نراقى در جنگ ایران و روس (۲)

نویسنده ایران شناس فرانسوى، ژول بونو، در این باره مى‏نویسد: «حاج ملا احمد نراقى، که مرجع تقلید محسوب مى‏شد و او را آیت الله مى‏خواندند، به اتفاق علماى دیگر، فتواى جهاد را صادر کردند

نراقى در جنگ ایران و روس (2)
نویسنده ایران شناس فرانسوى، ژول بونو، در این باره مى‏نویسد:
«حاج ملا احمد نراقى، که مرجع تقلید محسوب مى‏شد و او را آیت الله مى‏خواندند، به اتفاق علماى دیگر، فتواى جهاد را صادر کردند.
یکى دیگر از رجال دربار فتح‏على شاه، که با صدور فرمان جهاد مخالفت کرد، میرزا عبدالوهاب خان، ملقب به معتمد الدوله بود.
او، به حاجى ملا احمد نراقى گفت: چون شما مرجع تقلید هستید و در همه نفوذ کلمه دارید، از صدور فتواى جهاد، خوددارى کنید ، تا این که دیگران هم به شما تأسى کنند و از صدور فتواى جهاد، منصرف شوند.
ولى حاج ملا احمد نراقى، پیشنهاد معتمدالدوله را نپذیرفته و گفت: وقتى کافر بر مسلمان حمله ور مى‏شود، وظیفه هر مسلمان این است که به جنگ برخیزد و آن قدر با کافر بجنگد، تا این که مزاحمت او را ازبین ببرد.
میرزا عبدالوهاب‏خان معتمد الدوله، نزد علماى دیگر نیز اقدام کرد و از آقا سید محمد، که از بین‏النهرین آمده بود، خواست تا از صدور فتواى جهاد منصرف گردد. ولى علماى روحانى، اصرار او را به چشم سوءظن نگریستند....» (30)
اساس فتواى علما و نراقى آیه شریفه زیر بود:
«فمن اعتدى علیکم فاعتدوا علیه بمثل مااعتدى علیکم و اتقوا الله واعلموا ان الله مع المتقین.» (31)
پس هر کس بر شما فزونى جست و از اندازه درگذشت، بر او فزونى جویید، همان‏گونه که بر شما فزونى جسته و از اندازه درگذشته و بپرهیزید و از خداوند بترسید که خدا با پرهیزکاران است.
برانگیزاندن مردم به رویارویى با دشمن: نراقى از هر مجالى بهره مى‏جست و مردم را به شرکت در دفاع مقدس و نبرد با روسیان فرا مى‏خواند.
محرم و شهادت سالار شهیدان در رویارویى او و یاران باوفایش با دشمن و حماسه‏آفرینیهاى آنان در کارزار کربلا، بهترین و با شکوه‏ترین مجال بود که علما و نراقى از آن بهره برند و نیروها و مردمان علاقه‏مند و عاشق و شیداى امام حسین را به دفاع از ستمدیدگان و اسیران در دست روسها برانگیزانند و براى دفاع از عقیده و مرام و سرزمین خود به نبردى شجاعانه وادارند.
علما و نراقى، با استفاده از عشق، علاقه و شیدایى مردم، حماسه‏اى بزرگ آفریدند و دژى استوار از جان گذشتگان و غیور مردان حسینى در برابر دشمن ساختند.
نراقى با سروده‏هاى حماسى که در طاقدیس/405 (کتابفروشى فرهومند) بازتاب یافته، افزون بر وصف حماسه‏آفرینهاى مجاهدان در گنجه و بردع، مردم را در آستانه اربعین بر مى‏انگیزد که شورى دیگر آفرینند.
جهانگیرخان، پسر عباس‏میرزا، در کتاب خود: تاریخ نو، از تلاش نراقى در برانگیزاندن مردم، گزارش مى‏دهد:
«و چون ماه محرم هزار و دویست و چهل دو، داخل شد. براى تعزیه سیدالشهداء، علیه‏السلام، تکایا بسته، علماى اعلام و مجتهدین ذوى‏الاحترام، مثل جناب آخوند ملا احمد نراقى و جناب آخوند ملامحمد مامقانى، بعد از ذکر مصیبت حضرت سیدالشهداء، لشکریان منصور را به جهاد ترغیب فرموده، شورى در میان لشکر منصور مى‏انداختند و دسته‏دسته و فوج‏فوج، لشکریان اسلام از مجلس وعظ برخاسته به خدمت نایب‏السلطنه آمده، اظهار شوق و تعهد یورش و بى‏باکى را از کشته شدن و کشتن مى‏کردند.» (32)
این انگیزه‏هاى قوى، این شوقها و شورهاى آسمانى، این دلهاى لبالب از عشق به خاندان نبوت و حسین‏بن على (ع) در نبرد ایران با روس شور انگیخت و حماسه‏اى بزرگ آفرید و در کوتاه مدت، سرزمینهاى از دست رفته به دست آمد. (33) اما کسانى که خوى و منش یزیدى داشتند، نتوانستند، آنچه را که به عشق و ایثار به دست آمده بود، پاس بدارند که شایسته آن نبودند.

فرجام غم‏انگیز
 

روشن است که با خوى یزیدى و سینه پرکینه و انباشته از هوى و هوس و آز و سیاهى، نمى‏توان سرزمینى را که با عشق و ایثار و یا حسین گشوده شده پاس داشت.
در جبهه ایران، دو گروه، با دو هدف بودند که با روسها مى‏جنگیدند: گروهى با عشق به خدا و آزادسازى اسیران در بند، از براى رضاى خدا و دفاع از عقیده، مرام و سرزمین مقدس خود و گروهى، به عشق، جاه و مقام و ثروت و گستراندن هر چه بیش‏تر حکومت تباهى‏آفرین خود .
عباس میرزا و درباریان، پیشاپیش گروه دنیامدار و جاه‏طلب در حرکت بودند و علما، از جمله نراقى، پیشاپیش مردان عاشق و دین‏مدار .
دنیامداران و رهبران آنان، که فرماندهى سپاه، از هر جهت، به عهده آنان بود، به اندیشه‏هاى مالیخولیایى گرفتار آمدند و شیطان در دل آنان که خالى از نور حق بود، به جولان پرداخت و در گرماگرم نبرد، زمین‏گیر شدند و در گرداب این پندار فرو رفتند که علما با این شکوه آفرینى، زمام امور را در دست خواهند گرفت و آنان را از جاى و مقام و از اریکه قدرت، به زیر خواهند آورد. از این روى، در آن هنگامه بزرگ، که سپاه ایران به سکوى پیروزى بالا مى‏رفت، جلسه‏هاى سرى بین دنیا طلبان و فرماندهان سپاه روس برقرار شد و طرف روس، که از گزارشها دریافته بود عباس میرزا نگران جایگاه خود پس از پدر است و با توجه به نقش‏آفرینى علما، این نگرانى براى او بیش‏تر شده و افزون بر برادران، علما رقیب جدى و قدرت‏مند او خواهند بود. پیشنهاد داد: سپاه ایران را دچار شکست کند و واپس نشیند، تا سلطنت او پس از پدر، از سوى روس تضمین شود. عباس‏میرزا پذیرفت و آن صحنه ننگین را به بار آورد :
«... دو سپاه در برابر هم قرار گرفتند. مجاهدین، با عقیده و اخلاص، به دفاع برخاستند و استوار ایستادند.
روس، خواهان آتش بس و صلح شد و پذیرفت که خسارتهاى ایران را نیز بپردازد. بیش‏تر مجاهدان، نپذیرفتند؛ زیرا به روشنى و آشکارا، امید به پیروزى داشتند. روس، نماینده خود را، پنهانى به نزد ولیعهد، فرمانده نیروهاى ایران فرستاد و پیشنهاد کرد: بخشى از سپاه ایران را گرفتار شکست کند، تا روس بپذیرد که او پس از پدر سلطان ایران باشد.
وى پذیرفت، و مجاهدان، با آنچه سلاح و نیرو داشتند، در ناحیه‏اى قرار گرفتند و سپاه ایران، رو سوى دیگر.
سپاهیان ایران، به دستور فرماندهى، منطقه را ترک کردند. چند ساعتى آتش رد و بدل شد، تا این که از سپاه ایران کسى نماند، یا فرار کردند و یا کشته شدند.» (34)
حامد الگار مى‏نویسد:
«عباس میرزا از آن بیم داشت که موفقیتهاى جنگى او را در اثر حضور آقا سید محمد بدانند؛ از این روى، آهنگ پیشروى خود را کند کرد.» (35)
این گزارش را شاهدها و نشانه‏هاى تاریخى تأیید مى‏کنند و ماده هفتم قرارداد ترکمان چاى به روشنى بر آن دلالت مى‏کند، زیرا در این قرارداد، ولیعهدى و پادشاهى عباس‏میرزا از طرف روس پذیرفته شده است:
«... از امروز شخص والا مقام، والا حضرت شاهى، شاهزاده عباس‏میرزا جانشین و ولیعهد تاج و تخت ایران بشناسد و از آغاز جلوس، او را فرمانرواى مشروع کشور شاهى بداند.» (36)
البته شمارى از تاریخ‏نگاران، با گزارشهایى که داده‏اند و سیاستمداران با تحلیلهاى خود، خواسته‏اند وانمود کنند: شکست سپاه ایران را از روس، آصف‏الدوله، رقم زده است؛ چون با این که به دستور شاه، 18هزار سپاهى و به نقلى 20 هزار سپاهى و 110 عراده توپ (به نقلى 10 عراده) در اختیار او گذاشتند، او، نه تنها در دفاع کوتاهى ورزید که نخستین کسى بود که از برابر سپاه روس فرار کرد. (37)
از این روى قائم مقام در اشعارى به نکوهش وى پرداخته است. (38)
شمارى گفته‏اند: نه عباس میرزا سبب شکست شده و نه آصف‏الدوله، بلکه در گرماگرم جنگ، وقتى عباس میرزا دستور داد: فرزندان او را از تیررس توپهاى روسى دور کنند، خادمان ایشان بى‏احتیاطى کردند، فرزندان وى را آشکارا از صحنه نبرد به کنار بردند که این حرکت سبب شد سپاهیان ایران بپندارند، روس در حال غلبه است، از این روى فرار کردند و تمام نقشه‏ها نقش بر آب شد. (39)
امااز آن‏جا که گزارش‏گران رسمى، مانند سپهر و دیگران گزارش داده‏اند:
«نایب‏السلطنه به اتفاق آصف الدوله، ناچار دنبال هزیمتیان گرفتند و تا کنار رود ارس براندند.» (40)
و قضایاى بعد، از جمله ماندگارى آصف‏الدوله بر سریر حکمروایى تبریز و... نمى‏توان وى را سبب شکست دانست و باید گفت: فرار او با هماهنگى بوده است. عباس میرزا با آصف‏الدوله از خط مقدم فرار مى‏کنند و به کنار رود ارس مى‏آیند و فتح‏على شاه هم از عباس میرزا، دلجویى مى‏کند (فهرس التواریخ/401) .
و شمارى دیگر، در دفاع از عباس میرزا نوشته‏اند: حتى خارج کردن فرزندان عباس میرزا، از صحنه کارزار، برابر طرح آصف‏الدوله بوده است.
و افزون بر همه اینها براى بى‏گناه جلوه دادن عباس میراز در شکست ایران از روس، از نامه‏اى سخن به میان آورده‏اند که عباس میرزا، به فرزندش محمد میرزا (جهاد دفاعى و صلیبى/152) نگاشته‏است:
«اما این بار نیز، ندانم‏کاریهاى دوستان و نابکاریهاى دشمنان و انزواى روحانیت شیعه علت محدثه و مبقیه جهاد با روس در نتیجه شراب‏پاشیهاى گسترده و حساب شده داخل و خارج، خیلى زود پیروزیهاى سریع و چشم‏گیر و روزافزون اولیه را به شکستى فاحش مبدل کرد.»

پایان زندگى یک قهرمان
 

نراقى در 18، یا نوزده ذیقعده 1240ه.ق. با این که پیر و شکسته بود، با شور و شوق فراوان و با انگیزه عالى دفاع از ستمدیدگان و کیان دین و مرزها و سرزمینهاى مقدس کشور اسلامى، کفن‏پوش وارد میدان کارزار شد و پس از سختیهاى بسیار، به خاطر گفت‏وگوهاى ذلت‏بار پشت‏پرده و درهاى بسته و سهل‏انگارى در فتح قلعه استراتژیک شوشى و شکست‏خورده وانمود کردن سپاه، پیش از ربیع‏الثانى .1242 یا پس از آن، منطقه جنگى راترک گفت و به زادگاه خویش، کاشان، بازگشت و در 23 ربیع‏الثانى 1245ه.ق. چشم از گیتى فرو بست. (41)
در این برهه؛ یعنى از ربیع‏الثانى 1242، تا 23 ربیع‏الثانى 1245، با اندوه و غم روزگار را سپرى کرد. با این که روزگار پراندوهى را مى‏گذراند، اما نشاط و شادابى علمى را از دست نداده بود. در جمادى‏الاولى 1242، کتاب اطعمه و اشربه مستندالشیعه را به پایان مى‏رساند . (42) در همین برهه است که شیخ مرتضى انصارى به کاشان مى‏آید و از محضر وى بهره مى‏برد و در تاریخ شوال 1244، از وى اجازه روایى دریافت مى‏کند. (43) شیخ انصارى، که همدم و مونس نراقى در واپسین روزهاى زندگى وى بوده، درباره غم و اندوه نراقى مى‏گوید:
«استاد ما ملااحمد نراقى، هر وقت از جنگ قفقاز سخن به میان مى‏آمد، گریه مى‏کرد.» (44)
نراقى از این مى‏سوخت و مى‏گداخت که علما و مردم با آن همه شور و هیجان و براساس وظیفه شرعى و دینى و براى دفاع از ستمدیگان در بند روس فزونى‏خواه و جنگ‏طلب و تجاوزگر و کیان دین و مرزهاى ایران اسلامى، پا به عرصه کارزار گذاشتند و خود وى، با آن سن بالا و پیرى و شکستگى، افزون بر تأیید شاه و حکومت قاجار، در میدان حاضر شده و در جنگ شرکت جسته، اما بى‏برنامگیها، بى‏تدبیریها، سهل‏انگاریها و از همه دردناک‏تر، خیانتها و جاه‏طلبیها و رقابتها، کار را به این جا رساند و سپاه ایران، چنین ساده، تاروپودش از هم گسست و شرمنده و سرافکنده واپس نشست.
نراقى خوب مى‏دانست که این تجربه تلخ، در آینده نیز اثر مى‏گذارد و آیندگان را نیز از تکاپو و ایستادگى در برابر ستم پیشگان و یورش و هجوم قدرتهاى خارجى باز مى‏دارد.
او، دریافته بود، ناامیدى که امروز و پس از شکست رسوایى ایران از روس، گریبان مردم را گرفته و در دل و جانشان لانه گزیده بود، سخت تباهى‏آفرین است و مردم را از شورانگیزى، حرکت، تکاپو، به خمودى، بى‏حرکتى و انزوا مى‏کشاند که شوم‏ترین و فاجعه‏آمیز ترین بیمارى است، نه به زودى درمان مى‏پذیرد و ریشه‏کن مى‏شود و نه مى‏شود در جایى گرفتاران به آن را قرنطینه کرد و جلوى سرایت بیمارى را به دیگران گرفت.

درسها و عبرتها
 

البته آن آغاز و این فرجام، عبرتها و درسهایى براى علما و فقیهان پس از نراقى داشت که به پاره‏اى از آنها اشاره مى‏کنیم:
.1 علما و فقیهان دریافتند که نمى‏شود به حاکمان ستم اعتماد ورزید و حتى در کارهایى که به خیر و صلاح امت اسلامى است، به ناگزیر باید با حاکمان ستم همراه شد، باید به گونه‏اى برنامه‏ریزى شود که به همان سان که دوپشتوانه معنوى و برانگیختن و بسیج‏مردم نقش‏آفرینى مى‏کنند، در تصمیم‏گیریها، برنامه‏ریزیها، بهره‏بردارى از نیرو و توان مردمى، در جزء جزء کارها و سیر حرکت، نقش‏آفرین باشند. نه این که نیرو بیافرینند، زمینه را آماده سازند بازدارنده‏ها و مانعها را یکى پس از دیگرى از سر راه حرکت بردارند و در برابر هر ستیزه‏جو و راه‏بندانى، بایستند و دشمن قدرت‏مند را، در هر عرصه و میدان، زمین‏گیر کنند و ریشه‏اش را بسوزانند. سپس کارها را به دست دیگران بسپارند و خود تماشاگر باشند. در برابر ندانم‏کاریها، سهل‏انگاریها، خیانتها، ستمها، بى‏دادگریها و... آنان نتوانند کارى بکنند.
از این روى، شیخ انصارى شاگرد برجسته ملااحمد نراقى، وقتى محمد شاه، در گاه محاصره هرات، از وى درخواست فتوا مى‏کند، فتوا نمى‏دهد و در علت آن مى‏گوید:
«من به این پادشاهان اعتماد ندارم. علما در جنگ قفقاز اعتماد کردند؛ اما به آنها خیانت شد.» (45)
.2 دریافتند فقیه جامع‏الشرایط، برخوردار از پشتیبانى مردم، آن‏گاه مى‏تواند هدفها، برنامه‏ها و آرمانهاى خود را که همان آموزه‏ها، احکام و برنامه‏هاى اسلام است، پیاده کند و به پیش ببرد که در رأس هرم قدرت قرار بگیرد و تمامى ضلعها، زاویه‏ها و پهلوهاى آن، در کف با قدرت شایستگان باشد و شایستگان در جاى‏جاى جامعه حکمفرما و زمام امور را در دست داشته باشند.
ولایت فقیه، به سوى عدل، داد، برابرى، برادرى، همدلى، همراهى، ریشه‏کن کردن ستم، آقایى و سرورى انسان و تعالى‏بخشى به او در حرکت است و نظام شاهنشاهى، به‏سوى بى‏داد، نابرابرى، دوگانگى ستم‏پرورى و پست کردن و پست شمردن انسانها و ارزش ندادن به جایگاه انسانى انسان .
از این روى، این دو، حتى در یک اقلیم نمى‏گنجند، چه برسد که یک هدف و آرمان را دنبال کنند و براى سلامت، رفاه و تعالى یک جامعه به تلاش برخیزند که این کار، غیر ممکن است .
.3 دریافتند که صاحبان قدرت، جاه و مال، تا وقتى با علما همراه، همگام و هم‏پیمان هستند که تلاش، حرکت. موضع‏گیرى و سخن آنان، هیچ‏گونه ناسازگارى با جایگاه صاحبان قدرت نداشته باشد و افزون براین سخن، براى حفظ جایگاه و پایگاه خود، به آنان نیازمند باشند. همین که احساس کنند که تلاش، حرکت و سخن و موضع‏گیرى عالمان دین و فقیهان، با جایگاه و منافع آنان در ناسازگارى است و یا به آنان نیازى ندارند که جایگاه و پایگاه خود را استوار ساخته‏اند، به گوناگون حیله‏ها، ترفندها، دسیسه‏ها آنان را کنار مى‏زنند و به سوى هدفهاى مادى خویش، بدون توجه به هشدارها، اندرزها و پیامهاى آنان، به پیش مى‏روند.
.4 درس دیگرى که باید از این رویداد مهم علما، فقیهان و بویژه کسانى که مرجع، ملجأ و پناه‏گاه مردم هستند و در رویدادهاى کوچک و بزرگ، نقش مى‏آفرینند، بگیرند و بیاموزند، افزون بر این که خود از مسائل سیاسى، آگاهى دارند، هشیارند. خیلى زود به هدفها، نیتها و برنامه‏هاى جریانها و قدرتهاى سیاسى پى مى‏برند و جریان‏شناس و چهره‏شناسند، از پیرامونیان و مشاوران آگاه، زیرک، تیزنگر، جریان‏شناس و داناى به مسائل سیاسى و پیچیدگیهاى آنان و با همه این ویژگیها، تقواپیشه، شجاع و تسلیم‏ناپذیر در برابر تهدیدها و تطمیعها، برخوردار باشند، تا صاحبان قدرت و مال، پیرامون آنان گرد نیایند و اخبار و تحلیلهایى که سازگار با منافع و جایگاه خودشان است، به وى القاء کنند و به آن سمت‏وسویى که مى‏خواهند آنان را بکشند.
.5 درس دیگرى که باید بیاموزند، رویدادهاى بزرگ زندگى خویش را، یا خود بنگارند و یا انسانهاى تقواپیشه و امانتدارى را به این کار بزرگ برگمارند که زیرنظر و اشراف خود، رویدادهاى زندگى‏شان را بنگارند، تا تحریف‏گران، قلم‏بمزدها، وابستگان به قدرتها و بیگانگان، به دلخواه، رویدادهاى زندگى آنان را ننگارند و آنها را واژگونه جلوه دهند و در آینده و چه بسا در حال، خداى‏ناخواسته از آنان چهره‏هاى زشت‏و نفرت‏انگیز، بریده از مردم و وابسته به قدرتها و... بسازند و تمامى‏تلاش و تکاپو و تعالى‏خواهى آنان را در راه خدا و مردم، پست و بى‏مقدار و یا در راستاى هدفهاى دنیوى و مادى جلوه دهند و از مدار الگو شدن براى نسلهاى بعدى به کنارشان زنند، که چنین مباد.

پی نوشت :
 

.30 مثنوى طاقدیس‏17/، به نقل از مجله خواندنیها، سال‏.41 شماره 74، 11خرداد 1350/40، .42
.31 سوره بقره، آیه .193
.32 تاریخ نو29/ .30
.33 ایران در دوره سلطنت قاجار، شمیم‏99/.
.34 معارف الرجال، ج‏2/.136 همین مطلب را شیخ انصارى از استاد خود، ملااحمد نراقى، نقل مى‏کند. ر.ک: زنگى نامه استاد الفقهاء، شیخ انصارى، ضیاء الدین سبط الشیخ/ 59، کنگره شیخ انصارى.
.35 دین و دولت در ایران‏154/.
.36 تاریخ اجتماعى و سیاسى ایران، ج‏2/ .260
.37 سیاستگران دوره قاجار، ج‏2 / .29
.38 همان؛ ادبیات در جنگهاى ایران و روس، هدایت الله بهبودى/ 4140، حوزه هنرى.
.39 تاریخ تحولات سیاسى و روابط خارجى ایران، ج‏2 / .266
.40 ناسخ التواریخ، ج‏1 / 373؛ روضة الصفا، ج‏9 / .655
.41 عوائدالایام‏86/، مقدمه.
.42 مستند الشیعه، ج‏15/ .269
.43 زندگى و شخصیت شیخ انصارى‏130/.
.44 زندگى‏نامه استاد الفقهاء شیخ انصارى، ضیاءالدین سبط الشیخ‏59/، گنگره شیخ انصارى .
.45 همان‏155/.
 

منبع: www.naraqi.com
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان