ماهان شبکه ایرانیان

در لبیک به مولا صادق باشیم

::.کاروان حسین از میقات به سوی میقات در حرکت است درلباسی سفید به سوی سپیدی ::

در لبیک به مولا صادق باشیم
::.کاروان حسین از میقات به سوی میقات در حرکت است درلباسی سفید به سوی سپیدی
::.و کاروانی دیگر هم در همین راه به پیش می رود اما قافله سالار کاروان از حسین دوری می کند،‌خیمه هایش را دور تر از حسین دایر می کند و خود را از امام و یارانش پنهان می کند تا مبادا نا خواسته وارد معرکه ای شود که به او ارتباطی ندارد.
او اهل کوفه است و خود می گوید: به خدا قسم، هرگز نه نامه‎ای به سوی حسین نوشته‎ام و نه هرگز کسی را به عنوان پیام‎رسان به خدمتش گسیل داشته‎ام، و هرگز او را وعده یاری نداده‎ام.
پدرش «قین بجلی» از یاران رسول خدا بود؛ اما پس از رحلت پیامبر و بر اثر تبلیغات وسیع «معاویه» می‎پنداشت کهامام علی علیه السلام در ریختن خون «عثمان» سهیم بوده است. از این رو نسبت به امامعلی علیه السلام و فرزندانش علاقه‎ای نشان نمی‎داد. گفته‎اند او نیز به «عثمان بنعفان» ابراز مودت می‎کرد. او زهیر بود مردی شریف در بین قوم خود،‌ شجاع بود و در جنگ ها همواره به نام آوری شهرت داشت.
::.کاروان امام به «زرود» رسیده بود، مقصد مشترک و وجود آب و آبادی زهیر را نیز که از کاروان امام دوری می
گزید به «زرود» کشانید خیمه ها در فاصله ای نزدیک کم از یکدیگر بنا شد، روزموعود فرا رسیده بود. زهیر با دوستان و یاران بر سر سفره غذا نشسته بود که ناگاه سفیر امام سر رسید و زهیر را فرا خواند، زهیر غافلگیر و درمانده نمی دانست چه باید کرد.
اما همسری شایسته او را از حیرت در آورد: آیا پسر پیامبر، کسی به سوی تو می‎فرستد ولی تو او را بی‎پاسخ می‎گذاری؟ برخیز تا دریابی ذریه پیامبر چه درخواستی دارد و سپس برگرد. زهیر از جای برخاست و به خدمت امام شرفیاب شد. ابی مخنف نوشته: «دلهم» همسر زهیر دختر «عمرو» برای من حکایت کرد، مدت زمانی نگذشته بود که زهیر با سرعت و با صورتی برافروخته و شادمان به سوی یارانش بازگشت و دستور داد خیمه‎اش را جمع کنند و آن را به طرف خیمه امام حسین علیه السلام و یارانش منتقل و در آنجا بر پا کنند.
و ........زهیر فراری خدایی شد
به سپاه حسین پیوست و قیام در رکاب حسین را بر همیشه زیستن ترجیح داد وو در لبیک به مولا صادق بود و تا آخر ماند.
زهیر تا آخر ماند و درس مردانگی و وفاداری داد، زهیر با زبان عمل گفت یا با حسین باش یا نباش اما اگر به خیمه حسین وارد شدی آبروی حسین باش و در عهد خود پایداری کن.
زهیر در وفای به عهد تا آنجا استقامت کرد که سخنگوی 72 تن شد.
::.چندهزار نفرادعای مسلمانی داشتند؟ چند نفر ادعا می کردند فدایی حسن اند؟ ولایتی هستند؟در کوفه تعداد زیادی از سران و روسای شهری کوفه نامه نوشتند به حسین بن علی علیه السلام و از آن حضرت دعوت کردند و این دعوت، مالبعد از ان وقتی بود که امام از مدینه خارج شده بودند. نمی دانستند مسئله چیست؟ گمان نمی کردند که قضیه این چنین آزمایش دشوار و فشار دهنده ای را به همراه داشته باشد در مکه تعداد زیادی با امام راه افتادند اما به مجرد این که مسائل چهره واقعی خود را نشان داد، طرفداران حق و حقیقت کم شدند تلخی ها اهل دنیا را راند اما زهیر را نه.همانطوری که خود امام علیه السلام در یک بیانی فرمود«الناس عبید الدنیا و الدین لعب علی السنتهم فاذا محسوا بالبلا قلت دیانون» در آن زمان این ترسیم واقعیت بود. وقتی که سختی ها پیش می آید، دین دار ها کم می شوند. تا وقتی عافیت و راحت هست، مدعیان زیاد اند. آن روز در مکه و در مدینه و در کوفه و در همه جهان اسلام، بسیار بودند کسانی که ادعا می کردند تابع دین و پیرو بی قید و شرط اسلام اند. خیلی بودند کسانی که حسین بن علی را به عنوان فرزند پیغمبر می شناختند و قبول داشتند و حتی به محبت هم می ورزیدند اما همین آدم ها، آن روزی که امام حسین از مکه خواست حرکت بکند همه حاظر نشدند بیایند. ما نباید خیال کنیم که عبدالله بن جعفر امام حسین را قبول نداشت، یا بسیاریس دیگر از بنی هاشم که با امام حسین راه نیافتادند، نه خیر این ها همه امام حسین را به عنوان امام، فرزند پیغمبر و یک انسان والا قبول داشتند اما حاظر نشدند
چون سخت بود
::. و امروزندای هل من ناصر فرزندی دیگر از فرزندان زهرا، یاری عزت مندانی آماده را فرا می خواند، یارانی که برای همه چیز آماده شده اند، آماده اند تا اموالشان، زن وبچه، خواهر، همسر، دختر و نزدیکانشان را بردارند و در راه خدمت به اسلام شهادت خود و اسارت و درد نزدیکان را شیرین تر از عسل بدانند.
و ای دل تو چه می کنی؟ با کدام سپاه خواهی بود؟به کدام سو خواهی رفت؟ به سوی کوفه با "طالب بدم مقتول بکربلا" یا به سوی سپاه مهدی زیر پرچم تزویر؟با مهدی؟ تا کدام منزل؟ تا شاد کردن دل مهدی یا خون کردن آن؟
تا کجا؟
در کدام میدانی؟ اصلا میدان را پیدا کرده ای؟ خود را شناخته ای؟ کجای میدان نبردی؟...حفظ چشم؟.... حفظ زبان؟..حفظ دل...؟ یا حفظ دین خدا؟
و حتما امروز عاشورایی دیگر است پس به حقیقت فرزند فاطمه علیهاالسلام برای عشق ورزیدن ومحبت و یاری کردن سزاوارتر از پسر ...... است
اگر سزاوار باشیم
منبع:http://farsiyan.blogfa.com/8610.aspx?p=2
ارسال توسط کاربر محترم سایت : e_farsan
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان