سطوح تحول گرایی در حوزه های علمیه
این نوشتار در بخش نخست ، به بررسی معانی تحول اختصاص یافته است . سپس پس از تقسیم بندی تحول به تحول بنیادین و تحول روبنایی ، تحول مورد نظر و مطلوب در حوزه ها از سنخ و جنس تحول نوع دوم معرفی شده است . نوشتار این نوع تحول را در مواردی نظیر روش های عمل ، تاکتیک ها و راهبردها معرفی می کند و بر این نکته تاکید می ورزد که تحولاتی از این دست ، معمولا متناسب با پیشرفت و تغییرات زمانه ، اهمیت می یابند . در ادامه به بررسی وضعیت امروز حوزه ها ، از این منظر توجه شده و بر این نکته تاکید شده است که خوشبختانه هم اکنون ، جریان های اصلی حوزه های علمیه، بر این باور است که ایجاد گروهی از تغییرات در روش ها و متدها لازم است و ضرورتی تام و تمام دارد .
در بخش بعدی به رابطه انقلاب اسلامی و تحول در حوزه های علمیه پرداخته شده است .در آنجا این پرسش طرح شده که چرا پس از انقلاب شکوهمند اسلامی ، حوزه های علمیه یک حرکت جدی را به سمت تحول آغاز کردند ؟ در پاسخ به این پرسش به نسبت حوزه ها و انقلاب اسلامی توجه شده است و آمده است که پیش از انقلاب اسلامی ، حوزه های علمیه با مسائل اجتماعی به شیوه ای ارگانیک و حکومتی متواجه نبودند بلکه بیشتر به شکل فردی با مسائل مختلف روبه رو می شدند . طبعا در این فضا به مسائل اجتماعی نیز از زاویه ای این گونه ای نگریسته می شد.
بخش بعدی نوشتار ، به بررسی نقش روحانیت در فرایندهای تولید دانش و دانایی توجه شده و بر این نکته تاکید شده که لازم است :«تولید علم» و «ارتباطات رسانه ای» در صدر وظایف حوزه قرار گیرد و ایفای چنین کار ویژه هایی ، به جد مورد اهتمام سیاستگذاران حوزه های علمیه باشد.
مبحث تحول در حوزه های علمیه و روحانیت شیعه از مدت ها پیش موضوع گفت و گو و عرصه بحث و نظر بوده است . حتی می توان گفت قبل از انقلاب ، به ویژه از دوران مرحوم آیت الله بروجردی (ره) ، به وفور به بحث از تحول در حوزه ها اشاره رفته و پرداخته شده است .
بیش از هر چیز به نظر می رسد جهت پرداختن به این موضوع مهم تمهیدی مقدماتی لازم باشد که ذیلا به آن می پردازیم.
معنای تحول
تحول به معنای دگرگونی است و خود ، به شیوه های گوناگون صورت بندی می شود. از جمله این صورت بندی ها ، تقسیم تحول به دو حوزه «دگرگونی های بنیادین» و «دگرگونی های روبنایی» است. درگرگونی های روبنایی ، همیشه و برای همه لازم و ضروری است . حتی می توان گفت که بسیاری از نهادهای بشری ، به هر حال باید سطحی از این گونه تحول و دگردیسی را پذیرا باشند.
بحث اصلی ، در مدیریت تحول بر سر آن است که تحولات مورد انتظار تا چه میزان باید بینادین و پایه ای باشند؟ آیا نیازمند تحولی بنیادین هستیم یا نه ؟ به عنوان مثال آیه مشابه تجدید نظری که در اوایل انقلاب در دانشگاه ها مطرح شد ، در حوزه ها نیز تجدید نظری جدی مورد نیاز است ؟ و حوزه ها نیز به چنین تحول عظیمی نیاز دارند؟
به نظر می رسد طرح چنین مشابهت سازی هایی از اساس ناصحیح است ؛ چه آنکه چنین تحولی نه مطلوب حوزه هاست و نه مورد نیاز آنها . در واقع اینکه بخواهیم بنیان ها و مبانی معرفتی ، نظری ، فلسفی ، جهان شناختی و ایدئولوژیک را در حوزه تغییر دهیم، در بنیان خود ، ناصحیح است ؛ زیرا این اصول و مبانی در عداد اعتقادات دینی قرار دارند و طبعا تغییر ناپذیر هستند. پر واضح است که حوزه هیچ گاه اعتقادات و مبانی دینی خود را در دستخوش تغییر و تحول قرار نخواهند داد . بنابراین مبانی و حیانی معارف دینی که بنیان حوزه های علمیه بر آنها استوار است ، به هیچ روی در حوزه تحول پذیری قرار نمی گیرند. اصولا تحول بنیادین که به مبانی اشاره دارد ، در تحول حوزه های علمیه جایی ندارد.
تحول گرایی در حوزه به معنای دوم تحول گرایی باز می گردد و با عبور از مباحث بنیادین ، به عرصه مباحث شکلی و فرمی ورود می کند. در این گروه از مسائل روبنایی ، نظیر روش های عمل ، تاکتیک ها و راهبردهاست که می توان به تحول اندیشید و برای آن برنامه ریزی کرد. تحولاتی از این دست ، معمولا متناسب با پیشرفت و تغییرات زمانه، اهمیت می یابند . نکته آنجاست که با بروز تغییراتی از این دست لازم است تا ما نیز در سطح روش ها به تحول بیندیشیم.
اینجاست که می توان گفت روحانیت و حوزه باید با لحاظ اقتضائات و نیازهای خود ، در روش ها تجدید نظر کنند و از آخرین دستاوردهای علمی و پیشرفت های حاصل در روش فهم ، ارائه و تبلیغ دین استفاده مطلوب کنند.
به نظر می رسد کمتر کسی را بتوان سراغ گرفت که با تغییراتی از این سنخ و جنس ، در روش و متد ، مشکل جدی داشته باشد ؛ هر چند که نمی توان منکر وجود افرادی شد که ممکن است حتی با این تغییرات نیز سر ناسازگاری داشته باشند و از آن سر برگردانند . با این حال باید در نظر داشت که این افراد در اقلیت هستند.
امروزه خوشبختانه جریان های اصلی حوزه های علمیه ، بر این باور هستند که ایجاد گروهی از تغییرات در روش ها و متدها لازم است و ضرورتی تام و تمام دارد . به عنوان مثال در مورد روش «تبلیغ دینی» نمی توان مدعی شد که روش سنتی باید برای همیشه حفظ شود و هیچ تغییری در آن راه نیابد. پر واضح است که بخش قابل توجه و موثری از نیروهای حوزوی از تغییرات مثبت و سازگار با اصول و مبانی حاکم بر ساختار حوزه استقبال می کنند.
در واقع جدید، کهنه یا سنتی بودن نیست که به مثابه معیار مطرح می شود ؛ بلکه کارا بودن و از بیشترین کارآمدی برخوردار بودن است که در تعیین روش ها اهمیت می یابد و در قامت معیار معرفی می شود. ای بسا با روش هایی روبه رو شویم که با وجود سنتی بودن از کارآیی و کارآمدی بالایی برخوردار باشند و در عمل ، نه تنها برای امروزیان ، بلکه به کار آیندگان هم بیایند. پر واضح است که به این ترتیب کنار نهادن روش های سنتی ای از این دست نه تنها به صلاح نیست بلکه با تحول صحیح و منطقی نیز سازگاری ندارد. وضعیت مشابهی در بهره گیری از روش های جدید
برقرار است و از این رو ، بی اعتنایی به آنها به بهانه جدید بودن ، روا نیست . به عنوان نمونه جهت توضیح رویکرد حوزه به روش های قدیم و جدید می توان به مقوله تبلیغ اشاره کرد؛ بسیاری از روش های سنتی ایجاد ارتباط با مخاطب ، به جد به کار «انسان سازی» می آیند. طبعا کنار نهادن این گروه از روش ها صحیح نیست . در عین حال رسانه های جدید نیز کارکردهای خاص خود را در تغییر رفتار اجتماعی و الگوسازی عمومی دارند . پر واضح است که از این گروه از رسانه ها برای دستیابی به اهداف حوزوی نباید غفلت کرد.
انقلاب اسلامی و تحول در حوزه های علمیه
قبل از هر چیز باید پرسید چرا پس از انقلاب شکوهمند اسلامی ، حوزه های علمیه یک حرکت جدی را به سمت تحول آغاز کردند؟ در پاسخ باید گفت که به نظر می رسد ، پیش از انقلاب اسلامی حوزه های علمیه با مسائل اجتماعی به شیوه ای ارگانیک و حکومتی مواجه نبودند بلکه بیشتر به شکل فردی با مسائل مختلف روبه روی می شدند . طبعا در این فضا به مسائل اجتماعی نیز از زاویه ای این گونه ای نگریسته می شد.
به عنوان نمونه ممکن بود که در پاسخ به سوال هایی نظیر اینکه «آیا فرد می تواند کارمند اداره ای شود و از حقوق و مزایای آن استفاده نماید ؟» یا اینکه «آیا دستمزد همکارهایی از این دست حلال است یا نه؟» از منظری فردی و نه اجتماعی ، پاسخ داده شود. در آن شرایط ممکن بود این گونه فتوا دهند که آن فرد می تواند انجام خدمتی از این دست روی آورد و در قبال آن ، انتظار دریافت حقوقی را داشته باشد که حلال است و مصرف آن مجاز! چه آنکه حقوق وی حاصل خدمتی است که او ارائه می دهد.
این فتوا به این صورت فقط تکلیف آن فرد را مشخص می کرد. اما اینکه بخواهد تکلیف کل اداره را معلوم کند و اینکه یک سازمان چه وضعیتی دارد ، مسائلی نبود که فقه آن زمان به آن بپردازد. طبعا سازمان های دولتی نیز به دنبال حل این مسائل از منظر فقهی نبودند.
پس از انقلاب و آغاز تلاش ها برای اسلامی شدن نظام اداری ، سازمان ها سؤالات خود را به فقه و حوزه عرضه کردند ؛ به دیگر سخن، تحول بزرگی که در حوزه های سیاسی ، اقتضائات اجتماعی و رویکردهای دانشی و پژوهشی جامعه به وجود آمد و به تبع آن حوزه در مسیر پاسخ گویی به این گروه از نیازها با مسائلی جدید و بزرگ روبه رو شد.
در سنخ شناسی اتفاقات پیرامونی که منجر به ایجاد تحولاتی در حوزه شد ، می توان به عرصه تبلیغ دین اشاره کرد. در این عرصه متنوع و گسترده که از ادارات دولتی و دانشگاه ها گرفته تا پادگان ها و سایر نهادهای مختلف را در اقصی نقاط کشور اسلامی مان در بر می گیرد ، زمینه های متعددی جهت تبلیغات دینی پیش روی حوزه و روحانیت گشوده شده است . به نظر می رسد پاسخگویی به این گستره وسیع تبلیغی ، بدون ایجاد تغییرات کمی و کیفی در توان و قابلیت های تبلیغی حوزه میسر نیست.
یکی دیگر از افق هایی که در فرایند مدیریت تحول و تغییر در حوزه باید مورد توجه جدی واقع شود فضای مجازی ، به ویژه در عرصه رسانه هاست . نکته آنجاست که رسانه های مجازی جدید دارای کارکردهای فراوانی هستند و مواجهه با آنها دقایق و ظرائف خاص خود را دارد . در ادامه این نوشتار تا حدودی به این جهان مجازی و نسبت آن با حوزه خواهیم پرداخت . رسانه ها با استفاده از ظرایف هنری ، نه تنها به تقلید ، تبیین ، کشف و تلقین واقعیت می پردازند . بلکه حتی فراتر به خلق واقعیت نیز مبادرت می ورزند: واقعیتی مجازی ؛ رسانه جهانی را پیش روی مخاطب بنا می کنند و سپس ، مخاطب خود را به عضویت آن در می آورند. قدرت جوامع در «قدرت نرم» و «قدرت سخت» آن است . «ژوزف نای» معتقد است قدرت نرم را در سه چیز می توان جمع کرد: قدرت دیپلماسی ، قدرت رسانه ها و قدرت دانایی. این امر بیش از هر چیز نشانگر اهمیت و جایگاه رسانه در جهان معاصر ست . حتی می توان گفت که عدم حضور در فضای مجازی و رسانه ها ، در عصر ما به معنای «نبودن» است ؛ زیرا جهان واقعی تابع جهان مجازی شمرده است .
ارکان جهان مجازی عبارتند از : فناوری اطلاعات ، سخت افزار، نرم افزار ، مغزافزار ، شبکه و رسانه های چند منظوره (دیداری ، شنیداری و مکتوب)، دستگاه های فرهنگ ساز و صنایع فرهنگی اینان در شکل دهی به ذهن ، ضمیر و رفتار مردم مسؤولیتی ویژه و خطیر دارند ، به ویژه آنان که قوای عقل و خیال مردم را به کار می گیرند وظیفه ای بسیار سنگین را بر دوش گرفته اند . بازیگران صحنه فرهنگ و هنر ، اصحاب رسانه ها ، متخصصان فناوری اطلاعات و ارتباطات و صنعتگران حوزه فرهنگ در این میان جای می گیرند. با لحاظ مقدمه ای که در باب اهمیت رسانه در این بخش از نوشتار ارائه شد در بخش آتی به مبحث روحانیت و نسبت آن با جهان مجازی می پردازم. در آن بخش در باب «نقش روحانیت در جهان مجازی» ، ذیل توجه به مقوله مدیریت تحول در حوزه های علمیه تامل خواهیم کرد.
نقش روحانیت در جهان مجازی
پرسش مهمی که در آغاز این مبحث باید مورد توجه قرار گیرد آن است که آیا روحانیت نقش خویش را در جهان مجازی به نیکی شناخته و متناسب با آن خود را مهیا کرده است؟
روحانیت در دو بخش از قدرت نرم سهمی جدی دارد: قدرت رسانه ای و قدرت دانایی . با لحاظ این واقعیت می توان گفت که لازم است «تولید علم» و «ارتباط رسانه ای» در صدر وظایف حوزه قرار گیرد و ایفای چنین کار ویژه هایی ، به جد مورد اهتمام سیاست گذاران حوزه های علمیه واقع شود.سیاست گذاری جهان مجازی ، تربیت دینی و اخلاقی ، ارائه بنیادهای اندیشه و تفکر ، ارائه سبک زندگی دینی ، هجرت مجازی ، تبلیغات در رسانه های جدید و... از جمله نقش هایی هستند که از حضور روحانیت در عرصه مجازی متوقع است .
ذیلا گروهی از پیشنهادها جهت ارتقاء نقش حوزه در رسانه ارائه می شود:
1 ـ ارائه دوره های بازآموزی برای دانش آموختگان : امروزه یکی از مهم ترین کاربردهای آموزش الکترونیکی در جهان ، فراهم ساختن امکان آموزش مستمر و اجرای دوره های بازآموزی برای دانش آموختگان است . همان گونه که تمدید مجوز فعالیت یک پزشک ، وابسته به شرکت او در دوره های بازآموزی است . یک روحانی مستقر در مناطق محروم یا فعال در نهادهای دولتی ، نیز نیازمند ارتباط با مراکز علمی حوزوی خواهد بود و بهترین راه برای فراهم ساختن شرایط این مهم رویکرد به آموزش های الکترونیک است .
2 ـ تحصیل دانشجویان و کارمندان در حوزه از طریق فضای مجازی:
با هماهنگی سازمان هایی چون نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه ها می توان شرایطی را فراهم آورد تا دانشجویان علاقمند بتوانند در کنار تحصیل در دانشگاه ، همزمان تحصیلات حوزوی نیز داشته باشند. همین کار را می توان برای کارکنان دیگر نهادها نیز انجام داد.
3 ـ جهانی سازی تعلیمات دینی از طریق فضای مجازی:
امکان جهانی سازی تعلیمات دینی و معارف اهل بیت با کمترین هزینه و نیروی انسانی از طریق رویکرد به مبحث دنیای مجازی ممکن و میسر است . طبعا در انجام این مهم باید برنامه ریزی کرد.
4 ـ پاسخ گویی به شبهات دشمنان اسلام و اهل بیت(ع) از طریق آموزش های مجازی .
5 ـ شناسایی و جذب دانشجویان مستعد در پهنه گیتی برای آموزش های حضوری از طریق اطلاع رسانی در دنیای مجازی .
6 ـ پژوهش در مسائل مهمی همچون «ارتباط دین ، روحانیت و رسانه های نوین.»
7 ـ ایجاد رسانه های دینی عام و خاص و اختصاصی برای مباحث دینی (رسانه دینی خاص ـ مانند رادیو معارف و شبکه قرآن و معارف سیما ـ و رسانه دینی عام ـ مانند شبکه های مختلف رسانه ملی ـ و رسانه دینی اخصاصی ـ مانند رسانه برای حوزه ـ)
طبعا در انجام این مهم نباید انتظار داشت که حوزه درگیرو دار مباحث سخت افزاری قرار گیرد بلکه انتظار صحیح از حوزه ها تامین نرم افزار و اندیشه های لازم جهت ارائه در رسانه هاست . ذیل چنین رویکردی می توان به ارتقاء نقش و سهم رسانه در دینی کردن جامعه نظر داشت .
8 ـ بررسی و پژوهش در باب دین رسانه ای و رسانه دینی :
طبعا دینی کردن جامعه توسط رسانه تا حد قابل توجهی، به دینی شدن خود رسانه ، وابسته است . به این ترتیب از جمله مباحث قابل توجه مطالعه وضعیت دینی رسانه است : «نسبت رسانه با دین موجود و با دین مطلوب» از جمله دیگر عرصه های تحقیق در این زمینه موارد زیر است :
«مجازی شدن دین و دین داری ؛ حد و حدود مجاز این کار»«شیوه های رویکرد به دین در جهان مجازی و نقش روحانیت در انجام این مهم » ، «تفاوت های دین رسانه ای و دین حقیقی» و «مؤلفه های مورد توجه در دینی ساز رسانه ها.»
9 ـ رویکرد به مقوله فقه و اخلاق رسانه ها :
حدود رسانه دینی ، حقوق و تکالیف رسانه و اصحاب رسانه از جمله مباحثی است که در این عرصه باید به آنها پرداخت.
10 ـ هدایت محتوایی برنامه ها با زبان رسانه در موضوعات کلامی ، اخلاقی و فقهی.
11ـ تربیت متخصصان دین شناس رسانه ای برای حضور در نقش های مرتبط با روحانیت .
12 ـ نظارت: امر به معروف و نهی از منکر در شکل حرفه ای ، نه صرفا تذکری یا دستوری یا در قالب گلایه گذاری های متعارف.
در حال حاضر با فرایندهایی در حوزه نظارت در صدا و سیما مواجه هستیم که به نظر می رسد چندان کار آمد نباشد . به عبارت دیگر به نظر می رسد که نظارتی متعدد و کم خاصیت در صدا و سیما وجود دارد. مانند : نظارت های متعدد پیش از پخش ، نظارت حین پخش و مرکز نظارت صدا و سیما با صدها کارمند برای نظارت پس از پخش .
طبعا دستگاهی که عمدتا خودش بر خودش نظارت دارد؛ نه عیوب خود را به نیکی
در می یابد ، نه درست خود را نقد می کند و نه قادر به اصلاح مناسب خود می شود. به نظر می رسد که روحانیت می تواند و باید در بخشی از نظارت بر صدا و سیما که بهتر از بیرونی باشد ، موثر واقع شود . طبعا برای انجام این مهم لازم است که ساز و کارهای مناسبی تمهید و ایجاد شود.
13 ـ فراگیر کردن تولید محصولات پژوهشی در عرصه فناوری اطلاعات از طریق حمایت از تولیدات شخصی و شرکت های خصوصی .
14 ـ تعیین ماموریت سیاستگذاری و هماهنگ سازی داده ها و فراداده ها در عرصه فناوری اطلاعات در حوزه .
15 ـ ایجاد فضاهای مجازی و شبکه های اجتماعی با هدف گسترش تولید محتوا به دست عموم طلاب و حضور فعال و موثر روحانیون در زیستگاه دوم بشر ، جهان مجازی ، با شعار: «هر طلبه یک تولید کننده جهان مجازی»
16 ـ رویکرد به تبلیغ بر اساس «زبان جدید تبلیغ» . با رویکرد به مقوله زبان جدید تبلیغ می توان به نوسازی مفاهیم موجود در قالب های تازه روی آورد . تولید محصولات هنری با مضامین دینی و اخلاقی، به ویژه محصولاتی که در فضاهای مجازی به کار می آید ، مانند پیام ها و فیلم های کوتاه برای بلوتوث ، ای میل، تالارهای گفت و گو و... به جد به کار تبلیغ کارآمد دین در میان نسل امروز و فردا می آید . چه آنکه این نسل نیازهای معنوی اش را ، تنها از منبر و کتاب به دست نمی آورد ؛ بلکه بیش از آن از محصولات رسانه ای جدید تغذیه می شود. به این ترتیب اگر روحانیت در این عرصه کالایی برای عرضه ارائه دهد ، این نسل از آن منتفع خواهد شد . طبعا اگر روحانیت کالایی در این بازار ارائه ندهد ، نسل جوان از محصول دیگران(یعنی از زبان و به تبع ، از اندیشه و ایدئولوژی آنها) استفاده خواهد کرد.
17 ـ توسعه فعالیت های هنری:
حرکت رو به رشد گذشته و تغییر فضای عمومی حوزه در نگرش به هنر ، راه را بر بهره مندی بیشتر از زبان نافذ هنر هموار کرده است .
با توجه به اهمیت و قابلیت های زبان هنر ، در ادامه به نقش حوزه در بهره گیری از رسانه ها با توجه به زبان می پردازیم.
رابطه حوزه با رسانه ها دو سویه است : از یک سوی این رسانه ها هستند که پیام حوزه را می رسانند و از سوی دیگر این حوزه است که باید حجم وسیع و گسترده رسانه های در اختیار خود را به شیوه ای مناسب تامین محتوا کند . از جمله این رسانه ها ، می توان به رسانه های مکتوب مثل نشریات ، مجلات و روزنامه ها اشاره کرد.
پیش از انقلاب حوزه علمیه حداکثر چند مجله یا ماهنامه منتشر می کرد ولی هم اکنون صدها مجله در قالب نشریات فصلی ، ماهنامه ، هفتگی و حتی روزانه منتشر می شود. این حجم گسترده از قابلیت های رسانه ای که در اختیار حوزه قرار گرفته ، اقتضائات و لوازمی در پی داشته و به یک معنا تحول زیادی سبب شده است.
علاوه بر رسانه های نوشتاری و مکتوب باید به اهمیت رسانه های دیداری و شنیداری نیز توجه کرد. پر واضح است که صدا و سیما ، به جد نیازمند حوزه بوده است و خواهد بود. این نیاز تا آنجاست که برخی از شبکه ها ، همچون معارف ، در دسترس و اختیار حوزه بوده اند. همچنین شبکه های دیگر ، مثل شبکه قرآن و دیگر شبکه های عمومی ، به هر حال ، نیازی جدی و اساسی به حوزه دارند . در کنار شبکه هایی از این دست ، شبکه هایی نیز در اقصی نقاط دنیا تاسیس شده اند که آنها هم از حوزه ها تغذیه می کنند و بهره می گیرند. تحت تاثیر این فضا ، خوشبختانه ، بسیاری از فضلا، حوزویان و طلاب به فراگیری زبان تخصصی رسانه علاقه مند شده اند و به این مهم اهتمام ورزیده اند. در واقع ایشان کوشیده اند تا در پی مجهز شدن به زبان و بیان رسانه ای از این ابزار مهم جهان معاصر در مسیر نشر معارف دینی و اهل بیت(ع) بهره بردارند.
در عرصه های دیگر ، همچون فناوری اطلاعات و ارتباطات ، نیز شاهد حجم گسترده ای از فعالیت ظرف 20 سال اخیر در حوزه ها بوده ایم . حتی می توان گفت حوزه ها ، در قیاس با دیگر مجموعه ها تا به حال به بهترین نحو از این فضای مجازی ، استفاده کرده اند؛ البته این به آن معنا نیست که از این فضا استفاده کامل انجام گرفته و از تمام ظرفیت های عرصه فن آوری اطلاعات بهره برداری شده ؛ بلکه می توان گفت که تا حدود قابل توجهی از این ظرفیت ها استفاده گردیده است.
مطالب بالا بیانگر تحول در رویکرد رسانه ای حوزه بود.
پینوشتها:
* سرپرست دانشکده علوم حدیث و پژوهشگر حوزوی
منبع:خردنامه همشهری ش 65
ادامه دارد...