با انجام یا ترک رفتارهای محبّت آفرین، می توان وجود و عدم و یا افزایش و کاهش محبّت خود به دیگری یا محبّت او به خویش را رقم زد. خواننده گرامی تا کنون دریافته است که از منظر آموزه های دینی، «و أشعر قلبک الرحمة للرعیة و المحبّة لهم و اللطف بهم و لا تکونن علیهم سبعاً ضاریاً تغتنم أکلهم. إنهم صنفان: اما أخ لک فی الدین أو نظیر لک فی الخلق. گستره دوستی و مهرورزی، پس از خدای متعال، فقط مؤمنان را شامل است و غیر مؤمنان را در بر نمی گیرد. به عبارت دیگر، بر مؤمنان است که فقط به خدا، پیامبر خدا و دیگر مؤمنان محبّت داشته باشند و آن را از دشمنان خدا دریغ کنند، هر چند در گروه خویشاوندان نزدیکشان به شمار آیند. همچنین باید بداند که دوستی خدا، با دوستی با دشمنان خدا جمع نمی شود. نکته ای که در قرآن کریم به صراحت بدان اشاره شده است: «در بین مؤمنان واقعی، گروهی که به خدا و روز قیامت ایمان دارند اما با دشمنان خدا و رسول او دوستی کنند، پیدا نخواهی کرد؛ هر چند آن دشمنان خدا، پدران و فرزندان یا برادران یا خویشاوندانشان باشند».[1]
علامه طباطبایی در توضیح این قسمت از آیه می نویسد: و این کنایه از آن است که ایمان راستین به خدا و روز جزا، با دوستی با دشمن خدا نمی سازد. بنابراین آن کس که واقعاً به خدا و فرستاده او و روز جزا ایمان دارد، ممکن نیست با دشمنان خدا دوستی کند، هر چند که بالاترین اسباب و انگیزه دوستی در آنان وجود داشته باشد، مانند آن که پدرش یا پسرش یا برادرش باشد، یا قرابتی دیگر داشته باشد؛ زیرا چنین دوستی، با ایمان به خدا منافات دارد.[2]
خداوند در آیه دیگر، دوستی غیر خدا را که با دوستی خداوند سازگار نباشد، ملازم با فسق می داند و آنانی را که ادعای ایمان می کنند. اما به هنگام تعارض خواست خدا با تمایلات خودشان، به سراغ خواسته های خود روان می شوند، با تندی سرزنش و به عواقب ناخوشایند، تهدیدشان می کند.[3] در آیه دیگری، برتری دوستی غیر خدا نسبت به دوستی خدا را با فسق برابر دانسته می فرماید:
ای پیامبر بگو: اگر پدران، پسران، برادران، همسران، خانواده، اموالی که کسب کرده اید، تجارتی که از کساد آن می ترسید و مسکن هایی که از آنها خوشنودید، برای شما از خدا و رسول و جهاد در راه خدا محبوب تر باشد، منتظر باشید تا خدا امر خویش را بیاورد. خدا قوم فاسقان را هدایت نمی کند.[4]
امام علی (ع) در بیانی صریح، مؤمنان را از دوستی دشمنان خدا برحذر می دارد و هشدار می دهد: «مبادا دشمنان خدا را دوست بداری، یا دوستیت را نثار کسی به جز دوستان خدا کنی که هر کس مردمی را دوست بدارد با آنان محشور شود».[5]
نظارت و مراقبت از دوستی، ازآن رو لازم است که محبّت و دوستی شدید، چشمان حقیقت بین را کور می کند، آدمی را از راه راست و دریافت حقیقت محروم می سازد. لذا قرآن کریم در بیان چرایی درخواست نامشروع زلیخا از یوسف می فرماید: «زنان شهر گفتند: زنِ عزیز از غلام خود کام خواسته و محبّت او بر دلش پرده افکنده است. ما وی را در گمراهی آشکار می بینیم».[6] امام باقر (ع) در تفسیر عبارت قَدْ شَغَفَها حُبًّا در این آیه می فرماید: «عشق یوسف، زلیخا را از مردم در حجاب (بی خبری) کرد، چندان که جز به یوسف نمی اندیشید؛ زیرا حجاب، به معنای" شغاف" است و" شغاف"، حجاب و پرده دل است».[7]
نتیجه آن که انسان باید ولی نعمت حقیقی و کمال مطلق را بشناسد و دل در گرو محبّت او بسپارد تا اطمینان یابد هرگز از این محبّت و شیفتگی زیانی متوجه او نمی شود و سعادت ابدی و حقیقی را با دوستی ذات بی نهایت پروردگار به دست می آورد.
صداقت در دوستی
از نشانه های صداقت در دوستی، تبعیت و پیروی از خواسته ها و دستورات محبوب و تلاش برای جلب خشنودی اوست. بی گمان کسی که ادعای دوستی می کند، برای به دست آوردن خشنودی محبوب خود تردید نمی کند، خشنودی او برایش لذّت آفرین و ناراحتی او برایش رنج آور است. دوست، همواره در صدد تأمین رضایت محبوب خویش است و با دوستان او دوستی و با دشمنانش دشمنی می کند؛ حقیقتی که در متون قرآنی و روایی ما نمونه های بسیار دارد و با عناوینی چون اطاعت محبوب، رضایت محبوب، سِلم و دوستی با دوستان محبوب و حَرب و دشمنی با دشمنان محبوب، اشاره شده است. امام صادق (ع) در جمله ای کوتاه این معنا را با فصاحت کامل بیان می فرماید: دَلیلُ الحُبِّ إیثارُ المَحبوبِ علی ما سِواهُ.[8] نشانه محبّت، ترجیح دادن محبوب بر هر چه جز اوست.
خدای متعال نیز نشانه صداقت در ادعای دوستی را تبعیت از او می داند و می فرماید: قُلْ إِنْ کنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یحْبِبْکمُ اللَّهُ وَ یغْفِرْ لَکمْ ذُنُوبَکمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ.[9] بگو: اگر خدا را دوست دارید از من پیروی کنید تا خدایتان شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشاید که خداوند بخشنده و مهربان است.
باید توجه داشت که میان اطاعت و تبعیت، و جلب خشنودی محبوب، تفاوت است؛ زیرا گاهی ممکن است محبوب، خواسته ای نداشته باشد یا موجودی کامل و حکیم و دانا، با اوامر حکیمانه و مصلحت جویانه نباشد. در این صورت، اطاعت از او به مصلحت هیچ یک از دو طرف، یعنی مُحِب و محبوب نیست، ولی جلب خشنودی محبوب به قدر امکان و توان و تا جایی که مصلحت دارد دنبال می شود.
در محبّت انسان به خداوند، اطاعت و جلب خشنودی با هم جمع می شوند؛ زیرا در خیرخواهی خداوند به بندگانش، و علم و حکمت لایتناهی او تردیدی نیست و نیز او ولی نعمت و صاحب اختیار بندگانش است. در نتیجه، هر امری که از سوی پروردگار باشد، برای بندگان او خیرِ محض و مصلحت تام دارد. پس در پیروی از فرمان خدا، جای هیچ شک و شبهه ای نیست. البته موضوع اطاعت، نسبت به پیامبر خدا (ص) که کلامش جز وحی نیست، و ائمه معصومان (علیهم السلام) که کلامشان همان کلام خدا و رسول است، نیز جاری است.
روشن است اگر دوستی، به غیر خدا تعلق بگیرد، اطاعت از او تنها به مصلحت و سازگاری با فرمان الهی محدود است. لذا در آموزه های دینی، اطاعت از خدا در رأس همه امور است و پیروی از غیر خدا فقط هنگامی جایز است که در راستای اطاعت از خدا باشد یا دست کم با فرمان او منافات نداشته باشد. رعایت این اصل حتی در اطاعت از پدر و مادر که بیشترین حق را بر هر انسانی دارند، لازم است و اطاعت از آنها مطلق نیست. البته مطلق نبودن اطاعت از پدر و مادر، نافی احترام، احسان و نیکی و مدارا با آنها نیست و بر هر فردی لازم است برای تأمین خشنودی آنها تلاش کند و آن را تکلیف الهی و وظیفه اخلاقی خود به شمار آورد. به نظر می رسد اینکه خداوند در قرآن کریم چهار مرتبه مؤمنان را به احسان به پدر و مادر سفارش کرده است بی آنکه به اطاعتشان فرمان داده باشد از آن روست که ممکن است اطاعت والدین در راستای اطاعت خدا نباشد.[10] به هر تقدیر، در دوستی غیر خدا، مُحب تلاش می کند رضایت محبوب خویش را به دست آورد اما اگر خواسته محبوب، برخاسته از حکمت و مصلحت نباشد اطاعت او خردمندانه نیست و پروردگار نیز آن را تأیید نمی کند، هر چند تلاش برای جلب خشنودی او همچنان به قوّت خود باقی است و مهم ترین علامت صداقت در دوستی است.
همراهی با دوستان در قیامت
مسئله پایانی در دوستی و محبت، محشور شدن در قیامت با دوست و محبوب است. به نظر می رسد خداوند متعال نمی خواهد بین دوستان جدایی افکند، لذا در آخرت نیز آنان را با هم محشور می کند و همنشین هم قرارشان می دهد. اشاره شد که از نشانه های دوستی، پیروی از محبوب و تلاش برای برآورده ساختن خواسته ها و جلب خشنودی اوست. نتیجه پیروی از محبوب، در آمدن به مسلک اوست و از این رو از محشور شدن با محبوب در آخرت، مفرّی نیست؛ زیرا از صفات آخرت است که هر کس با امامش خوانده شود.[11] و تفاوتی نمی کند که محبوبش که از او پیروی کرده و در حکم پیشوایش قرار داده است، بر حق باشد یا باطل.[12] در حدیث است مردی خدمت پیامبر (ص) آمد و عرض کرد: ای رسول خدا! من شما را از خودم و از فرزندانم بیشتر دوست دارم. وقتی در خانه به یادتان می افتم، طاقت نمی آورم مگر آن که بیایم و شما را ببینم. وقتی یاد مردن خودم و شما می افتم می دانم که هر گاه شما وارد بهشت شوید در کنار پیامبران جای می گیرید و من اگر به بهشت روم می ترسم شما را نبینم!
پیامبر (ص) چیزی در جواب او نگفت تا آن که جبرئیل فرو رسید و این آیه را تلاوت کرد: «و هر کس از خدا و پیامبرش اطاعت کند همراه با کسانی خواهد بود که خدا نعمتشان داده است، چون انبیا، صدّیقان، شهیدان و صالحان. و اینان چه نیکو رفیقانند»[13] علی بن ابراهیم در تفسیر خود از امام باقر (ع) نقل می کند:
مصداق «نبیین» محمد مصطفی، «صدیقین» علی مرتضی، است و مصداق «شهداء» حسنین، «صالحین» امام زین العابدین تا امام حسن عسکری و از «حَسُنَ اولئِک رَفِیقاً» مهدی هادی صاحب الزمان- علیه صلوات اللَّه الملک المنّان.[14]
در حدیثی مشهور از حضرت ختمی مرتبت (ص) نقل است: «المَرءُ مَعَ مَن أحَبَّ؛[15]هر کس با کسی که دوستش دارد همراه خواهد بود». به نظر می رسد مقصود از این حدیث نبوی، در حقیقت همان آیات پیش گفته است؛ یعنی انسان ها در قیامت، با کسانی که دوستشان دارند، در فکر و واقعیت، با آنها مأنوس و همراهند و اطاعت آنها را بر خود هموار می کنند، محشور می شوند. به دلیل محشور شدن با محبوب و کسی که اطاعتش را بر خود فرض کرده ایم، امیر سخن علی بن ابی طالب (ع) مسلمانان را به مراقبت در انتخاب اولیا هشدار می دهد و می فرماید: إیاک أنْ تُحِبَّ أعْداءَ اللَّهِ، أو تُصْفِی وُدَّک لغَیرِ أولیاءِ اللَّهِ، فإنّ مَن أحَبَّ قَوماً حُشِرَ مَعهُم. از این که دشمنان خدا را دوست بداری یا دوستی ات را نثار غیر دوستان خدا کنی بر حذر باش؛ زیرا هر کس دیگری را دوست داشته باشد با او برانگیخته می شود. نتیجه آن که اگر در انتخاب دوست دقت کافی نشود و معیارهای دوست خوب در نظر گرفته نشود، دیری نمی پاید که آرزو شود ای کاش با فلانی رفاقت نداشم و از خواسته های او پیروی نمی کردم.[16]
پی نوشت ها
[1] مجادله: 22: لا تَجِدُ قَوْماً یؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیوْمِ الْآخِرِ یوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ کانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ.
[2] ر. ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج 19، ص 196.
[3] عذاب خدا متوجه متخلفان می شود و در عین حال، فتح و ظفر به وسیله مؤمنانی دیگر نصیب پیامبر خدا خواهد شد، چه آنان همراهی کنند یا از یاری خدا و رسولش دست بردارند به دلبستگی های خود مشغول شوند (ر. ک: ترجمه مجمع البیان، ج 11، ص 50؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج 9، ص 209 با استناد به آیه 54 سوره مائده).
[4] توبه: 24: قُلْ إِنْ کانَ آباؤُکمْ وَ أَبْناؤُکمْ وَ إِخْوانُکمْ وَ أَزْواجُکمْ وَ عَشِیرَتُکمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ کسادَها وَ مَساکنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَیکمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّی یأْتِی اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللَّهُ لا یهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقِینَ.
[5] میزان الحکمة، ج 2، ح 3220؛ غرر الحکم، ح 2703: «إیاک أنْ تُحِبَّ أعْداءَ اللّهِ، أو تُصْفِی وُدَّک لغَیرِ أولیاءِ اللّهِ، فإنّ مَن أحَبَّ قَوماً حُشِرَ مَعهُم».
[6] یوسف: 30.
[7] ر. ک: تفسیر القمّی، ج، 1 ص 357.
[8] میزان الحکمة، ح 3235.
[9] آل عمران: 31.
[10] بقره: 83، نساء: 36، انعام: 15 و اسرا: 23.
[11] اسرا: 71: یوْمَ نَدْعُوا کلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ.
[12] ر. ک: ترجمه تفسیر المیزان، ج 13، ص 229.
[13] نساء: 69: وَ مَنْ یطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِک مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیهِمْ مِنَ النَّبِیینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولئِک رَفِیقاً- الدرّ المنثور، ج 2، ص 588، ح 3385.
[14] تفسیر شریف لاهیجی، ج 1، ص 507.
[15] میزان الحکمة، ح 3383.
[16] فرقان: 28: یا وَیْلَتى لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِیلًا؛ واى بر من! اى کاش آن نابکار و فاسق را به دوستى خود برنمىگزیدم.