواهد تا از مخمصه فقر نجاتش دهد, دعایش مستجاب نخواهد شد. امام صادق علیه السلام یکى از چهار نفرى را که دعایشان مستجاب نمى شود, فردى مى داند که ثروتش را ضایع کرده, آنگاه از خدا مى خواهد تا به او روزى دهد. خداوند درجواب مى فرماید: آیا تو را به میانه روى و اصلاح در امور زندگى امر نکردم؟! (11)
رابطه اسراف و دورى از خدا
از آنجا که هر بعد روحى انسان در بعد دیگر موثر است, بالطبع انحراف و کژى در یک بعد به انحراف در سایر ابعاد منجر مى شود.
اسراف و تجاوز از حد در امور مادى و معنوى ـ همچون معصیت با چشم, گوش, زبان و ... ـ موجب کمرنگ شدن احکام الهى در مقابل آدمى و در نتیجه تکذیب حق مى شود, اینجاست که آدمى بتدریج از خداوند دور شده و از نعمت هدایت الهى محروم مى شود و این, یک سنت قطعى و لایتغیر الهى است که هدایت معنوى در پرتو عمل به دستورات خدا و پرهیز از گناه و محرمات به دست مىآید.
در غیر این صورت, فراموشى یاد خداوند توسعه مى یابد و بتدریج زندگى فردى و اجتماعى مردم دچار سر در گمى و بى هدفى مى شود; اعتمادها به یکدیگر کم مى شود; روحیه ایثار و فداکارى و کارگشایى, از جامعه رخت بر مى بندد; عاطفه و ترحم کاهش مى یابد; مردم در کارهاى خلاف شرع بر یکدیگر سبقت گرفته و از انجام اعـمـال و افـعـال خـیـر و پسندیده دریغ مى ورزند.
اسراف نیز عاملى براى دور شدن دلها, زیاد شدن فاصله طبقاتى, بى تفاوت شدن و دهها عارضه دیگر روحى ـ اجتماعى است که جامعه را از درون مى پوساند.
اسراف در بیت المال
حفظ بیت المال و نظارت دقیق بر هزینه هاى عمومى و مقدم داشتن الویتها از مهمترین وظایف حکومت اسلامى است.
از آنجا که همه اقشار جامعه ـ روستایى و شهرى ـ در بیت المال شریک مى باشند چگونه مى توان از بودجه عمومى کشور در زیباسازى بیش از حد و تغییرسالانه دکوراسیون ادارات, شرکتها و بانکها و تجهیز دفتر کار مسوولان و خریدگل وگلدان هاىمتنوع قیمتى براىدفتر مدیران کشور و برپایى ضیافتهاى غیرضرورى براى مسوولان و یا برپایى بعضى سمینارها استفاده کرد؟!
بطور قطع اینها مصداق ((منکر)) هستند و تا با آنها مبارزه نشود ایجاد عدالت اجتماعى مشکل به نظر مرسد.
عدالت اجتماعى زمانى عینیت پیدا مى کند که همه ثروتهاى کشور بطور مساوى بین همه اقشار تقسیم و توزیع شود. وجود دارند مدیرانى که طبق دلخواه و خواسته خویش دکور اطاقشان را به هم ریخته و به سبک مورد پسند خود بازسازى مى کنند; گلدانهاى گرانقیمت را خریدارى کرده و اطاق را زینت مى دهند و حال آنکه این بودجه ها و هزینه مصارفى لازمتر و ضرورى تر دارند. طبیعى است که این روش چنان که اشاره شد علاوه بر رشد تجمل گرایى عمومى, موجب بى اعتماد شدن توده هاى مردمى به دست اندرکاران کشور مى شود. این سیره عملى نادرست نظارتى جدى از سوى دولت اسلامى را نیاز دارد تا بیت المال را از شر جاهلان و عاملان حفظ کند.
على علیه السلام در نامه اى به زیادبن ابیه که جانشین حاکم بصره بود, مى نویسد:
((به خدا سوگند یاد مى کنم, سوگندى از روى راستى و درستى, که اگر به من خبر رسد که تو در بیت المال مسلمانان به چیزى اندک یا بزرگ خیانت کرده و بر خلاف دستور, صرف و هزینه نموده اى, بر تو آنچنان سخت خواهم گرفت که تو را فقیر و ناتوان از تامین مخارج خانواده و خوار و پست گرداند.))(13)
پی نوشتها:
1 ـ کافى,ج 4 , ص 54 .
2 ـ گفتارهاى معنوى, شهید مطهرى, ص 163 .
3 ـ براى توضیح بیشتر پیرامون میزان نفقه همسر, مى توانید به تحریرالوسیله امام خمینى (ره), ج 2 , کتاب النکاح, فصل نفقات, مساله 8 مراجعه کنید.
4 ـ سفینه البحار, ج 1 , ص 615 .
5 ـ اصول کافى, ج 2 , ص 137 .
6 ـ وسایل, ج 15 , ص 261 .
7 ـ روزنامه کیهان, 25 خرداد 1372 .
8 ـ مستدرک الوسایل, کتاب الاطعمه و الاشربه, باب 61 .
9 ـ توضیح این مطلب لازم است که در آن زمان, هسته خرما در بعضى زمینه ها کاربردى داشته باشد.
10 ـ وسایل, ج 15 , ص 257 .
11 ـ اصول کافى, ج 2 , ص 511 .
12 ـ نهج البلاغه, نامه 20 .
13 ـ بحارالانوار, ج 41 , ص 105 .
منبع: ماهنامه پیام زن