رئیس سازمان انتقال خون میگوید که کشور با بحران خون مواجه نیست، اما یک اپیدمی مانند آنفلوآنزا میتواند سازمان را به مرز بحران بکشاند، چرا؟ چون نیروی انسانی کم است و وقتی حادثهای رخ میدهد، تمام سیستم انتقال خون درگیر بحران پیشآمده میشود.
به گزارش ، شهروند نوشت: نگرانی از وقوع بحران در مدیریت خون حوادث، هم منجر شد تا علیاکبر پورفتحالله، از سازمان داوطلبان و جوانان هلالاحمر بخواهد پای کار بیایند و فعالیت مشترکی با سازمان انتقال خون داشته باشند. او در این هفته، میهمان غرفه روزنامه شهروند در نمایشگاه مطبوعات بود و به پرسشهای «شهروند» درباره ذخایر و مدیریت خون و حس مشارکت اجتماعی مردم در حوادث پاسخ داد.
یکی از موضوعاتی که در ارتباط با ذخایر خونی مطرح میشود، نیاز پیشبینینشده خون است. با توجه به اینکه در کشور پرحادثهای زندگی میکنیم و هر لحظه ممکن است با حادثه سنگینی مواجه شویم، سازمان انتقال خون، چقدر در این زمینه آمادگی دارد؟
فکر میکنم سازمان انتقال خون یکی از سازمانهای موفق در برنامهریزی برای مدیریت بحران است، ما هماکنون در سراسر کشور و در تکتک مراکز استانی، میزان خون و ذخیره خون را بالا بردهایم. ما اجازه نمیدهیم که در هیچ مرکزی، میزان ذخیره خون از ٥برابر مصرف روزانه کاهش پیدا کند، هماکنون ذخیره خونی کشور، ٧برابر مصرف روزانه در شبکه خونرسانی است.
یعنی ما با مازاد خون مواجه هستیم؟
ما ٧برابر مصرف روزانه خون داریم، این نشان میدهد که ما میتوانیم در بحرانها به خوبی پاسخگو باشیم. ما در جابهجایی خون از یک مرکز به مرکز دیگر هم موفق بودهایم. طبیعتا برای ادامه این روند نیاز به زیرساختهای لازم برای اهدای خون بعد از حادثه داریم. من روی این مسأله تأکید ویژه دارم. در دنیا، تلاش زیادی میشود تا از حس همبستگی بعد از بحران مردم، استفاده شود. مثلا در حادثهای مانند پلاسکو، یکی از بحرانهایی که داشتیم، حضور مردم در محل حادثه بود. چرا مردم در محل حادثه حاضر میشدند؟ به این دلیل که زمینه مشارکت مردم برای فعالیت اجتماعی فراهم نشده بود.
ما باید در بحرانها این بستر را ایجاد کنیم، چه نیاز به خون داشته باشیم، چه نداشته باشیم. چه ذخیره خون کافی داشته باشیم، چه نداشته باشیم. مردم باید حس همبستگی اجتماعیشان را نشان بدهند، در همه جای دنیا هم این اتفاق میافتد. بعد از حادثه ١١سپتامبر در آمریکا، ٤٨٠هزار واحد خون در مراکز اهدا شد. هرحادثهای که رخ میدهد، رخداد همبستگی اجتماعی هم در کنار آن شکل میگیرد و باید از آن استفاده کرد.
در دنیا میگویند که این حس، فرصت مناسبی است برای جذب اهداکننده. بسیاری از هموطنان ما ترس از اهدای خون دارند و تجربه اهدای خون نداشتهاند. در ارتباط با این افراد هر چقدر فرهنگسازی کنید، نمیتوانید آنها را برای اهدای خون به مراکز بیاورید، اما وقتی حس همبستگی اجتماعی وجود داشته باشد، مردمی که تا بهحال اهدای خون نداشتهاند، مراجعه میکنند و حتی میتوان آن فرد را اهداکننده مستمر کرد. ما در این زمینه بشدت دچار مشکل هستیم، چون زیرساختهای لازم برای پاسخگویی به حس همبستگی مردم بعد از حادثه را نداریم.
به نظر شما مشکل از کجاست که در این زمینه ضعف داریم؟
ما از نظر نیروی انسانی با کمبود مواجه هستیم. یک اپیدمی آنفلوآنزا در کشور میتواند ما را دچار بحران کند، چراکه کل سیستم ما درگیر میشود. بنابراین فکر میکنم یکی از جایگاههایی که میتوانیم بهعنوان یک کار مشترک با آنها فعالیت کنیم، سازمان داوطلبان یا جوانان هلالاحمر است. ما باید بتوانیم نیروهای داوطلب را در این ماجرا ساماندهی کنیم و مراکز ویژهای در این سازمانها ایجاد کنیم و مطمئن شویم که محصول با کیفیت خوب در این مراکز تأمین میشود، چراکه یکی از مشکلات ما این است که در بحرانها، استانداردها پایین میآید و باید کاری کنیم که در بحران هم استانداردهای کیفیت پایین نرود.
درست است، در ارتباط با موضوع مدیریت خون، قاعدتا استانهای پرحادثه باید آمادگی بیشتری در بحرانهای احتمالی خون داشته باشند.
بله ما تلاش کردهایم تا همه استانها استانداردها را داشته باشند و در شبکه خونرسانی کشور، استانهای پشتیبان هم مشخص شده است. به همین دلیل است که ذخایر خونی در هر استان، ٧برابر نیاز پیشبینی شده است.
بررسیهایی که سازمان انتقال خون انجام داده، مشخص میکند که بیشترین واحدهای خونی، در کدام بخش مصرف میشود؟ مثلا در تصادفات یا در جراحیهای پزشکی؟
به هرحال موضوعی که وجود دارد این است که حوادث غیرقابل پیشبینی هستند. در برخی حوادث، آسیب آنقدر بالاست که دیگر نیاز به خون وجود ندارد. مثلا در حادثه ١١ سپتامبر، تعداد کشتهها آنقدر بالا بود که دیگر نیازی به اهدای خون وجود نداشت. با این حال ٤٨٠هزار واحد خون اهدا شد. در ایران هم ما تجربه زلزله بم را داشتیم، در زلزله بم چون زلزله در شب اتفاق افتاد، ما مجروح زیادی نداشتیم، آمار کشتهها بالا بود، در برخی حوادث هم مثل انفجارها و حوادث تروریستی، تعداد مجروحان زیاد هستند. بنابراین لازم است که خون برای این افراد به سرعت تأمین شود. در همین زمینه هم ما با اورژانس فعالیتهایی را آغاز کردیم که یکی از آنها اورژانس پیشبیمارستانی است. به این صورت که این اورژانسها ذخایر گروهخونی o را داشته باشند تا مصدوم پیش از اینکه به بیمارستان منتقل شود، نیاز خونیاش برطرف شود. البته لازمه این کار، آموزش و تقویت اورژانس است.
در ٤سالی که ریاست سازمان انتقال خون کشور را به عهده داشتید، چه حادثهای منجر شد تا سازمان انتقال خون، سیاستهای قبلی برای مدیریت خون را بازنگری کند؟
نمیتوانم حادثه مشخصی را مطرح کنم. بحران، همیشه بخشی از کار انتقال خون است، فکر میکنم با نظامی که ما در سازمان انتقال خون طراحی کردیم و ذخیره خون را ٧برابر کردیم، دیگر به این اطمینان رسیدهایم که در حوادث و بحران، دچار مشکل چندانی نمیشویم و بتوانیم مدیریت کنیم. باید از بحرانها برای تغییر نگاه مردم و ایجاد حس همبستگی استفاده کرد.
در این سالها توانستید تغییری در نگاه مردم ایجاد کنید؟
بله، ما کار مطالعاتی مختلفی انجام دادهایم، مثلا در حادثه پلاسکو، ما نیاز به واحدهای خونی چندانی نداشتیم، میدانستیم که میتوانیم مدیریت کنیم، اما مردم به مراکز برای اهدای خون مراجعه کردند. ما روی همان اهداکنندگان سرمایهگذاری کردیم و بعد از حادثه، با اینکه به خونشان احتیاجی نبود، با آنها تماس گرفتیم و از آنها دعوت کردیم، بخشی از آنها را تبدیل به اهداکننده کردیم و حالا برخی از آنها، اهداکنندگان مستمر خون هستند.
به اعتقاد شما، میزان نوعدوستی مردم نسبت به سالهای گذشته بالا رفته؟
نمیخواهم این موضوع را با سالهای قبل مقایسه کنم. حس همبستگی همیشه وجود دارد، ما باید زمینه مشارکت مردم را ایجاد کنیم. مثلا در زلزله ورزقان و بم، به دلیل نوع نگاهی که دولت وقت داشت، اجازه هیچگونه کمک مردمی داده نشد. دولت اعلام کرده بود که کمکها باید از سوی سپاه و ارتش انجام شود، ما اثر این سیاست را در مراکز انتقال خون دیدیم. تصاویری در دست دارم که نشان میدهد مردم به مراکز انتقال خون هجوم آوردهاند، همین اتفاق سبب شد تا سیستمهای ما از کار بیفتد و پرسنل دیگر جوابگوی مردم نباشند. این اتفاق به این دلیل افتاد که مردم احساس کردند اجازه مشارکت ندارند، من همیشه میگویم که زلزله بم و ورزقان نباید تکرار شود. ما باید جایگاه مشارکت مردم را در مسائل اجتماعی فراهم کنیم. انسانها حس اجتماعی دارند و این حس را بروز میدهند، اما متاسفانه در برخی از سیاستها ما شاهد هستیم که این حس را نمیخواهند و مشارکت مردم را ایجاد نمیکنند.
یعنی به اعتقاد شما، بهترین فرصت برای استفاده از مشارکت اجتماعی مردم، بعد از بحران است؟
بله، در بسیاری از متنهای بحران بر این موضوع تأکید شده است. ما در مشارکت اجتماعی بحثی داریم که میگوید؛ اگر شما در یک جامعه میخواهید برای اهدای خون فرهنگسازی کنید، از میان صددرصد جامعه، میتوانید نگاه ٧٠درصد را تغییر دهید، اما از این ٧٠درصد در شرایط عادی، تنها ٥درصد مردم وارد عمل میشوند. از نظر ما کسانی که حس همبستگی اجتماعی دارند، میتوانند کارهای داوطلبانه انجام دهند. اگر سرمایهگذاری را روی افراد عادی جامعه کنید، به شکست میخورید. افرادی که پس از حادثه میخواهند مشارکت اجتماعی داشته باشند، همان افرادی هستند که از نظر ژنتیکی، افراد متفاوتی هستند. شعار سازمان بهداشت جهانی در سال ٢٠٠١ هم همین بود که اهداکنندگان خون، افراد متفاوتی هستند. بحرانها، این افراد را مشخص و شناسایی میکنند. افرادی که پس از حادثه پلاسکو، در مرکز انتقال خون وصال صف کشیدند، افراد متفاوتی هستند که میتوانند اجتماع را تغییر دهند.
درست است پیش از این یکی از مشکلاتی که از سوی شما در سازمان انتقال خون مطرح شد، مدیریت خون در بیمارستانها بود. الان وضع به چه صورت است و چقدر توانستید مصرف خون در بیمارستانها را مدیریت کنید؟
ببینید، ١٥ تا ١٩ آبان هر سال، هفته اطلاعرسانی مدیریت خون بیمار است. به هرحال مدیریت خون بیمار هم نیاز به فرهنگسازی در میان جامعه پزشکی و مردم دارد. باید یک مشارکت اجتماعی وسیعی در این مسأله صورت میگرفت، امیدوارم حرکتهای خوبی در این زمینه صورت گیرد.
آخرین آماری که از میزان اهدای خون در کشور دارید، چقدر است؟
آمارها نشان میدهد که در ایران سالانه، بیش از دومیلیون و ٥٠٠هزار نفر برای اهدای خون به مراکز مراجعه میکنند که از این تعداد ٢میلیون و یکصدهزار نفر موفق به اهدای خون میشوند.