استراتژی واحد امامت (۱)

چکیده   در این پژوهش و بررسی، به تحلیلی در باب استراتژی واحد امامت پرداخته شده است. استراتژی امامت، استراتژی روشنگرانه و تبیینی شریعت و جهاد و مبارزه با حکومت ها جور واستبداد است

استراتژی واحد امامت (1)

چکیده
 

در این پژوهش و بررسی، به تحلیلی در باب استراتژی واحد امامت پرداخته شده است. استراتژی امامت، استراتژی روشنگرانه و تبیینی شریعت و جهاد و مبارزه با حکومت ها جور واستبداد است. امامان، گویا شخصیتی واحد بودند که در مسیر مبارزه، با فراز و نشیب هایی مواجه بوده، ولی هدف و مقصدی واحد تعقیب می کردند. با عنایت به این که جامعه ی مکتبی نیازمند حکومت مکتبی است، نقطه ی محوری حرکت ائمه(ع) حکومت اسلامی و خصوصیت مهم مبارزه ی آنها عدم انعطاف و سازش ناپذیری بوده که البته گاهی در پوشش تقیه هم انجام شده است.

واژگان کلیدی: استراتژی، امامت، شریعت، جهاد، استبداد، مقصد.
 

حرکت امامان شیعه (ع) در خطی واحد قرار دارد و اصول و قواعد مشترک و هدف ها و بنیادهای واحدی، حرکت امامت را رقم می زند، اما در عین حال، این حرکت واحد با روش های گوناگون و اشکال مختلفی روی داده است.
«امامان (ع)، کارشناسان دین اند، سیره ی پیشوایان معصوم (ع)، همه دارای یک سو و جهت بوده است، لکن روش هایی که هر یک از این اختران تابناک اتخاذ کرده اند، به صورت ظاهر، با یکدیگر مغایرت دارد، نظیر حرکت قطاری است که از مبدئی به مقصدی در حرکت است. این قطار، به تناسب موقعیت هایی که پیش می آید، سرعت حرکت و شیوه ی آن را تغییر می دهد، گاهی کند می رود، گاهی می ایستد و در ایستگاه توقف می کند و گاهی سرعتش اوج می گیرد و سریع پیش می رود. امامت هم یک چنین واقعیتی در تاریخ است. گاهی صبر کرده، مانند علی (ع) و گاهی خیزش کرده و پس از خیزش تند، توقف کرده که در اصل نیز حرکت است، مانند امام حسن مجتبی (ع) و گاهی خروشنده و توفنده به راه افتاده، مانند امام حسین (ع) و بالاخره در هر شرایطی که پیش آمده، جریان امامت از اصول خویش عدول نکرده است و همواره پیش قراول حرکت بوده است»(در سمایه های حزب جمهوری اسلامی، 1355).
با توجه به همین برداشت، دوره های تاریخی را به چهار دوره تقسیم فرموده اند:
1)دوره ی امامت امیرالمؤمنین، امام مجتبی و سیدالشهداء (ع)؛
2)دوره ی امامت امام سجاد(ع) از سال 61 تا 135، امامت امام صادق (ع)؛
3)دوره ی امامت امام موسی بن جعفر و امام رضا (ع) که با شهادت امام رضا (ع) پایان می پذیرد؛
4)دوره ی امام جواد (ع) تا غیبت کبرای امام زمان (عج) (دومین کنگره ی جهانی حضرت رضا (ع)، 1365، 14).
در مورد دیگر فرموده اند :
«بحثی که جالب و قابل تعقیب است، داعیه هایی است که حاکی از استراتژی امامت است. گاه در اظهارات و مباحثات ائمه (ع)، بیانات و داعیه هایی مطرح می شود که عادی نیست و حاکی از هدف و خط مشی خاصی است که همان استراتژی امامت است، از جمله این موارد، گفت و گوی حضرت موسی بن جعفر (ع) با هارون درباره ی فدک است. هارون روزی به امام کاظم (ع) گفت: حد فدکاً حتی اردها الیک؛ یعنی حدود فدک را معین کن تا آن را به تو برگردانم.
فکر می کرد با این کار شعار فدک را که در خاندان اهل بیت (ع)، همواره به عنوان یک سند مظلومیت تاریخی مطرح بود، بی اثر کند و این حربه را از آنان بگیرد و شاید با این کار، مقایسه‌ای میان خود و آنان، که روزی فدک را از تصرف آنان خارج کرده اند، در ذهن شیعیان اهل بیت (ع) به وجود آورد. حضرت (ع) ابتدا امتناع کردند و سپس که اصرار کرد، گفتند: لا آخذها الابحدودها؛ اگر قرار است فدک را برگردانی، باید با محدوده ی واقعی آن را بدهی. هارون قبول کرد. امام شروع کردند حدود فدک را معین کردند، فرموند: الحد الاول فعدن، یک سوی آن عدن است.
حالا این گفت و گو در مدینه یا در بغداد انجام می گیرد. اما منتهی الیه جزیرهًْ العرب، یعنی عدن را یک حد فدک معرفی می کند. فتغیر وجه الرشید و قال: ایما؛ رنگ هارون تغییر کرد و بی اختیار گفت: اوه. حضرت (ع) فرمودند: و الحدالثانی: سمرقند؛ یک سوی دیگر آن سمرقند است، یعنی منتهی الیه شرقی قلمرو حکومت هارون. فارتد وجهه؛ رنگ هارون تیره شد. حضرت (ع) ادامه داد: و الحدالثالث افریقیه؛ مرز سوم آن تونس است، یعنی منتهی الیه غربی کشور. فاسود وجهه و قال: هیه؛ صورت هارون از خشم سیاه شد و گفت: عجب. بالاخره حضرت (ع) فرمودند: و الحدالرابع، سیف البحر مما یلی الخزر و ارمینی ؛مرز چهارم ان ،کناره ی دریاست ،پشت خزر و ارمنستان، یعنی منتهی الیه شمالی کشور. هارون از روی عصبانیت و استهزا گفت: فلم یبق لناشیء؛ یعنی در این صورت، پس چیزی برای ما باقی ماند، برخیز بر سر جای من بنشین.
قال موسی (ع) اعلمتک اننی ان حددتها لن تردها؛حضرت (ع) فرمودند: به تو گفته بودم که اگر مرزهای فدک را بگویم، آن را بر نخواهی گردانید. در پایان حدیث آمده است که:...ذلک عزم علی قتله، یعنی این جا بود که هارون تصمیم گرفت امام (ع) را به قتل برساند» (خامنه‌ای، یکی از کتاب های تاریخی به عنوان منبع ذکر شود).
«در این گفت وگو، بارزترین مطلب، داعیه ی موسی بن جعفر (ع) است، همان چیزی که هارون هم دریافت و کمر به قتل آن حضرت (ع) بست و از این اظهارات که مدعای ائمه (ع)را آشکار سازد، در زندگی امام باقر و امام صادق (ع) دیده می شود، که جمع بندی آن، استراتژی امامت را ترسیم می کند».
استراتژی جهاد و مبارزه
یکی از مسائلی که در استراتژی حرکت امامان (ع) به صورت محسوس و ملموس مشهود است، مسأله ی مبارزه ی سیاسی است. مبارزه ی سیاسی درزندگی امامان شیعه (ع)، یک مسأله ی مستمر تاریخی بوده است.
اگر تاریخ امامت را مورد توجه قرار دهیم، می بینیم که دارای جوهره‌ای بالنده و پویا در حیطه ی مبارزه و جهاد است و در درون خویش، با همه ی فراز و فرودهایش، تاریخ حرکتی مقدس را پاس داشته و آن، دفاع از کلیت اندیشه ی اسلامی، با عامل مبارزه و جهاد بوده است.
جهاد و مبارزه ی فیزیکی و فکری و معرفتی و بنیادی، چه آن که ساختار امامت، به حذف ونفی نظام های ظالمانه ی طاغوتی و استقرار عدالت می اندیشیده، و شیعه نیز به برکت همین استراتژی، حماسه هایی شکوه مند را سروده و موضع گیری های حادی را مطرح نموده است. شیعه به موضع گیری علیه عناصر نامطلوب حاکم پرداخته و با اصل عدالت، با تبعیض ها و ستم گری ها به ستیزه برخاسته و بدین سان از لحظه ی موجودیت یافتن امامت وتشیع، جبهه گیری مبارزاتی برای دفاع از کلیت اندیشه ی اسلامی در تاریخ ، نمود وبرجستگی یافته است.
«یکی دیگر از مباحث قابل برسی در حال شرح حال ائمه علیه السلام، برداشت اصحاب ائمه (ع) از هدف وخط مشی ومدعای آن بزگواران است. بدیهی است که اصحاب ائمه (ع) ازما به آن بزگواران نزدیک ترند و به هدف وداعیه ی آنان، آگاه تر بوده اند. آنها در این باره، چه تلقی و برداشتی داشتند؟ آیا ما در روایات به این نکته که آنان منتظر قیام وخروج ائمه (ع) بوده اند، برخورد نمی کنیم؟ داستان مردی از خراسان را همه می دانیم که نزد امام صادق (ع) آ مد و خبر داد که چند صد هزار مرد مسلح منتظر اشاره آن حضرت اند تا قیام کنند. حضرت (ع) پس از آن که در باره ی عدد مزبور اظهار تردید وتعجب کردند و اوپی در پی ،عدد را کم کرد وحضرت (ع) در پایان تأکید بر کیفیت افراد، تعدادی را ذکر کردند (12یا 15به اختلاف روایات) وفرمودند: اگر به این تعداد یارانی داشتم، قیام می کردم . افراد زیادی از این قبیل،به امام (ع) مراجعه و تقاضای قیام (به تعبیرروایات ،خروج) می کردند. ( البته مواردی هم مراجعه کنندگان، جاسوسان بنی عباس بودند که از جواب های امام (ع) به آنان ، می شود جاسوس بودن آنان را حدس زد. ) این افراد چرا مراجعه می کردند؟ آیا غیر از این که در فرهنگ شیعه ، در آن روز مسأله ی خروج وقیام برای ایجاد دولت حق، یک امر حتمی ویک هدف مسلم ائمه (ع) به شمار می رفت و تلقی اصحاب وشیعیان این بود که ائمه (ع)،منتظر فرصت مناسب برای قیام به آن می باشند؟»( خامنه‌ای، 1384، 57) .

تلقی اصحاب ائمه (ع) از مبارزات امامان (ع)
 

اصحاب ائمه (ع)، همگی تلقی شان این بود که امامان شیعه (ع) ، در راستای حرکت مبارزاتی مهمی قرار دارند، می دانستند که امامان شیعه (ع)، در حال مبارزاتی مستمر وپی گیر و همه جانبه با حاکمان غاصب زمان خود بوده اند .
«روایات جالبی دراین باب دیدم که از آن می شود فهمید که این تلقی در سطوح اصحاب بلند، مرتبه ای چون زرارهًْ بن اعین چگونه بوده است. روایتی در رجال کشی است، روزی زرارهًْ نزد امام صادق (ع) می آید و می گوید: یکی از یاران ما از دست طلبکاران گریخته است. اگر این امر نزدیک است تا با قائم خروج کن واگر در آن خیری هست، به آنان از در مصالحه در آید، حضرت (ع) می فرمایند: خواهد شد. زرار هًْ می پرسد تا دو سال؟ باز می فرمایند: انءشاالله خواهد شد و زرارهًْ خود را قانع می کند که تا دو سال دیگر حکومت آل علی بر سر کار خواهد آمد» (الطوسی، 1348، 157).
«از روایات متعددی که در زمینه ی انتظار قیام یا در خواست آن از سوی اصحاب ائمه (ع) وجود دارد، به روشنی می توان فهمید که هدف ائمه (ع)، یعنی تشکیل حکومت علوی و تلاش برای آن و متوقع بودن آن، از جمله مسلمات در نظر شیعیان و حتی یاران نزدیک ائمه (ع) بوده است و این، قرینه‌ای حتمی برهدف و خط مشی ائمه (ع) است» (خامنه‌ای، 1384، 58).
دربخش دیگری چنین آورده اند:
«زندگی ائمه(ع) را ما به عنوان درس و اسوه باید فرا بگیریم و نه فقط به عنوان خاطره‌ای شکوه مند و ارزنده و این بدون توجه به روش و منش سیاسی این بزرگواران ممکن نیست. نکته‌ای که برای من روشن شد این است که زندگی این بزرگواران علیرغم تفاوت ظاهری، که حتی بعضی در آن احساس تناقض کرده‌اند، در مجموع، یک حرکت مستمرطولانی است که از سال یازدهم هجرت شروع می شود و 250 سال ادامه پیدا می کند و به سال 260 که سال شروع غیبت صفری است، خاتمه پیدا می کند. این بزرگواران یک واحدند، یک شخصیتند، شک نمی توان کرد که هدف و جهت آنها یکی است. پس ما به جای این که بیاییم زندگی امام حسن مجتبی (ع) را جدا و زندگی امام حسین (ع) را جدا و زندگی امام سجاد(ع) را جدا تحلیل کنیم، تا احیاناً در دام این اشتباه خطرناک بیفتیم که سیره ی این سه امام به خاطراختلاف ظاهری، با هم متخالف و متعارض اند، باید یک انسانی را فرض کنیم که 250 سال عمر کرده است. تمام حرکات این انسان بزرگ و معصوم، با این دید قابل فهم و قابل توجیه خواهد بود. هر انسانی که از عقل و حکمت برخوردار باشد ولو نه از عصمت، در یک حرکت بلند مدت، تا کتیک ها واختیار های موضعی خواهد داشت. گاهی ممکن است لازم بداند تند حرکت کند و گاهی کند، و گاهی حتی ممکن است به عقب نشینی حکیمانه دست بزند، اما همان عقب نشینی هم از نظر کسانی که علم و حکمت او را و هدف داری او را می دانند، یک حرکت به جلو محسوب می شود، با این دید زندگی امیر المؤمنین (ع)، با زندگی امام مجتبی (ع)، با زندگی حضرت ابی عبدالله (ع)، با زندگی هشت امام دیگر تا سال 260 یک حرکت مستمر است» (خامنه‌ای، 1365،8).
منبع: دانشگاه علوم اسلامی رضوی ع ،دو ماهنامه اندیشه حوزه(81/82) ،1389
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر