ماهان شبکه ایرانیان

شکرگذاری از نعمت ها و زندگی پر برکت

شکرگذاری از نعمت ها و زندگی پر برکت

شکرگذاری از نعمت ها و زندگی پر برکت

من بی تو دمی قرار نتوانم کرد *** احسان تو را شمار نتوانم کرد

گر بر تن من زبان شود هر مویی *** یک شکر تو از هزار نتوانم کرد

سلام می گویم به همه ی بیننده های خوبمان، سلام علیکم و رحمة الله. خیلی خیلی خوش آمدید به سمت در دعا آمده است «بِجَمِیعِ مَحَامِدِهِ کلِّهَا عَلَی جَمِیعِ نَعْمَائِهِ کلِّهَا» حمدهای زیبایی در دعاها هست، یکی از آن حمدها این است که خدایا من به همه ی حمدها و به همه ی نعمت های تو شکر می کنم. انشاءالله که ما همیشه ستایشگر و شکرگذار همه ی نعمت های خدا باشیم و آرزوی موفقیت برای همه ی سرورانمان داریم.

آقای شریعتی: سلامت باشید. ما خیلی خوشحال هستیم که خدمت شما هستیم و خدمت دوستان خوبمان. قرار شد که یاد بگیریم روزهای دوشنبه که زندگی ما پر برکت باشد، که در ذیل این بحث چه کنیم زندگی پر برکتی داشته باشیم، حاج آقای فرحزادی بابی را باز کردند، و یک دریچه ای را که مباحث بسیار فراوانی را در این باب می گنجد و آن هم بحث شکر و سپاس هست.

امیرالمؤمنین(ع) می فرماید: یکی از راه های خیر و برکت و فزونی نعمت، شکرگزاری نعمت ها است. «الشکر یزید فی الرزق» آنهایی که دنبال این هستند که رزق با برکت داشته باشند، و فراوانی و وسعت رزق، یکی از راه هایش شکرگزاری است.

راه های شکرگزاری را می گوییم، حالا ما می خواهیم، بنده های شکور، و سپاس گزاری باشیم، چطور شکر خدا را به جای آوریم؟ راه های شکرگزاری چند راه است. ما در روایت داریم یکی از مهمترین راه هایش که معرفت و درک نعمت است. یک تعبیری یک بزرگواری دارد که می فرماید: «درک النعمة شکر النعمة، درک المنعم، شکر المنعم» یعنی اگر نعمت را انسان با همه ی وجودش وجدان کند، بیابد، در واقع شکر آن نعمت را به جا آورده، و اگر درست خدا را بشناسد، شکر خدا را هم به جای آورده است.

خیلی وقت ها متأسفانه ما غافل هستیم.

هم از منعم غافل هستیم و هم از نعمت هایی که خدای مهربان مرحمت کرده است. یک روایت از امام صادق(ع) است که حضرت می فرماید: «مَنْ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیهِ نِعْمَةً فَعَرَفَهَا بِقَلْبِهِ وَ عَلِمَ أَنَّ الْمُنْعِمَ عَلَیهِ اللَّهُ فَقَدْ أَدَّی شُکرَهَاوَ إِنْ لَمْ یحَرِّک لِسَانَه» (بحارالانوار/ج75/ص252) فرمود: اگر کسی واقعاً نعمت را بشناسد، عرفان غیر از علم است. ما می دانیم خدا چیزهایی به ما داده است. ولی معرفت یعنی درک کنیم، بیابیم. به تعبیر دیگری الآن ما می دانیم تشنگی یک چیزی است. اما ما گاهی همه ی وجودمان تشنه است. یعنی احساس تشنگی، آن درک است.

ما می دانیم قند شیرین است. شکر شیرین است، اما یک وقت روی زبان مان است. در دهان مان است. یعنی لمس می کنیم. حسش می کنیم. عالم می گوید: من می دانم، عارف می گوید: من می یابم. یعنی در واقع شهود می کند و می بیند. فرق علم با معرفت خیلی زیاد است. و لذا این روایت امام صادق(ع) می فرماید: «من عرفَ النعمة» یعنی وجدان بکند و ببیند خدا به او چه داده است. این نعمتی که خدا به ما مرحمت کرده است، چه نعمت بزرگی است. اگر واقعاً از صمیم دل درک کردیم، و همه ی وجودمان، نعمتی را که خدا به ما مرحمت کرده است، شما شکر آن را بر جای آوردی. ولو اینکه با زبانت هم چیزی نگفتی، حالا راجع به شکر زبانی هم عرض می کنیم. ذکرهایی که برای شکر زبانی گفته شده است، که اگر بینندگان عزیز نظرشان باشد، شاید یکی دو بار، ما اشاره ای کردیم.

روایت زیبایی است در مفاتیح هم در حاشیه اش محدث قمی آورده است. که در روایت داریم که امیرالمؤمنین(ع) دیدند یک کسی دعای خیلی طولانی می خواند. «ادعوا بصحیفة طویله» پشتش را گرفته و همینطور دعا می کند. گاهی هم خسته کننده است واقعاً این دعاهای کمیل، ندبه، بعضی موقع ها خیلی مردم را خسته می کنند. باید مختصرش کرد.

بعد حضرت جمله ی خیلی زیبایی فرمودند که: آن خدایی که دعای طولانی را اجابت می کند، دعای کوتاه را هم اجابت می کند. من دعاها را در چهار کلمه برایت خلاصه می کنم. حمد و استغفار و درخواست از خدای متعال، همه ی دعاها در چهار کلمه، که البته اگر عزیزان زیرنویس هم بکنند، خلاصه ی کتاب دعا، خلاصه ی مفاتیح، خلاصه ی دعاها، امیرالمؤمنین(ع) در چهار جمله ی کوتاه، که خوب است همیشه ورد و ذکر همه ی بیننده ها باشد. عزیزان حتماً یادداشت کنند و پیامک ندهند که هفته های بعد هم تکرار کنید. امیرالمؤمنین همه ی دعاها را در چهار کلمه خلاصه کردند. در حاشیه ی مفاتیح هم هست. عنوانش دعاهای موجز است. «الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَی کلِّ نِعْمَة» کل را هم ما قرار داریم که بکشیم. بلکه متوجه شویم. «کل» نه یک نعمت و دو نعمت، «عَلَی کلِّ نِعْمَة»، «الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَی کلِّ نِعْمَة» اصلاً ما در روایت داریم یکی از عواملی که دعا را مستجاب می کند، قدرشناسی و حمد و ستایش خداست. یعنی اول بگویم: چقدر شما خوب هستی. مجری خوبی هستی. چنین هستی، چنان هستی، بعد درخواستی که دارم را به شما بگویم. این خیلی اثر دارد.

یک موقع یکی از آقایان می فرمودند: شما یک ترفندی به خانواده ی ما یاد دادید، دیگر همیشه جیب و کارت ما را خالی می کند. گفتید: که آقای دولابی فرمودند: خانم ما می آید می گوید: چه حاج آقای خوبی، چنین است، چنان است. خلاصه خیلی هندوانه زیر بغل ما می گذارد و بعد جیب ما را خالی می کند.

حمد و سپاس خدا عامل اجابت دعا

در راه خدا هم ما خیلی روایات داریم که اول ستایش خدا، حمد خدا، یک عامل مهم اجابت دعا است. در ادعیه هم این کاملاً محسوس و مشهود است. بله همه الحمدلله، الحمدلله، دعای افتتاح، دعای عرفه، بعد می گوید: این هم به من مرحمت کنید. یعنی رحمت خدا را به جوش می آورد و خوبی ها را توجه پیدا می کند، می گوید: اینها را هم به من بده. «الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَی کلِّ نِعْمَة وَ أَسْأَلُ اللَّهَ مِنْ کلِّ خَیرٍ» (بحارالانوار/ج91/ص242) خدایا همه ی خوبی ها را می خواهم. «وَ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ کلِّ شَرٍّ» نه یکی دو تا، از همه ی بدی ها و شرها، من به خدا پناه می برم. و چهارم «وَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ مِنْ کلِّ ذَنْبٍ» از هر گناهی هم خدایا «استغفرالله»!

یک غزل زیبایی مرحوم فیض دارد. چند غزل دارد خیلی زیباست. مرحوم فیض خیلی مرد فوق العاده ای بوده است. در علمای شیعه کم نظیر یا بی نظیر است. می گوید:

ز هرچه غیر یار استغفرالله *** ز بود مستعار استغفرالله

نمی دانم از هرچه گفتیم استغفرالله، از هرچه کردیم استغفرالله، یک استغفار کاملی است. «وَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ مِنْ کلِّ ذَنْبٍ» خدایا تا حالا هر خطایی، هر لغزشی، هر بدی ای، هر کاری کردم استغفرالله.

چه نعمت هایی که می دانیم، چه نمی دانیم. چه گناهانی که می دانیم، چه نمی دانیم. چه خیرهایی که می دانیم و نمی دانیم. این خلاصه ی مفاتیح است و خلاصه ی از سفارش امیرالمؤمنین(ع).

«الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَی کلِّ نِعْمَة وَ أَسْأَلُ اللَّهَ مِنْ کلِّ خَیرٍ وَ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ کلِّ شَرٍّ وَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ مِنْ کلِّ ذَنْبٍ» این شکر زبانی. حالا شکر زبانی ذکرهای دیگر هم دارد، یک موقع مفصل می گویم. الحمدلله کامل است. ولی شکر واقعی و کامل مربوط به درک نعمت است. یعنی اگر نعمت را واقعاً درک کردی، شناختی، آن موقع شکر نعمت را در آن حال انجام دادی.

یک روایت خیلی زیبایی از امام هادی(ع) است که در این زمینه خیلی زیباست. در کلمه ی نعمت سفینة البحار است. عزیزانی که خواستند مراجعه کنند، کلمه ی نعمت! یک شخصیتی به نام ابوهاشم جعفری است. که از نوادگان جعفر طیار برادر امیرالمؤمنین(ع) است. ایشان چندین امام را درک کرده و شخصیت وارسته ای بوده است. «أَصَابَتْنِی ضِیقَةٌ شَدِیدَةٌ» در مسائل مالی و امور اقتصادی دچار تنگنا شدند و مشکل اقتصادی پیدا کردند. فقر شدید به من روی آورد. بعضی مواقع درها بسته است. الآن هم من می دانم خیلی از عزیزان مشکل مالی دارند. یا مطرح می کنند، یا پیامک می دهند. بارها به ما پیامک دادند حاج آقا شما نفست از جای گرم درمی آید. این را من واقعاً قبول دارم. یعنی کسی که درد فقر ندیده باشد، مریضی ندیده باشد، گرفتاری ندیده باشد، واقعاً درک نمی کند. ما باید به اینها حق بدهیم. ولی می خواهیم عرض کنیم شما هم خیلی چیزها را خدا به شما مرحمت کرده است، آنها را هم ببینید، آنها را هم قدر بدانید. و قطعاً پیاده از سواره خبر ندارد. ما اینها را خبر داریم و از صمیم دل می پذیریم. ما این را حق می دهیم. یک کسی که مثلاً چهل سال است، ازدواجش جور نشده است. هفتاد سال است هنوز مسکن ندارد. ما قبول داریم. ولی می خواهیم به شما بگوییم که به داده ها هم توجه کنیم. یک موقع این گلایه ها حل می شود و از بین می رود.

ابوهاشم می گوید: فقر مالی به قدری به من فشار آورد که من رفتم در گله و شکایت را نزد امام هادی باز کنم. عرض کردیم بسیاری از گلایه ها برای مسائل مادی است. که ما فکر می کنیم اگر به پول و پله رسیدیم، همه ی مشکلات ما حل می شود. در صورتی که پول به خود خدا قسم و به همه ی چیزهای مقدس قسم که پول حلال همه ی مشکلات نیست. ممکن است بعضاً مورد بعضی از مشکلات با پول حل شود، ولی اگر یک کسی در بیابان گیر کرده است، بیابان کویر، خروارها طلا، معدن آنجا گیرش آمده است و یک لیوان آب ندارد بخورد. یک لیوان آب برای او از میلیاردها پول و طلا و سکه بالاتر است. از تشنگی می میرد. متوجه هستید.

حاضر است همه ی دارایی را بدهد، آن لیوان آب را بدست آورد.

در تاریخ عزیزان نگاه کنند. ما در زمان قحطی پیرمردانی هستند که یادشان است. زمانی خشکسالی بود، مثل حالا از جای دیگر نمی توانستند راحت گندم و اینها وارد کنند، خانمی در شهر اصفهان سال قحطی، چند کیلو طلا و سکه آورد، داد می زد یک جوانمرد پیدا شود همه ی اینها را از من بگیرد، یک نان به من بدهد که من دارم از گرسنگی می میرم. از ضعف دارم می میرم. از اول بازار تا آخر بازار هی گفت: نان، نان، نان! طلا هم در دستش بود. آخر بازار افتاد و مرد! یعنی یک چیزهایی مافوق طلا و سکه و پول خدا به ما مرحمت کرده است که ما توجه نداریم. قدرش را نمی دانیم. همه ی گلایه ها را روی مسائل مادی نبریم. خیلی چیزهای دیگر هم خدا مرحمت کرده، و چه بسا همان مسائل مادی هم هزاران نعمت در آن خوابیده که ما خبر نداریم. چون نوعاً افراد یک مقدار به پول و مقام می رسند، خیلی شلوغ کاری می کنند. خیلی دیگران را تحقیر می کنند. خیلی فخر می فروشند. خدا به خاطر مصلحت هایی که دارد... یعنی همه ی نعمت های خدا را در مسائل مادی خلاصه نکنیم. این یک حرف خیلی پخته و مهمی است.

یک روایت زیبایی از پیغمبر عظیم الشأن(ص) دیدم که حضرت فرمودند: اگر کسی تمام نعمت های خدا را در خوراک و مادیات ببیند، این عملش کم است و عذابش نزدیک شده است. در اصول کافی است. متن عربی اش را هم می خوانم. «وَ مَنْ لَمْ یرَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیهِ نِعْمَةً إِلَّا فِی مَطْعَمٍ أَوْ مَشْرَبٍ أَوْ مَلْبَسٍ فَقَدْ قَصَرَ عَمَلُهُ وَ دَنَا عَذَابُهُ» (کافی/ج2/ص315) یعنی اگر کسی نعمت را فقط در طعام و خوراک و پوشاک و مسائل مادی ببیند، این عذابش نزدیک است و عملش خیلی کوتاه است. یعنی فقط مسائل مادی را نبینیم. حالا عرض می کنیم. خدا میلیارد، میلیارد مافوق مسائل مادی به ما نعمت مرحمت کرد، فقط درکش کنیم. بعد بی اختیار سجده می رویم، بی اختیار نماز می خوانیم. بی اختیار عاشق خدا می شویم. حالا روایت هایش را عرض می کنم.

راه حل مشکلات و سختی ها

در همین روایت زیبای ابوهاشم جعفری، می گوید: مشکلات مالی به من فشار آورد. در تنگنا قرار گرفتم. باز این روایت هم زیباست، عرض کنم. یک نفر خدمت امام صادق(ع) رسید. گفت: من فقیر هستم. بی پول هستم. قسط عقب افتاده دارم، به قول امروزی ها و چنین و چنان است! حضرت فرمودند که: گمان نمی کنم. «مَا أَعْرِفُک فَقِیرا» (بحارالانوار/ج64/ص147) گمان نمی کنم شما فقیر باشید. عرض کرد آقا مثل اینکه شما متوجه نشدید. من بدهکاری دارم. مشکل مالی دارم. خدا می داند قرض کردم و چنین و چنان. در روایت داریم هی برای حضرت شرح می داد، حضرت «یکذِّبُه» به تعبیر عوام الناس، ننه من غریبم و سوخته کنی می کرد، من بیچاره هستم. بدبخت هستم. گرفتار هستم. چنین و چنان هستم. حضرت «یکذِّبُه» می گفت: نه! خیلی عجیب است، امام معصوم حرف کسی را قبول نکند. یعنی خیلی جهالت هم داشته است. دائم پافشاری می کرد که «أنا فقیر»! یک کلام خیلی زیبایی ملا عبدالله دارد، این هم مواظب باشیم به زبان نیاوریم. می گوید: زیاد محروم دیدن، محرومیت می آورد. هی بگویی: من مریض هستم، مریض هستم، مریض هم نباشی، مریض می شوی. هی بگویی: فقیرم، فقیرم، گدایم، گدایم، فقیر می شوی. یعنی این یک بحثی است ما مفصل کردیم. گفتن به زبان «الْبَلَاءُ مُوَکلٌ بِالْمَنْطِق» (فقیه/ج4/ص379) یعنی فال بد زدن، هی گفتن، تکرار کردن، تلقین کردن، فقیر هم نباشی گاهی می شوی. محروم هم نباشی، دائم بگویی: محرومم، محرومم، محرومت می کنند. یا محروم می شوی. این از آنها بود. «أنا فقیر» چنانم، چنینم. حضرت هم «یکذِّبُه» هی تکذیبش می کرد. به قول امروزی ها به حضرت عرض کرد: عجب گیری افتادیم! من واقعاً بی پول هستم. شما چطور می گویی: من فقیر نیستم. «مَا أَعْرِفُک فَقِیرا» حضرت فرمودند: شما ولایت ما را داری یا نداری؟ ولایت ما را داری یا نداری؟ گفت: چرا. جدم حضرت علی را دوست داری؟ بله. ما را دوست داری؟ بله. فرمودند: اگر کسی پیدا شود بگوید: من هزار دینار به تو پول می دهم از حضرت علی تبرّی بجو. از اهلبیت تبرّی بجو. حاضری ما ولایت را از تو بگیریم؟ پول به تو می دهیم. گفت: نه. حضرت مبلغ را بیشتر کردند. چند هزار دینار! ده هزار دینار، میلیون دینار، همینطور آلاف و الوف، حضرت دینارها را بردند که تو حاضر هستی ولایت ما را بفروشی؟ از ما تبرّی بجو من همه دنیا را به پایت می ریزم. حاضری؟ گفت: نه آقا، قسم خورد. اول قسم خورد من فقیر هستم. در روایت داریم «یحْلِفُ» به حضرت می گفت: من فقیر هستم. ننه من غریبم! حضرت فرمودند: تو حاضر هستی من میلیون پول به تو بدهم، ولایت را از شما بخرم. گفت: والله حاضر نیستم. حضرت فرمودند: من یک نعمت خدا را برایت شرح دادم. که این ولایت ما است. تو حاضر نیستی با آلاف و الوف و دینار اینها را بفروشی. آنوقت چطور اینقدر می گویی: من ندارم! به داده ها هم یک مقدار نگاه کن. نکته ی مهمی است.

ابوهاشم جعفری می گوید: «أَصَابَتْنِی ضِیقَةٌ شَدِیدَة» یعنی بحران اقتصادی به من فشار آورد، نزد امام هادی رفتم که در گله و شکایت را مثل این بنده خدا باز کنم. اجازه گرفتم، محضر آقا وارد شدم، نشستم. تا خواستم باب گلایه را باز کنم، حضرت پیش دستی کردند و روی دست من زدند. متوجه شدند! فرمودند: «یا أَبَا هَاشِمٍ أَی نِعَمِ اللَّهِ عَلَیک تُرِیدُ أَنْ تُؤَدِّی شُکرَهَا» (فقیه/ج4/ص401) حالا ما آمده بودیم گله و شکایت کنیم. حضرت آن طرف ورق را برگرداندند. فرمودند: اباهاشم! آمدی کدام نعمت های خدا را برای من شرح بدهی؟ «فَوَجَمْت» می گوید: من خودم را جمع کردم، در هم شدم. ما آمده بودیم با توپ پر، آمده بودم گله و شکایت کنم. حضرت فرمود: آمدی شکر کدام نعمت را بر جای آوری؟ می گوید: من خیلی سکوت کردم و در هم رفتم، بعد حضرت خودشان ابتدا کردند، سه نعمت مهم خدا را برای من توجه دادند. توجه به سه نعمت به من دادند. فرمودند: اباهاشم، «رَزَقَک الْإِیمَانَ فَحَرَّمَ بِهِ بَدَنَک عَلَی النَّار» خدا نعمت ایمان را به تو مرحمت کرده است. ایمان یعنی اصول دینت درست است. خدا را قبول داری، پیغمبر را قبول داری. مبدأ و معاد را قبول داری، اهلبیت را قبول داری، ایمان در خیلی از روایات به معنی ولایت اهلبیت آمده است. ایمان تعبیر شده به امیرالمؤمنین(ع) در آیات و روایات فراوان، «وَ مَنْ یکفُرْ بِالْإِیمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُه» (کافی/ج2/ص384) یعنی کسی کفر به ایمان بورزد که منظور حضرت علی(ع) است، همه ی اعمالش حبط می شود. علی معیار است. «حَبَّبَ إِلَیکمُ الْإِیمانَ وَ زَینَهُ فِی قُلُوبِکم» (کافی/ج1/ص436) محبوب دل شما، آقا خدا به تو ایمان مرحمت کرده است. و با این ایمان بدنت را بر آتش جهنم حرام کرده است. این بشارت بزرگ، نعمت بزرگ! «هرکه از پل بگذرد، خندان بود» فقط دوست داران اهلبیت هستند. فقط کسانی از آتش جهنم عبور می کنند که محب اهلبیت باشند. «معه برات من جوازٌ من حب علی اب ابی طالب» خوب این جواز عبور از جهنم را خدا به تو داده است. یعنی محال است آتش جهنم عاشق و دوستدار حضرت علی را بسوزاند. برات آزادی خدا به او مرحمت کرده است. این خیلی مهم است. یعنی دغدغه ی مهم ما نرفتن جهنم است. و خدا به برکت ایمان چنین نعمتی را به ما عطا کرده است. «یا عَلِی حُبُّک إِیمَانٌ وَ بُغْضُک نِفَاقٌ وَ کفْرٌ» (بحارالانوار/ج39/ص42) پیغمبر خدا فرمودند: یا علی، محبت تو ایمان است و دشمنی تو کفر و نفاق است. خوب اینکه خدای بزرگ به ما لطف کرده است، این نعمت بزرگ محبت و دوستی امیرالمؤمنین را به ما مرحمت کرده است، و بدنمان را بر آتش جهنم حرام کرده است. یعنی محال است در آتش جهنم برود. این چه نعمت بزرگی است، ما توجه نداریم؟

نعمت و شکرگذاری

واقعاً ندارند. اگر در خانواده ای که ناصبی، وهابی و دشمن اهلبیت باشد، که دشمن شیعه است، دشمن اهلبیت است. خوب اگر در آن خانواده باشد، همینطور می شود دیگر. خدا این نعمت بزرگ را که در خانواده ی اهلبیتی ما پرورش پیدا کردیم به ما عطا کرده است. چرا به این داده های خدا توجه نداریم؟ این یک نعمت.

نعمت دوم حضرت فرمودند: «وَ رَزَقَک الْعَافِیةَ فَأَعَانَک عَلَی الطَّاعَةِ» (فقیه/ج4/ص401) دومین نعمتی که خدای متعال به تو مرحمت کرده است، عافیت و سلامتی است. بدن سالم، امنیتی که ما داریم. این نعمت سلامتی بدن، واقعاً اگر دو سه جلسه هم برای بیننده ها شرح بدهیم، جا دارد. من فقط اشاره می کنم. اینکه ما بدنمان سالم است. با پای خودمان راه می رویم. قلب سالم، کبد سالم، چشم سالم، کلیه ی سالم، آقا من می خواهم قلب شما را بخرم. چند میلیون، چند میلیارد کسی حاضر است بفروشد؟ اصلاً این قابل فروش نیست. کلیه ی ما، کبد ما، اصلاً از بین می رویم. آخر این خیلی قیمت و ارزش دارد.

آقای شریعتی من یک آسایشگاهی رفتم برای معلول ها سخنرانی کنم. برای من خیلی زیبا بود. من همین جا خواهش می کنم یکی از چیزهایی که ما را به درک نعمت می رساند، نگاه کردن به افرادی است که از خیلی نعمت ها محروم هستند. البته خدا در آخرت برای آنها جبران می کند و به آنها درجه می دهد. مقام می دهد. ما نمی خواهیم یک وقت آنها را اهانت نباید کنیم. آنها هم خدا قطعاً از حکمت و رحمت خودش جبران می کند. ولی شاید آنها آن گرفتاری را پیدا کردند که ما متوجه شویم که به قول مرحوم آیت الله شبیری زنجانی، می گوید: خدایا تو را شکر می کنم به عدد کورهای عالم که به من چشم دادی. یعنی حواسمان باشد به آنچه داریم. به عدد کرهای عالم به من گوش دادی. به عدد لال های عالم، عزیزانی که زبانشان لال است، چطور نماز می خوانند؟ همینطور صمٌ بکم می ایستد. رکوع و سجده می رود. قرآن را فقط نگاه می کند. آرزوی یک یا الله، آرزوی یک یا حسین، آرزوی یک یا زهرا، یا صاحب الزمان، یک «اللهم کل ولیک»، من نمی دانم واقعاً در دل کر و لال ها چه می گذرد؟ ولی واقعاً برای آنها خیلی سخت است. یعنی اینقدر آرزو دارد یک یا علی بگوید. ولی نمی تواند بگوید. خوب این نعمتی که زبان است و این همه ذکر می توانم با آن بگویم. شکر کنم، الحمد بگویم، صلوات بفرستم، قرآن بخوانم، این چه نعمت بزرگی است. همینطور در نماز زیارت عاشورا، همینطور صمٌ بکمٌ، خوب این نعمت زبان خیلی نعمت بزرگی است. گویایی!

در آن آسایش گاه بنده رفتم برای سخنرانی، حالا بعضی ها از کمر به پایین قطع نخاع بودند. عده ای را با تخت پای سخنرانی ما آوردند. اینها کسانی بودند از گردن به پایین قطع نخاع بودند. یعنی این آقا در جوانی بر اثر حادثه یا در جنگ یا غیر جنگ، عموماً حتی یک مریضی بعضی ها گرفتند. الآن نزدیک منزل ما یک خانمی است، شوهر داشته، بچه هم داشته، مریضی پیدا کرده و از گردن قطع نخاع شده است. این خانم یا این آقا باید هفتاد سال، پنجاه سال در رختخواب باشد، چه به او می گذرد؟ چرا اینقدر ناشکری می کنیم؟ به خدا قسم کفران نعمت در مملکت ما بیداد می کند.

یک بزرگی که من خیلی به او ارادت دارم. یک موقع یکی از علما خدمت ایشان آمد. گفت: من می خواهم مشهد بروم، کاری نداری؟ ایشان گفتند: سلام مرا به امام رضا(ع) برسان. و به امام رضا عرض کن. ای علی بن موسی الرضا ما دخیل تو هستیم. از در خانه ی خدا واسطه شو، خدا به ما مردم ایران چوب کفران نعمت، ناسپاسی را نزند. خدا خیلی به ما نعمت داده است. چه شخصی، چه دولتی، چه مملکتی، امنیتی که در مملکت ما هست. شما ببینید در عراق شاید روزی نیست که چیزی منفجر نشود و کشته ندهد. در سوریه الان چند میلیون آواره هستند؟ در مصر چه خبر است؟ ما نمی خواهیم بگوییم مملکت ما مشکل ندارد. یا توجیه کنیم مشکلاتی که بر اثر سوء مدیریت یا تحریم ها یا بی رحمی بعضی از مردم ممکن است مشکلاتی باشد، ولی این نعمت ها را هم واقعاً بینیم. واقعاً این امنیت! بچه اش بیرون می رود نمی داند برمی گردد یا نه؟ بچه ی ما یک ساعت از مدرسه دیر بیاید، چه حالی پیدا می کنیم؟

من خانواده هایی را می شناسم، بچه شان چندین سال است از خانه بیرون رفته، برنگشته است. یعنی پدر و مادر همینطور دلشان آویزان است. چشمشان به در است. خدا یک چنین بلایی به ما نداده است. چرا اینقدر ناشکری می کنیم؟ بچه مان زیر سر خودمان است. سالم است، معلول نیست. یعنی آنهایی که دارند هم می نالند. آنهایی که ندارند هم باید خدا را شکر کنند. همان ها هم باید خدا را شکر کنند، خیلی چیزهای دیگر هم خدا به آنها مرحمت کرده است.

می خواهم عرض کنم، من یک عالمی را می شناسم از بزرگان که حدود چهل سال بچه اش گذاشته رفته و مفقود است. هیچ خبر و اثری از بچه اش ندارد. افرادی همسرشان رفته، پدرشان از خانه بیرون رفته برنگشته اند. خیلی سخت است. یعنی از شهید دادن و معلول دادن به مراتب سخت تر است. چون نمی داند چه شده است؟ الآن کجا هست؟ زندگی می کند؟ در چه حالی است؟ چه وضعی دارد؟ می خواهم بگویم در عرب یک رسمی هست می گویند، عرب زمان های سابق در بیابان زندگی می کرد، به شتر خیلی علاقه داشت، هم مرکب بردن خودش بود و هم بار خودش. اگر در بیابان می خواست جایی برود یا جا به جا شود با شتر و بالاترین نعمت برایش شتر بوده و بدترین نقمت و بلا این بوده که شترش گم بشود. آنوقت شترش که گم می شد، می گفت: ای خدا من در این بیابان چیزی از تو نمی خواهم، فقط شتر من پیدا شود. حتماً باید شترمان گم شود بعد در خانه ی خدا بیاییم، ناله بزنیم، که خدایا خواهش می کنیم، تمنا می کنیم، بابا شتر ما گم نشده، بچه ی ما گم نشده، خود ما صحیح و سالم هستیم. حتماً باید این کلام خیلی پخته است. عرض می کنم وقت باشد.

ملا عبدالله یکی از علمای بزرگ و از عرفا است. می گوید: خدا کند که وجود شیء پوشاننده ی آن شیء نشود. وجود شیء ساتر آن شیء نشود. خیلی نکته ی دقیق و حکیمانه ای است. یعنی خیلی از چیزها هست، وقتی هست، ما توجه نداریم. وقتی سایه ی پدر می رود، این پدر مهربانی که بالای سر ما است، چرا ناشکری می کنیم؟ مادر مهربانی که در خانه، همسر خوبی که داری، شوهر داری یا خانم داری، یا فرزند داری، حتماً باید فرزند گرفته شود، بعد داغش، بعد خدای نکرده آدم بفهمد چه نعمتی داشته است؟

اقدامات ناشایسته رضاخان

زمان رضا خان اینقدر ناامنی و خفقان کولاک می کرد، علمای ما حق عمامه نداشتند. یعنی چند نفر از مجتهدین و مراجع می توانستند عمامه بگذارند. عمامه از سر علما برمی داشتند. چادر خانمش را می کشیدند، حق نداشت با چادر بیرون بیاید. حاج شیخ عبدالکریم حائری، که بزرگ حوزه ی علمیه ی قم بود، و مرجع بزرگی بود و حضرت امام و خیلی از مراجع پای درسش بودند، وقتی از دنیا رفت، در شهر قم و شهرهای مختلف یک ختم برای او نگرفتند. ممنوع بود! یعنی یک مجلس فاتحه برای یک مرجع تقلید نمی توانستند بگیرند. روضه خوانی ممنوع بود. یعنی این روضه خوانی که الآن ما راحت و آشکارا، حسینیه و تکایا به مناسبت های مختلف، فاطمیه در پیش است، عزاداری می کنیم، ممنوع بود. حتی تاسوعا و عاشورا!

مرحوم آقای دولابی فرمودند: من جوان بودم، نوجوان بودم، در دولاب زیر زمین گرفتیم، مخفیانه، چند آدم هم گذاشتیم که پاسگاه و مأمورها نیایند، یک یاحسین و یا حسین کنیم و کمی بر سینه بزنیم. یک مأموری ما را پیدا کرد و لو رفت و آمدند ما را کلانتری و پاسگاه بردند. آقای دولابی با اشک و ناله می گفت. می گفت: وقتی ما را زندان کردند، خوب پدر ما ارباب دولاب بود. آمد به رئیس پاسگاه می شناختند و احترام می گذاشتند، خیلی هم پدرشان باسخاوت بوده است. گفت: که بچه های ما را یک عده از دولاب گرفتند و اینها را می خواهند تحویل دادگاه بدهد. گفت: رئیس پاسگاه گفت که اگر این دولابی ها آدم کشتند، هیچ مشکلی ندارد، اگر غارت کردند، مشکلی ندارد، چاقو کشیدند، شراب خوردند، هر گناهی کردند مشکلی ندارد، فقط روضه خوانی نکرده باشند. من این را نمی توانم کاری کنم. اصلاً آقای دولابی می گفت این از هزارتا چاقو زدن برای ما بدتر بود. یعنی روضه خوانی از آدم کشی بدتر بود. می گفت: بقیه ی گناهان را من می کنم، من می توانم وساطت کنم. ولی روضه نخوانده باشند، من از رضاخان می ترسم که مرا بزند و داغون کند. خوب یک خفقان اینطوری بوده است. چرا ما قدر امنیت را نمی دانیم؟

شاید شب و روزی نباشد من خبر دارم، نیروهای انتظامی ما دم مرزها نگهبانی می دهند، کشته می دهند. شهید می دهند. مکرر، حالا شاید خیلی از سربازان عزیز ما، مرزبان های ما الآن چقدر گرو گرفته شدند. این بندگان خدا این همه خدمت می کنند، امنیت در مملکت ما باشد، چرا ما قدر این را نمی دانیم؟ خدای نکرده اگر هرج و مرج شود، الآن کشورهایی که این وضع را دارند، خیلی ها آواره هستند. این عزیزان ما هر کشوری می رویم، عزیزان افغانی آنجا هستند. کشور اروپا، استرالیا، آمریکا، به خاطر جنگی که چندین سال است در کشور افغانستان است، همه آواره شدند در دنیا. خوب می خواهم عرض کنم این نعمت امنیت، نعمت عافیت، این خیلی نعمت بزرگی است.

دو نعمت مجهول

این حدیث معروفی که شاید همه حفظ باشند. «نعمتان مجهولتان الأمن و العافیة» (روضةالواعظین، ج2/ص472) دو نعمت است، تا وقتی که هست و ما در آن هستیم، قدر آن را نمی دانیم. گفت: «تو قدر آب چه دانی که در کنار فراتی» تا وقتی که در امنیت هستیم، قدرش را نمی دانیم. وقتی ناامنی شد، بعد می فهمیم اوه اوه چه خبر است؟ امیرالمؤمنین (ع) در نهج البلاغه می فرماید: «ینَامُ الرَّجُلُ عَلَی الثُّکلِ» (نهج البلاغه/ج19/ص212) یعنی آدم داغدیده، مصیبت زده شب خوابش می برد. بچه اش مرده، همسرش فوت کرده، پدر و مادر، یک مقدار گریه می کند و شب اول خیلی ناراحت است. ولی دو سه شب بگذرد خوابش می برد. یا خسته می شود، همان شب اول ممکن است خوابش ببرد. اما اگر بگویند: آقا امشب حمله می کنند به خودت، به ناموست، مالت را غارت می کنند. ناامن است، اصلاً چشمش روی هم نمی آید. بدنش هم سالم، همه چیز سالم، پول هم خیلی دارد. کسی هم فوت نکرده، ولی ناامن است. امشب به شما حمله می شود. این محل، محل ناامنی است. آدم خوابش نمی برد. خوب ما چرا قدر این امنیت ها را نمی دانیم؟ داده ها را نگاه کن، تا برسیم به نداده ها، که در همان هم می خواهیم بگوییم خیلی نعمت است.

عزیز من خیلی ها هستند از گردن به پایین قطع نخاع هستند، سه شیفت، سه پرستار در شبانه روز باید این را تر و خشکش کند. یعنی بدنش زخم بستر نگیرد، حمام ببرند، معذرت می خواهم دستشویی ببرند، این طرف و آن طرف، خوب این نعمتی که شما یک هفته روی تخت بخواب. دو هفته روی تخت بخوابی، چقدر واقعاً سخت است. اصلاً تصورش برای ما سخت است. ولی بحمدلله، بدنمان سالم، دستمان سالم، پایمان سالم، چشممان سالم، این نعمت عافیت واقعاً تکرار می کنم، این جمله ای که فرمود: خدا کند وجود شی مانع شی نشود. وجود پدر داریم، مادر داریم، دوستان خوب داریم، کتاب خوب داریم، دعا داریم، جلسات خوب داریم، برنامه سمت خدا داریم، خدا را شکر کنیم، حتماً باید از دست ما برود بعد ناله بزنیم که عجب چیز خوبی بود!

ما گاهی با رفقا می نشینیم می گوییم: مرحوم آیت الله بهاءالدینی، مرحوم آیت الله بهجت، خیلی بزرگان، مرحوم آقای دولابی، خوب چرا ما قدر اینها را درست ندانستیم؟ خوب حالا آنها رفتند. چرا این کسانی که هستند، قدرشان را نمی دانیم؟ مرحوم آ سید جمال اسد آبادی، می گویند: یکی از علمای بزرگ از دنیا رفته بود، ایشان را دعوت کردند که در ختم منبر برود. ایشان فرمودند: این آقا که از دنیا رفت، معمولاً ما بعد از اینکه از دنیا رفت، سر و صدا و کتاب و کرامت برایش می نویسیم، آقا چنین بود. آیت الله بهجت چنین بود. آیت الله بهاءالدینی چنین بود. چنین و چنان، برایش معرکه می گیریم. بابا جون وقتی که زنده هست، چرا از او استفاده نمی کنیم؟ چرا از او بهره مند نمی شویم؟ چرا از نفس قدسی اش بهره نمی گیریم؟ چرا قدرشناسی نمی کنیم؟ ایشان فرمودند: این عالم که از دنیا رفت، اگر واقعاً شما دست مرده کشی شما خوب است و دائم برای این دست بالا می کنید، بیایید لااقل قدر زنده ها را بدانیم. حالا او که به ظاهر دستش از دنیا کوتاه شده است. ولی این که هست. اینها را قدردان باشیم. شکر گزار باشیم، تا خدابقیه ی نعمت ها را هم بر ما سرازیر کند.

یک روایت دیگر مانده است. یک نعمت ایمان، حضرت فرمودند: نعمت ایمان را خدا به تو مرحمت کرده است. با این نعمت ایمان بدنت را بر آتش جهنم حرام کردیم. دوم «رَزَقَک الْعَافِیة فَأَعَانَک عَلَی الطَّاعَة» خدا نعمت عافیت، سلامتی، آرامش، امنیت را به تو مرحمت کرده، با این تو را کمک کرده، بعد طاعت و بندگی خودش. شکرگزار و قدردان باش.

سوم فرمود: «وَ رَزَقَک الْقُنُوعَ فَصَانَک عَنِ التَّبَذُّل» خدای مهربان نعمت قناعت، عزتمندی و آبرومندی را به تو عنایت کرده است. که این هم واقعاً نعمت بزرگی است. گاهی دیدی اگر آدم عزت نفس نداشته باشد، برای هر نیازی دست گدایی دراز می کند. یا نزد این و آن آبرویش را می ریزد، یا دست نیاز دراز می کند، ولی ما خدا یک عزت نفسی به ما داده که گاهی مشکلات مهم هم باشد، حاضر نیستیم آبرویمان را ببریم. آبروی خانواده مان را ببریم. ممکن است نیاز داریم، گرفتاری داریم، ولی حاضر نیستیم بیاییم آبروریزی کنیم. مناعت طبع کنیم. این نعمت عزت نفس، قناعت، مناعت طبع، شما ببینید اگر ما گاهی مسجد می رویم یا مثلاً کوچه و خیابان و سر چهار راه می بینیم یک کسی دست گدایی، صحیح و سالم است، ما خجالت می کشیم، این نعمت از او گرفته شده است. این نعمتی که او خودش را خوار و ذلیل کرده است. خودش را شکسته است. ذلیل ترین افراد متکدی ها هستند. خیلی خوار هستند. آبرو ندارند! خوب این عزت نفسی که خدا به ما مرحمت کرده است، خودمان را حفظ می کنیم، آبروی خودمان و دیگران را نمی بریم، این چه نعمت بزرگی است. خدا نعمت عزت نفس، قناعت به تو داده و تو را از آبروریختن و آبرو ریزی و له شدن جان و روحت را حفظ کرده است. بعد حضرت فرمودند: من سه نعمت برایت شرح دادم. نعمت ایمان، نعمت عافیت، نعمت قناعت. حس کردم از آن خدایی که این همه چیز به تو مرحمت کرده، آمدی از او شکایت کنی. من این نعمت ها را برایت شرح دادم که شکایت نکنی. بعد حضرت فرمودند: من امر کردم، هزار دینار هم پول به تو دادم، برو آن پول ها را هم بگیر. پول هم به تو می دهیم. اگر واقعاً کسی قدردان بود، پول هم گیرش می آید، یا در همان پول هایی که خدا دارد برکتی می گذارد که نیازهایش برداشته شود. ولی این نعمت قدرشناسی نعمت، حالا یک نامه ای هم بود، می خواستم بخوانم، اگر فرصت بود.

قدرشناسی نعمت

پس یکی از راه های شکرگزاری نعمت، قدر شناسی نعمت است. درک نعمت است. درک نعمت، شکر نعمت، درک منعم، شکر منعم.

انشاءالله بفهمیم و دریابیم و با تمام وجودمان دریابیم که غرق نعمت هستیم. حاج آقای فرحزاد خیلی بحث خوبی را شنیدیم امروز. خیلی الحمدلله برنامه ی امروز منور شد به کلام نورانی حضرات معصومین و این اتفاق بسیار خوبی است، ولی وقتی صحبت از نعمت سلامت کردیم، و آن نمونه ها و موارد را شما اشاره کردید کسانی که مشکلاتی دارند و به نوعی از نعمت عافیت محروم هستند، گفتم چقدر خوب است در آستانه ی تلاوت قرآن کریم دعا کنیم برای آن کسانی که به نوعی از نعمت سلامتی محروم هستند و انشاءالله خداوند به برکت این آیات نورانی به همه انشاءالله عافیت عنایت کند. صفحه ی 18 مصحف شریف آیات 113 تا 119 سوره ی مبارکه ی بقره در سمت خدای امروز تلاوت می شود. انشاءالله زندگی همه ی ما منور به نور قرآن باشد. برمی گردیم همراه شما و در کنار شما به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.

«وَ قَالَتِ الْیهُودُ لَیسَتِ النَّصَارَی عَلی شیءٍ وَ قَالَتِ النَّصَارَی لَیسَتِ الْیهُودُ عَلی شی ءٍ وَ هُمْ یتْلُونَ الْکتَابَ کذَالِک قَالَ الَّذِینَ لَا یعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللَّهُ یحَکمُ بَینَهُمْ یوْمَ الْقِیمَةِ فِیمَا کاَنُواْ فِیهِ یخَتَلِفُونَ(113) وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّن مَّنَعَ مَسَاجِدَ اللَّهِ أَن یذْکرَ فِیهَا اسْمُهُ وَ سَعَی فی خَرَابِهَا أُوْلَئک مَا کاَنَ لَهُمْ أَن یدْخُلُوهَا إِلَّا خَائفِینَ لَهُمْ فی الدُّنْیا خِزْی وَ لَهُمْ فی الاَخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ(114) وَ لِلَّهِ المَْشْرِقُ وَ المَْغْرِبُ فَأَینَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِیمٌ(115) وَ قَالُواْ اتخَّذَ اللَّهُ وَلَدًا سُبْحَنَهُ بَل لَّهُ مَا فی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ کلُ لَّهُ قَنِتُونَ(116) بَدِیعُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِذَا قَضی أَمْرًا فَإِنَّمَا یقُولُ لَهُ کن فَیکونُ(117) وَ قَالَ الَّذِینَ لَا یعْلَمُونَ لَوْ لَا یکلَّمُنَا اللَّهُ أَوْ تَأْتِینَا ءَایةٌ کذَالِک قَالَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِم مِّثْلَ قَوْلِهِمْ تَشَبَهَتْ قُلُوبُهُمْ قَدْ بَینَّا الاَیاتِ لِقَوْمٍ یوقِنُونَ(118)إِنَّا أَرْسَلْنَاک بِالْحَقّ بَشِیرًا وَ نَذِیرًا وَ لَا تُسْلُ عَنْ أَصحْابِ الجْحِیمِ(119)»

ترجمه آیات: «با آنکه کتاب خدا را می خوانند، یهودان گفتند که ترسایان بر حق نیند و ترسایان گفتند که یهودان بر حق نیند. همچنین آنها که ناآگاهند سخنی چون سخن آنان گویند. خدا در روز قیامت درباره آنچه در آن اختلاف می کنند، میانشان حکم خواهد کرد. (113) کیست ستمکارتر از آنکه نگذاشت که نام خدا در مسجدهای خدا برده شود، و در ویران ساختن آنها کوشید؟ روا نیست در آن مسجدها جز بیمناک و ترسان داخل شوند و نصیبشان در دنیا خواری و در آخرت عذابی بزرگ است. (114) مشرق و مغرب از آن خداست. پس به هر جای که رو کنید، همان جا رو به خداست. خدا فراخ رحمت و داناست. (115)گفتند که خدا فرزندی گرفت. منزّه است او. بلکه هر چه در آسمانها و زمین است از آن اوست و همه فرمانبردار اویند. (116) آفریننده آسمانها و زمین است. چون اراده چیزی کند، می گوید: موجود شو. و آن چیز موجود می شود. (117) نادانان گفتند: چرا خدا با ما سخن نمی گوید؟ یا معجزه ای بر ما نمی آید؟ پیشینیانشان نیز چنین سخنانی می گفتند. دلهایشان همانند یکدیگر است. ما برای آنان که به یقین رسیده اند، آیات را بیان کرده ایم. (118) ما تو را که سزاوار هستی، به رسالت فرستادیم، تا مژده دهی و بیم دهی. تو مسئول دوزخیان نیستی. (119)»

فضیلت ذکر صلوات

یک بزرگواری کلام قشنگی دارد می گوید: خدای متعال معمولاً کارش با کار مخلوق فرق می کند. او رزاق است، او خالق است. او خلاق است. ما همه مرزوق هستیم. می گیریم، ولی یک کاری است که خدا با بنده هایش شریک است. آن هم صلوات بر محمد و آل محمد است. «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکتَهُ یصَلُّونَ عَلَی النَّبِی یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلیماً» (احزاب/56) یعنی خدا کارش صلوات است یعنی دائم لطف و رحمت و عنایتش را بر حبیبش و اهلبیت نازل می کند و ملائکه هم که کارگزاران هستند، همین کار را می کنند. و لذا بزرگان فرمودند: صلوات تخلق به اخلاق خداست. یعنی همکاری با خداست، همنوایی با خداست. آنهایی که می خواهند همیشه با خدا هم نشین باشند و با اولیای خدا دل و جانشان راجلاء می دهند با صلوات بر محمد و آل محمد. (اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم)

اشاره قرآنی

آیه ی 115 این سوره ی مبارکه ی بقره می فرماید: «وَ لِلَّهِ المْشْرِقُ وَ المْغْرِبُ فَأَینَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِیمٌ» وقتی که قبله را از بیت المقدس به خانه ی کعبه انتقال دادند، خوب بعضی ها ایراد کردند. خدای متعال در آیاتی جواب هایی داده از جمله اینکه همه طرف سمت و سوی خداست. یعنی خدای متعال یک سمت و سوی خاصی ندارد، حالا به خاطر وحدت مسلمین، به خاطر اینکه اجتماع نمازها یکسان باشد، هرکس به یک سمت نماز نخواند، کعبه را قرار داده، ولی به معنی واقعی کلمه، خدا همه جا هست. سمت خدا همه جا است، یک جهت خاصی نیست. «وَ لِلَّهِ المْشْرِقُ وَ المْغْرِبُ» مشرق و مغرب، شمال و جنوب، پایین و بالا، همه طرف خداست. «فَأَینَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ» یعنی هر طرف روی بگردانید آنجا «وَجْهُ اللَّهِ» است. یعنی جهت خدا است. سمت خدا است. این به درد برنامه ی سمت خدا هم می خورد. «وَجْهُ اللَّهِ» یعنی سمت خدا، «إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِیمٌ» خدای متعال هم محیط است، هم داناست به همه چیز. یک روایت زیبایی هم ذیل این آیه هست که نماز واجب را فقط باید به طرف قبله خواند. ولی نماز مستحبی به فتوای همه ی فقهای ما فرمودند: به هر جهتی می شود بخوانی. نماز نافله، نماز زیارت، نمازهای مستحبی، در راه هم می شود بخوانی. رو به قبله باشیم، البته به قبله بودن هم فضیلتش بیشتر است ولی جایز است. نماز مستحبی و نافله را به هر سمت و سویی بخوانی، یا قبله را بلد نیستی، اشکالی ندارد.

نکته پایانی

توجه پیدا کردن به نعمت هایی که اشاره کردیم و خیلی از نعمت هایی که ما به آن توجه نداریم، یک بزرگواری می فرمودند: یک جوانی پول داشت، خانه داشت، ماشین داشت، همه چیز داشت، به من گفت: من نمی توانم ازدواج کنم. گفتم: خوب چرا نمی توانی ازدواج کنی؟ گفت: نمی توانم. گفتم: خوب چییست؟ گفت: بدن من بوی مردار می دهد. گفتم: چطور؟ گفت: جلو بیا. دیدم یک بوی تعفّن عجیبی می دهد که هرکس در کنار او باشد فرار می کند. ببینید اصلاً ما فکر این نعمت را هیچوقت کردیم؟ بدنش با هیچ دارو و درمانی خوب نمی شود و هزارها از این نعمت هایی که خدا به ما مرحمت کرده است و دفع بلا کرده است که ما خبر نداریم.

یک خانمی به من زنگ زد گفت: بدن من پوست می اندازد، هرچه هم قیچی می کنم باز پوست می اندازد، می گوید: گفت به قدری وضع من ناهنجار است که اگر افرادی بیایند من را ببینند، همه اش سجده ی شکر می کنند و خدا را شکر می کنند. من همین جا عرض کنم. نعمت های خدا را قدرددان باشیم. اگر هم عزیزانی که خودشان معلول هستند، یا اطرافیانشان مریض و معلول هستند. آنها هم البته خدا در لطف و رحمت را به آنها گشوده است. ما به آنها خدمت می کنیم. شکرگزاری می کنیم. آنها را می رسیم، هم خدا به ما لطف می کند، هم به آنها مقام می دهد و آنها را شفیع ما قرار می دهد. سعی کنیم هم به آنها محبت و خدمت کنیم. کسی را به خاطر بلا و گرفتاری تحقیر نکنیم و برای همه ی آنها هم دعا می کنیم. خدا انشاءالله برای همه ی آنها شفای عاجل عنایت کند و از صمیم دل خدا انشاءالله رفع گرفتاری برای همه ی گرفتارها، مشکلاتشان را حل کند. و ما را قدردان و قدرشناس همه ی نعمت ها، خصوصاً نعمت سلامتی، نعمت امنیت، نعمت عافیت، این دعایی که عرض کردیم اگر باز هم زیر نویس شود، خیلی زود، «الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَی کلِّ نِعْمَة وَ أَسْأَلُ اللَّهَ مِنْ کلِّ خَیرٍ وَ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ کلِّ شَرٍّ وَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ مِنْ کلِّ ذَنْبٍ» سه نعمت بزرگ هم که خدای متعال به ما مرحمت کرده و حضرت به ابوهاشم جعفری فرموده است، یکی ایمان، بدنت را بر آتش جهنم حرام کرده است. دوم خدا عافیت به تو داده است. کمک بر بندگی خدا بر تو فراهم شده است. سوم هم عزت نفس و قناعت داده و از آبرو ریختن تو را حفظ کرده است.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان