اشاره
براهمة مغ یا مغهای آفتابپرست گروهی از روحانیان هندی بودند که احتمالاً ریشهای ایرانی داشتند و بازماندگان سیستانیهای آفتابپرست بودند. این سیستانیها گروهی ایرانینژاد و غیرزرتشتی بودند که مدتها قبل به سرزمین هند مهاجرت کرده و بهتدریج وارد قشر روحانیان هندی شده بودند. براهممهر نیز ــ که یکی از پرآوازهترین دانشمندان ستارهشناس هندی است ــ از میان همین براهمة مغ برخاسته است. یکی از مهمترین آثار او کتاب برهیت سمهیتا است که در قرن سیزدهم میلادی به زبان فارسی نیز ترجمه شده است. با توجه به ریشة احتمالاً ایرانی براهمة مغ، شاید جستوجو در میان آثار و تألیفات آنان سبب روشنشدن پارهای از گوشههای تاریک تاریخ تحول دانش نجوم در ایران باستان شود. از این رو، در مقالة حاضر سعی شده است تا آگاهیهایی، هرچند جسته و گریخته، دربارة سیستانیهای آفتابپرست و براهمة مغ ارائه شود و کتاب برهیت سمهیتا نیز، به اجمال، به خوانندگان فارسیزبان معرفی شود.
کلیدواژهها: سیستانیهای آفتابپرست، براهمة مغ، براهممهر، برهیت سمهیتا، اوستا
مقدمه
علامة فقید جلالالدین همایی در حاشیة کتاب التفهیم فی صناعة التنجیم ابوریحان بیرونی آورده است:[1]
... ه . براهم سدهاند (H. Brahma Siddhanta) یعنی بزرگترین کتاب نجوم الاهی و روشن. کلمة «برهم» و «براهما» که «برهمن» از آن آمده به معنی خدا و طبیعت و نور و روشنایی است. مؤلف این کتاب «برهم گپته» (Brahma gobta) منجم بزرگی است که در حدود 600 میلادی میزیست. از نژاد سیستانیهای آفتابپرست که در زمان اشکانیان از ایران به هندوستان رفتند و اکنون هم گروه بسیاری [از آنان] در آن سرزمین زندگانی و به رسوم و آداب آفتابپرستی کار میکنند. و به این نژاد یا به این گروه به زبان سانسکریت «شاک دیپی» (Chaka dipy) گفته میشود [که] از دو کلمة «دیپی» به معنی جزیره و ناحیه و «شاک» ــ که لهجهای هندوی است از «سک» ــ به معنی سیستانی [تشکیل شده است]. «براهمهر» (Brahamehra) نیز یکی از منجمان بزرگ این طایفه است که در حدود سدة 500 میزیست.
آنچه خواهد آمد آگاهیهای جسته و گریختهای است که گزارشگر به مرور ایام دربارة سیستانیهای آفتابپرست (که آنان را براهمة مغ (Mage Bramin) و یا برهمنهای آفتابپرست نیز نامیدهاند) گردآوری کرده است. یکی از این سیستانیهای آفتابپرست براهممهر یا ورهامیهرا (Varha mihra) است که پرآوازهترین دانشمند ستارهشناس هندی است و تألیفات فراوانی دارد؛ از جمله کتاب بسیار مهم پنج سندهانت (Panca Sidanthika) و کتاب دایرة المعارف مانند برهیت سمهیتا (Brhat Samhita) که خوشبختانه در قرن سیزدهم میلادی به زبان فارسی ترجمه شده و هم اکنون نسخههای خطی متعددی از این ترجمة فارسی در کتابخانههای هندوستان و پاکستان موجود است. دربارة اهمیت کتاب برهیت سمهیتا همین بس که نه تنها ابوریحان بیرونی بیش از پنجاه بار در کتاب تحقیق ماللهند به آن اشاره و از آن نقل قول کرده است، بلکه به زبانهای مختلفی از جمله آلمانی و انگلیسی ترجمه شده و یک روایت از ترجمة انگلیسی آن در ده سال گذشته لااقل سه بار تجدید چاپ شده است. گزارشگر بر این تصور است که مسئولین مؤسسات آموزش عالی و مدیران صنعت چاپ و نشر کشور از وجود ترجمة فارسی این اثر مهم و ذیقیمت ــ که در طی این مقاله نشان خواهیم داد به احتمالی میتواند از نظر تدوین تاریخ علم نجوم در ایران باستان حائز اهمیت باشد ــ بیخبر بوده و در فراهم آوردن امکانات دستیابی به این منبع غنی برای آن قشر وسیع از پژوهشگران ایرانی و فارسیزبان که با زبان سانسکریت یا یکی از زبانهای علمی زنده آشنایی ندارند کوتاهی کردهاند. مراد از این گزارش جلب توجه برای رفع این تقصیر است.
سیستانیهای آفتابپرست
سیستانیهای آفتابپرست گروهی از مردم سیستان بودهاند که ظاهراً در سدة اول میلادی از ایران به هندوستان مهاجرت کرده و جمعی از مشهورترین و با نفوذترین دانشمندان ستارهشناس هندوستان مانند براهممهر و براهم کوپتا و دیگران از میان آنان برخاستهاند.
اما تا آنجایی که گزارشگر دریافته است در ایران امروزی و به زبان فارسی منبعی دربارة این مردمان وجود ندارد؛ مگر همان مختصر که مرحوم جلالالدین همایی در حاشیة التفهیم آورده است. گزارشگر در سال 1372 (1993 میلادی) در جستوجوی نسخة خطیِ تقویمی که شرح آن نیز در کتاب التفهیم آمده است به نزد آقای داوود پینگری (David Pingree)، سرپرست مدرسة ریاضیات دانشگاه براون و متخصص در زبان سانسکریت و نجوم هند، رفت. در ضمن گفتوگو با ایشان بر حسب اتفاق صحبت از سیستانیهای آفتابپرستی به میان آمد که در سدة اول میلادی از ایران به هندوستان مهاجرت کردهاند. آقای پینگری چکیدة اطلاعات خود را در این زمینه در مقالهای به شرح زیر آوردهاند:
... آنچه بعد خواهم گفت حاکی از فقدان هر گونه گواه و شاهد دال بر وجود آگاهی یا الهام در نجوم ساسانی است. اما نخست باید از جماعتی حیرتانگیز و معماگونه در میان هندوان سخن گویم. جماعتی که بر این تصورم تنها گروهی در ایران پس از هخامنشیان بودهاند و در چنان موقعیتی تاریخی قرار داشتهاند که توانستهاند در تحول و دگرگونی دانش نجوم و احکام نجوم هندوستان پیش از اسلام مؤثر واقع شوند. پهلواهایی (Pahlavas) که در سدة اول پیش از میلاد سلطنتهایی را در شمال غربی هند مستقر ساختند، از خود فرزندانی به جا گذاشتند که بهعنوان طبقة خاصی از براهمه، [براهمة مغ] (Mga Brahmans) نامیده و جذب جامعه هند شدند. منجم احکام نجومی بزرگ هندوستان در سدة ششم میلادی، «وراها میهرا» یکی از افراد این جماعت بود.
چند سال بعد، گزارشگر سرگرم ترجمة کتاب تاریخ کیش زرتشت تألیف خانم مری بویس (Mary Boyce) به زبان فارسی بود. در اواخر فصل یازدهم جلد سوم این کتاب نکتهای مطرح شده است که ظاهراً با موضوع طایفه «براهمة مغ» ارتباط دارد:
اما دربارة خدای اسب سوار هندی «روانتا» شواهد نسبتاً فراوانی هم در متنها و هم در ابنیة تاریخی موجود است. روانتا نیز مانند خشترپاتی به نظر میآید که خودِ میترا است که به سبب یکی از وجوه خاص خود با لقبی که عملاً به نام و عنوان معبودی مشخص تبدیل شده پرستش میشود. اما به نظر میآید شرایط خاصی سبب پیدایش روانتا شده است. مهاجمان ایرانی یعنی پارتیان و سکاها به نواحی شمال غربی هندوستان یورش بردند و طبیعی بود که آیینهای خویش را نیز همراه ببرند. در این مذهب پرستش میترا اهمیت خاص داشت (برای طوایف جنگجو پرستیدن میترا طبیعی است). اما در سدة اول میلادی ظاهراً فرزندان اینان کاملاً در جامعة هندی ادغام میشوند و روحانیون آنان (که هرگز اصلیت نژاد غیرهندی خود را فراموش نکرده بودند) باورها و عقاید خود را وارد کیش هندوان میکنند. این روحانیون [اصولاً ایرانینژاد] را با القاب و اسامی گوناگون نامگذاری کردهاند؛ از جمله برهمنهای مغ. اینان معابدی برای خدای آفتاب هندی، «سوریا»، بنا کرده بودند اما در این معابد خدایی را نیز پرستش میکردند که به ایزدکدة باستانی هندوان تعلق نداشت و «روانتا» خوانده میشد و میگفتند جوانترین پسر آفتاب است. این اسم احتمالاً از واژة اوستایی Raevant و سانسکریت Revant با معنای توانگر یا شکوهمند گرفته شده که بهعنوان لقب میترا به کار رفته است.
م. رامکریشنا بهت (M. Ramkrishna Babr) یکی از مترجمان و مفسران روایت انگلیسی کتاب برهیت سمهیتا، در مقدمهای که بر چاپ 1992 این کتاب نوشته است، دربارة اصل و تبار براهممهر میگوید:
براهممهر در روستای «کاپیتتهاکه» (Kapitthaka) از عنایات خاص خدای آفتاب برخوردار بود و زیر دست پدرش تربیت شد. اوتپالا توضیح میدهد که براهممهر در همان روستای «کاپیت تهاکه» به دنیا آمده بود و بایستی معبد مشهوری بر خدای آفتاب در آنجا بوده باشد. محققان میگویند این همان روستای کیاتهای (Kayatha) امروزی در نزدیکی اوجین است. این نظر با این عقیدة همگان که براهممهر ساکن اوجین بوده و در آنجا روزگار به سر برده موافقت دارد.
اما اوتپالا دو بار در برهیت سمهیتا، براهممهر را متوطن «مغهدهه» (Magadha-dvije) میخواند. مطلبی که اسباب سردرگمی پژوهشگران را فراهم آورده است؛ زیرا نمیتوان [براهممهر] را هم اهل «اوجین» دانست و هم متوطن «مغهدهه». دکتر «کرن»[2] حدس میزند شاید براهممهر و یا پدران او در جستوجوی حمایت سلطانی، از «مغهدهه» به «اوجین» مهاجرت کرده بودهاند. از سوی دیگر ویلیامز (Williiams) واژه «مغه» را به «آفتابپرست» ترجمه میکند. اگر این توضیح را بپذیریم، باید اذعان کنیم که از واژة «مغهدهه» مفهوم «مکان یا سرزمینی که آفتابپرستان در آنجا متوطن هستند» استنباط میشود. احتمال دارد که سرزمین «مغهده» از آنرو به این اسم نامیده میشده است که مغان برهمن در گذشتة بسیار دور به آنجا مهاجرت کرده بودهاند. آیا میان «مغه» و «مغان» ــ که میگویند خردمندان ایام اولیة مشرق زمین بودهاند ــ ارتباط وجود داشته است؟ به این نظر تمایل داریم که احتمالاً بعضی از اسلاف «مغه»ها به ایران مهاجرت کرده و در آنجا کوچنشینی را پی انداخته بودهاند. از اینجاست که اسامی میترا و آریامن و دیگر نامهای خدای آفتاب را در روزگار باستان آن سرزمین [=ایران] رایج مییابیم.
... همچنین شنیدهایم که براهممهر یکی از برهمنهای «شکادیپ» بوده که خدای آنها میترا است. دربارة محل این «شکادیپ» نیز بیاطلاع هستیم. اسباب آشفتگی ذهن است. برای رهایی از این تنگنا تنها یک راه به نظر میرسد. در گذشتة بسیار دور پارهای از آفتابپرستان باید از هندوستان به این «شکادیپ» مهاجرت کرده و در آنجا مستعمرهای برپا کرده باشند. بعدها بعضی از اخلاف آنان دوباره به هندوستان، سرزمین آبا و اجدادی خود مراجعت کرده و به این مناسبت «برهمنهای شکادیپ» خوانده باشند.
مطالبی که از این چهار پژوهشگر ایرانی، آمریکایی، انگلیسی و هندی نقل شد، علاوه بر مضمون مشترک، در ابهام، آشفتگی و عدموضوح نیز با یکدیگر شباهت کامل دارند. از این میان آنچه دستگیر میشود اینکه: در سدههای حوالی میلاد مسیح گروهی ایرانینژاد و غیرزرتشتی (پارتی؟ پهلوی؟ سکایی؟ سکستانی؟) از طریق درههای شمال غربی شبهقارة هندوستان وارد آن سرزمین شده، مدت کوتاهی سلطاننشینی (در کجا؟) بر پا میدارند. سپس با توجه به عقاید مذهبی آنان (پرستش میترا؟ آفتابپرستی؟) با عنوانی که از آن مفهوم مغهای آفتابپرست یا برهمنهای مغ (Maga Brahmin) استنباط میشود، وارد قشر روحانیان هندی، یعنی براهمه، میشوند؛ اما خصوصیات قومی خویش را حفظ میکنند و در عرض چند قرن، از میان آنان نامدارترین و بانفوذترین منجمان و اهل احکام نجوم هندوستان از جمله براهممهر و براهمکوپتا پیدا میشوند.
اگر این جمعبندی و نتیجهگیری خطا نباشد و اگر این براهمة آفتابپرست کم یا بیش خصوصیات قومی و نژادی خویش را حفظ کرده باشند و اگر دانش نجومِ شکوفاشده در میان اینان از ریشههای نجوم باستانی رایج در فلات ایرانِ پیش از تسلط یونانیان تغذیه شده باشد، میتوان احتمال داد که جستوجو در میان آثار و تألیفات اینان، سبب روشنشدن پارهای از گوشههای تاریک تاریخ تحول دانش نجوم در ایران باستان گردد.
براهممهر
اگر یقین نداریم براهممهر در کجا و چه تاریخی به دنیا آمده است، تردیدی هم نداریم که در سال 587 میلادی در شهر اوجین (Avanti) پایتخت باستانی غربیترین ساتراپنشین ایرانی در هند ــ و یکی از هفت شهر مقدس هندوان ــ درگذشته است. دایرةالمعارف بریتانیکا در شرح احوال او مینویسد:
فیلسوف، منجم، ریاضیدان مؤلف پانچا سیدانتیکا [پنج سندهانت] که مجموعهای است از تمام دانش نجومی آن عصر. از نام او برمیآید که اصل و تبار او خارج از هندوستان است. لفظ الحاقی به آخر اسم او «مهر» از واژة میترا ایزد خورشید ایران اشتقاق یافته است. شاید آفتاب نماد خانوادگی او بوده، زیرا معنی اسم پدر او Adityadasa (به معنای غلام آفتاب) است.
تردیدی نیست که پانچا سیدانتیکا مهمترین اثر براهممهر است. ترجمة انگلیسی این اثر در سال 1935 با حواشی مفصل دو شرقشناس مشهور تیبو (Thibaut) و دویودی (Dvivdi) در لاهور منتشر شد. چندی بعد نیز دانشمندانی چون اتو نویگهباور(Otto Neugebauer) و داوود پینگری ترجمهای تازهتر همراه با حاشیهای جامعتر از این اثر منتشر ساختند. از همین کتاب به آسانی میتوان استنباط کرد که براهممهر علاوه بر نجوم هندی بر دانش نجوم یونانی، مصری و رومی نیز تسلط کامل داشته و از جزئیات آنها آگاه بوده است. در پنج بخش نخست کتاب، جوانب گوناگون نجوم بومی هندوستان را شرح میدهد و در دو بخش آخر به نجوم یونانی و غربی میپردازد. مطالب این کتاب نشان میدهد که
علاوه بر تبحر در محاسبات نجوم یونان و اسکندریه، در کاربرد جداول و نمودارهای ریاضی بطلمیوس نیز مهارت داشته است.
این پرسش مطرح است که براهممهر کی، کجا و چگونه با دانش نجوم یونانی و غربی آشنایی نزدیک پیدا کرده و در آن صاحب تخصص و مهارت شده است. متأسفانه هیچ نشانة ملموس و یا سرنخ مشخصی در دست نیست تا با دنبال کردن آن بتوان به افقهای تازهای در این وادی ناشناخته راه یافت. به ناچار باید به شرایط کلی و ویژگیهای زمان و مکان او، یعنی هندوستان و کشورهای اطراف، در سدة ششم میلادی اکتفا کرد.
اگر سال تولد براهممهر را 505 میلادی و مرگ او را در 587 میلادی بدانیم، پرباترین سالهای زندگانی وی یعنی از 20 سالگی تا 70 سالگی مصادف است با ایام سلطنت کسری انوشیروان (79ـ531م) و سالهای شکوفایی و عظمت و امنیت ساسانی؛ سالهایی که سلطة ایران تا ایالت شرقی کابل و سند را شامل میشود؛ سالهایی که برزویة حکیم را از ایران به هندوستان میفرستند تا کتاب کلیله و دمنه (پنجاتانترا) را برای ترجمه به زبان پهلوی به ایران بیاورد. اگر بدون توجه به آنچه بیرونی دربارة داستان برزویه میگوید (بیرونی معتقد است این داستان ساختة ذهن ابنمقفع است که آن را به این قصد انشاء کرده بود تا زمینه را برای شیوع کیش مانی فراهم آورد) موضوع برزویه را جدی بگیریم، آنگاه شاید این جمله که دربارة او آمده است معنای خاصی پیدا کند:
برزویه پزشک که پسر آذرهرمز رئیس بزرگان و پزشکان پارسی بود و در اصل وی مبارزان بزرگ و جنگآوران سترگ بسیار بودند.
نکتة جالب، مطلبی است که در آخر جمله آمده است؛ زیرا میدانیم میترا ایزد مخصوص مبارزان و جنگاوران است و یکی از القاب ویژة او فاتح و شکستناپذیر است. از طرفی، برزویه در هنگام اقامت در هندوستان خود را با اسمی میخواند که در متن «مظفر» ترجمه شده است ـ دستکم در دو مورد هندوان او را با این نام صدا میکنند. شاید این هم بیعلت نبوده است. اگر قرار میبود برزویه در هندوستان عمدتاً با آفتابپرستان یا میتراپرستان سر و کار داشته باشد از چنین تمهیدات و زمینهچینیها گریزی نداشت.
در این شرایطِ زمانی و مکانی، باید احتمال داد که هر گونه آشنایی براهممهر با نجوم غیرهندی باید با واسطهای ایرانی و یا از طریق ایران انجام گرفته شده باشد. اما تمام این مطالب حدس و گمان است و تا با سند و مدرک مثبتی تأیید نشود، در حکم اشاره و قرینه است. تنها دلیل ضعیفی که میتوان در تأیید این حدس و گمان آورد جملهای مبهم است که پژوهشگر هندی رام کریشنابهت، در مقدمهای که بر این کتاب نوشته، آورده است:
میگویند براهممهر از کشور «یوانها» [یونان؟] دیدن کرده بنابر روایات ایرانی کتاب پنجاتانترا [=کلیه و دمنه] را با اصرار شاه ایران (531ـ576م) به زبان پهلوی ترجمه کرد.
بهت اوتپالا و ویراستاری آثار براهممهر
آثار عمدة براهممهر عبارتاند از پانجاسیدانتیکا که در واقع بازنویسی و تجدیدنظر کلی براهممهر از پنج اثر عمدة نجومی هند باستانی است. در این کتاب است که براهممهر نجوم باستانی هند را با نجوم یونانی و بطلمیوس تطبیق میدهد و تلفیق میکند.
دو اثر مشهور دیگر براهممهر، برهیت جاتکه (Brhat Jataka) و لگهوجاتکه (Liaghujataka) است. از قرار معلوم اثر اخیر را ابوریحان بیرونی به عربی ترجمه کرده بوده است. اثر دیگر او یوگایاترا (Yagayatra) است. برهیت سمهیتا که در ادامه به تفصیل از آن سخن خواهیم گفت، پس از پانچاسیدانتیکا مهمترین اثر او به شمار میرود.
از خوش اقبالی براهممهر، بهت اوتپالا یکی از بصیرترین و آگاهترین منجمان هندی در سدة دهم میلادی، ویراستاری آثار او را بر عهده گرفت و بر یکیک آثار او شرحهایی جامع و مانع نوشت. یکی از بهترین مآخذ دربارة اوتپالا نیز ابوریحان است؛ فصل سیوچهارم ماللهند با عنوان «تقسیم شبانه روز به اجزای کوچک زمان» و همچنین فصل سی و نهم با عنوان «مقیاسهای زمان بزرگتر از زندگی براهم» دربارة مقیاسات و اضعاف و اجزای زمانسنجیای است که توسط اوتپالا تدوین و منظم شده بوده است.
دربارة شرحهایی که اوتپالا بر آثار براهممهر تحریر کرده است گفتهاند:
اگر بصیرت و شرحهای بلیغ و فصیح اوتپالا نبود چه بسا عبارات فراوان و اصطلاحات بیشمارِ آثار براهممهر برای خوانندگان مجهول و مبهم میماند. نقلقولهایی فراوان که از آثار و تألیفات گمنام برای توضیح آرا و نظرات براهممهر آورده است یکی از منابع و ذخائر عمدة پژوهشگران امروزی شده است. ساده مینویسد و در رشتههای متعددی صاحب صلاحیت است. رشتههایی چون نجوم، ریاضیات، عطرسازی... .
روی صفحة عنوان نسخة خطی کتاب باراهی سنکمهتا (برهیت سمهیتا) که به شمارة 10/44 در مجموعة حبیب گنج، کتابخانه مولانا آزاد، دانشگاه اسلامی اگره وجود دارد، این عبارت به چشم میخورد:
شارحِ این، اتپل بَهَت پسر ماداه مهر واژة مهر که در آخر این عبارت آمده و ظاهراً بخشی از اسم پدر اتپل بهت بوده است موجب این حدس و گمان میشود که شاید وی نیز از همان طایفة برهمنهای آفتابپرست بوده است که این چنین در رشتة نجوم و شعب مربوطه تجربه و تبحر داشته است. اسم مترجم فارسی کتاب، یعنی عبدالعزیز شمس، نیز همین حدس و گمان را در ذهن برمیانگیزد؛ نام این مترجم نامِ پدر براهممهر (Adityadasa= غلام آفتاب= عبد [عزیز] شمس) را تداعی میکند.
برهیت سمهیتای سانسکریت در 104 فصل تدوین شده است؛ اما عبدالعزیز شمس که از قرار معلوم از سوی سلطان فیروزشاه (1351ـ1388م) مأمور ترجمه
این کتاب به زبان فارسی شده بوده به ترجمة 96 فصل آن اکتفا کرده است و از ترجمة هشت فصلی که به مسائل آیینی و مذهبی مربوط میشده (مانند فصلهای مربوط به چگونگی ساختن بتها و اندازههای مربوط به آنها و طرز نصب آنها) خودداری کرده است؛ بنابراین، ترجمة فارسی محدود به مسائل نجومی و جوّی است. مترجمْ مقدمة کتاب و همچنین فصل «دربارة خصوصیات منجم» را نیز نادیده گرفته است؛ به همین دلیل، ترجمة فارسی با بخش سوم «مطالب مربوط به آفتاب» شروع میشود.
در این مقاله نمیتوان حتی به گونهای سرسری، به همة فصلهای کتاب برهیت سمهیتا پرداخت (فهرستی از این فصول را در پایان مقاله خواهیم آورد)؛ از اینرو، با تفصیل نسبی از دو فصل اول کتاب که دربارة خورشید و ماه است سخن خواهیم گفت. این دو فصل را همانگونه که در نسخة خطی شمارة 10/44 مجموعة حبیب گنج آمدهاند نقل میکنیم و با کمک حواشی، پانویسها و دیگر منابع و مآخذ معتبر نجومی، نکات برجستة آن را متذکر خواهیم شد.
پی نوشت ها :
[1]. در سراسر این نوشته آنچه هنگام نقلقولها در میان [ ] آورده شده اضافات و الحاقات نویسنده است که برای روشنشدن مطلب افزوده شده است.
[2]. Kern؛ مترجم برهیت سمهیتا، به زبان آلمانی در سال 1865 میلادی.
منبع: www.urd.ac.ir