ماهان شبکه ایرانیان

شکر نعمت نبوت و بعثت پیامبر(ص)

شکر نعمت نبوت و بعثت پیامبر(ص)

شکر نعمت نبوت و بعثت پیامبر(ص)

نعمت های بزرگی که خداوند به ما مرحمت فرموده و این نعمت های خیلی مهم است. روز قیامت به خصوص از آن نعمت ها سؤال ویژه می شود.این آیه که آخرین آیه سوره تکاثر است، «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یوْمَئِذٍ عَنِ النَّعیمِ» (تکاثر/8) البته و حتماً از نعیم بازجویی می شود. عرض کردیم که توحید و ولایت نعمت است، نعمت عافیت و امنیت و سلامتی است. منتهی این ترتیب بحث را یک نحوی عقب انداختیم و نعمت نبوت را که در روز بعثت مناسب است، بیشتر است. و الا بعد از نعمت توحید و لا اله الا الله و اقرار به یگانگی خدا و ارتباط با خدا قطعاً بعد از توحید بزرگ ترین نعمتی که سؤال می شود و قابل اهمیت است، نعمت نبوت پیغمبر عظیم الشأن (ص) است که واقعاً بعد از خدای بزرگ در عالم نعمتی از این بالاتر نیست. وجود پیغمبری که خدا برای هدایت و نجات بشریت تربیت کرده است. در آیات قرآن هم به این نعمت اشاره شده است. «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَی الْمُؤْمِنینَ إِذْ بَعَثَ فیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ» (آل عمران/164) خدا بر مؤمنین منت گذاشته است که چنین پیغمبر عظیم الشأنی را برای اینکه بشر را نجات بدهد، مبعوث کرده است. آیات الهی را تلاوت کند، مردم را تزکیه و پاک کند.

نکته ای است و آن این است که هم هفده ربیع که ولادت با سعادت پیامبر عظیم الشأن (ص) است، و هم در شب مبعث و هم عید مبعث، اگر به مفاتیح و همچنین آداب زیارت مراجعه کنند، زیارت مولی الموحدین علی بن ابی طالب (ع) مستحب است و این واقعاً جای سؤال دارد. قاعده اش این است که 17 ربیع باید مدینه به زیارت پیغمبر خدا برویم. عید مبعث باید مدینه به زیارت پیغمبر خدا برویم. اما در هر دو مورد در روایات ما را به نجف ارجاع دادند. امشب عزیزان در مفاتیح مراجعه کنند، سه زیارت برای امیرالمؤمنین(ع) در عید مبعث نقل شده است. مرحوم محدث قمی از علمای اهل سنت نقل شده که هرسال در عید مبعث از راه های دور مردم به نجف می آیند و کرامات و معجزاتی اتفاق می افتد، حتی بعضی ها اگر درک نکنند، مرسوم بوده که تا سال بعد می مانند تا شفا بگیرند. ایشان در مفاتیح از قول ابن بتوته آورده که عظمتی که در عید مبعث در نجف اتفاق می افتد. خوب این جای سؤال است که مبعث متعلق به پیغمبر ما است. 17 ربیع ولادت پیغمبر ما است، اما چرا در روایات می فرماید: نجف به زیارت امیرالمؤمنین(ع) بروید و از دور حضرت امیر (ع) را زیارت کنید. شاید یک نکته اش این باشد که راه ورود به پیغمبر مولا امیرالمؤمنین(ع) است و مؤثر هم هست. این فرمایش نورانی پیغمبر خدا که شیعه و سنی متواتراً نقل کردند، که پیغمبر خدا بارها فرمودند: «أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِی بَابُهَا» (وسایل الشیعه/ج27/ص34) من شهر علم هستم، تعبیر به شهر شده است. در شهر همه چیز هست. یعنی آنچه نیاز یک جامعه و انسان و بشریت است در شهر موجود است. من شهر علم هستم، همه چیز در آن شهرعلم وجود دارد. ولی راه ورود به آن شهر مولا امیرالمؤمنین علی(ع) است. سابق شهرها کوچک بود، دورش دروازده داشت.پیغمبر عظیم الشأن فرمود: من شهر علم هستم ولی کسی از دیوار نمی تواند به شهر پیغمبر وارد شود. ولی راه ورود به این شهر مولا علی(ع) است. «فَمَنْ أَرَادَ الْحِکمَةَ وَ الْعِلْمَ فَلْیأْتِ الْبَاب» (بحارالانوار/ج17/ص418) اگر کسی علم و حکمت و هدایت و معارف می خواهد، باید در خانه امیرالمؤمنین برود و زانو بزند، حضرت امیر او را آماده می کند. ماه رجب، ماه امیرالمؤمنین است. آخر ماه رجب هم مبعث است، به محضر پیغمبر شرفیاب می شویم. در آستانه ماه شعبان هستیم، ماه شعبان، ماه پیغمبر خداست. ماه رمضان هم ماه خداست. یعنی دست به دست ما را می گردانند تا به ملاقات خدای متعال برسیم.

در امالی شیخ صدوق(ره) این روایت هم آمده است که «أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِی بَابُهَا» من شهر علم هستم، شهر حکمت هستم و علی باب ورودی به آن شهر است. حضرت می فرماید: اگر کسی می خواهد به مهمان خانه ی خدا راه پیدا کند، راه ورود به این حکمت و مهمان خانه خدا مولا علی(ع) است.

روایت دیگر هست که وقتی انسان می خواهد به بهشت وارد شود، حلقه در بهشت را که برای اذن دخول می کوبند، ندایی بلند می شود و ندای زنگ در ورودی بهشت یا علی است. یعنی با یا علی و اتصال به علی(ع) در بهشت باز می شود. در حکمت باز می شود، در حقیقت و ملاقات باز می شود. شاعر می فرماید:

احمدا ذات تو و حیدر یکی است *** شهر با دروازه و با در یکی است

تو مدین علمی و حیدر در است *** پس کلید دانش تو حیدر است

مصطفی چون گل کند، عطرش علی است *** مصحف احمد به هر سطرش علی است

پیغمبر وقتی می خواهد اذن و اجازه دهد، می گوید: از این طریق و از این راه وارد شوید. این یک جواب است. جوابی هم هست که اصلاً طبق آیه قرآن و روایت فراوان امیرالمؤمنین جدای از پیغمبر است. امیرالمؤمنین طبق آیه قرآن «أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکم» (آل عمران/61) آیه مباهله نفس پیغمبر و جان پیغمبر است. «أَنَا وَ عَلِی مِنْ شَجَرَةٍ وَاحِدَةٍ وَ النَّاسُ مِنْ أَشْجَارٍ شَتَّی» (بحارالانوار/ج38/ص309) فرمود: من و علی از یک شجره هستیم، از یک حقیقت هستیم. از یک نور واحد هستیم. و بقیه خلقت از نورهای دیگر و شجره های دیگر است. اینکه به منزله جان پیغمبر و نفس پیغمبر است، یعنی اگر کسی حضرت امیر را ملاقات کرد، قطعاً پیغمبر را ملاقات کرده است. این دو جدا نیستند، یک حقیقت هستند.

باز روایت داریم که خود امیرالمؤمنین(ع) فرمود: حضرت زهرا و امام های بعد هم به منزله پیغمبر خدا هستند. یعنی جانشین به حق پیغمبر هستند، آن روایت زیبایی که ما شاید بارها خواندیم که امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «أَوَّلُنَا مُحَمَّد» (بحارالانوار/ج26/ص16) انشاءالله نام پیامبر برده می شود زیاد صلوات بفرستید. در روز مبعث زیاد صلوات فرستادن سفارش شده است. «أَوَّلُنَا مُحَمَّدٌ وَ أَوْسَطُنَا مُحَمَّدٌ وَ آخِرُنَا مُحَمَّدٌ» اگر این حدیث ادامه نداشت، شاید بعضی استنباطشان این بود که یعنی اول از چهارده معصوم پیغمبر نامش محمد است. وسط امام باقر و امام جواد محمد است، بعد هم نام امام زمان محمد است. بعد از چند کلمه ای فرمودند: «وَ کلُّنَا مُحَمَّد» (بحارالانوار/ج26/ص16) بزرگواری می فرمودند: این «کل» را بکشید، همه شیعه ها، همه انبیاء، همه دوست ها، همه عالم شعاع نور محمد (ص) هستند. خدا مرحوم آیت الله بهاءالدینی(ره) را رحمت کند. شاید این جمله را بارها می فرمودند که تمام عالم از انبیاء، ملائکه، عباد، زهاد، علما، اولیای خدا، همه سر سفره پیغمبر خدا هستند. یعنی حلقه اتصال آخر به خدای متعال پیغمبر عظیم الشأن(ص) است. یعنی پیغمبر آن نور اول است که حقیقت را از خدای متعال می گیرد، «عَیناً یشْرَبُ بِها عِبادُ اللَّهِ یفَجِّرُونَها تَفْجیراً» (انسان/6) روایت زیبایی دیدم که فرمود: این چشمه که منفجر می شود و از آن نهرها برای بندگان خدا جاری می شود، در خانه ی پیغمبر خداست. از خانه پیغمبر خدا این نهر به خانه همه انبیاء و اولیاء و اوصیاء جاری می شود. یعنی سرچشمه ی نور و هدایت و رحمت پیغمبر(ص) هستند. اینکه می گوییم: زیاد صلوات بفرستید، برای این است که به سرچشمه وصل می شویم. از آنجا فیض به تمام امامان و انبیاء و اولیاء می رسد و سر سفره این پیغمبر خدا هستند.

پیغمبر خدا فرمودند: «أَدَّبَنِی رَبِّی فَأَحْسَنَ تَأْدِیبِی» (بحار الانوار/ج68/ص382) خدای متعال مرا تربیت کرده و خوب هم تربیت کرده است. اول تربیت کننده خداست، و اول شاگرد کامل به معنی واقعی پیغمبر خدا هستند، و بعد از پیغمبر مولا امیرالمؤمنین، علی(ع) است. امیرالمؤمنین(ع) در نهج البلاغه می فرماید: خدای مهربان، روح را که اعظم ملائکه است، فرستاد. از ابتدای خلقت پیغمبر و طفولیت پیغمبر همراه پیغمبر بود. به پیغمبر از طرف خدای متعال مکارم و آداب را یاد می داد. در شبانه روز همراه پیغمبر بود. من هم از ابتدای دوران جوانی و نوجوانی ام پشت سر پیغمبر بودم و مکارم را از پیغمبر خدا یاد می گرفتم. اول تربیت شده عالم به دست خدای متعال پیغمبر خداست و بعد هم مولا امیرالمؤمنین به دست خدا تربیت شده است. بعد امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «وَ أَنَا أُؤَدِّبُ الْمُؤْمِنِین» (بحارالانوار/ج74/ص268) من هم مؤمنین را تربیت می کنم.

در عظمت پیغمبر همین قدر بس شاگردی مانند مولا امیرالمؤمنین(ع) را تربیت کرده است که می فرماید: من حلال همه مشکلات هستم. ید الله هستم، قدرت الله هستم. هرچه از آسمان ها و آخرت و از عالم بالا و پایین بپرسید جواب می دهم. به راه های آسمان داناتر هستم. «سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی» (وسایل الشیعه/ج15/ص128) در شجاعت بی بدیل است. در عبادت بی بدیل است. در سخاوت بی بدیل است. این شاگرد پیغمبر است. قطعاً استاد از شاگرد برتر و بالاتر است. حدیث زیبایی در کافی شریف است که عده ای از یهود و نصاری، بعد از رفتن پیغمبر(ص)، خدمت مولا امیرالمؤمنین(ع) آمدند. به حضرت عرض کردند: سؤال هایی داریم. حضرت سؤال های آنان را بلا درنگ جواب داد. حتی حضرت امیر(ع) بارها می فرمودند: اگر اهل کتاب بیایند و از انجیل و تورات بپرسند، من از خود آنها به کتابشان داناتر و عالم تر هستم. حضرت از تورات و انجیل خودشان بیاناتی فرمودند، شرح حالی از انبیای سابق بیان کردند که خودشان نمی دانستند و شگفت زده شدند. وقتی شگفت زده شدند، گفتند: در کتاب های آسمانی ما حضرت موسی، حضرت عیسی خبر داده که پیغمبری به این نام و نشان می آید. شما همان پیغمبر هستی؟ نکند همان پیغمبر هستی؟ وقتی به حضرت گفتند: شما همان پیغمبر هستی؟ حضرت فرمودند: نه، من آن پیغمبر نیستم. «إِنَّمَا أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِیدِ مُحَمَّدٍ ص» (کافی/ج1/ص89) با اینکه عرض کردیم جان و روح پیغمبر است ولی اینگونه ادب می کند. این سؤال را زیاد می پرسند که کدام افضل است و کدام برتر است؟ قطعاً پیغمبر ما افضل و برتر است. بعد امیرالمؤمنین است و بعد حضرت زهرا است. بعد امام حسن و امام حسین هستند، بعد امام زمان(ع) و بعد بقیه ی معصومین(ع) هستند. اما به معنای دیگر همه نور هستند و اینها را نمی شود از هم جدا کرد. یک حقیقت هستند که در هر زمان تجلی خاصی پیدا کرده است. اگر بخواهیم اینها را در ظاهر و در خلقت ظاهری جدا کنیم، قطعاً پیغمبر افضل است. بعد امیرالمؤمنین رتبه دوم است و بعد حضرت زهرا(س) است. در هر صورت این تعبیر بلند «إِنَّمَا أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِیدِ مُحَمَّدٍ ص» نهایت ادب است. اگر کسی یک سر سوزن هم از ما برتری داشت، ما باید عبد او بشویم. اظهار ادب کنیم. در هر صورت پیغمبر عظیم الشأن در عظمتش بس است که شاگردی تربیت کرده که شاگرد او مولا امیرالمؤمنین(س) است و یک ضربت او بالاتر از عبادت جنس و انس است. اما استادی که یک چنین کسی تربیت کرده چقدر عظمت دارد! شاگرد پیغمبر و تربیت شده پیغمبر، یک ضربتش افضل است.

در طول اعصار و زمان ها چقدر مردم نماز می خوانند و دعا می خوانند و ذکر و دعا می گویند. نمی گوید: یک مقطع و یک زمان و عصر خاص، نمی گوید: گروه خاص. هم جن و هم انس باید بندگی خدا را کنند. یک ضربت مولا امیرالمؤمنین(ع) بالاتر از عبادت جن و انس است. یعنی اگر آن ضربت نبود، «لا اله الا الله» نبود. عبادت و عابد نبود. تمام اینها به برکت ضربتی است که کفر و ایمان در مقابل هم قرار گرفت. ولی آنچه این ضربت را در امیرالمؤمنین ایجاد کرد و این شاگرد را پرورش داد، عمرو بن عبدود را بکشد و احزاب را از بین ببرد، وجود نازنین پیغمبر خدا بوده است. از شجاعت امیرالمؤمنین خیلی آمده است که یکی از آن کندن در خیبر است. ولی اینکه پیغمبر یک یلی را کشته باشند، در تاریخ نخوانده ایم. در نهج البلاغه هست که مولا امیرالمؤمنین (ع) پاسخ این سؤال را دادند و فرمودند: ما در جنگ بودیم، «کنَّا إِذَا احْمَرَّ الْبَأْسُ اتَّقَینَا بِرَسُولِ اللَّهِ ص» (بحارالانوار/ج16/ص116) وقتی که تنور جنگ داغ می شد و از همه طرف به ما حمله می کردند، ما به خود رسول الله پناه می بردیم و از روح و جان ایشان استمداد می گرفتیم. در حالی که پیغمبر ما از همه به دشمن نزدیک تر بود. این ذهنیت در ذهن بعضی نباشد که پیغمبر عقب جبهه و یا آخر جبهه در مدینه می ماندند و فرماندهی می کردند. ولی پیغمبر در خط مقدم می آمدند و می جنگیدند. امیرالمؤمنین می فرماید: من از نور پیغمبر و جان پیغمبر مدد می گرفتم. گفت:

این همه آوازه ها از شه بود *** گرچه از حلقوم عبدالله بود

امیرالمؤمنین می فرماید: من هرچه دارم از پیغمبر خداست و پیغمبر خدا آن جلوه هایی که باید ظاهر شود، شاید نشده و در دست و بازوی امیرالمؤمنین بتوان یافت. ما خطبه هایی که از امیرالمؤمنین داریم، از پیغمبر نداریم. پیغمبر این شاگرد را تربیت کردند که این دست نشانده پیغمبر است. یعنی هرچه حضرت امیر عظمت دارد، بالاتر از آن را پیغمبر دارد و راه ورود به شهر پیغمبر خداست. یعنی تمام نهج البلاغه ها و صحیفه سجادیه ها، روایات برای جان پیغمبر و روح پیغمبر است.

در روایت داریم «وَ مَا یضْمِرُ النَّبِی فِی نَفْسِهِ أَفْضَلُ مِنِ اجْتِهَادِ الْمُجْتَهِدِین» (بحارالانوار/ج1/ص91) یعنی پیغمبر در درونش سر و سری داشت و حقایقی بود که درونش پنهان می کرد و افشا نمی کرد. «وَ مَا یضْمِرُ النَّبِی فِی نَفْسِهِ أَفْضَلُ مِنِ اجْتِهَادِ الْمُجْتَهِدِین» یعنی تمام کوشش کنندگانی که تلاش و کوشش می کنند، بندگی و کار خیر می کنند، اما ارتباط هایی که پیغمبر در درونش داشته و حقیقتی که بوده از همه عبادت ها بالاتر است. از تمام ضربه زدن ها و عبادت دوازده امام بالاتر است. چون آن نور اولی پیغمبر خداست.

در روایت داریم چرا به پیغمبر کنیه ی ابوالقاسم دادند؟ ظاهرش این است که فرزندی به نام قاسم داشتند، و ایشان را ابوالقاسم می گفتند. در چند روایت این تعبیر آمده است که چرا ابوالقاسم می گویند؟ حضرت فرمودند: به خاطر اینکه یکی از القاب مولا علی(ع) قاسم است. ایشان تقسیم کننده بهشت و جهنم است. تقسیم کننده همه حقایق است. پیغمبر خدا ابوالقاسم است، یعنی پدر تقسیم کننده بهشت و جهنم است که مولا علی(ع) است. در یک روایت دیگر سؤال کردند: چرا به حضرت ابوالقاسم می گویند؟ حضرت فرمودند: خدای متعال صد رحمت دارد که تمام مهربانی ها، تمام پدرها که به بچه ها علاقه دارند، حتی حیوانات که گاهی اینقدر به بچه هایشان مهربان هستند، کل رحمت و مهربانی که در عالم ماده و دنیا هست، تمام اینها را امام صادق(ع) فرمودند: یک جز از صد جز خدای متعال است. و خدای مهربان و خدای بزرگ و ارحم الراحمین 99 جزء از رحمت خودش را در قیامت بروز و ظهور می دهد. فرمود: روز قیامت که می شود آنقدر خدا در رحمت را به روی خلق و بندگانش باز می کند، حتی ابلیس طمع می کند که رحمت خدا شامل حال من شود. در یک روایتی دیدم که شخصی به امام گفت: در بیابان به کسی رسیدم، گفت: من ابلیس هستم. به ابلیس گفتم: تو همان شیطانی هستی که مردم را اغوا می کنی؟ گفتم: جرا دست از گمراهی برنمی داری؟ نمی ترسی که خدا تو را به آتش جهنم گرفتار کند. گفت: چرا اما من امید دارم. گفت: چه امیدی داری؟ گفت: من رمز را پیدا کردم. که اگر کسی خدا را به این رمزها قسم بدهد، خدا او را ناامید برنمی گرداند و دعایش قطعاً مستجاب می شود. گفتم: رمزها چیست؟ گفت: رمزی که همه انبیاء و اولیاء داشتند و با او خدا را می خواندند و درها باز می شد و خدا اجابت می کرد، نام پنج تن است. به حق محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین (علیهم السلام). من اعتقاد دارم که اگر خدا را به این نام ها بخوانم خدا مرا رد نمی کند و مرا می آمرزد.

این شخص می گوید: من خدمت امام صادق (ع) آمدم و گفتم: یک چنین جریانی دیدم. حضرت فهمیدند حرفش درست است، ولی روز قیامت یادش می رود. یعنی اگر کسی یاد کند، قطعاً این اثر را دارد. ولی آنجا یادش می رود. بر اثر گناه روی گناه فراموش می شود. در خصال شیخ صدوق در باب سبعین داریم که امام باقر(ع) فرمود: اینکه ما می گوییم: زیاد قرآن بخوانید و «لا اله الا الله» بگویید، زیاد یاد پیغمبر و آل او کنید و زیاد صلوات بفرستید، برای این است که اینها با ذرات وجودی ما اجین شود و موقع مردن فراموش نکنیم. امام باقر(ع) فرمودند: بنده ای بر اثر گناه و تخلفات زیاد را در آتش جهنم می اندازند، چندین سال در آتش جهنم می ماند. از او می پرسند پیغمبر تو چه کسی بوده است؟ می گوید: یادم رفته است. نام پیغمبر و اهل بیت را فراموش کرده است. آنهایی که با مجالس اهل بیت فاصله می گیرند، از نام پیغمبر فاصله می گیرند، خطر فراموشی هست. در سختی ها فراموش کنند. همان نکته ای که قبلاً اشاره کردید، گفتید: اگر کسی آخرین ذکرش «لا اله الا الله» باشد، وارد بهشت می شود. اگر کسی آخرین حرفش صلوات بر پیغمبر و آلش باشد اهل بهشت می شود. یعنی یادش می رود بعد از 500 سال در آتش می سوزد. یکوقت یادش می افتد که نام پیغمبر محمد بوده است. در وسط جهنم داد می زند ای خدا! به حق محمد و آل محمد قسم می دهم که مرا از آتش نجات بده! اصلاً نام و یاد و درود بر پیغمبر، آتش ها را خاموش می کند. حضرت باقر(ع) فرمودند: خدا به جبرئیل می فرماید: بنده من در آتش نام حبیب مرا برده است، برو و او را نجات بده. عرض می کند بارپروردگارا! من کی طاقت دارم. می فرماید: امر می کنم و خاموش می شود. به امر خدای متعال آتش خاموش می شود و جبرئیل از طرف خدا مأمور می شود و می آید آتش را خاموش کند. جبرئیل می آید از او می پرسد که چند سال است در آتش جهنم هستید؟ می گوید: 70 خریف! اگر نام پیغمبر و ذکر پیغمبر نبود، برای همیشه در آتش می ماند. ولی بخاطر اینکه نام پیغمبر را برده است، او را از آتش جهنم بیرون می آورند. چرا به حضرت ابوالقاسم می گویند؟ فرمود: بخاطر اینکه پیغمبر تقسیم کننده رحمت خداست. آن 99 جزء رحمت را که در قیامت به یک معنا تجلی انسان کامل است. همانطور که شما فرمودید: مراتب بهشت تجلی پیغمبر خداست، ظهور انسان کامل است، تجلی پیدا می کند و خورشید انسان کامل می تابد. آن 99 جزء رحمت خدا وجود پیغمبر است. وجود اهل بیت هستند. اینها آن 99 رحمت هستند و تقسیم کننده آن 99 رحمت هستند و پیغمبر پدر این 99 جزء هستند. آن 99 رحمتی که خدا به پیغمبر مرحمت کرده است، حضرت زهرا است، امیرالمؤمنین است، امام زمان (ع) است. اینها رحمت های واسعه ی الهی هستند که پیغمبر پدر این بزرگواران است.

ذکر نعمت نبوت و نعمت وجود مقدس نبی مکرم نبی اسلام شکر نعمت است. ذکر این نعمت را قدرددان باشیم. انشاءالله رحمت حضرت شامل حال ما شود گرچه یک وقت هایی موانعی ما ایجاد می کنیم که رحمت حضرت به ما نرسد، ولی امیدواریم با تعظیم در مقابل نبی مکرم اسلام انشاءالله رحمت حضرت هم شامل حال ما شود.

به پیغمبر و اهل بیت(ع) هدیه کنید و زیاد هم صلوات بفرستید. امام کاظم(ع) در کافی شریف فرمودند: «إِذَا ذُکرَ النَّبِی ص فَأَکثِرُوا الصَّلَاةَ عَلَیه» (کافی/ج2/ص492) هروقت ذکر پیغمبر شد، زیاد صلوات بر محمد و آل محمد بفرستید، بعد این جمله بلند را فرمودند. فرمودند: «فَإِنَّهُ مَنْ صَلَّی عَلَی النَّبِی ص صَلَاةً وَاحِدَةً صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ أَلْفَ صَلَاةٍ فِی أَلْفِ صَفٍّ مِنَ الْمَلَائِکةِ» الله اکبر از اینکه یاد پیغمبر و درود پیغمبر چه عظمتی دارد. فرمودند: اگر کسی یکبار بر پیغمبر درود و صلوات بفرستد، «صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ أَلْفَ صَلَاةٍ» خدای مهربان هزار درود، هزار رحمت نازل می کند، با هزار صف از ملائکه به کسانی که صلوات بر محمد و آل محمد بفرستند.

در اولین آیه از صفحه 98 خدای مهربان می فرماید: «وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ» آنهایی که اعتقاد قلبی به خدا و پیغمبر و به معاد و اهل بیت دارند، در عمل هم کم نمی گذارند. اگر کسی واقعاً ایمان داشته باشد و عمل صالح داشته باشد، «سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تجَرِی مِن تحَتِهَا الْأَنْهَارُ خَلِدِینَ فِیهَا أَبَدًا» یعنی وعده خدا بلا شک قطعی است. شیطان وعده می دهد ولی تخلف می کند و گول می زند. ولی وعده های خدا قطعی است. یعنی کسی واقعاً ایمان بیاورد و اعتقاد داشته باشد و عمل صالح داشته باشد، قطعی و زودی ما آنها را داخل بهشتی می کنیم که نهرها جاری است و ابدیت در آن خلود دارند و همیشه خواهند بود.«وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا» وعده قطعی خدای متعال است. بعد هم می فرماید: «وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قِیلًا» از خدا راستگوتر و خوش وعده تر کیست؟ انشاءالله وعده های خوب خدا را باور کنیم، روایتی خواندم که پیغمبر خدا فرمود: وعده ها واجب الوفاء است، وعیدها واجب الوفاء نیست. یعنی اگر گفتند: چوب می زنیم و پدرتان را درمی آوریم، می توانند نزنند.

روایت زیبایی از حضرت علی(ع) است که خیلی روایت زیبایی است. کسی سالهای سال خدمت کرده، حالا یکجا اشتباه کرده است. «الکریم إذا وعد وفی و إذا توعد عفی» (غررالحکم/ص252) یعنی دریای حقیقت در این روایت هست. آدم بزرگوار و با کرامت وقتی وعده می دهد، عمل می کند، وقتی هم قدرت پیدا کرد، می بخشد و گذشت می کند. وعده قطعی عمل می کند، وعیدها یا جایی که طرف مقابل اشتباه و خطا کرد، آنجا عفو و گذشت می کند، نه اینکه گیر می دهد. یعنی وقتی وعده می دهد، قطعاً عمل می کند. ولی اگر یکجایی وعید داد یا قدرت پیدا کرد، عفو و گذشت می کند.

از نعمت نبوت گفتیم. خوشا به حال آنهایی که محبت نبی مکرم اسلام در دل و جانشان ریشه دوانده است.

در روایت داریم که روزهای پایانی عمر پیغمبر خدا بود، امیرالمؤمنین(ع) در کنار پیغمبر بودند. حضرت فرمودند: برو در جمع مردم با صدای بلند این سه جمله را اعلام کن. خدا لعنت کند کسانی را که عاق والدین هستند. بعد فرمودند: با صدای بلند به مردم اعلام کن، خدا لعنت کند برده ها و غلامانی را که از دست مولا فرار کردند. خدا لعنت کند آنهایی را که مزد اجیر و اجرت اجیر را پرداخت نکردند. امیرالمؤمنین به امر پیغمبر در جمع مردم آمدند و اعلام کردند. لعنت خدا بر کسانی که عاق والدین هستند. لعنت خدا بر کسانی که برده فراری و غلام فراری از مولایش فرار کرده، لعنت خدا بر کسانی که مزد یک اجیر را ندادند. مردم از این صحبت ها شنیده بودند، ولی اینکه روزهای آخر عمر حضرت امیر بیاید و این را اعلام کند، این یک اشاره است و یک نکته مهم است. امیرالمؤمنین و جمعی خدمت پیغمبر آمدند و فرمودند: آقا نظر شما چیست که در این موقعیت این را اعلام فرمودید؟ حضرت باطن این حرف را باز کرد. فرمودند: «أَنَا وَ عَلِی أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ» (بحارالانوار/ج16/ص95) من و حضرت علی دو پدر این امت هستیم. اگر این امت مخالفت با ما کنند، حرف ما را گوش ندهند و دنبال ما نیایند، اینها عاق ما می شوند. لعنت کامل خدا آنجایی است که ما عاق اهل بیت شویم. عاق پیغمبر شویم. بالاتر جایی است که انسان عاق امام زمان شود. استاد بزرگواری فرمودند: آدم دو پدر که نمی تواند داشته باشد. حضرت علی پدر تنی ماست، پیغمبر پدربزرگ ما است. یعنی پدر تنگاتنگ ماست. فرمودند: من و علی دو پدر امت هستیم. هرکس ما را ناراحت کند، عاق می شود و لعنت خدا بر او باد. من و علی دو مولای امت هستیم. امت هم باید پیرو ما باشند. اگر از ما بگریزند و نافرمانی کنند، لعنت خدا شامل آنها می شود و از بهشت دور می شوند. بعد فرمودند: من و علی دو اجیر این امت هستیم. یعنی کارفرما خداست، این دو بزرگوار را برای هدایت خلق اجیر کرده است و برای اینها اجر و مزد قرار داده است که اجر پیغمبر و اجر رسالت را که مودت است، پیروی اهل بیت است، فرمودند: اگر کسی مزد و اجر ما که اجیر از طرف خدا هستیم، نپردازد و ادا نکند، لعنت خدا شامل حال او می شود. به یک معنا باطن والدینی که در قرآن و روایات خیلی سفارش شده است، منظور پیغمبر و امامان هستند که در واقع آنها پدران واقعی ما هستند. کفران نعمت این است که از اینها دوری کنیم، معرفت پیدا نکنیم، عشق ورزی با اینها نکنیم و پیرو این بزرگواران نباشیم. امروز روز 26 ماه رجب، وفات جانگداز پدر بزرگوار مولا علی(ع)، حضرت ابوطالب(ع) است. باید اجر بنهیم و عرض ادب به محضرش داشته باشیم، چون بعضی متأسفانه کم لطفی کردند و نسبت هایی به این بزرگوار کردند ولی به نظر تمام علمای شیعه ایشان از مؤمنین خالص هستند، مثل او مثل اصحاب کهف و حامی فوق العاده پیغمبر خدا بود. وقتی ایشان و حضرت خدیجه از دنیا رفتند، پیغمبر خدا آن سال را سال حزن و اندوه اعلام کردند. جبرئیل آمد عرض کرد، دیگر شما یاوری در مکه ندارید. باید به مدینه کوچ کنید. امام صادق(ع) فرمود: اگر میزان گذاشته شود، ایمان حضرت ابوطالب را در یک هفته در ترازو بگذارند و ایمان خلق را در یک کفه دیگر قرار دهند، ایمان حضرت ابوطالب می چربد. انشاءالله امشب اعمالی دارد که عزیزان به مفاتیح مراجعه می کنند، آداب خیلی مهمی است، فردا روزه گرفتن خیلی خاصیت دارد. عبادت هفتاد سال است. روز آخر ماه هم که پنجشنبه است، باز هم غسل و روزه دارد. این سه روز آخر ماه رجب را قدر بدانیم و حداکثر بهره را ببریم که با پاکیزگی وارد ماه شعبان شویم.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان