ماهان شبکه ایرانیان

روش‌ها و معیارهای نقد حدیث در آثار شیخ مفید (۳)

۲. نقد سند محور   مقصود از نقد سندمحور حدیث، اعتبار‌سنجی آن از طریق بررسی و نشان دادن ضعف و عیب و خلل موجود در سند آن است

روش‌ها و معیارهای نقد حدیث در آثار شیخ مفید (3)

2. نقد سند محور
 

مقصود از نقد سندمحور حدیث، اعتبار‌سنجی آن از طریق بررسی و نشان دادن ضعف و عیب و خلل موجود در سند آن است. نقد سند محور را می‌توان بر دو بخش تقسیم کرد:
1. نقد رجالی؛
2. نقد اسنادی (1) .

1 ـ 2. نقد رجالی
 

مقصود از نقد رجالی، بررسی و ارزیابی وضعیت راوی یا راویان حدیث با معیارها و ضوابط دانش رجال است و در آن در باره شناخته یا ناشناخته بودن راوی و سپس در باره برخورداری یا بی‌بهره بودن وی از شرایط لازم برای پذیرش نقل و روایت، سخن گفته می‌شود. فراوانی نقدهای رجالی در آثار شیخ مفید نشانه آگاهی وی از شیوه های دانش رجال و عنایت به کاربست آنها در اعتبارسنجی و ارزیابی احادیث است. (2)
برای نمونه، شیخ مفید در نقد حدیث با مضمون وقوع سهو از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در نماز و در نقد این سخن صدوق ـ که راوی حدیث یعنی ذوالیدین فرد شناخته شده‌ای به نام ابومحمد عمیر بن عبد عمرو است که مخالف و موافق از وی روایت کرده‌اند (3) ـ می‌گوید:
ذوالیدین کیست؟ عمیر کیست؟ ابن‌عبد عمرو کیست؟ همه اینها مجهول و غیر معروف هستند. این سخن صدوق ـ که راویان از او روایت کرده‌اند ـ ادعای بدون برهان است. ما در اصول و منابع فقیهان و راویان، نه حدیثی از این مرد یافتیم و نه یادکردی. (4) اگر (در معروف بودن) مانند معاذ بن جبل و عبدالله ‌بن مسعود و ابوهریره و امثال ایشان بود، روایت متفرد وی به دلیل سقوط عمل به اخبار آحاد قابل عمل نبود؛ چه رسد به این که ذوالیدین مجهول و غیرمعروف بوده و حدیثْ متناقض است. (5)
از دیگر نمونه‌های نقد رجالی، نقد ابوهریره است. شیخ مفید در نقد حدیث «لا تنکح المرأه ی علی عمتها و خالتها» (6) می‌گوید: این جزء اخبار آحاد است و اصل در آن ابوهریره دوسی است که عمر بن خطاب او را متهم کرده و از اکثار حدیث از پیامبر منع کرده و باز داشته است و امیرمؤمنین علیه السلام به دروغ‌گویی او تصریح نموده و عایشه نیز به آن تصریح کرده و گواهی داده است. (7) یکی دیگر از نمونه‌های نقد سندی و رجالی، نقد حدیث «اقتدوا باللذین من بعدی ابو‌بکر و عمر» (8) است. شیخ مفید در الافصاح به نقد سندی و متنی این حدیث پرداخته است. از نظر وی حدیث افزون بر آن که متناقض و ناسازوار (9) و موضوع است. سند آن نیز دارای خللی مشهور است. (10) مفید در توضیح این مطلب می‌گوید: این حدیث به عبدالملک ‌بن عمیر از ربعی ‌بن حراش و پس از وی، گاه به حذیفه ‌بن یمان و گاه به حفصه‌ بنت عمربن خطاب اسناد می‌شود. عبدالملک ‌بن عمیر جزء شامیان (ابناء الشام) و معارضان سرسخت امیرمؤمنان علیه السلام است که به نصب و دشمنی با آن حضرت و عترت او نامبردارند. وی پیوسته با جعل احادیث دروغ درباره ابوبکر و عمر و طعن زدن بر امیرمؤمنان علیه السلام به بنی‌امیه تقرب می‌جست تا این که منصب قضا به وی دادند و در آن کار رشوه می‌گرفت و به جور و ستم حکم می‌داد و آشکارا به فسق و فجور می‌پرداخت. (11) عبدالملک‌ بن عمیر حدیث را به ربعی ‌‌‌بن حراش نسبت داده است. کسی که نزد اصحاب حدیث (=‌محدثان) از رافضیان استهزاکننده ابوبکر و عمر شمرده می‌شود. (12) و با این وصف، بطلان نسبت حدیث به وی آشکار است. از سوی دیگر، روایت مشهور از حذیفه‌ بن یمان در باره «اصحاب عقبه» (13) ، در تضاد با این حدیث منسوب به اوست. امّا روایت حدیث از حفصه، خود دلیل بر فساد (بطلان) و وجوب بی‌اعتباری آن در استدلال و احتجاج است؛ زیرا حفصه در آنچه از فضیلت پدر خود و یار وی روایت می‌کند، متهم است؛ افزون بر آن که وی به دشمنی با امیرمؤمنان علیه السلام معروف بوده و به بغض و سب آن حضرت تظاهر می‌کرده است و در دوستی با عایشه در نبرد وی با آن حضرت کم نگذاشته است. (14) در موردی دیگر، مفید در نقد حدیث «شهر رمضان ثلاثون یوماً لا ینقص أبداً» ـ که محمد بن سنان، از حذیفه ی بن منصور از امام صادق علیه السلام نقل کرده است ـ نوشته است: این حدیث، شاذ و نادر و نامعتمد است. طریق آن محمد بن سنان است که امامیه در متهم بودن و ضعیف بودن وی اختلافی ندارند. و حدیثی که این گونه باشد، در دین به آن عمل نمی‌شود. (15) از نمونه‌های یادشده می‌توان استفاده کرد که شیخ مفید در نقدهای رجالی خود، عوامل متعددی مانند مجهول بودن راوی و ثقه نبودن راوی (به دلایلی مانند کذب و دشمنی با اهل بیت علیهم السلام) را موجب ضعف حدیث دانسته و روایت راوی را در امور اختلافی که در آن ذی نفع است نپذیرفته است. (16) درباره دیدگاه رجالی مفید یادآوری این نکته نیز سودمند است که از نظر وی نمی‌توان از صادق بودن یا کاذب بودن فردی در امری صدق یا کذب او را در امور دیگر نتیجه گرفت. (17)

2 ـ 2. نقد اِسنادی
 

بخش مهمی از نقدهای شیخ مفید بر احادیث فقهی و کلامی و گزارش‌های تاریخی، نقد اسنادی آنها است. مقصود از نقد اسنادی، بررسی و آسیب‌شناسی اسانید احادیث ونشان دادن عیب و خلل موجود در آنهاست؛ عیوبی که از نظرناقد حدیث مانع پذیرش و اعتبار آن است. با توجه به این که اسانید احادیث با عیوب و آسیب‌های مختلف و متعددی رو به رو می‌گردد، معمولاً برای نشان دادن هر عیب و خللی، یک نام و اصطلاح به کار می‌رود. تنوع و تکثر این اصطلاحات در آثار مفید حاکی از عنایت شیخ مفید به نقد اسنادی احادیث است. مهم‌ترین تعابیر مصطلح الحدیث ـ که در حوزه نقد سندی احادیث در آثار مفید به کار رفته عبارت‌اند از:
مرسل (18)، منقطع (19) ، مطعون و مقدوح در سند و راوی (20) ، مجهول و مجهول الاسناد (21) ، مضطرب الاسناد (22) و مفرد (مطلق و نسبی) (23)
. برای نمونه، شیخ مفید در نقد کلی احادیثی که اصحاب عدد درباره هماره سی روز بودن ماه رمضان به آنها استناد کرده‌اند، می‌گوید:
روایاتی که اصحاب عدد به آنها استناد کرده‌اند، مبنی بر این که ماه رمضان کمتر از سی روز نمی‌گردد، احادیث شاذی هستند که ناقدان شیعی احادیث بر سند آنها خرده گرفته‌اند. و این احادیث در کتاب‌های صیام در ابواب نوادر ثبت شده است و نوادر [ابوابی] است که بر آنها عمل نمی‌شود. (24)
در رساله جوابات اهل الموصل فی العدد و الرؤیه ی ، مفید مجموعاً به نقد سه حدیث مبادرت کرده است. (25) حدیث دوم این است :
ومن ذلک، حدیث رواه محمد بن یحیى العطار، عن سهل بن زیاد الادمی، عن محمد بن اسماعیل، عن بعض أصحابه، عن أبی عبد الله علیه السلام قال : «ان الله عزوجل خلق الدنیا فی سته ی أیام ثم اختز لها من أیام السنه ی ، فالسنه ی ، ثلاثمائه ی وأربعه ی وخمسون یوماً، شعبان لا یتم، و شهر رمضان لا ینقص أبداً، ولا تکون فریضه ی ناقصه ی ، إن الله تعالى یقول: «وَلِتُکْمِلُوا الْعِدَّه ی َ»» (26) . (27)
مفید در نقد این حدیث می‌گوید:
این حدیث شاذ و مجهول الاسناد است که اگر درباره فضیلت صدقه یا روزه یا کار نیکی رسیده بود، توقف در آن واجب بود؛ تا چه رسد که متضمن مطلبی مخالف قرآن و سنت و اجماع است. (28)
وی پس از بررسی سه حدیث مورد نظر می‌گوید: این احادیث سه گانه با شذوذ و اضطراب سند و طعن عالمان در راویان آنها، مستند اصحاب عدد است که ما ضعف استناد به آنها را تبیین کردیم. (29)

3. نقد مأخذ محور
 

مقصود از نقد مأخذمحور، آن است که حدیث با عنایت به منبع و مصدری که از آن گرفته شده، مورد نقد و ارزیابی قرار گیرد. در آثار شیخ مفید این قسم نقد بر چند گونه یا شیوه انجام یافته است: در گونه نخست: فقدان حدیث در اصول معتبر دلیل ضعف و بی اعتباری آن شمرده شده است. در گونه دوم، اصالت و اعتبار منبع حدیث نقد شده و با اثبات بی‌اعتباری منبع، به بی اعتباری احادیث آن حکم شده است. در گونه سوم، با ملاحظه احادیث کتاب یک راوی، از حدیث منقول از وی ـ که در کتاب و اصل وی نیامده ـ نفی اعتبار شده است. شیوه چهارم، نفی اعتبار حدیث با نشان دادن گروه یا فرقه انحرافی است که آن حدیث توسط ایشان روایت شده و برآمده از متون و منابع آنهاست. پیش فرض این نقد، آن است که گروهی منحرف، موافق افکار و اهداف خود حدیثی را برساخته و روایت کرده است. یا در حدیثی صحیح دست برده و اندیشه‌ها و باورهای خود را در آن وارد کرده است. در اینجا نمونه‌هایی از گونه‌های مختلف نقد مأخذ‌محور ارائه می‌شود. وی درباره حدیث «اتقوا فراسه ی المؤمن فانّه ینظر بنورالله» می‌گوید: این حدیثی است که برای آن سندی متّصل نمی‌شناسیم و آن را در اصول مورد اعتماد نیافته‌ایم. و حدیثی که حکمش این است، استناد به آن و استدلال به مضمون آن صحیح نیست. (30)
نیز شیخ مفید در شرح فصلی از اعتقادات شیخ صدوق به نقد کتاب سلیم ‌بن قیس هلالی پرداخته است. وی در این باره نوشته است:
آنچه ابوجعفر(صدوق) رحمه الله از حدیث سلیم استناد کرده ـ که در آن به کتاب منسوب به وی به روایت ابان‌ بن ابی‌عیاش رجوع کرده است ـ معنای صحیحی دارد؛ امّا این کتاب موثوق به نیست. و به بیشتر (احادیث) آن نمی‌توان عمل کرد. در آن تخلیط و تدلیس روی داده است. از این روی، شایسته است که (شخص) دیندار از عمل به همه آنچه در آن است، بپرهیزد و بر جملگی آن و تقلید از راویان آن تکیه و اعتماد نکند. و درباره احادیث آن به عالمان پناه ببرد تا وی را از صحیح و فاسد (سره و ناسره) آن آگاه کنند. (31)
نقد شیخ مفید بر حدیثی که از محمد بن یعقوب ‌بن شعیب، از پدرش، از امام صادق علیه السلام نقل شده، (32) نمونه‌ای از گونه سوم نقد مأخذ‌محور است که در کنار شیوه‌های دیگر نقد به کار رفته است. مفید بر آن است که: حدیث مورد استناد (اصحاب عدد)، حدیثی شاذ است که نزد اصحاب آثار (= محدثان) ثابت نیست. و فقهای شیعه در آن طعن زده‌اند؛ به این صورت که گفته‌اند: محمد بن یعقوب‌ بن شعیب، از پدر خود حدیث دیگری جز این حدیث، روایت نکرده است. و اگر او روایت از پدر خود می‌داشت (راوی از پدر خود بود)، امثال این حدیث را روایت می‌کرد و به حدیث واحدی که کسی جز او آن را نقل نکرده، بسنده نمی‌کرد. (33) وی در توضیح سخن خود می‌افزاید: یعقوب ‌بن شعیب رحمه الله اصلی دارد که تمام آنچه را که از امام صادق علیه السلام روایت کرده، در آن گرد آورده است که این حدیث در آن نیست. و اگر از جمله احادیثی بود که یعقوب‌ بن شعیب روایت کرده است، در اصل خود ـ که در آن روایات خود از امام صادق علیه السلام را گرد آورده است ـ ثبت می‌کرد. خالی بودن اصل وی از آن، دلیل بر موضوع بودن آن است. (34)
موارد زیر نمونه‌هایی از شیوه چهارم نقد مأخذ محور است.
شیخ مفید، در نقد روایتی از واقدی، با مضمون وادار کردن مردم بر بیعت با امیرمؤمنان علیه السلام تصریح کرده است ـ که واقدی این خبر را از عثمانیه که دشمنی آشکاری با آن حضرت دارند ـ روایت کرده است. (35) نیز وی احادیث مبنی بر به سخن درآوردن فرزندان حضرت آدم علیه السلام در عالم ذر و سخن گفتن ایشان با خدا و اقرار بر پیمان الهی را از آن‌ رو نپذیرفته است که این احادیث از نظر وی از روایات تناسخیه است که در آن تخلیط کرده‌اند و حق و باطل را در هم آمیخته‌اند. (36) در نمونه‌ای دیگر مفید درباره حدیثی با مضمون تمثل ابلیس به شکلی قابل مشاهده برای حضرت آدم علیه السلام در بهشت (37) می‌گوید: (این) خبری شاذ است که اهل حشو بدان استناد می‌کنند و حدیثی که بر این وصف باشد، نزد علما مطرود است. (38) در نقد این حدیث مفید شذوذ و استناد حشویه را عامل بی اعتباری حدیث شمرده است.

پی نوشت:
 

* دکتری علوم قرآن و حدیث و عضو هیئت علمی جامعه المصطفی العالمیه.
1. توجه داریم که نقد رجالی معطوف به دانش رجال و نقد اسنادی معطوف به دانش مصطلح الحدیث است. نیز باید یادآور شد که عملاً در بسیار ی موارد این دو گونه نقد در کنار هم و گاه در ضمن گونه های دیگر نقد به کار رفته است.
2. گفتنی است که مفید در الارشاد شماری از فرزندان و یاران امامان را با تعابیر متعدد توثیق کرده است(درباره دیدگاه وحید بهبهانی در باره ی دامنه ی اعتبار توثیقات مفید در کتاب الارشاد، ر.ک: الفوائد الرجالیه، ص52). درباره ی فهرست رجالی که در آثار شیخ مفید به نحوی یاد شده اند و وی اظهار نظر رجالی، به نحو عام یا خاص، در توثیق یا جرح ایشان بیان کرده است ر.ک: «الرجال المستخرجه، من آثار الشیخ المفید»، در المقالات و الرسالات، ش30.
3. کتاب من لا یحضره الفقیه، ج1، ص360.
4. این سخن مفید تامل برانگیز است؛ زیرا هم صدوق در دنباله ی سخن خود، تصریح کرده که از وی در کتاب وصف قتال القاسطین بصفین اخباری نقل کرده، هم در منابع رجالی ذوالیدین یا ذوالشمالین معرفی شده است. درباره ی وی ر.ک: الطبقات، ج3، ص167؛ الاصابه، ج4، ص598؛ معجم رجال الحدیث، ج14، ص173؛ قاموس الرجال، ج12، ص114. برای ارزیابی نقدهای مفید بر احادیث متضمن سهو نبی، ر.ک: رساله فی سهو النبی، ص20 (نشر شده به ضمیمه قاموس الرجال، ج12).
5. رساله عدم سهوالنبی، ص31.
6. صحیح البخاری، ج6، ص128؛ سنن النسائی، ج6، ص98.
7. المسائل الصاغانیه، ص78. درباره ی دروغ زن بودن ابوهریره نیز ر.ک: الخصال، ص190.
8. مسند ابن حنبل، ج5، ص382؛ سنن الترمذی، ج5، ص337. وی طریق حدیث را غریب و ضعیف دانسته است.
9. مفید به شرح وجه تناقض حدیث نپرداخته است، امّا چنان که عالمان دیگر امامیه در نقد حدیث گفته اندف دلیل ناسازگاری درونی حدیث، آن است که در آن امر به اقتدا به موضوعی محال تعلق گرفته است؛ زیرا خلیفه اول و دوم در بسیاری از احکام و افعال با هم اختلاف داشتند (برای نمونه هایی از این اختلافات ر.ک: عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج1، ص201) و اقتدا و تبعیت از دو فردی که در امور واحد با هم اختلاف دارند، امکان پذیر نیست (الشافی، ج2، ص307؛ تقریب المعارف، ص399؛ منهاج الکرامه، ص118).
10. الافصاح، ص219.
11. همان، ص220. مفید نمونه ای از قضاوت وی را آورده است که در ان به نفع زنی که به وی دل سپرده بود،‌حکم کرد و داستان شهره گردید و هذیل اشجعی در این باره شعری سرود (ر.ک: همان)
12. ر.ک: تاریخ بغداد، ج8، ص432.
13. مقصود از روایت اصحاب عقبهف تلاش نافرجام شماری از اصحاب پیامبر برای ترور آن حضرت است. برای یاد کردی از «اصحاب عقبه» در منابع حدیثی عامه ر.ک: صحیح مسلم ج8، ص123، المصنف (ابن ابی شیبه کوفی) ج8، ص588.
14. همان، ص221.
15. جوابات اهل الموصل فی العدد و الرؤیه، ص20. شایان ذکر است که در سخنان مفید در تعیین وضعیت رجالی محمد بن سنان ناهماهنگی به چشم می خورد. مفید در دو اثر خود وی را تضعیف کرده است: یک بار در جوابات اهل الموصل فی العدد و الرؤیه- که گزارش شد- و بار دیگر در بررسی کتابی در باب اظله و اشباح- که به محمد بن سنان منسوب بوده است- می گوید:«ان ابن سنان قد طعن علیه، و هو متهم بالغلو، فان صدقوا فی اضافه هذا الکتاب الیه فهو ضال بضلاله عن الحق، و ان کذبو فقد تحملو اوزار ذلک» (المسائل السرویه، ص38). با این وجود، وی نه تنها روایات بسیاری از وی در الامال خود نقل کرده (برای نمونه در ص39، 42، 84، 140، 195) که در بخش دیگری از همان رسال جوابات اهل الموصل، حدیثی از وی در کنار گروهی از اصحاب ائمه در باب اعتبار رویت در ثبوت ماه روایت کرده است (جوابات اهل الموصل فی العدد و الرؤیه، ص30). مفید پیش از نقل این روایات، راویان آنها را فقیهان اصحاب ائمه شمرده و درباره آنان این گونه یاد کرده استک «هم فقهاء اصحاب ابی جعفر محمد بن علی...و الاعلام الرؤسا الماخوذ عنهم الحلال و الحرام، و الفتیا و الاحکام، الذین لا یطعن علیهم، و لا طریق الی ذم واحد منهم، و هم اصحاب الاصول المدونه، و المصنفات المشهوره». (همان، ص25). در الارشاد نیز وی را از خواص و ثقات اصحاب امام کاظم علیه السلام شمرده است (الارشادج2، ص247 و 248). گفتنی است که نجاشی و طوسی وی را تضعیف کرده اند. (رجال النجاشی، ص328 ش888؛ رجال الوسی، ص364) علامه حلی دیدگاه های مختلف پیشینیان درباره ی وضعیت رجالی وی را این گونه گزارش کرده است: «علمای ما در شان وی اختلاف دارند. شیخ مفید وی را توثیق کرده، امّا شیخ طوسی و نجاشی و همین طور ابن غضایری وی را تضعیف کرده اند. کشی درباره وی قدحی بزرگ روایت کرده نیز وی را ستوده است. و وجه نزد من توقف درباره روایات وی است (خلاصه الاقوال، ص394). برای تحقیق وضعیت رجالی وی ر.ک: قاموس الرجال، ج9، ص319.
16. گفتنی است که در این نوشتار، هدف نشان دادن چگونگی نقد حدیث با به کارگیری داده های دانش رجال بوده است و تبیین مبانی و روش مفید در جرح و تعدیل راویان نوشتاری دیگری می طلبد.
17. الفصول المختاره، ص334. شاید وجه روایت مفید از افرادی که جرح شده اند با توجه به این مبنای وی بوده است.
18. تصحیح اعتقادات الامامیه، ص46.
19. الفصول المختاره، ص338.
20. جوابات اهل الموصل فی العدد و الرؤیه، ص19، 20 و24.
21. عدم سهو النبی صلی الله علیه و آله، ص31.
22. همان، ص25؛ الافصاح، ص49و50؛ الاعلام، ص22 و 23.
23. ر.ک: عدم سهو النبی صلی الله علیه و آله، ص31؛ الجمل، ص37.
24. جوابات اهل الموصل فی العدد و الرؤیه، ص19. درباره مفهوم نوادر ر.کک قاموس الرجالف ج12، ص374 و بسنجید تلخیص مقباس الدرایه، ص161.
25. نقد حدیث نخست در بحث نقد رجالی گذشت و نقد حدیث سوم در بحث نقد ماخذ محور خواهد آمد.
26. سوره ی بقره ، آیه ی 185.
27. الکافی، ج4،ص78، ح2؛ تهذیب الاحکام، ج4، ص172، ح57.
28. همان، ص22.
29. همان، ص23.
30. المسائل العکبریه، مصنفات، ج6، ص94؛ مفید در ادامه تبیینی از حدیث، در فرض ثبوت آن، به دست داده است. اظهار نظر مفید درباره ی این حدیث تامل برانگیز است. این حدیث در منابع زیر با اسانید آمده است: بصائر الدرجات، ص375؛ الکافی، ج1، ص218، ح3؛ علل الشرائع، ج1، ص173؛ معانی الاخبار، ص350؛ الاختصاص، ص142 (این امر قرینه ای بر عدم انتساب کتاب الاختصاص به مفید است) الامالی (طوسی)، ص294.
31. تصحیح اعتقادات الامامیّه، ص149 و 150.
32. حدث مورد نظر این است: «عن محمد بن یعقوب بن شعیب، عن ابیه، عن ابی عبدالله علیه السلام قال: قلت له: ان الناس یروون ان رسول الله صلی الله علیه و آله صام شهر رمضان تسعه و عشرین یوماً اکثر مما صام ثلاثین یوما، فقال: کذبوا ما صام الا تاما، و لا تکون الفرائض ناقصه» (الفقیه، ج2، ص170؛ تهذیب الاحکام، ج4، ص171).
33. جوابات اهل الموصل فی العدد و الرؤیه، ص24.
34. همان.
35. الجمل، ص65. وی خود واقدی را نیز عثمانی دانسته است (همان، ص53).
36. المسائل السرویه، ص46 و 47.
37. ر.ک: جامع البیان، ج1، ص337 به بعد.
38. المسائل العکبریه، ص95.
 

منبع: نشریه علوم حدیث شماره 56
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان