غیرت دینی، راز عظمت امّت اسلامی است و آیین انسان ساز اسلام نیز پیروان خود را با این خصلت می پسندد و مسلمانان، تا زمانی یک امّت ممتاز محسوب می شوند که غیرت دینی در بین آنها زنده باشد.
مقصود از غیرت دینی این است که، فرد مسلمان نسبت به کیان اسلام و آنچه بدان مربوط می شود، حسّاس باشد و با تمام توان در حراست از آن بکوشد و از کوچک ترین تعرّضی به آن جلوگیری کند.[1]
غیرت دینی؛ یعنی تلاش بی وقفه و خستگی ناپذیر در راه نشر معارف دین و حاکمیت ارزش ها و خشم مقدّس در برابر متجاوزان به مرزهای دین.
غیرت دینی؛ یعنی اجازه تجاوز به حریم دین به هیچ کسی ندادن. غیرت دینی؛ یعنی داشتن روحیه دفاع از دین و آمادگی برای فدا کردن همه هستی خود در راه آن.
حضرت علی علیه السلام فرمود:
آن گاه که حادثه ای پیش آمد، اموالتان را سپر جانتان قرار دهید و اگر حادثه ای پیش آمد که دین و آیین تان در معرض خطر قرار گرفت، جانتان را فدای دینتان سازید و بدانید هر که دینش از بین برود، نابود است و غارت زده کسی است که دینش به غارت برود.[2]
در متون دینی، اهمیت ویژه ای به وظایفی چون: امر به معروف و نهی از منکر، «دفاع از اسلام»؛ «حفظ حدود الهی»؛ «محافظت از حلال و دوری از حرام»؛ «مبارزه با بدعت» و.. . داده شده است. اهمیت و ارزش دادن به این مفاهیم به معنای اهمیت و ارزش دادن به حسّاسیت و غیرت دینی است؛ زیرا تحقق این وظایف، بدون برخورداری از غیرت دینی، امکان پذیر نیست.
کسی که از نعمت غیرت دینی برخوردار است، باید ناراحتی خود را در برابر منکرات ابراز کند و این کافی نیست که انسان قلباً از منکر ناراحت باشد؛ حضرت علی علیه السلام فرمود:
امَرَنا رَسُولُ اللّه انْ نُلقِی اهلَ المَعاصی بِوُجُوهٍ مُکفَهِرَّة[3]
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ما را مأمور ساخت که با روی گرفته و خشمگین با اهل معصیت برخورد کنیم.
ریشه غیرت دینی
حسّاسیت افراد به عقیده و مکتب مورد علاقه خود امری اجتناب ناپذیر است و هر چه اعتقاد افراد به دین و مکتب خود بیشتر و عمیق تر باشد، حسّاسیت دینی آنان نیز بیشتر خواهد بود و کسانی که اهل تساهل و مداهنه هستند، به لحاظ این که وابستگی چندانی به فکر و اعتقاد خود ندارند، حسّاسیتی از خود در برابر دشمنان دین نشان نمی دهند و نیز آنان که بصیرت دینی ندارند، نمی توانند برای همیشه غیرت دینی داشته باشند؛ چنین افرادی با اوّلین شبهه، انگیزه جانبداری خود را از دست می دهند. از این رو، در قرآن و روایات اسلامی اهمیت ویژه ای به شناخت و بینش مؤمنان داده شده است.
عوامل تزلزل غیرت دینی
الف) تساهل و تسامح منفی
سازش و معامله بر سر دین و کوتاه آمدن از اصول، ارزش ها و مبانی دینی، نقطه مقابل غیرت دینی است که به غلط از آن با عنوان «تساهل و تسامح دینی» یاد می شود که باید آن را مداهنه نامید.
امام صادق علیه السلام فرمود:
ایاکمّ و التَّهاوُن بِامر اللّه فَانَّه مَن تَهاوَنَ بِامرِ اللّه اهانَه اللّه یومَ القِیامَة.[4]
از سبک شمردن امر خدا بپرهیزید. هر که امر خدا را سبک شمارد، خدا او را در قیامت خوار می گرداند.
برخی دانسته یا ندانسته بر این امر پا فشاری می کنند که باید ارزش های دینی را نادیده گرفت و در اجرای احکام دین باید سهل انگاری نمود!
آنان می گویند: در عصر مدرنیسم نباید نسبت به مسایل ارزشی سخت گیر و متعصبانه برخورد نمود، بلکه باید به همه سلیقه ها، ایده ها و رفتارهای ناروای افراد میدان بدهیم. اگر کسی خواست به فساد رو کند، یا به مقدسات توهین کند، یا علیه آن چیزی بنویسد، نباید از خود عکس العمل نشان دهیم؛ زیرا در یک جامعه همه مانند هم فکر نمی کنند و هر کس برای خود ایده ای دارد، اگر بخواهیم زندگی خوبی داشته باشیم باید تحمل کنیم.
طرفداران تساهل و تسامح با استناد به آیات قرآنی که در بردارنده مسائلی همچون ضرورت رفق و مدارا با پیروان دیگر ادیان، عدم خشونت و اجبار در قلمرو اندیشه و باور، واقع نگری و توان سنجی در احکام دینی، تبلیغ دین در حدّ یادآوری و پند دهی و نه تحکم و اجبار و.. . به اثبات دیدگاه خویش پرداخته اند. و به آیاتی چون: لا إِکراهَ فِی الدِّینِ[5] متوسل شده اند که معنا و بیان دیگری دارد.
یرِیدُ اللَّهُ بِکمُ الْیسْرَ وَ لا یرِیدُ بِکمُ الْعُسْرَ[6]
خداوند برای شما آسانی را خواسته است و دشواری را نخواسته است.
خداوند نخواسته است کمترین حَرَج و حکم طاقت فرسایی بر شما وضع کند.[7]
فَذَکرْ إِنَّما أَنْتَ مُذَکرٌ[8]
پس تذکر ده؛ زیرا تو پند دهنده هستی.
آنان که آیات فوق را مؤید تساهل و تسامح می دانند، آیات زیر را چگونه توجیه می کنند؟
وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیدْهِنُونَ[9]
ناباوران به دین، دوست دارند تا با ایشان سازش کنی و با مسامحه روبه رو شوی تا آنان نیز با تو از در مسامحه وارد شوند.
إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ[10]
یگانه دین پذیرفته شده نزد خداوند اسلام است.
إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ الْمَلائِکةُ[11]
آنان که گفتند: پرودگار ما اللّه است و سپس بر سر این ایمان پایداری ورزیدند فرشتگان بر آنان فرود می آیند.
یا أَیهَا النَّبِی جاهِدِ الْکفَّارَ وَ الْمُنافِقِینَ وَ اغْلُظْ عَلَیهِمْ...[12]
ای پیامبر! با کفار و منافقان مبارزه کن و با آنان به شدت رفتار کن.
اکنون با توجه به آیات فوق، این پرسش ها در زمینه تساهل و تسامح مطرح است:
با در نظر گرفتن آیات مذکور که نوعی آسان گیری دینی را می فهماند، آیا این تخفیف در همه زمینه های اعتقادی، عملی و اخلاقی جریان دارد یا تنها در برخی از آنها؟
آیا در آیات قرآن مرزی برای تسامح و تساهل قرار داده شده است یا خیر؟
فهم مرزهای تساهل وتسامح به یکایک مکلّفان وانهاده شده، یا مرجع خاصّی برای تعیین مرزها، معرّفی شده است؟
در صورت پذیرش تسامح و تساهل دینی چگونه می توان از آثار زیان بار آن جلوگیری کرد؟ زیان هایی چون: افتادن در دام نسبیت عقلانی و اخلاقی و نداشتن هیچ مرجع نهایی برای حقّانیت یک اعتقاد؛ تضعیف مقدّسات دینی و اخلاقی؛ و افزونی تعداد گمراهان و سستی اعتقادی در میان مومنان.[13]
البته اگر تساهل و تسامح به معنای سهل گرفتن مکتب و عدم حَرَج و ضرر در دین و راحتی دستورهای دینی باشد، نه تنها قابل قبول است، بلکه در متن دین قرار دارد و حتی قواعد مسلّم فقهی بر آن تأکید دارد.
نیز اگر تساهل و تسامح به این معنا باشد که اسلام برای نشر مکتب، با برهان و استدلال وارد میدان شده و اساس آن بر زور و اجبار و اکراه نیست، این نیز قابل قبول و بر همه انسان های منصف روشن است.
شیوه اهل بیت علیهم السلام و احتجاجات برهانی فراوان آنان و پاسخ منطقی به ایرادها و شبهات، همه گواه این امر است؛ ولی آنچه در مقابل غیرت دینی قرار دارد، معامله بر سر مبانی دینی و ارزش های مذهبی و به اصطلاح «مداهنه» با مخالفان و عقب نشینی در مقابل منکرات و فسادگران و غارت گران و... می باشد.
اسلام با این نوع از تساهل و تسامح به شدت مبارزه کرده است. سیره سیاسی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و اهل بیت علیهم السلام بر این امر گواهی می دهد که آن بزرگان، هرگز در مقابل بیگانگان تن به ذلّت نداده و بر سر اصول سازش ننمودند و نه تنها به پیروان خوداجازه سکوت در مقابل حرمت شکنی و پایمال شدن ارزش ها را نمی دادند، بلکه خود نیز همواره بر مبانی و ارزش های دینی پافشاری کرده و کوچک ترین خدشه ای را در آن تحمل نمی نمودند که نمونه هایی را در این جا می آوریم:
جمعی از نمایندگان قبیله ثقیف خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمدند و گفتند: با سه شرط با شما بیعت می کنیم: نماز نخوانیم، بت هایمان را با دست خود نشکنیم، اجازه دهی یک سال بت لات بماند، و ما آن را عبادت کنیم. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
دینی که در آن رکوع و سجود نباشد، به کار نمی آید؛ اما شکستن بت هایتان...
مانعی ندارد؛ اگر شما به این امر تمایل ندارید ما خودمان می شکنیم. در مورد عبادت لات هم من هرگز چنین اجازه ای را به شما نمی دهم.[14]
نیز در تاریخ حیات پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم آمده است: سران مشرکان به حضرت پیشنهاد کردند: ای محمّد! تو بیا از آیین ما پیروی کن، ما نیز از آیین تو پیروی می کنیم و تو را در تمام امتیازهای خود شریک می سازیم؛ یک سال تو خدایان ما را عبادت کن و سال دیگر ما خدای تو را عبادت می کنیم.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «پناه بر خدا که من چیزی را همتای او قرار دهم.» و نزول سوره کافرون در همین زمینه است. این سوره، سوره سازش ناپذیری در اصول و مبانی است. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بعد از نزول این سوره به مسجد الحرام آمد و در حالی که جمعی از سران قریش در آن جا جمع بودند بالای سر آن ها ایستاد و این سوره را تا آخر بر آنها خواند.
جلوه های تساهل و تسامح
الف) از جلوه های برجسته تساهل و تسامح در دین، بی تفاوتی در برابر منکرات، معامله بر سر دین و طرفداری از آزادی بی حدّ و مرز، در گفتار و رفتار است.
ب) جلوه دیگر بی تفاوتی، توجیه گناه است. بدین صورت که گناه را برای خود و دیگران به گونه ای جلوه دهد که گویا جرمی صورت نگرفته است؛ مثلًا گناهِ رابطه نامشروع پسر و دختر را به بهانه دوستی سالم پسر و دختر توجیه کردن، آلودگی و عشق های پست حیوانی را به نام عشق مقدس خواندن...، هرزگی و لاابالی گری را با این توجیه که دین ارتباطدل با خداست و چنین کارها مانعی ندارد، توجیه بد حجابی به این که اگر حجاب کامل باشد، جامعه غم زده می شود و جوانان عُقده ای می شوند و در توجیه چشم چرانی ها گفته می شود: ما همه خواهر و برادریم و نگاه هایمان از روی هوس نیست، باید دل پاک باشد و.. ..
ج) نمود دیگر بی تفاوتی، بی احترامی به غیرت مندان دینی است. آنان تلاش می کنند با غیرت مندان جامعه به گونه ای برخورد کنند که دیگر کسی جرئت خروش و فریاد علیه بی دینی و منکرات را نداشته باشد؛ ولی غیرت مندان دینی باید با تمام وجود به راه خود ادامه دهند وبه تکلیف خود عمل کنند، همان طوری که انبیا و مؤمنان راستین مردانه ایستادند و به تکلیف خود عمل کردند و از میدان به در نرفتند.
زیان های تساهل و تسامح
جامعه ای که در آن غیرت دینی افول کرد و تساهل و تسامح در دین و بی تفاوتی، شیوه آن شد، آسیب پذیر و آفت زاست. در این جا به چند نمونه از آسیب ها اشاره می شود:
1- نفوذ و سلطه اشرار
اولین زیان تساهل و تسامح، سلطه اشرار بر جامعه است. در چنین جامعه ای خوبان کنار زده شده؛ اشرار زمام امور را به دست می گیرند. اشرار و فرصت طلبان، دنبال زمینه ای می گردند تا اقتدار پیدا کنند.
آنان همانند میکروب هایی هستند که در محیط پاک، زمینه ای برای جولان ندارند. محیط فاسد زمینه ساز رشد آنهاست.
حضرت علی علیه السلام در واپسین لحظات عمر پر برکت خود فرمود:
لا تَتْرُکو اْلَامرَ بِالْمَعْروُفِ وَ الَّنهی عَنِ المُنکرِ فَیولّی عَلَیکمْ شِرارُکمْ ثُّمَ تَدْعُونَ فَلا یستَجابَ لَکمْ[15]
امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید که اشرار بر شما مسلط می شوند.
سپس هر چه دعا کنید مستجاب نمی شود.
تساهل و تسامح، جامعه را تبدیل به عرصه تاخت و تاز فرصت طلبان می کند که به چیزی کم تر از نابودی اسلام ناب محمّدی صلی الله علیه و آله و سلم فکر نمی کنند؛ فرصت طلبانی که بی رحمانه بر اصول و مبانی و احکام مسلّم اسلام تاخته و با هر چه که در اختیار دارند به مقابله بر می خیزند.
2- نابودی مکتب
تساهل در دین و بی تفاوتی در برابر منکرات، عامل نابودی آرمان های مکتب است. در این باره علی علیه السلام فرمود:
وَ اعْلَموا انَّ الْهالِک مَنْ هَلَک دینهُ و الْحَریبُ مَنْ حُرِبَ دِینُهُ[16]
بدانید تباه گشته آن کسی است که دینش تباه شده باشد. و غارت زده کسی است که دینش را به غارت ببرند.
قرآن کریم، هم منحرفان را نکوهش می کند و هم افرادی که در برابر انحرافات ساکتند. و هر دو را مستحق مجازات می داند.[17]
حضرت علی علیه السلام فرمود:
خداوند به حضرت شعیب وحی کرد: که من صد هزار نفر از قومت را نابود خواهم کرد. چهل هزار نفر از گنه کاران و شصت هزار نفر از خوبان!
حضرت شعیب عرض کرد: اشرار باید نابود شوند. اما خوبان چرا؟
پاسخ شنید: چون با اهل معصیت سازش کردند و در راه من خشم نکردند.
این نتیجه بی تفاوتی در برابر دین در امت های گذشته بود؛ اما پیامد بی تفاوتی در برابر دین اسلام، نابودی اهداف بلند مکتب است...
3- تساهل و تسامح ویران گر ارزش ها
مروّجان فرهنگ تساهل می گویند: عقاید خوب و بد ندارد و نباید از هدایت و گمراهی، خودی و غیر خودی، راه و بی راهه، حق و باطل، توحید و شرک سخن گفت و نباید انسان ها را به دو گروه ضالین و مهتدین تقسیم کرد؛ چرا که توهین به شعور و تشخیص مردم است!
آیا واقعاً می توان وجود افکار گمراه کننده و انسان های گمراه را منکر شد؟
آیا نژاد پرستی، خرافات در ابعاد مختلف آن، بت پرستی و... وجود ندارد؟
و آیا همه اینها علی السویه و بر حقند؟ و با همه این ها می توان به طور یکسان به مقصود رسید؟[18]
ب) قرائت های مختلف از دین
یکی دیگر از عوامل تزلزل غیرت دینی مسئله قرائت های مختلف از دین است که، برخی از گروه های التقاطی به شدّت آن را ترویج می کنند. اصل این مطلب که ممکن است برداشت های مختلفی از دین وجود داشته باشد، چه در زمان های مختلف و چه در یک زمان، قابل انکار نیست؛ اما سخن در این است که برداشت کنندگان و قرائت کنندگان چه کسانی هستند و قرائت چه کسانی معتبر است، و آیا قرائت های معتبر در طول هم هستند یا در عرض هم، آیا نافی یکدیگرند یا کامل کننده یکدیگر. باید گفت، تنها نظر اسلام شناسان معتبر است، اما این که هر غیر متخصّصی درباره اسلام اظهار نظر کند و نظرات مختلف و گاه متناقضی پدید آید، آن گاه بگوییم قرائت ها مختلف است، پس هیچ کس حق ندارد بر نظر خود پا فشاری کند و ادعای یقین نماید، حقیقت نزد همگان است و هر کسی با بخش کوچکی از آن آشناست، هر فردی متناسب با معرفت خود از علوم دیگر، برداشتی از اسلام دارد و هیچ کس حق اعتراض و انتقاد به دیگری را ندارد. این امر ممکن است برخی عوام الناس را فریب دهد، اما هرگز عقلا و راسخان در علم را فریب نمی دهد. چطور هر کار جزئی احتیاج به تخصّص دارد، اما شناخت اسلام احتیاج به تخصّص ندارد؟!
تاریخ نشان می دهد که، برداشت های اسلام شناسان از اصول اسلام در امتداد تاریخ همواره در طول یکدیگر و کامل کننده یکدیگر بوده است. این طور نیست که فقه شیخ انصاری ناقض فقه شیخ طوسی باشد، بلکه کامل کننده همان است و یا این طور نیست که فلسفه ملا صدرا ناقض فلسفه ابن سینا باشد، بلکه کامل کننده همان است. آری، کسی منکر برخی برداشت های اشتباه در علوم مختلف اسلامی نیست، ولی علمای بعد بطلان آن برداشت ها را روشن کرده اند. هم چنین اختلاف برداشت ها معمولًا در فروع دین و احکام فرعی بوده و در روح کلّی اسلام تأثیری نداشته است، و این اختلاف نظرها نیز اجتناب ناپذیر و بیشتر نتیجه باز بودن باب اجتهاد، خصوصاً در مکتب شیعه است.
به علاوه فرضاً یک اختلاف نظر اساسی بین اسلام شناسان عصر وجود داشته باشد، ملاک عمل، نظر ولی فقیه یا مرجع تقلید اعلم خواهد بود.
برخی از قائلان به قرائت های مختلف، از روی نقشه و با برنامه این فکر را ترویج می کنند. در واقع همان تز «اسلام منهای روحانیت» امروز به شکل «قرائت های مختلف از اسلام که هیچ یک بر دیگری برتری ندارد و بنابراین، اسلام یک امر نامعلومی است» در آمده است. روشنفکران غرب گرا که می دانند در ایران جز با نام اسلام کاری نمی توان از پیش برد و تا زمانی که تفسیر اسلام به دست متخصصان و عالمان ربانی باشد، نمی توانند از اسلام به صورت یک ابزار استفاده کنند، این آهنگ را ساز کرده اند تا به قول خودشان از روحانیت خلع ید نمایند و رهبری حرکت های اجتماعی را به دست گیرند. اگر اظهار نظر درباره اسلام حساب و کتابی داشته باشد، و آن دسته از اظهار نظرها اعتبار داشته باشد که از سوی متخصصان انجام می شود و بقیه را فقط باید شنید و جدّی نگرفت، آن گاه برداشت های «مِن عندی» این روشنفکران تأثیری در مردم نخواهد داشت، از این رو سعی می کنند سدّ عظیم روحانیت را بشکنند و از بهترین راه ها برای این کار ترویج تز «قرائت های مختلف» است.[19]
آیت اللَّه ناصر مکارم شیرازی می فرماید:
دشمنان اسلام سعی می کنند افکار الحادی خود را با پوشش قرائت جدید از دین عرضه کنند در حالی که دین اصول قطعی و مسلّمی دارد که باید بپذیریم.
آنچه که قرائت پذیر است برخی از مسائل اجتهادی دین است که نظرات علمای دین در آن تفاوت می کند.[20]
ج) اباحه گری
یکی از عوامل و زمینه های تضعیف غیرت دینی ایده اباحه گری است که از بزرگ ترین زمینه های انحراف در صدر اسلام بود و در کمتر از نیم قرن شیوع پیدا کرد و نام «ارجاء» به خود گرفت و پیروان آنها را مُرجِئِه می گفتند؛ آنان عقیده داشتند: مهم؛ داشتن ایمان و بینش است، جنبش و حرکت لزومی ندارد و امروزه نیز چنین تفکری وجود دارد.
گاه این مسئله به گونه ای دیگر مطرح می شود که اساس اسلام تهذیب نفس و پاک کردن دل است و عمل و تکلیف نقشی در آن ندارد و گناه نمی تواند پاکی دل را از بین ببرد.
می گویند: اگر شراب بنوشی، دروغ بگویی، نماز نخوانی مهم نیست، باید قلبت پاک باشد. باید سؤال کرد: این چه قلبی است که با انجام هیچ یک از گناهان ناپاک نمی شود؟
حکایت آنها، حکایت آن زن بد کاره ای است که شیخ بهایی در کتاب نان و حلوای خود نقل می کند، که مرتب مرتکب فحشا می شد و با آن حالت به نماز می ایستاد. به او گفتند: مگر وضو داری؟ گفت: آری، گفتند: این چه وضویی است که هیچ چیزی نمی تواند آن را بشکند؟
ریشه این مسئله این است که: طبع بشر همیشه در صدد است تا مجوزی برای اباحه پیدا کند و شانه از مسئولیت ها خالی نماید.
قرآن در این باره می فرماید:
یرِیدُ الْإِنْسانُ لِیفْجُرَ أَمامَهُ[21]
انسان می خواهد مرزها و حد و حدود دینی را نادیده بگیرد و هر کاری که می خواهد انجام دهد.
طبیعی است که اباحه گری می تواند بهترین ملجأ برای خلاف کاران و قانون شکنان باشد.
رهبر معظم انقلاب فرمود:
اباحه گری می تواند جامعه را از درون دچار استحاله نموده و به دنبال آن هر شخصی ارتکاب هر تخلفی را بر خود مباح بداند.[22]
د) پلورالیسم
پلورالیسم: در لغت به معنای تعدد و تکثّر است [23] و اصطلاحاً به معنای اختلاف دیدگاه ها و قرائت های متعدد از هر مکتبی است.
پیروان پلورالیسم می گویند: حقیقت و رستگاری منحصر در دین خاص نمی باشد و هر یک از ادیان بهره ای از حقیقت را دارا می باشد.[24] و هر دینی انسان را به مقصد می رساند و همه راهها مستقیم هستند. هم اعتقاد به توحید انسان را به مقصد می رساند و هم اعتقاد به شرک. طبیعی است که با چنین اعتقادی حساسیت و جانبداری از دین از بین می رود؛ زیرا چیزی را که نمی داند صد در صد حقیقت و صحیح است انگیزه ای برای دفاع باقی نمی ماند.
پی نوشت ها
[1] . پیام امام، آیت الله مکارم، ج 2، ص 155.
[2] . فاذا حَضَرَت بلیةٌ فاجعَلوا اموالَکم دونَ انفُسکم و اذا نَزَلَت نازلةٌ فاجعَلوا انفسَکم دون دینکم. فاعلمو انَّ الهالک من هلک دینه و الحریب من حرب دینه( سفینة البحار، ج 1، ص 476).
[3] . کافى، ج 5، ص 59.
[4] . بحارالانوار، ج 72، ص 227.
[5] . بقره/ 256( در دین اکراه و اجبارى نیست).
[6] . بقره/ 185.
[7] . مائده/ 6.
[8] . غاشیه/ 21.
[9] . قلم/ 9.
[10] . آل عمران/ 19.
[11] . فصلت/ 30.
[12] . توبه/ 73.
[13] . بولتن اندیشه نهاد نمایندگى رهبرى در دانشگاهها، ش 5، 7، 21؛ هفتهنامه صبح، آذر 76، ش 76.
[14] . سید احمد خاتمى، رسالت خواص، نشر دفتر تبلیغات اسلامى، ص 137.
[15] . نهج البلاغه، نامه 47.
[16] . کافى، ج 2، ص 216.
[17] . اعراف، 161 تا 166.
[18] . گفتنى است کتابهاى مختلفى نوشته شده که موارد بسیارى از حرمت شکنىها را از مطبوعات جمع آورى نموده است که در این جا به دو نمونه اشاره مىشود: 1. کتاب نقد، نوشته على شیرازى، مؤسسه خادم الرضا. 2. پاسخى کوتاه و گویا، نوشته هادى قطبى، نشر ولایت.
[19] . على مطهرى، اصلاح طلبى، ص 34.
[20] . روزنامه جمهورى اسلامى، 8/ 11/ 79.
[21] . قیامت/ 5.
[22] . رسالت، 24/ 6/ 1380.
[23] . فرهنگ واژه ها، ص 143، عبدالرسول بیات مؤسسه اندیشه فرهنگ و دینى.
[24] . محمدتقى مصباح، پاسخ استاد به نوجوانان پرسش گر، ص 302، مؤسسه امام خمینى( ره).