اصل ماجراى راماینه از این قرار است: رامه، یکى از چهار پسر پادشاهِ کُشَلَه،[93]، به عزلت رفت. بهارته که جوانى حق شناس و جوانمرد بود و سلطنت را حق خویش نمى دانست، از جلوس بر تخت فرمانروایى کُشَلَه خوددارى کرد و خویش را فقط قائم مقام سلطنت خواند و مدتى بعد به جایگاه برادر رفته اورا به پایتخت بازگرداند تا سلطنت را به او بازپس دهد. اما رامه با سپاسگذارى از برادر جوانمرد خود خواهش وى را نپذیرفت و با دادن کفش هاى خود به بهارته به نوعى سلطنت را به او تفویض کرد. بهارته نیز کفش هاى رامه را به نشانِ وى روى تخت پادشاهى جاى داد وخود درکنارآنها مى نشست وبه نام رامه حکومت مى کرد.
رامه با همسر و برادرِ دیگرش در جنگل هاى دور مسکن گزید. در آن دیار اهریمنان براى زاهدان و مرتاضانِ خلوت نشین مزاحمت ایجاد مى کردند. رامه علیه اهریمنان قیام کرد و با تیرهاى معجزه آسا آنان را از میان برداشت. سلطان اهریمنان، راوَنه[94] به کین خواهى از رامه برخواست. او خویش را به صورت غزال زیبایى درآورد و به خلوتگاه رامه نزدیک شد. رامه و برادرش لَکْشْمَنه به تعقیب غزال از صومعه دور شدند. آن گاه راونه به هیأت راهبى به صومعه درآمد و سى ته را بِربود و به پایتخت خویش برد.
دو برادر پس از بازگشت و آگاهى از ماجرا سخت اندوهگین و پریشان شدند. اما ندایى از آسمان راه رهایش سى ته را به رامه نشان داد. رامه با پادشاه بوزینگان پیمان یارى بست و یکى از سرداران پادشاه به نام هَنومان[96] خداى باد، آراسته بود و خورشید بر نوک آن جاى داشت و به سنگینى کوه مِرو بود. این تیر سینه راونه را شکافت و سلطان اهریمنان را بکشت.
رامه ابتدا از ملاقات با همسرش خوددارى کرد تا پاکى سى ته و بى گناهى او را بیازماید و بر همگان ثابت کند. سى ته که از بى اعتنایى رامه پریشان شده بود آتشى برافروخت و خویش را در شعله هاى فروزان آتش افکند. اما، در حالى که تماشاگران ناله و شیون برآورده بودند، آتش مانند ستونى بزرگ برآمد و سى ته را همچون خورشیدى تابناک بر تاج خود نگاه داشت. این داورىِ الهى پاکى سى ته را بر همه ثابت کرد (برگرفته از نقل 6 ـ 243: 8).
از جنبه سرگرمى و خیالپردازانه داستان که بگذریم، راماینه تا به این زمان در هند به مثابه منبعى اخلاقى نقش آفریده است و احساسات انسانى و فضیلت خواهانه را به شدت بر مى انگیزد. هندوها از شنیدن داستان یا دیدن نمایشِ آن چنان برانگیخته مى شوند که مى گریند. رامه، در این حماسه، مظهر انسان کامل و نماینده بزرگمنشى و مناعت طبع است. سى ته، مظهر پاکى و معرفت و عشق خدایى است. بْهارَته، مظهر مردانگى و حق شناسى است، و لَکْشْمَنَه و هَنومان مظاهر وفادارى و خدمتِ عاشقانه اند. شخصیت هاى این اسطوره چنان در نزد هندوان محبوب افتاده اند که رامه را به عنوان اَوَتاره (تنزّل) ویشنو مى ستایند و براى هنومان مجسمه هاى بسیار مى سازند و او را تقدیس مى کنند. حتّى کشور هند را به نام برادر رامه بْهارَته مى خوانند. علاوه بر این ها، اندیشمندان هندو و غیر هندو سعى کرده اند تا تعبیر و تفسیرها و برداشت هاى فلسفى و عرفانىِ دقیقى از این حماسه ارائه دهند (بنگرید به: 247: 8)
مهم ترین اندیشه ها و نگرش هاى مطرح در راماینه از این قرار است: نظریه هندویى سه هدفِ زندگى، که بنابرآن هر هندو باید به دنبال این سه هدف باشد و از هیچ یک غفلت نکند: 1. دْهَرْمه، یا کسب فضیلت و ثواب، 2. اَرْتْهه،[98]کامیابى از لذات و خوشى هاى زندگى. از این سه، دْهَرْمه اولویّت دارد و دو دیگر با وجودِ آن مطلوب اند. خدایان در عصرى که راماینه شکل مى گرفت ویژگى هاى انسانىِ بیشترى به خود گرفته بودند. از این رو در راماینه خدایان جاودانگى مطلق ندارند. بلکه کمى بیشتر از انسان معمولى عمر مى کنند و آدمیان نیز با پرهیزکارى و پارسایى مى توانند به مقام ایشان برسند. سه خداى برتر (دِوَه ها) در راماینه عبارت اند از: شیوه، ویشنو و برهما، که هریک به ترتیب نماینده جنبه نابودگرى، حفظ و نگهدارى و آفرینندگى خداى متعال اند. در عین حال ذات مطلق غیر شخصى، آتمن یا پْرَم آتمن نیز مطرح است. آموزه مایا نیز براى توجیه ربط خدا با جهان مادى و پیدایش کثرات از ذات واحد الوهى به کار گرفته شده است.
در راماینه بر فضیلت هایى نظیر بلندهمتى، زهد و بى رغبتى به دنیا، وفادارى و جوانمردى، خدمت عاشقانه و فداکارانه به محبوب، پاکدامنى و صداقت و... تأکید بسیار شده است. راماینه منبع الهامى براى آداب اخلاقى مانند دلسوزى نسبت به همه، پرداخت صدقه، عفو و گذشت، میهمان نوازى حتّى در حقِ دشمن، احترام به پدر، مادر، آموزگار، برادرِ بزرگ تر، شوهر و ارباب، و محبت متقابل آنها به هم است. در راماینه همراهى زن با شوهر و شرکت او در طلبِ دْهَرمه (فضیلت و ثواب) و احترام زن در خانواده با تأکید زیاد مطرح است. در این کتاب، پادشاه عادل و نیک منش به منزله خدایى در خور ستایش و فرمانبردارى تلقى مى شود که در عین حال وظایف سنگینى بر دوش دارد که نباید از آن تخطّى کند. راماینه احکام اجتماعى نیز در خود دارد; انسان مى تواند براى حفظ جان خویش متجاوز را بکشد، در جنگ نباید به دشمنى که نمى جنگد یا پناه مى خواهد، یا در حال گریز است تعدّى کرد، و قتلِ پادشاه و زن و بچه یا پیرمرد و پیرزن گناه است.
در راماینه فلسفه اى عملى براى حل مسئله جبر و اختیار قابل تشخیص است. اعتقاد به تقدیر و این که سرنوشت تعیین کننده همه حوادث است، به نوعى با آموزه کَرْمه، اثر بر جاى مانده از زندگانى هاى پیشین، در هم آمیخته است و به این ترتیب نقش انسان در رقم زدن به سرنوشت محفوظ مى ماند (15 ـ 12: 21).
راماینه را نیز به زبان هاى مختلف دنیا ترجمه کرده اند. نخستین ترجمه هاى فارسىِ راماینه در زمان اکبرشاه (متوفاى 1614 ـ 1605 م) از زبان سنسکریت انجام شد. اول بار عبدالقادر بدایونى به فرمان اکبر این کتاب را در مدت چهار سال به فارسى برگرداند. ترجمه دیگرى نیز از راماینه هست که آن را نیز به بدایونى نسبت مى دهند. در دوره جهانگیرى (متوفاى 1037 هـ.ق./ 1628 م.) دو ترجمه دیگر از این اثر به عمل آمد: ترجمه منظومِ «ملا سعدالله مسیح پانى پتى که نسخه هاى متعدد آن در اکثر کتابخانه هاى هند و خارج از هند موجود است. و ترجمه دیگر مربوط به «گردهرداس» است، که در سال (1036 هـ.ق/1658 م.) راماینه را به نظم فارسى درآورده است. پس از این «چندرمن بیدل» در 1104 هـ.ق، راماینه را به نظم و نثر فارسى درآورد و نامش را «بزگستان» نهاد. این ترجمه در 1875 م (1253 هـ.ق.) در لکهنو به چاپ رسید. در سال 1268 هـ.ق. «امانت راى لالپورى» منظومه راماینه را در قالب چهل هزار بیت به شعر فارسى نقل کرد. وى ترجمه خود را به شش باب تقسیم کرده و در پایان هر باب، غزلى از خود به آن افزوده است. ترجمه دیگر متعلق به «سر رام داس قابل» است که در 1281 هـ.ق. چهار باب از راماینه را به شعر فارسى برگردانده است. وى باب اول را "مبارک"، باب دوم را "فراق" و باب سوم را "جنگ" و باب چهارم را "جلوس" نام نهاده است. شخص دیگرى به نام «منشى چگن» (متوفاى 1899 م.) متخلص به «حسن» در سن بیست و یک سالگى کتابى به نمام «نیرنگِ حسن» معروف به «بهار اجودهیه» سروده و قسمتى از آن را به خلاصه کتاب راماینه اختصاص داده است. ترجمه هاى کامل و ناقص دیگرى نیز از راماینه در کتابخانه هاى هند یافت مى شود. اما دو ترجمه کاملى که از زبان سنسکریت راماینه را به فارسى برگردانده اند، یکى همان ترجمه منسوب به ملاعبدالقادر بدایونى است که میکروفیلم آن در کتابخانه مرکزى دانشگاه تهران موجود است، و دیگرى از آن اِمِرسنْگهه (اِمِرسینگ) با تصحیح اِمِرکاش است که در لکهنو به چاپ رسیده است. این ترجمه به سال 1350 هـ.ش. به کوشش عبدالودود اظهر دهلوى در تهران چاپ شد (11 - 10: 21، داده هاى اخیر تماماً برگرفته از این منبع است).
ب) پورانه ها
دومین دسته از متون سْمْرتى پورانه هایند. پورانه به معناى «داستان باستان» و «دانش قدیم» است. به این معناى دوم لفظ «پورانه» را در اَتْهَروهوِده، بْراهمنهها و برخى دیگر از متونِ شروتى به کار برده اند. اما ترکیب و محتواى پورانه هاى کنونى با معناى نخست سازگارتر است (86: 12 ج: 7). این که پورانه ها دسته مستقلى از متون سْمرتى را تشکیل مى دهد یا در زمره ایتى هاسهها و متون حماسى محسوب مى گردد محل مناقشه بوده است (495: 1 ج: 24، در این کتاب شواهدى بر حماسى بودن پورانه ها ارائه مى کند).
بارى، پورانه ها مجموعه اى از آثار دایرة المعارف گونه، یا بهتر بگویم، کشکول مانندى است که در خود شمار زیادى افسانه و داستان و اسطوره و نیز مباحثى درباره آداب و رسوم دینى و حتّى موضوعات غیر دینى مانند نجوم، طب و مهندسى دارد. این مجموعه از حجیم ترین متون دینى جهان در شمار است، به طورى که ترجمه انگلیسىِ فقط پورانه هاى بزرگ (مَهاپورانه ها)، که هنوز تکمیل نشده است، گویا به یکصد و ده جلد بالغ مى شود (22).
برخى پورانه ها نزد پیروان مذاهب سه گانه هندو همپایه وِده ها و به عنوان یک متنِ شروتى (وحیانى) تلقى مى شود. اما خود پورانه ها اعتبار خویش را حتّى برتر از وِده ها مى شمارد (143: 4). از این مدعیات که بگذریم، نقش پورانه ها در بالندگى مذاهب متأخر هندو بسیار مهم بوده است. شمار زیادى از ابعاد و آموزه هاى آیین هندوى جدید، مانند آموزه اَوَتاره هاى ویشنو، پرستش خدابانوان، عبادت در برابر تماثیل و تصاویر و ... در پورانه ها تبیین و تفصیل یافته است. و نیز منبع عمده دین هندوىِ عرفى و مردمى پورانه هاست. به تعبیر یکى از محققان در زمینه ادبیات هندویى، پورانه ها همان نقشى را در قبال آیین هندوى متأخر (که هندوئیزم مى خوانندش) ایفا مى کند که وِده ها در قبال آیین هندوى باستانى (برهمنیزم) (سى: مقدمه: 1ج: 24). پورانه ها از این حیث نیز مهم اند که به مثابه ابزارى براى آموزش دینى همگانى به کار مى رفته اند، و از این جهت کارکردهاى دینى، فرهنگى و مردمىِ آشکارى داشته اند. گذشته از این، پورانه ها منبع مهمى براى آگاهى از تاریخ هند باستان اند (همان). جایگاه دینى این آثار آن گاه آشکارتر مى شود که بدانیم پورانه ها را در مراکز و اماکن زیارتى به قصد ثواب، با صوت بلند تلاوت مى کنند و به نیت تبرّک آنها را در خانه نگاه مى دارند. فضیلت و آثار و برکات قرائت و نگهدارى پورانه ها در خانه ها را در آثارى به نام ماهاتْمیَه ها،[99] که معمولا به ضمیمه هر پورانه چاپ مى کنند، شرح داده اند (97: 11).
سنّت هندو پورانه ها را به ویاسَه[105] وجود دارد که درباره مکان هاى مقدس و اساطیر و حوادث معجزه آسایى، که گفته مى شود در آن مکان ها رخ داده است، سخن مى گویند (13: 23).
ساختارِ سه قسمتىِ پورانه هاى بزرگ با فرضیه گونه ها[109] مربوط به حالت تَمَسْ، یا تاریکى و خمودى، مى نامند. انتساب هر دسته از سه گروه مهاپورانه به یکى از سه خدا این تصور را برمى انگیزد که هر دسته مربوط به یکى از مذاهب سه گانه هندو است. اما در واقع این نامگذارى تا حدودى تصنّعى است و هیچ یک از این سه بخش به تمام معنا به یکى از سه خدا اختصاص ندارد. البته این هست که هر یک عمدتاً به تکریم و ستودن یکى از آنها مى پردازد (78: 12: 7).
بنابراین، مهاپورانه ها عبارت اند از:
الف) وَیْشنَوه (ساتْویکه) پورانه ها; شاملِ:
1. ویشنو پورانه[110]
2. نارَده پورانه[111]
3. بهاگَوَتَه پورانه
4. گَرودَه پورانه[112]
5. پَدْمَه پورانه[113]
6. وَراهه پورانه[114]
ب) شَیْوه (تامَه) پورانه ها; شاملِ:
1. مَتْسیَه پورانه[115]
2. کورْمَه پورانه[116]
3. لینْگَه پورانه[117]
4. شیوَه پورانه[118]
5. سْکَنْده پورانه[119]
6. اَگْنى پورانه[120]
ج) براهمه (راجَسَه) پورانه ها; شاملِ:
1. بْراهْمه پورانه[121]
2. برَهمانْده پورانه[122]
3. بْرَهْمَهوَیْوَرْتَه پورانه[123]
4. مارْکَنْدِیَه پورانه[124]
5. بْهَویشْیَه پورانه[125]
6. وامَنَه پورانه[126]
تعداد اوپه پورانه ها یا پورانه هاى فرعى بسیار است. اما بنابه این که از کدام یک از پیروان سه مذهب هندو بپرسى، فهرست آنها فرق مى کند، زیرا هر مذهب پورانه مربوط به خداى خویش را یک پورانه اصلى و بلکه جزء متون شروتى (وحیانى) و هم ردیف وِده ها مى شمارد; بنابراین آن را از فهرست پورانه هاى فرعى خارج مى کند. براى مثال، شاکْته ها،[127]یعنى پیروان مذهب شَکتى، بْهاگوَته پورانه را یک پورانه بزرگ (مَهاپورانه) مى دانند، در حالى که دیگران آن را یک پورانه فرعى (اوپه پورانه) مى شمارند (13: 23).
درباره محتواى پورانه ها هرگز نمى توان در چنین مجال مختصرى اداى مطلب کرد، اما به طور اجمال، چنان که خود سنّت هندو توضیح مى دهد، پورانه ها به پنج موضوع (پَنْچَه لَکْشَنَه[133] گرچه پنج موضوعِ ذکر شده براى پورانه ها در پورانه هاى امروزى یافت مى شود اما موضوع پورانه ها به همین پنج تا محدود نیست. گویا این پنج موضوع در نسخه هاى اولیه پورانه برجسته تر بوده است. پورانه هاى کنونى به موضوعات زیادى مى پرازد: ستاره شناسى، جغرافیا، گاه شمارىِ حوادث، طب و بهداشت، و حتّى اسلحه شناسى. بیشتر داده ها در شکل گفتگویى ارائه مى شود که معمولا میان فرزانه اى الوهى و شاگردش صورت گرفته است. پورانه ها در خود مبانى مذاهب هندو را نیز تبیین مى کنند. براى مثال، مبحث اَوَتارَه هاى ویشنو، لینْگه شیوه، و پرستش خدابانوان، که به ترتیب از مهم ترین موضوعات و مبانى مذاهب ویشنو، شیوه و شکتى است، در پورانه ها بسط داده شده است.
از پورانه ها ترجمه به فارسى سراغ نداریم. به زبان انگلیسى، چنان که یاد شد، ترجمه اى از مهاپورانه ها در دست است که هنوز به اتمام نرسیده اما همین مقدار تا کنون بالغ بر 110 مجلد گشته است.(25)
ج) قانون نامه ها
سومین دسته از متون سْمْرتى را «قانون نامه ها» تشکیل مى دهد. این متون دو دسته اند: یک دسته آنهایى که عنوان سْمْرتى را یدک مى کشند، و دسته دیگر بدون این عنوان. بنابراین، عنوان سْمْرتى در مورد دسته نخست به معناى اخص کلمه به کار مى رود.[136] یا «دستورنامه هاى دینى» هستند که شامل برخى از همین قانون نامه هاى سْمْرتى نیز مى شوند. (860: 3) چنان که پیداست، این جا عرصه اطلاق مفاهیم و عناوین مختلف بر متونى است که هر یک به ملاحظه اى تحت چندین عنوان جاى مى گیرد.
بارى، مهم ترین سمرتى ها (قانون نامه ها) عبارت اند از مَنوسْمرتى یا همان قانون مَنو، یَجْنَه والْکیَه سْمْرتى[138] از این میان مَنوسْمْرتى شهرت بیشترى دارد.
مَنوسْمْرتى: این اثر مهم و مؤثر در سنّت هندویى را به مانْوَه دْهَرْمه شاسْتْره،[140] از دوره طلب علم تا دوره خانه مندى، عزلت و دوره ترک دنیا را شامل مى شود و براى هر یک دستور العمل ها و قواعد خاص خود را شرح مى دهد. همه این قواعد در ضمن یک طرح کیهانشناختى ویژه اى بیان مى شود. مَنو در این کتاب همانا اولین انسان و نیاى بشریت است که در چارچوب برنامه برهمن وحى دریافت مى کند. او در عین حال، همان کسى است که سْمْرتى، یعنى «سنّت به یاد آمده» را ترویج و ابلاغ مى کند (117ـ116: 10) منوسْمْرتى به دوازده باب تقسیم مى شود. به جز باب اول که در باره آفرینش جهان است، و باب دوازدهم که در موضوع تناسخ و رستگارى اخروى سخن مى گوید، سایر باب ها به قوانین و احکام و آداب مى پردازد، موضوعات آن شامل موارد زیر است: احکام و آداب مربوط به دوره کسب علم (اولین مرحله از مراحل چهارگانه زندگى هندو)، غسل، دوره خانه مندى و کار و ازدواج (دومین دوره) عبادات و آداب یومیه، میهمانى، احکام پیش کش گزارى، اطعمه و اشربه (خوراکى ها و نوشیدنى ها)، احکام و آداب مربوط به کار و کسب، طهارت و نجاسات، آداب دوره زهد، خصال پادشاهى و وظایف او، احکام حقوقى و جزایى، شهادت بیّنه، احکام لقیطه (مالِ پیدا شده)، احکام کیل و توزین، احکام دین و رهن، احکام تعهد و کفالت، احکام امانت، عهد و نقض عهد، دعاوى، حدود، احکام اهانت، تحقیر، قتل و جرح، احکام سرقت، احکام زنا و فحشا، وظایف همسرى، حقوق و وظایف نسبت به فرزندان، ازدواج و طلاق، ارث، احکام نوشیدن مست کننده ها، قصاص و رشوه، نظام ادارى، منزلت برهمنان، وظایف اهل هر طبقه از طبقات چهارگانه، احکام مربوط به چند طبقه اى (کسانى که از اختلاط و امتزاج دو طبقه متولد شده اند)، کفاره گناه و علامت گناهکارى.
در منوسمرتى چند نکته بسیارمورد اهتمام است; یکى جایگاه ویژه برهمنان است، که گاه رنگ و بویى تند و افراطى مى گیرد. دیگرى اهمیت دادن به نظام طبقه اى و آداب آنانست. و سوم استفاده از شیوه هاى تشویق و تخذیر، شبیه به وعد و وعیدهاى بسیار بزرگ براى اعمال به ظاهر کوچک، است که در سراسر این کتاب دیده مى شود. از منوسمرتى به فارسى ترجمه اى سراغ نداریم. اما به عربى و انگلیسى ترجمه شده است.
3. سوتره ها[141]
سومین دسته از متون هندو، پس از شْروتى ها و سْمْرتى ها، سوتره هایند. گویا آن گاه که به خاطرسپارى محتویات متون اولیه هندویى که مجلدات آن روز به روز افزایش پیدا کرده بود، دشوار و بلکه ناممکن گشت، فرهیختگان سنّت هندو دست به تألیف مجموعه هایى به نام سوتره زدند که در خودْ جوهره هر یک از نظام ها و مکتب ها را به نحوى که بتوان به خاطر سپرد، به صورت مختصر و مفید گردآورده بود. در طى دوره اى معین، هر کدام از مواد و موضوعات آموزشى سنّت هندو داراى سوتره مخصوص خود شد. این موارد عبارت اند از: شْرَوْته سوتره ها،[146] در بردارنده مهندسى و قواعد ساخت محراب آتش و مانند آن.
4. وِدانْگه ها:[147]
چهارمین دسته از متون هندى وِدانْگه ها هستند. فلسفه پیدایى وِدانْگه ها نیز از جهتى شبیه به سوتره هاست. وقتى فهم وِده ها به سبب زبان باستانى که به آن نوشته شده بودند و فاصله زمانى زیاد میان مؤلفان آن و نسل هاى بعدى، مشکل شده بود، ودانگه ها پدید آمد. این متون علوم و فنون کمک آموزشى مربوط به مطالعه و استفاده از وِده ها را آموزش مى داد. به همین سبب ودانگه ها شامل موضوعات زیر مى شود:
فنون آوانویسى (شیکْشا[153])
5. اوپَه وِده ها[154]
از آنجا که برهمنان براى انجام وظایف دینیارى خود علاوه بر موضوعات دینى محتاج علوم فرعى دیگرى نیر بودند، متونى با عنوان وِده هاى فرعى (اوپه وِده ها) شکل گرفت. این علوم به مستقیم به دانش وِده ها مربوط نمى شود، اما در کل در خدمت این سنت بود. موضوعات سنّتى این متون عبارت است از: طب، موسیقى و رقص، کمانکشى و معمارى، که به ترتیب متون زیر را شکل داده است: آیورْ وده،[158]
6. متون فرقه اى
علاوه بر حجم زیاد متونى که در بالا ذکر شد و تشکیل دهنده میراث همگانى آیین هندو بود، متون فرقه اى متعددى نیز وجود دارد که هر یک تبیین کننده دیدگاه ها و باورهاى مذهبى (سَمْپَرَ دایه[165])
7. متون دینىِ غیر سنسکریت
در جنوب هند، برخلاف شمال که سنسکریت را تنها زبان دینى واجد قداست مى داشتند، زبان تأمیل را قدیمى تر از سنسکریت مى شمردند. حتّى برخى نوشته هاى تأمیلى را همپایه متون سنسکریت شروتى معرفى مى کردند (همان). در قرون میانه در تأمیل نادو، آچاریه ها یا رهبران دینىِ شرى رنْگم، سروده هاى آلوارهاى ویشنویى را در کنار سروده هاى سنسکریت تلاوت مى کردند، اینها سروده هاى دوازده زاهدر شاعرى بود که در قرن هاى ششم تا نهم میلادى در جنوب هند مى زیستند[170] به پایه اى اهمیت یافته است که حتى آنها را برتر از آثار سنسکریت جاى داده اند.
رشد نهضت بهکتى، که نوعى دیانت مردمى و مبتنى بر دلدادگى و شور مذهبى بود، رسوم و سنّت هاى برهمنى را به حاشیه راند، و از این رهگذر برخى نوشته هاى بومى ـ زبان به عرصه مراسم عبادى راه یافت. از جمله، نمونه بازآفرینى شده اى از حماسه رامایانه بود به نام رام چریت مَنَسه[173] نام اثرى از اوست که بخشى از ا شعار وى را در خود دارد. این اشعار حتّى نزد سیک ها و مسلمانان همچون وسیله اى براى ابراز عواطف مذهبى و نگرش هاى معنوى مورد توجه قرار گرفته است. (520: 3)
علاوه بر اینها، آثارى از رهبران معنوى و شاعران معاصر نیز به حلقه متون دینى هندو راه یافت. پیروان برخى گوروها کلمات ایشان را چنان ارزشمند مى یافتند که آنها را با امانت حفظ مى کردند و ورد زبان قرار مى دادند. گفته هاى ثبت شده از رامه کْرْشْنه پْرَمَهَمْسَه،[176] گورو و زاهده نام آور بنگالى (1983ـ1896 م) همگى مانند متن مقدسى به وسیله هوادارانشان در همایش هاى دینى تلاوت مى شود. (16 و 15: 23) آنچه ذکر شد تمام آثار دینى هندویى نبود و چنان که یداست رویه آفرینش و افزونى متون دینى در آیین هندو نیز به این جا پایان نمى گیرد.
کتاب نامه
1. البیرونى، محمد بن احمد ابوریحان، تحقیق ماللهند من مقولة مقبولة فى العقل او مرذوله، انتشارات بیدار، قم، 1418/1376 هـ . ش.
2. جلالى نایینى، سید محمدرضا، مهابهارات، کتابخانه طهورى، تهران، 1358.
3. شایگان، داریوش، ادیان و مکتب هاى فلسفى هند (2 جلد)، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، تهران، 1362.
4. وال میکى، تلسى داس، رامایانا، ترجمه اِمرِسنکهه، امر پرکاش، انتشارات الست فردا، تهران، 1379.
_. A Board of Scholars, Ancient Indian Tradition & Mythology Ed, Dr. G.P. Bhatt, Delhi, Motilal Banarsidass.
_. Agarwal, Satya P., Selections From the Maha¦bha¦rata, Urmila Agarwal, New Delhi, 2002.
_. Arga, Dr Ravi Prakash, Yajurveda Samhita¦, Parimal Publications, Delhi, 1999.
_. Bowker John, The Oxford Dictionary of World Religions, Oxford University Press, 1997.
_. Buitenen, A.B Van, The Maha¦bha¦rata, The University of Chicago Press, 1980.
_. Chand, Devi, The Atharvaveda, Munshiram Manoharlal P., Delhi, 1990.
_. Criffith Ralph T.H. , Hymns of the Rgveda 2. V., Munshiram Manoharlal P. , Delhi, 1999.
_. Eliade Mircea, The Encyclopedia of Religion, Macmilan P.C. , New York, 1987.
_. Fischer Ingrid & ... the Encycloped a of Estern Philosophy and Religion, Shambhala, Boston, 1994.
_. Flood, Gavin, An Introduction to Hinduism, Cambridge U. P., 1996.
_. Hastings, James: Encyclopedia of Religion and Ethics, Charles Scribner's Sons, New York.
_. Joshi, K. L., Rg-Veda Samhita¦, Rarimal Publications, Delhi, 1997.
_. Klostermaier Klaus K., A Concise Encyclopedia of Hinduism, Oneworld, Oxford, 1995.
_. Klostermaier, Klaus K, A Survey of Hinduism, 2th E, State University of New York Press, 1994.
_. Klostermaier, Klausk., Hinduism: A Short History, Oneworld Oxford, 2000.
_. Olivelle, Patrick, The Early Upanis¤ads, Oxfor U. P., U.S., 1998.
_. Renou, Louis, Hinduism, George Braziller, New York, 1962.
_. Shastri, Priof. J.I, Ancient Indian Tradition 8 Mytholog Motilal Banarsidass Publishers, Delhi, 1998.
_. Stutley Margaret and James, A Dictionary of Hinduism Routledge & kegan Paul, London, 1985.
_. Van Voorst, Robert E., Anthology of Asian Scriptures, Wadsworth, 2001.
_. Winternitz, Maurice, A History of Indian Litrature, Motilal Banarsidass Publishers, Delhi< 1996.
پی نوشت ها :
[89]. Kos¨ala
[90]. Janaka
[91]. Si¥ta
[92]. Bha¥rata
[93]. Laks¤mana
[94]. Ra¥vana
[95]. Hanuma¥n
[96]. Va¥yo
[97]. artha
[98]. Ka¥ma
[99]. Ma¥ha¥tmyas
[100]. Vya¥sa
[101]. Vais¤nava Pura¥n¤as
[102]. Saiva Pura¥n¤as
[103]. Brahma¥ Pura¥n¤as
[104]. Upa Pura¥n¤a
[105]. Stha¥la Pura¥na
[106]. Gun¤a
[107]. sa¥ttvika
[108]. ra¥jasika
[109]. ta¥masika
[110]. Vis¤nu Pura¥n¤a
[111]. Na¥rada Pura¥n¤a
[112]. Garud¤a Pura¥n¤a
[113]. Padma Pura¥n¤a
[114]. Vra¥ha Pura¥n¤a
[115]. Matsya Pura¥n¤a
[116]. Ku¥rma Pura¥n¤a
[117]. Linga Pura¥n¤a
[118]. Siva Pura¥na
[119]. Skanda Pura¥n¤a
[120]. Agni Pura¥n¤a
[121]. Bra¥hma Pura¥n¤a
[122]. Brahma¥n¤d¤a Pura¥n¤a
[123]. Brahmavaivarta Pura¥n¤a
[124]. Ma¥rkandeya Pura¥n¤a
[125]. Bhavis¤ya Pura¥n¤a
[126]. Va¥mana Pura¥n¤a
[127]. Sa¥ktas
[128].Pan¬ca Laks¤an¤a
[129]. Sarga
[130]. Pratisarga
[131]. Va¥ms¨a
[132]. Manvantaras
[133]. Vams¨a¥nucarita
[134]. به این ترتیب اصطلاح سْمْرتى نیز در سنّت هندو به دو اصطلاح عام و خاص به کار رفته است. به معناى عام براى همه متون اصلىِ غیر وِده اى (282: 1)، و به اصطلاحِ خاص براى تعدادى از قانون نامه ها (174: 4).
[135]. S¨a¦stras
[136]. Dharma S¨a¦stras
[137]. Yajn¬a¦lkya-Smr¤ti
[138]. Na¦rada-Smr¤ti
[139]. Ma¦nva dharma S¨a¦stra
[140]. a¦s¨ramas
[141]. Su¦tras، به معناى «ریسمان»
[142]. S¨rauta Su¦tras
[143]. Grhya Su¦tras
[144]. Kalpa Su¦tra
[145]. Dharma Su¦tras
[146]. S¨ulva Su¦tras
[147]. Veda¦nas
[148]. S¨iks¤a¦
[149]. Chandas
[150]. Vya¦karana
[151]. Nirukta
[152]. Jyotisa
[153]. Klpa
[154]. Upavedas
[155]. A¦yur Veda
[156]. Gandharva Veda
[157]. Dhanur Veda
[158]. Sthapatya Veda
[159]. Samparada¦ya
[160]. Visnu Samhita¦s لازم به ذکر نیست که اینها غیر از سمهیتاهاى وِده اى اند.
[161]. Siva¦ gamas
[162]. Prames¨vara Samhita¦
[163]. S¨ri¦rangam
[164]. Samas¨mthupaddhati¦
[165]. در مطالب این بخش بیشتر به این منبع، که دربردارنده تحقیقات کلاوستر مایر است، اتکا کرده ایم. اما به نظر مى رسد جاى مطالب و اطلاعات بیشترى درباره سمهیتاها، آگمه ها و تنتره ها خالى است.
[166]. آلوار یعنى کسى که به درون خدا جسته ا ست. آلوارها خود را پرستندگان مال (Ma¦l) مى دانستند که همان صورت تأمیلىِ کرْشْنه و ویشنو ناراینه (Vis¤nu¦ Na¦ra¦yana) است.
[167]. Nalayira Divya Prabandham
[168]. Tiruvaymoli
[169]. Na¦mma¦lva¦r، احتمالا قرن نهم میلادى، مهم ترین شخص از آلوارها و صاحب چند اثر مهم است. او را به نام شْتْهَکُیَه (S¨athakopa) نیز مى شناسند. تندیس او را در معابد زیادى نصب کرده اند و اشعار وى را در معبدهاى ویشنویى براى مراسم عبادى به کار مى برند. به جز کتاب تیرووَیْمُلى، سه اثر دیگر نامّالوار عبارت اند از: تیروویروتّم (Tiruviruttam)، تیرووَسَریَم (Tiruvasariyam) و پِریَه تیرووَنْدَدى (Periya tirurandadi)، تیرووَسَریَم (Tiruvasariyam) و پِریَه تیرووَنْدَدى (Periya Tiruvandadi) (125،124:4)
[170]. Vadagalais
[171]. Ra¦mcaritmanasa، یا رامَه چَریَته مَنَسَه.
[172]. Kabir
[173]. Bi¦jak
[174]. Ra¦makr¤s¤na Pramahamsa
[175]. Ramana Mahar¤s¤i
[176]. A¦nandamayi¦ Ma¦
منبع : پایگاه دانشگاه ادیان و مذاهب