ماهان شبکه ایرانیان

روش‌ها و معیارهای نقد حدیث در آثار شیخ مفید (۲)

دسته بندی روش ها و معیارهای نقد حدیث   با توجه به تنوع روش ها و تکثر معیارهای نقد حدیث در آثار مفید، شایسته است آنها را دسته بندی کنیم و با ارائه نمونه های لازم چگونگی به کارگیری آنها را نشان دهیم

روش‌ها و معیارهای نقد حدیث در آثار شیخ مفید (2)

دسته بندی روش ها و معیارهای نقد حدیث
 

با توجه به تنوع روش ها و تکثر معیارهای نقد حدیث در آثار مفید، شایسته است آنها را دسته بندی کنیم و با ارائه نمونه های لازم چگونگی به کارگیری آنها را نشان دهیم. به طور کلی می توان روش های نقد حدیث در آثار مفید را به چهار دسته تقسیم کرد: 1. نقد متن محور، 2. نقد سند محور، 3. نقد ماخذ محور، 4. نشان دادن قراین عدم صدور یا قابل اخذ نبودن حدیث. (1)

1. نقد متن محور
 

مقصود از نقد متن محور، اعتبار سنجی و ارزیابی احادیث با عرض مضمون آنها بر منابع و معیارهای قطعی معرفت دینی، یعنی قرآن کریم و عقل و سنت یا دانسته های بیرونی مانند داده های مسلم تاریخی و امور تجربی است. نقد متن محور نه تنها کاربرد وسیعی در آثار مفید دارد، می توان گفت زیربنا و خاستگاه نقدهای دیگر نیز به شما می رود. با این توضیح که پدیده نقد، برای یک متکلم معمولاً این گونه اتفاق می افتند که وی نخست با ملاحظه متن حدیث و با سنجش و ارزیابی آن با ادله عقلی و قرآن کریم و احادیث متواتر(طبعاً با نگرش و برداشتی که با توجه به مبانی و پیش فرض های خود از آنها دارد) به بی اعتباری حدیث می رسد و به نقد آن تصمیم می گیرد. آن گاه، در فرایند عملی نقد، از معیارها و شیوه های متعدد بهره می گیرد. از نقد متنی آغاز می کند و از نقد سندی و ماخذ محور و توجه به قراین عدم صدور روایت غفلت نمی کند. نقد روایات متضمن سهو نبی از سوی مفید نمونه روشن این امر است. مفید مضمون این احادیث را با مبانی مورد پذیرش خود در دانش کلام مغایر یافته و از سوی دیگر رواج نظریه سو النبی را- که برآمده از این روایات است- برای جامعه شیعه زیان بار دیده و تصمیم به نقد این نظریه با نقد مستندات روایی آن گرفته است: و در عمل از معیارهای متعدد بهره برده است. انگیزه وی در این نقد، اشکال مضمونی این روایات از نظر وی بوده است. (2) نقد متنی در آثار مفید با به کارگیری معیارهای متعدد صورت پذیرفته است.

1-1. نقد با قرآن کریم
 

به طور کلی استناد به قرآن کریم، در مجموعه فکری مفید جایگاه ویژه ای دارد. وی در تبیین و تحلیل آموزه های کلامی، فراوان به آیات قرآن استناد می کند. این شیوه در سراسر تصحیح الاعتقاد به چشم به چشم می خورد. (3) بر همین پایه عرضه حدیث بر قرآن برای اعتبارسنجی آن از شیوه‌های مهم نقد حدیث درآثار مفید است. او هم به ضرورت کار بست این شیوه تصریح کرده‌ هم عملاً از آن در نقد و بازشناسی احادیث سره از ناسره بهره جسته‌ است. عرضه حدیث به قرآن در نقد حدیث به دو هدف انجام گرفته است. گاه عرضه خبر برای یافتن دلیل و شاهدی از قرآن در تأیید خبر واحد است که نبود دلیل و قرینه‌ای از متن قرآن، مانع اعتبار و پذیرش آن حدیث خواهد بود. (4) در گونه دیگر عرضه حدیث بر قرآن، با ملاحظه مخالفت قرآن با حدیث، روایت به کناری نهاده می‌شود. بنا بر این، گاه نبود مؤید قرآنی، مانع اخذ خبر واحد است و گاه تعارض خبر واحد با متن قرآن کریم، موجب بی‌اعتباری آن؛ برای مثال شیخ مفید در پاسخ به پرسشی درباره لوح و قلم، به نقد احادیث وارد در این زمینه پرداخته، می‌گوید: بر آنچه اصحاب حدیث روایت کرده‌اند (5) ـ که خدای متعال قلمی و لوحی آفریده است که با قلم در لوح می‌نگارد ـ دلیلی در قرآن وجود ندارد. (6) وی در توضیح سخن خود، چند وجه تفسیری برای آیه «ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ» (7) بیان نموده و در دنباله سخن باردیگر تأکید کرده است: و علی جمیع الوجوه، فلیس فی القرآن شاهد ما ذکره أصحاب الحدیث فی اللوح و القلم. (8) در موردی دیگر وی در پاسخ به پرسشی در باره صحیح یا معتل بودن حدیث «من مات و هو لایعرف امام زمانه مات میته ی جاهلیه ی » (9) می‌نویسد:
این خبری صحیح است که اجماع اهل آثار (محدثان) شاهد آن است. و معنای آن را صریح قرآن تقویت می‌کند؛ از جمله این دو آیه: «یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُولئِکَ یَقْرَءُونَ کِتَابَهُمْ وَلاَ یُظْلَمُونَ فَتِیلاً» (10) و «فَکَیْفَ إِذَا جِئْنَا مِن کُلِّ أُمَّه ی ٍ بِشَهِیدٍ وَجِئْنَا بِکَ عَلَى هؤُلاَءِ شَهِیداً» (11) . (12)
شیخ مفید درباره بی‌اعتباری حدیث مخالف قرآن این‌گونه تصریح کرده است:
متى وجدنا حدیثاً یخالفه الکتاب و لا یصح وفاقه له على حال أطرحناه، لقضاء الکتاب بذلک و إجماع [الائمه ی علیهم السلام] علیه ؛ هرگاه حدیثی را یافتیم که قرآن با آن مخالف است و سازگاری آن با قرآن به هیچ روی درست نمی‌آید، آن حدیث را به حکم قرآن و اجماع (امامان) به کناری می‌نهیم. (13) از نظر مفید، حاکم کردن قرآن بر حدیث شایسته‌تر از حاکم نمودن حدیث بر قرآن است. وی در نقد حدیث «لا وصیه ی لوارث» (14) ، ضمن تصریح بر ثابت نبودن آن نزد ناقدان حدیث و جعلی دانستن آن می‌گوید: وکتاب الله أولى من الحدیث، والحکم به على الأخبار أولى من الحکم بالأخبار علیه. (15) وی همچنین در نقد فتوایی فقهی ـ که تعیین میزان مهر با تراضی طرفین را به نکاح متعه اختصاص داده بوده است ـ ، (16) با بیان فتوای خود مبنی بر جواز تعیین مهری بیشتر از مهر السنه ی در نکاح دایم می‌گوید: این (حکم) موافق قرآن است و آنچه موافق قرآن است، اولی به پیروی است. به دلیل سخن حضرت مصطفی علیه السلام: «مردم، دروغ‌زنان بر ما بسیار شده‌‌اند، پس هر حدیثی ذکر شود که مخالف کتاب خدا است، آن را اخذ نکنید که از ما نیست». (این حدیث از طریق امام صادق علیه السلام به ما رسیده است) و امام صادق علیه السلام فرمود: «ما آتاکم عنا من حدیث لایصدقه کتاب الله فهو باطل». (17)
به نظر می‌رسد دیدگاه مفید در باره نقد حدیث با قرآن را این گونه می‌توان جمع‌بندی کرد که از نظر وی مخالفت با قرآن مانع اخذ حدیث است و پس از احراز مخالفت حدیث با قرآن، نیازی به عرضه آن به دیگر معیارهای نقد نیست؛ امّا موافقت یا به تعبیری وجود شاهد قرآنی بر مضمون حدیث، یکی از موجبات اخذ آن است.

2 ـ 1. نقد عقلی و کلامی
 

از مهم‌ترین معیارهای نقد متنی حدیث در آثار شیخ مفید، بهره گیری از استدلال عقلی و مبانی و آموزه‌های کلامی است. مفید در تعبیری صریح حکم به طرح حدیث مخالف احکام عقلی داده است:
إن وجدنا حدیثا یخالف أحکام العقول اطرحناه لقضیه ی العقل بفساده (18)
نمونه‌ای از نقد احادیث با مبانی کلامی، نقد احادیث با مضمون سهو النبی است که مفید در ضمن پرداختن به نقد سندی و رجالی، به نقد کلامی آنها پرداخته است. وی می‌گوید:
اگر جایز باشد که پیامبر صلی الله علیه و آله ـ که امام و مقتدای در نماز است ـ در آن سهو کند و پیش از تمام شدن آن سلام دهد و (به عقب) برگردد و نمازگزاران شاهد این امر باشند و به وقوع آن از حضرت احاطه علمی بیابند، رواست که در روزه نیز دچار سهو شود و در میان یاران خود در ماه رمضان بخورد و بیاشامد و اصحاب مشاهده کنند و اشتباه او را یادآوری نمایند یا در زکات به سهو افتد و آن را در وقت خود نپردازد یا از روی اشتباه به غیر اهل آن پرداخت کند و در حج سهو کند و قبل از طواف سعی به جای آورد و به چگونگی رمی جمره احاطه علمی نداشته باشد... و علت جواز همه این امور آن باشد که اینها عبادات مشترک میان او و امت اوست و این امور برای آگاه ساختن مردمان از این نکته است که آن حضرت مخلوق است، نه خدای قدیم و معبود. و حجتی علیه غالیان باشد که آن حضرت را به خدایی گرفته‌اند و تا این رخدادها سبب آموزش احکام سهو در امور شرعی یادشده باشد. جواز سهو در مسائل شرعی امری است که هیچ مسلمان و موحدی بر آن معتقد نمی‌گردد... . (19)
چنان که ملاحظه می‌گردد، این نقد بر پایه‌ای کلامی استوار است؛ بدین معنا که از نظر مفید اعتقاد به سهو نبی در نماز زمینه‌ساز اعتقاد به سهو آن حضرت در مسائل شرعی دیگر می‌شود و بدین سان، آموزه عصمت و علم کامل پیامبر اکرم زیر سؤال می‌رود. (20)
نمونه دیگر نقد احادیث مورد استناد شیخ صدوق در باب قضا و قدر است که مفید به دلیل آن که در این باره دیدگاه کلامی متفاوتی داشته، همه آنها را، جز حدیثی از زراره، شاذ شمرده است. (21)
نیز در آموزه کلامی استطاعت، از آنجا که مفید استطاعت را عبارت از صحت و سلامت انسان و حصول آن را پیش از وقوع فعل از وی دانسته و نبود ابزار و زمینه گناه (مانند وجود شراب برای شراب خواری) را شرط تحقق استطاعت نشمرده است، حدیث مورد استناد صدوق را ـ که برای حصول استطاعت چهار شرط لازم شمرده و افزون بر صحت و سلامت انسان، وجود زمینه انجام گناه را در استطاعت بر آن شرط دانسته است، (22) ( و متضمن تحقق همزمان استطاعت با وقوع فعل است) ـ به نقد کشیده و آن را حدیثی شاذ دانسته است. (23)

3 ـ‌1. نقد با حدیث
 

یکی از شیوه‌های نقد حدیث، عرضه حدیث دیگری در مقابل آن است که از نظر متن با آن در تعارض کلی است و پذیرش هر دو امکان‌پذیر نیست و از نظر وضعیت اسنادی به دلیل عواملی مانند شهرت، کثرت راوی و وضوح طریق بر حدیث مورد نقد رجحان دارد و بدین سان, حدیث مورد نقد در وضعیت شاذ و نادر (24) یا منکر (25) قرار می‌گیرد. برای نمونه شیخ مفید در نقد حدیث «اخواننا بغوا علینا» (26) منسوب به امیر مؤمنان علیه السلام در باره ناکثین و قاسطین _ که از نظر استنادکنندگان به آن متضمن اثبات ایمان برای آنان است - می‌نویسد: این خبر شاذ است. در نقل متواتر نیامده و راویان حدیث بر صحت آن اجماع نکرده‌اند, و با روایتی از امیرالمؤمنین علیه السلام در تقابل است که از آن مشهورتر و دارای ناقلان بیشتر و در اسناد، دارای طریق واضح‌تر است. (27) وی سپس دو حدیث درباره کفر و ارتداد اصحاب جمل نقل می‌کند و به ورود احادیثی دیگر با همین مضمون از صحابیانی چون عمار و حذیفه نیز تصریح می‌کند. (28)

4 ـ ‌1. نقد با اجماع
 

یکی دیگر از معیارهای نقد حدیث، سنجش آن با اجماع امت یا اجماع امامیه برای نشان دادن مخالفت مضمون آن با اجماع است. با توجه به اعتبار اجماع از نظر شیخ مفید (29) ، حدیث مخالف اجماع از نظر وی فاقد اعتبار خواهد بود. برای نمونه شیخ مفید حدیث متضمن بیست و نه روز بودن (تمام نبودن) ماه شعبان و همیشه سی روز بودن (تمام بودن) ماه رمضان را مخالف قرآن و سنت و اجماع امت دانسته است. (30) در موردی دیگر, وی در نقد حدیثی با مضمون خواب ماندن حضرت رسول تا طلوع خورشید و فوت نماز صبح حضرت از این معیار بهره برده است. (31) وی می‌گوید: این حدیث مخالف فتوای امامیه است که اختلاف ندارند در این که نماز واجب هر کس فوت شود، باید در هر فرصتی از شبانه روز _ که متوجه شد و یادش آمد، قضا کند؛ مادام که وقت فریضه حاضر مضیق نباشد. بنا بر این, هر گاه برای انسان حرام باشد که نماز واجبی را که وقت آن رسیده ادا کند، مگر آن که نماز واجبی را که فوت شده قضا کند، (32) به طریق اولی خواندن نوافل برای او پیش از قضای واجب فوت شده، ممنوع خواهد بود. افزون بر آن که از حضرت رسول روایت داریم که فرمود: «لا صلاه ی لمن علیه صلاه ی ». (33) مقصود، آن است که کسی که فریضه بر گردن دارد، نافله ندارد (34) .

5 ـ‌ 1. نقد تاریخی
 

یکی از گونه‌های نقد متنی احادیث در آثار شیخ مفید نقد مضمون آن بر پایه رخدادها و واقعیات تاریخی مسلم، از نظر وی، است. هر حدیثی که مضمون آن مخالف مسلمات تاریخی باشد، پذیرفته نیست. نمونه نقد تاریخی، نقد شیخ مفید بر حدیثی است که تابعان فرقه شمطیه (35) درباره امامت محمد پسر امام صادق علیه السلام به آن استناد کرده‌اند. (36) پس از نقد حدیث از نظر «واحد بودن خبر» و «معروف نبودن حدیث و محدث آن» می‌گوید : شیخ مفید افزون بر اینها محمد بن جعفر، پس از وفات پدرش قیام مسلحانه کرد و به امامت خود فراخواند و امیرالمؤمنین نام یافت، (37) در حالی که هیچ یک از طالبیان خروج کننده بدان نام نامیده نشده است. و شیعه اتفاق دارند که هر کس پس از امیرالمؤمنین (خود را) به این نام بنامد، مرتکب کار منکر شده است. بر این پایه، چنین شخصی چگونه شبیه رسول خدا صلی الله علیه و آله خواهد بود، جز آن که راوی حدیث خطا کرده یا عمدا دروغ بسته باشد. (38)

6 ـ 1. استناد به امور حسی
 

از جمله معیارهای شیخ مفید در نقد احادیث مورد استناد اصحاب عدد در کنار استدلال‌های دیگر، استناد به امور حسی است. وی در نقد حدیث: «شعبان لایتم و شهر رمضان لاینقص ابداً» (39) ، می‌گوید: مضمون این حدیث نه با حساب ملی صحیح است نه ذمی و نه مسلم و نه منجم. در موردی دیگر، وی در نقد حدیثی متضمن دستور حضرت صادق علیه السلام بر تکذیب خبر فوت خود ـ که ناووسیه (40) بدان تمسک کرده‌اند (41) ـ می‌نویسد:
و امّا خبری که به آن استناد کرده‌اند، خبر واحد است که نه موجب علم است و نه موجب عمل. و اگر هزار نفر و هزار در هزار نفر آن را روایت کنند، جایز نیست که ظاهر آن دلیلی برای مخالفت با ضروریات و ارتکاب نابخردی با دفع امور مشهود قرار گیرد. (42) مفاد استدلال مفید آن است که واقعه فوت امام صادق علیه السلام از امور حسی ثابت است. از این روی، استناد ناووسیه به حدیث مغایر با آن، مخالفت با حس و عیان شمرده می‌شود.

7 ـ‌ 1. نشان دادن خطا در نقل متن حدیث
 

یکی از ابزارهای نقد یک خبر، عرضه روایت و نقلی متفاوت و متعارض از آن خبر است که استناد به نقل نخست را با دشواری مواجه می‌کند و در صورتی که نقل دوم مؤیدی داشته باشد، در نتیجه نقل نخست فاقد اعتبار خواهد بود. خطای در نقل، گاه با حذف بخشی از متن حدیث و گاه، با عدم نقل سبب ورود حدیث و بافت کامل آن است. با عرضه صورت صحیح متن، حدیث مورد نظر اعتبار خود را باز می‌یابد. به نظر می‌رسد که نقد مفید بر حدیث «المیت یعذب ببکاء الحی علیه» (43)با این روش صورت گرفته است؛ گو این که مانند بسیاری از نقدهای وی از پشتوانه‌ای عقلی و کلامی نیز برخوردار است. وی باب مستقلی از اوائل المقالات را به نقد این حدیث اختصاص داده و در نقد آن گفته است: این امر(معذب بودن مرده به دلیل گریه دیگران بر او) ظلم بوده و در عدل و حکمت خدای متعال جایز نیست. خبر به این صورت بوده که پیامبر به یهودی‌ای که فوت کرده بود و اهل او بر وی می‌گریستند، گذر کرد و فرمود: «آنان بر وی گریه می‌کنند و او عذاب می‌شود. پیامبر نفرمود که مرده به سبب گریه ایشان بر او عذاب می‌شود». این مذهب اهل عدل است و قدریه و جبریه مخالف آن هستند. (44)

8 ـ‌ 1. نشان دادن ناسازگاری درونی حدیث
 

با توجه به این که سخنی متناقض از معصومان صادر نمی‌شود، اثبات ناسازگاری درونی یک حدیث می‌تواند نشانگر بی‌اعتباری آن باشد. از جمله روش‌هایی که شیخ مفید در نقد خود بر حدیث، سهو النبی به کار بسته، نشان دادن شاهدی از خود متن بر کذب آن است. بر طبق متن حدیث، هنگامی که پیامبر در رکعت دوم نماز چهار رکعتی، سلام داد، ذوالیدین به وی گفت : ای رسول خدا، آیا نماز را شکسته خواندی یا فراموش کردی؟ پیامبر فرمود: هیچ کدام نبود. (45) بر پایه متن حدیث، پیامبر شکستن نماز و سهو خود در آن را نفی کرده است و چون بنا بر اتفاق، دروغ بر آن حضرت روا نیست، و خود از عدم سهو خود اخبار کرده و در خبر خود صادق است، کذب کسی که سهو را به حضرت نسبت داده، آشکار است. (46) مفاد استدلال مفید آن است که صدر و ذیل حدیث هماهنگ نیست. بخشی از حدیث، بیانگر آن است که پیامبر نماز چهار رکعتی را دو رکعت گزارده و بخش دیگر نشانگر آن است که حضرت شکستن نماز و فراموش کردن را از خود نفی کرده است. بنا بر این حدیث متضمن کلامی متناقض است. مفید در جایی از نقد مفصل خود بر حدیث بر متناقض بودن آن نیز تصریح کرده است. (47)

پی نوشت:
 

* دکتری علوم قرآن و حدیث و عضو هیئت علمی جامعه المصطفی العالمیه.
1. می توان روش های یاد شده را به دو دسته نقد درونی شامل نقد متنی و نقد سندی و نقد بیرونی شامل نقد منبع حدیث و نقد از طریق قراین عرفی بیرونی حدیث دانست.
2. به کارگیری روش های متعدد در نقد حدیث از وجه دیگری برای مفید ضرورت یافته است. با توجه به طیف وسیع مخاطبان وی از گروه های مختلف فکری، در بسیاری موارد بهره گیری از شیوه های متنوع به دلیل ضرورت همسخنی با گروه های یاد شده است. برای مخاطبی از معتزله نقد متنی جذاب تر است. برای محدث حرفه ای به کارگیری نقد سندی و بهره گیری از مبانی و مفاهیم رجال و داریه سودمند تر و کاراتر است.
3. در بحث مرگ و فرجام انسان ها، مفید به این مبنای علمی خود این گونه تصریح کرده است: «و لا حاجه بنا مع نص القرآن بالعواقب الی الاخبار، [و مع شاهد] العقول الی الاحادیث. و قد ذکر الله تعالی جزاء الصالحین فبینه، و ذکر عقاب الفاسقین ففضله، و فی بیان الله سبحانه و تفصیله غنی عما سواه»(تصحیح اعتقادات الامامیه، ص97).
4. طبعاً این امر در صورت است که شاهد دیگری از عقل یا سنت قطعی بر صدق خبر موجود نباشد.
5. در حدیثی آمده است: عن ابراهیم الکرخی قال: سالت جعفر بن محمد علیهم السلام عن اللوح و القلم، فقال: «هما ملکان» (معانی الاخبار، ص31 و ر.ک: ص23 و بسنجید با حدیث ص47). صدوق مفاد همین حدیث را به عنوان اعتقاد خود درباره لوح و قلم بیان کرده است (الاعتقادات، ص22). برای بیان علامه مجلسی در این باره ر.ک: بحارالانوار، ج54، ص370.
6. المسائل العکبریه، مصنفات، ج6، ص101.
7. سوره ی قلم، آیه ی 1.
8. همان.
9. مسند ابن حنبل، ج4، ص96؛ المحاسن، ج1، ص92؛ الکافی، ج1، ص377 و ج2، ص20.
10. سوره ی اسراء، آیه ی 71.
11. سوره ی نساء، آیه ی 41.
12. رسائل فی الغیبه، ج1، ص11. توجه داریم که در سخن فوق، ضرورت کلامی نیز در استدلال مفید به قرآن کریم برای نشان دادن صحت حدیث مؤثر بوده است.
13. تصحیح اعتقادات الامامیه، ص149.
14. سنن الترمذی، ج3، ص293؛ سنن ابن ماجه، ج2، ص905، ح2713.
15. المقنعه، ص670، نیز ر.ک: رساله فی المهر، ص28 که در آن ضمن بحثی فقه الحدیثی و تصریح بر ضرورت عرضه حدیث بر قرآن، دو نمونه از احادیث عرضه را نیز ذکر کرده است.
16. فقیهی امامی هم روزگار با شیخ مفید حدیث«المهر ما تراضی علیه الناس»(الکافی، ج5، ص378) را به نکاح متعه مقید کرده بوده است و مفید در نقد دیدگاه وی رساله فی المهر را پرداخته است.
17. رساله فی المهر، ص28. حدیث نخست را با آن لفظ در مصدر دیگری نیافتم. حدیث دوم در المحاسن، ج1، ص221، ح129 آمده است.
18. تصحیح اعتقادات الامامیه، ص149.
19. ر.ک: عدم سهو النبی صلی الله علیه و آله، ص29 و 30.
20. با توجه به اعتقاد شیخ صدوق به عصمت کامل پیامبران به نظر می رسد که اختلاف مفید با وی در این است که از نظر صدوق، اسهای نبی (در مواردی خاص و به دلیلی خاص بنا بر تبیینی که شیخ صدوق دارد) با عصمت پیامبر اکرم سازگار است، امّا از نظر شیخ مفید ناسازگار. برای بیان صریح صدوق در عصمت پیامبران ر.ک: الاعتقادات فی دین الامامیه، ص70 گفتار36 (باب الاعتقاد فی العصمه).
21. ر.ک: تصحیح الاعتقاد، ص54.
22. حدیث مورد استناد صدوق این است: عن علی ابن اسباط قال: سال ابا الحسن الرضا علیه السلام عن الاستطاعه، فقالک «یستطیع العبد بعد اربع خصال: ان یکون مخلی السرب، صحیح الجسم، سلیم الجوارح، له سبب وارد من الله»، قال: قلت: جعلت فداک فسر لی هذا! قال: «ان یکون العبد مخلی السرب، صحیح الجسم، سلیم الجوارح یرید ان یزنی فلا یجد امراه ثم یجدها، فاما ان یعصم نفسه فیمتنع کما امتنع یوسف علیه السلام، او یخلی بینه و بین ارادته فیزنی فیمسی زانیاً، و لم یطع الله باکراه و لم یعصه بغلبه» (الکافی، ج1، ص161، ح1، الاعتقادات، ص38؛ التوحید، ص348، ح7).
23. همان، ص63.
24. حدیث شاذ و نادر حدیثی است که راوی ثقه آن را نقل کرده و مخالف روایت اکثر راویان است (الرعایه فی علم الذرایه، ص115؛ وصول الاخیار، ص108؛ ذکری الشیعه ج1، ص48).
25. منکر حدیثی است که مخالف حدیث مشهور است و راوی آن ثقه نیست(وصول الاخیار، ص109).
26. المصنف (ابن ابی شیبه)جه، ص707؛ السنن الکبری، ج8، ص173.
27. الافصاح، ص125.
28. همان. گفتنی است که این حدیث در قرب الاسناد نیز نقل شده است. (قرب الاسنادف ص94، ح318) شیخ حر عاملی آن را بر تقیه در تفسیر العیاشی (و منابع پس از آن)حدیثی آمده که نشانگر رواج حدیث مورد بحث در سده های نخستین و نقدی بر برداشت ناصواب از آن است: عن ابی عبدالله علیه السلام قال: ان علی بن الحسین صلوات الله علیه کان فی مسجدالحرام جالسات، فقال له رجل من اهل الکوفه: قال علی علیه السلام: «ان اخواننا بغوا علینا؟» فقال له علی بن الحسینک یا ابا عبدالله! امّا تقرا کتاب الله (وَ اِلَی عَادٍ اخَاهُمْ هُوداً)(سوره هود، آیه 50؛ سوره ی اعراف، آیه ی 65)، فاهلک الله عاداً و انجی هوداً (وَ اِلَی ثَمُودَ اخَاهُمْ صَالِحاً)(سوره هود، آیه ی 61؛ سوره ی اعراف، آیه ی 73) فاهلک الله ثمود و انجی صالحا. (تفسیر العیاشی، ج2، ص151 و 152؛ الاحتجاج، ج2، ص40، مناقب آل ابی طالب، ج3، ص19).
29. اوائل المقالات، ص121 گفتار 129؛ التذکره باصول الفقه، ص44.
30. جوابات اهل الموصل فی العدد و الرؤیه، ص22.
31. متن روایت به نقل صدوق این است: سمعت ابا عبدالله علیه السلام یقول: «ان الله تبارک و تعالی انام رسوله صلی الله علیه و آله عن صلاه الفجر حتی طلعت الشمس، ثم قام فبدا فصلی الرکعتین اللتین قبل الفجر، ثم صلی الفجر». (من لا یحضره الفقیه، ج1، ص358، ح1031).
32. در این باره ر.ک: الکافی، ج3، ص293، 3؛ المقنعه، ص211؛ المبسوط، ج1، ص127؛نهایه الاحکام، ج1، ص325.
33. این حدیث را در منابع حدیثی نیافتم. در منابع فقهی پس از مفید نقل شده است.
34. عدم سهو النبی صلی الله علیه و آله، ص27.
35. فرقه ای منسوب به مردی به نام یحیی بن ابی الشمط که قایل به امامت محمد پسر امام صادق علیه السلام بوده اند (الفصول المختاره، ص306).
36. حدیث مورد نظر این است: «ان ابا عبدالله علیه السلام علی ما زعموا کان فی داره جالساً فدخل علیه محمد، و هو صبی صغیر، فعدا الیه فکبا فی قمیصه و وقع لوجهه، فقام الیه ابو عبدالله علیه السلام فقبله و مسح التراب عن وجهه و ضمه الی صدره و قال: سمعت ابی یقول: اذا ولد لک ولد یشبهنی فسمه باسمی، و هذا الولد شبیهی و شبیه رسول الله صلی الله علیه و آله و علی سنته و شبیه علی علیه السلام»(همان).
37. ر.ک: مقاتل الطابیین، ص358.
38. الفصول المختاره، ص311و312. برای نقد تاریخی دیگری از مفید درباره گزارش ها و احادیث مربوط به نزول آیه ی (وَ لا یاتَلِ اوْلُوا الْفَضْلِ مِنکُمْ وَالسَّعَهِ ان یؤتوُا اوْلِی الْقُرْبی وَالْمَسَاکینَ وَ الْمُهَاجِرِینَ فِی سَبیلِ اللهِ)(سوره نور، آیه ی 22) در شان ابوبکر(منقول در صحیح البخاری، ج5، ص59؛ صحیح مسلم، ج8، ص113؛ جامع البیان، ج18، ص126)، ر.ک: الافصاح، ص176، 210، 217.
39. الکافی، ج4، ص78، ح2؛ تهذیل الاحکام، ج4، ص172، ح57.
40. فرقه ای منسوب به سرکرده خود عبدالله یا عجلان بن ناووس که پس از وفات امام صادق علیه السلام منکر فوت آن حضرت شده، به غیبت و مهدویت آن حضرت معتقد گردیدند. در روزگار شیخ مفید از این فرقه اثری بر جای نمانده بوده است(فرق الشیعه، 67؛ الفصول المختاره، ص305؛ الملل و النحل، ج1، ص166).
41. حدیث مورد نظر به روایت فردی به نام عنبسه بن مصعب، این است: «ان جاءکم من یخبرکم عنی بانه عسلنی و کفننی و دفننی فلا تصدقوه» (الفصول المختاره، ص305). نقدهای دیگر مفید بر حدیث را همان جا ببینید.
42. الفصول المختار، ص307.
43. مسند ابن حنبل، ج4، ص414؛ صحیح البخاری، ج2، ص81 و 82؛ تاویل مختلف الحدیث، ص227.
44. اوائل المقالات، ص125 گفتار 136.
45. روایت مفید از حدیث با متن منقول در منابع عامه سازگار است: «عن ابی سفیان مولی ابن ابی احمد انه قال: سمعت ابا هریره یقول: صلی لنا رسول الله صلی الله علیه و آله صلاه العصر فسلم فی رکعتین، فقام ذو الیدین فقال: اقصرت الصلاه یا رسول الله ام نسیت؟ فقال رسول الله صلی الله علیه و آله کل ذلک لم یکن»(صحیح مسلم،ج2، ص87؛ سنن النسائی، ج2، ص230. برای روایت شیعی از حدیث، ر.ک: الکافی، ج3، ص355).
46. رساله عدم سهو النبی، ص23.
47. همان، ص31.
 

منبع: نشریه علوم حدیث شماره 56
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان