واقعیت آنقدر که ما فکر میکنیم – و البته میپسندیم – ساده و واضح نیست. بسیاری از تصورات ما از جهان آفرینش که به عنوان بدیهیات به آن ها نگاه میکنیم و هیچ تردیدی دربارهی آن ها نداریم، در واقع غلط هستند یا میتوانند غلط باشند. فیلسوفان و دانشمندان تمام تلاششان را میکنند تا این دیدگاه رایج بین انسان ها دربارهی واقعیت را تغییر بدهند و نگاه نقادانهای را در ما ایجاد کنند. در ادامه 10 نظریهی عجیب درباره جهان هستی را میخوانید که بهخوبی این تلاش را نشان میدهد. البته هدف از تدوین این نظریهها تغییر دیدگاه ما نسبت به جهان اطرافمان نیست اما مطالعه دربارهی آنها میتواند نگاه یک وجهی به واقعیت را از بین ببرد. با بنیتا همراه باشید.
1- انجماد بزرگ
Credit: Melody Sundberg
انجماد بزرگ، نظریهای علمی دربارهی آخرین مرحلهای است که دنیای ما به سمتش حرکت میکند. منابع انرژی جهان محدود هستند و بر اساس این نظریه وقتی این منابع تمام شوند، جهان کاملاً منجمد خواهد شد و در آن حالت باقی خواهد ماند. انرژی گرمایشی ناشی از حرکت ذرات هم به تدریج از بین خواهد رفت. این یعنی این ذرات به تدریج متوقف میشوند و در نهایت همه چیز متوقف خواهد شد.
2- نفسگرایی
نفسگرایی یا خود تنها انگاری یک نظریهی فلسفی است که ادعا میکند هیچ چیز به جز آگاهی و هوشیاری فرد وجود ندارد. در نگاه اول این ایده که فقط ذهن خودتان وجود خارجی داشته باشد احمقانه به نظر میرسد اما اگر دقیقتر فکر کنید میپذیرید که نمیتوانید وجود هیچ چیز دیگری را با قطعیت تصدیق کنید.
برای بررسی این ایده، تمام خوابهایی که تابحال دیدهاید را مرور کنید. آیا این احتمال وجود ندارد که هر چیزی که اطرافتان وجود دارد، بخشی از یک خواب پیچیده باشد؟ احتمالاً الان با خودتان میگویید انسانها و چیزهایی در جهان وجود دارند که شما آنها را میبینید، میشنوید، میچشید و حس میکنید. اما بهتر است بدانید کسانی که روانگردانهای حاوی (الاسدی) مصرف میکنند هم میتوانند توهمهایشان را لمس کنند. آیا شما آن توهمات را به عنوان واقعیت میپذیرید؟ خوابهای خود شما هم حسهای مختلف را شبیهسازی میکند. گذشته از همهی اینها، چیزی که شما درک و احساس میکنید، در واقع نتیجهی فرایند اطلاعاتی است که در بخشهای مختلف مغزتان رخ میدهد. با در نظر گرفتن همهی اینها، به کدام بخش از خاطرات و تجربیاتتان بدون شک و تردید نگاه خواهید کرد؟ احتمالاً هیچ کدام! همهی ما فقط میتوانیم دربارهی واقعیت افکار و چیزهایی که ذر ذهنمان میگذرد، مطمئن باشیم.
3- ایدئالیسم
جورج برکلی پدر ایدئالیسم معتقد است که همه چیز در ذهن افراد فقط به عنوان یک ایده وجود دارد. اگر این نظریه به نظرتان احمقانه میرسد، تعجبی ندارد. برخی از متفکران همعصر برکلی هم با شما هم عقیده بودهاند. داستانی هم درباره روش جالب ابراز مخالفت یکی از دوستانش وجود دارد؛ این دوست برکلی چشمش را میبندد و به سنگی لگد میزند و سپس میگوید:«نظریهی ایدئالیسم را رد کردم».
این مرد قصد داشت نشان بدهد که اگر سنگ فقط در تصورات او وجود داشت، امکان نداشت بتواند با چشم بسته به آن ضربه بزند. برکلی برای رد این انتقاد گفت که یک خدای مطلق در همه جا وجود دارد که میتواند همه چیز را ببیند و دوستش به همین خاطر میتواند با چشم بسته به سنگی که فقط در ذهنش وجود دارد، لگد بزند.
4- افلاطون و تمثیل غار
همهی ما افلاطون را که یکی از معروفترین فلاسفه است، میشناسیم. افلاطون هم مانند سایر فیلسوفان فقط چند نظر و ایده دربارهی واقعیت دارد. او معتقد است یک دنیای متشکل از اشکال و فرمهای ورای درک ما از واقعیت وجود دارد. هر چیزی که ما میبینیم فقط یک سایه و بدل از این وجودهای واقعی هستند. دقیقاً همان ایدهای که ارسطو از طریق تمثیل غار آن را تبیین کرده است. اگر بخواهیم این تمثیل ارسطو را به زبان امروزی بیان کنیم، می توانیم بگوییم نسخهی باستانی ماتریکس است.
افلاطون معتقد است که مطالعهی فلسفه این شانس را به ما میدهد که حقایق را آنطور که هستند درک کنیم و شکل کامل حقایقی که درک میکنیم را کشف کنیم. علاوه بر این، افلاطون معتقد است که همهی اجزای هستی از یک جوهر واحد ساخته شده اند. این یعنی همه چیز – از ستارههای آسمان تا گرد و خاک زیر فرش – از یک متریال در فرمهای مختلف تشکیل شده است. قرنها بعد و با کشف اتم و مولکول، مشخص شد این ایده تا حدی درست بوده است.
5- حالگرایی
زمان یکی از چیزهایی است که همهی ما بهعنوان واقعیت آن را درک میکنیم و آن را به گذشته، حال و آینده تقسیم میکنیم. حالگرایی این ایده را مطرح میکند که گذشته و آینده مفاهیم خیالی هستند و فقط حال واقعیت دارد. به عبارت دیگر صبحانهی امروزتان یا کلمات این مقاله بعد از اینکه آنها را تجربه کردید، دیگر وجود نخواهند داشت؛ تا وقتی که سراغ باقیماندهی صبحانهتان بروید یا این مقاله را دوباره بخوانید. سنت آگوستین معتقد است آینده به این خاطر خیالی و موهوم است که زمان نمیتواند قبل یا بعد از وقتی که اتفاق میافتد وجود داشته باشد.
6- جاودانانگاری
جاودانانگاری درست نقطهی مقابل حالگرایی است. این نظریهی فلسفی میگوید زمان یک پدیدهی چند لایه است. تمام این لایهها به صورت همزمان وجود دارند اما مقدار و اندازهی آنها توسط مشاهدهگر مشخص میشود. اینکه مشاهدهگر چه ادراکی از زمان دارد به لایهای که به آن نگاه میکند، بستگی دارد.
بنا بر این نظریهی عجیب فلسفی دایناسورها، اسکندر مقدونی و جاستین بیبر همگی به صورت همزمان وجود دارند اما فقط از یک موقعیت مکانی خاص قابل مشاهده هستند. اگر کسی بتواند این موقعیت مکانی را پیدا کند و از آنجا به واقعیت نگاه کند، دیگر آینده و حتی ارادهی آزاد برایش معنا نخواهد داشت.
7- مغز در خمره
آزمایش فکری مغز در خمره، سوالی است که توسط اندیشمندان و دانشمندانی مطرح میشود که – مثل بیشتر مردم – فکر میکنند ادراک هر فرد از واقعیت فقط به احساسات درونی خودش بستگی دارد. بگذارید اساس این آزمایش فکری را با یک مثال برایتان روشن کنیم؛ تصور کنید تمام وجود شما، فقط یک مغز درون یک خمره است که توسط موجودات فضایی یا دانشمندان کنترل میشود. از کجا میدانید اینطور نیست؟ آیا میتوانید این احتمال که وضعیت دنیای واقعی شما به همین شکل باشد را رد کنید؟
آزمایش -مغز در خمره- در واقع تفسیر مدرن شیطان فریبکار، دکارت است. نتیجهی این آزمایش فکری هم همان نتیجهای را دارد که چند خط قبل دربارهاش صحبت کردیم: ما نمیتوانیم دربارهی وجود حقیقی هیچ چیز مگر ادراک و هوشیاری خودمان به قطعیت برسیم. اگر این ایده شما را یاد فیلم ماتریکس میاندازد، تعجبی ندارد؛ تمام این آزمایشها و نظریهها بخشی از اساس داستان این فیلم هستند. اما متاسفانه در دنیای ما قرص قرمز وجود ندارد!
8- نظریهی چندجهانی
هر کسی که به اینترنت یا تلویزیون دسترسی داشته باشد، حتماً نامی از تئوریهای چندجهانی یا جهانهای موازی شنیده است. جهانهای موازی در واقع جهانهایی مشابه جهان ما هستند که در هر کدامشان جزئیات کوچک - و در برخی مواقع بزرگ- وجود دارد. تئوری چندجهانی ادعا میکند تعداد این واقعیتهای جایگزین میتواند بینهایت باشد.
در تئوری جهانهای موازی ممکن است در یکی از جهانها زندگی کنید و قبلاً در جهان دیگری در اثر تصادف مرده باشید. در تئوری چندجهانی، ممکن است هیچوقت متولد نشوید چون پدر و مادرتان هیچوقت با هم آشنا نشدهاند! همانطور که گفتیم تعداد جهانها در این نظریهی عجیب بی نهایت است و احتمال آشنا نشدن پدر و مادرتان هم در یکی از این جهانهای بینهایت وجود دارد!
9- رئالیسم داستانی
این نظریهی عجیب یکی از شگفتانگیزترین شاخههای نظریه چندجهانی است. طبق این نظریه، سوپرمن واقعی است، هری پاتر هم میتواند واقعی باشد یا هر ابرقهرمان دیگری که شما دوستش دارید. این نظریه میگوید که وقتی فرض وجود داشتن جهانهای بی نهایت را قبول کنیم، هر چیزی که فکرش را بکنید بالاخره در یکی از این جهانها وجود دارد. بنابراین ابرقهرمان یا داستان تخیلی مورد علاقه شما هم میتواند توصیفی از یکی از این جهانها باشد. جهانی که همهی امکانات لازم برای به واقعیت پیوستن آن داستان، در آن بهوجود آمده است.
10- پدیدهگرایی
همهی کسانی که فکر خلاق دارند به این سوال که وقتی ما به اشیا نگاه نمیکنیم چه اتفاقی برایشان میافتد، فکر میکنند. دانشمندان هم این سوال را مطالعه کردهاند و برخی از آنها به یک نتیجهی مشترک رسیدهاند و این نتیجهی مشترک ناپدید شدن پدیدههاست! البته دقیقاً ناپدید نمیشوند. فیلسوفان پدیدهگرا باور دارند اشیا فقط نتیجهی آگاهی و هوشیاری ما هستند. یعنی لپ تاپ شما فقط وقتی وجود دارد که شما از وجودش آگاه هستید و باور دارید وجود دارد. اما وقتی شما دیگر متوجه لپ تاپ نباشید، وجودش متوقف میشود و تاوقتی کسی سراغش بیاید در همین حالت توقف وجود میماند. طبق این نظریهی عجیب، بدون آگاهی و ادراک هیچ هستی و واقعیتی وجود ندارد.
به نظر شما کدام یک از این نظریههای عجیب دربارهی واقعیت متقاعد کننده است؟ افکار و آرای خودتان دربارهی این نظریهها را با بنیتا به اشتراک بگذارید.