تفکیک دین وحیانی و دین نهاد ینه شد ه گامی در جهت تبیین بهتر رابطه دین و توسعه
چکیده
یکی از مباحث جدی میان اندیشمندان و خصوصا اندیشمندان مسلمان ارتباط دین و توسعه است اما این بحث از شفافیت لازم برخوردار نیست و موضوع بحث، همچنان نزد پژوهشگران به شیوه ای موثر و کیفی منقح نشد ه و توضیح نیافته است. تفکیک دین وحیانی از دین نهادینه شد ه، می تواند به روشن کرد ن این بحث کمکی جدی نماید. در واقع چنین تفکیکی در بحث از عوامل عقب ماند گی جوامع مسلمان می تواند مفید واقع شود؛ زیرا آنچه در این بحث تاریخی مورد توجه قرار می گیرد، نهاد اجتماعی دین است. نکته مهم آنکه اگر چه دین نهادینه شد ه، از اصل دین تاثیر می پذیرد اما «اصل دین» تنها عامل تاثیر گذار بر نهاد اجتماعی دین نیست و عوامل دیگری نیز در کار است. در متن مقاله به این عوامل اشاره شد ه است. حاصل این که آنان که عقب ماند گی جوامع مسلمان را نشانه تعالیم نادرست دینی می شمرند، برای اثبات گفتار خویش نیازمند دلایل محکم تری هستند و احتجاجات ایشان کفایت مدعا را نمی کند.
واژگان کلیدی
دین وحیانی، دین نهاد ینه شده
امروزه تمامی جوامع مسلمان در زمره کشورها توسعه نیافته قرار دارند. گروهی اسلام را یکی از عوامل عقب ماند گی این جوامع بر شمرد ه اند. آنان در تبیین این نظر، رویکرد های متفاوتی به این مساله داشتند. برخی از آنان معتقد ند همان گونه که از نام اسلام مشخص می شود، اسلام دین تسلیم در برابر اراد ه خداوند است. به این جهت اسلام بر پیروان خویش عجز و سستی تحمیل کرد ه و عقب ماند گی این جوامع را موجب شد ه است . برخی از آنان نیز به اعتقاداتی مانند جبرگرایی، قضا و قدر، توکل، زهد، قناعت و ... اشاره کرده اند و این اعتقادات را موجب تحقق وضع موجود مسلمانان دانسته اند. برخی دیگر استبداد را عامل واپسماند گی این جوامع دانسته اند. آنان در تحلیلی استبداد و ریشه یابی این پدید ه، اسلام را به دلیل عد م حمایت از آزادی های فردی در به وجود آمد ن استبداد در کشورهای مسلمان موثر می دانند. (کمال المنوفی، 1985 و میثم موسایی، 1374 و ابراهیم آرجب)
در برابر اندیشه های یاد شد ه، بسیاری از مسلمانان دوری از حقیقت و جوهره اسلام را اساسی ترین عامل عقب ماند گی مسلمانان دانسته اند. سید جمال اسد آبادی، شیخ محمد عبد ه، طنطاوی و... از برجستگان این تفکر هستند. بر خلاف کسانی که اسلام را سبب وضع موجود مسلمانان معرفی می کنند، از منظر طنطاوی، کنار گذارد ن دین مسیحیت که به اعتقاد وی دینی پر از خرافه بود ه، عامل ترقی جوامع غربی است و در مقابل، کنار گذارد ن دین زند گی ساز و حیات بخش به نام اسلام عامل عقب ماند گی جوامع مسلمان بود ه است. (محمد تقی شریعتی، ص3، بی تا)
حقیقت کدام است؟ آیا همان طور که دید گاه نخست بیان می کند، اسلام عامل عقب ماند گی جوامع مسلمان بود ه یا بنابر دید گاه دوم، دوری از ]آن موجبات انحطاط این جوامع را فراهم کرد ه است؟ به عبارت دیگر، آیا اسلام فاقد عناصری است که در بنای یک جامعه توسعه یافته لازم بود ه و به ناچار برای رسید ن به توسعه، باز سازی باورهای دینی ضروری است؟ یا اینکه مشکل در ناسازگاری اسلام نبود ه و تمامی عناصر لازم برای پی ریزی یک جامعه توسعه یافته در درون تعالیم دینی وجود دارد. مشکل این است که روح اسلام میان مسلمانان ریشه نداونید ه است. در نتیجه باید تلاش کرد تا به احیای مجد د اسلام دست زد و آن را میان مسلمانان حیاتی دیگر داد.
دو گروه یاد شد ه دارای استنباط به نسبت واحدی از مفهوم توسعه بود ه، توسعه را به معنای ترقی، پیشرفت و رفاه بیشتر تعریف کرد ه، اصل را بر نیکویی و مطلوبیت آن قرار داد ه، بنابر این بحث خود را بر این نکته معطوف کرد ه اند که آیا اسلام با توسعه سازگار است؟ آیا جوامع مسلمان به دلیل مسلمانی از قافله جوامع توسعه یافته عقب ماند ه اند یا بر عکس. دلیل فرو دستی این جوامع این است که از اسلام تنها نامی و ظواهری خشک باقی ماند ه و روح دین از میان مسلمانان رخت بر بسته است؟
برخی از منظری دیگری به مساله نگریسته، اصالت را به دین می د هند. از این رو سؤالی برای آنان به این گونه طرح می شود که آیا توسعه با اسلام سازگار است؟ آنان بر این نکته پای می فشرند که آنچه اصالت دارد، اسلام است؛ به این ترتیب اگر توسعه با آن سازگار بود، به د نبال تحصیل آن می رویم و اگر گام نهاد ن در مسیر توسعه مستلزم رها کرد ن باورها و ارزش های دینی اسلامی است، عطای توسعه را به لقای آن می بخشیم.
برخی از اینان توسعه را آن گونه که در غرب اتفاق افتاد ه است تعریف کرد ه اند. همه آن چیزی را که امروزه در غرب مشاهد ه می شود به نام توسعه می شناسند؛ از این رو به نفی آن می پردازند. جملاتی مانند «غرب بیمار است»، « در غرب خبری نیست»، «انحطاط اخلاقی جوامع غربی به اوج خود رسید ه است»، «نهاد خانواد ه هر روز سست تر از گذشته می شود» و گزاره هایی شبیه آن، همه و همه را تاکیدی بر رویه دیگر جهان غرب دانسته اند؛ غربی که مظهر توسعه یافتگی است. به این لحاظ، اینان توسعه را مستلزم جنبه هایی می دانند که مورد تایید دین نیست.
مقالات و کتب متعددی پیرامون همخوانی و نا همخوانی اسلام و توسعه نوشته شد ه است اما به نظر می رسد همه کسانی که در موضوع «اسلام و توسعه» سخن گفته یا مطلب نوشته اند، مفهوم واحدی از اسلام یا توسعه در ذ هن نداشته اند. بر این اساس است به نظر می رسد این بحث نیازمند بازنگری باشد زیرا کسانی که تیر اتهام را به سوی دین نشانه گرفته اند و نیز آنان که وظیفه دفاع از دین را بر خود لازم می دانند، برخی فروض را مسلم انگاشته و از برخی نکات غفلت ورزید ه اند. به نظر می رسد جهت شفاف شد ن موضوع بحث، ترسیم و تبیین دو مفهوم توسعه و دین ضروری است. در غیر این صورت پژوهشگران مباحث دین و توسعه فاقد زبان مشترک خواهند بود. یکی به اثبات موضوعی پرداخته و د یگری آن را نفی می کند، اگر چه هر دو تصور می کنند بر محور واحدی سخن می گویند اما تنها نام موضوع یکی است و هر کدام از این دو گروه مفهومی ویژه در ذ هن خواهند داشت که با ذ هنیت دیگری متفاوت است. بنابر این از کلیدی ترین اقدامات لازم تبیین دو مفهوم یاد شد ه و تشریح کامل موضوع بحث است. در این نوشتار سعی می شود به تبیین مفهوم دین پرداخته شود.
یکی از ابعادی که نیازمند تبیین است، تفکیک دین به دین وحیانی و دین دارای هویت اجتماعی است. هنگامی که از دین وحیانی سخن گفته می شود، مراد مفاهیم، باورها و ارزش هایی است که در متون و نصوص معتبر آن آیین وجود دارد؛ و مراد از دین وحیانی اسلام، باورها و ارزش هایی بود ه که در کتاب آسمانی مسلمانان و کتب معتبر روایی و رفتار بزرگان دین اسلام موجود و مورد تاکید است.
دین وحیانی هنگامی که وارد جامعه ای می شود، به ناچار در بستر ویژه ای نازل شد ه و با نهاد های آن جامعه می آمیزد. در طول زمان مانند سایر پدیده های فکری- ارزشی تحت تاثیر عوامل مختلفی قرار گرفته و در نتیجه چهره ای خاص به خود می گیرد و این چهره در طول زمان متحول می شود. این دین به صورت یک نهاد بزرگ اجتماعی در می آید و دارای کارکرد های اجتماعی ویژه ای می شود. ممکن است جنبه ای خاص از دین چنان فربه شود که جنبه های دیگر آن را پژمرد ه کند و توازن عناصر کاملا به هم خورد ه؛ در این صورت نیز میان دین وحیانی و دین نهاد ینه شد ه تغایر پدید می آید. می توان جوامعی را یافت که دارای دین واحدی باشند اما دین نهاد ینه شد ه متفاوتی داشته و بر حسب همین تفاوت، کارکرد دین نیز در این جوامع تغییر می یابد. می توان دین وحیانی را به آب که مایع بی شکلی است تشبیه کرد که می تواند در لیوانی تمیز قرار گیرد و با حفظ خلوص و پاکی، قالبی خاص به خود گیرد و ممکن است این آب در بستری آلوده قرار گرفته و تغییر رنگ د هد.
اهمیت تفکیک دین وحیانی و دین به عنوان نهاد اجتماعی
تفکیک میان دو مفهوم یاد شد ه گامی مهم در جهت تبیین موضوع اسلام و توسعه است زیرا هنگامی که بحث از عوامل عقب ماندگی جوامع مسلمانان می شود و ارتباط عقب ماند گی با دین آنان مورد بررسی قرار می گیرد، آنچه باید مورد توجه باشد آن است که دین بیانگر هویتی اجتماعی است که به عنوان یک نهاد بزرگ اجتماعی تجلی و عینیت یافته است. در واقع سؤال بد ین گونه طرح می شود که آیا دین تحقق یافته از عوامل عقب ماند گی جوامع مسلمان بود ه است یا خیر؟ در این بحث برای اثبات یا رد تاثیر دین بر عقب ماند گی، نمی توان به دین وحیانی پرداخت زیرا آنچه دارای کارکرد اجتماعی است دین به عنوان یک نهاد اجتماعی است. بسیاری از دانشمندان علوم اجتماعی مانند جامعه شناسان، اقتصاد دانان و به ویژه اقتصاد دانان توسعه و... مرادشان از دین، دین تحقق یافته و عینیت یافته در واقعیت خارجی بود ه که دارای کارکرد اجتماعی اقتصادی است.
بنابر این هنگامی که از همخوانی دین و پدید ه توسعه بحث می شود، باید ابتدا به دین تحقق یافته مراجعه کرد و در صورت ناهمخوانی آن با توسعه، به سراغ دین وحیانی رفت و به بررسی قابلیت تطابق این دین با توسعه پرداخت؛ سپس با تکیه بر متون اصیل دینی سعی در اصلاح دین تجسم یافته کرد تا طریق توسعه هموار شود.
بی توجهی به این تفکیک، موجبات خلط و ناکا می در حصول نتیجه علمی را فراهم می آورد. به عنوان مثال برخی از پژوهشگران در مقام تحلیل و ریشه یابی عقب ماند گی جوامع مسلمان، ذات دین را متهم کرد ه و برخی نیز به فرهنگ دینی یا همان دین نهادینه شد ه پرداخته اند. فرضا ارنست رنان مشکل را در مبارزه اسلام با دانش می داند یا سات کلیف (Sutcliffe) با تمسک به برخی آیات قرآن، اسلام را به معنای تسلیم در برابر اراد ه خداوند تفسیر کرده و همین را عامل عقب ماند گی مسلمانان بر شمرد ه است. سویفت (Swift)، دعوت اسلام به بی اعتنایی به دنیا را مانع انباشت ثروت که اصلی مهم در فرایند توسعه است، می داند (ابراهیم آرجب، ص40) و... در این مقام گروهی نیز به نقد فرهنگ دینی پرداخته اند. این گروه از دید گا ه ها به دین اصیل بی توجه ماند ه و به آن پرداخته اند.
دیدگاه قرآن درباره ادیان سابق
قرآن در آیات متعددی به تفکیک ادیان الهی و آنچه به نام دین میان مرد م رواج دارد می پردازد. خداوند در سوره آل عمران آیه 19 می فرماید:
إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِینَ أُوْتُواْ الْکِتَابَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَاءهُمُ الْعِلْمُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ وَمَن یَکْفُرْ بِآیَاتِ اللّهِ فَإِنَّ اللّهِ سَرِیعُ الْحِسَابِ .
دین در نزد خدا اسلام (و تسلیم بودن در برابر حق) است و کسانی که کتاب آسمانی به آنان داد ه شد، اختلافی (در آن) ایجاد نکردند، مگر بعد از آگاهی و علم، آن هم به خاطر ظلم و ستم در میان خود؛ و هر کس به آیات خدا کفر ورزد، خداوند سریع الحساب است.
در این آیه خداوند دین را پدید ه واحدی دانسته و اختلاف اهل کتاب را پس از درک حقیقت، ناشی از عامل نفسانی بغی و ظلم ذ کر می کند.
خداوند در آیه 213 سوره بقره می فرماید:
کَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُواْ فِیهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِیهِ إِلاَّ الَّذِینَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءتْهُمُ الْبَیِّنَاتُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ فَهَدَى اللّهُ الَّذِینَ آمَنُواْ لِمَا اخْتَلَفُواْ فِیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللّهُ یَهْدِی مَن یَشَاء إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ.
مردم (در آغاز) یک دسته بود ن (و تضادی میان آنان وجود نداشت. به تدریج جوامع و طبقات پدید آمد و اختلافات و تضاد هایی در میان آنها پیدا شد؛ در این حال) خداوند، پیامبران را برانگیخت تا مرد م را بشارت و بیم د هند و کتاب آسمانی که به سوی حق دعوت می کرد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند، داوری کند. (افراد با ایمان در آن اختلاف نکردند) تنها (گروهی از ) کسانی که کتاب را دریافت کرد ه بودند و نشانه های روشن به آنها رسید ه بود، به خاطر انحراف و ستمگری در آن اختلاف کردند. خداوند آنهایی را که ایمان آورد ه بودند و به حقیقت آنچه مورد اختلاف بود، به فرمان خودش رهبری کرد؛ (اما افراد بی ایمان، همچنان در گمراهی و اختلاف باقی ماند ند.) و خدا هر کس را که بخواهد به راه راست هدایت می کند.
در آیه 14 سوره شوری نیز همین مضمون تکرار شد ه است.
از منظر اسلام، ادیان پیشین الهی مانند مسیحیت و یهود به انحراف و تحریف کشید ه شدند. مطابق تحلیل که قرآن در آیاتی از سوره توبه و برخی از سور دیگر ارائه می د هد، نهاد روحانیت این دو دین، نقش مهمی در تحریف مسیحیت و یهود ایفا کرد ه و مرد م نیز از آنها پیروی کردند. از این رو پس از گذشت زمانی، آیین حقیقی مسیحیت و یهود به تحریف کشید ه شد ه و از این ادیان تنها نامی باقی ماند. در نتیجه در ادیان گذشته نیز تفکیک یاد شد ه معنی و مفهومی روشن دارد.
اسلام حقیقی و اسلام رایج
پس از تبیین دین وحیانی و دین نهادینه آیا می توان برای اسلام هم این تفکیک را به کار برد؟ روایات در پاسخ به این پرسش می توانند راهگشا باشند. پیامبر اکرم(ص) در روایتی به توصیف زمانی از آیند ه پرداخته است. وی می فرماید:
«... لا یبقی من الایمان الا اسمه و لا من الاسلام الا رسمه و لا من القرآن الا درسه»
(محمد باقر مجلسی، ج22 ص 453، بی تا)
« از ایمان تنها نامی و از اسلام تنها نقشی و از قرآن تنها یاد گرفتن ظاهری باقی می ماند»
بدین ترتیب به توصیف زمانی می پردازد که ارزش های دینی از میان جامعه مسلمانان رخت بر بسته اند.
علی(ع) نیز در نهج البلاغه در چندین موضع به تفکیک یاد شد ه می پردازد. وی می فرماید:
«لبس الاسلام لبس الفر و مقلوبا» (سید علی نقی فیض الاسلام، بی تا، ص 323-324)
« و اسلام مانند پوستین وارونه پوشید ه شود.»
و در مکانی دیگر می فرماید:
«ایها الناس، سیاتی علیکم زمان یکفا فیه الاسلام کما یکفا الانا بما فیه» (فیض الاسلام، همان، ص 305، 306)
« ای مرد م، زمانی فرا خواهد رسید که اسلام مانند ظروفی وارونه باشد که آنچه در آن است، بریزد.»
بنابر این اسلام به دو شکل اسلام با پوسته بدون مغز و محتوا و اسلام، ملاحظه شد.
در وصف امام زمان(عج) آمده است «اذا قام القائم(عج) جاء بامر جدید کما دعی رسول اللّه(ص) فی بدو الاسلام الی امر جدید» (محمد باقر مجلسی، همان، ج 52 و ص 338)
شهید مطهری در تفسیر این روایت می گوید: «آن قدر تغییرات و اضافات در اسلام پیدا شد ه است که وقتی او می آید و حقیقت دین جدش را می گوید، به نظر مرد م می رسد که این دین غیر از دینی است که داشته اند و حال اینکه اسلام حقیقی همانی است که آن حضرت می آورد. کارهایی می کند که مرد م فکر می کنند دین جدیدی آمد ه است.» (مرتضی مطهری، 1370، ص377- 378)
و روایات دیگری به همین مضمون وارد شد ه که از جمله آنان، روایت امام باقر(ع) است که می فرماید:
«یقوم بامر جدید و کتاب جدید و سنه جدید ه»
(محمد باقر مجلسی، همان، ص231)
«امام زمان(عج) پدید ه جدید و کتاب و سنت و سیره جدیدی را ارائه می کند.» بنابر این می توان برای اسلام هم دو تصویر یاد شد ه را پذیرفت.
دلایل تفاوت اسلام حقیقی و اسلام رایج
برای این تفاوت می توان دلایل متعدد ی ارائه کرد که در این مختصر به مواردی چند اشاره می شود.
1) هنگامی که دین وارد اجتماعی می شود، نمی تواند نسبت به سطوح اندیشه، نهاد های اجتماعی، فرهنگی و مقتضیات آن زمان بی تفاوت باشد و مسائل آنان را نا دید ه گیرد زیرا دین برای هدایت بشر آمد ه است و معاصران دین جدید اولین مخاطبان آن و حاملان آن به نسل های آیند ه هستند. در نتیجه دین مسائلی را به اقتضای زمان و احکامی را متناسب با آن شرایط باز گو می کند که جزء امور ثابت دینی نیستند؛ گرچه بسیاری تلقی جاودانه بود ن آن احکام را داشته باشند.
برخی از احکامی که امروزه تناسبشان با شرایط آن زمان پر واضح است عبارتند از استحباب اسب سواری و تیر اندازی با کمان. (محمد بن الحسن العالمی، 1367 ج13) مسلما اسب سواری و تیر اندازی از ویژگی های آن جوامع بود ه است که به فراخور آن زمان و به اقتضای حکم کلی قرآنی «واعدوا لهم ما استطعتم من قوه...» (سوره انفال/ 60) که دستور کلی حضور قدرتمندانه در برابر دشمنان بود ه داد ه شد ه است. این امر لازمه مجهز بود ن به ابزارهای نظامی زمان شمرد ه شد ه است.
فیض کاشانی در مورد استحباب تحت الحنک معتقد است که استحباب آن در زمان صدر اسلام به دلیل مغایرت با نوع لباس کفار بود ه است، زیرا دین نمی خواهد مسلمانان در نوع لباس شبیه آنان باشند. از این رو روش تحت الحنک را که عکس روش کفار بود مستحب کرد. اما امروزه که اصل نوع پوشش گذشته کفار منتفی شد ه است وجهی ندارد. (مرتضی مطهری، همان، ص24)
به هر روی، احکامی با توجه به ضرورت زمان صادر می شد.
2) وقتی دین وارد جوامع می شود، آن جوامع اعتقادات ویژه ای- خواه بت پرستی و یهودیت و خواه مسیحیت و...- داشته اند. برخی از این اعتقادات در تضاد آشکار با تعالیم دینی هستند و در نتیجه به زودی کنار گذارد ه می شوند؛ مانند اعتقاد به تثلیث مسیحیت برای مسیحیان تازه مسلمان، اعتقاد به کار آمد ی بت برای بت پرستان و... اما برخی اعتقادات از سویی در تعارض آشکار با تعالیم دینی نبود ند و از سوی دیگر زبان متون مقد س هم به گونه ای چند پهلو بود که برخی از وجوه تاویلی آن با آن اعتقادات سازگار می نمود. به طور طبیعی زمینه بقا و تداوم این اعتقادات باقی می ماند، مانند اعتقادات یهودیان درباره خدا که وی را به شکل انسانی ترسیم می کردند که گاه با دیگران کشتی نیز می گیرد. (شبلی نعمان، 1328، ص11-8)
گروهی از یهودیان هنگامی که مسلمان شد ند ظواهر برخی از آیات قرآنی را که از خداوند تعابیری مشابه مانند «الرحمن علی العرش استوی» (سوره طه/4) یا «جاء ربک و الملک صفا صفا» 0سوره فجر/22) و... می شد، حمل بر معانی ظاهری آن می کردند. ورود اسرائیلیان در تفاسیر، یکی از این موارد نیز می تواند باشد.
گرتز (Greetz) در یکی از پژوهش های خود می نویسد: «گذشته هنری د هقانان اندونزیایی و گذشته قبیله ای و بد ون مرد م مراکش تاثیر شگرفی بر تحولات دین اسلام در این کشورها بر جای گذاشته است. یعنی ادیان مسلمانان پیش از اسلام در اعتقاد آنان تاثیر گذارد ه است. (میثم موسایی، همان، ص24)
پاتای (Patai) نیز معتقد است زیر روکش ضخیم عقاید رسمی دینی، عقاید دیر پای رایج بین تود ه مردمی قرار دارد که از اصول الهی مذ هب خود اطلاع کافی ندارند. (ابراهیم آرجب، همان، ص41)
3) نقش حکومت ها در ورود برخی اندیشه ها به عنوان اعتقادات دینی جای انکار ندارد. امویان با استفاد ه از ظواهری از آیات قرآن سعی کردند قضا و قدر را به گونه ای خاص تفسیر کنند و جبر گرایی را رواج د هند تا بد ین ترتیب سلطه جابرانه خود را توجیه کنند. همچنین آنان با پرداخت های گزاف به برخی از راویان احادیث سعی در جعل اخبار کرد ه و از این طریق در دین خدا رخنه ایجاد کردند. (عبد الحسین امینی، 1967، ج10، 11) یکی از علل عمد ه رواج اشعری گری را حمایت بی دریغ امویان می توان ذ کر کرد.
4) قابلیت ها و استعدادهای انسان ها با یکدیگر متفاوتند. برخی، از قابلیت های ذ هنی پایینی برخوردار بوده اند و توانایی درک معارف بلند را ندارند و برخی دیگر دارای قوه درک و فهم بالایی هستند. برخی علاقه مند به مباحث عقلی و برخی دیگر دارای ذوق نقلی هستند و... بدان جهت شواهد تاریخی نشان می د هند که برخی به جمود بر نصوص و ظاهر گری و اخباری گری روی می آورند و چون خود را از درک حقیقت مطلب ناتوان می بینند، فهم آن را از توان بشر خارج می دانستند. به عنوان مثال، برخی معتقد بودند که از ظواهری از قرآن بر تجسم خدا می توان شاهد آورد. اما هنگامی که از آنان درباره کیفیت تجسم خداوند سؤال می شد، پاسخ می دادند. «الکیفیه مجهوله و السوال بدعه.»
تفاوت در توانایی ذ هنی و استعدادهای فکری، موجب اختلاف فکری و تفاوت آرا می شود. یکی دیگر از تفاوت انسان ها، تصلب و تسامح در اندیشه است. برخی از افراد که در محیط های کوچک رشد کرد ه یا تنها سخن واحدی را در زند گی و در اندیشه های خویش هیچ شک و شبهه ای را روا نداشته، تصورات خود را عین دین می انگارند. (آنان خود را نمایند گان خدا تصور می کنند. غافل از اینکه اگر هر کس چنین بیندیشد با دین ها، نمایند گان دینی و حتی خدایان متعدد ی رویه رو می شد ه که گا ه می تواند برای بشریت نتایج فاجعه آمیزی به بار آورد)؛ اما کسانی که در حوزه های وسیع تری می اندیشند و در مراکزی که محل تقابل آراست رشد می کنند، از خود تصلب کمتر و تسامح بیشتری نشان می د هند.این تفاوت باعث برداشت های متفاوت از گروه اول نیز می شود.
5) جریان اجتماعی در شکل گیری افکار و اند یشه های خاص که رنگ دینی نیز به خود می گیرند موثر است. مرحوم مطهری به تفصیل تاثیر بی عدالتی اجتماعی را در افکار و عقاید و اخلاق مسلمانان به بحث گذارد ه اند. ایشان می فرمایند:
«هر وقت عدالت اجتماعی متزلزل شود، استحقاق ها رعایت نشود، حقوق مراعات نگردد، در تعویض مشاغل حساب هاب شخصی و توصیه و پارتی موثی باشد، فکر بخت و شانس و امثال اینها قوت می گیرد. چون معنی بحث این است که هیچ چیز شرط هیچ چیز دیگر نیست. (مرتضی مطهری، 1361، ص68)
بنابر این به هم خورد ن تعامل اجتماعی و جریان یافتن تبعیض ها موجب به هم خورد ن نظم فکری می شود و عوامل واقعی سعادت- یعنی علم و عقل و تقوی و سعی و لیاقت- به عنوان فلسفه بخت ظهور می کند که این خود موجب بد بینی به دستگاه آفرینش می شود. این مطلب در اد بیات سنتی ما ریشه عمیق دوانید ه است. جملاتی مانند «از بحث کار ساخته است نه از عقل» یا شعر:
اگر به هر سر مویت دو صد هنر باشد هنر به کار نیاید چو بخت بد باشد.
بشر با مشاهد ه واقعیت های اجتماعی و تحت تاثیر آنان معتقد به بخت و شانس می شود، سپس به غلط از آیات و روایاتی که ممکن است بر این موضوع اشعار نیز داشته باشند، بهره می گیرد و اعتقاد خود را متکی بر منابع دینی محکم می کند.
همچنین فشار حکومت ها بر فرقه ای خاص، موجب پیدایش اندیشه های خاص میان معتقدان به آن شد ه است. به عنوان نمونه فشار حکومت های معارض با مسیحیت موجب شد تا مسیحیان معتقد برای حفظ آیین خویش منزوی شد ه و از شهرها خارج شوند. در نتیجه زمینه پیدایش دیرها در بیرون از شهرها ایجاد شد. فشار روز افزون طی چندین قرن بر آنان موجب رواج تفکر رهبانی گری میان مسیحیان شد.(ویل دورانت ،1368 ،ج4 ص 74). همین نکته در مورد معتقدان به آیین بودایِی نیزدر هند جریان دارد .(ریچارد بوش و...، 1374، ج1 ص 451-453)
در میان مسلمانان نیز تصوف تحت تاثیر عواملی چند ریشه گرفت. یکی از این عوامل نفوذ تدریجی اندیشه های رهبانیت مسیحی و.. بود. این تفکر که سعادت آخرت در تضاد با دنیا است و تنها راه رسید ن به سعادت اخروی ترک دنیاست، از جمله اند یشه هایی است که این گونه شکل گرفته است. (قاسم غنی، 1340) اما عامل د یگر تجزیه تاریخی و واقعیتی مهم بود؛ افرادی به پیامبر(ص) ایمان آوردند که از مال دنیا هیچ نداشتند. آنان در کنار پیامبر سختی های بسیاری را تحمل کردند. در جنگ ها از خود رشادت بسیار نشان دادند. آنچه برای آنان اهمیت داشت دین خدا بود.
بر این اساس خود را در راه آرمان هایشان فدا کرد ند. اما همین ایثارگران دیروز هنگامی که غنائم از سایر ممالک به شبه جزیره سرازیر شد، اموال بسیار پیدا کرد ند، صاحب مال و جاه شد ند، انحطاط اخلاقی خویش را مشاهده کرد ند و گاه حاضر شد ند برای منافع خویش حق را زیر پا گذارد ه، انسان هایی را به مسلخ برند و...
این واقعیت تاریخی در کنار نفوذ اندیشه تضاد دنیا و آخرت و تاکیدات هر دینی به آخرت، موجب پیدایش تفکر تصوف شد، تا آنجا که در تعالیم آنان به عنوان افرادی مسلمان، آموزش هایی وجود داشت که با تعالیم دینی در تعارض آشکار بود. مراجعه به متون بزرگان تصوف، شواهد بسیاری را در اختیار ما می گذارد که در این مختصر تنها به یک مورد بسند ه می شود.
غزالی در احیاء العلوم یکی از زهاد بزرگ را به نام سهل شوشتری (سهل تستری) معرفی کرد ه است و وی را به عنوان یک الگو در طریقت صوفیه بیان می کند. بدان جهت در کتاب خود داستان های بسیاری از زند گی وی را جهت عبرت و موعظه طالبان ذ کر می کند.
یکی از تعالیم سهل این بود که خداوند سه موهبت حیات و زند گی، عقل و قدرت انجام کار را به انسان ها داد تا آنها عبادت خدای را انجام دهند. حال اگر انسان درطریق ریاضیت و قرب به خدای ترسد که حیات یا عقل خویش را از دست د هد نباید چنین کند. او تا بدانجا ریاضت را روا می داند که حیات به معنای نفس کشید ن باقی بماند و عقل انسان نیز زایل نشود. اما اگر در راه ریاضت، توان او تحلیل رفته، به قدری ضعیف و ناتوان شد که حتی توان ایستاد ن را نداشت و بالاجبار نشسته نماز خود را بخواند ایرادی ندارد، بلکه نماز نشسته با حالت گرسنگی و ناتوانی از نماز ایستاد ه با حالت سیری ارزشمند تر است. (محسن فیض کاشانی، ج5 ص 163) به هر روی، تفکر اشعری گری و تصوف دو مورد بسیار مهم در تاریخ تمد ن اسلامی است که تاثیر زیادی بر تارک این تمد ن گذارد ه اند.
نتیجه گیری و جمع بندی نهایی
یکی از مباحث جدی در میان اندیشمندان و خصوصا اندیشمندان مسلمان، ارتباط دین و توسعه است. اما این بحث از شفافیت لازم برخوردار نیست و موضوع بحث نزد پژوهشگران منقح نشد ه است.
تفکیک دین وحیانی از دین نهاد ینه شد ه می تواند به روشن کرد ن این بحث کمک کند. دین هنگامی که وارد جامعه ای می شود با نهاد های آن جامعه در می آمیزد و رنگ زمان و مکان را به خود گرفته، تحت تاثیر عوامل مختلفی قرار می گیرد. این دین دارای کارکرد اجتماعی ویژه ای خواه مثبت یا منفی خواهد بود.
این تفکیک در بحث عوامل عقب ماند گی جوامع مسلمان می تواند مثبت باشد. زیرا آنچه در این بحث تاریخی باید مورد توجه قرار گیرد، نهاد اجتماعی دین است. زیرا میان دین و دین نهاد ینه شد ه تفاوت وجود دارد. گر چه دین نهاد ینه شد ه از اصل دین تاثیر می پذیرد؛ اما نکته این است که اصل دین تنها عامل تاثیر گذار بر نهاد اجتماعی دین نبود ه است. در نتیجه آنان که عقب ماند گی جوامع مسلمان را نشانه تعالیم نادرست دینی می شمرند، برای اثبات گفتار خویش نیازمند دلایل محکم تری هستند.
از سوی دیگر اگر کسانی به دلیل رواج صوفی گری در جوامع مسلمان، زهد را عاملی از عوامل عقب ماند گی این جوامع دانسته اند، نباید صرفا با رجوع به منابع اصیل دینی پاسخ داد که مفهوم زهد در اسلام و متون اصیل دینی به گونه ای دیگر است؛ زیرا آنچه در تحلیل عقب ماند گی مسلمانان مهم است، جایگاه زهد در دین به عنوان یک نهاد اجتماعی است. در واقع مفاهیمی که در متون دینی وجود داشته اما در میان مردم مسلمان جریان نیافته است، نمی توانند در جامعه مفید واقع شود.
نکته مهم آنکه هر گاه سخن از یاری گرفتن از تعالیم دین در جهت توسعه به میان می آید (در اینجا ناسازگاری تعالیم نهادی شد ه دین با توسعه) باید به سراغ متون دینی رفت و در صورتی که متون دینی در این راستا سخنی داشته باشند، برای تصحیح فرهنگ جاری تلاش کرد.
در نهایت به دلایلی که در متن نوشتار مورد بحث واقع شد ند، از آنجا که دین وحیانی و آنچه در جوامع به نام دین رواج دارد، متفاوت است. برای جلوگیری از هر گونه انحراف، باید مرتبا فرهنگ دینی زمان را به متون اصیل دینی عرضه کرد تا فرهنگ دینی خالص رواج یابد.
منابع
پس از قرآن کریم و نهج البلاغه منابع ذیل مورد استفاده قرار گرفتند:
1. آرجب، ابراهیم، اسلام و توسعه، ترجمه علی محمد اعظم بیگی، مجله فرهنگ و توسعه، ش اول.
2. امینی، عبد الحسین، الغدیر، دار الکتاب العربی، الطبعه الثالثه، 1967م.
3. بوش، ریچارد و...، جهان مذهبی، ادیان در جوامع امروز، ترجمه عبد الکریم گواهی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، اول، 1374.
4.دورانت، ویل، تاریخ تمد ن، جمعی از مترجمان، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، دوم، 1368.
5. شریعتی، محمد تقی، تفسیر نوین، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران.
6. العاملی، محمد بن الحسن الحر، وسائل الشیعه، مکتبه الاسلامیه، ششم، 1367 ش.
7. غنی، قاسم، بحث در آثار و افکار و احوال حافظ، کتاب فروشی زوار، دوم، 1340، تهران.
8. فیض الاسلام، سید علی نقی، ترجمه نهج البلاغه.
9. فیض کاشانی، محسن، المحجه البیضاء فی تهذیب الاحیاء، دفتر انتشارات اسلامی، الطبعه الثانیه.
10. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
11. مطهری، مرتضی، بیست گفتار، دفتر انتشارات اسلامی، هفتم، 1361.
12. مطهری، مرتضی، اسلام و مقتضیات زمان، انتشارات صدرا، ششم، 1370.
13. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن کریم، مدریه الامام علی بن ابی طالب، دوم.
14. موسایی، میثم، دین، فرهنگ و توسعه، سازمان تبلیغات اسلامی، اول، 1374.
15. المنوفی، کمال، الاسلام و التنمیه، الکویت، وکاله المطبوعات، 1985.
16. نعمان، شبلی، تاریخ علم کلام، ترجمه سید محمد تقی فخر داعی گیلانی، چاپ رنگین، 1328، تهران.
17. یوسفی، محمد رضا، در آمد ی بر مباحث اسلام و توسعه، مرکز پژوهش های صدا و سیما، 1376.
منبع: خردنامه همشهری 60