مرحله سوم از دوران امامت
دوران امامت امام صادق(ع)
حیات سیاسی امام صادق (ع)
«مرحله ی سوم از دوران دوم، شامل زندگی پربار امام صادق (ع) می شود، که این مقطع هم از مقاطع مهم و حساس و سرنوشت ساز تاریخ اسلامی و به خصوص شیعی است.
امام صادق (ع)،« من اسرهًْ کریمهًْ هی من اشرف وا سمی اسرهًْ فی دنیا العرب و الاسلام تلک الاسرهًْ التی الجبت خاتم النبیبن و سید المرسلین محمد (ص) و الجبت عظماء الامهًْ من الائمهًْ (ع) و هی علی امتداد التاریخ لا تزال مهوی افئدهًْ المسلمین و غیرهم» (الشاکری، 1417 هـ؛ از خانواده ای اصیل و بزرگ می باشد، که برترین و نام آورترین خانواده در دنیای عرب و اسلام است. این خانواده را پیامبر بزرگوار (ع) بزرگ شمرده و امامان شیعه (ع) آن را بزرگ شمرده اند و در امتداد تاریخی، محل گرایش قلوب مسلمین و غیر مسلمین گردیده است.
ولادت ایشان در روز هفدهم ربیع الاول سال 82 هجری و روزی است که پیمبر اکرم (ص) نیز در همان روز ولادت یافته اند.
امامت امام صادق (ع)
دوران امام باقر (ع) هم تمام می شود و از سال 114، امامت امام صادق (ع) شروع می شود و تا سال 148 هجری ادامه می یابد. امام صادق (ع)، دو مرحله را در این مدت طی می کنند، یکی از 114 تا 132 یا 135 (یعنی تا غلبه ی بنی عباس یا خلافت منصور ). این یک دوره است که باید آن را دوره ی آسایش و گشایش دانست و همان است که معروف شده به خاطر نزاع بنی امیه و بنی عباس، ائمه (ع) فرصت پیدا کردند معارف تشیع را بیان کنن» (اللیثی، 1384 ،44).
«آن وقتی که امام صادق(ع) به امامت رسیدند، در دنیای اسلام، در آفریقا، در خراسان، در فارس، در ماوراء النهر، در جاهای مختلف دنیای اسلام، درگیری ها و جنگ های زیادی بود و مشکلات بزرگی برای بنی امیه پیش آمده بود و امام صادق (ع) از فرصت استفاده کردند، برای تبیین و تبلیغ همان چند نقطه ای که در زندگی امام سجاد (ع) اشاره شد»(اللیثی،1384 ، 44).
کارهای استراتژیک امام صادق (ع)
امام صادق (ع) در ادامه ی امامان پیشین (ع)، تمرکز کاری خود را در چند محور قرار می دهند که بدان ها اشاره می کنیم.
1) تبیین جایگاه امامت در تفکر دینی
« امامت، همان رهبری فکری،اخلاقی ،سیاسی و حکومتی و اجتماعی است، که امام صادق (ع) بخش مهمی از موضع گیری و درس های خود را در این زمینه قرار می دهند.
«امام صادق (ع) نیز مانند دیگر امامان شیعه (ع)، بیت برجسته دعوتش را موضوع امامت تشکیل می داده است. برای اثبات این واقعیت تاریخی، قاطع ترین مدرک روایات فراوانی است که ادعای امامت را از زبان امام صادق (ع) به روشنی و با صراحت تمام نقل می کند. امام (ع) در هنگام اشاعه ی این مطلب، خود را در مرحله ای از مبارزه می دیده است، که می بایست به طور مستقیم و صریح، حکام زمان را نفی کند و خویشتن را به عنوان صاحب حق واقعی امامت و ولایت، به مردم معرفی نماید و قاعدتاً این عمل، فقط در هنگامی صورت می گیرد که همه ی مراحل قبلی مبارزه، با موفقیت انجام گرفته است. آگاهی های سیاسی و اجتماعی در قشر وسعی پدید آمده، آمادگی های بالقوه در همه جا احساس شده، زمینه های ایدئولوژیک در جمع قابل توجهی ایجاد گردیده، لزوم حکومت حق و عدل، برای جمعی کثیر به ثبوت رسیده است و بالاخره، رهبر، تصمیم راسخ خود را بر مبارزه ی نهایی گرفته است. بدون این همه، مطرح کردن نام یک شخص معین به عنوان امام و زمامدار محقق جامعه، کاری عجولانه و بی فایده خواهد بود» (خامنه ای، بی تا، 75).
البته امام (ع) «به این کار بسنده نمی کند که امامت را برای خویشتن اثبات کند، بلکه همراه نام خود نام امامان به حق و اسلاف پیشین خود را نیز یاد می کند و در حقیقت سلسله ی امامت اهل بیت (ع) را به طور متصل و جدایی ناپذیر مطرح می سازد. با این عمل، همه ی زمامداران نابحق گذشته را محکوم کرده و آنان را طاغوت به شمار می آورد که می تواند اشاره به پیوستگی جهاد شیعیان این زمان به زمان های گذشته نیز باشد» (همان، 75).
«روایتی که من در این باب دیده ام، دورایت عمر و بن ابی المقدام است که منظره ی شگفت آوری را ترسیم می کند. روز نهم ذیحجهًْ است. روز عرفه محشری از خلایق در عرفات برای ادای مراسم خاص آن روز گرد آمدند. نمایندگان طبیعی مردم سراسر مناطق مسلمان نشین، از اقصای خراسان تا ساحل مدیترانه جمع اند. یک کلمه حرف به جا در این مکان می تواند کار گسترده ترین شبکه ی وسایل ارتباط جمعی را درآن زمان بکند. امام (ع)، خود را به این جمع رسانده و پیامی دارد. می گوید: دیدم امام (ع) در میان مردم ایستاد، با صدایی هرچه بلند تر با فریادی که باید در همه جا و در همه ی گوش ها طنین بیفکند و به وسیله ی شنوندگان، به سراسر دنیای اسلام پخش شود، پیام خود را سه مرتبه گفت، روی را به طرف دیگری گرداند و سه مرتبه همان سخن را اداکرد، باز روی را به سمتی دیگر، و باز همان فریاد و همان پیام. بدین ترتیب، امام (ع)، سخن خود را دوازده مرتبه تکرار کرد با این عبارت ادا می شد.
:یا ایها ایهاالناس، ان رسول الله کان الامام ثم کان علی بن ابی طالب، ثم الحسن، ثم الحسین، ثم علی بن السین، ثم محمد بن علی ، ثم ...» (مجلسی، 1987، 58)؛ ای مردم، همانا رسول خدا (ص)، امام بود، سپس علی بن ابی طالب (ع)، سپس حسن (ع)، سپس حسین(ع)، سپس علی بن الحسین (ع)،سپس محمد بن علی (ع) و... .
:حدیث دیگر، از ابی الصباح کنانی است که در آن، امام صادق (ع) خود و دیگر امامان شیعه (ع) را چنین توصیف می کند: ما کسانی هستیم که خدا اطاعت ما را بر مردم لازم ساخته است.
انفال و صفوا المال (5)، در اختیار ماست ... با این بیان به روشنی تبیین می فرماید که امروز، حاکم جامعه ی اسلامی او است، و این همه، باید به دست او و در اختیار او باش و به نظر او در مصارف عامه ی مسلمین مصرف شود» (همان ، 76).
شبکه ی گسترده ی تبلیغاتی
در راستای تبیین امامت و حقانیت اهل بیت (ع)، امام صادق (ع)، طبق مدراک قاطع تاریخی، شبکه ی گسترده ی تبلیغاتی مهمی را پایه گذاری و راه اندازی کردند.
«مدرک قاطع دیگر، شواهدی است که از شبکه ی گسترده ی تبلیغاتی امام (ع) در سراسر کشور اسلامی یاد می کند و بودن چنین شبکه ای را مسلم می سازد. این شواهد ، چندان فراوان و مدلل است که اگر حتی یک حدیث صریح هم وجود نمی داشت، خدشه ای بر حتمیت موضوع واردنمی آورد .
با این همه تبلیغات مخالف که از طرف بلند گوهای رژیم خلافت اموی، بی استثنا ،در همه جا انجام می گرفت وحتی نام علی بن ابی طالب(ع)، به عنوان محکم ترین چهره ی اسلام در منابر ودر خطابه ها یاد می شد، آیا بدون وجود یک شبکه ی تبلیغاتی قوی ممکن است آل علی(ع)،در نقاطی چنان دور دست وناآشنا، چنین محبوب وپرجاذبه باشند که کسانی محض دیدار واستفاده از آنان ونیز عرضه کردن دوستی وپیوند خود با آنان راه های دراز را بپیمایند وبه حجاز ومدینه روی آورند ، دانش دین را که بنابر عقیده ی شیعه ، هم چنان سیاست وحکومت است از آنان فرا گیرند ودر مواردمتعددی بی صبرانه اقدام به جنبش نظامی را از آنان بخواهند؟»همان ،79).
«مردی از اهل کوفه به خراسان می رفت ومردم را به ولایت جعفربن محمد(ع) دعوت می کرد.جمعی پاسخ مثبت دادند واطاعت کردند و گروهی سرباز زدند ومنکر شدند وفرقه ای احتیاط کردند ودست نگه داشتند...تا آنجا که یکی از احتیاط کنندگان گزارش به مدینه افتاد و با امام (ع) ملاقات کرد. حضرت (ع)به لحنی تعرض آمیز به او می فرماید: تو که اهل ورع واحتیاط بودی چرا در فلان مکان که فلان عمل هوس بازانه ی خیانت آمیز را انجام می دادی ، احتیاط نکردی؟ » همان،80).
تقابل شعرا در مسأله ی امامت ورهبری
در واقع امام صادق(ع)ازحساس ترین دوره های تاریخی است. مباحثات ومجادلات کلامی وشعری را در این دوره می بینیم.از سویی شعرای درباری برای اثبات خلافت برای بنی عباس تلاش می کنند وشعر می سرایند واز طرفی هم شعرایی همچون سید حمیری، جعفر بنعثمان و کمیت اسدی، به دفاع از امامت و اعلام مظلومیت ایشان می پردازدند که این، خود نقطه ی مهم و برجسته ی است.
«مثلاً از سویی شاعرطرفدار بنی عباس، برای این که خلافت را حق مشروع این دودمان معرفی کند، آنان را به پیامبر(ص) متصل می ساخت و ادعا می کرد که میراث پیامبر (ع)،ملک طبیعی این خاندان است و چنین استدلال می کرد مه چون در ارث، با بودن عموها، نوبت به دختر زادگان نمی رسد، پس میراث حکومت پیامبر(ص)، متعلق به عمویش عباس و پس از او حق فرزندان عباس است.
کی یکون ولیس ذاک الکائن
لبنی البنات وارثه الاعمام
فابناء عباس هم یرثونه کف العم لابن العم فی الارث قد حجت
(همان، 82).
چگونه ممکن است؟ و این هر گزشدنی نیست که دختر زادگان ، میراث عموها را مالک شوند. پسران عباس، میراث بر حق اویند، هم چنان که عمو، مانع از رسیدن نوبت ارث به پسر عمو است.
«برای کسی که اندک تتبعی در کتب مربوط به زدگی بنی عباس بیندازد، در برابر آنها شعرای نام آور شیعه ارادتمندان به حضرت صادق (ع)، جواب های قاطعی را داده اند. جعفربن عثمان طایی، جواب شعر مزدور دربار عباسی را داده است.
بنت نصف کامل من ماله
والعم متروک بغیر سهام
دختر، یک نیمه کامل از مال شخصی را ارث می برد، در حالی که عمو را هیچ سهمی از ارث نیست.
دعبل خزاعی هم گفته:
اضربهم ارث النبی فاصبحوا
به هم فیهم حیفه و منون
میراث پیامبر (ص)، ایشان را زیان بخشید، زیرا از هر سو طعمه وحشت ومرگ شدند.
برای کسی که اندک تتبعی در کتب مربوط به زندگی بنی عباس و تاریخ قرن دوم هجری کرده باشد، دست یایی به صدها نمونه از این نوع محاوره و مناظره ی سیاسی به زبان شعر، کار دشواری نیست. می توان گفت که شعر و ادب شیعی در دوران ائمه(ع)، عمدتاً، به استدلال و بحث سیاسی و کلامی می پرداخت و از خیال بافی های رایج در مدیحه های فارسی ما اثری از آن نبود... هم این است که این دو جناح متخاصم که جبهه بندی سیاسی و اعتقادی بزرگ و عامی را در سطح وسیع جامعه ی آن روز مشخص می سازند، چه می گویند و چه ادعا می کنند و هر یک چه حقی را برای خود قائل است. همان طور که روشن است، هر یک از این دو جناح می کوشند تا حقی را برای خود اثبات و ازدیگری سلب کند. این حق، همان حکومت است. میراث پیامبر (ص) که در این دو دسته شعر، به آن اشاره شد و هر کدام از دوشاعر، آن را متعلق به دودمان مورد علاقه ی خود (علوی یا عباسی) دانسته، چیزی جز ولایت، و زمامداری مسلمانان نیست» (خامنه ای ، بی تا، 84).
البته هیچ کدام به برخورداری از فضیلت ها اشاره ای ندارند.
«بی گمان نزاع بر سر آن نیست که کدامیک از دو تیره ی علوی و عباسی از مواریث معنوی پیامبر(ص) مانند دانش، زهد و خصلت های برجسته... برخوردارند، این ها هیچ کدام حقی نستند که نزاع برسر آن را مسأله ی اولویت در ارث حل کند. هیچ گاه دو نفر برای این که ثابت کنند که دانش یا زهد کسی را به ارث برده اند به خویشاوندی نزدیک تر با وی استدالال نمی کند، این گونه استدلال فقط در جایی قابل ارائه است که نزاع بر سر یک شیء یا یک حق باشد» (همان، 84).
امام صادق (ع)، در راستای تبیین امامت، در موارد فراوانی اثبات حقانیت برای خویش کرده که کتاب الحجةً اصول کافی، مشحون از این روایات است.
منبع: دانشگاه علوم اسلامی رضوی ع ،دو ماهنامه اندیشه حوزه(81/82) ،1389