هر چند که بحث پیرامون شخصیت والای شهیدعارف ، مولانا عارف حسین حسینی (ره) که عمر گرانمایه و پربارش را در راه خدمت به اسلام و مسلمین و بیداری مردم سپری کرد و در راستای آن با کلیه خطوط انحرافی چپ و راست ، ارتجاع و التقاط ، وهابی گری و قادیانی گری و بالاخره استبداد داخلی و استعمار خارجی و با تمام مظاهر فتنه و فساد آن درآویخت و مباره کرد و سرانجام در اثر یک توطئه ناجوانمردانه از سوی مثلث شوم: امپریالیسم ، وهابیسم و عفلقیسم در محراب عبادت به شهادت رسید و به لقاءالله پیوست ، برای نگارنده که با وجود ارتباط وثیق معنوی با وی ، خیلی زیاد از نزدیک با شهید محشور نبودم ، چندان سهل و آسان نیست.
اما از باب آنکه یادی هر چند گذرا از آن شهید محراب و از آن قتیل تیر کین و عداوت شده باشد ، لذا جملات زیر را به عنوان عرض اخلاص و ادای احترام به مقام شهید و شهادت تقدیم می کنم و امیدوارم همین اندک با وجود نقص تعبیری که دارد ، نمونه ای از بسیار و مشتی از خروار به حساب آید.
علامه فقید ، شهید عارف ، عارف حسین حسینی(ره) که هم اکنون به مناسبت اولین سالگرد شهادت مظلومانه اش به سوگ می نشینیم ، یکی از برجسته ترین چهره های تاریخ معاصر و یکی از زبده ترین علمای زمان و یکی از محبوب ترین و پرنفوذترین شخصیت های علمی و سیاسی و مذهبی جامعه تشیع و کشور اسلامی پاکستان بود. او ویژگی ها و خصوصیات و ملکات بسیاری داشت که همان ویژگی ها و خصوصیات از وی شخصیت اسلامی ممتاز ، انسان نمونه و چهره ای محبوب و دوست داشتنی ساخته بود که اگر دشمنان کینه توز و قسی القلب می گذاشتند و اجل به وی مهلت می داد ، الگوئی عالی و اسوه ای حسنه برای جامعه پویا و خداجوی پاکستان اسلامی می شد.
یکی از خصوصیات و ویژگی های وی درایت و کفایت و مدیریت و مدبریت در کارها بود. با آنکه وی در دورانی خاص و در شرایطی مخصوص و در حالی که همه مخالفان دست به دست هم داده بودند و علیه هر گونه اقدام سازنده و مفیدی کارشکنی می کردند و امکان هر گونه برخورد فکری و اصطکاک عملی در میان جناح های مختلف وجود داشت ، از سوی ملت مسلمان و متعهد پاکستان و روحانیت معظم آن سامان به سمت رهبر سیاسی مذهبی جامعه تشیع برگزیده شد و آن چنان شایستگی و صلاحیتی در انجام این مهم از خود نشان داد که تا وقتی که در قید حیات بود و سمت رهبری جامعه تشیع و مسئولیت تحریک نفاذ فقه جعفری و سرپرستی سازمان خطی دانشجویان امامیه را به عهده داشت ، کمترین نقطه ضعفی به دست مخالفان نداد و به همین دلیل در میان مردم به عنوان یک رهبر فکری و سیاسی و مذهبی شایسته و بایسته و خردمند ، معروف و شناخته گردید. این نکته ا ی است که بر هیچ فرد خبیر و بصیری پوشیده نیست.
یکی دیگر از ویژگی های او صلابت و قاطعیت در کارها بود. هر گاه با توجه به شرایط و مقتضیات و سایر جهات ، در امری تصمیمی می گرفت و عملی شدن آن را به صلاح اسلام و مسلمین می دانست ، دیگر کمترین تامل و درنگی را در انجام آن روا نمی داشت و محال بود کسی بتواند وی را از تصمیمش منصرف و یا متزلزل سازد. مسئله اولتیماتوم به دولت وقت پاکستان در مورد آزادی زندانیان بیگناه سیاسی که در اثر حادثه غیر مترقبه 6 جولای به زندان افتاده بودند و اعلام راه پیمایی عمومی و سرتاسری از تمام نقاط پاکستان به طرف کویته (محل زندانیان سیاسی) در صورت عدم موافقت دولت با آزادی آنها در موعد مقرر که دولت را وادار به تسلیم کرد ، یکی از نمونه های بارز صلابت و قاطعیت وی به شمار می آید.
از دیگر ویژگی های شهید ، وسعت نظر و شرح صدر بود. با آنکه او در شرایط خاصی به سمت رهبری جامعه تشیع برگزیده شد و شرایط زمانی ایجاب می کرد که در جهت و طیف و جو خاصی قرار گیرد و حرکت کند، ولی هرگز تحت تاثیر محیط یا طیف خاصی قرار نگرفت و روی قشر خاصی که موجب اصطکاک یا حساسیت دیگران گردد ، تکیه نکرد؛ بلکه پیوسته سعی اش بر آن بود که توحیدی میان صفوف مسلمین اعم از شیعه و سنی در خط اسلام ناب محمدی (ص) در برابر اسلام آمریکائی و ارتجاعی به وجود آورد و همه را یک دل و یک جهت سازد. به همین منظور در سمینارهایی که به مناسبت روز جهانی قدس ، حج ، هفته وحدت و غیره تشکیل می داد، از تمام علمای ذی شأن و ذی صلاح و صاحب نظر شیعه و سنی دعوت می کرد و خواستار سخنرانی و اظهار نظر آنها می شد و خود نیز سخنانی در جهت اتحاد و هماهنگی تشیع علوی و تسنن نبوی(ص) ایراد می نمود که غالبا مفید و راهگشا بودند.
یکی از ویژگی های ایشان میانه روی و اعتدال در گفتار و کردار و رفتار بود. او از هر گونه افراط و تفریط ، تندروی و کندروی ، پرهیز داشت و می گفت: «اسلام دین اعتدال است و ما امت وسط و میانه هستیم. وظیفه اسلامی و اخلاقی انسانی ما ایجاب می کند که از هر گونه تندوری و کندروی که موجب بریدگی ما از مردم و یا مردم از ما می شود بپرهیزیم و در نهایت اسباب شکست را به دست خودمان فراهم نیاوریم.»
یکی از ویژگی های ایشان صفا و خلوص در کارها بود. او هرگز اهل ظاهرسازی و مجامله و سیاست بازی نبود. گفته های قرآن کریم را که می فرمود: «ان تتقوالله یجعل لکم فرقانا و من یبتق الله یجعل لکم مخرجا» را همواره نصیب العین قرار می داد و سعی می کرد تمام کارها را خالصا مخلصا لوجه الله و ابتغاء لمرضات الله انجام می داد و در جهت خیر و صلاح عموم باشد.
دیگر ویژگی او تبعیت و پیروی از خط امام بود. وی عقیده داشت که خط امام بهترین و آزموده ترین و موفق ترین راه مبارزه برای مسلمانان علیه خطوط انحرافی چپ و راست، ارتجاعی و التقاطی به شمار می آید ، زیرا خط امام در واقع ابعاد مختلف اعتقادی ، اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی دارد که هر بعد آن یک نوع مبارزه را در بردارد ، و مثلا در بعد اعتقادی مبارزه با شرک و الحاد را در بردارد ، و در بعد اقتصادی مبارزه با استثمار را و در بعد اجتماعی مبارزه با استبداد را و در مجموع مبارزه با همه فتنه و فساد را...و بنابراین اگر بنا باشد انسان با کژی های فکری و انحرافات عملی جامعه به مبارزه برخیزد ، لازم است از طریق خط امام که روشن ترین و واضح ترین و مستقیم ترین خطوط مبارزاتی است ، وارد کارزار گردد و گرنه ممکن است خود دچار انحراف گردد و هرگز بر دیگر خطوط انحرافی پیروز نگردد.
دیگر ویژگی های وی ، علاقه و محبت مفرط به نهضت های آزادی بخش ، به خصوص نهضت های آزادی بخش اسلامی ، بالاخص مجاهدین سنگرنشین و پیکارگر در سطح جهان بود و به همین دلیل روابط بسیار حسنه و نزدیکی با جریان های اسلامی اعم از شیعه و سنی افغانستان ، عراق ، لبنان ، فلسطین ، جزیره العرب و غیره داشت که گاه و بیگاه به ملاقات آنان می رفت و یا آنان به ملاقات وی می شتافتند و با هم به تبادل نظر و مذاکره پیرامون مسائل مورد علاقه می پرداختند. مسافرت اخیر ایشان به جمهوری اسلامی ایران و لبنان و ملاقات با سران جریان اسلامی افغانستان ، عراق ، لبنان ، فلسطین ، مستقر در ایران و لبنان را می توان یکی از نشانه های آن دانست. در سفر اخیر که به مناسبت دهه مبارکه فجر در جمهوری اسلامی ایران داشت ، غیر از دید و بازدیدها در سطوح مختلف نهادها و ارگان ها و سازمان های اسلامی ، در سمینار افغانستان نیز که از سوی شورای ائتلاف اسلامی افغانستان تشکیل یافته بود شرکت و سخنانی ارزنده را پیرامون اتحاد و هماهنگی جریان های اسلامی ایراد کرد که مورد توجه عموم مستضعفین به خصوص جنبش های آزادی بخش قرار گرفت.
از ویژگی های دیگر وی برخورد بسیار صمیمی و دوستانه و بدون تکلف با دوستان و آشنایان و کلیه واردین و ملاقات کنندگان بود ، به طوری که اگر کسی از قبل وی را ندیده بود و نمی شناخت ، هرگز از برخوردهای اولیه وی که بی پیرایه و بی آلایش و در کمال صفا و صمیمیت و اخوت اسلامی بود، وی را نمی شناخت و پی نمی برد که وی همان شخصیت مورد نظر و همان قائد محبوب القلوب است.
یک روز من که به تازگی از افغانستان مراجعت کرده و به پیشاور رسیده بودم ، به عزم دیدار و ملاقات با شهید ، همراه یکی از همراهان که اهل کویته پاکستان بود، به دیدن ایشان رفتیم. وقتی علی المرسوم با راهنمائی یکی از طلاب وارد مهمانخانه ایشان شدیم که در کنار مدرسه واقع در مدینه کالونی خیابان جی.تی قرار داشت. ایشان حضور نداشت ، اما به فاصله زمانی بسیار کمی تشریف آورد و خوشامد گفت و به من و رفیق همراهم در کمال الفت و محبت مصاحفه و معانقه کرد. من فکر کردم مرا شناخته است ، ولی وقتی مصاحفه و معانقه تمام شد و نشستیم و مطابق معمول حال و احوال کردیم فرمود: «من شما را درست به جا نمی آورم.» و حق هم با ایشان بود چون من با لباس غیر معمول (یعنی بدون عبا و عمامه) و با لباس معمولی پاکستانی رفته بودم... وقتی خود را معرفی کردم و ملاقات های گذشته را که در هتل استقلال تهران به مناسبت دهه فجر داشتیم، به یادش آوردم ، بلافاصله از جایش بلند شد و همانند یک برادر بسیار رئوف و مهربان ، معانقه و مصافحه را از سر گرفت و عذرخواهی کرد که قبلا مرا نشناخته بود. همین که مصافحه و معانقه تمام شد ، پرسید: «از کجا آمده اید؟ چرا این طور؟ یعنی چرا با لباس غیر معمولی؟» (بدون عبان و عمامه) گفتم: «من فعلا از افغانستان و از نزد مجاهدین آن سامان می آیم. «تا این حرف و نام مجاهدین سنگرنشین را شنید، برای بار سوم از جا بلند شد و با من مصافحه کرد و گفت: «این بار به حساب مجاهدین سنگرنشین و قهرمان افغانستان که آبروئی برای اسلام و مسلمین خریدند، با شما مصافحه و معانقه می کنم. من مجاهدین را بسیار دوست دارم ، خداوند آنها و همه مجاهدین اسلام را تایید کند ان شاءالله.»
باری پس از آنکه معارفه و حال و احوال مطابق معمول تمام و چای و غیره هم صرف شد ، ما موقتا از وی خداحافظی و به محل اقامتمان که کمی دورتر از منزل ایشان بود ، مراجعت کردیم در بین راه که می رفتیم ، رفیق همراهم که اهل کویته پاکستان بود و به شهید علاقه مفرط و شدیدی داشت ، پرسید: «پس قائد کجا بود؟ چطور با ایشان ملاقات نکردی، در حالی که به عزم ملاقات ایشان رفته بودی؟!» گفتم: «مگر ایشان را ندیدی؟ (البته قائد عنوان عام و معروف ایشان در پاکستان بود.) ایشان قائد بود.» با کمال تعجب گفت: «قائد؟» گفتم: «آری قائد» گفت: «عجیب است!»
وقتی ایشان به مناسبت 6 جولای و بازدید از خانواده های زندانیان در کویته آمده بود ، آن قدر مردم تشریفات گرفته بودند و آن قدر ازدحام بود که کسی به آسانی ایشان را نمی دید و در اینجا این طور ساده بود که از فرط سادگی و بی آلایشی شناخته نمی شد. گفتم: «آری، آنجا در سفر رسمی و به عنوان قائد و به منظور تفقد از حال خانواده های زندانیان و مردم زجرکشیده و زجردیده آمده بود و جا داشت همان گونه که شایسته بوده است، مورد استقبال قرار گیرد، ولی در اینجا در خانه و منزل شخصی بود. فرق است میان مسافرت های رسمی و حضور در خانه شخصی».
حاصل آنکه برخوردها و مصاحبت ایشان آن چنان صمیمی و دوستانه و بدون پیرایه صورت می گرفت که هرگز کسی وی را از مصاحبت ها و برخوردهایش نمی شناخت و این یکی از خصوصیات بارز و منحصر به فرد ایشان بود. اما صد حیف که با رفتن ایشان تمام این مظاهر عالی انسان اسلامی نیز از میان رفت و بسیار زمان می خواهد تا همانند و مثل ایشان پیدا و پدیدار گردد. و جای خالی ایشان را پر کند.
«قال الله تعالی فی کتابه: (ما ننسخ من آیه او ننسها نأت بخیر منها او مثلها».
با وجود این امید است خداوند تبارک، بدل و ممائل جهت رهبری مردم آن سامان عطا و عنایت فرماید. انه قریب مجیب.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 50