مقدمه
تعامل اهل بیت با عالمان و پیروان گروه های عقیدتی و مذهبی چگونه بوده است ؟ عالمان و اندیشمندان اسلامی، بارها به این پرسش پاسخ داده اند، ولی به نظر می رسد می توان با ورود به زمان و مکانی خاص و تمرکز بر گروهی مشخص، جزئیات دقیق و واقع بینانه تری از این تعامل به دست آورد و با توجه به اسوه بودن اهل بیت، مجموعه رفتارها و گفتارهای آنان با گروه ها را به عنوان الگویی کارآمد بررسی کرد.
بتریه یکی از فرقه های فعال و اثرگذار در عصر زندگانی صادقین است که بخش مهمی از تعاملات صادقین را به خود اختصاص داده است. [1]این گروه به عنوان یکی از فرقه های زیدیه شناخته می شود،[2] ولی براساس برخی منابع [3]، بتریه پیش از قیام زید بن علی در کوفه حضور داشتند. به عنوان نمونه، در کتاب اختیار معرفة الرجال برای معرفی [4]این فرقه ، نامی از زیدیه نیامده است. در حقیقت، آنان از دوره ای به عنوان فرقه داخلی زیدیه به شمار آمدند که امامت زید را پذیرفتند و بتریه را باید بخشی از جریان حدیثی کوفه و گروهی پیش زیدی دانست که در طول عمر کوتاهشان،[5] نقش فعال و اثرگذاری در عرصه های گوناگون، به ویژه در مناسبات فکری و فرهنگی برعهده داشتند. بررسی احوال شخصیت های مهم این گروه، مانند حکم بن عتیبه (م. ١١٥ ق )، ثابت بن هرمز (م. ١٢١ ق )، سلمة بن کهیل (م. ١٢١ ق )، سالم بن ابیحفصه (م. ١٣٧ ق )، هارون بن سعید عجلی (م. ١٤٥ ق )، عمرو بن خالد واسطی (م. ١٥٠ ق )، عمرو بن ریاح (م. ١٥٠ ق )، حسن بن صالح (م. ١٦٨ ق ) و کثیر النواء (م. ١٦٩ ق )، این نکته را تأیید می کند. [6]
موضوع این بحث، کم و بیش تازه است و به برخی از پژوهش های مربوط به آن اشاره میشود. درباره جریان های فکری فرهنگی عصر صادقین، کتاب «علم الکلام و المجتمع فی القرنین الثانی و الثالث» [7] از مهم ترین پژوهش ها به شمار میرود. تبیین فضای فکری سده اول و دوم هجری و بررسی احوال شخصیت های مؤثر در این دوره مانند بتریه، از مباحث مهم این کتاب است.
رساله دکتری اعظم فرجامی با عنوان «تأثیر حدیث زیدیه بر حدیث امامیه»[8] از دیگر پژوهش هایی است که در آن به افکار، احادیث و عملکرد برخی بزرگان بتریه پرداخته میشود. هم چنین می توان از مقاله عباس زریاب در، ذیل مدخل بتریه ، به عنوان یکی از مهم ترین پژوهش های مستقل درباره این گروه نام برد. وی پس از بررسی اندیشه های بتریه، به معرفی برخی بزرگان این فرقه میپردازد. پژوهش دیگر پایان نامه حسین عرب نژاد با عنوان « مواجهه صادقین با زید و زیدیان » است که مانند بیشتر پژوهش های صورت گرفته درباره تعاملات زیدیه و امامیه، به داوری درباره نظر پیشوایان امامیه درباره قیام های زیدیه میپردازد و در برخی فصول به مسائل فکری و فرهنگی این عصر اشاره میکند. براین اساس در مقاله حاضر، با استفاده از منابع و پژوهش های نام برده شده و با روش توصیفی تحلیلی به بررسی تعامل صادقین با فرقه بتریه میپردازیم . این پژوهش دو هدف مشخص دارد:
١- معرفی الگوی علمی و بسترشناسانه که به نمایش جنبه های گوناگون تعامل ائمه با گروه ها کمک کند؛
٢- ارائه تصویری روشن از راهبردهای صادقین در برابر فعالیت گروهی میانه رو و در اصطلاح خاکستری. نتایج این پژوهش می تواند الگویی مناسب و کاربردی برای جامعه کنونی به ویژه مدیران و مدبران در عرصه حکومت باشد. بازخوانی ویژگیهای فرقه بتریه به منظور دست یابی به بسترهای حاکم بر تعامل، تبیین راهبردهای صادقین در رویارویی با این گروه و پی آمدهای آن، سه بخش اصلی مقاله است.
ویژگیهای فرقه بتریه
فرقه بتریه ویژگیهایی داشته است که بیان آنها، افزون بر تبیین اهمیت این گروه، به درک سبک و سیره تعامل صادقین با آنان کمک میکند.
١.نفوذ عالمان بتری در میان مردم
عالمان و فقیهان بتری ، بیشترین سهم را در گسترش و رشد این فرقه و جایگاه اجتماعی بالای آن نزد مردم داشتند. برای مثال، حکم بن عتیبه، یکی از عالمان بتری را با عناوینی چون فقیه بزرگ کوفه میخواندند. [9]همه به دلیل شهرت علمی، به وی مراجعه میکردند و او هیچ پرسشی را بیپاسخ نمی گذاشت. [10]از این رو، مردم احترام بسیاری برای وی قائل بودند. برای نمونه ، هنگام ورود او به مدینه، از او استقبال کردند و ستون [11] مخصوص پیامبر برای اقامه نماز، به وی واگذار شد.
ویژگی دیگر عالمان بتری، شهرت آنان به زهد، تواضع و فروتنی بود. چنان که در برخی کتاب های اخلاقی، از گفتار و کردار پرهیزکارانه حسن بن صالح، یکی از بزرگان بتری یاد میشود.[12]
سومین ویژگی برجسته عالمان بتری، ارتباط آنان با صحابه و تابعان و نقل حدیث از ایشان بود. بررسی اسناد حدیثی فریقین، جایگاه ویژه محدثان بتری را نشان میدهد. برای نمونه، بسیاری از روایت های شیعیان درباره منزلت امیرالمؤمنین حضرت علی [13]و بسیاری از روایات اهل سنت در منزلت شیخین [14] را راویان بتری نقل کرده اند. مجموع ویژگیهای یاد شده، روزبه روز، بر نفوذ و اثرگذاری عالمان بتری در میان عموم مردم میافزود.
٢.رویکرد تسامحی بتریه در برابر مبانی فکری گوناگون
شاخصه دیگر بتریه، عقاید آنان بود.[15] این گروه از شیعیان و طرفداران برتری امیرالمؤمنین حضرت علی بودند[16] اما آموزه های کلامی و دیدگاه های فقهی آنان به دیدگاه های اهل سنت تمایل داشت. [17]ازاین رو از بتریه به عنوان نزدیک ترین گروه شیعه [18]به مبانی فکری اهل سنت نام برده میشود.
مهم ترین باورهای بتری، مشروعیت دادن به خلافت شیخین،[19] جواز امامت مفضول با وجود افضل،[20] شروع امامت امیرالمؤمنین حضرت علی از هنگام بیعت مردم با ایشان،[21] امامت هر یک از فرزندان امیرالمؤمنین حضرت علی که قیام کنند[22] و توقف در باره عثمان[23] است. آنها در برخی مسائل فقهی با اهل سنت همعقیده بودند. برای مثال، وجوب مسح بر خفین (مسح کشیدن بر روی کفش )[24] و جواز شرب نبیذ مست کننده [25] از مهم ترین وجوه تمایز آنان با شیعیان معتقد به نص، به شمار می آمد.
نکته مهم آن است که باورها و مسائل فقهی یاد شده، در کوفه رواج داشته است و از آنها به عنوان باور عمومی مردمان این شهر نام برده میشود. [26]برای نمونه، جمع میان برتری امام علی و مشروعیت خلافت شیخین [27] یا نبود حصر امامت در فرزندان فاطمه[28] عقیده رایج مردمان کوفه بوده است. این موضوع نشان می دهد بتری مذهبان، تعداد قابل توجهی از مردم کوفه را تشکیل می دادند.
٣.تبلیغ و ترویج آموزه ها
بزرگان بتریه، عالمانی شناخته شده بودند و با اعلام نظر در مسائل دینی و فقهی، محل رجوع شیعیان کوفه نیز بودند. همچنین جلسه هایی علمی برگزار میکردند و در آن به گسترش افکار و عقاید بتریه می پرداختند. آنان در کرسی های علمی به تبیین احکام و عقاید خود می پرداختند. چنان که «کثیر النّواء»، یکی از اندیشمندان بتریه در محافل گوناگون ، به تولای شیخین توصیه می کرد.[29] سالم بن ابیحفصه، یکی دیگر از عالمان بتری در مساجد به خطابه می پرداخت و در سخنانش «شیخین» و «امیرالمؤمنین» حضرت علی را با[30] هم مدح می کرد. هم زمان با گسترش اندیشه قیام علیه بنی امیه ، قیام به عنوان یکی از اصول اساسی بتری مذهبان اعلام شد. به گونه ای که بر آن تأکید داشتند و تحقق فریضه امر به معروف و نهی از منکر را در قیام معنا می کردند.[31] آنان معتقد بودند، امام کسی نیست که در خانه بنشیند و پرده بر خانه خویش بیاویزد.[32] ترویج آموزه های بتریه و بهره برداری آنان از اندیشه قیام، بسیاری از شیعیان را به سوی آنان جذب کرد. گفتار امام صادق درباره فعالیت های بتریه ، نشانه موفقیت آنان در دوره ای از زمان است. آن حضرت درباره سران بتریه فرمود: آنان بسیاری از شیعیان را به سوی خود جذب کرده و سبب گمراهی آنان [33]شده اند.
٤.ارتباط هم زمان با اهل سنت و امامیه
تعاملاتی که بتریه با مذاهب دیگر به ویژه اهل سنت داشتند یکی از ویژگیهایی بود که از باورهای آنان سرچشمه میگرفت. اشعری تأکید می کند که بتریه با تسهیل در عقاید، موجب گسترش تعاملات این گروه با مذاهب دیگر شده است.[34] ازاین رو به نظر می رسد نوبختی در تقسیم بندی زیدیه به دو فرقه ضعفا و اقویا، از این تسهیل عقاید تأثیر گرفته است. نوبختی، بتریه را از ضعفای زیدیه به شمار می آورد و تأکید می کند آنان برترین شیعیان نزد اهل سنت بودند. [35]ارتباط آنان با اهل سنت به اندازهای بوده است که حکم بن عتیبه، [36] قرای اهل سنت را برای برگزاری جلسه هایی به خانه خویش دعوت می کرد. نکته مهم دیگر در تعاملات بتریه ، ارتباط هم زمان و تنگاتنگ آنها با امامیه است. حضور بزرگان بتریه در جلسه های عمومی صادقین، درس آموزی آنها در جلسه های خصوصی این دو امام [37] و روایت های بسیار آنان از صادقین،[38] نشان از این ارتباط تنگاتنگ دارد. البته مراجعه بتریان به پیشوایان امامیه، به معنای پذیرش مقام عصمت و علم الهی آنان نبود. [39]ازاین رو، آنان در برخی گفتوگوها و مناظره ها، مخالفت صریح خود [40] را با صادقین ابراز می کردند.
٥.تلاش برای پیشدستی بر امامیه
فعالیت های بتریه به گسترش آموزه های ایشان ختم نشد و عالمان بتری ، افکار معتقدان به نص ، مانند مشروعیت نداشتن خلافت شیخین را برنتافتند. ازاین رو، فعالیت هایی را با هدف پیش دستی بر امامیه، در دستور کار خویش قرار دادند. آنان از ارتباطی که با صادقین داشتند، به سود خود بهره برداری می کردند و گاهی به جعل سخنان ایشان می پرداختند. این مطلب سبب می شد تا افزون بر گسترش تفکر بتریه، اندیشه صادقین از پیروان ایشان پنهان بماند و مرز باورهای مذهب امامیه و بتریه کم رنگ شود. پژوهش ها نشان میدهد شکاف موجود میان این دو گروه، در دوره امامت امام صادق بیشتر شده است؛ زیرا بزرگان بتریه به یکسان بودن مقام پیشوایان امامیه معتقد نبودند و جایگاه علمی امام صادق را به اندازه جایگاه پدرشان نمی دانستند. ازاین رو، ارتباط گسترده ای که میان امام باقر و سالم بن ابیحفصه، یکی از بزرگان بتریه وجود داشت، [41] در دوره امام صادق قطع شد. فاصله ایجاد شده میان امامیه و بتریه، پس از قیام زید بن علی بیشتر شد و شرکت نکردن امامیه در قیام، آنها را به دو گروه تقسیم کرد. ازاین رو کثیرالنواء و حسن بن صالح که رهبری بتری مذهبان را پس از قیام زید برعهده داشتند،[42] فعالیت های خود را برای تخریب امامی مذهبان گسترش دادند و بیشتر به طرح شبهه ها و جعل احادیث پرداختند. برای نمونه کثیرالنواء، برای تخریب امامیه، از پیشبینی پیامبر درباره امامیه، به [43] عنوان گمراهان از اسلام خبر داد[44] و از قول رسول خدا تأکید کرد که رافضیان، اسلام را به بیراهه می برند.[45] هم چنین، از امام علی روایت کرد که در آخرالزمان ، [46] گروهی خواهند آمد که از اسلام فاصله میگیرند و آنها رافضیان هستند.
٦.بهره مندی از خاستگاه جغرافیایی کوفه
مذهب بتریه در شهری شکل گرفت و رشد یافت که بیشتر شیعیان امامی در آن زندگی می کردند. [47]این درحالی بود که صادقین، در مدینه سکونت داشتند و فاصله میان صادقین و پیروان ایشان ، موقعیت را برای فعالیت بیشتر مذاهب دیگر فراهم می کرد. در چنین شرایطی، موقعیت علمی ، اجتماعی و حدیثی رهبران بتریه سبب می شد تا در برخی موارد، شیعیان معتقد به نص برای دریافت پاسخ پرسش های خود، به آنان [48]مراجعه کنند. ارتباط شیعیان با صادقین، بیشتر در ایام حج صورت می گرفت و عالمان یا پیروان مذاهب در مکه یا در میانه راه، در مدینه، نزد آنان حاضر می شدند. عالمان بتری مانند دیگر محدثان، با ورود به کوفه، اخباری را که شنیده بودند، نقل می کردند. فاصله جغرافیایی و دست رسی نداشتن به امام سبب می شد برخی احادیث، به شکل نادرست مطرح شود. ازاین رو فیض بن مختار از اصحاب امام صادق[49] به آن حضرت میگوید: در حلقه ای در کوفه نمینشینم، مگر آن که به درستی نقل احادیث از سوی[50] شما شک میکنم.
راهبردهای صادقین در رویارویی با بتریه
از آن چه گذشت، روشن می شود که ویژگیهای فرقه بتریه، بستر لازم را برای پدید آمدن شرایطی بحرانی به وجود آورد. به کار بردن واژه بحران به این دلیل است که ویژگیهای یاد شده در کنار هم، شرایط جدیدی را در برابر امامیه پدید آورد که تصمیم گیری و اقدام نکردن به موقع امامی مذهبان، نتایج جبران ناپذیری را برای آنان به دنبال داشت. این شرایط نشان دهنده وضعیتی بحرانی است [51]که فقط یک رهبری اثربخش میتواند آن را سامان دهد. نکته مهم و کاربردی در سبک تعامل صادقین، آن است که ایشان برای مدیریت بحران فکری و فرهنگی به وجود آمده ، شناخت عوامل و بسترهای پدیدآورنده آن را پیش از تصمیم گیری و اقدام، ضروری میدانستند. بررسیها نشان می دهد، صادقین با انگیزه و آرای عالمان و پیروان بتریه آشنایی کامل داشتند. آنان در موارد متعددی، در میان پیروان خویش، نام بزرگان بتریه را در کنار هم بیان میکردند[52] و یا از افکار و عقاید آنها خبر می دادند.[53] هم چنین از مراجعه بسیار امامی مذهبان به صادقین، برای طرح نظریه های بتریه روشن می شود که آنان، گروهی شناخته شده نزد صادقین بوده اند. [54]شناخت کافی از بتریه، سبب شد صادقین در تعامل با این گروه، رویکردی راهبردی [55]و آیندهنگرانه در پیش گیرند. این راهبردها در زمینه های مدارا، پرهیز و احتیاط، تبیین و روشن گری و هدایت گری و نخبه پروری قابل استنباط و استخراج است.
١.مدارا، پرهیز و احتیاط
روایت های بسیار «حَکَم بن عُتَیبه» و «حسن بن صالح» از صادقین که در بسیاری موارد با واژه های «سمعت» و «سألت» آمده است، نشان از ارتباط نزدیک بتریه با صادقین دارد. این امر مسئله ای کاربردی است و به طور کلی، رفتار صادقین با سران این فرقه، همراه با احترام بود و برخوردی مستقیم و تنش آمیز در تعامل با بتریه نداشتند. در روایتی «عذافیر صیرفی» تصریح می کند که با حکم بن عتیبه نزد امام باقر بودیم و امام وی را احترام میکرد. [56]این در حالی است که در همین روایت، حَکَم قول امام را نمی پذیرد یا مطابق گزارش دیگری، سلمه بن کهیل، حکم امام را مخالف قرآن و [57] مردود می شمارد. گفتنی است، صادقین در شرایطی با بتریه مدارا میکردند که آنان گاهی با سخنان خود، برای پایین آوردن منزلت ایشان میکوشیدند. نقل میشود وقتی عَبّاد بصری از طرفداران بتریه، [58] امام صادق را در حال پوشیدن لباس احرام دید، بر لباس حضرت خُرده گرفت و گفت که با این حال، خود را در مقام امیرالمؤمنین حضرت علی می پنداری؟ امام از شنیدن این سخن ، خشمگین نشد و در پاسخ به این سخن، به آوردن دلیل برای کار خود اکتفا کرد. [59]
در گزارشی دیگر آمده است: وقتی امام صادق از پیامبر حدیثی را نقل کرد، عَبّاد پرسید: چه کسی تو را از حدیث پیامبر خبر داده است؟ امام پاسخ داد: ای عباد! مرا متهم کردی، در حالی که من به نقل از پدرانم از رسول خدا روایت [60]خوانده ام. در کنار این سیره کلی، گاه امام سبکی متفاوت را در برخورد با بتریه پیش میگرفتند و بی احترامی آنان سبب میشد امام اجازه ملاقات به آنان ندهند و با پرهیز از هم سخن شدن با آنان، از هرگونه اختلاف و درگیری جلوگیری میکردند. نقل میشود که دو نفر از بتریه نزد امام صادق آمدند و با بیاحترامی گفتند: «آیا در میان شما، امامی واجب الاطاعه یافت می شود؟» امام آنان را به حضور نپذیرفت و پس از رفتن آنها،[61] توهین کنندگان به خود را نفرین کرد.
برخورد صادقین با عالمان بتری، نه تنها همراه با احترام بود، بلکه گاهی امام به هدایت آنان میپرداخت . برای مثال ، امام در ملاقات با آنان به شأن و جایگاه خود اشاره و تأکید کرد که علم حقیقی در خانه کسی است که جبرئیل بر اهل آن نازل شده باشد.[62] هم چنین در روایتی آمده است: امام باقر، ابومریم انصاری را نزد حکم بن عتیبه میفرستد و به وی پیغام میدهد هرکجا از شرق و غرب عالم میخواهی برو، ولی بدان علم صحیح [63] را جز از اهل بیت پیامبر دریافت نخواهی کرد. واژه مدارا نوعی احتیاط را در خود جای میدهد و این موضوع، به خوبی در سبک و سیره تعامل صادقین با بتریه دیده می شود. در روایتی آمده است: ام خالد نزد امام صادق آمد و گفت: زراره مرا به تبرّا از شیخین و کثیرالنواء مرا به تولای آنان امر میکند، کدام یک نزد شما محبوب تر هستند؟[64] امام در پاسخ فرمود: «زراره و دوستانش نزد من محبوبترند». این روایت نشان می دهد که پیشوایان امامیه، موضع صریح خود را درباره مسائل اختلافی میان امامیه و بتریه اعلام نمی کردند. در گزارش دیگری آمده است: ابوالجارود همراه با کثیر النَّواء نزد امام صادق حاضر شدند. کثیرالنواء از ابوالجارود گلایه کرد و گفت: وی از شیخین تبرّا میجوید، ولی پیش از آن که امام سخنی را بیان کند، ابوالجارود کلام وی را تکذیب کرد و گفت: [65]کثیر النواء تا به حال از من چنین چیزی نشنیده است. صادقین نه تنها از بیان موضوع های اختلافی نزد بتریه خودداری میکردند، بلکه در مواردی به نظر می رسد گفتارشان همراه با تقیه بوده است. برای مثال، روایت های متعددی نقل شده است که در آن ، بزرگان بتریه از قول صادقین بر خلافت شیخین و لزوم تولا به آنان، تأکید کرده اند.[66]جلوه دیگری از راهبرد مدارای صادقین در سبک و سیره آنان، نوع رویارویی ایشان در برابر اندیشه قیام است. هرچند آنها با قیام مخالف بودند، [67] ولی این مخالفت، هیچ گاه سبب قطع ارتباط آنان با سران بتریه نشد. ائمه برای حفظ ارتباط با گروه های درون شیعی، نهایت تلاش خود را میکردند و این تلاش، امری مهم در سیره آنان به شمار میرود. وقتی خبر شکست زیدیه به امام صادق رسید، آن حضرت، عمرو بن خالد واسطی (م. ١٥٠ ق) را که فردی بتری مذهب بود[68] فراخواند و به وی مبلغی پرداخت تا میان خانواده های کشته شدگان قیام زید پخش کند.[69] همدردی امام با بازماندگان قیام، مصداق برجسته راهبرد یاد شده است.
٢.تبیین و روشن گری
بتریه در دوره صادقین، مذهبی مستقل و شناخته شده بود و فعالیت گسترده ای داشت. این مطلب از گفتار امام صادق به خوبی روشن می شود. آن حضرت به سعد جلاب که از اصحاب ایشان و امام باقر در کوفه بود،[70] گفتند: «اگر بتریه در شرق و غرب با یکدیگر متحد شوند، دین به وسیله آنان عزیز [71]نخواهد شد». آنچه می تواند از شاخصه های سبک تعامل صادقین با بتریه خوانده شود، آن است که آنان شیوه های گوناگونی را برای پرده برداری از چهره سران بتریه و اهدافشان در مجامع گوناگون به کار میبردند، مانند آن که در میان اصحاب خود، از تعابیر مختلفی برای گمراه خواندن سران بتریه، استفاده میکردند.[72] برای مثال، هر دو امام، کثیرالنواء را فردی دروغگو معرفی کردند.[73] در روایتی دیگر آمده است:[74] امام صادق در دنیا و آخرت از وی تبرا جست.
به نظر می رسد بخشی از تعاملات صادقین با امامی مذهبان ، با توجه به فعالیت های فرقه بتریه بوده است. به عبارت دیگر، بخشی از تلاش آنان در برابر این گروه، به فعالیت های درون گروهی اختصاص دارد. زراره در این باره نقل می کند: امام باقر به من امر کرد تا به برادرش حُمران بگویم که با امثال حکم بن عتیبه درباره محدث بودن امام صحبت نکند[75] و بار دیگر به من مأموریت [76]داد تا به حکم بن عتیبه پیغام دهم که اوصیای «علیّ» محدّث هستند. این دو گزارش در کنار هم نشان می دهد که امام با روش هایی، مرز میان اندیشه شیعی را با راه و روش بتریه تبیین مینمودند و دوری حکم بن عتیبه از اندیشه اهل بیت را برای امثال زراره روشن می کردند. هم چنین اعلام میکردند که رفت و آمدهای عالمان بتری با ایشان، به منزله تأیید آنان نیست. در گزارشی دیگر، امام صادق از «کثیر النواء» نام بردند و فرمودند: «او و دوستانش نزد ما میآیند و ادعا میکنند که ما را تصدیق میکنند، ولی[77]چنین نیست. آنها حدیث ما را میشنوند و تکذیب میکنند».
سیره دیگر صادقین در راستای این روشنگری، حل شبهه هایی بود که بتریه مطرح می کرد. آنان همواره به پرسش های پیروان خود درباره این گروه پاسخ میدادند و برای برطرف کردن ابهامات آنان میکوشیدند. در گزارشی آمده است: به امام باقر خبر دادند که عده ای میگویند: چون مردم بر انتخاب ابوبکر اجماع داشتند، پس خلافت وی مورد رضایت خداوند بوده است . آن حضرت به آیاتی از قرآن استناد کرد و فرمود: «مردم پس از رسول خدا گمراه [78]شدند».
از شبهه های دیگر بتریه آن بود که اگر امامان امامیه مشخص هستند، پس دلیل تفرقه ایشان پس از درگذشت یک امام چیست؟ این شبهه می توانست به شأن و جایگاه امامیه خدشه وارد کند. وقتی ابوعبیده ، امام را از این سخن آگاه کرد، ایشان گوینده این شبهه را نهی کرد و فرمود: «از ما اهل بیت کسی از دنیا نمیرود، مگر آن که کسی جایگزین وی[79] میشود. مطابق خبر دیگری، «سالم بن ابیحفصه» در میان شیعیان گفته بود، پیشوایان امامیه به هفتاد گونه سخن میگویند تا همواره راه فرار را برای خود باقی گذارند. وقتی ابوبصیر، گفتار او را نزد امام صادق مطرح کرد، آن حضرت دلیل کار خود را بیان و به شیوه[80] پیامبران الهی استدلال کرد.
رد احکام فقهی و احادیث جعلی بتریه، از راهکارهای صادقین در زمینه روشن گری در میان امامیه بود. عیسی بن منصور و جمعی گزارش میکنند که زراره نزد امام صادق حاضر شد و حدیثی را به نقل از حکم بن عتیبه از امام باقر روایت کرد. امام صادق فرمود:[81] «پدرم هیچ گاه چنین سخنی نگفته و حَکَم به پدرم نسبت دروغ داده است». در گزارشی دیگر، ابوبصیر فتوای حکم، بر جواز شهادت زنازاده را برای امام نقل کرد.[82] امام نظر او را باطل و حکم را گمراه خواند. روشنگری امام نسبت به اندیشه بتریه و زیدیه درباره قیام در این بخش اهمیت دارد. امام باقر در جمع پیروان نزدیک خود بر اعتماد نداشتن به مردم کوفه سخن میگفت. [83]همچنین وقتی برخی از امامی مذهبان نزد امام صادق حاضر شدند و پیشنهاد دادند آن حضرت، رهبری زیدیه را برعهده گیرد، ایشان نپذیرفت و اندیشه[84] زیدیه را جاهلانه خواند.
مطابق گزارشی دیگر، امام صادق به اصحاب خود دستور داد در خانه هایتان بمانید و اطمینان داشته باشید، خطری شما را تهدید نمیکند. هم چنین تأکید کرد که زیدیه پیوسته سپر شما خواهند بود؛ زیرا حاکمان جور به دفع آنها مشغول می شوند و از شما[85] غفلت می ورزند.
٣.هدایت گری و نخبه پروری
صادقین درکنار تبیین جایگاه بتریه و سفارش مداوم به دوری کردن امامیه از آنان، هدایت گری را در دستور کار خویش قرار دادند. مطالعه گفتار این دو امام، تأکید ایشان بر شاخصه هایی را نشان میدهد که از مسائل مورد اختلاف با مذاهب دیگر و بتریه به شمار میرود. برای نمونه، امامان در موارد مختلفی به تبیین ابعاد موضوع امامت [86]می پرداختند و گاهی یک خطبه را به این موضوع اختصاص می دادند. بخش دیگر این هدایت گری در جلسه های خصوصی صادقین با امامی مذهبان صورت می گرفت . ایشان در برابر عقیده بتریه بر امکان عدم وجود امام، [87] بر «ضرورت وجود امام» تأکید می کردند[88]، یا برخلاف نظر بتریه،[89] «علم الهی» و «عصمت» را از شرایط امام بر می شمردند[90] و یا باور بتریه بر امکان وجود چند امام [91] را رد می کردند.[92] آنان بارها خود را به عنوان فرزندان امام علی معرفی میکردند و برخلاف بتریه که فقط به امامت امام علی و حسنین معتقد بودند،[93] بر لزوم اعتقاد به همه پیشوایان امامیه تأکید[94] میکردند. صادقین در اقدامی دیگر دستور دادند که تقیه در مسح بر خُفَّین، شُرب نبیذ و ترک جهر به بَسمَلَه حرام است. [95]این کارها از مهم ترین ویژگیهای بتری مذهبان به شمار میرفت [96] و این دو امام در پی ایجاد مرز فکری و ظاهری میان بتریه و امامی مذهبان بودند.
هدایت گری در مسائل اجتماعی، در مدیریت بحران صادقین، نقش مهمی داشت و شاید بتوان گفت این بخش در میان فعالیت های آنان، نمود قابل توجهی دارد. ایشان در جلسه هایی که با حضور امامی مذهبان کوفه برگزار می شد، بر مواردی تأکید می کردند که این نکته را تأیید می کند. برای نمونه، امام به گروهی از امامی مذهبان کوفی توصیه کردند که همکیشان خود را یاری کنید و دستگیر یکدیگر باشید. [97]در پی همین اقدام بود که پیشوایان امامیه، پیروان خود را از برقراری هرگونه روابط خانوادگی با بتریه نهی کردند. وقتی زراره از امام صادق درباره برقراری رابطه خویشاوندی با افرادی چون حکم بن عتیبه و سالم بن ابی حفصه پرسید، امام، آن را نهی کرد و سپس فرمود: [98] «با کسانی ازدواج کن که نصب و انکاری در امر امامت نداشته باشند». سخن امام افزون بر تبیین عقاید بتریه، نشانه سیاست ایشان درباره تضعیف بتریه است. همچنین مطابق گزارشی، امام صادق تحریم اقتصادی بتریه را اعلام کرد و پرداخت هرگونه صدقه به بتریه را حرام خواند.[99] هم چنین، صادقین برای برداشتن فاصله میان خود و پیروانشان و جلوگیری از جعل احادیث، همواره تأکید می کردند بدون[100] بررسی شواهد آنچه از زبان ما نقل میشود، روایتی را نپذیرند. اقدام دیگر ایشان، «پرورش نخبگانی» بود که میتوانستند افزون بر پاسخ گویی به پرسش های دینی امامی مذهبان در کوفه، به حل شبهه های بتری مذهبان بپردازند. امام [101]باقر به «محمد بن مسلم»[102] و امام صادق به «ابان بن تغلب»[103] و «مؤمن طاق» دستور دادند در مساجد حاضر شوند و فتوا دهند. نایبان امام، ارتباط خود را با صادقین حفظ و شبهه های مطرح شده درباره امامیه را به آنان منتقل می کردند. نقل میشود هشام بن حکم در یک سفر حج، نزد امام صادق آمد و پانصد سؤال مخالفان امامیه را مطرح نمود و پاسخ آنها را دریافت کرد.[104] توصیه صادقین به کوفیان درباره مراجعه به افرادی چون «زُرارة بن اَعیَن»، «ابوبصیر اسدی» و «محمد بن مسلم»،[105] نشان می دهد آنان توانایی لازم را برای پاسخ گویی به پرسش ها و رفع شبهه کسب کرده بودند.
در گزارشی ، فرزند زراره برای رساندن پیام پدرش، نزد امام صادق حاضر شد و گفت: پدرم پیغام داد که کسی نزد ما نمیآید، مگر آن که از سفارش شما درباره[106] مراجعه به من خبر میدهد.
یکی دیگر از گزارش هایی که از راهبرد هماهنگ امام باقر و امام صادق در نخبهپروری خبر میدهد، وصیت امام باقر در پایان عمرشان به امام صادق و توصیه آن حضرت به نیکی با شاگردانشان است. امام صادق در پاسخ پدر فرمود[107]«به خدا سوگند در تعلیم و تربیت آنان خواهم کوشید».
پی آمدهای تعامل صادقین با بتریه
با بررسی وضعیت فرهنگی، اجتماعی و سیاسی امامیه و بتریه در قرن دوم هجری قمری، مهمترین پیآمد فعالیت های صادقین در برابر بتریه آشکار میشود. راهبرد اول صادقین بر مدارا، پرهیز و احتیاط در برابر بتریه استوار بود و وحدت اجتماعی شیعیان کوفه را در پی داشت و از هرگونه مقابله مستقیم امامیه و بتریه جلوگیری میکرد. این رویکرد امام سبب شد تا نوعی همگرایی میان دو فرقه پدید آید و محدثان بتری [108] در مبانی مشترک امامیه و بتریه، بسیاری از روایت های صادقین را نقل کنند.
راهبرد تبیین و روشن گری امام سبب شد امامی مذهبان، افزون بر فاصله گرفتن از عالمان بتری ، روایت های آنان را بدون شاهد نپذیرند. برای نمونه، «سالم بن ابی حفصه» نزد امامی مذهبان، فردی مشکوک به شمار می آمد و آنها برای روشن شدن اعتبار یا نامعتبری[109] روایت های وی به پیشوایان خود مراجعه میکردند. همچنین ، مراجعه متعدد امامی مذهبان به صادقین و پرسش درباره آرا و عقاید بتریان،[110] این امر را نشان میدهد. در مقابل گسترش فعالیت امامیه، بتریه در سال های بعد منزوی شدند. ازاین رو، نام فردی به عنوان پیشوای بتریه در قرن سوم هجری قمری یافت نمی شود. مادلونگ تصریح میکند که بتریه در قرن سوم هجری قمری به اهل [111] سنت گرویدند. از مهم ترین پی آمدهای راهبرد هدایتگری و نخبهپروری صادقین، ایجاد مرز میان بتریان و امامیان، شناخته شدن امامی مذهبان [112] و برپایی کرسی های علمی امامیه در کوفه بود.[113] هم چنین تلاش صادقین در رویارویی با اندیشه قیام، حفظ جان و مال امامی مذهبان و حاضر نشدن آنان در قیام های زید بن علی و یحیی بن زید را به دنبال داشت.
به طور کلی منابع تاریخی نه تنها به نفوذ بتریه در میان شیعیان معتقد به نص اشاره نمیکنند بلکه، شواهدی را در اثرگذاری امامیه بر برخی افراد بتریه نقل میکنند. برای نمونه، زرارة بن اعین که از شاگردان حکم بن عتیبه بود، [114] به امامیه پیوست و در شمار[115] برترین دانشمندان امامیه قرار گرفت.
همچنین فعالیت های امامیه در مسائل فقهی سبب شد برخی از بتریه از آرای خود صرف نظر کنند. چنان که فردی بتری با شنیدن دلیل صادقین، مسح بر خفین را ترک کرد.[116] آنچه بحران فعالیت بتریه را به فرصت تبدیل کرد، رهبری صادقین بود. آنان توانستند افزون بر جلوگیری از نفوذ بتریه در میان شیعیان امامی، با راهکارهای خود، مقدمات شکل گیری اساسنامه فقهی و کلامی امامیه را فراهم کنند. این دست آورد مهم با پرورش یافتن نخبگان، کامل شد و حیات فکری امامیه به فعالیت گسترده در کوفه ادامه داد.
نتیجه
فرقه بتریه، گروهی «پیش زیدی» بودند که بسترهای لازم برای شکوفایی و رشد آنان در کوفه وجود داشت. عالمان بتری در میان مردم نفوذ داشتند و محل مراجعه شیعیان بودند. آسان گیری در عقاید و ارتباط همزمان آنها با اهل سنت و امامیه، در کنار تلاش آنها برای ترویج باورهایشان، سبب میشد بسیاری از شیعیان به آنان بپیوندند. از سویی دیگر، بیشتر شیعیان معتقد به نص، در کوفه در معرض تبلیغات ، طرح شبهه ها و جعل احادیث از سوی بتریه قرار داشتند و فاصله جغرافیایی که میان صادقین و پیروان ایشان وجود داشت، لزوم رویارویی با این بحران را دوچندان می کرد.
سبک و سیره صادقین در تعامل با این فرقه، هدفمند و آیندهنگرانه بود. بررسی ها از دو راهبرد مستقیم و غیرمستقیم صادقین در برابر بتریه خبر میدهد. راهبرد مدارا، پرهیز و احتیاط در رویارویی با بتری مذهبان، سبب شد وحدت اجتماعی شیعیان حفظ شود و افزون بر همگرایی در باورهای مشترک، برای جذب آنان تلاش گردد.
راهبرد غیرمستقیم صادقین، روشنگری، هدایتگری و نخبهپروری بود که افزون بر حفظ جان و عقاید امامی مذهبان، انزوای بتریه، نظاممند شدن باورهای فقهی و کلامی امامیه، پرورش نخبگان، شکل گیری نظام آموزشی امامیه در کوفه و گسترش تشیع را به دنبال داشت. به نظر می رسد گروه های مختلفی در جامعه کنونی، رفتاری میانه را برای پیشبرد اهداف خویش برگزیده اند و همچون بتریه در پی بهره برداری از منافع درونگروهی به نفع خود هستند. رویکردها و راهبردهای مدبرانه صادقین، الگویی سزاوار برای تعامل و رویارویی با آنان است.
پی نوشت ها
[1] در توضیح اختلاف نظر موجود درباره نام گذاری این گروه و ضبط آن ، به مواردی اشاره میشود. کَشّی معتقد است، این گروه از زمانی، بتریه نامیده شدند که زید بن علی در حضور امام باقر ، از این واژه برای نفرین آنان استفاده کرد. (شیخ طوسی ، فۀ ، تحقیق سید مهدی رجائی، قم: مؤسسۀ آل البیت، ١٤٠٤ ه. ق، ج ٢، ص ٥٠٥؛ عبدالکریم بن محمد سمعانی، ، بیروت: دارالجنان للطباعه و النشر و التوزیع ، ١٤٠٨ ه. ق، ج ٢، ص ٧٨) بر اساس این روایت، شیخ طوسی، نام آنان را بتریه ضبط کرده است، ولی مسعودی نظر دیگری دارد و آنان را ابتریه خوانده است. (علی بن الحسین مسعودی، ، قم :مؤسسۀ دارالهجره، ١٤٠٩ ه. ق، ج ٤، ص ٤٥) در هر صورت به نظر میرسد این نام را مخالفان اهل بیت به آنان نسبت داده اند، چنان که مامقانی ( یۀ یۀ، بیجا: چاپ محمد رضا مامقانی، ١٤١١ ه. ق، ج ٢، ص ٣٤٩) و خویی (، قم: مرکز نشر الثقافۀ الاسلامیۀ، ١٤١٣ ه . ق، ج ١٤، ص ١١٠) آورده اند، این گروه به دلیل انتساب به «کثیر النوا» که به «ابترُ الید» به معنای دست بریده، معروف بود، بتریّه خوانده شده اند. (ابن ادریس، ، قم: مؤسسه النشر الاسلامی ، ١٤١٠ ه. ق، ج ٣، ص ٥٦٦)
[2] محمد بن عبدالکریم شهرستانی، تخریج محمد فتح الله بدران، قاهره : مکتبۀ الانجلو المصریه، بیتا، ص ٣٩٠.
[3] سعد بن عبدالله قمی اشعری،تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، ١٣٦١، ص ١٨؛ حسن بن موسی نوبختی، ، بیروت: دارالاضواء، ١٤٠٤ ه. ق، ص ٢٠ ٢١.
[4] شیخ طوسی، ج ٢، ص ٤٩٩.
[5] ولیفرد مادلونگ، ترجمه جواد قاسمی، مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی، ١٣٧٥، ص ١٧٨.
[6] ابن سعد، ، بیروت: دارصادر، بیتا، ج ٢، ص ٤٢٠، ٤٢٥ و ٤٦١؛ ابن ندیم، ، تحقیق: رضا تجدد، بی جا: بینا، ١٣٥٠، ص ٢٢٧؛ نجاشی ، قم : موسسه النشر الاسلامی، ١٤١٦ ه. ق، ص ٣٦٠، شیخ طوسی،ج ٢، ص ٤٩٨ ٥٠٦؛ حسن بن علی ابن داوود، نجف : منشورات مطبعه الحیدریه، ١٣٩٢ ه. ق، ص ١٤٤.
[7] فان اس یوزف، ، ترجمه صالح سالمه، کلن : الجمل ، ٢٠٠٨.
[8] این رساله در سال ١٣٩٠ در دانشگاه قم دفاع شده است. هم چنین دو مقاله علمی با عنوان های «تحلیل روایات حکم بن عتیبه و انتسابش به زیدیه » و «واکاوی مذهب و روایات حسن بن صالح در کتب امامیه »، از همین مجموعه به چاپ رسیده است.
[9] عبدالله بن صالح عجلی، معرفۀ، مدینه: مکتبه الدار، ١٤٠٥ ه. ق، ج ١، ص ٢٨٢.
[10] ابن الجعد، ص ٦٢.
[11] ابن معین، دمشق: دارالمأمون للتراث، بیتا، ج ١، ص ٣٦٢.
[12] عبدالله بن محمد ابن ابی الدنیا، ، کویت: دارالسلفیه ١٤٠٨ ه . ق؛ همو، قاهره: مکتبه القرآن و النشر و التوزیع، بیتا، ص ٤٤.
[13] محمد بن سلیمان کوفی، تحقیق محمد باقر محمودی، قم: مجمع احیاء الثقافه الاسلامیه، ١٤١٢ ه . ق، ص ٣٤، ١٢٤، ١٢٧، ١٣٦، ١٣٧؛ محمد بن حسن طوسی، ، تحقیق سید حسن خرسان، تهران: دار الکتب الاسلامیه، ١٣٦٥، ج ١، ص ٥٤؛ ابن شهر آشوب،نجف: مکتبۀ الحیدریه ، ١٣٧٦ ق، ج ٣، ص ٦.
[14] مالک بن انس ،بیروت : دار احیاء التراث العربی ، بیتا، ج ١، ص ١٥٠؛ نسائی، ، بیروت: دارالکتب العلمیه، بیتا، ج ١، ص ٥٢٧؛ بخاری، دیار بکر: المکتبه الاسلامیه، بیتا، ج ٣، ص ٣٠٥؛ ترمذی ، ، بیروت: دارالفکر للطباعه و النشر و التوزیع، ١٤٠٣ ه . ق، ج ٤، ص ٣٣٩.
[15] عباس زریاب،بتریه، تهران: بنیاد دایره المعارف اسلامی، ١٣٧٥، ج ٢، ص ٢٣٢؛ سید علی موسوی نژاد، آشنایی با زیدیه، ، ١٣٨٠، شماره ١١، ص ٨٨.
[16] علی بن اسماعیل اشعری، تهران: انتشارات امیرکبیر، ١٣٦٢، ص ٦٥.
[17] علی بن احمد ابن حزم، بیروت: دارالکتب العلمیه، بیتا، ج ٢، ص ١١٢؛ محمد بن احمد ذهبی، ، بیروت: دارالمعرفه للطباعه و النشر، ١٣٨٢ ه . ق، ج ١، ص ٤٩٦...
[18] .
[19] ابن حزم، ج ٤، ص ٩٢؛ احمد بن یحیی ابن مرتضی ، قم : مجمع الزخائر الاسلامی، بیتا، ج ١، ص ٤٠.
[20] نوبختی، ص ٩؛ شیخ صدوق، ، تحقیق علی اکبر غفاری، قم: جماعۀ المدرسین، ١٤٠٤ ه. ق، ج ٤، ص ٥٤٤.
[21] اشعری، ص ٦٩.
[22] نوبختی، ص ٥٧.
[23] عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، ، تهران: نشر اشراقی، ١٣٦٧، ص ٣٧؛ شهرستانی، ، ص ١٦١.
[24] حاکم نیشابوری، معرفۀ، بیروت: منشورات دارالآفاق الحدیث، ١٤٠٠ ه. ق، ص ٣١؛ ابن ابی حاتم رازی، ، بیروت: دار احیاء التراث العربی، ١٣٧١ ه . ق، ج ٦، ص ٢٦٥٧.
[25] عبدالله بن محمد ابن ابی شیبه، ، بیروت: دارالفکر للتباعه و النشر و التوزیع، ١٤٠٩ه. ق، ج ٥، ص ٤٩٩؛ ابوالفرج اصفهانی، ، نجف: المکتبۀ الحیدریه، قم: مؤسسۀ دار الکتاب، ١٣٨٥ ه. ق، ص ٣١١.
[26] قاضی نعمان ،تحقیق سید محمد حسینی جلالی، قم: جماعۀ المدرسین، بیتا، ج ٣، ص ٢٨١.
[27] علی بن حسن ابن عساکر، ، تحقیق علی شیری، بیروت: دارالفکر، ١٤١٥ ه. ق، ج ٤٢، ص ٥٣٠.
[28] ن. ک: محمدکاظم رحمتی، ، تهران : انتشارات بصیرت، ١٣٨٨، ص ٦٥.
[29] رازی، تهران: اساطیر، ١٣٧١، ج ٧، ص ٢٢٦٧؛ عبدالرحمن بن علی ابن جوزی، بیروت: دارالاحیاء التراث، ١٣٨٢ ه. ق، ج ٣، ص ١٣٦؛ سیوطی، ، بیروت: دارالمعرفۀ للطباعۀ و النشر، بیتا، ص ١٠١؛ علی بن حسام متقی هندی، ، بیروت: دارالکتب العلمیه، ١٤٢٥ ه. ق، ج ٢، ص ٤٤٢.
[30] مزی،بیروت: موسسه الرساله، ١٤٠٦ ه. ق، ج ١٠، ص ١٣٥.
[31] احمد ابن اعثم، ، تحقیق علی شیری، بیروت: دارالاضواء، ١٤١١ ه. ق، ج ٥، ص ٣٤؛ ابن شهرآشوب ،ج ٣، ص ٢٤١.
[32] محمد بن یعقوب کلینی، ، تحقیق علی اکبر غفاری، تهران: دار الکتب الاسلام، ١٣٦٣، ج ١، ص ٣٥٧.
[33] شیخ صدوق، ، ج ٤، ص ٥٤٤.
[34] اشعری، ص ٤٥١.
[35] نوبختی، ص ٥٠.
[36] ذهبی، ج ٩، ص ٢١٩.
[37] احمد بن محمد بن خالد برقی، ، تحقیق سید جلال الدین حسینی أرموی، تهران: درالکتب الاسلامیه، بیتا، ص ٩، ١٢، ٣٥.
[38] شیخ صدوق، ج ٤، ص ١٠٩ و ٣٠٨؛ کلینی، ج ٧، ص ٣٢٩ و ٣٨٥.
[39] نوبختی، ص ٥٦.
[40] نجاشی ،ص ٣٦٠.
[41] برقی، ص ١٢.
[42] سمعانی، ج ١، ص ٢٨٠.
[43] احمد بن علی مقریزی، ، تحقیق محمد عبدالحمید النمیسی، بیروت: دارالکتب العلمیه ، ١٤٢٠ ه. ق، ج ١٢، ص ٣٦٣.
[44] از اوایل قرن دوم، امامیه از سوی مخالفان با عنوان نکوهش آمیز رافضه خوانده میشدند. ر. ک: فرات کوفی، ، نجف: نشر حیدریه، ١٣٥٤ ه. ق، ص ١٣٩؛ ابن قتیبه، القاهره : دارالمعارف، بیتا، ص ٤٨٠.
[45] ابراهیم بن محمد ثقفی،تحقیق سید جلال الدین حسینی، قم: دارالکتاب الاسلامی، ١٤٢٤ ه . ق، ج ٢،ص ٧٢٦...
[46] ...
[47] محمد بن حسن طوسی، ، قم: مؤسسه النشر الاسلامی، ١٤١٧ ه. ق، ص ٢٢٤ . 236
[48] اختیار معرفۀ، تحقیق سید مهدی رجائی، قم: مؤسسۀ آل البیت، ١٤٠٤ه. ق، ج ١، ص ٣٤٧.
[49] خویی، ج ١٤، ص ٣٦٨.
[50] محمد بن حسن طوسی، ج ١، ص ٣٤٧.
[51] درباره عناصر به وجود آورنده بحران، ر. ک: علی اصغر کاظمی، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ١٣٦٦، ص ٢٨.
[52] شیخ صدوق، ج ٤، ص ٥٤٤؛ شیخ طوسی، ، ، ج ٢، ص ٤٩٩.
[53] شیخ طوسی، اختیار معرفۀ الرجال، ، ج ٢، ص ٤٩٦.
[54] ر. ک: کلینی، پیشین، ج ٨، ص ٣٧٠.
[55] به قدرت گرفتن تواناییها برای رسیدن به هدف های مورد نظر و الگوی عملی کردن تصمیم ها را مدیریت بحران گویند (دردانه داوری و محمدحسن شانه ساز، تهران: چاپ آتنا، ١٣٨٠، ص ٤١).
[56] نجاشی، ص ٣٦٠.
[57] کلینی، ج ٧، ص ٣٨٥.
[58] ابو عمرو محمد عمر بن عبدالعزیز کشی، معرفۀ، مشهد: انتشارات دانشگاه مشهد، ١٣٤٨، ج ٢، ص ٦٨٩.
[59] ج ٢، ص ٦٠٤؛ احمد بن علی طبرسی، ، قم: منشورات الشریف الرضی، ١٣٩٢ ه. ق، ص ٩٧.
[60] شیخ طوسی، اختیار معرفۀ، ، ج ٢، ص ٦٩٠.
[61] طبرسی،ج ٣، ص ٣٨٣.
[62] نجاشی،ص ٣٦٠.
[63] کشی ،ص ٣٦٩.
[64] کشی،ص ٢٤١.
[65] ابن قتیبه ، ص ٢٤٦.
[66] رازی، تهران: اساطیر، ١٣٧١، ج ٩، ص ٢٨٢٧؛ ذهبی، ، ج ٩، ص ٩١.
[67] شیخ طوسی، اختیار معرفۀ الرجال، ، ج ٢، ص ٤٢٥، ٥٣٦.
[68] نجاشی،ص ١٤٢؛ ، ج ٢، ص ٤٩٨.
[69] شیخ مفید بیروت : دارالمفید، ١٤١٤ ه. ق، ج ٢، ص ١٧٣.
[70] خویی، ج ٩، ص ٥٤.
[71] شیخ صدوق، ج ٤، ص ٥٤٥؛ کشی، ، ص ٤٩٩.
[72] کشی، همان، ص ٢١٠؛ محمد بن حسن صفار، ، تحقیق میرزا محسن کوچه باغی، تهران: مؤسسۀ الاعلمی، ١٤٠٤ ه. ق، ج ١، ص ٢١٠.
[73] شیخ طوسی، ١٤٠٤ق، اختیار معرفۀ الرجال، ، ج ٢، ص ٤٩٦.
[74] کشی، ص ٢٤١.
[75] ص ١٧٩.
[76] محمد بن جریر طبری، بیروت: دارالفکر للطباعه و النشر و التوزیع، ١٤١٥ ه.ق، ج ١١، ص ٦٤٢.
[77] کشی، ص ٢٣٠.
[78] کلینی ج ٨، ص ٣٧٠.
[79] صفار، ص ٢٧٩.
[80] شیخ طوسی ، اختیار معرفۀ الرجال، ، ج ٢، ص ٥٠٤.
[81] کشی، ، ص ٢٠٩.
[82] کلینی، ، ج ٧، ص ٣٩٥.
[83] برقی، ، ص ١٧٣؛ کلینی، همان، ج ٨، ص ٨.
[84] شیخ طوسی ، ، ، ج ٢، ص ٤٣.
[85] کلینی، پیشین، ج ٢، ص ٢٥٥.
[86] همان، ج ١، ص ٢٠٣.
[87] ابن مرتضی، ، ج ٥، ص ٣٨٦.
[88] کلینی، ، ج ١، ص ١٧٧.
[89] نوبختی، ، ص ٥٦.
[90] کلینی، ، ج ١، ص ٢١٢ و ٢١٣ و ٢٢١.
[91] شهرستانی، ، ص ١٥٦؛ ابن خلدون، ، بیروت : دار احیاء التراث العربی، بیتا، ص ٤٠.
[92] کلینی، ، ج ١، ص ١٧٧.
[93] شیخ صدوق، ، ج ٤، ص ٥٤٤.
[94] کلینی، ، ج ١، ص ٢٢٠.
[95] ج ٦، ص ٤١٥؛ برقی، ، ص ٢٥٩.
[96] اشعری، ، ص ١١؛ نوبختی، ، ص ١٣؛ ابن مرتضی، ، ص ١٢٨.
[97] کلینی، ، ج ٢، ص ٢٢٢.
[98] شیخ طوسی، اختیار معرفۀ الرجال، ، ج ١، ص ١٤٢.
[99] ج ٢، ص ٤٩٦.
[100] کلینی، ، ج ٢، ص ٢٢٢.
[101] طوسی، اختیار معرفۀ الرجال، ، ج ١، ص ٣٨٩.
[102] نجاشی، ، ص ١١.
[103]کشی، ، ص ٣٢٧.
[104] کلینی، ، ج ١، ص ٢٦.
[105] طوسی، اختیار معرفۀ الرجال، ، ج ١، ص ٥١؛ خوئی، ، ج ١، ص ٣٤٧، ٤٠٠.
[106] شیخ طوسی، اختیار معرفۀ الرجال، ، ج ١، ص ٣٥٢.
[107] کلینی، ، ج ١، ص ٣٠٦؛ طبرسی ، ، قم: موسسه آل البیت، ١٤١٧ ه. ق، ج ١، ص ٢٦٧.
[108] ابن ابی شیبه، ، ج ٣، ص ٢٦٢؛ ج ٥، ص ٤٨٩؛ طبری ، ، ج ٦، ص ١٧٧؛ ابن سعد، ج ٦، ص ١٣٨؛ بلاذری، ، قاهره: مکتبه النهضه المصریه، ١٩٥٦ م، ج ١، ص ١٤؛ ج ٢، ص ٣٣٦.
[109] شیخ صدوق ، ، ج ٢، ص ٦٤٤.
[110] کلینی، ، ج ٨، ص ٣٧٠؛ صفار، ، ص ٢٧٩.
[111] ویلفرد مادلونگ، ، ص ١٧٨.
[112] کلینی، ، ج ٨، ص ١٢٠.
[113] طوسی ، ، ، ج ١، ص ١٠٢؛ کلینی، ، ج ١، ص ١٦٤؛ برقی، ج ١، ص ٢١١.
[114] کشی، ، ص ٢١٠.
[115] ابن داوود، ، ص ١٢٠.
[116] قاضی نعمان، ، ج ٣، ص ٢٨١.