ماهان شبکه ایرانیان

متون دینىِ هندو (۱)

در مطالعه یک دین همان گونه که نمى توان فقط بر پایه بررسى و تحلیل متون مقدسِ دین به شناخت کاملى از آن رسید، بدون مطالعه متون نیز نمى توان ادعا کرد که دینى را شناخته ایم

متون دینىِ هندو (1)
در مطالعه یک دین همان گونه که نمى توان فقط بر پایه بررسى و تحلیل متون مقدسِ دین به شناخت کاملى از آن رسید، بدون مطالعه متون نیز نمى توان ادعا کرد که دینى را شناخته ایم. متون مقدس، اصلى و حتّى کلاسیک[1] هر دین از مهم ترین منابع مطالعه آن دین است. آموزه هاى اساسى هر دین در متونِ آن طرح مى شود و از طرفى، این برداشت ها و تفسیرهاى مختلف از متن مقدس است که در پیدایى فرقه ها و مذاهبِ یک دین، به همراه پاره اى عوامل دیگر، نقش ایفا مى کند. حتّى، در بسیارى موارد، مبدأ الهامِ آیین هاى مردمى و جشن ها و مراسم مختلف مذهبى، همانا داستان ها، اسطوره ها، وقایع و حقایقِ مطرح در متون مقدس و اصلىِ دین است. در برخى ادیان، همچون دین هندویى، مراحل و دوره هاى تطور و تحول تاریخى دین به موازات مراحلِ پیدایش و تحول در متون مقدس و اصلىِ آن دین سیر مى کند، و از این رو درک تاریخى از آن دین بدون آشنایىِ کافى با متون آن میسّر نیست.
بر پایه یک پیشنهادِ منطقى در مطالعه ادیان، پس از مرحله آشنایى اجمالى با تاریخ و آموزه هاى یک دین، لازم است حداقل در سه محور به طور تفصیلى ترى مطالعه کنیم. یکى از این سه، مطالعه آیین بر پایه متون مقدس و اصلىِ آن آیین است.[2] در این فرآیند، پژوهشگرِ ادیان با مطالعه همه یا بخش هاى گزیده اى از متون با درون مایه آن دین به طور مستقیم آشنا مى شود. این مواجهه مستقیم مى تواند علاوه بر آشکار ساختن پاره اى خطوط اصلىِ دین، ما را با مراتبى از تجربه معنوى پیروان آن دین در هنگام قرائت متن مقدس شریک سازد، و یا قدرى از حال و هواى حاصل از مطالعه متون دینى را به ما منتقل گرداند. و البته این تمام مطلب نیست.
بارى، ضرورت مواجهه مستقیم با متون مقدس و اصلى دین در مطالعه ادیان موجب گشته است تا بخشى از تلاش دین شناسان معطوف فراهم آوردن این امکان براى پژوهندگان و دانشجویان ادیان گردد. فرآورده این تلاش پیدایش کتاب هایى با عنوان «گلچین» یا anthology، و «کتابِ قرائت» یا reader بوده است. در این گونه کتاب ها معمولا سعى مى کنند گزیده هایى از مهم ترین و تأثیر گذارترین بخش هاى متون مقدس و اصلى ادیان را در معرض تأمل دین پژوهان قرار دهند. این کار را گاه با محور قراردادن مفاهیم و اندیشه اساسى مطرح در متون مقدس و اصلى صورت مى دهند. در حوزه زبان فارسى این کار به دو جهت اهمیت مى یابد: یکى از آن رو که بسیارى از متون مقدس و اصلىِ ادیان، به ویژه دین هاى شرقى، به فارسى ترجمه نشده است و دانشجویان و علاقه مندانِ موضوع ادیان از شناخت مستقیم این بُعد مهم در حرمان اند. از طرف دیگر در کشورهایى نظیر ما، ترجمه هاى انگلیسى متون مقدس و اصلىِ ادیان نیز کمتر در اختیار است و همین مقدار هم که هست براى افراد کم بهره از زبان انگلیسى قابل استفاده نیست. بدیهى است با حجم بسیار زیادِ متون مقدس و اصلىِ برخى ادیان، ترجمه همه آنها آرزویى بسیار دوردست مى نمایند، و بنابراین، تنها راه چاره فراهم آوردن گزیده ها و گلچین هاى دقیق و عالمانه خواهد بود.
در خصوص آیین هندو، اگرچه متون مهمى به فارسى برگردانده شده است، متون مهمِ دیگرى نیز هست که ترجمه نشده مانده و دست دین پژوهان از آن کوتاه است. متون هندویى، چه شروتى و سْمْرْتى،[3] درون مایه دین هندویى را مى سازد. کسى که بخواهد آیین هندو را بشناسد لاجرم باید با این متون به وجه مستقیم و بدون هیچ تعبیر و تفسیرى آشنایى یابد.
در معرفى متون هندویى رسم بر این بوده است که پس از تقسیم آن ها به شروتى ها[12] نیز اشاره مى کرده اند. اما این نحوه معرفى متون هندویى علاوه بر این که تنوع و تکثر عظیم آنها را دربر نمى گیرد، جغرافیاى موضوع را نیز نمایش نمى دهد. جاى آن هست که در این جا این سنّت را بشکنیم و، ولو به اجمال، تنوع وتکثر ادبیات دینى آیین هندو را به همراه ربط و پیوندها و ویژگى هاى هر یک برشناسیم.
چنان که مى دانیم زبان عمده متون دینى هندو سنسکریت است. در ابتدا و تا قرن ها، سنسکریتِ وِده اى تنها زبانى بود که این متون به آن نوشته مى شد و چون تعلّم و تعلیم زبان سنسکریت (یا لااقل تعلیم آن) در انحصار برهمن زادگان بود، وساطت ایشان در انتقال و کاربستِ وسیع دانش مقدس همواره الزامى بود و جایگاه دینى ایشان به این سبب همیشه محفوظ مى ماند. اما سنسکریت وِده اى کم کم به سوى سادگى متحول شد. بعدها در طول هزاره اول پس از میلاد، زبان تامیلى[15] بودند، به کار بستند، و بالاخره در هزاره دوم میلادى، از دیگر زبان هاى بومى (درویدى) و گویش هاى نوـ هندى، که از سنسکریت مایه گرفته اند، نیز براى نوشتن و خواندن متون دینى استفاده کردند (26:10). بنابراین، تنها برخى از متونِ متأخرتر و عمدتاً فرقه اى و محلىِ آیین هندو به زبان هایى به جز سنسکریت است.
اگر بخواهیم تقسیم بندى کامل ترى از متون دینى هندوها (شامل متون مقدسِ وحیانى و اصلى و متون کلاسیک) داشته باشیم بهتر است آنها را در هفت دسته کلى ارائه کنیم: 1. شْروتى ها. 2. سْمْرتى ها. 3. سوتْره ها[18] 6. متون فرقه اى. 7. متون کلاسیک (شامل مهم ترین و تأثیرگذارترین شرح ها و تفسیرها، متون مکتب هاى فلسفى، عرفانى، نمایشنامه ها و دیوان هاى شعر).

1 ـ متون شْروتى
 

شْروتى واژه اى سنسکریت به معناى «شنیده شده» است. این متون به یک معنا وحیانى اند، اما نه به این معنا که خدایى آنها را گفته و بر پیامبرى وحى کرده است.[20] یعنى فرزانگان و رازبینان باستان رسیده است. آن گاه این دانش مقدس را رْشى ها نسل به نسل در خاندان هاى برهمنى منتقل کرده اند (23:9) و بعدها این آموزه ها به صورت مکتوب درآمدند.
شروتى فقط شامل وِده ها (به معناى عام کلمه) است. اما وِده ها، در اصطلاح اعم، خود شامل چهار دسته متن اند: سَمْهیتاها،[21] بْراهْمَنه ها، آرَنَیکه ها و اوپَه نیشَدها (328:1).

الف) سَمْهیتاها
 

سمهیتا، مجموعه، عنوانِ عامى است که به متون مجموعه وار اطلاق مى گردد; از جمله به برخى متون متأخر با عنوان سَمْهیتاهاى ویشنویى برمى خوریم. اما معمولا وقتى از سمهیتاها سخن مى گویند مراد چهار متن مهم و اولیه به نام هاى رْگ وده، سامه وده ،[25] وده در لغت به معناى «دانش» است. چهار وده در پهنه تاریخى وسیعى، از 1500 تا 800 ق.م. شکل گرفته اند تا نیازهاى دینى و آیینى آریاییانى را که به هند کوچیده بودند برآورند. در حقیقت این متون انعکاسى از دین و فرهنگ آریایى اند.
الف ـ 1) رْگوِده سَمْهیتا: رْگ وده در لفظ به معناى «دانش ستایش» است، و در واقع نیز مشتمل بر مدیحه سرایى و ستایش هایى خطاب به خدا یا خدایانِ آن فرهنگ است. رْگوده داراى 1017 (یا 1028)[29] تنظیم کرده اند.
بسیارى از محققان هندو قدمت رْگوده را سه تا چهار هزارسال پیش از میلاد مى دانند، اما بنابر برخى تحقیقات، رْگوده بایستى به 1500 تا 1200 پیش از میلاد تعلق داشته باشد (152:4). سرودهاى رْگوده را به یک نفر نسبت نمى دهند، بلکه آنها را متعلق به رْشى ها یا فرزانگان متعدد مى دانند.
این متن باستانى، قدیمى ترین و محورى ترین متن مقدس و جزء لاینفک آیین هندو است. گرچه برخى جریانات اصلاح طلب هندو در صدد نفى حجّیت رْگوده (و اصولا وِده ها) برآمده اند، اما به طور سنّتى مى توان اعتقاد به وِده ها را به نوعى معیار هویت هندویى تلقى کرد. اهمیت رْگوده تنها در همین نیست، رْگوده یکى از مهم ترین منابع اطلاع از دین و جامعه وِده اى نیز هست.برخى سرودهاى آن بیشتر هندو ـ اروپایى است تا هندویى، و بنابراین منبعى براى اوضاع فکرى و دینىِ آریاییان; پیش از سکونت نهایى در هند نیز به شمار مى رود (7: مقدمه: 5).
الف ـ 2) سامه وده: این وده به اشعارى اختصاص دارد که در مناسک قربانىِ سُمه[31] (نوازنده) شناخته مى شود، قرائت مى گردد. این اثر مشتمل بر 1810 یا 1549 بیت است، (اگر مکررات حذف شود) که تقریباً همه آن، بجز 78 بیت از رْگوده اخذ شده است. آوازهاى مقدس یا سامَنه ها ترانه هایى بود که بر پایه همین سرودها تنظیم گشته بود و اودگاترى بایستى اجراى آنها را قبلا بیاموزد. دستورالعمل هاى مربوط به هماهنگ خوانىِ سرودها نشان از آن است که سبک آوازِ نیایشى در دوره وده اى بیشتر شبیه آوازهاى ساده بدوى بوده است. گویا اعتقاد بر این بوده که زیر و بم و آهنگ مناسب، قدرت مؤثرى به آواز مى دهد.
سامهوده داراى دو بخش است: بخش نخست را پورْواریچیکه[32] مى نامند و شامل ادبیات جداگانه اى است که به عنوان یارى دهنده در یادآورى آهنگ هاى متنوع به کار مى رود. بخش دوم را اوتّراچیکه مى خوانند و دربردارنده متن کامل آوازهاست.(1 و 2 و 3)
الف ـ 3) یَجوروِده یا وده قربانى در مناسکِ اول ماه و قرص کامل ماه، قربانى و سُمَه[39]معروف بوده اند عامل حفظ و انتقال این متون به شمار مى روند. براى مثال، برهمن هاى مکتب تَیْتیرى یه به آموزش و تعلیم بخش تَیتیرى یه از یَجوروده سیاه و نیز براهَمَنه ها، آرنیکه ها، اوپه نیشدها، و شْروتَه سو ترههاى متعلق به آن مى پرداختند (39: 66).
الف ـ 4) اَتْهْروَهوده: این نام برگرفته از شخصیتى اسطوره اى به نام اَتْهَرْون[45] یا بخش، و هر اَنوواکه داراى چندین سروده است. اتهروهوده در مجموع پنج هزار و نهصد و سى و سه بند، که هر کدام چند سطر مى شود در خود دارد.

ب) بْراهْمَنَه ها[46]
 

براهمنه ها مجموعه نوشته هاى پرحجمى است که در مدتى طولانى (800 تا 300 ق.م) به هر یک از وِده هاى چهارگانه ضمیمه گردیده است، از این رو جزء متون وِده اى (در معناى عام کلمه) به شمار مى رود. رگ وده داراى دو براهمنه و یجوروده، سامهوده، واتهروهوده به ترتیب داراى دو، هشت و یک براهمنه اند (22 و 42: 4). براهمنه ها، چنان که نامیده اند، براى راهنمایى برهمنان در انجام صحیح مناسک و مراسم عبادى فراهم آمده است. در این متونْ با شرح و تفصیل فراوان به جزئیات مربوط به این مناسک پرداخته و معانى رمزى آنها را توضیح داده اند.
علاوه براین، در براهمنه ها، که در میان متون غیر شعرى سنسکریت قدیمى ترین محسوب مى شود، نمونه هاى جمع و جورى از اساطیر متون بعدى هندویى (مانند پورانه ها) به چشم مى خورد که همین ها بعداً گسترش یافته اند (42: 4)

ج) آرَنیَکه ها [47]
 

آرَنیَکه در سنسکریت به معناى «متون جنگلى» است و گویا محصول مجاهدات و اندیشه هاى آن دسته از برهمنان و کْشَتْریه هایى بوده که ترک دنیا کرده و براى عزلت و آرامش به درون جنگل (آرنیه)،[48] کوچ مى کرده اند، رسمى که هنوز هم در تعالیم هندویى به عنوان یکى از مراحل زندگى یک هندو توصیه مى کنند. بعد از این خواهیم خواند که در سنّت هندویى، هر هندو چهار مرحله را در زندگى باید طى کند: 1. طلبگى و آموختن. 2. خانه مندى و رسیدگى به اهل و عیال. 3. عزلت گزینى در جنگل و خلوت ها براى تمرکز و تفکر 4. ترک تعلق کلى از دنیا و از کسب معاش. گفته مى شود که هر یک از متون وِده اى به یکى از این دوره ها تخصیص داشته است، و در این چینش، آرنیکه ها مخصوص دوره عزلت در خلوتِ جنگل بوده است (673، ج یکم: 16). این نوشته ها، که سومین جزء از متون شروتى محسوب مى شوند، ماهیتى رمزگونه دارند و تقسیم هاى عارفانه اى از مناسک و مطالب وِده ها به دست مى دهند. همین نگرش هاى رمزى و عرفانى هسته اولیه اوپه نیشدها را تشکیل داده است (17:1 و 24:4).
آرنیکه ها در حقیقت ملحقات براهمنه هایند، چنان که براهمنه ها هر یک ضمیمه یکى از وِده ها بودند. به این ترتیب هر یک یا چند آرَنیَکه باید با یکى از وِده ها پیوند داشته باشد (17:2). اما در واقع آرنیکه هاى موجود فقط به رْگوِده و یَجورْوِده تعلق دارند و براى سامهوِده و اتْهَرْوهوِده آرَنیَکه اى در دست نیست (673; ج یکم، 16) با توجه به قرائن تاریخى و متنشناختى همه آرنیکه ها بایستى از براهمنه ها متأخرتر و بر تألیف سوتره ها مقدم باشد (همان).

د) اوپه نیشدها
 

اوپه نیشد در سنسکریت به معناى «نشستن پایین پا و نزدیک» است، و گفته مى شود اشاره به اوضاعى است که این متون در آن شکل گرفته، یعنى مجالسى که در آن استادان (گوروها) به شیفتگان دانش و عرفان تعلیم مى داده اند. اوپه نیشدها مجموعه اى مفصل اما ناهمگون از متون است که قدمت برخى (اوپه نیشَدهاى اصلى) را، به 800 تا300 ق.م. گمانه مى زنند. قدیمى ترین اوپه نیشدها به نثر بوده اما هر چه پیش تر مى آید به نظم شبیه تر مى شود. میان اوپه نیشدهاى اولیه و آرنیکه ها تمایز چندانى نمى توان نهاد; چه این که موضوع هر دو تفسیر رمزى و عرفانى مناسک و دانش وِده هاست. حتّى برخى آرنیکه ها (همچون اَیتَرِیه آرنیکه)[64]

2 ـ متون سْمْرْتى
 

سْمْرْتى در سنسکریت از ریشه smr¤(یاد) و به معناى «به یاد آمده» است. این اصطلاح عامى است براى همه حجم وسیعى از دانش مقدس دینى هندوها که به خاطرها آمده و در سنّت هندویى منتقل گشته است. برخى محققانْ متون سْمْرْتى را معادل «روایات» در سنت هاى دیگر تلقى کرده اند (285: 8). به این ترتیب، چنان که از همین اصطلاح نیز برمى آید، این متون گرچه وحیانى (شروتى) تلقى نمى شوند اما ازطرفى از ارزش و اعتبار دینى درجه دو برخوردارند، و برخى، مانند بهگودگى تا، حتّى محبوبیت و توجّهى هم ارز مهم ترین متون وِده اى کسب کرده اند.
دراین که سْمْرْتى، دراصطلاح عامِ خود، شامل چه متونى مى شود وحدت کلمه وجود ندارد، اما به اتفاق ایتى هاسه ها،[68]

الف) ایتى هاسه ها
 

ایتى هاسه به معناى «چنین گفته مى شده» است، و این اصطلاح عامى است براى داستان هاى باستان در سنّت هندو. مهم ترین این داستان ها دو حماسه مَهابْهارَته[71] را نیز در این شمار آورده اند (282: 1).
الف ـ 1) مهَابْهارته: این اثر حماسىِ منظوم را بزرگ ترین حماسه ادبى جهان دانسته اند (236: 8). مهابهارته داراى یکصد هزار بیت (شْلُکه)[73] است، اما هیچ شاهد تاریخى براى این ادعا سراغ نداریم (342: 1). مهابهارته کتابى همه شمول است; هم به لحاظ تنوع مطالب و موضوعات و هم از جهت جذب مخاطبان مختلف از طبقه هاى متفاوت اجتماعى و فرهنگىِ جامعه هندو. این کتاب به مباحث فلسفى، اخلاقى، و اساطیرى آیین هندو پرداخته است و حتّى از احکام شرعى و موضوعات عرفانى، آیین ها و آدابِ مهرورزى و کامجویى، و اصول شهریارى و سیاست نیز فروگذار نمى کند. مبانى مذاهب بزرگ هندو، همچون مذهب شیوه و ویشنو و همچنین اصول مکتب هاى فلسفى شش گانه مانند: سانکهیه، ودانته، یُگه، و وِىْ ششیکه و مباحثى نظیر نزول خدا در عالم مادى (اَوَتاوه)، و طریق محبت (بْهَکْتى مارْگه) همراه با مطالب کم ارزش تر و احیاناً خرافىِ فراوان (3: 18) در این حماسه بزرگ مندرج است. شاید بىوجه نبوده است که آن را دایرة المعارف دوران حماسىِ هند خوانده اند. سنّت هندو در وصف مهابهارته چنین مى پندارد که «هر چه در این جا هست در جاى دیگر نیز تواند بود، و هر چه در این جا نیست در هیچ جاى دیگر یافت نمى شود» (237: 8).
مهابهارته را به هیجده دفتر بزرگ (پَرْوَن[78] مى پرداخته است، چه این که نام مهابهارته، «نبرد بزرگ بازماندگان بهارته»، نیز بر همین دلالت دارد (238: 8).
گویا حماسه مهابهارته از یک واقعه تاریخى الهام گرفته است که شاید در زمانى دور در دوره وِده اى باستان رخ داده است. اما صورت حماسه اولیه بایستى در سده پنجم ق.م. شکل گرفته و به تدریج آن را به نظم در آورده باشند. به هر روى، تکوین نهایى مهابهارته بایستى آن قدر متأخر باشد که در آن به ماجراى راماینه نیز پرداخته اند.
اصل داستان از این قرار است که ریاست حکومت کوروها به شخص نابینایى به نام دْهْرْتَراشْتْره[79] رسید و او برادر کوچکش پاندو را به جاى خود به شهریارى نشاند. اما پاندو پس از مدتى از پادشاهى کناره گرفت و به همراه خانواده اش در خلوتگاهى در هیمالایا معتکف شد. پس از درگذشت پاندو پنج پسرِ او را به مقرّ حکومتىِ عموى نابینایشان بازگرداندند تا فنون جنگى بیاموزند. پسر بزرگ تر پاندو به سن بلوغ رسید و او را به جانشینى عمو برگزیدند، اما حاکم نابینا صد پسر داشت که به پسر عموى خویش رشک بردند و با حیله ها و دسیسه هاى مختلف قصد او را کردند. پنج برادر از این شر و شور گریختند و به دربار پادشاه پانچالا پناه بردند.
بنابر رسم آن روزگار مراسم همسرگزینى دختر پادشاه پانچالا با مسابقه تیراندازى مخصوصى انجام مى گرفت. در این مسابقه یکى از پسران پاندو به نام ارْجونه[82] و پس از این مدت به ملک خویش بازگردند و پادشاهى را باز پس گیرند.
مدت مقرر سپرى شد، پنج برادر از پسر عموهاى خود وفاى به وعده را خواستند اما آنان از آن سر باز زدند. ازاین رو برادران پاندو خود را براى کارزار آماده کردند و سپاهیانى آراستند. این نبرد به نبرد میان همه سلاطین آن زمان هند، اعم از یونانیان، چینى ها، و بلخى ها انجامید، زیرا هر کدام به یکى از این دو گروه پیوستند.
نبرد هیجده روز به طول انجامید، همه دلاوران و پهلوانان دو سپاه کشته شدند و فقط پنج برادر پاندو و ارابه ران ایشان، کرْشنه، زنده ماندند. برادر بزرگ تر پس از پیروزى تاجگذارى کرد و به کمک پنج برادر حکومتى دادگستر تشکیل داد. رسم هاى نیکو بنا نهادند و عدل انصاف را بر جاى جور و ستم نشاندند. بالاخره با گذر زمان برادران پاندو پیر شدند و تاج و تخت را به نوه ارجونه، قهرمان ماجراى بهگودگى تا، سپردند و خود با همسرشان ترک دنیا کرده به خلوتگاه هیمالایا و به سوى کوهِ مِرو[84]
ماجراى بْهَگَوَد گى تا مربوط به آن بخش از این اسطوره است که دو سپاه هم خون و خویشاوند در برابر هم صف آراسته بودند و ارجونه، قهرمان مردد شده بود که به روى اقوام خود شمشیر بکشد و تیز افکند، و این که چرا باید به چنین جنگى مبادرت کند. در این هنگام کْرشنه، که تنزل خدا (ویشنو) در عالم تلقى مى شود، در هیأت ارابه ران، او را از اسرار این جنگ و راه هاى رستگارى آگاه مى کند، و به این ترتیب از بخش 23 تا 40 از این حماسه بزرگ، متن پراهمیت و کم حجمِ بْهَگَوَدْگى تا پدید مى آید. درباره بْهَگَوَد گى تا و محتواى آن در بخش اندیشه ها به تفصیل خواهیم خواند. بارى، حماسه مهابهارته در دیانت و اندیشه هندوها بسیار مؤثر افتاده است و از آن تعبیر و تفسیرهاى فلسفى، اخلاقى و عرفانى و حتّى جامعه شناختىِ (براى نمونه بنگرید به: 20) بسیارى کرده اند و مى کنند (242 ـ 240: 8). این اثر را به زبان هاى مختلف دنیا از جمله به فارسى ترجمه کرده اند. گویا اول بار مهابهارته را در زمان زین العابدین، پادشاهِ ادب دوست کشمیر از سنسکریت به فارسى برگرداندند، اما از آن نسخه اى در دست نیست. سپس به فرمان اکبرشاه (.../1605 ـ.../ 1542) در جمله کتاب هاى دیگرى که از سنسکریت به فارسى ترجمه کردند، مهابهارته را نیز به صورت مفهوم به مفهوم، و قدرى با تعبیر و تفسیرِ موافق با دیدگاه اسلامى، به فارسى نقل کردند. این کار به وسیله شخصى به نام نقیب خان (م.1023 هـ.ق) و با کمک علماى هندو (پَنْدیت ها) صورت گرفت. بعد از او محمد داراشکوه، پسر ارشدِ شاه جهان، مهابهارته را با اصلاح و تکمیل، اما به طور خلاصه تر به فارسى ترجمه کرد. در عصر ما سید محمدرضا جلالى نایینى، همان ترجمه نقیب خان (میر غیاث الدین على قزوینى) را با تحقیق و تصحیح و تحشیه، در چهار مجلّد به چاپ رسانده است (18). نخستین ترجمه هاى مهابهارته به زبان هاى اروپایى بسى دیرتر از این صورت گرفت (سى و هفت: مقدمه: 19).
الف ـ 2) رامایَنه: دومین حماسه بزرگ از دسته ایتى هاسه ها[86] نسبت مى دهد و او را شاعرى برگزیده مى شمارد که در ابتدا راهزن بود و درپى انقلابى درونى به شاعرى رهنمون شد (9 ـ 8: 21). راماینه به لحاظ سبک، از یکدستى بیشترى نسبت به مهابهارته برخوردار است، اما در طول تاریخ دخل و تصرف زیادى در آن روا داشته اند، به طورى که سه روایت موجود از آن با یکدیگر تفاوت بسیار دارند، و نزدیک به یک سوم از اشعار هر کدام در دیگرى یافت نمى شود (همان). این منظومه قدیمى به لحاظ حجم یک چهارمِ مهابهارته و مشتمل بر حدود بیست و چهار هزار بیت است که به هفت بند یا کَنْدَه تقسیم مى شود. کَنْدَه اول درباره دوران کودکى رامه، و کَنْدَه هفتم درباره دوران اواخر زندگى او و صعودش به عالم بالاست. در مجموع رامایانه زندگانى حماسى و اسطوره اى رامه را ترسیم مى کند.
تاریخ نگارش رامایانه را معمولا با تردید و حدود قرن سوم تا اول ق.م. ذکر مى کنند (243: 8 و 8: 21) اما تألیف آن به صورت امروزى به قرن دوم م، بر مى گردد، هر چند که داستان رامایانه دیرینه تر از این زمان رخ داده (اگر رخ داده باشد) و به طور خلاصه در مهابهارته آمده است (374:ج 1: 18). اکنون پس از قرن ها این اثر ادبى جایگاه مردمىِ مهمى در دیانت هندوها دارد و همه ساله در رام لى لاها،[88] را به صورت نمادین بازآفرینى مى کنند. (150: 4).
ادامه دارد ...

پی نوشت ها :
 

[1]. مراد از متون اصلى متونى است که اگر وحیانى و قدسى نیز تلقى نمى شوند اما به نوعى داراى حجیت و اعتبار ثانوىِ دینى اند، مانند وِده هاى فرعى، پورانه هاى فرعى، و اوپه نیشدهاى فرعى. اما متون دینىِ کلاسیک به آن دسته از آثار دینى گفته مى شود که سنّتِ یک دین آنهارا به عنوان متونى پذیرفته شده که به شرح وتبیین حقایق، ارزش ها وتکالیف آن دین مى پردازد،مى نگرد.
[2]. دو دیگر عبارت اند از: مطالعه آیین بر پایه متون کلاسیک، و مطالعه مردمشناختى آیین، که اولى ابعاد کلامى، فلسفى، اخلاقى و عرفانى آیین را برمى شناساند، و دومى، آیین ها، آداب، و وجوه مختلف دین عامه و مردمى را معرفى مى کند.
[3]. ruti¨S و Smr¤ti متون هندویى را به طور سنتى به دو دسته مى کنند: شروتى ها، که به منزله متون وحیانى اند; سمرتى ها، که همچون متون ثانوى یا روایات اند. بعد از این در این باره خواهیم خواند.
[4]. Srutis
[5]. Smr¤tis
[6]. R¤g Veda
[7]. Upanis¤ads
[8]. Ra¥ma¥yano
[9]. Maha¥bha¥rata
[10]. Bhagavad Gi¥ta¥
[11]. Pura¥nas
[12]. Manu-smrti
[13]. Tamil
[14]. Prakrit
[15].Dravidian ، درویدى ها بومیان پیش آریایى هنداند.
[16]. S«tras
[17]. [Veda¥ngas]
[18]. Upavedas
[19]. البته این دیدگاه کلاسیک یا عام سنت هندویى است اما در برخى تعالیمِ مذاهب خداباور هندویى که به خدایى شخصى گرایش دارند، شاید تحت تأثیر آموزه هاى ادیان ابراهیمى، تبیین هاى مشابه ماجراى وحى خدایى شخصى، مانند ویشنو، به چشم مى خورد. (21:47) اما دیدگاه عمومى وسازگارتر با کل نظام اندیشه هندویى، شْروتى را صوتى ازلى (قدیم یا غیرمخلوق) تلقى مى کند. البته در این باره مباحث تفسیرى و کلامى مفصلى در خود آیین هندو در گرفته است (19: مقدمه: 13)
[20]. r¤s¤is
[21]. Samhita¥s
[22]. Sa¥ma Veda
[23]. Yajur Veda
[24]. Atharva Veda
[25]. وده در مفهوم عام تر شامل براهمنه ها، آرَنَیکه ها و اوپه نیشدها نیز مى شود.
[26]. بنابراین که شامل سرودهاى والَکْهیلْیه(Va¥lakhilya) بشود (250:1).
[27]. Su«kta
[28]. r¤c
[29]. man¤d¤ala
[30]. Soma
[31]. Udga¥tri
[32]. Pu¥rva¥ricika
[33]. Soma
[34]. Adhvarryu
[35]. Bra¥hmana
[36]. A¥ditya
[37]. Maha¥ra¥stra
[38]. Brahma¥
[39]. sa¦kha¦
[40]. Atharvan
[41]. Indra
[42]. Agni
[43]. asat
[44]. Ka¥nda
[45]. Anuva¥ka
[46]. Bra¥hmanas
[47]. A¥ran¤yakas
[48]. aranya
[49]. Aitarya Aranyaka
[50]. Br¤hada¥ranyaka
[51]. در این باره در بخش اندیشه هاى آیین هندو بیشتر خواهیم خواند.
[52]. Cha¥nogya Upanis¤ad
[53]. Taittiri¥ya Upanis¤ad
[54]. Aitareya Upanis¤ad
[55]. Kaus¤i¥taki Upanis¤ad
[56]. Kena Upanis¤ad
[57]. Kat¤ha Upanis¤ad
[58]. I¥s¨a¥ Upanis¤ad
[59]. S¨veta¥s¨vatara Upanis¤ad
[60]. Mundaka Upanis¤ad
[61]. Pras¨na Upanis¤ad
[62]. Ma¥n¤du¥kya Upanis¤ad
[63]. Veda¥nta
[64]. محتواى نظرى و اندیشه هاى اوپه نیشدها را بعد از این بررسى خواهیم کرد.
[65]. Itiha¥sas
[66]. Pura¥nas
[67]. Dharma S¨a¥stras
[68]. در این جستار بهتر دیدیم بر همین قدر متیقن تکیه کرده و چنان که برخى محققان رفته اند، متونى مانند ودانگه ها (Veda¥ngas) و سو تره ها (Su¥tras) را جداگانه دسته بندى کنیم. براى آگاهى از دسته بندى دیگر، بنگرید به: (282:1).
[69]. Maha¥bha¥rata
[70]. Ra¥ma¥yana
[71].Ka¥vyas ; کاویه، بنابریک تعریف، به حماسه اى گفته مى شود که بهره اى از حقیقت تاریخى نداشته باشد، برخلاف اسطوره ها که گویا پردازش تخیلى و آرمانگریانه واقعیت هاى تاریخى اند. برخى محققان بر آنند که حماسه بر دو نوع است: حماسه هاى ساختگى یا کاویه ها و حماسه هاى اسطوره اى یا ایتى هاسه ها. ایشان مهابهارته و پورانه ها را ایتى هاسه مى دانند و راماینه را جزء کاویه ها مى شمارند (235: 8).
[72]. s¨loka
[73]. Vya¥sa
[74]. Parvan
[75]. parva
[76]. adhya¥ya
[77]. Kurus
[78]. Pa¥ndu
[79]. Dhrtara¦s¤t¤ra
[80]. Arjuna
[81]. Drupadi¥
[82]. شرطِ گمنام به سر بردن شرط بسیار حساسى است که در این داستان دستمایه هیجان ها، غصّه ها و احساس غربتى کشنده در قهرمانان داستان مى شود و به این وسیله عواطف خوانندگان را به شدت با آنان همراه مى کند. براى نمونه، احساس شهزاده خانمى که به خاطر وفادارى به شوهرانش (پنج برادر) بایستى در گمنامى تن به کلفتى ثروتمندان بدهد و از اصل و نسب خود دم نزند، یا شاهزادگان شجاعى که بایستى سیزده سال تمام در غربت و گمنامى تن به خوارى ها دهند و حتّى نتوانند از همسر خود دفاع کنند، همه اینها با سوز و گداز و با طول تفصیل بسیار در این حماسه بزرگ شرح داده شده است.
[83]. Meru
[84]. در نقل این خلاصه و توصیف ویژگى هاى مهابهارته از منبع شماره (8) بسیار بهره گرفته شده است براى آگاهى از جزئیات بیشتر داستان بنگرید به: (مقدمه: 18)
[85]. بنابر یک تقسیم بندى راماینه نیز یک ایتى هاسه است اما بنابر دسته بندى دیگر، چنانکه یاد شد، راماینه جزء حماسه هاى ساختگى یا کاویه ها است.
[86]. Va¥lmi¥ki
[87]. Ra¥mli¥la¥s
[88]. Ra¥vana

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان