وظیفه والدین است که با آموزش و الگو بودن فرزندانمان را به گونه ای تعلیم دهیم که بهترین خود باشند و این امر نیاز به رعایت برخی اصول دارد که در زیر به آنها اشاره میشود:
1. اهمیت هوش احساسی را به آنها تفهیم کنید.
هوش احساسی به راحتی درک نمیشود ولی رفتار ما، پیچیدگیهای اجتماعی و تصمیمات شخصی همه تحت تاثیر هوش احساسی هستند. کودکان همچون اسفنج رفتارهای والدین را جذب و از آنها تقلید میکنند بنابر این اگر والدین از احساسات هر لحظه خود آگاهی داشته باشند کودک نیز این امر را میآموزد. در تحقیقی که بر روی 1 میلیون نفر انجام شد به این نتیجه رسیدند که 58% موفقیت افراد در کارشان مربوط است به هوش احساسی.
2. درباره دستاوردها وسواس به خرج ندهید.
تاکید بر دستاوردهای شخصی یکی از مضرترین کارهای والدین است زیرا کودک نمیتواند درک کند زندگی واقعی چگونه است و فقط به دنبال دستاوردها و جایزههای فردی خواهد بود و اهمیت کار گروهی را هیچ گاه درک نخواهد کرد، رهبران آینده باید بتوانند اطراف خود را با انسانهای فوقالعاده پر کنند نه اینکه خود تمام کارها را به تنهایی انجام دهند.
3. بیش از حد تعریف و تمجید نکنید.
کودکان به تشویق احتیاج دارند تا اعتماد به نفس داشته باشند ولی تعریفهای بیمورد باعث ایجاد اعتماد به نفس کاذب و سردرگمی کودک خواهد شد.
4. به آنها اجازه دهید خطر کردن و شکست خوردن را تجربه کنند.
اگر بیش از حد مراقب فرزند خود باشید تا آسیبی نبیند، قدرت ریسک کردن را از او خواهید گرفت وقتی طعم شکست را نچشیده باشید راههای درست خطر کردن را یاد نمیگیرید. زمانی که آنها شکست خوردند در کنارشان باشید و به آنها امید دهید که با سعی بیشتر موفق خواهند شد.
5. به آنها نه بگویید.
افرادی که رهبران خوبی هستند ارزش کار سخت و موفقیت به تاخیر افتاده را کاملا میفهمند ولی اگر کودکی لوس شده باشد و هر آنچه میخواهد از والدین بگیرد هیچ گاه قادر به تجربه سعی و تلاش هدفمند نخواهد بود.
6. بگذارید بچهها خود مشکلاتشان را حل کنند.
کودکان برای آنکه در آینده رهبران مسولیت پذیری باشند باید یاد بگیرند کودکانی که همیشه منتظر میشوند دیگران مشکلاتشان را برایشان حل کنند، هیچ گاه مسولیت پذیر نخواهند شد.
7. خود به آموزههایتان عمل کنید.
فرزندان با دیدن صداقت شما با اهمیت بیشتری از توصیهها و دستورات شما پیروی خواهند کرد.
8. انسانیت خود را به آنها نشان دهید.
خود را به عنوان فردی نشان ندهید که هیچگاه اشتباهی مرتکب نشده است، زیرا کودک تصور میکند تنها اوست که اشتباه میکند و دچار حس گناه بیشتری میشود. رهبراه آینده باید بتوانند درک کنند هرکس ممکن است اشتباه کند و باید از اشتباه درس گرفت تا دیگر تکرار نشود.