تحقیق و پژوهش را در حوزه چگونه ارزیابی می کنید؟ آیا تحول در این زمینه نیز ضرورت دارد؟
جهت توضیح این مساله به چند عرصه اشاره می کنم:
1 ـ اهمیت تحقیق در علوم اسلامی
اهمیت تحقیق وقتی روشن می شود که صرف نظر از مسائل فردی و نیازهای شخصی خود به کتاب و سنت ، به مسائل اجتماعی و اختلاف مکتب ها و مسلک ها نیز توجه کنیم . در این عصر که همه عالم بسان یک خانه شده است و هر صدایی که در هر نقطه ایجاد و هر نظری که اظهار شود در تمام نقاط منعکس می شود و امواج فکری در گوشه و کنار دنیا از سوی هر فرد با هر مسلک و مذهبی ارائه می شود دیر یا زود در تمام دنیا منتشر می شود و این امواج به همه مردم می رسد و در مطبوعات و نشریات و حتی سخنرانی های مذهبی نیز اثر می گذارد و افرادی آگاهانه یا ناآگاهانه تحت تأثیر این گونه امواج فکری قرار می گیرند ؛ به دلیل اینکه همه این امواج فکری صحیح نیست و انسان رابه ساحل امن رهبری نمی کند ، اگر آمادگی کافی برای دفاع از خود و مکتب ها را نداشته باشیم تحت تأثیر واقع شده و در دریایی از ضلالت و گمراهی
غرق می شویم. متأسفانه در حال حاضر به دلیل کمبود تعداد دانشمندان اسلامی یا نداشتن توجه کافی به مسائل ، جامعه ما آمادگی لازم را برای مقابله با این گونه افکار مسموم و خطرناک ندارد. احتمالا بعضی از روحانیان نیز آنچنان که باید و شاید حقایق را برای مردم بیان نکرده و نسل جوان را در دفاع از حقایق اسلامی و مبانی ایدئولوژیک مجهز نکرده اند. در نتیجه اکنون جوانان مسلمان، دسته دسته به مکتب های انحرافی گرایش پیدا می کنند. به ویژه در دانشگاه ها با اینکه دانشجویان مسلمان با اعتقاد و تدین وارد دانشگاه می شوند اما طولی نمی کشد که بسیاری از آنان تحت تأثیر امواج فکری انحرافی ای که رهاورد غرب است ، عقایدشان را از دست می دهند.
توجه به ضرورت این مساله تحصیل علوم دینی را در دو جهت ایجاب می کند:
1ـ در جهت شناخت صحیح اسلام تا در اثر تبلیغات دشمن به جای اسلام ناب ، از اسلام انحرافی پیروی نکنیم و اسلام را به معنای صحیح از مدارک صحیح و سرچشمه زلال آن بشناسیم و دچار انحراف و التقاط نشویم .
2 ـ از جهت دیگر نباید تنها به این شناخت اکتفا کنیم بلکه باید افکار غلطی را که با آنها مواجه می شویم ، درست بشناسیم و راه پاسخگویی به آنها را نیز بیاموزیم . زیرا هنگامی که شبهات گمراه کننده را آب و رنگ علمی و زرق و برق فریبنده ارائه می شود، بسیاری از افراد را تحت تأثیر قرار می دهد، مگر اینکه پاسخ های منطقی و قانع کننده ای در اختیارشان قرار گیرد.
حقیقت این است که حوزه علمیه به عنوان یک مرکز فرهنگی زنده دنیا با ویژگی ها و امتیازاتی که دارد ، دارای نواقص بسیاری است . با وجود آنکه در فقه و اصول ،کم و بیش ، پیشرفت هایی داشته ولی روش کار کاملا مطلوب و ایده آل نیست . کیفیت کارمی تواند از این هم بهتر باشد تا با صرف وقت کمتر نتایج بهترو بیشتری به دست آید . صرف وقت بسیار در آموختن اسفار ، شفا ، منظومه ، نهایه و... هم همه مشکلات را حل نمی کند.
برای رهایی از مشکلات موجود باید شیوه تحقیق و تحصیل در همه رشته ها تغییر کند. این کار اولین قدم و آغاز کار است .
2 ـ مشکل تکروی در حوزه
به طور کلی ، تکروی و تک اندیشی به دنبال آن خود محوری یکی از مشکلات جامعه ما به حساب می آید . افراد به سختی می توانند با هم تفاهم ، همفکری و همکاری داشته باشند.
عیب روحانیان این است که وقتی درس خود را خواندند تک تک فکر می کنند در حالی که اگر جمعی فکر کنیم بسیار پسندیده تر و سودمند تر است . از خطرات تکروی ، افزایش اختلاف و فاصله گرفتن روحانیون از همدیگر است که زیان ها و خسارت های جبران ناپذیری را به بار می آورد.
این تربیت خاصی است که با وجود محاسنی که دارد اما افراط و مبالغه در آن عیوبی را نیز به بار آورده است که هر روز شاهد و ناظر آن هستیم . این مساله اساس هر گونه همکار، نظم و تشکل را بر هم می زند و با وجود آن هیچ امیدی به پیشرفت نیست . توجیه هر کس هم این که «وظیفه ام را این گونه تشخیص داده ام.»
با این طرز فکر و این نوع تربیت نمی توان امیدوار بود که کارهای اساسی انجام شود زیرا مادامی که امادگی برای پذیرفتن سخن دیگری ، انعطاف و تفاهم وجود ندارد، نمی توان امیدی به همکاری جدی داشت و از چنین جامعه ای چگونه می توان انتظار رشد داشت . این یکی از مشکلات بزرگ جامعه ماست که متاسفانه به آسانی قابل حل نیست .
این فکر که «نظر هر مجتهدی برای خودش حجت است» ، به این معنا نیست که مجتهد در یک اتاق در بسته بنشیند و حرف کسی را نشنود و فقط آن چه را خود می فهمد ملاک عمل و حجت قرار دهد . این گونه نیست؛ بلکه باید از نظرات دیگران نیز مطلع شد. در فقه نیز این گونه است که اگر بخواهیم مساله ای را بررسی یا درباره مطلبی تحقیق کنیم باید ببینیم که در آن مساله چند قول وجود دارد و فقها درباره آن چه گفته اند و نقض و ابرام آنها چیست ؛ نمی توان یکسره به سراغ روایت و آیه رفت و به استنباط پرداخت . مشی فقها این گونه نیست . بررسی اقوال دیگران بدین منظور است که شاید دیگران مطلبی را فهمیده باشند که به ذهن ما خطور نکرده است . همین مطلب درباره فقهای معاصر نیز صادق است .
به همان دلیل که مراجعه به افکار دیگران (فقهای گذشته) می تواند به صحت اجتهاد کمک کند ، مراجعه به افکار معاصران نیز همین فایده را دارد. اگر بررسی آرای آنها ، برای افراد عادی ، در حد معقول لازم است ،در این موارد ، برای مجتهد دیگر به طریق اولی لازم است .
برای حل این مشکل ، باید افکار به هم نزدیک تر شود تا احساس وحدت بیشتری کنیم . این کار به سود اسلام است . به هر قیمتی که هست باید فکرها به هم نزدیک شود ؛ به ویژه کسانی که هدف مشترک الهی و درد دین دارند، باید بیشتر به این امر همت گمارند . تفاهم و نزدیک شدن دل ها و افکار به همدیگر ، عیب ها را کمتر می کند و بدبینی ها را از بین می برد. سود آن نیز عاید جامعه اسلامی خواهد شد .
یکی از مصادیق حدیث شریف «تَزاوَرُوا و تلاقُوا و تَذاکَرٌوا و أحیُوا أمرنَا» (2) همین مواردی است که ذکر شد . روایات و سیره ائمه علیهم السلام گویای این است که مردم بابید با هم باشند ، با هم فکر کنند و در مسائل زندگی و اجتماعی به یاری هم بشتابند و همفکری و مشورت داشته باشند. حدیث شریف نبوی صلی الله علیه آله که می فرماید: «جُلُوسُ ساعَة عندَ العُلَماءِ أحبُّ اِلی اللهِ مِن عِبادَةِ ألفَ سَنةٍ» (3) دارای نکات قابل تأملی است « ایشان نمی فرماید جلوسُ ساعة عند المعلم بلکه می فرماید : «جُلُوسٌ ساعة عِندَ العُلَماءِ». این تعبیر بسیار زیبا و مشخص کننده روش تربیتی و تعلیمی اسلام است که از زبان پیامبر (ص) بیان شده است . پیامبر (ص) سخن را در زمانی فرمودند که هنوز اختلافات شیعه و سنی وجود نداشت .
علاوه بر استفاده های علمی ای که از همکاری به دست می آید ، یک روش تربیتی نیز هست که باید خود را بدان عادت دهیم تا با هم باشیم و با هم فکر کرده و سعی کنیم که همه یک فکر داشته باشیم . بهترین راه برای موفقیت کار گروهی است . همکاری افراد با یکدیگر موجب مضاعف شدن نیروی آنها می شود و با زیادتر شدن تعداد افراد ، نیروها به صورت تصاعدی افزایش می یابد . یکی از وظایف ما این است که سعی کنیم بهتر درس بخوانیم . دوم آنکه سعی کنیم فعالیت های علمی و تبلیغی خود را به صورت جمعی در آوریم و حتی المقدور از تکروی ، تنها فکر کردن و تنها کار کردن احتراز کنیم . باید خود را برای کار جمعی بسازیم تا با تبادل نظر و پخته تر شدن افکار ، پیشرفت حاصل شود؛ همچنان که در تکروی ، برد کار خیلی کمتر است . انقلاب اسلامی و پیروزی های مردم ما در واقع مرهون همین اصل است که افراد با نیروی اتحاد و همکاری پیش رفتند وگرنه با عمل فردی ، هرگز انقلاب به پیروزی نمی رسید.
نعمت همدلی ، همکاری و همیاری نعمت بسیار بزرگی است که باید قدر آن را دانست و در حفظ و رشد آن اهتمام کرد تا در همه حوزه های علمیه و در بین روحانیت به شکل الگو در آید .
اگر روحانیت بخواهد در اجتماع منشأ اثر باشد و بتواند خلأ هایی را که در جامعه و به خصوص در حوزه وجود دارد ، برطرف کند باید روح همدلی را در خود تقویت کند. این امر ممکن نیست جز با گذشت . اگر روح گذشت و نفس کشی وجود داشته باشد همدلی و انجام کارهای اجتماعی ممکن است اما اگر در پس همه حرف ها خودخواهی باشد ، تلاش ها به جایی نمی رسد و پس از مدتی کوتاه ، زدگی و خستگی ایجاد می شود و به تدریج ، حالت انزوا و دوری از فعالیت های اجتماعی به وجود می آید .
اولین شرط همکاری و همفکری گذشت است . اگر روح گذشت وجود نداشته باشد ، هیچ گاه نمی توان با دیگری زندگی کرد . خدا دو انسان را مثل هم نیافریده است ؛ همه انسان ها با هم اختلاف دارند ، حتی دو برادر نیز مثل هم نیستند، پس برای همکاری با دیگران گذشت لازم است ، باید روح گذشته را در خود تقویت کنیم تا این صفت برای ما ملکه شود. وجود حساسیت و ناراحتی به دلیل سخن یا رفتار دیگری نشان دهنده نبود این صفت در ماست.
منفعت همکاری اجتماعی و استفاده از دیگر نیروها بیش از منفعتی است که از کار فردی به دست می آید. بنابراین برای حفظ آن منفعت و به دست آوردن مصلحت کلی باید از نظر و عقیده خود صرف نظر کنیم . اگر چه این گذشت با روح طبیعی هیچ انسانی سازگار نیست و هر انسانی استقلال طلب است و تصور می کند که هر چه خود می گوید درست است .
مدیر موفق کسی است که صادقانه سعی کند روح همکاری را در همکاران خود تقویت کند، نه فقط حرف خود را بر کرسی نشاند و گرنه خواه ناخواه ، پس از مدتی جمع آنان از هم پاشیده می شود و دلخوری ها ظاهر می شوند.
مدیر شایسته سعی می کند خود را محور کارها قرار ندهد ؛ بلکه مثل دیگر افراد نظر منطقی خود را مطرح می کند و در نهایت به نظرات دیگران احترام می گذارد و در صورتی که نظر ایشان صحیح تر باشد از رأی خود صرف نظر می کند و حتی طرف را به خاطر ارائه طرح و راهکار بهتر تشویق می کنند.
اگر بخواهیم خلاءها پر شوند باید با تمرین خود را به گذشت و احترام به دیگران و افکار آنها عادت دهیم و با آنها صادقانه برخورد کنیم. کسی که نسبت به دوست خود زرنگی می کند نباید توقع داشته باشد که با او زرنگی نشود. ممکن است طرف مقابل ما شخص ساده ای باشد و بتوان او را خام کرد ولی همه این گونه نیستند و با این روش نمی توان با همه مردم زندگی کرد.
یک آدم زرنگ می تواند با چند آدم ساده سازگار باشد ولی معمولا دو نفر آدم زرنگ نمی توانند با هم کار کنند ؛ چون هر کدام می خواهد دیگری را گول بزند. ممکن است در ظاهر با هم صمیمی باشند اما به دلیل خودخواهی بسیاری که در دل هر دو وجود دارد ، نمی توانند با هم سازگاری واقعی داشته باشند.
کار اجتماعی یک ضرورت است . باید سلیقه ها را کنار گذاشت و اهمیت کار اجتماعی را درک کرد . انسان باید خود را به کار با دیگران عادت دهد و گرنه با اعمال سلیقه فردی و خودپسندی کارها پیشرفت نمی کند و با وجود انبوه مشکلاتی که در دنیا داریم نمی توانیم با کارهای فردی پاسخگوی آنها باشیم . چه عیبی دارد ما برای خدا تواضع کنیم . تواضع در همین موارد مصداق پیدا می کند . در گوشه نشینی و انزوا محلی برای بروز تواضع وجود ندارد.
تا وقتی انسان در اجتماع نیاید و با دیگران برخورد نداشته باشد انسانیت او ظهور نمی کند . با نشستن در خانه و نماز شب خواندن و تا سحر احیا گرفتن انسانیت کشته نمی شود، بلکه شدیدتر می شود، باید این ریاضت را در ظرف اجتماع تحمل کرد. تا انسان با دیگران برخود نداشته و نفس او طغیان نکرده باشد ، موردی برای این ریاضت وجود ندارد . در آن صورت است که می تواند برای خدا و مصلحت اسلام از نظر خود بگذرد و نفس کشی کند. مخصوصا با توجه به اینکه در کارهای اجتماعی اختلاف نظر زیاد است و عیار دقیقی که بتواند همه جا معین کند حق با چه کسی است ، وجود ندارد.
3ـ لزوم شهامت در تحقیق
در کار تحقیقی نباید هیچ گونه استیحاشی وجود داشته باشد . ار فصلی تهیه و نوشته شد سپس مجبور به تعویض همه آن شدیم نباید ناراحت شویم . اغلب کارهای ارزشمند همیشه از سوی افرادی عرضه شده اند که چنین شهامتی را در نوشتن داشته اند. ممکن است محقق مطلبی را بنویسد و پس از مدتی رأی بهتر و دقت نظر بیشتری پیدا کند. چنانچه شهامت لازم برای جایگزین کردن مطلب صحیح تر و بهتر وجود نداشته باشد ، هیچ گاه کارهای تحقیقی سودمند و موجب پیشرفت نخواهد شد .
4 ـ پرهیزاز سطحی نگری
بدیهی است پیشرفت علم همیشه با تلاش افراد سختکوش و خستگی ناپذیر و کنجکاو و ژرف نگر حاصل شده و خواهد شد و هیچ گاه هیچ فرد یا جامعه ای با سطحی نگری و تنبلی و راحت طلبی به جایی نرسیده و نخواهد رسید. سیره عالمان سختکوش و مجتهدان مجاهد و فقیهان و فیلسوفان و عارفانی که زندگی ساده و زاهدانه را برگزیده بودند تا بیشتر بتوانند به تحقیقات علمی بپردازند ، سرمشق خوبی برای دانش پژوهان ما خواهد بود.
5 ـ آزاد اندیشی و پرهیز از تقلید
مطلب دیگری که در تحقیقات علمی لازم است آزاد اندیشی و پرهیز از تقلید و دنباله روی بی دلیل و بی منطق است ؛ چیزی که آفت بزرگی برای پیشرفت علمی محسوب می شود و نهال بالنده دانش را در تنگنای کانال ساختگی خفه می کند و می خشکاند . زیان این کار نه تنها دامنگیر کسانی می شود که خود را در قالب های تحمیلی محبوس و محصور کرده اند ؛ بلکه موجب بدگمانی و بدبینی دیگران نسبت به حقایق و معارف و احکام و قوانین اسلام نیز می شود. البته باید توجه داشت که آزاد اندیشی و رهایی از قیود تقلید و تعصب ، به معنای تجویز بدعت گذاری ها و نشر افکار التقاطی و تفسیرهای ساختگی و دلخواه از کتاب و سنت نیست . بدیهی است که خطر این انحرافات و کژاندیشی ها به هیچ وجه کمتر از خطر تعصب و تحجر نیست . یافتن راه میانه و مستقیم در میان خطوطی افراطی و تفریطی کار دشورای است که تنها با اعتدال سلیقه و تلاش مخلصانه و تقوای علمی و استمداد از توفیقات الهی می توان به آن دست یافت .
6 ـ تخصصی کردن علوم
با توجه به گسترش علوم و مسائل مطروحه در فقه و ابواب متعدد کتاب و سنت ممکن است فقها نتوانند در تمام ابواب فقه دقیقا اجتهاد کنند؛ بنابراین یکی از نظریات مطرح شده در این زمینه این است که بهتر است که ابواب فقه نیز تقسیم شود و هر فقیهی در یک قسمت متخصص شود. مقلدین نیز در هر یک از بخش های احکام اعم از عبادات ، معاملات و... از هر مرجعی که صلاح بدانند تقلید می کنند. این امر موجب می شود که مراجع در زمینه تحقیقی خود دقت کافی داشته باشند.
برای آنکه همه بتوانند به معارف گسترده و عمیق اسلام آگاهی کافی پیدا کنند، معقول ترین راه این است که محققان در رشته های متعدد علوم اسلامی به طور تخصصی به تحقیق بپردازند و حاصل کار خود را در دسترس دیگران قرار دهند. اهمیت این مطلب با توجه به نکات زیر بیشتر روشن می شود:
اول ، اسلام هم از نظر عرضی بسیار وسیع است و دامنه گسترده ای دارد و هم از نظر طولی مراتب معرفت آن بسیار متفاوت است . به عنوان مثال توحید که یکی از اصول مهم اسلام است ، مراتب متعددی دارد که همه آن را یکسان درک نمی کنند. بنابراین چون معارف اسلامی گسترده و از عمق ویژه ای برخوردارند، همه انسان ها نمی توانند تمام معارف آن را آن گونه که هست بشناسند.
اگر همه بخواهند در پی شناخت تمام اعباد اسلام باشند باید از دیگر مسائل زنندگی خود دست بشویند و در نتیجه زندگی دنیوی آنها مختل می شود. پس فقط باید عده ای به دنبال فهم حقایق اسلام بروند و این عده نیز به دلیل گستردگی و عمق معارف اسلام نمی توانند در همه ابعاد دین متخصص شوند. از این رو ، هر کس باید در بخشی از معارف اسلام به تحصیل و تحقیق بپردازد تا در آن رشته تخصص پیدا کند.
دوم ، ما معتقدیم که سعادت دنیا و آخرت جز از راه اسلام حاصل نمی شود و اسلام مجموعه ای از معارف ارزش ها و دستوراتی است که باید آن را هر چه بیشتر شناخت تا بهتر بتوانیم برای سعادت خود از آنها استفاده کنیم .
سوم ، ما غیر از پیامبر (ص) که علم الهی داشتند و معارف را از ناحیه خداوند به صورت لدنی دریافت کرده بودند و به همه معارف اسلام آشنایی داشتند ، فرد دیگری را سراغ نداریم که به همه معارف اسلامی آن گونه احاطه داشته باشد. حتی شاگردان ائمه علیهم السلام نیز چنین نبودند و نمی توانستند باشند . لذا ائمه(ع) سعی می کردند که هر یک از شاگردان خود را در یک رشته تربیت کنند . شاگردان امام صادق (ع) که هر یک در رشته ای خاص به وسیله آن حضرت تربیت شده و در آن رشته تخصص پیدا کرده بودند ، بسیار معروفند .
چهارم ، اگر عده ای به شکل تخصصی به تحقیق نپردازند و حقایق مورد نیاز مردم را در رشته های گوناگون علوم در اختیار آنها قرار ندهند ، به تدریج ، شناخت مردم نسبت به اسلام ضعیف می شود و با پیش آمدن موارد مشابه به اشتباه می افتند و برای دشمنان نیز امکان تحریف معارف دینی و التقاط پیش خواهد آمد و اسلام و مسلمانان با خطر بزرگی مواجه خواهند شد . بنابراین ، تخصصی شدن معارف اسلامی ضروری است و بقای اسلام و ارزش های الهی به تخصصی شدن معارف دینی بستگی دارد. تخصصی شدن دروس حوزه مساله جدیدی نیست و بزگرانی امثال شهید بهشتی ، شهید مهطری ، شهید باهنر رحمهم اللهو ... نیز این مطلب را مطرح کرده و در این زمینه طرح هایی داشته اند .
بنابراین ، بحث تخصصی شدن آموزش در حوزه بحث جدیدی نیست بلکه در چند دهه اخیر مورد توجه شخصیت های برجسته حوزه بوده و اکنون که موقعیت بهتری فراهم شده است باید بیشتر در پی تحقیق این ایده باشیم .
پینوشتها:
1 ـ عن أبی عبدالله علیه السلام ، قال : اِنَّ العَبدَ یُصْبِحُ مُؤمِنا و یُمسی کافِروا و یُصْبِحُ کافرا و یُمسی مُؤمِنا و قَومٌ یُعارُونَ الایمانَ ثُمَّ یُسْلَبُونَهُ وَ یُسَمَّوْنَ المُعارینَ ثُمَّ قال فُلانٌ مِنهُم.» اصول کافی ، ج2 ، ص 418 ، روایت 2
2 ـ بحارالانوار ، ج74 ، ص 351 ، باب 21 ، روایه 20.
3 ـ بحارالانوار ، ج1 ، ص 205 ، باب 4 ، روایه 33.
منبع:خردنامه همشهری ش 65