این نویسنده ادبیات کودک و نوجوان در گفتو گو با ایسنا درباره استقبال مخاطبان ایرانی از آثار ترجمه به نسبت آثار تألیفی گفت: این موضوع چند دلیل میتواند داشته باشد؛ کتابهایی که ترجمه میشوند، کتابهای انتخابشده هستند و قاعدتا کتابهای خوب ترجمه میشوند، به همین دلیل از آنها استقبال میشود. دیگر اینکه مگر ما چقدر کتاب تولید میکنیم؟ تولیدمان کم است و طبیعی است که کارهای برجسته خیلی کم و ناچیز باشد.
او با بیان اینکه کتابهای ترجمه بهتر و تعدادشان بیشتر است، اظهار کرد: علاوه بر اینها محتوا مهم است. به دلیل اینکه کتابهای ترجمه انتخابشده هستند، کتابهای به اصطلاح استخوانداری هستند و خوب نوشته شدهاند. برخی نویسندهها متأسفانه معلوم نیست حرف حسابشان چیست، برخی ادا دارند و بعضیها واقعا نمیدانند که چه میخواهند بگویند.
خرامان در ادامه افزود: نویسندهها خیلی برای کارهایشان زحمت نمیکشند و برایش وقت نمیگذارند؛ به طور مثال کارهایی را قبل از چاپ خواندهام که پر از غلط املایی و ساختاری بودهاند. مشخص است که نویسنده بعد از اینکه کارش را نوشته آن را نخوانده است. قطعا اگر خودش میخواند به خیلی از آنها پی میبرد. مسألهای که وجود دارد ایناست که چرا نویسندهها کاری را که مینویسند، فکر میکنند کاری را که باید انجام میدادند انجام دادهاند؟ یکی از دلایل این است که چقدر میتوانند برای یک کار وقت بگذارند.
او همچنین بیان کرد: غربیها و نویسندگان کارهایی که فکر میکنیم خوب هستند، همه کارهایشان را چندینبار میخوانند و اصلاح می کنند. اما نمیدانم نویسندههای ما به چه چیزی فکر میکنند. طبیعی است اگر اثری میخواهد منتشر شود باید برایش زحمت کشیده شود اما این اتفاق نمیافتد. ثابت شده است یک بار نوشتن اثر حتی برای آدمهای حرفهای، کار نازلی از آب درمیآید.
این نویسنده خاطرنشان کرد: از طرف دیگر مسئولان فرهنگی ما از زحمات قدردانی نمیکنند بنابراین نویسنده با خود میگوید برای یک کار چقدر وقت بگذارم؟ مسئولان فرهنگی هیچ حمایتی از نوشتن نمیکنند زیر دغدغهشان تألیف نیست. طبیعی است زمانی که خلأ وجود داشته باشد، کتابهای دیگر این خلأ را پر میکنند، یعنی ترجمهها جای تألیف را پر میکنند.
او در ادامه اظهار کرد: ناشران هم به کتابهای ترجمه علاقه دارند زیرا بهتر میفروشند. ناشرانی که وارد بازار کتاب کودک و نوجوان شدهاند، بیشتر به قصد کاسبی آمدهاند و کرور کرور کتابهای نازل چاپ میکنند، مثلا ناگهان 40 رمان در بازار میبینید که هیچکدام ارزش خواندن ندارند. این کتابها به چه دردی میخورند جز این که مخاطب را در دراز مدت از کتاب ایرانی زده کنند. این کتابها هیچ فایدهای ندارند.
مصطفی خرامان با اشاره به تأثیر کوتاهمدت و بلندمدت انتشار کتابها گفت: ما کتابی را که مینویسیم و چاپ میشود یک تأثیر کوتاهمدت دارد. جشنوارهها، منتقدان و مخاطبان آنها را میبینند و بررسی میکنند و معلوم میشود خوب هستند یا نه. اما تأثیر بلندمدت این است که مخاطب کتاب را تهیه میکند و زمانی که 30 صفحه از کتاب را خواند آن را کنار میگذارد و دیگر کتاب ایرانی نمیخرد زیرا فکر میکند کتاب ایرانی ارزش خواندن ندارد، زیرا کتاب نتوانسته مخاطب را جلب کند.
او با اشاره به داوری برخی از جشنوارهها اظهار کرد: جایی مثل «لاکپشت پرنده» و «شورای کتاب کودک» کتابها را نقد میکنند، به بهترینهایشان جایزه میدهند و کتابهای بد را کنار میگذارند. خیلی از کتابهای کودک کیفیتشان پایین است. ما در کشورمان جریان نقد نداریم؛ البته برخی در فضای مجازی نقد مینویسند اما نقد مکتوب و خبرنگارهایی که بخواهند نقد کنند، نداریم. شاید بدترین مدل نقد کردن این باشد که کسی مطلبی راجع به کتاب خودش بنویسد و دیگری همان مطلب را کپی کرده و در روزنامه منتشر کند، چرا که خبرنگار کتاب را نخوانده که نقد کند. بارها به من زنگ زدهاند که خلاصهای از کتابم را به آنها بگویم که مطلبی بنویسند؛ اگر میخواهید مطلب بنویسید باید کتاب را بخوانید.
این داستاننویس درباره تأثیر رسانهها بر استقبال مخاطبان ایرانی از آثار ترجمه نیز گفت: رسانهها قطعا تأثیر دارند. اگر روزنامهها همه در مورد کتاب مطلبی بنویسند، مسلما به کتاب توجه میشود، اما کدام روزنامه در صفحه اولش راجع به کتاب مینویسد؟ هفتهای یک بار صفحه ادبیات دارند که آن هم چهار خبر منتشر میکنند، یا یک معرفی کوتاه چهارخطی، یا یک عکس کوچک از کتاب را میگذارند که اصلا دیده نمیشود.
او تأکید کرد: نگاه مسئولان فرهنگی کشور و نشریات به کتاب و تألیف جدی نیست. نویسندهها تلاش خود را میکنند اما سیستم فرهنگی کار تألیف را جدی نمیگیرد.