عارفان برای غم، اصالتی بیشتر نسبت به شادی قائلاند. شاید برای همین باشد که تصویر باجوی مغموم در پایان فینال جامجهانی 1994 تبدیل به بهیاد ماندنیترین وزیباترین تصویر به جا مانده از دوران بازی او تبدیل شده است. مردی که گلهای زیادی در فوتبال زد و موفقیتهای بسیاری بدست آورد بیشتر با تصویر گریان و ناراحتش پس از اینکه پنالتی آخر ایتالیا را در فینال جامجهانی از دست داد میشناسند. تصویری که تبدیل به حسرتی برای همه دوستداران او شده و با این حال انگار که این تصویر قداستی بیهمتا به او میدهد بارها و بارها تکثیر میشود.
تصویر گریه مارادونا پس از باخت در فینال جامجهانی 1990 نیز کارکردی شبیه گریه باجو در چهار سال بعدش دارد. دو ستارهای که حتی باختشان زیباست و وقتی بازنده و گریان از زمین خارج میشوند دوستداشتنیتر شده و ستایشهای بیشتری نصیبشان میشود. باجوی دوستداشتنی مقصر اصلی باخت ایتالیا در ضربات پنالتی مقابل برزیل نبود چرا که اگر او هم پنالتیاش را گل میکرد، آن طرف بهبهتوی تکنیکی آماده بود تا آخرین پنالتی برزیل را به تور چسبانده و برزیل را قهرمان کند. اما حالا که تقدیر به قهرمانی برزیل در آن جام بوده همان بهتر که بازی با پنالتی هدر رفته باجو خاتمه یافت. همان بهتر که الههی فوتبال تصویر دوستداشتنی بودای مستطیل سبز را در بعد ازظهر گرم لسآنجلس ژوئن 1994 به همه هواداران او تحویل داد. بدون آن تصویر، باجو چیزی کم داشت. بدون آن اشکها و بدون آن غم آزار دهنده در چهرهاش فینال 1994 این چنین خاص و به یادماندنی نمیشد.
باجو در فینال جامجهانی پنالتیاش را از دست داد و تقریبا در همه تیمهای مطرح ایتالیا از جمله فورینتینا، یووه، میلان و اینتر بازی کرد اما تا زمانی که در مستطیل سبز قدم میزد هیچکس را یارای رقابت با محبوبیت او نبود. حالا او 51 ساله شده بدون آنکه همانند همنسلانش جامه مربیگری به تن کند. باجوی دوستداشتنی در همان تصویر زیبای فینال 1994 برای دوستدارانش ثابت شده. هنوز هم قلب آنها به هنگام تماشای ضربه پنالتیاش تند میتپد و هنوز امید دارند که پنالتی به جای خورشید داغ تابستان لسآنجلس به تور دروازه بچسبد.
حجت شفیعی