نگاهی نو به زندگی و شخصیت پیامبر گرامی اسلام(ص)
نام
هماره می فرمود: من نزد خداوند ده نام دارم:
محمد[=کسی که خوبی های بسیاری داشته باشد.]
محمود[=ستوده]
احمد[=ستوده تر]
ماحی[=کسی که کفر را محو می کند.]
عاقب[=فردی که پس از او پیغمبری نمی آید.]
حاشر[=شخصی که مردمان در رستاخیز پیش پایش محشور می شوند.]
رسول التوبه
رسول الملاحم[=پیامبر نبردهای دشوار]
مُقَفّی [=گرامی دارنده ی همه ی مردم]
و قثم[=کسی که جامع و کامل است]
مو
مو ریش تا نرمه ی گوش می رسید؛ نه لخت بود و نه در هم پیچیده. چون شانه می شد به سان دانه های شن[از هم جدا] بود.
برخی از راویان نیز گفته اند : مویش تا شانه اش می رسید. بسیار پیش می آمد که مویش را در چهار رشته می بافت و هر گوشش میان دو بافته قرار می گرفت. بسیاری از اوقات با مویش گوش هایش را می پوشانید. موهای شقیه اش می درخشیدند . موهای سپیدش در سر و ریش تا پایان عمر هفده عدد بود.
موهای سرش انبوه بودند . محاسنش نیز انبوه بود، اما بلند نبود.
بیش تر سفیدی مویش در محاسن، در چانه، در سر و در بناگوش هایش بود.
پیشانی
پیشانی اش بلند ،و کمی به جلو متمایل بود.
ابرو
ابروانش به هم پیوسته بودند؛ اما باریک و کشیده .
مژه
مژه های بلند و انبوهی داشت.
چشم
سیاهی چشمانش پر رنگ بود.
چشمانش درشت بودند.
[چه بسا به خاطر شب زنده داری ]در سفیدی چشمانش اندکی سرخی دیده می شد.
چشم راستش را سه بار و چشم چپش را دو بار سرمه می کشید و می فرمود: کمتر یا بیشتر اشکالی ندارد.
گاه، هنگامی که روزه بود سرمه می کشید.
سرمه دانی داشت که سرمه های شبانه اش را با آن می کشید.
گونه
گونه هایش نه کم گوشت و نه پر گوشت، بلکه معمولی بود.
بینی
بینی اش کشیده و باریک بود و سوراخ هایش تنگ نبودند.
دهان
دهانی فراخ اما متناسب داشت
چانه
چانه ای کوتاه و متناسب داشت.
دندان
دندان های پیشین او به گونه ای متناسب از یکدیگر فاصله داشتند و از سپیدی می درخشیدند.
چهره
چهره اش سپید اما نمکین بود. انس گفته است: آفریدگار هر پیامبری فرستاد گل چهره بود و... پیامبر شما(حضرت محمد (ص)) خوش چهره ترین آنان بود.
عرب های بیابان نشین همواره با دیدن سیمایش می گفتند:«سوگند به خداوند این رخساره ی انسان دروغ گو نیست.»
چهره اش گرد بود زیر لب پایینش خال داشت.
گردن
گردنش زیبا بود و به سان نقره ی خام می درخشید. گردنش نه بلند بود و نه کوتاه
اندام
اعضا و اندامی معتدل داشت. اعضایش محکم و استخوان بندی اش درشت بود. در لاغری و فربه ی ، متوسط بود، گر چه در اواخر عمر فربه شد. گوشت بدنش سست و لخت نبود. گذشت عمر بر بدنش تأثیر منفی نگذاشت و بدنش به سان دوران جوانی بود.
نه کوتاه بود و نه بلند؛ بلکه میانه بود و خود می فرمود: تمامی خوبی ها در میانه بودن است. بسیار عرق می ریخت.
لگن خاصره اش - نظیر دیگر مردان شجاع- اندکی پهن بود.
اگر جایی از بدنش از زیر لباس نمودار می شد، از سپیدی می درخشید.
شانه
چهارشانه بود و شانه های پهنی داشت.
دو سر شانه اش موی داشت.
دست
مچ دستش پهن بود و ساعدهایی کشیده داشت.
کف دستانش کلفت و محکم بود.
ساعدش موی داشت.
چون می خواست به چیزی اشاره کند، با دست اشاره می کرد نه با چشم و ابرو.
پا
ران هایش چندان کلفت و ضخیم نبودند.
کف پایش کلفت و محکم بود . ساق هایی معتدل و کم گوشت داشت.
گودی کف پایش از حد معمول بیشتر بود.
انگشتر
انگشتر به دست راست می کرد. انگشتر با نگین عقیق، عقیق سرخ، یاقوت، فیروزه ای ، بلور ، جزع یمانی ، و زمرد را مستحب می شمرد خوش نمی داشت انگشت کوچک بی انگشتر باشد. چند انگشتر در دست داشتن را مستحب اعلام کرد.
انگشتری نقره در انگشت کوچک دست راست داشت.
هنگام وضو، سه بار انگشتر را حرکت می داد]و می چرخاند.]
همواره نگین را به طرف کف دست می چرخاند و بسیار به آن می نگریست.
به طور معمول انگشترش در بند وسط انگشت وسط بود؛ اما بسیاری از اوقات ، آن را در انگشت کنار انگشت ابهام می گذاشت.
انگشتر آهنی و مسی را ناخوش می شمرد. نهی می کرد که انگشتر در دست چپ کنند. خوش نمی داشت که انگشتر را در انگشت اشاره... گذارند.
برای فراموش نکردن کاری یا چیزی، گاه به انگشترش نخ می بست.
بستر
پای بند به خفتن بر بستر نبود. گاه بر عبای مشکی اش می خفت ، گاه بر زمین، زمانی بر حصیر، گاهی بر تخت و گاهی بر بستر و یا فرشی چرمین. بسترش چرمینه ای بود پر از پوست خرما بن. شبی بسترش را دو لایه پهن کردند، وقتی صبح شد حضرت فرمود: «دیشب این رختخواب [نرم] مرا از نماز [شب] بازداشت.» پس دستور داد آن را برای شب های بعد یک لایه بگسترانند.
آراستگی
آقایان
به مردی فرمود:[موی سر و سیمای]خویش را اصلاح کن؛ این کار بر زیبایی ات می افزاید.
می فرمود: وقتی محاسن را در مشت گیرند، هر چه از مشت بیشتر باشد باید کوتاه شود. پیامبر اصلاح گونه ها را هم مستحب اعلام کرد.
فرمود: کسی از شما شارب خود را بلند نکند؛ زیرا شیطان [=میکروب] آن را پنهان گاه خود قرار می دهد.
چیدن مو از بینی را مستحب اعلام کرد و فرمود: شارب و موی بینی خود را بچینید و خود را بر این کار ملزم کنید. این کار بر زیبایی شما می افزاید.
شانه زدن موی بلند را مستحب برشمرد. فرمود که شانه زدن برای هر نماز(مستحب و واجب )پاداش دارد.
می فرمود: کسی که موی دارد، یا آن را کوتاه کند یا به خوبی سامان دهد.
از مردان می خواست ناخن هایشان را کوتاه کنند. به مردی نگریست که محاسن بلندی داشت. فرمود: «چه می شد اگر محاسنش را اصلاح می کرد؟» خبر به آن مرد رسید. محاسنش را به گونه ای اصلاح کرد که نه بلند بود و نه کوتاه. سپس به دیدار حضرت آمد.پیامبر با دیدنش فرمود: «این گونه اصلاح کنید.»
می فرمود: لباس های خود را بشویید موهای خود را کوتاه کنید؛ مسواک بزنید؛ آراسته و پاکیزه باشید؛ زیرا یهودیان چنین نکردند و زنانشان زناکار شدند.
بانوان
به بانوان اجازه داده بود موی سرشان را رنگ مشکی بزنند.
به بانوان و حتی به دوشیزگان «فرمان» داده بود دستان خویش را با حنا خضاب کنند؛ خانم ها برای آراستگی پیش شوهران و دوشیزگان برای آنکه دستانشان همانند دستان مردان[زمخت] نباشد.
گرفتن موی بینی را مستحب برشمرد.
شانه زدن مو را برای هر نماز دارای پاداش اعلام کرد.
از خانم ها می خواست ناخن هایشان را بلند کنند و آن را زینت و آرایش می دانست.
همه
راوی می گوید: نزد پیامبر گرامی (ص) با لباسی ژولیده نشسته بودم . حضرت از من پرسید : دارایی داری؟ عرض کردم آری ای فرستاده ی خدا، از هر نوعش دارم.
فرمود: هنگامی که پرودگار به تو دارایی می دهد، باید تأثیرش در [زندگی] تو دیده شود.
می فرمود: موی بلند، پوشش خداوندی است؛ پس آن را گرامی بدارید.
به آینه یا آب می نگریست و موهایش را شانه می زد. افزون بر آراستگی برای همسرانش ، برای دوستانش نیز خود را می آراست.
عایشه می گوید: دیدم در پیاله ی آبی که در خانه بود خود را می نگرد و موهایش را مرتب می کند و می خواهد نزد دوستانش برود. بدو گفتم: پدر و مادرم فدایت باد! تو پیامبر و بهترین آفریده هستی، به آب می نگری و خود را می آرایی؟
حضرت فرمود :خداوند دوست دارد هر گاه بنده ای نزد دوستانش می رود خود را بیاراید.
تن پوش خود را نیکو کنید؛ لوازم خود را سامان دهید؛ آن چنان که در میان مردم به سان خال، آشکار باشید.
مالیدن روغن
مالیدن روغن را دوست می داشت و از ژولیدگی متنفر بود.
می فرمود: «مالیدن روغن شور بختی را می برد.» چون می خواست روغن بمالد، از سر و محاسنش آغاز می کرد و می فرمود: «سر، پیش از محاسن است.» ابتدا ابروها و بعد شاربش را روغن می مالید. آن را بو می کشید، سپس موی سرش را روغن می زد.
مالیدن روغن بنفشه را مستحب اعلام کرد و آن را بر روغن های دیگر برتری می داد.
مالیدن روغن زیتون و خوردن آن را نیز مستحب اعلام کرد.
می فرمود: روغن بنفشه بمالید که در تابستان خنک است و در زمستان گرم.
هم چنین مالیدن روغن کندر کوهی و رازقی و درمان با آن ها را نیز مستحب برشمرد.
ازیارانش می خواست یک روز در میان روغن بمالند.
بهداشت دهان و دندان
هیچ گاه جبرئیل نزدم نیامد، جز آن که مرا به مسواک سفارش فرمود.
اگر مردم از [فوائد] مسواک آگاه بودند، آن را با خویش به بستر می بردند.
ای علی! با هر وضویی که برای نماز می گیری، مسواک بزن.
دهان های شما، راهی از راه های [گفت و گو با] با پروردگار است؛ پس محبوب ترین دهان نزد آفریدگار، خوشبوترین دهان است؛ پس تا می توانید دهان هایتان را خوشبو کنید.
هر شب سه بار مسواک می زد: قبل از خواب ، بعد از بیدارشدن و پیش از رفتن به مسجد برای نماز صبح.
دندان هایش را خلال می کرد و می فرمود:«خلال کردن دهان را خوشبو می کند.»
تا مسواک نمی زد نمی خفت.
در مسواک زدن دوازده فایده است: پاکیزگی دهان، خشنودی آفریدگار، سپیدی دندان ها، نابودی کرم، کاستی بلغم، اشتهاآوری، افزون شدن نیکی ها، سنت پذیری ، حضور فرشتگان و استحکام لثه ها... .
دندان هایتان را خلال کنید؛ برای فرشتگان چیزی منفورتر از آن نیست که در دندان های کسی [باقی مانده] غذا را ببینند.
می فرمود:چرا دندان های شما را زرد و کثیف می بینم؛ شما را چه شده است که مسواک نمی زنید؟
دندان ها را آفریدگار والا آفریده است. آن ها ابزار خوردن، وسیله ی جویدن، عامل اشتها و آماده ساختن معده اند.
دو رکعت نماز با مسواک، برتر از هفتاد رکعت نماز بی مسواک است.
با همه ی سفارشی که درباره ی مسواک زدن می کرد، می فرمود: در حمام مسواک نزنید.
بهداشت بدن
می فرمود: هر گاه یکی از شما در شکم خویش صدایی یافت به دستشویی برود. نگاه داشتن ، خود، [باعث] بیماری می شود. اگر یکی از شما نیاز به دستشویی داشته ، به دستشویی برود.»
تیمم با خاک کوچه و بازار را خوش نمی داشت. پافشاری های شگفت انگیزی برای پاکیزگی بدن می کرد و می فرمود: کسی که آفریدگار و رستاخیز را باور دارد، نباید زدودن موی بدن را بیش از چهل روز رها کند؛ اگر پولی در اختیار ندارد، قرض کند و زدودن مو را به تأخیر نیفکند. فرمود که گرداندن آب در دهان و بینی پیش از وضو مستحب است. نیز می فرمود :این را بسیار انجام دهید؛ زیراد باعث آمرزش شما و گریز شیطان می شود.
هماره سرش را با سدر می شست.
تطهیر با دست راست را نمی پسندید.
زمانی که می خواست یه دستشویی برود، کفشش را می پوشید و سرش را می پوشاند.
از غذا خوردن با دست چپ نهی می کرد.
دیگران را از نوشیدن آب از قسمت دسته ی کوزه[که محل اجتماع چرک ها و میکرب است]باز می داشت.
اجازه نمی داد ناخن های خود را با دندان کوتاه کنند.
می فرمود: کسی از شما موی زیر بغلش را بلند نکند همانا شیطان[=میکرب] در آن جا پنهان می شود.
خیری ... در زندگی نیست مگر با تندرستی .
از این که افراد برای مدت طولانی در معرض تابش پرتوهای آفتاب -آن هم پرتو سوزاننده ی خورشید عربستان -قرار گیرند، جلوگیری می کرد و می فرمود: «آفتاب چهار ویژگی [منفی غیر از ویژگی های مثبت ]دارد:
رنگ ها را دگرگون می کند؛
بوی خوش را تبدیل به بوی بد می کند،
پارچه ها را می فرساید؛
[قرار گرفتن طولانی مدت در پرتو آن ]بیماری می آورد.
می فرمود:معده، خانه ی بیماری است و خویشتن داری سرور هر داروست.
به هر بدنی آن چه را که بدان عادت کرده است بدهید.
آب جوشانده، برای همه چیز سودمند است و هیچ ضرری ندارد.
روزهای جمعه، عیدفطر، عید قربان و عرفه غسل می کرد.
از لب ترک خورده ی کوزه، آب ننوشید که جایگاه شیطان[=میکرب] است.
چون نان و گوشت می خورد دستانش را بسیار خوب می شست.
می فرمود: آفریدگار از کسی که هم نشینش بینی خود را از بوی بد او می گیرد نفرت دارد.
افزون بر انواع غسل های مستحب ، تمام ده شب آخر ماه مبارک رمضان غسل می کرد.
می فرمود: هر چقدر می توانید پاکیزه باشید؛ زیرا یزدان ، اسلام را بر پاکیزگی بنیان نهاد و جز انسان های پاکیزه ، کسی به بهشت نمی رود.
بهداشت محیط
جارو زدن و پاکیزه کردن حیاط را مستحب اعلام کرد.
رها کردن ظرف های نشسته را ناخوش می شمرد.
می فرمود: شب ها پیش از خواب سر ظرف ها را بپوشانید.
ادرار کردن در آب راکد را جفا[به موجودان زنده در آب] میدانست و مردمان را از این کار باز می داشت.
اجازه نمی داد افراد، کنار چاه آب آشامیدنی ، زیر درخت میوه دار ، میان قبرها ، در جاده ها و حیاط خانه ها قضای حاجت کنند.
همواره دستور می داد تا هفت چیز آدمی را در زمین دفن کنند: مو، ناخن، خون، خون حیض ، زهدان ، دندان و علقه.
هنگامی که آب دهان بر زمین می افکند، روی آن را [با خاک] می پوشاند.
ئقتی عطسه می کرد، دست یا پیراهنش را جلوی دهانش می گرفت و آهسته عطسه می کرد.
می فرمود: زباله را شب در خانه نگه ندارید و آن را روز بیرون ببرید که جایگاه شیطان[=میکرب] است.
چون خمیازه می کشید، دستش را برابر دهانش می نهاد.
فرمان داده بود کسی در چاهی که آب آشامیدنی دارد، آب دهان نیفکند.
می فرمود:[جارو که می زنید] خاک را پشت در نریزید که پناهگاه شیطان[=میکرب] است.
آستانه ی در را جارو کنید و به سان یهودیان نباشید.
در جنگ ها هر گاه به جنازه ای بر می خورد، دستور می داد آن را دفن کنند و نمی پرسید مسلمان است یا کافر.
منابع:
برای تدوین این مجموعه ، حدود 500 منبع دین و از 157 تای آن ها استفاده شد که تنها بخشی از منابع آورده می شود:
1. آداب الخطبه و الزفاف فی السنه المطهره ، و معه بحث مهم فی جواز تحلی النساء بالذهب المحلق، عمرو عبدالمنعم سلیم، دارالضیاء الطبعه الاولی 1421 ق-2000م، ریاض.
2. اثنا عشره رساله (شارع النجاه ی و عیون المسائل)، المحقق الداماد ، مکتبه السید الداماد.
3. الاحاد و المثانی ، ابن ابی عاصم ، التحقیق ، باسم فیصل احمد الجوابره، دارالدرایه ، الطبعه الاولی 1411ق-1991م.
4. أحادیث ام المومنین عائشه(ادوار من حیاتها)، السید مرتضی العسکری ، المجمع الاسلامی ، الطبعه الاولی ،1418ق، قم.
5. الاختصاص، المفید، التحقیق: علی اکبر الغفاری ، جماعه المدرسین فی الجوازه العلمیه ، قم.
6. اختلاف الحدیث ، الامام محمد بن ادریس الشافعی.
7. اخلاق النبی (ص) فی القرآن و السنه ، الدکتور احمد بن عبدالعزیز بن قاسم الحداد، دارالغرب الاسلامی ، الطبعه الاولی ، 1996م.بیروت.
8. الادب المفرد، محمد بن اسمعیل البخاری ، التحقیق: محمد فؤاد عبدالباقی ، مؤسسه الکتب الثقافیه ، الطبع الثالثه 1409 ق-1989م.
9. الاذکار النوویه، یحیی بن شرف النووی الدمشقی، دارالفکر.
10. الاربعون فی التبسم و الضحک، جمع و ترتیب:علاء الله بن عبدالغفار بن فیض أبو مطیع السندی، دارالجیل ، الطبعه الثانیه 1414ق-1994 م.بیروت.
11. ارواء الغلیل فی تخریج أحادیث منار السبیل، محمد ناصر الالبانی ، التحقیق: زهیر الشاویش، المکتب الاسلامی ،الطبعه الثانیه 1405 ق 1985م، بیروت.
12. اسباب الورود الحدیث أو اللمع فی اسباب الحدیث ، عبدالرحمن سیوطی ، دارالمفکر، الطبعه الاولی 1416ق.
13. الاستبصار، الشیخ الطوسی ، التحقیق :السید حسن الخراسان ، تصحیح :الشیخ محمد آلاخوندی ، دارالکتب الاسلامیه.
14. الاعتبار و اعقاب السرور و الاحزان ، عبدالله بن محمد القرشی ، التحقیق :د.نجم عبدالرحمن خلف، دارالبشیر، الطبعه الاولی ، 1413 ق 1993م، عمان.
15. اقبال الاعمال ، السید رضی الدین علی بن موسی جعفر بن طاووس ، المحقق : جواد القیومی الاصفهانی ، مکتب الاعلام الاسلامی، الطبعه الاولی 1414ق.
16. الامالی ، محمد بن الحسن الطوسی ، التحقیق :قسم الدراسات الاسلامیه، مؤسسه البعثه ، دارالثقافه، الطبعه الاولی 1414ق.
17. الامامه و التبصره من الحیره، ابن بابویه القمی(والد الشیخ الصدوق) ، التحقیق :مدرسه الامام المهدی(عج)،قم.
18. الامان من اخطار الاسفار و الازمان ، السید علی بن موسی جعفر بن طاووس ، تحقیق و نشر، مؤسسه آل بیت (ع)، الطبعه الاولی 1409ق.
19. اُمثال الحدیث المرویه عن النبی (ص)، ابوالحسن بن عبدالرحمن بن خلاد الرامهرمزی ، التحقیق :احمد عبدالفتاح تمام، مؤسسه الکتب الثقافیه، الطبعه الاولی 1409ق.بیروت.
20. اوائل المقالات، مفید، التحقیق: ابراهیم الانصاری الزنجانی الخوئینی ، دارالمفید ، الطبعه الثانیه، 1414ق، 1993م. بیروت.
21. اهمیه و آداب اللسان، عبدالله بن محمد بن عبید بن أبی الدنیا، التحقیق: أبواسحاق الجوینی ، دارالکتاب العربی ، الطبعه الاولی ، 1410ق.
22. بحار الانوار، محمد باقر مجلسی ، مؤسسه الوفاء الطبعه الثانیه المصححه1403 ق-1983 م.بیروت.
23. البرکه ی فی فضل السعی و الحرکه، أبی عبدالله محمد بن عبدالرحمن بن عمر الوصابی الحبشی، دارالمعرفه، 1414ق-1993م.بیروت.
24. بغیه الباحث عن زوائد مسند الحارث ، نور الدین علی بن أبی بکر الهیثمی ، التحقیق :مسعد عبدالحمید محمد السعدنی ،دارالطلائع.
25. تأویل مختلف الحدیث ، الامام أبی محمد عبدالله بن مسلم بن قتیبه ، التحقیق :الشیخ اسماعیل الاسعردی ،دارالکتب العلمیه ، بیروت.
26. تحف العقول عن آل الرسول (ع) ابن شعبه الحرانی ،التحقیق :علی اکبر الغفاری ، مؤسسه النشر الاسلامی لجماعه المدرسین، الطبعه الثانیه 1363ش-1404ق، قم.
27. تحفه الاحوذی فی شرح الترمذی ، المبار کفوری ، دارالکتب الاسلامیه ، الطبعه الاولی ، 1410ق.بیروت.
28. التخویف من النار و التعریف بحال دارالبوار ، ابوالفرج عبدالرحمن بن احمد بن رجب الحنبلی ، مکتبه دارالبیان، الطبعه الاولی ،1399ق، دمشق.
29. تذکره الموضوعات ، محمد طاهر بن الهندی الفتنی.
30. تفصیل وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، الحر العاملی ، تحقیق و نشر:مؤسس آل بیت(ع) لاحیاء النراث ، الطبعه الثانیه 1414ق، قم.
31. نهج البلاغه،شریف رضی، ترجمه محمد دشتی ، مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمؤمنین(ع)، چاپ اول ، تابستان 1379،قم.
نشریه ی پیام زن، شماره 216.
/ج