«خانه / اِو» از همان ابتدا از نقطه اوج داستان آغاز میشود. دختری با جیغ و فریاد و برسرزنان وارد خانهای قدیمی میشود که دارند جنازهای را از آن بیرون میبرند و جلوی خروج جنازه را میگیرد. دوربین در میان کشاکش است و بسیار زود در جریان داستان قرار میگیریم. پیرمردی که پدر دختر است در این خانه قدیمی از دنیا رفته و پیش از مرگ وصیت کرده جنازه او را به اتاق تشریح دانشگاه علوم پزشکی بسپارند و حالا مأمورانی که از طرف دانشگاه آمدهاند دست به دامن خواهرزاده مرحوم شدهاند تا بتواند دخترداییاش را مجاب کند به وصیت مرحوم عمل شود.
«خانه» که این روزها بر سر نوشتن نام آن رسانهها دردسر زیادی داشتهاند – چون کلمه ترکی ev به معنی خانه در رسمالخط فارسی معادلی ندارد و از ائو تا او و سرانجام «خانه/اِو» برای آن در نظر گرفتهاند – با دوربین سیالش تبدیل به فیلمی متفاوت میشود. دوربینِ روی دستی که یکلحظه ایستایی ندارد و از نزدیکترین فاصله کاراکترهایش را تعقیب میکند و با تکانهای زیاد در طول این کشمکش فامیلی پرسروصدا از یک کاراکتر به سراغ کاراکتر دیگر میرود.
اولین فیلم اصغر یوسفی نژاد به زبان ترکی، با ترکیبی از بازیگران تئاتر منطقه آذربایجان و نا بازیگران در تبریز ساختهشده است. انتخاب زبان ترکی برای فیلم به باورپذیری بیشتر فیلم در فضای یک محله پایین شهر و خانوادهای از طبقات پایین جامعه و شاید به پوشاندن ایرادهای بازیگری برای تماشاگری که با زبان ناآشناست و دیالوگها را از طریق زیرنویس فارسی دنبال میکند، کمک کرده است. انتخاب یک فضای پرتنش و بازیهای ناتورالیستی و پلانهای طولانی برای ساخت فیلم اول تصمیم پر ریسکی برای یوسفی نژاد بوده است. اصغر یوسفی نژاد که 47 ساله است و کارمند صداوسیمای تبریز بوده و کارش را از مطبوعات سینمایی و صفحه معرفی کتاب مجله گزارش فیلم و ماهنامه فیلم در دهه هفتاد شروع کرده، پیشازاین چند فیلم مستند و کوتاه و دو فیلم تلویزیونی در کارنامه داشته است.
«خانه/اِو» که مدتزمان 70 دقیقهای آن مطابق با زمان واقعی سیر وقایع در فیلم است، میتوانست در یک پلان فیلمبرداری شود و یکی دیگر از زورآزماییهای فنی-تکنیکی این روزهای سینمای ایران باشد، اما از افتادن به سمت این ماجراجویی دوری کرده است.
بااینحال فیلم قلاب لازم برای نگهداشتن تماشاگر و فراتر رفتن از موقعیت جذاب اولیهاش ندارد. اصرار نماینده دانشگاه علوم پزشکی – با آن رفتار کاسبکارانه و عوامانهاش- و انفعال و در واقع استیصال مجید خواهرزاده مرحوم – که در تمام این شش سال غایب بودن دختر از پیرمرد نگهداری میکرده – و موضع سرسختانه دختر مرحوم در دقایق بعدی هم ادامه پیدا میکند و یک دعوای بیمقدمه، ورود پلیس و بعد خروج بدون کارکردش هم نمیتواند جان تازهای به داستان این خانه قدیمی بدهد. قرار است انگیزهها و درونیات کاراکترهای اصلی و زنهای سنتی و خالهزنک فامیل از طریق دیالوگها به تماشاگر منتقل شوند.
دیالوگها زندگی عادی و روانی ندارند و برای انتقال اطلاعات به تماشاگر تعبیه شدهاند و تماشاگر باهوش خیلی زودتر از وقتیکه فیلمساز به او اجازه میدهد درمییابد که بین مجید و دختر گذشتهای عاطفی وجود داشته است. تغییر موضعهای عصبی و به دور از حسابگری نماینده دانشگاه علوم پزشکی هم تنها به کار طولانی کردن یک داستان کمبنیه میآید. تا پیش از ورود شوهر دختر، تنها مجید است که با نقاط پنهان شخصیتش به فیلم عمق میبخشد. او که به نظر میرسد همیشه خواسته تا با خوب بودن و هوای همه را داشتن تا جایی که میتواند بین اینهمه آدمها با منافع متضاد تعادلی ایجاد کند، از طرف دختری که زمانی دوست میداشته، بیعرضه و ترسو خوانده میشود و بالای سر جنازه سعی میکند سر از کار دختر دربیاورد.
پایانبندی قوی و غیر محافظهکارانه فیلم اما خیلی از ایرادات داستانی را میپوشاند. جایی که میفهمیم بین این آدمها تمام واکنشها و رفتارها ناشی از منافعی فردی است و جنازه وسط افتاده درواقع بیپناهترین انسان این خانه است. کسی که روزگاری دخترش را به خاطر سرپیچی از فرمانش برای ازدواج طرد کرده اما پیری و آلزایمر تنها و بدون قدرتش کرده و به تعبیر دختر شبیه بچهای معصوم و آرام شده است. حتی در دنیای این طبقه هم در نهایت منافع فردی است که انگیزه آدمهاست. حتی مرگ هم انسانها را مهربانتر نکرده است.
Post Views:
1,102