«اگر در میان تو امرى که حکم به آن مشکل شود به ظهور آید... آنگاه برخاسته به مکانى که خدایت یَهُوه برگزیند برو* و نزد لاویان کَهَنه و نزد داورى که در آن روزها باشد، رفته، مسئلت نما و ایشان تو را از فتواى قضا مخبر خواهند ساخت* و بر حسب فتوایى که ایشان از مکانى که خداوند برگزیند براى تو بیان مى کنند، عمل نما و هوشیار باش تا موافق هر آن چه بر تو تعلیم دهند عمل نمایى* موافق مضمون شریعتى که به تو تعلیم دهند و مطابق حکمى که به تو گویند عمل نما و از فتوایى که براى تو بیان کنند، به طرف راست یا چپ تجاوز مکن*».
دین و دین دارى هیچ گاه از حیات مادى و معنوى انسان جدا نبوده است. دین به هر معنایى که تعریف شود و تدین به هر شکلى که ترسیم گردد، مقوله اى جدایى ناپذیر از فرآیند تکاملى انسان است. شناخت مصادیق مقوله دین مستلزم پژوهشى ژرف در هفت آسمان معنوى و برچیدن خوشه اى از این هستى روحانى است. در این راه باید از حصار تنگ تعصبات نابه جا که مانعى بزرگ بر سر راه دین پژوهى است، رهید و پاى در عرصه اى نهاد که رنج تحقیق و تفحصِ آن را، سرانجامى شیرین و آکنده از رضایت و آرامش باشد.
نگاه ما در اینجا نگاهى پدیدار شناسانه است و از حق و باطل و یا صدق و کذب گزاره ها که وظیفه دین پژوهىِ ارزش داورانه است، سخن نمى گوییم.
محور و موضوع اصلى این پژوهه، یکى از مؤلفه هاى اصلى شریعت یهود است: دینى که به نظر صاحب این قلم آموزه هاى مشترک آن با اسلام بیشتر از هر دین دیگرى است. برخلاف مسیحیت، که مدعى است «یوغ شریعت» یهود مقایسه کرد، در عین حال که ممکن است تفاوتهایى نیز با هم داشته باشند.
قوم یهود که همواره مطابق شریعت موسوى زندگى مى کرد، به «کتاب»، یعنى همان تورات یا به طور کلى تر «عهد عتیق» نیز به یادگار گذاشته، اعتقادى نداشتند. البته وقتى از سنت شفاهى یهود سخن مى گوییم، چیزى فراتر از صرف سنت شفاهى موسوى منظور است. آنچه امروز از سنت یهودى مد نظر است، مجموعه اى از نظرات و فتاواى فقیهان و عالمان یهود نیز هست، و به نظر مى رسد که افتراق میان سنت، در آموزه هاى اسلام با شریعت یا سنت شفاهى در یهودیت، اساساً در همین نکته باشد. در اینجا مجال آن نیست که از تفاوتهاى مفهومى و مصداقى سنت در نگاه اسلام و یهودیت سخن بگوییم و آن را به فرصتى دیگر وا مى نهیم.
کاربرد سنت شفاهى در یهودیت، بیشتر در تأویل و تفسیر نص و تجزیه و تحلیل واژگان، اصطلاحات و عبارات «کتاب» است. با گذشت زمان و دور شدن از عصر نزول، بسیارى از واژگان و اصطلاحات براى نسل هاى بعدى غریب، نامأنوس و مشکل آفرین مى شود. از این رو، همیشه تلاش شده است که معانى، شرح یا تفسیرى را که مخاطبان اولیه متون مقدس گفته اند یا از طرف پیامبر یا اصحاب او نقل کرده اند، حفظ، ثبت و ضبط شود، تا در آینده به کار تفسیر و تأویل متون آید. در این راه، یهودیان که اتکایى بس عظیم به شریعت مکتوب داشته اند، همتى بلند نشان داده و تلاش بسیار کرده اند. شریعت موسوى مانند هر آیین دیگرى به چارچوبهایى که با توسل به آنها بتوان مشکلات فهم متون را حل کرد، یا به تعبیر دیگر، به سنتى زنده و پویا که عالمان و خبرگان در هر دو شریعت شفاهى و مکتوب عهده دار انتقال آن به دیگران باشند، سخت نیازمند بود و این مهم مورد تأکید تورات نیز هست: «نزد لاویان کهنه و نزد داورى که در آن روزها باشد، رفته، مسئلت نما و ایشان تو را از فتواى قضا مخبر خواهند ساخت».
در این نوشتار، ما در پى معرفى اجمالى این مجموعه عظیم و بااهمیت ـ کتابى که از آن به «وطن منقول و قابل حمل یهود» و «تلمود»، فعالیتهاى علمى و حوزوى در این مسیر، عالمان و فقیهانى که در تدوین تلمود نقش اصلى را ایفا کرده اند و نیز از مطالب دیگرى مانند تفاوتهاى تلمود بابلى و فلسطینى، طبقه بندى مطالب تلمود، زبان، تفسیرها و چاپ و نشر این کتاب سخن خواهیم گفت.
سیر تاریخى گردآورى و تدوین تلمود
الف) انهدام معبد و آوارگى یهود
اداره امور دینى و انجام مراسم عبادى ـ مذهبى در «عصر معبد»(597 ق.م.) توسط سپاهیان روم درهم کوبیده شد و بساط سنهدرین برچیده گشت; و معبد، این کانون اجتماعات مذهبى و عبادى، منهدم گردید. اکثر یهودیان از سرزمین فلسطین رانده شدند و دوران «پراکندگى» فرا رسید; دورانى بس سرنوشت ساز و در عین حال پر از درد و رنج، براى قومى که طبق تعالیم دینى خود، اتکایى بسیار زیاد بر معبد، فقیهان دین و سرزمین خود دارد. اینک جامعه یهودى با چالشى بزرگ مواجه بود، چالشى که آینده حیات معنوى قوم را سخت تهدید مى کرد. حال قوم یهود با این پرسشهاى اساسى روبه رو بود که: چگونه باید اعمال عبادى خود را که بسیارى از آنها بر معبد و سرزمین فلسطین متکى است، به جاى آورد؟ در نبود سنهدرین، مسایل شرعى خود را چگونه و با مراجعه به چه کسانى حل و فصل نماید؟ و از همه مهم تر، تورات که منبع اصلى حیات معنوى قوم یهود است ـ و در نظر آنها، تمسک به آن و عمل به احکامش به عنوان تنها راه نجات است ـ در حصار تنگ کلمات و عبارات چگونه مى تواند پاسخگوى نیازمندیهاى دنیوى و اخروى این قوم باشد؟
ب) آغاز فعالیت حوزه هاى علوم دینى یهود
بزرگان قوم یهود، بعد از انهدام معبد، براى دوران «پراکندگى» راه کارهایى را جستجو کردند. آنها تلاش کردند تا مشکلات را حل کنند و پاسخهاى مناسبى براى این سؤالات اساسى بیابند. فقیهان یهود که به «ربى» یا «راو» و یهودیان تبعیدى این سرزمین با بهره گیرى از فضاى باز و آزاد سرزمین «پارس» که آن زمان تحت حاکمیت ساسانیان زرتشتى مسلک بود، تلاش بسیار روا مى داشتند و در عین غربت و دورى از وطن به روزگارى که این قوم «قدر ببیند و بر صدر نشیند» مى اندیشیدند.
جان ناس واقعه را این چنین شرح مى دهد:
«در سال 69 یا 70 م.
و این آغاز راهى بس طولانى به درازاى چند قرن بود که لحظه لحظه آن پر از حوادث خوش و ناخوش است. اگر چه ریاست شورایى که «زکاى» تأسیس کرده بود، از سوى رومیان به رسمیت شناخته شد و رئیس آن لقب «بطرک» (پاتریارک) داشت .
ج) گرد آورى میشنا
با گسترش فعالیت علمى حوزه هاى یهود در جلیل و ظهور عالمان بزرگ و برجسته اى نظیر «ربى مایر» یا «میشناى کبیرِ یهودا هناسى» ظهور کرد.
فهرست مطالب میشنا
میشنا در شش بخش، یا به زبان عبرى شش «سِدِر» و به ترتیب ذیل تدوین شده است:
1. زراعیم (بذرها) در یازده رساله: در این بخش، از مسایل مربوط به کشاورزى، غذاها، سرزمین فلسطین و مسایل متفرقه دیگر سخن به میان آمده است.
2. مَوْعِد(شنبه) و مناسبتها و اعیاد سال.
3. ناشیم (زنان) در هفت رساله: درباره مسایل و احکام مربوط به ازدواج، طلاق، نذر و قسم.
4. نزاقین (خسارتها) در ده رساله: درباره حقوق مدنى و کیفرى، ساختار قضایى و دادگاههاى حقوقى و کیفرى و آیین دادرسى.
5. قداشیم (مقدسات) در یازده رساله: درباره معبد و مراسم عبادى تقدیم قربانى.
6. طهاروث (طهارت) در دوازده رساله: درباره احکام طهارت و نجاست شرعى.
«گمارا» یا تفسیر میشنا
فقیهان یهود با تلاش و جهد وافر خود، اجازه ندادند تورات در حصار تنگ کلمات باقى بماند. آنان با شرح و تفسیر، و با اجتهاد خویش نص تورات را پویا ساخته و آن را براى مسایل و نیازهاى روز جامعه یهود پاسخگو و انعطاف پذیر نمودند. از این همه تلاش که در راه تفسیر تورات برداشته شد، مجموعه اى عظیم به نام «میشنا» براى نسلهاى بعدى و تا به امروز باقى مانده است.
امّا میشنا بسیار گسترده و در عین حال از ایجاز و اختصارى شدید در عبارات و جملات برخوردار بود; این ایجاز و اختصار مفرط و بیش از اندازه بدان خاطر بود که از برکردن آن براى حافظان آسان تر شود. از این رو، میشنا «براى کسى که به تاریخ و سوابق زندگى یهود معرفتى نداشته باشد، به نحو عاجز کننده اى مختصر و مبهم است». (شارحان) ملقب بودند، همانند شش نسل پدید آورندگان میشنا یعنى تناییم، طى شش نسل تلاش فکرى و فقهى خود، دو اثر گرانبها را به جامعه یهود تقدیم داشتند.
اموراییم بابل و فلسطین، همان کارى را که تناییم آن دو دیار در قبال تورات انجام داده بودند، درباره میشنا کرده اند; یعنى اگر تناییم به شرح و تفسیر و روزآمد کردن تورات پرداختند و در نتیجه «میشنا» را به جامعه عرضه داشتند، اینان به توضیح و تبیین میشنا و اجتهاد در تعالیم آن همت گماردند، که ثمره تلاش آنها دو تفسیر یا دو «گمارا» تحت عناوین «گماراى اورشلیم» از اموراییم بابل بود.
این دو تفسیر، صرف نظر از تفاوتى که از نظر مکان کتابت و هویت تدوین کنندگان دارند، از لحاظ کمّى و کیفى نیز با هم تفاوتهایى دارند، که از افتراق کمّى آن دو مى توان به اختلاف در حجم مطالب هر یک اشاره کرد; گماراى اورشلیم در مقایسه با گماراى بابلى از حجم مطالب کمترى برخوردار است و این تفاوت به حدى است که حتى نقل شده است که «تفسیر بابلى یازده برابر خود میشناست».
با گذشت زمان، طى حدود 150 سال، با کار جدى و جرح و تعدیل هاى سابوراییم(استدلالیان) تفسیر بابلى متحول گشت و در قرن پنجم میلادى به شکل مجموعه اى به نام «تلمود بابلى» مرکب از میشنا و گماراى بابل، در آمد. در مقابل، با ادغام گماراى اورشلیم و میشنا «تلمود اورشلیمى یا فلسطینى» شکل گرفت. وجه مشترک هر دو تلمود، میشنا، و نقطه افتراق آنها گماراست. در اینجا پیش از پرداختن به معرفى اجمالى سرشناس ترین اموراییم این شش نسل، که در تدوین تلمود نقش اساسى را ایفا کرده اند، تفاوتهاى تلمود بابلى و اورشلیم را مرور مى کنیم.
تفاوتهاى تلمود بابلى و تلمود فلسطینى
علاوه بر تفاوتهایى که ذکر شد، مى توان به موارد زیر نیز اشاره کرد:
1. تلمود اورشلیمى یا فلسطینى، از مباحثى نظیر مسایل مربوط به سرزمین فلسطین، و وضعیت کشاورزى در آن مرز و بوم، به اطناب سخن مى گوید، در حالى که در تلمود بابلى از این گونه مباحث سخنى به میان نیامده است.
2. بر خلاف تلمود بابلى که پر از حکایات، داستان و افسانه است، در تلمود اورشلیم از این قبیل موارد کمتر مى توان سراغ گرفت.
3. گذشته از ناهمگونى در سازمان دهى موضوعات و روشهاى فکرى و تحقیقى، هر دو تلمود، از نظر کیفیت تدوین نیز متفاوت اند; انشاى تلمود بابلى با احتیاط زیاد و صرف وقت صورت پذیرفته است; در حالى که شتاب در ویرایش و عدم دقت و صرف وقت لازم و کافى از مشخصات بارز تلمود فلسطینى است.
4. از لحاظ تاریخى نیز تلمود بابلى و اورشلیمى با هم تفاوت دارند; تلمود بابلى بعد از تلمود اورشلیم تدوین شد و از این رو، در مقایسه با آن از اعتبار بیشترى برخوردار است.
5. روشهاى تحقیقى و تعلیمى تلمود بابلى با توجه به قلمرو وسیع و تحلیل عقلانى دقیق آن، نسبت به تلمود فلسطینى، فضاى بازترى براى بسط و توسعه مباحث فکرى و عقلى فراهم آورده است.
6. و آخرین نکته این که: تا قرنها توجه جهانیان به تلمود بابلى معطوف بود و تنها در این صد ساله اخیر، علایق نهفته نسبت به تلمود فلسطینى بیدار گشته است; امّا با این همه، هنوز از تلمود فلسطینى به عنوان یک منبع درجه دوم بعد از تلمود بابلى یاد مى کنند.
چهره هاى برجسته شش نسل از اموراییم
1. نسل اول
«راو» (نام اصلى: أبّا أریخا) بود.
«سموئیل» نقل مکان کرد.
2. نسل دوم
«راوجودا» متوفاى 297 م. وى بعد از «راو»، ریاست مدرسه علمیه سورا را به عهده گرفت.
«راو یهودا» (ابن حزقیال) متوفاى 299 م. او رئیس حوزه علمیه پامبدیتا بود.
3. نسل سوم
«راوحیسدا» متوفاى 309 م. رئیس حوزه علمیه سورا.
«راو نحمان» (ابن یعقوب)
«ربّا (ابن نحمانى) لقب دادند.
4. نسل چهارم
«أبّاى» متوفاى 339 م. او رئیس حوزه علمیه پامبدیتا بود.
5. نسل پنجم
«راو پاپا» را به عهده داشت.
6. نسل ششم
«راو آشى» متوفاى 427 م. رئیس سرشناس و برجسته حوزه علمیه سورا، که نامش در تاریخ تنظیم و سامان دهى تلمود، مى درخشد.
طبقه بندى مطالب تلمود
از ویژگیهاى بارز و برجسته تلمود، احتجاجها، استدلالها و مباحثات غامض، پیچیده و سرشار از تعقید آن است. بعضى از مباحثات تلمود، همان مباحثى هستند که اموراییم طرح کرده اند، اگر چه احتمالا به هنگام تنظیم و سامان دهى باز سازى شده اند. تلمود، بر خلاف میشنا، خود را به بیان خلاصه اى از دیدگاههاى متناقض و گوناگون، محدود نساخته و در پى شرح و بسط دیدگاههاى اساسى و کلان و در بعضى مواقع نظریه هاى خُرد و جزئى تناییم و اموراییم، بر آمده است.
با این همه، تلمود اثرى متجانس و یکدست که حاصل کار یک نویسنده باشد، نیست. تلمود حاصل و ثمره تقریر اندیشه ها و گفتار فقیهان زیادى است که در یک دوره نسبتاً طولانى مى زیسته اند و هدف هیچ کدام از آنها خلق یک اثر مدون نبوده است. به همین دلیل، ما در تلمود با مباحث و موضوعات پراکنده و غیر مرتبطى مواجه مى شویم که در برگیرنده طیف وسیعى از دیدگاهها و علایق تلمودیان است. در تلمود نمى توان از گرایش روشن یا هدف خاصى سراغ گرفت. به طور کلى، هر بحث تلمود، نسبت به دیگر مباحث، در عین حال که داراى نوعى علقه و ارتباط هست، امّا بیگانه و مستقل مى نماید.
از سوى دیگر، از نحوه و روش بیان مطلب که در تلمود به استخدام گرفته شده، یعنى شکل نقل قول مستقیم نظیر «اَبّاى مى گوید...» یا «ربّا بیان مى دارد...» برمى آید که اثر مزبور تاریخچه نظرات فقیهان اعصار گذشته یهود نیز هست. از ویژگیهاى دیگر تلمود مى توان به فضاى آزاد حاکم بر مباحث تلمود نیز اشاره کرد; طرح ابهام و ایراد شبهه نه تنها مجاز که از نظر تلمود مطالعه و تحقیق پیرامون مسایل مختلف و طرح ایراد و اشکال یک ضرورت پژوهشى و لازمه علم آموزى است. از نظر تلمود، هیچ پرس و جویى ناصواب نیست و از طلبه انتظار مى رود حتى در خود تلمود تأمل کرده، آن را زیر سؤال برده و به نقد بکشد.
ادامه دارد ...