عقاید رازی در زمینه بیماریهای واگیر:
ابوبکر محمدبن زکریای رازی طبیب بزرگ ایرانی حدود سال 240ه.ق برابر 854م. در ری متولد شد و در حدود 313 ه.ق مطابق 925 م. فوت نمود. رازی یکی از بزرگترین طبیبان و دانشمندان جهان در تمام ادوار تاریخ است.
نامبرده برای اولین بار در دنیا بیماریهای واگیر را با دیدی موشکاف و علمی مورد بحث قرار داد و درباره آبله و سرخک کتابی بنام «الجدری و الحصبه» نوشت. در این کتاب رازی برای اولین بار در تاریخ پزشکی در زمینه بیماریهای عفونی نظریه خاصی ابراز میکند که گویای نظریه تخمیری یعنی فرضیهایست که حدود نهصد سال بعد بوسیله پاستور ابراز میشود و او را به کشف علت میکربی بیماریها سوق میدهد. رازی نوعی مخمر که در خون وجود دارد و از مادر به جنین سرایت میکند، را سبب بروز آبله میداند. این مخمر وارد جریان خون میشود تا مواد زیانآور را از خون خارج سازد و بر اثر این فعل و انفعال شخص به آبله مبتلا میشود و بنابر نظر رازی در این کتاب و کتاب «قصص و حکایات مرضی» ممکن است به دیگران نیز سرایت کند.
رازی میگوید: خود آبله شبیه حباب و جوشهائی است که در عصارهها یعنی شراب ظاهر میشود تا شراب را آماده کند (اویشبه الجدری نفسه الغلیان و النشیش الحادثین فی العصاری: الجری و الحصبه)، پس رازی به نوعی جرم عامل آبله معتقد است. باز میگوید: اما پیران کمتر آبله میگیرند مگر در مواقع هوای وبائی عفونی وردی (هوای بد) که در این هوا بیماری فراوان است.... به جز این زمانها که گفته شد ممکن است بیماری موجود باشد و این وقت اگر به آن برخورد نمایند شایسته است از آن دوری جویند و آن موقعی است که دیده شود بیماری به تدریج در بین مردم شیوع یافته است: (و تکون فی غیر هذه الاوقات و حینئذ ینبقی ان تأخذ فی الاحتراس منها اذا رأیتها قد اخذت تبتدی و تفشو فی الناس علی ما أنا ذاکره فی ما بعد: الجدری و الحصبه). بنابراین رازی اولین کسی است که نظریه عامل میکربی بیماریهای واگیر را ذکر کرده و صریحاً واگیری آبله را یادآور میشود. در ضمن رازی برای اولین بار آبله را از سرخک تفکیک میکند.
عقاید ابوعلی سینا در زمینه بیماریهای واگیر:
شیخالرئیس ابوعلی حسین بن عبدالله بن حسن بن علی بن سینا متولد 373 ه.ق (980م) و متوفی به سال 428 ه.ق (1036م) میباشد. نامبرده از بزرگترین پزشکان جهان است که در عالم نوآوریهای جالبی دارد.
ابوعلی سینا در کتاب قانون بدون ذکر نام رازی همان نظریه تخمیری رازی را منتهی با کلماتی صریح و قابل درک ذکر میکند و علت جوش آمدن خون را همان تخلیه از خون حیض جنینی میداند. در ضمن تلفیقی بین نظریات رازی و جالینوس مینماید (جالینوس میگفت باقیمانده غذاها که تبدل به خون نگردیده در اعضاء باقی مانده، منقبض شده و آبله ایجاد میکند)، ولی از همه جالبتر مسئله را با روالی منطقیتر بررسی کرده و آلودگی خون را به عامل خارجی، سبب بروز بیماری میداند:
(سببی بیگانه از بدن از خارج بر خون وارد آید، خون را برانگیزاند و خلطهای دیگر را با خلط خون مخلوط کند. خون از این برانگیختگی و اختلاط با خلطهای دیگر به غلیان میآید که به غلیان شراب شدن میماند که نوعی صدا هم از آن شنیده میشود. ج4 قانون)
ابوعلی سینا به عنوان علل خارجی بیماریها به عفونتی که از خارج میآید یا خلط بد که از خارج وارد بدن میشود و موجب فساد و بروز بیماری میگردد، معتقد است: ممکن است خلط بد از خارج به آن تاخته در آن نفوذ کرده و آنرا فاسد کرده باشد. یا اینکه خلط در خون آن پدید آمده است... ج1قانون.
در مورد ورمهای طاعونی ذکر میکند که این اورام زمانی که بیماریهای وبائی پیدا میشوند (مقصود بیماریهای واگیر است)، بروز مینمایند. بعداً تبهای عفونی ناشی از غذا را ذکر میکند و میگوید اما تولید عفونت سببهای فرعی نیز دارند:
ممکن است هوای ناسازگار و غیربهداشتی سبب تولید عفونت در بدن شوند، هوای وباآلوده، هوای مردابها.... در هر حال سبب پیدایش ماده عفونت در بدن انسان اکثراً از بند آمدنیها و راهبندانها در درون بدن است ج: 4 قانون.
ابن سینا به اصل سرایت بیماریها از راه آب معتقد است و علت را مواد متعفن آب میداند که سبب عفونت بدن میگردند و میگوید بیماریهائی از قبیل عفونت کبدی و دملهای چرکین، اسهال، زخمهای امعاء و احشاء، تب چهار روزه بر اثر آب آلوده ایجاد میشوند.
ابوعلی سینا در مبحث تبهای وبائی از دود بد سرشت یاد میکند که هوا را عفونی کرده و باعث بیماریها میشود، انتقال بیماری از لاشه را به انسان معتقد است و از بوجود آمدن عفونتهائی که ماهیت آن را درک نمیکنیم یاد مینماید و صریحاً به واگیری برخی از بیماریها معتقد است.
شاید سبب در تباه شدن هوای محیط زیست، باد باشد، باد از جاهای دور که مردابهای پر از آب تغییر یافته هست دود بد سرشت را سوق دهد و هوای محیط زیست را به تباهی بکشاند. یا وقتی جنگ بزرگ روی میدهد لاشه کشتهها در میدان میمانند و بوی گند لاشهها به وسیله باد منتقل میشود و هوا وبائی میگردد. یا نوعی وبای کشنده در جائی پدید آمده و بسیار کس را کشته است. مردم لاشها را نسوزاندهاند و عفونت وبائی پیدا شده است و باد آنرا به دیار دیگر انتقال داده است. احتمال دارد که از درون زمین عفونتهائی به وجود آید که جزئیات آنرا درک نمیکنیم. قانون ج4.
بنابراین از نظریات شیخالرئیس چنین مستفاد میگردد که عاملی ناشناخته از خارج وارد بدن میشود نوعی تخمیر (که همان ایجاد فرآوردههای مرگبار همراه با تزاید است) تولید کرده بیماری پدید میآورد، عامل بیماری از لاشه وارد آب یا هوا میگردد و باعث ابتلاء دیگران میشود و حتی ممکن است از درون خاک عوامل عفونی با ماهیت ناشناخته بودجود آیند که میتوان آنها را به باکتریهای بیهوازی خاکزا تعبیر نمود.
ابوعلی سینا سیاه زخم را میشناخته و از آن به عنوان جوش اخگری و جوش نارپارسی یاد میکند (قانون ج4)، برخی این حالات را به سیفیلیس تعبیر میکنند که ابداً چنین نیست و اصولاً از اینکه این جوشها روی آلت تناسلی ظاهر شوند ذکر نمیکند. چنین برمیآید که جوش اخگری و نارپارسی هر دو شاربن موضعی میباشند و آتش پارسی نوعی شاربن موضعی است که تمایل بر عمومی شدن دارد و جوش اخگری جنبه موضعیاش زیادتر است (سیاه زخم را کفگیرک نیز مینامند).
نظر جرجانی در زمینه سرایت بیماریهای واگیر:
سید اسماعیل جرجانی (434-530 ه.ق) یکی از بزرگترین طبیبان و محققین ایران است. جرجانی کتاب ارزشمند ذخیره خوارزمشاهی را در ده جلد در سال 504 ه.ق بنام قطب الدین خوارزمشاه تألیف کرد. این کتاب در حقیقت دائرةالمعارف طبی است که به زبان شیرین فارسی نگاشته شده و از قانون ابوعلی سینا الهام بسیاری گرفته و همچنین تتبعات شخصی جرجانی در آن منعکس است و جهانی از حقایق طب قدیم در آن نهفته است، از همه مهمتر جرجانی سنت کتاب طبی به زبان فارسی نوشتن را به حد کمال برقرار کرد. در ضمن جرجانی ذخیره را تلخیص کرده و در فاصله 522-530 ه.ق. از آن کتاب الاغراض الطبیبه را تهیه کرد. همچنین بخواهش علاء الدین آتسز خوارزمشاه کتاب عظیم ذخیره را کاملاً خلاصه کرد و به کتاب جیبی رسانده و آنرا «خفی علائی» نام نهادند.
جرجانی گروهی از بیماریها از جمله سل، جذام، آبله، هاری، وبا، برص .... را مسری شناخته و انتقال آنها را از آب و هوای آلوده و غیره امکانپذیر میداند. هوای وبائی هوائی است که واجد عوامل بیماریزا است. عفونت هوا سرانجام سبب عفونت بدن میشود. به عقیده جرجانی آب را اگر پیش از آنکه گندیده شود حرارت دهند یا پالایش نمایند دیرتر آلوده میشود. در اینجا استریلیزاسیون با حرارت و با توسل به پالایش مطرح است که ابوعلی سینا نیز ذکر کرده است.
جرجانی در اواخر کتاب ذخیره در مبحثی که مربوط به بیماری طبیبان است سرایت بیماریها را به وجهی منطقی ذکر کرده و صراحتاً از «بخار بیماری» بعنوان علت سرایت یاد میکند. اگر به جای بخار بیماری لغت میکرب را قرار دهیم امروزه هم در مورد سرایت، بهتر از جرجانی نمیتوانیم گفت: «.... آنک چون نزدیک بیمار آید نفس بیمار و هوای خانهای که بیمار در آن جا بود و بخار بیماری در آن گرفته او را به نفس میباید گرفت و اگر بیمار نشود سخت عجب باشد.... ذخیره خطی ص 645».
جرجانی بیماری هاری را به خوبی شرح میدهد و بین گاز سگ عادی و سگ هار که او را سگ دیوانه مینامند، تفاوت قائل است. علاوه بر سگ امکان هار شدن حیواناتی دیگر از قبیل گرگ، روباه و شغال... و انتقال بیماری ناشی از آنها را به انسان ذکر میکند، دوره کمون بیماری را از یک هفته تا شش ماه میداند. نشانیهای هاری و ترس از آب را دقیقاً مثل امروز شرح میدهد. (ذخیره 638-639)
جرجانی آبله و سرخک را به خوبی از هم تفکیک میکند، در مورد تولید آبله و سرخک همان نظریه، تخمیری رازی را با شرح و بسط بیشتر و صراحت زیادتری یادآور میشود و میگوید هر دو این بیماریها از جوشیدن خون بروز میکند، جوشیدنی «همچون جوشیدن شیره انگور» البته جرجانی در هیچیک از کتبش نظریه تکمیلی ابوعلی سینا که ممکن است خون بواسطه عاملی بیگانه بجوش آید را ذکر نمیکند.
.... خون در تن گاهی بر سبیل کاری طبیعی بجوشد و گاهی سبب آنک رقیق شود و آب ناک شود، هر وقت که حرارتی فزونی بدو رسد بجوشد. اما آنچه بر سبیل کاری طبیعی بجوشد همچون جوشیدن شیره انگور باشد که گرم شود از حال بگردد و بجوشد و اجزاء او از یکدیگر جدا شود و آنچه زگول باشد بر سر آرد و آنچ ثقل باشد، بنشیند و آنچ صافی رسیده باشد، در میانه بماند.... (ذخیره 279-280)
جرجانی در ذخیره و همچنین الاغراض الطبیبه با توجیه خوبی ازنار فارسی که همان سیاه زخم است یاد میکند «اندرنار فارسی و علاج آن آتش پارسی بثره باشد پر آب رقیق با خارش و سوزش صعب و سبب آن بسیاری و گرمی و تیزی خون بود. (ذخیره ص581)».
«و آتش پارسی بثره باشد آب رقیق با خارش و سوزش صعب و سبب آن تیزی خون بود». (الاغراض ص 551 خطی)
نکته جالب آن که در اینجا علت را تیزی خون میداند که همانا تعبیر عفونت است.
پارهای از تحقیقات سایر دانشمندان مسلمان در زمینه بیماریهای واگیر:
ابوالفرج علی بن الحسین بن هندو پزشک و فیلسوف ایرانی (نیمه دوم قرن چهارم و اوائل قرن پنجم ه.ق) نارفارسی را از جنبههای ماکروسکوپی و خواص ظاهری بخوبی وصف کرده میگوید: «النارالفارسیه و هی الحمره، نفاخات ممتلیه ماء رقیقاً تتقدمها حرقه، ولهیب و لایطلق: نارفارسی، نار فارسی همانا سرخی است پر از گاز و انباشته از مایعی رقیق که پیش از بروز آن سوزش و التهابی وجود دارد که آرام نمیگیرد. اینجا تاول بدخیم pustule Maligne سیاه زخم= Anthrax Charbone مطرح است.
ابنرشد اندلسی (متوفی 595 ه.ق) به خوبی نشان داد که وقتی فردی مبتلا به آبله شد، دیگر آبله نمیگیرد. ابن الخطیب اندلسی (متوفی 776 ه.ق) ادیب و شاعر و طبیب ارزندهای بوده نامبرده در دوره طاعونی که جهان آنروز را فراگرفت رساله طاعون خود را نوشت و صریحاً به واگیری طاعون اشاره کرد و گفت: هر کس با بیمار طاعونی تماس داشته باشد دچار آن میشود و اگر تماس نداشته باشد در امان است و در ضمن بیماری از راه لباس و ظروف نیز منتقل میشود.
بهاءالدوله نوربخش رازی دیلمی (متوفی 912 ه.ق درری) برای اولین بار سیاه سرفه را به خوبی تشریح میکند و سه همهگیری آن دو تا در هرات و یکی در ری را ذکر مینماید.
حکیم عمادالدین محمودبن مسعود کاشانی در سال 977 رسالهای در مورد سیفلیس به نام آتشک مینویسد که عکس نسخه خطی آن نزد اینجانب است، چگونگی انتقال آنرا از راه جنسی یادآور شده میگوید:
بیماری ارثی نیست که کاملاً صحیح است بیماری ممکن است مادرزادی باشد ولی ارثی نیست، در ضمن در سرایت بیماری از راههای غیرجنسی اغراق میکند.
تطبیق نظریه تخمیری رازی و ابوعلی سینا با دانش امروزی:
رازی میگوید عامل بیماری آبله نوعی مخمر است که در بدن همه کودکان وجود دارد و در جوش و تاب است که خون حیض هدیه مادری را پاک کند، یعنی عامل آبله در همه وجود دارد. ابوعلی سینا میگوید: این عامل ممکن است از خارج بیاید. امروزه میدانیم که عامل بیماری آبله ویروسی است که از خارج میآید و نظریه رازی از این جنبه صحیح نیست ولی اینکه ابنسینا میگوید این عامل ممکن است از خارج بیاید و باعث عفونت خون شود کاملاً صحیح است و در حقیقت همان فرضیه پاستور است که به زبانی دیگر بیان شده و نظریه رازی نیز فرضیه تخمیری است و اگرچه در مورد آبله صادق نیست ولی بعنوان عام برای بیماریها صحیح است و رازی گوینده اصلی این حقیقت است نظریه رازی را اگر با آبله نمیتوان کاملاً تطبیق داد ولی با نظریه پیش- سرطانزائی Proto-Oncogenesis که توسط هوبنرو تودارو Huebner and Todero بیان شده کاملاً توافق دارد.
بنابر نظریه فوق که دلائلی برله آن وجود دارد معلوم نشده که در تمام یاختههای طبیعی انسان ردیفهائی از DNA وجود دارد که مشابه ردیفهای RNA (ردیف مکمل) ویروسهای سرطانی است. بنابر نظریه پیش سرطانی در زمانی در جریان سیر تکوینی انسانی ردیف RNA ویروس سرطانی از راه تبادلات ژنتیک وارد یاخته شده به صورت ردیفهای مکمل که همانا DNA است در گنجینه ارثی یاختهای جایگزین شده و در زمره ژنهای یاختهای درآمده است. این نوع ژنها را در مجموع «ویروسزا Virogenes» مینامند که در جزء اینها یک یا چند ژن سرطانزا Oncogenes وجود دارد. ژنهای اخیر در شرایطی میتوانند آزاد شوند و سرطان ایجاد کنند. در حقیقت به صورت ویروس درآیند که انگیزههائی ممکن است باعث اینکار شوند. بنابراین این ویروسها در همه افراد انسانی موجودند و از مادر به فرزند به طریق ارثی منتقل میشوند.
رازی نیز میگوید همه فرزندان از مادران عاملی را میگیرند که آبله ایجاد میکند یعنی این عامل بطور ارثی در همه افراد وجود دارد پس در اصل هر دو نظریه یکی است فرق آنست که امروز گفته شده و آن 1100 سال پیش پس «فاعتبر و یا اولی الابصار».
چند همهگیری تاریخی:
در ادوار مختلف تاریخ ایران و سایر کشورهای جهان گاهگاه همهگیریهای سخت بروز میکرده که هزاران و گاه میلیونها نفر را قربانی کرده و ضربات مهلکی بر پیکر تمدن بشر وارد میآورده است: پیگیری سیر تاریخی بیماریها از جنبه روند حدت عوامل بیماریزا، بررسی بیماریهائی که چهره عوض کرده، ناتوان شده یا محو شده و یا مترصدند که روزی دوباره سر برآورند و قربانی بگیرند. حائز اهمیت است، در این میان بیماریهای مشترک بین انسان و دام همچنین بیماریهای واگیر خاص حیوانات نیز اهمیت بسزائی دارند که گاهی موجب نابودی برخی از سلسلههای حکومتی و جایگزینی آنها توسط نویسندگانی دیگر شدهاند. در این مختصر به چند همهگیری تاریخی اشارهای میکنیم.
حمزه اصفهانی (متوفی حدود 360 ه.ق) در «سنی ملوک الارض و الانبیاء» از چند اپیدمی (همهگیری) یاد میکند و میگوید: در سال 324 به هنگام خلافت متوکل در اواخر بهار باد سخت و سمومی که قبلاً نظیر نداشت به مدت نزدیک به دو ماه وزید، کوفه، بغداد، بصره، آبادان، اهواز را فرا گرفت به همدان رسید، بعداً کردستان را فرا گرفت و انسانها، حیوانات، حتی درختان و کشتزارها را نابود کرد و تلفات بیشماری به بار آورد. در اینجا باید علاوه بر باد سموم، بیماریهای واگیر دست بکار باشند. نامبرده باز ذکر میکند که در سال 241 باد سردی از سرزمین ترک بخواست به سرخس رسید، از آنجا به نیشابور، ری، همدان، حلوان (کرمانشاهان)، سامره، بغداد، واسط، بصره، رسید در این جریان مردم به زکام مبتلا میشدند و میمردند، سرفه و زکام مردم شبیه به صدام بود. و صدام در نیمه سر است و بیماری حیوانات است (مهذب الاسماء) بنابراین در اینجا با یک اپیدمی شدید گریپ واگیر همراه با حالات عفونت مننژیت سر و کار داریم که شاید بیماری مشترک بین انسان و دام بوده است.
حمزه اصفهانی از شیوع وبا در سال 258 در اهواز و عراق یاد میکند که روزی 500-600 نفر را میکشت. نامبرده از بروز واگیری سختی که در سال 342 در اصفهان اتفاق افتاده و نوعی بیماری صفراوی و خونی یا به عبارت دیگر نوعی هپاتیت واگیر بوده ذکر میکند که سرایت شدیدی داشته و تنها در بغداد روزی 1200 قربانی میداده است.
عطاملک جوینی در جهانگشا از یک همهگیری سختی در اسبان چنگیز ذکر میکند که اکثر اسبان را از بین میبرد و در ضمن موجب بیماری افراد میشد. و همین امر باعث میشود که این جهانگشا خونخواره را اندیشه مراجعت مصمم شد و ایران را از لوث وجود خود پاک کرد.
فصیح خوافی در مجمل فصیحی در ذیل وقایع 838 ه.ق از وبای بسیار سختی ذکر میکند که صدها هزار نفر را در هرات و اطراف آن نابود کرد و وقتی بیماری تمام شد از هر دویست نفر یک نفر زنده مانده بود یعنی تلفات 99/5% بوده است، یعنی بیماری با تلفات فوق تصور بوده است: «.... چنانچه در یک روز احتیاط کردهاند چهار هزار و هفتصد تابوت و غیره که بر چهارپایان بار کرده از دروازههای هرات بیرون برده بودند غیر از آنچه در حوالی هرات مرده باشد که شهر هرات با وجود بیرون و بلوکات ربعی باشد به قیاس و همانا که از مردم هرات و بلوکات و حوالی شهر از هر دویست نفر یک کس مانده باشد و هیچ آفریده تابوت و کفن نمییافت... مجمل فصیحی).
جهانگیر گورکانی در «توزک جهانگیری» از وبائی ذکر میکند که در سال 1026 در کشمیر بروز کرده موجب تلفات بسیاری شده، وبا نشانیهای تب، دردسر خون آمدن شدید از بینی در عرض دو روز موجب مرگ بیمار میگردد و هرجا بروز کند باعث اتلاف همگان میگردد و ذکر میکند لاشه انسانی روی کاه افتاده بود گاوی از آن کاه خورد و تلف شد، چند سگ از گاو مرده تغذیه کردند آنها نیز تلف شدند: «.... درین ملک علت وبا اشتداد تمام یافته و کس بسیار تلف میشود و از خانه که یکی فوت شد تمام مردم آن خانه در معرض تلف میآیند و هر که نزد بیماری مرده میرود به همان حال مبتلا میگردد. از جمله شخص مرده بود او را بر بالای کاه انداخته شستهاند، اتفاقاً گاوی آمده از آن کاه میخورد و میمیمرد، و بعد از آن سگی چند از گوشت این گاو خورده تمام مردهاند... توزک جهانگیری».
بیماری با این نشانیها، سرعت تلفات و اشتراک بین انسان و سگ را نمیشناسیم شاید نوعی سالمونلوز فوق حاد باشد، باید گفت عوامل میکروبی مانند انسانها سیر تحول خود را طی کرده، بسیاری از بیماریهای واگیر از صفحه روزگار محو شدهاند، چنانکه عوامل بیماریهای جدیدی ظاهر گشتهاند.
از مدارک مربوط به هلندیهائی که در زمان نادرشاه در ایران بودهاند چنین برمیآید که در فاصله 1731-1735م واگیریهای شدیدی که آنرا نوعی طاعون مینامیدند در برخی از نقاط ایران جریان داشته که تنها در 1731 در همدان موجب تلفات 2000000 نفر شده و در این چند ساله اشاراتی به بیماریهائی میشود که علاوه بر تلفات در انسان موجب مرگ و میر شدید چهارپایان نیز شدهاند (فلور، حکومت نادرشاه) اگر بخواهیم سیر اپیدمیها را پیگیری کنیم خود، کتابی مفصل درخور آنست.
تحقیقات دانشمندان ایران در زمینه ایمنی شناسی:
بدانش بود مرد را ایمنی * * * بدارد ز بد دست اهریمنی
فردوسی
ادوارد جنر Edward Jenner در سال 1798 متوجه شد شیردوشانی که بر اثر تماس با سر پستان گاو مبتلا به آبله گاوی میشوند در مقابل عفونت آبله انسانی مقاومند. بعداً آبله گاوی را به انسان تلقیح کرد و از آنجا Vaccin واکسن پیدا شده و دانش ایمنی مایه گرفت که هر سال جان عزیز چند ده میلیون انسان را نجات میدهد.
همین شیوه آبلهکوبی از قرنها پیش در بلوچستان ایران معمول بوده است. شیلمر Schilmmer ذکر میکند که واکسیناسیون با آبله گاوی از زمانهای بسیار دور در بلوچستان ایران انجام میگرفته است. بچههایی که چند زخم اتفاقی در دست دارند را میفرستند که یک گاو آلوده به آبله که معمولاً به آسانی یافت میشود را دستکاری کنند و این کار را پوتوگو Potogave میگویند. شیلمر میگوید سعی کردم به آنها بگویم آبله کوبی بالانست Lancette بهتر است ولی آنها عقیده داشتند اینکار در مقابله با آبله نتیجه بهتری میدهد (Schilmmer 1874) پس قرنها قبل از کشف ادوارد جنر بلوچان ایران این کشف را انجام داده بودند ولی کسی نبود که آنرا بطور عملی در همه جا گسترش دهد.
ابوریحان بیرونی در صیدنه در مورد «زوفا» که ترشحات عرق و پیشانی گوزن است و از آن در درمان مارگزیدگی استفاده میکنند میگوید گوزن عادت دارد افعی را بخورد و وقتی این کار را انجام میدهد از قدرت ذاتی که در اوست با زهر مقابله میکند و در این جریان پادزهر افعی در ترشحات او رفته و از پیشانی او به بیرون تراوش میکند که همان عرق پیشانی اوست، چون مقابله مکرر شود از این عرق که به تدریج کثیف و غلیظ میشود «زوفا» حاصل میشود که تریاق مارگزیدگی است. اینجا همان پادتن یا Antibody را با بیان خود گفته و عملش نوعی سروتراپی است.
ابوریحان بیرونی در جای دیگری از همین کتاب صیدنه از قول ارجانی میگوید جگر سگ دیوانه (سگ هار) چون خشک کرده شود گزیدگی سگ دیوانه را سود دارد. ابوعلی سینا میفرماید: گفتهاند و بسیاری از اطباء بر آن صحه گذاشتهاند که اگر سگها را بر زخم گزیده سگ هار گذارند، بسیار مفید است.
در اینجا اولین بار ابوریحان از قول ارجانی که نمیدانیم کیست (رک دهخدا) نوعی درمان سرمی برای فردی را که سگ هار گزیده ذکر میکند و ابوعلی سینا موضوع را بهتر میشکافد و تجربه دیگران را ذکر میکند این کشف بزرگ از اطباء ایران است نه یونان از ارجانی است نه از جالینوس، در این زمینه مجال بحث زیاد است.
محمد زکریای رازی در زمینه ایمنی رسالهای دارد که صریحاً علت زکام بهاره بواسطه بوئیدن گل را ذکر میکند و اولین رساله ایمنی است که باقیمانده است. اگر احیاناً ارجانی علی ابن مجوسی اهوازی (وفات 384 ه.ق) باشد رازی در این زمینه مقدم است وگرنه ارجاعی مقدم است که یکی از دانشمندان ناشناخته و کهن ایرانی است. مسائل مربوط آلرژی به گیاهی و داروئی توسط سیداسماعیل جرجانی و بهاء الدوله نوربخش رازی به بهترین وجهی بیان میشود که مجال گفتگو در اینجا نیست.
اساس این کشفیات به حدود نه قرن قبل از کشف ادوارد جنر باز میگردد.
پینوشتها:
1- استاد ممتاز دانشکده ممتاز دامپزشکی دانشگاه تهران
منابع تحقیق :
ابوریحان بیرونی: صیدنه، ترجمه، علی بن عثمان کاشانی به کوشش منوچهر ستوده و ایرج افشار، تهران 1358.
ابوعلی سینا: قانون در طب (پنج کتاب) ترجمه ههژار، تهران، 1357-1367.
حسن تاجبخش: تاریخچه بیماریهای واگیر و ایمنیشناسی در ایران، در ایمنی شناسی بنیادی تهران، 1370.
حسن تاجبخش: ژنتیک باکتریها، تهران 1367.
سیداسماعیل جرجانی: ذخیره خوارزمشاهی (نسخه خطی چاپ عکسی) به کوشش سعیدی سیرجانی، تهران1367.
سیداسماعیل جرجانی: الاغراض الطبیبه (نسخه خطی، چاپ عکس)، تهران1345
عطاملک جوینی: تاریخ جهان گشای جوینی به کوشش محمد قزوینی، لیدن، 1329ه.ق.
جهانگیر گورکانی: توزک جهانگیری، به کوشش محمدهاشم، تهران1359
حمزه به حسن اصفهانی: تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء ترجمه جعفر شعار، تهران، 1346
علی اکبر دهخدا: لغت نامه (موارد متعدد) تهران
محمد زکریای رازی: الجدری و الحصبه به کوشش محمود نجمآبادی، تهران 1356
محمد زکریای رازی: قصص و حکایات المرضی، ترجمه محمود نجمآبادی، تهران، 1356
عبدالحسین زرینکوب: کارنامه اسلام، تهران، 1348
عمادالدین محمودبن مسعود کاشانی: رساله آتشک (نسخهی خطی، کتابخانه مجلس شورای اسلامی)
فصیح احمدبن محمد خوافی: محمل فصیحی، به کوشش محمود فرخ، تهران، 1329
ویلم فلور: نادرشاه، ترجمه ابوالقاسم سری، تهران، 1368
H.TADJBAKHSH: A Survey of the view of Iranian savants (especially persian muslim physiciaan) on the subject of contagious diseases and immunity. MJIRI,VOL,4.283-286, 1990
R.Y.STANIER, et.al: The Microbial world, 5th edition prentice Hall, New jessey, 1989
منبع مقاله :
گروهی از نویسندگان، (1394) مجموعه مقالات کنگره بین المللی تاریخ پزشکی در اسلام و ایران، چاپ دوم.