ماهان شبکه ایرانیان

بررسی فیلم «خانه»: خانه و دردهایش

«خانه» ساخته اصغر یوسفی نژاد که در سینماهای هنر و تجربه به اکران درآمده است را می‌توان از معدود فیلم‌های گروه اکران هنر و تجربه دانست که بیشتر از باقی فیلم‌ها قابل‌تحمل و دیدن است و سروشکل منسجم و قوی‌ای دارد

«خانه» ساخته اصغر یوسفی نژاد که در سینماهای هنر و تجربه به اکران درآمده است را می‌توان از معدود فیلم‌های گروه اکران هنر و تجربه دانست که بیشتر از باقی فیلم‌ها قابل‌تحمل و دیدن است و سروشکل منسجم و قوی‌ای دارد. هرچند ایرادات جدی‌ای هم به آن وارد است.
اولین نکته درباره «خانه» انتخاب کارگردان مبنی برساخت فیلم خارج از تهران و در یکی از شهرستان‌های ترک‌نشین است. انتخابی که مانند تیغ دو سر می‌تواند عمل کند و همان‌قدر که ممکن است تفاوت‌های ویژه بصری و زبانی و مفهومی در فیلم ایجاد کند، به‌واسطه زبان متفاوت و حتی بعضی از ویژگی‌های خاص فرهنگی و قومی می‌تواند باعث کج‌فهمی و یا گیج شدن مخاطب شود؛ و آن‌طور که بازخوردها نشان می‌دهد و حتی کارگردان را مجبور به نوشتن توضیحی درباره فیلم و این کج‌فهمی، بعد از اکران آن در نشریات می‌کند. بسیاری از مخاطبان فیلم را نفهمیده‌اند، بسیاری اشتباه فهمیده‌اند و بعضی‌ها حتی مرتکب اشتباه فاحشی شده و مفهومی را در ذهن خود به فیلم اضافه کردند که آن‌طور که کارگردان در توضیح خود نوشته ارتباطی با فیلم ندارد. اتفاقی ناخوشایند برای فیلمی که حقش نیست با آن نامنصفانه برخورد شود.«خانه» مطمئناً فیلم بدون ایرادی نیست اما حداقل مزیت مهمی که نسبت به باقی آثار خاص این‌چنینی دارد اینست که فیلمی فکر شده و سروشکل دار است که سینما را قربانی مفهوم و یا علاقه‌های روشنفکرانه خاص خود فیلم‌ساز نمی‌کند. اتفاقی که در فیلم‌های بی‌سروته هنر و تجربه کمتر شاهد آن هستیم! زبان ترکی عضو مهمی از فیلم «خانه» است و می‌توان آن را مهم‌ترین و تأثیرگذارترین عامل در فضاسازی و اتمسفر فیلم دانست. زبان ترکی با آن آوای غلیظ و سوزناکش، همه باری را که خانه یک پیرمرد که تازه دار فانی را وداع گفته و بستگانش در اولین ساعات مرگ او در اندوهش نشسته‌اند، باید در خود داشته باشد تولید می‌کند. مویه‌ها، فریادها و شیون‌های ترکی نه‌تنها دل تماشاگر را به درد می‌آورد که او را تمام و کمال در فضای «خانه» و آن خانه قرار می‌دهد. اتفاقی که بعید به نظر می‌رسید با زبان فارسی به این شکل بیفتد و چنین جو و شوری را در تماشاگر برانگیزاند؛ اما اینکه کارگردان اعلام کرده به‌واسطه ترجمه ناکامل دیالوگ‌ها در زیرنویس و پخش سریع آن‌ها، جزییات و مفاهیمی از فیلم از دست می‌رود که مهم‌ترین آن‌ها در میان اشارات کارگردان مربوط به پایان‌بندی فیلم و لحظه ایست که زن و شوهر در اتاق تنها شده‌اند و راز بزرگشان را در خلوت خود برای تماشاچی برملا می‌کنند، یک بهانه‌جویی بزرگ است.

طبق گفته کارگردان (تأکید می‌کنم نه در فیلم بلکه بر روی کاغذ) دختر، یعنی قهرمان یا ضدقهرمان داستان در پروژه قتل پدر دخالتی ندارد و این نقشه توسط شوهر او کشیده و اجراشده و خود او هم زیر فشار کار همسرش قرارگرفته! پس خبری از پدرکشی و این داستان‌ها در فیلم نیست! خب این بیشتر خنده‌دار به نظر می‌رسد تا منطقی و از طرفی هم خیلی ربطی به زبان ترکی یا فارسی ندارد. اگر بخواهیم ساده‌لوحانه باور یا تصور کنیم که دختر در قتل پدر نقشی نداشته، آن موقع با فیلم دیگری روبه‌رو هستیم که دیگر این «خانه» نیست! چراکه فیلم در تمام مدتش با همه تناقضاتی که از دختر ارائه می‌دهد این فرض را در دل تماشاگر می‌کارد که ریگی به کفش اوست. مطمئناً ریگی به کفش اوست. این مسئله‌ای است که حتی تماشاگر عادی که فکر و ذهنش را زیاد درگیر فضا و جزییات نمی‌کند تا سر از داستان دربیاورد به‌راحتی می‌تواند بفهمد و مهم‌تر از آن حتی احساس کند. نه‌تنها واکنش‌هایش به مرگ پدر، اجازه ندادنش برای بردن جنازه و دادوبیدادهای دروغینش نشان از حیله‌ای این میان دارد که حتی انتخاب بازیگری با چشمانی چنین، روباه گونه، وحشی و بیانگر هم اصلاً پیش از آنکه دهانش را برای حرف زدن باز کند، خبر از حیله می‌دهد.کل فیلم در مسیری پیش می‌رود که به همان نقطه طلایی برسد: جایی که دختر در مرز بین پشیمانی و ناپشیمانی بر جسد پدر نشسته و از نگرانی‌اش برای کالبدشکافی و پی بردن به سم خورانده شده به پدر، با همسرش می‌گوید… حتی در این نقطه هم آنچه او را نگران و ناراحت کرده نه مرگ پدری که یک‌بار پیش‌تر در حین ازدواجش او را برای همیشه رها کرده که رو شدن دستشان است. چنین قلب قسی و بی‌رحمی معلوم است که نمی‌تواند تحت‌فشارهای همسرش تنها شاهد قتل بوده باشد و به این شکل تبرئه شود، البته اگر نقشه قتل را خودش نکشیده باشد!!! حرف کارگردان درباره پیچ نهایی قصه‌اش ناامیدکننده است. هرچند که فیلم‌ها زبان سینما هستند نه توضیح‌ها و جوابیه‌های کاغذی سازندگانشان!
قصه فیلم، یک موقعیت اولیه محکم و قوی دارد: دختری اجازه نمی‌دهد جنازه پدرش را طبق وصیتش به کالبدشکافی پزشکی ببرند، جنازه روی زمین‌مانده و سرش دعواست؛ و به‌خوبی می‌تواند با استفاده از جزییات و حرکت میان آدم‌ها و فضاها موقعیت را بسط و شرح داده و پیش ببرد و به نقطه پایانی درست‌ودرمانش برساند. این مهم‌ترین ویژگی «خانه» است. شبیه به یک فیلم سینمایی واقعی موقعیت اولیه، پیچ‌های داستانی متناسب با آن و مفاهیم موردنظرش را دارد و در انتقال داده‌هایش موفق عمل می‌کند. بازی گروهی بازیگران متناسب با قصه بسیار خوب است و نقش‌ها در بازیگران حل‌شده.آزاردهنده‌ترین چیزی که «خانه» را گه‌گاه کسل‌کننده، خفه‌کننده و تنگ و تار می‌کند، زاویه‌های بسیار بسته دوربین و نزدیکی بیش‌ازاندازه اش به آدم‌هاست. هرچند این فضاسازی زندان مآبانه کاملاً از سوی فیلم‌ساز و فیلم‌بردار تعمداً برای فیلم طراحی‌شده اما اضافه‌کاری‌های زیادی دارد و تماشاگر را بیش ازآنچه باید از فضا پس میزند.
به‌طورکلی «خانه» را می‌توان فیلمی قابل‌قبول دانست که هرچند ایرادات زیادی به آن وارد است اما موفق می‌شود انسجام خود را حفظ کرده و در چنین موقعیت بغرنجی که روایت می‌کند، تماشاگر را تا انتها ب همراه خود بکشاند.

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان