ماهان شبکه ایرانیان

جشنواره فیلم فجر سی و ششم نقد فیلم «مصادره»: یک فیلم پاپ‌کورنی

مهران احمدی، چهره‌ای است که بیش از دو دهه از آغاز فعالیت هنری‌اش در سینما و تلویزیون می‌گذرد، اما کمتر از ده سال است که به‌عنوان چهره‌ای شناخته‌شده وارد سینما گشته و توانسته در رقابت با بازیگران طنز دیگر سینمای ایران جایگاه خود را تثبیت کند

مهران احمدی، چهره‌ای است که بیش از دو دهه از آغاز فعالیت هنری‌اش در سینما و تلویزیون می‌گذرد، اما کمتر از ده سال است که به‌عنوان چهره‌ای شناخته‌شده وارد سینما گشته و توانسته در رقابت با بازیگران طنز دیگر سینمای ایران جایگاه خود را تثبیت کند. این موفقیت بی‌شک از آغاز همکاری احمدی با عبدالرضا کاهانی می‌آید. کاهانی آن‌قدر استادانه احمدی را به چالش کشید که شاید خودش هم نمی‌دانست چنین توانایی‌هایی دارد، آن‌هم درزمینهٔ کمدی. گرچه نقطه عطف کارنامه کاری احمدی را باید مجموعه «پایتخت» دانست، اما همکاری موفق و طولانی وی با عبدالرضا کاهانی، باعث شد که وقتی خبر از ساخت اولین فیلم مهران احمدی رسید، فضایی شبیه کارهای این فیلم‌ساز در ذهنمان متجلی شود؛ طنزی تلخ و سیاه که در عین گزنده بودن بیننده را به خنده وا‌می‌دارد و کاراکتری پیش رویش می‌گذارد که در عین گروتسک بودن مخاطب چاره‌ای جز دوست داشتنش ندارد.

اما حقیقت این است که «مصادره» اولین ساخته مهران احمدی، هیچ شباهتی به فضای فیلم‌سازی کاهانی ندارد که این به‌نوبه خود اولین امتیاز مثبت «مصادره» است که وامدار هیچ اثر قبل‌تر از خودش نیست. حتی باوجوداینکه به نظر می‌رسید، «مصادره» پا جای پای «نهنگ عنبر» بگذارد و با بازی با نوستالژی و بازسازی دهه پنجاه و شصت بخواهد از بیننده‌اش خنده بگیرد، اما این بعد در «مصادره» بسیار کمرنگ و ضعیف است و در مقابل تم اصلی داستان نقش چندانی ندارد، به‌علاوه «مصادره» فقط چند سال منتهی به انقلاب اسلامی را در ایران بازسازی کرده است و با محدود کردن لوکیشن‌هایش توانسته با تمرکز بیشتری فضا را بازسازی کند و درعین‌حال از تمرکز بر جنبه خاطره بازی فیلم دوری جسته است.
«مصادره» روایت اسماعیل (رضا عطاران)، کارمند خرید ساواک است که هیچ اطلاعی از کم و کیف سازمانی که در آن کار می‌کند ندارد. اسماعیل تفریحش رفتن به کاباره و تماشای اجرای موسیقی یک گروه آمریکای لاتین، به‌ویژه خواننده زن زیبای این گروه و خرید اعانه ملی است. یک‌بار شانس در خانه اسماعیل را میزند و بلیتش برنده می‌شود و اسماعیل با این پول زمین بزرگی در عباس‌آباد می‌خرد. ازدواج اسماعیل با کلمنته، خواننده زن گروه موسیقی و تولد فرزندشان منتهی می‌شود به انقلاب سال 57 و اسماعیل بی‌خبر از همه‌جا، راهی اداره‌اش می‌شود و در آنجا به جرم مشارکت در شکنجه‌گری‌های ساواک به اعدام محکوم می‌شود اما با کمک دوستش جلال خاوندی (بابک حمیدیان) از زندان فرار می‌کند و با خانواده‌اش راهی مکزیک می‌شود.از اینجاست که روایت اصلی «مصادره» شروع می‌شود. اسماعیل حالا مجبور است به هر کاری تن دهد تا زندگی‌اش را بگذراند و حتی معشوقه سابق همسرش را نیز تحمل کند. موقعیت‌های طنزی که به‌واسطه ناهمگونی کاراکتر و محیط پیرامونش شکل می‌گیرد، بار اصلی کمدی فیلم را به دوش می‌کشد؛ اما ورای این داستان سرگرم‌کننده و جذاب، یک روایت تلخ وجود دارد که هرچه داستان بیشتر پیش می‌رود، گزنده‌تر می‌شود، گرچه احمدی سعی کرده این بعد روایت را هم به یک کمدی دیگر تبدیل کند، اما آن‌قدر بار واقعیت این بخش زیاد است که عملاً تلخی آن به خنده‌اش می‌چربد. اسماعیل که در ایران یک کارمند ساده بوده است و همیشه هم زندگی ساده و بی‌آلایشی داشته است، سال‌ها در آمریکا به‌سختی زندگی کرده است، هر شب بافکر زمین‌های بی‌صاحبش در ایران سر به بالین گذارده است و هرروز پیرتر و شکسته‌تر شده است تا جایی که کم‌کم تا مرز جنون پیش می‌رود. این بعد از داستان اسماعیل، داستان خیلی از مهاجرین روزهای اول انقلاب و غربت نشینان امروز است که در بیهودگی محض روزگار می‌گذرانند و به هر حربه‌ای دست می‌آویزند شاید راه به‌جایی بیابند. درست مثل اسماعیل که مثل یک عروسک خیمه‌شب‌بازی در یک شبکه ماهواره‌ای مربوط به گروه‌های اپوزسیون حاضر می‌شود و ترانه‌های قدیمی را همراه چند پیرمرد و پیرزن دیگر می‌خواند بعد هم استودیو را تمیز می‌کند و راهی خانه می‌شود. روایت تلخ زندگی و غربت نشینی اسماعیل به‌شدت یادآور تجسمی است که در “بادبادک‌باز ” خالد حسینی می‌خوانیم و به همان اندازه هم تأثیرگذار و تأمل‌برانگیز است. از سوی دیگر، علاقه اسماعیل به لاس‌وگاس و امیدش برای یک‌لحظه شانس و زیرورو شدن زندگی‌اش و در کلیت، تناقض فرهنگ ایرانی اسلامی که با خود به آمریکا برده است، مستقیماً از «عطر سنبل، عطر کاج» فیروزه جزایری دوما می‌آید. در کل «مصادره» علاوه بر ارجاعات ادبی، ارجاعات سینمایی زیادی دارد و تا بازسازی عینی بعضی سکانس‌ها هم پیش می‌رود.
آن‌سوی اسماعیل، زک یا زکریا (هومن سیدی) قرار دارد، فرزند او که در آمریکا بزرگ‌شده است و ملغمه‌ای از فرهنگ و زبان ایرانی و آمریکایی است و با دیدن حال‌وروز وخیم پدرش تصمیم می‌گیرد به ایران بازگردد و تکلیف زمین‌هایشان را شخصاً مشخص کند. اساساً روایت «مصادره» از ورود زکی به ایران و ترسش از تصویری که از ایران در ذهنش ساخته‌اند شروع می‌شود و با یک فلاش‌بک، زندگی و گذشته اسماعیل و راهی که پسرش را روانه ایران کرده است برای بیننده مرور می‌شود؛ اما کلیدی‌ترین و واقعی‌ترین شخصیت «مصادره» جلال خاوندی است که از ابتدای داستان گه گاهی با او همراه می‌شویم و هر بار رنگ جدیدی به خود گرفته است و هر بار به زیرکانه‌ترین شکل ممکن رنگ جماعت شده و خود را در دل قدرت جای‌داده است. خاوندی که به نظر می‌رسد کنایه‌ای به خاوری باشد، کسی است که سال‌ها از قبل موقعیت خود سوءاستفاده کرده و اکنون با غنائم زیادی از بیت‌المال کشور راهی آمریکا شده است. ازاین‌دست شوخی‌ها و کنایه‌های سیاسی و اجتماعی در «مصادره» زیاد است که احتمالاً به دلیل دور ماندن از خط قرمزها و اصلاحیه‌های احتمالی و یا به دلیل نقش نرگس آبیار به‌عنوان مشاور کارگردان کمرنگ شده‌اند و فقط در گوشه و کنار فیلم گاهی خودنمایی می‌کنند تا «مصادره» تبدیل به یک طنز سیاسی نشود و درنهایت یک کمدی سبک و به‌اصطلاح غربی “پاپ‌کورنی ” باقی بماند.رضا عطاران، در «مصادره» هم همان کاراکتر طناز همیشگی‌اش را به نمایش می‌گذارد، مردی که در ارتباطات اجتماعی به طرز عجیبی ناشی است و عصبانیت‌های لحظه‌ای و بددهنی‌هایش در موقعیت‌های بحرانی او را به کاراکتری جذاب و دوست‌داشتنی برای بیننده تبدیل می‌کند. این‌که چرا مخاطب ایرانی این‌قدر به فحش‌های رکیک و آبدار علاقه‌مند است و بهترین حربه خنده گرفتن از او جای دادن حتی‌الامکان این واژه‌ها در میان دیالوگ‌ها و موقعیت‌های مختلف است، موضوعی است که جای دیگری باید بررسی شود. هومن سیدی که با «عاشقانه» وجه دیگری از شخصیت خود و بازیگری‌اش را به نمایش گذاشت، با درخشش در «مصادره» رسماً به زمره بازیگران کمدی و طنزی پیوست که تاکنون حتی تصورش را هم نمی‌کردیم که در یک چنین نقشی و در چنین فیلمی بتواند همپای عطاران پیش رود و نقش خودش را جدای از ارتباطش با سایر کاراکترها تعریف کند.
درنهایت، «مصادره» برای یک فیلم اولی که قصدی جز ساختن یک کمدی سرگرم‌کننده نداشته، تجربه خوبی است. تنها انتقاد وارد به «مصادره» این است که مبتنی بر شوخی‌ها و موقعیت‌های پراکنده در فیلم‌نامه شکل‌گرفته است و یک موقعیت طنز جاری در فیلم وجود ندارد؛ اما با همه این اوصاف، «مصادره» به مهم‌ترین هدفش که جذب مخاطب و خنداندن اوست رسیده و اگر مهران احمدی این مسیر را ادامه دهد می‌توان انتظار فیلم‌های بهتری هم از وی داشت.

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان