با وجود قرآن چه نیازی به احادیث داریم؟ و آیا نظریهی اسلام بدون حدیث، صحیح است؟
پاسخ:
اگر چه کتاب خدا حاوی مهمات احکام دینی به طور کلی است، اما گاهی این کلیت نمی تواند بدون وساطت احادیث، تفسیر آن چه را که نیاز به ادای تکلیف در مرحله اجرا از ناحیه تبیین است در اختیار ما بگذارد.
علاوه بر اینکه در قرآن آیاتی وجود دارد که در قالب محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ و... است، یا آیاتی وجود دارد که نیاز به تاویل یا توضیح دارد. تفسیر این گونه موارد بر عهده روایات است و اگر بخواهیم نگاهی به تاریخ پر عبرت تشکیل فرقه های اسلامی بیندازیم در خواهیم یافت که کم نبودند پیروان این عقیده انحرافی که با وجود کتاب خدا دیگر چه نیازی به احادیث است و اصل دین خود در بردارنده همه مسایل مورد نیاز بشر می باشد! حال آن که اولیاء دین به عنوان بهترین راهنما یان،راه راست را به مردم نشان میدادند.
این مطلب غیر قابل انکار است که قرآن و حدیث دو گوهر گرانبها و دو گنج بی پایان دریای معارف هستند. رسول گرامی اسلام صلوات الله علیه نیز مردم را به متابعت از هر دو در حالی که در کنار هم باشند دعوت کرده است.
ایشان فرمود: "إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِی کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی "(1)
یعنی من دو چیز گران بها در میان شما باقی میگذارم. تا زمانی که به آن دو پناهنده شوید، گمراه نخواهید شد، کتاب نازل شده خدا و عترتم که خاندان من هستند.
در عین حال قرآن همواره به عنوان منبع سنجش نسبت به روایات معصومین سلام الله علیهم اجمعین معرفی شده است. به این معنا که ایشان سنجش گفتار خویش را قرآن قلمداد کرده و انتساب آن چه را با قرآن نسازد از خود سلب کردند:
"خَطَبَ النَّبِیُّ ص بِمِنًی فَقَالَ أَیُّهَا النَّاسُ مَا جَاءَکُمْ عَنِّی یُوَافِقُ کِتَابَ اللَّهِ فَأَنَا قُلْتُهُ وَ مَا جَاءَکُمْ یُخَالِفُ کِتَابَ اللَّهِ فَلَمْ أَقُلْهُ"(2)
یعنی: ای مردم هر چه از من برای شما نقل کردند و موافق قرآن است من گفته ام و هر چه برای شما نقل کردند و مخالف قرآن است من نگفته ام.
بنا براین، در فقه و سنت شیعه روایات صادره از اولیای خدا همواره به عنوان مفسر و مکمل بیان احکام الهی به صورت کلی بوده است که البته هم قرآن و هم عترت در گذشته از برخوردهای افراط یا تفریط گونه عجیبی به دور نبوده است به گونه ای که گاه قرآن فقط تنها منبع کفایت دهنده احکام الهی بوده است و گاه حدیث.
در این خصوص یکی از مفسرین چنین نوشته است:
«ان اهل السنة اخذوا بالکتاب وترکوا العترة؛ فآل ذلک الی ترک الکتاب لقول النبی(صلیاللهعلیهوآله): "انهما لن یفترقا". ... لقوله(صلیاللهعلیهوآله): "انهما لن یفترقا" فقد ترکت الامة القرآن و العترة (الکتاب و السنة) معاً.(3)
یعنی اهل سنت کتاب را گرفته و عترت را رها کردند، در نتیجه قرآن هم کنار نهاده شد، زیرا پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) فرمود: قرآن و عترت جدایی ندارند، زیرا رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) فرمود: آن دو از یکدیگر جدا نمی شوند.
از این رو امت اسلام، قرآن و عترت و کتاب و سنت را رها کردند.
و اما در مورد شعار انحرافی اسلام بدون حدیث که مقصود همان قرآن بدون حدیث است باید گفت این مطلب پیشینه ای تاریخی دارد. معروف است در زمان ارتحال پیامبر گرامی اسلام(صلیاللهعلیهوآله) عده ای چون ابوبکر و عمر نیز بر بالین حضرت حاضر بودند و آن هنگام که پیامبر در حال جدایی از عالم خاکی بودند در صدد بر آمدند سفارش های مکرر خود را مبنی بر جدایی ناپذیری قرآن و عترت از یکدیگر مکتوب کنند. پس قلم و دواتی طلبیدند، اما عمر در آن جلسه به طور جدی مانع این کار شد و حتی نسبت به پیامبر صلوات الله علیه سخنان ناشایستی بر زبان راند و در ادامه این جمله انحرافی را گفت که "حسبنا کتاب الله " یعنی کتاب خدا قرآن ما را کفایت می کند.
شیخ مفید این واقعه تاسف بر انگیز را از قول ابن عباس نقل کرده است:
لَمَّا حَضَرَتِ النَّبِیَّ ص الْوَفَاةُ وَ فِی الْبَیْتِ رِجَالٌ فِیهِمْ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلیاللهعلیهوآله) هَلُمُّوا أَکْتُبْ لَکُمْ کِتَاباً لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَداً فَقَالَ عُمَرُ لَا تَأْتُوهُ بِشَیْءٍ فَإِنَّهُ قَدْ غَلَبَهُ الْوَجَعُ وَ عِنْدَکُمُ الْقُرْآنُ حَسْبُنَا کِتَابُ اللَّهِ فَاخْتَلَفَ أَهْلُ الْبَیْتِ وَ اخْتَصَمُوا فَمِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ قُومُوا یَکْتُبْ لَکُمْ رَسُولُ اللَّهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ مَا قَالَ عُمَرُ فَلَمَّا کَثُرَ اللَّغَطُ وَ الِاخْتِلَافُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلیاللهعلیهوآله) قُومُوا عَنِّی ...(4)
یعنی هنگامی رحلت پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) فرا رسید و در منزل حضرت مردم جمع بودند از جمله عمر بن خطاب هم بود حضرت در آن هنگام فرمود(قلم و دواتی بیاورید) می خواهم برای شما کتابتی کنم که بعد از آن هیچگاه گمراه نشوید که در این هنگام عمر گفت چیزی نزد حضرت نیاورید این حالت حضرت به دلیل شدت تب و درد است در حالی که نزد شما قرآن است و کتاب خدا ما را کفایت می کند در این هنگام سر و صدایی بر پا شد و عده ای از پی در خواست رسول خدا و عده ای موافق عمر شدند و وقتی سر و صدا بالا گرفت حضرت با ناراحتی ایشان را از بالین خود دور کرد و این چنین شد که شعار غلط و انحرافی "حسبنا کتاب الله "پای گرفت و اهل سنت بر این سنت پایدار ماندند.سنتی که شیعه از آن گریزان است و آن را به هیچ عنوان قبول نمی کند.
خلاصه آن که اگر قرآن به تنهایی کافی بود مردم عرب زمان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) که کاملا با زبان عربی آشنایی داشتند چرا از پیامبر در خواست تبیین و تفسیر و توضیح می کردند. به عنوان مثال قران دستور به اقامه نماز داده است. اما جزئیات آن را بیان نکرده حال بفرمایید طریقه اقامه نماز را از کجا و از چه کسی باید آموخت.
پی نوشت ها:
1. دیلمی شیخ حسن،إرشاد القلوب إلی الصواب، قم، انتشارات رضی، سال 1412 ه ق، چاپ اول، ج1، ص132.
2. شیخ کلینی، الکافی، تهران، انتشارات اسلامیه،سال 1362 ه ش، چاپ دوم، ج1، ص 70.
3. طباطبایی سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، انتشارات اسلامی،سال 1417 ه ق، چاپ پنجم، ج 5، ص 276.
4. شیخ مفید، أمالی المفید، قم، انتشارات کنگره شیخ مفید، سال 1413 ه ق، چاپ اول، ص37.